امریکا در تلاش احیای پیمان سنتوی دو

حلقات حاکم در کشور های استیلاگر جهان در امتداد سده ها کوشیده اند که بخاطر حفظ منافع شان در جهان بر سرنوشت ملت های فقیر بازی کرده و با هزاران نوع نیرنگ، برخورد خصمانه شان را دوستانه جلوه داده و به بهانه ترقی و پیشرفت نه تنها جلو رشد عادی ملل دیگر را سد شده، بل با طرح پلان های محیلانه و غرض آلود، موجبات عقبگردی در سرنوشت ملل دیگر شده اند. کشور های قدرتمند دنیا بخاطر رقابت با یکدیگر از کشور های ضعیف مانند سنگر یا تخته خیز استفاده کرده اند که برای رسیدن به اهداف نظامی و اقتصادی شان مردم و سرزمین های فقیر را به خاک و خون کشانیده اند. یک کشور وقتی می تواند در استفاده کشور دیگر قرار بگیرد که هیچ نوع مقاومت در آن وجود نداشته باشد.
با تاسف افغانستان در معرض اهداف مغرضانه بیگانه قرار گرفته است که بعد از ده سال نفاق ملی پلان شده و عمدی، عقبگردی کشنده با استفاده از دین و مذهب، دست اندازی در ساختمان اجتماعی، قومی ، حمایه گری های بی شرمانه زبانی، قشری و سیاسی، ایجاد فضای اختناق و دهشت با استفاده از تروریزم ، جلوگیری از بیان نارضایتی با استفاده از تهدید افراد انتحاری، نابود کردن افراد ناراض توسط عمل انتحار، زدودن علایم دموکراسی با استفاده از یک دولت پولیسی و فوق العاده دکتاتور، فعالیت گسترده استخبارات ده ها کشور مغرض و منفعتجو و صد ها بدبختی دیگر ، اکنون خارجی ها افغانستان را به ضم خود شان به لقمه تبدیل کرده اند که آماده بلعیدن شده است.
اجلاس استانبول در دوم نومبر 2011 می رساند که امریکا برعلاوه تاسیس پایگاه نظامی اش در افغانستان، پلان گسترده تری هم دارد که یکی از هدف های آن ایجاد یک پیمان نظامی منطقوی مانند پیمان سنتو است. امریکا با استفاده از افغانستان در صدد پیمان های نظامی شده است که قبلا نظر به تحولات در منطقه از دست داده است. یکی از مهمترین پیمان های نظامی که منافع امریکا را در منطقه حفظ میکرد، پیمان سنتو بود که در سال 1959 بعد از همپاشی پیمان بغداد بوجود آمد. اعضای پیمان بغداد، ایران، عراق، پاکستان، ترکیه و بریتانیا بود که بعد از انقلاب مصر و ظهور جمال عبدالناصر از هم پاشید. پیمان سنتو که سه کشور ایران، پاکستان و ترکیه اعضای آن بود، بعد از انقلاب اسلامی در ایران از هم پاشید که از همان وقت تا حال منافع امریکا، انگلستان و غرب پشتیبانه نظامی نداشت. اکنون کشور های قدرتمند بعد از چهل سال مداخله و دست اندازی در منطقه افغانستان را آماده این قربانی ساخته و شاید تجدید پیمان سنتو را به همین نام یا به گمان اغلب با نام و عنوان جدید تاسیس کنند که پاکستان و ترکیه اعضای سابقه و افغانستان جای خالی ایران را در این پیمان پر خواهد کرد. موجودیت عراق امریکایی نیز در این پیمان اشکالی ندارد و می تواند، در آینده کشور های دیگر منطقه را برای پیوستن به این پیمان آماده کنند. زیرا فعالیت های نظامی، دپلوماتیک امریکا نشان میدهد که این کشور بخاطر حضورش در افغانستان به حمایت نیرومند منطقه یی نیاز دارد. ایجاد یک نیروی مقابله با چین، ایران، روسیه، تاثیرگذاری با هند، تنها موجودیت امریکا به افغانستان کافی نیست. امریکا باید کشور های منطقه را با تمام مولفه های فرهنگی، مذهبی و مادی اش در اختیار داشته باشد. وضع اقتصادی امریکا و غرب در حالتی نیست که بتواند با کشور های نیرمند چین، روسیه و ایران مقابله کند، امریکا برای مقابله از اقتصاد کشور های منطقه استفاده می کند.
