ايران و حكومت عبدالكريم قاسم در عراق

 
روز 23 تير 1337 زماني كه رهبران ايران و پاكستان و تركيه در استانبول منتظر نوري سعيد نخست‌وزير عراق و ملك فيصل دوم پادشاه و شاهزاده عبدالآله نايب السلطنه سابق اين كشور بودند تا يكي از اجلاسيه‌هاي دوره‌اي پيمان «بغداد» را برگزار كنند، كودتائي خونين در عراق به حيات رهبران رژيم پادشاهي اين كشور خاتمه داد.
گروهي موسوم به «افسران آزاد» به فرماندهي ژنرال عبدالكريم قاسم فرمانده نيروهاي مسلح عراق باني اين كودتا بودند. كودتا با هيچ مقاومتي روبرو نشد نگهبانان كاخ سلطنتي به سرعت به كودتاچيان پيوستند و سياستمداران متمايل به انگليس اين كشور مخفي يا متواري شدند. بعضي منابع خبري غرب اين كودتا را ناشي از نفوذ انديشه‌هاي جمال عبدالناصر در عراق و بعضي ديگر آن را ناشي از نفرت مردم از سياستهاي انگليس در اين كشور تلقي كردند. ولي تقريباً تمامي منابع خبري و سياسي جهان از اينكه فرماندهي كل نيروهاي مسلح عراق در رژيم انگليسي حاكم بر اين كشور توسط يك كمونيست اداره مي‌شد متعجب شده بودند. عبدالكريم قاسم كه در هنگام كودتا 44 سال داشت، در فاصله سالهاي 1319 تا 1335 توانسته بود تمامي مدارج نظامي ارتش عراق را طي كند و به فرماندهي آن دست يابد. او توانسته بود عقايد افراطي و چپگرايانه خود را در فاصله حداقل دو دهه پر حادثه عراق از ديد رژيم غربگرا و انگليسي نوري‌سعيد مخفي نگاه دارد و با همين گرايش، حساس‌ترين منصب نظامي كشور يعني رياست ستاد ارتش عراق را به مدت چند سال بر عهده داشته باشد.
كودتاي قاسم موجب خشنودي مسكو و قاهره و نگراني واشنگتن و لندن و ترس شديد شاه ايران شد. به طوري كه شاه عليرغم بر هم خوردن اجلاس استانبول، چند روزي در اين شهر ماند تا مطمئن شود حوادث عراق واكنشي در ايران ايجاد نكرده است و آنگاه به كاخش كه با دهها تانك و نظاميان در حال آماده باش مراقبت مي‌شد، بازگشت.
نخستين واكنش غربيها دخالت نظامي در خاورميانه بود. آمريكائيها با ادعاي دعوت مقامات لبناني، 10هزار تفنگدار دريائي خود را به بيروت اعزام كردند و انگليسي‌ها 2500 چترباز خود را به اردن گسيل داشتند.
با سرنگوني رژيم شاهي در عراق، شاه ايران به دليل از دست دادن يكي از هم پيمانان خود در خاورميانه بسيار بيمناك شده بود. با اين رويداد، روابط ايران و عراق بار ديگر بحراني شد و علاوه بر اختلافات مرزي، اختلاف ايدئولوژيك نيز بر روابط دو كشور سايه انداخت. برنامه‌هاي سوسياليستي رژيم جديد عراق خوشايند حكومت شاه نبود و به تدريج دولت ايران را به تحريك كردهاي عراق ترغيب نمود. علاوه بر اين ادعاهاي ارضي عبدالكريم قاسم نسبت به خاك كويت، نيز با نگراني ايران و اعلام حمايت ايران از تماميت ارضي كويت توأم گرديد. رهبر كودتاي عراق به هيچ يك از قراردادهاي مرزي و تعهدات حكومت پيشين عراق درباره اختلافات آبي با ايران پايبند نبود.
اگر چه حكومت شاه 17 روز پس از كودتاي قاسم، رژيم وي را به رسميت شناخت ولي اين اقدام مانع از ابراز سياستهاي تند و خصمانه قاسم نسبت به ايران نگرديد. قاسم، اروند‌رود را با نام «شط‌العرب» بخشي جدائي‌ناپذير از خاك عراق دانست و حتي تهديد كرد كه «اگر حقوق عراق در اين ‌آبراه مطابق ميل دولت اين كشور حل و فصل نشود، حتي آن حاشيه 5 كيلومتري كه طبق عهدنامه 1937 م / 1316 ش. به ايران واگذار كرديم، پس خواهيم گرفت.»1
قاسم مدعي شد «عراق در سال 1937 تحت فشار جدي قرار داشته و ناچار شده بود حاشيه‌اي 5 كيلومتري به ايران واگذار كند و اين عمل عراق نوعي بخشش بوده نه استرداد يك حق مكتسبه.»2
در مقابل اين ادعاها وزارت خارجه ايران در بيانيه‌اي ضمن تشريح جزئيات توافق‌هاي تهران و بغداد در دوران حكومت پادشاهي عراق، رژيم قاسم را به جنگ‌افروزي و ماجراجوئي متهم كرد و سپس ارتش ايران نيروهاي خود را در زمين، هوا و دريا به حال آماده باش درآورد. دولت ايران بخش عظيمي از قواي نظامي را در پالايشگاه آبادان در مجاورت مرزهاي عراق مستقر كرد و ناوگان جنگي عراق در بندر فاو نيز به حال آماده باش درآمدند. با اين همه، جز زد و خوردهاي پراكنده، روياروئي جدي بين قواي طرفين به وقوع نپيوست زيرا دولتهاي آمريكا و انگلستان طرفين را به خويشتن‌داري دعوت كردند.
