بازخواني گرانترين ضيافت تاريخ تخت جمشيد

اين يکي از پيام هاي تبليغاتي مربوط به جشن هاي 2500 ساله است ، جشن هايي که به يکي از موارد اصلي براي انتقاد مردم از حکومت محمدرضا پهلوي تبديل شد.
به مناسبت سالگشت جشنهاي دو هزار پانصد ساله، بخشي از کتاب "آخرين سفر شاه" که توسط "ويليام شوکراس" نوشته شده است را مرور مي کنيم. ترجمه اين کتاب را در ايران نشر آسيم منتشر ساخته است.
شوکراس، مقالات زيادي در واشنگتن پست، نشريه نقد کتاب نيويورک، آبزرور و ديگر نشريات معتبر غربي منتشر کرده و چندين جلد از کتاب هايش از جمله "نيکسون و کيسينجر و نابودي کامبوج" و " وضعيت بي رحم" برنده جوايزي از قبيل جايزه بنياد هيلمن و جرج پلک شده است.
 
بخشي از فصل دوم کتاب او ، تحت عنوان "ضيافت" را بخوانيد:
در اکتبر 1971 محمدرضا پهلوي ضيافتي ترتيب داد که از همه مهماني ها برتر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نيامدند و بسياري از کساني که شرکت کردند بيشتر نمادهاي قدرت بودند تا واقعيت آن.
ضيافت در خرابه هاي تخت جمشيد برگزار شد که ساخته داريوش و سوخته اسکندر کبير است. قرار بر اين بود که اين جشن نشانه دو هزار و پانصدمين سالگرد شاهنشاهي ايران باشد که در قرن ششم پيش از ميلاد به دست کورش کبير تاسيس شده بود. با گذشت زمان مي توان گفت که جشن مزبور نشانه آغاز پايان کار دودمان پهلوي بود که درست پنجاه سال پيش از آن تاريخ، پدر شاه تاسيس کرده بود.
همچنين، شاه در 1971 سي امين سال سلطنت خود و دهمين سال برنامه اصلاحاتش را که انقلاب سفيد مي ناميد نيز جشن مي گرفت. بنا بود انقلاب سفيد شامل اصلاحات ارضي و گسترش سوادآموزي و آزادي زنان، مدرنيزه کردن صنايع و زيربناي اقتصادي و توزيع مجدد دست کم بخشي از ثروت ها و کاهش قدرت روحانيون شيعه يعني ملايان باشد. ناگزير اين "انقلاب" روحانيون را دچار خشم ساخت.
سال 1971 همچنين آغاز سربلند کردن ايران به عنوان يک قدرت منطقه اي بود. در روز عيد سنت والنتاين آن سال (14 فوريه) کارتل توليد کنندگان نفت، يعني اوپک، به نخستين موفقيت عمده خود در افزايش بهاي نفت نايل شد. شاه نقش رهبري را در اين کار بر عهده داشت. شايد مهمتر از همه اينها اين بود که دولت بريتانيا قصد خود را به خروج نيروهايش از "شرق سوئز" به مرحله اجرا درمي آورد و همراه با آمريکاييان شاه را محرمانه تشويق مي کرد که نقش بريتانيا را به عنوان "ژاندارم خليج فارس" برعهده بگيرد.
پرزيدنت ژرژ پمپيدو رييس جمهوري فرانسه گفت که دعوت را نمي پذيرد مگر اينکه بالادست هايله سلاسي و روساي کشورهاي فرانسه زبان بنشيند. شاه زير بار نرفت و پمپيدو در عين اوقات تلخي نخست وزيرش را به جاي خود فرستاد.
در 1971، هم در شاه و هم در حکومت او احساس اعتماد به نفس ديده مي شد. اما چنانکه جشن هاي تخت جمشيد نشان داد اين احساسي بود که کم کم تبديل به يک غرور غيرواقعي شد. شاه اين جشن ها را روايت جديدي از کنگره وين در سال 1815 تصور کرده بود که در آن فرمانروايان جهان توانستند با يکديگر ديدار و درباره مسايل جهان گفتگو کنند. يکي از شعارهاي تبليغاتي دولت درباره اين جشن از اين قرار بود: "اين گردهم آيي با عظمت جهاني، تخت جمشيد را در روز فراموش نشدني 15 اکتبر 1971 (23 مهر 1350) تبديل به مرکز ثقل جهان کرد."
تخت جمشيد نمايشي بود که ضمن آن روياها و بلند پروازي هاي شاه آشکار شد. بسياري از اشخاصي که در آن هنگام درباره آن چيز نوشتند گفته کريستوفر مارلو را به خاطر آوردند که: "چه شکوهمند است که آدمي شاه باشد و در پرسپوليس پيروزمندانه سواري کند." ولي از يک نظر اين جشن براي شاه پيروزي و از يک لحاظ نيز تا اندازه اي شکست بود زيرا در بسياري موارد واقعيت ها با تصورات او کاملا تطبيق نمي کرد.
