كارگزار فرقه بهائيت در مطبوعات عصر پهلوي

پس از مسافرت داوود رمزي به خارج از كشور، مسؤوليت كارگزاري فرقه بهائيت در مطبوعات به ستار لقايي سپرده شد و او به عنوان يك جوان پرانرژي، فعاليت خود را تحت نظارت فائقه يك بهايي ديگر به نام فرهاد نيكوخواه كه از دوستان نزديك اميرعباس هويدا و معاون وزير اطلاعات و به طور همزمان مشاور مطبوعاتي هويدا بود، در عرصه مطبوعات ايران آغاز كرد.
ستار لقايي در سال 1323 در روستايي به نام «دوغ آباد» از توابع شهرستان تربت حيدريه به دنيا آمد.
پدر «ستار لقايي» در پيروي از اين فرقه تعصب بسيار داشت و برهمين اساس مراقبت فراواني به خرج مي داد تا فرزندانش را بهايي معتقد و متعصب بار آورد.
«ستار لقايي» در گفت وگويي با نگارنده از فشار شديدي كه در سالهاي كودكي و از سوي پدر و خانواده اش براي فراگيري اصول فرقه ضاله بهائيت بر او تحميل شده بود، سخت گله مي كرد و به طور تلويحي و در قالب خاطرات از سخت گيري هاي پدر و يا خشونت معلم كلاس اخلاق بهائيت سخن مي گفت. البته از برخي برنامه ها و عياشي و خوشگذراني دوران نوجواني و رفتن به «حديقه»(1) نيز گفتني ها داشت، چون بهائيان در «لجنه»ها و مراسمي كه در «حديقه» برپا مي شد، به صورت آزاد شركت مي كردند. لقايي در گپ و گفت هاي دوستانه و خالي از اغيار به خود من گفت كه نخستين ارتباطات آلوده و هرزه گي هايش با دختران را در جريان همين مراسم تجربه كرده است.
پدر ستار در مراقبت فرزندانش در مسير بهائيت، از هيچ كوششي فروگذار نمي كرد. به همين سبب وقتي ستار لقايي در كنكورسراسري قبول شد و براي ادامه تحصيلات راهي تهران شد، پدرش باتكيه بر قدرت مالي، خانه اي دوطبقه در تهران خريداري كرد و براي اينكه ستار در تماس نزديك با بهائيان باقي بماند، يك طبقه از اين خانه را به خانواده يكي از بستگان نزديك كه آنها هم بهائياني شديداً متعصب بودند، واگذار كرد و اين خانواده، مراقبت خاصي را در جهت كنترل عقايد او به خرج مي دادند.
وي از آغاز نوجواني علاقه اي خاص به ادبيات، خصوصاً به قصه نويسي داشت و به صادق هدايت و فرانتس كافكا علاقه مند بود. برهمين اساس اغلب دست به قلم مي برد و صفحاتي را با نام داستان سياه مي كرد و از آنجا كه قدرت و توان مالي داشت، منتظر چاپ اين نوشته ها در مطبوعات و روزنامه ها نمي شد، بلكه شخصاً پول خرج مي كرد و نوشته هاي خود را به صورت كتاب در تيراژ محدود منتشر مي ساخت.
تنها كتابي كه از او در آن ايام به اصطلاح مطرح بود، داستاني به نام گرفتار بود كه به سبك و سياق كارهاي صادق هدايت وبا اقتباس از يك نويسنده بهايي ديگر به نام امير گل آرا - مديراسبق آگهي هاي روزنامه كيهان - نوشته بود. اين قصه معجون عجيبي بود كه به لعنت خدا هم نمي ارزيد.
دومين كتاب ستار لقايي، «صديقه اي از خورشيد» نام داشت كه آن را پس از دلبستگي به يكي از دختران موزيسين عضو اركستر سمفوني تهران نوشت و انتشار داد.
اين تازه وارد در عرصه مطبوعات به سرعت از هيئت هاي تحريريه مجلات و روزنامه ها سردرآورد و زودتر از آنچه تصور مي شد، به دبيري سرويس هاي مختلف جرايد و سردبيري مجلات رسيد.