از اواخر خرداد سال 1338 ايران وعراق سعي در بهبود روابط سياسي نمودند. دولت عراق عبدالمطلب امين را به سمت سفيركبير عراق در تهران مأمور كرد و از دولت ايران هم تقاضا نمود سفير خود را مجدداً روانه بغداد نمايد. در ابتداي سال 1339 حملات راديوئي طرفين قطع شد، لحن مندرجات جرايد نرم‌تر گرديد و كم كم اوضاع و احوال به صورت عادي برگشت. در مرداد 1339 آقاي عضدي به سمت سفيركبير ايران عازم بغداد گرديد و در ملاقاتهائي كه با عبدالكريم قاسم و هاشم جواد وزير امور خارجه عراق به عمل آوردند همواره صحبت از بهبود روابط بين دو دولت بود تا در محيط دوستي و مسالمت شروع به مذاكره براي رفع اختلاف شود. 3 با اين وصف تا زماني كه رژيم چپگراي عبدالكريم قاسم در عراق حاكم بود هيچ تحولي در روابط بين دو كشور صورت نگرفت. فقط سران حزب توده از مسكو و برلين شرقي به بغداد رفتند و به دليل نزديك بودن به مرزهاي ايران، پايتخت عراق را پايگاه فعاليتهاي خود عليه رژيم شاه قراردادند.
دولت ايران در دوران 4 ساله حكومت قاسم هر چه بيشتر به آمريكا نزديك شد. 4 و آمريكائيها با توجه به حوادث عراق، حضوري بيشتر و تعيين كننده‌تر در پيمان بغداد ايفا كردند.
خروج جمهوري عراق از پيمان بغداد و ارسال اسناد سري دبيرخانة آن به قاهره، موجب گرديد كه دولتهاي ايران، پاكستان و تركيه از امريكا تقاضا كنند رسماً در اين پيمان منطقه‌اي، كه اكنون نام آن به سازمان پيمان مركزي (سنتو) تغيير يافته بود، شركت كند. اگر چه دولت امريكا در اغلب كميته‌هاي سنتو عضويت داشت، اما از الحاق رسمي به آن با توجه به حساسيت موقعيت خودداري نمود. در عوض پيشقدم شد تا پيمانهاي دو جانبه با سه كشور منطقه تنظيم و امضاء نمايد و متعهد گرديد كه هر گاه يكي از كشورهاي فوق مورد حملة كمونيسم بين‌المللي قرار بگيرد بي‌درنگ به كمك آنها بشتابد. بر اين اساس دولت امريكا طرح موافقتنامه‌اي را تنظيم و در اختيار دولت دكتر اقبال قرار داد كه براساس آن در صورت تجاوز به خاك ايران، دولت امريكا براساس قانون اساسي آن كشور اقدام مقتضي، كه شامل استفاده از نيروهاي نظامي خواهد بود، با موافقت طرفين و برحسب درخواست دولت ايران به عمل خواهد آورد.
سقوط حكومت عبدالكريم قاسم در 19 بهمن 1341 و به قدرت رسيدن رژيمهاي ميانه‌رو عبدالسلام عارف و عبدالرحمن عارف گرچه سبب شد از تنش موجود در روابط دو كشور ايران و عراق كاسته شود ولي در همين مدت ايران مقادير معتنابهي سلاح از آمريكا وارد كرد و توازن قوا در منطقه را به نفع خود تغيير داد. علاوه بر اين جنگ 6 روزه اعراب و اسرائيل نيز فرصت بيشتري به رژيم شاه داد تا خود را به اسرائيل و آمريكا نزديك سازد.
پي‌نوشت ها:
1ـ برگرفته از مصاحبه مطبوعاتي يازدهم آذر 1338 عبدالكريم قاسم در بغداد،‌روزنامه اطلاعات.
2ـ سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، ص 259.
3ـ روابط ايران و عراق به روايت اسناد ساواك، مركز بررسي اسناد تاريخي، ص 24.
4ـ در دوران 4 ساله كودتاي قاسم در عراق، كابينه دكتر منوچهر اقبال در ايران بر سر كار بود.