9 پادشاه، 3 شاهزاده حاکم، 2 وليعهد، 13 رييس جمهوري، 10 شيخ، 2 سلطان همراه با انبوهي از معاونان رييس جمهوري و نخست وزيران و وزيران خارجه و سفيران و ديگر دوستان دربار که از نقاط مختلف جهان آمده بودند در تخت جمشيد اقامت گزيدند.
 
شاه تصميم گرفت قواعد تشريفاتي قرن نوزدهم را رعايت کند، بدين معني که ارشدترين مهمان دوست و متحدش هايله سلاسي امپراتور اتيوپي باشد. پرزيدنت ژرژ پمپيدو رييس جمهوري فرانسه گفت که دعوت را نمي پذيرد مگر اينکه بالادست هايله سلاسي و روساي کشورهاي فرانسه زبان بنشيند. شاه زير بار نرفت و پمپيدو در عين اوقات تلخي نخست وزيرش را به جاي خود فرستاد. شاه هرگز پمپيدو را براي اين اهانت نبخشيد.
پادشاه و ملکه دانمارک نيز جزو مدعوين بودند. و همچنين پادشاهان اردن و بلژيک و پادشاه سابق يونان. ملکه انگلستان در جشن شرکت نکرد و به جاي خود شوهرش پرنس فيليپ و دخترش پرنسس آن را فرستاد. پرنس برنهارد از هلند نمايندگي همسرش ملکه ژوليانا را بر عهده داشت. شايد نوميد کننده ترين خبر براي شاه اين بود که پرزيدنت نيکلسون در جشن شرکت نمي کند. (خانم نيکلسون رييس افتخاري کميته آمريکايي برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي بود.) اسپيرو اگنيو معاون رييس جمهوري نمايندگي ايالات متحده را بر عهده داشت و از نظر تقدم، کليه مدعوين به استثناي سفير پکن بر او برتري داشتند.
قرار بود جشن نشانگر عظمت ايران باشد اما همه چيز جشن را از پاريس آورده بودند. اردوگاهي مرکب از خيمه هاي گرانبها به وسيله ژانسن دکوراتور فرانسوي برپا شد. آرايشگران تراز اول از سالن هاي کاريتا و آلکساندر پاريس به تخت جمشيد پرواز کردند.
صرفنظر از مدعوين، همه چيز جشن را هم از پاريس آورده بودند. در دشت خشک و مرتفع تخت جمشيد اردوگاهي مرکب از خيمه هاي گرانبها به وسيله ژانسن دکوراتور فرانسوي برپا شده بود. موسسه ژانسن از چند دهه پيش تزئينات داخلي کاخ هاي سلطنتي را انجام داده بود: در 1920 در بلگراد، در 1935 آپارتمان هاي خصوصي ادوارد هشتم (دوک ويندزور بعدي) در کاخ باکينگهام، ويلاهايي در کاپ دانتيب و آپارتمان هايي در خيابان پنجم نيويورک. سبک پاريسي کلاسيک ژانسن بسيار با مذاق شاه جور درمي آمد.
آرايشگران تراز اول از سالن هاي کاريتا و آلکساندر پاريس به تخت جمشيد پرواز کردند. اليزابت آردن يک نوع کرم صورت توليد کرد که نام آن را فرح گذاشت تا در جعبه هاي مخصوص به مهمانان هديه شود. باکارا يک گيلاس پايه دار کريستال طراحي کرد، سرالين جايگاه هاي مهمانان را از روي سفالهاي قرن پنجم پيش از ميلاد ساخت، رابرت هاوليند فنجام و نعلبکي هايي ساخت که فقط يکبار مورد مصرف مهمانان قرار مي گرفت و پورتو يکي از بزرگترين توليد کنندگان ملافه و روميزي فرانسه، روميزي هاي رسمي و ملافه هاي مهمانان را تهيه کرد. لان ون اونيفورم هاي جديدي براي کارمندان دربار تهيه کرد که نيم تنه هاي آن به طرزي شکيل ولي نه زننده با بيش از يک کيلومتر و نيم نخ طلا دوخته شده بود. دوختن هر يک از اين اونيفورم ها نزديک به پانصد ساعت کار لازم داشت.
تنها غذاي ايراني که در صورت غذا وجود داشت خاويار بود؛ چند موسسه عمده فرانسوي و سوييسي به تهيه غذاها کمک کردند.