ارزش پیمان نظامی منطقه یی برای افغانستان
پیمان نظامی منطقه یی که افغانستان و پاکستان عضو آن باشد، برای افغانستان دستاوردی نخواهد داشت. ولی زیان این پیمان برای افغانستان تا از دست دادن حاکمیت ملی اش به پاکستان، تجزیه این کشور و از بین رفتن افغانستان تمام خواهد شد. فعالیت های ده ساله خارجی ها از قبیل تدویر جرگه های منطقوی، خاموشی "معنی دار" حکومت افغانستان و "جامعه جهانی" در باره تجاوز مستقیم و حملات راکتی پاکستان در خاک افغانستان، وخامت وضع امنیتی، تشدید فعالیت های انتحاری، انتقال فعالیت های انتحاری و جنگ از جنوب به شمال افغانستان و صد ها موضوع دیگر که امتیازطلبی و زورگویی پاکستان و انعطاف و تسلیمپذیری یک جانبه و غیرعادلانه طرف افغانستان را نشان میدهد، همه در چهارچوب یک پلان طرح شده عملی میگردد. تسلیم طلبی و زبونی و حقارت از طرف جامعه جهانی و حلقات مزدور حکومت کرزی بالای مردم افغانستان تحمیل میگردد، تا این مردم را به خواری، حقارت و بیچارگی عادت بدهند. زیرا پیمان آینده بر اصول کلاسیک پیمان سازی استوار نخواهد بود، و حالا پیمان های منطقوی باید "جهانی ساختن" و نقض حاکمیت ملی و فرهنگ، زبان و ارزش های کشور های فقیر را نیز باید در بر بگیرد. اصول پیمان های منطقوی در سابق بر اساس احترام متقابل بر حاکمیت ملی، عدم مداخله در امور یکدیگر استوار بود، حالا دیده می شود که این اصول برای گرداننده های "سیاست جهانی" کهنه شده است. تجربه افغانستانی قضیه میرساند که جهانی ساختن از اعمار کشور ها نه، بلکه در تخریب و نابودی آنها انجام می شود. شیوه ی مافیای جهانی که نام شان را "جامعه جهانی" گذاشته اند، طوری است که جهانی ساختن را از نابودی ضعیفترین کشور و ادغام آن به کشور دیگر آغاز کرده و با همسان سازی فرهنگ و زبان با استفاده از زور ، تبلیغ و پرتکسیانیزم کار شان را انجام میدهند.
پس در ایجاد احیای پیمان نظامی منطقوی که من نام آنرا به طوری فرضی (سنتوی دو) گذاشته ام، افغانستان قربانی درجه اول است که موجودیتش را به صفت یک کشور از دست خواهد داد. واگزاری آموزش اردو و پولیس افغانستان به دوش پاکستان در اجلاس اسانبول، یکی از بی شرم ترین تصامیمی است که بر مردم افغانستان اهانت بزرگ را روا داشته اند. بدون شک حکومت مافیایی پاکستان که دشمن سرسخت مردم افغانستان است، بر علاوه ی که مردم افغانستان را در جریان دهه ها به خاک و خون کشانیده، در حال حاضر مصروف حملات و تجاوز مستقیم در خاک افغانستان است، هر روز ده ها افغان را قربانی فعالیت های انتحاری می سازد، حاکمیت ملی افغانستان را توسط افراد مزدور قبضه کرده، نفاق ملی و محرومیت های فرهنگی، زبانی ، قشری و جنسی را با استفاده از استخبارات و قشر "روحانیت" جاسوس بر مردم ما تحمیل می کنند که بدون شک این فعالیت های خصمانه کار دشمن است. پس آیا سپردن آموزش نیروهای دفاعی و امنیتی یک کشور به دشمن علنی و ثابت شده به معنی نابودی آن کشور نیست؟؟؟