جنگ جهانی دوم در استان قم

سرانجام روز 31 اوت 1941 م / نهم شهريور 1320، پس از اشغال بسيارى از شهرها، در قزوين به يكديگر پيوستند.

اشغالگران قواى خود را در شهرهاى مختلف اسكان دادند و شهر مقدس قم نيز به پادگانى از اين نيروها تبديل شده بود.

نيروهاى متفقين كه اطراف قم را از محله خاكفرج تا شاه‏جمال فراگرفته بودند و چادرهايى براى استراحت برپاداشته بودند تنها بلاى اين شهر به شمار نمى‏آمدند، بلاى خشكسالى نيز دردى افزون بر دردهاى ديگر مردم قم به شمار مى‏رفت.

در چنين شرايطى، مردم با يأس و نااميدى نزد آيت‏الله محمدتقى خوانسارى قدس‏سرهرفته و از ايشان خواستار نماز باران مى‏گردند. ايشان سكوت مى‏كنند و پاسخى نمى‏دهند.

مردم اين سكوت را بر تأييد نظر ايشان حمل مى‏كنند و بدون اينكه آن بزرگوار خبردار باشد اطلاعيه پخش نموده مبنى بر اينكه آقاى خوانسارى روز جمعه براى خواندن نماز استسقاء (طلب باران) تشريف مى‏برند،... و صبح پنجشنبه به آقا خبر مى‏دهند كه در و ديوار شهر پر از اطلاعيه است.

ايشان مى‏فرمايند:

«چه كسى چنين كارى كرده؟! من اطلاع نداشتم. براى نماز باران خواندن شرايطى لازم است و...». در اين هنگام برخى از شكاكان و منافقان نيز زبان به تمسخر مردم گشوده كه اگر آقاى خوانسارى نماز بخواند همه در آب غرق مى‏شويد.

روز جمعه جمعيت كثيرى براى اقامه نماز به طرف محله خاكفرج حركت مى‏كنند؛ در اين حال به نيروهاى متفقين مستقر در خاكفرج توسط منافقان و جاسوسان خبر رسيده بود كه مردم شهر قصد تصرف چاه‏هاى آب شما را داشته و به جنگ با شما مى‏آيند.

با اين كار خشم و اضطراب عجيبى در ميان آنان ايجاد مى‏كنند تا جايى كه آنان نيز توپهاى خود را به طرف پل نشانه رفته و با مشاهده اولين گروه جمعيت به روى پل، دستور آماده باش به آنان مى‏دهند.

ليكن پس از بررسى و تحقيق بيشتر در رفتار مردم، متوجه مى‏شوند كه اين جمعيت بدون سلاح، و با پاهاى برهنه و با حال ذكر و انابه كه در پيشاپيش آنان علما، عمامه‏هاى خود را از سر برداشته و گريه كنان در حال حركت هستند، به دنبال مقصود ديگرى مى‏باشند.

حادثه‏اى رخ نمى‏دهد و نماز برگزار مى‏شود و دريچه فيض آسمان گشوده مى‏گردد و بيابانها و خيابانهاى شهر سكوت غم‏بار خود را مى‏شكنند، دانه‏هاى درشت باران شروع به باريدن مى‏كنند، ابرها غرش كنان، رعد و برق وصف ناشدنى را پديد مى‏آورند، شهر يكباره مرطوب گشته و پس از چهار ساعت بارندگى زمين قم پذيراى آب حيات مى‏گردد كه با دعاى عرشيان از عرش بر اين فرش فرود مى‏آيد و دل جمع زيادى از شكاكان متحير را با آب حيات زنده مى‏كند.

پس از اين واقعه رئيس نيروهاى متفقين مستقر در قم نزد حضرت آيت‏الله خوانسارى قدس‏سره رسيده و تقاضاى دعا در حق خود و نيروهايش مى‏كند و مى‏گويد شما كه با خداى آسمانها و زمين در ارتباط هستيد دعايى بفرماييد تا ما از شر اين جنگ خلاص شده و به نزد خانواده‏هاى خود بازگرديم و ايشان نيز برايشان دعا مى‏كنند.

سرانجام بعد از مذاكرات دولت ايران با متفقين (روس، انگليس و آمريكا)، پيمانى منعقد شد كه استقلال ايران تضمين شود و حفظ نظم و امنيت شهرها مجددا به دستگاه‏هاى دولتى ايران منتقل گردد و ادارات دولتى نيز تأسيس يافت، ولى هم‏چنان وضع عمومى مردم از لحاظ تأمين معاش به سختى مى‏گذشت.

سرانجام بعد از گذشت چهار سال و شش ماه و هشت روز از تاريخ اشغال ايران توسط نيروهاى بيگانه، طليعه صلح پديدار شد و پايان جنگ جهانى دوم اعلان گرديد و نيروهاى انگليس، آمريكا و سپس روسيه از ايران خارج شدند.