غذاهاي ضيافت تخت جمشيد را اصولا رستوران ماکسيم تهيه کرد ولي چندين موسسه عمده فرانسوي و سوييسي به آن کمک کردند. از يک سال پيش که وزارت دربار ماکسيم را براي برگزاري اين ضيافت بزرگ براي يکصد مهمان در وسط بيابان در نظر گرفته بود، موسسه مزبور مشغول تمرين و تدارک بود. آقاي لويي ودابل رييس ماکسيم شخصا بر اين کار نظارت مي کرد و به اين مناسبت يک بشقاب جديد و بسيار عالي محتوي خاويار و تخم بلدرچين آب پز اختراع کرد. متاسفانه شاه هيچ وقت لب به خاويار نمي زد. بنابراين هيچ کس ديگري نمي توانست از آن بخورد. اين بود که ماکسيم مال انديشي  کرد و در شب مهماني چند تره فرنگي مخصوص سوپ را در برابر شاه گذاشت. او مشغول خوردن شد و هر کسي توانست غذاي خودش را بخورد. "بشقاب" مهمانان تکرار شد و اين بار شاه يک آرتيشو خورد. تنها غذاي ايراني که در صورت غذا وجود داشت خاويار بود؛ مابقي را تقريبا يکسره از فرانسه آورده بودند. صورت غذاي ضيافت شام اصلي با مرکب سياه روي صفحات پوست آهو نقش شده و با يک ريسمان تابيده طلايي به صورت يک کتاب کوچک با جلد ابريشمي آبي و طلايي صحافي شده بود. پس از تخم بلدرچين با مرواريد درياي خزر، غذاي بعدي پاته دم خرچنگ با سس نانتوا بود بود. غذاي اصلي خوراک پشت مازوي بره سرخ شده در روغن خودش بود که درون آن را با سبزي هاي خوشبو انباشته بودند. براي تازه کردن گلوي مهمانان شربت يا شامپاني کهنه فرانسوي (موئت 1911) مي آوردند. آنگاه خوراک طاووس به سبک شاهنشاهي با سالاد مخلوط طبق سليقه آلکساندر دوما صرف شد. به عنوان دسر بشقاب انجير به شکل حلقوي که درون آن تمشک با پورتو انباشته بودند آوردند. و در پايان قهوه موکا.
 
شرابهايي که به مهمانان داده شد اختصاصي بود. شراب ناب شامپاني، شاتودوساران، شاتو بريان سفيد 1964، شاتولافيت روتشيلد 1945 و نيز شامپاني موسينيي کنت دو وگه 1964 و دم پرينيون صورتي 1959 که بسيار کمياب است. همراه با قهوه نيز کنياک پرنس اوژن مخصوص خمخانه ماکسيم صرف شد.
پس از ضيافت شام، عده ديگري از کارشناسان فرانسوي نمايش نور و صدا و مراسم آتشبازي برپا کرده بودند. ضمنا هنرمندان فرانسوي در اختراع اونيفورمهاي "اصيل" سربازان ايراني چند قرن پيش همکاري کرده بودند تا بتوانند روز بعد از برابر مهمانان رژه بروند. بعد از ظهر فردا مهمانان با در دست داشتن قمقمه هاي آب يخ بر قاليچه هاي جايگاه نشستند و به تماشاي روياي ناتمام شاه از تاريخ ايران پرداختند.
پس از ضيافت شام، عده ديگري از کارشناسان فرانسوي نمايش نور و صدا و مراسم آتشبازي برپا کردند. ضمنا هنرمندان فرانسوي در اختراع اونيفورمهاي "اصيل" سربازان ايراني چند قرن پيش همکاري کرده بودند تا بتوانند روز بعد از برابر مهمانان رژه بروند.
در تخت جمشيد، محمدرضا شاه تاريخ ايران را به ميل خود تغيير شکل داد. او از جشني که برپا کرده بود راضي بود. مي گفت اين جشن کمک بزرگي به تجديد نظر غربيان در ديدگاهشان نسبت به ايران خواهد کرد. به نظر او نقطه اوج اين مراسم وقتي بود که در برابر گور خالي ولي تاثير برانگيز کورش کبير ايستاد و با صداي يکنواخت و بي حالت خاص خودش او را با طمطراق مورد خطاب قرار داد و گفت:
"کورش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشي، شاه ايران زمين، از جانب من شاهنشاه ايران، و از جانب ملت من بر تو درود باد!
همه ما در اين هنگام که ايران نو با افتخارات کهن پيماني تازه مي بندد تو را به نام قهرمان جاودان تاريخ ايران، به نام بنيانگذار کهن سالترين شاهنشاهي جهان، به نام آزادي بخش بزرگ تاريخ، به نام فرزند شايسته بشريت درود مي فرستيم.
کورش، آسوده بخواب، زيرا که ما بيداريم و براي نگهباني ميراث پر افتخار تو همواره بيدار خواهيم ماند."
شاه که اصولا مردي کم رو و کم حرف بود، در هنگام ايراد اين نطق هيجاني غيرعادي از خود نشان داد و پيش از آنکه خطابه اش را به پادشاه مرده تمام کند مکث کرد. پس از آنکه نطق شاه تمام شد، ناگهان باد شديدي از سطح بيابان برخاست و در چشم تماشاگران شن و گرد و خاک پاشيد.