در آن زمان ايرج نبوي يكي از قدرتمندترين كارگزاران مطبوعات بود و از زمان مرگ علي جواهركلام(2)، مجلاتي چون فردوسي و بامشاد و خوشه و تهران مصور با نظارت فائقه او منتشر مي شدند. نبوي مدتي هم مديركل مطبوعات بود. دفتر كار او در ميدان هفت تير كنوني، ابتداي خيابان كريم خان قرارداشت و نويسندگاني چون بيژن خرسند و جمشيد ارجمند، براي وي كار مي كردند. عباس پهلوان(3)، احمد شاملو(4) و حسين سرفراز نيز همگي از لحاظ اداري و تشكيلاتي زير مجموعه نبوي بودند و با موافقت او به سردبيري مجلات فردوسي، خوشه، خواندنيها و تهران مصور منصوب شده بودند.
ستار لقايي در ابتداي ورود به صحنه مطبوعات، نويسنده اي معمولي به نظر مي رسيد. اما درگيري و نبرد قدرت او با ايرج نبوي نشان داد كه او از موقعيتي مستحكم و برتر برخوردار است و صريحاً از سوي محافل و كانونهاي قدرت حمايت مي شود.
ايرج نبوي، پس از مذاكرات فراوان، حسين سرفراز را كه سردبير مجله خواندنيها بود، به عنوان سردبير به مجله «تهران مصور» فرستاد. در همين ايام ستار لقايي كه از چند ماه پيش وارد فعاليتهاي مطبوعاتي شده بود، به اين نشريه آمد و زير نظر حسن شهرزاد به عنوان خبرنگار سرويس ادب و هنر مشغول به كار شد. اما هنوز حدود دو سه ماه از آغاز همكاري او با اين مجله نگذشته بود كه ناگهان عبدا لله والا، (5) صاحب امتياز و مدير مسؤول تهران مصور اعلام كرد كه ستار لقايي به سردبيري تهران مصور منصوب شده است و از مسؤولان چاپخانه تهران مصور خواست تا در مورد مطالب ومحتويات اين مجله دستورات لقايي را اجرا كنند.
پيوند ستار لقايي با كانونهاي قدرت رژيم پهلوي آن قدر مستحكم بود كه ايرج نبوي مخالفت با او را به صلاح خود ندانست و در حالي كه اعضاي قديمي مطبوعات انتظار داشتند اين دو نفر دشمن يكديگر باقي بمانند، نبوي با لقايي سازش كرد و آن دو بزودي در شمار نزديك ترين دوستان و مشاوران يكديگر در آمدند؛ به طوري كه وقتي ايرج نبوي به مناسبت برگزاري جشن هاي دوهزارو پانصد ساله شاهنشاهي مأموريت يافت تا روزنامه ويژه اي انتشار دهد، «ستار لقايي» را به عنوان دستيار اصلي خود انتخاب كرد. لازم به يادآوري است كه اين روزنامه پر تيراژترين نشريه ايراني تا آن زمان بود كه هر روز معادل مجموع تيراژ كل مطبوعات تهران و كليه شهرستانها، منتشر مي شد و به عنوان ضميمه و همراه كليه روزنامه ها و هفته نامه ها و ماهنامه ها و فصلنامه هاي ايران و به صورت رايگان توزيع مي گرديد.
اين نشريه كه تنها به ستايش از خاندان پهلوي و تبليغات پيشرفت هاي ايران در دوره پهلوي ها مي پرداخت، در 104 شماره پياپي منتشر شد و آن چنان بودجه هنگفتي در اختيار داشت كه به صورت بارز و نماياني وضع مالي دست اندركاران آن را تغيير داد. لقايي از اين زمان به بعد در شمار قدرتمندان مطبوعات ايران قرار گرفت. او در جريان انتشار اين روزنامه و رفت و آمد به دفتر ايرج نبوي با افرادي همچون شاپور زندنيا(6) و نجفقلي پسيان آشنا شد. لقايي از رهگذر اين گونه آشنايي ها، خود را هرچه بيشتر به كانونهاي قدرت موجود در هرم حاكميت پهلوي نزديك مي كرد. در آن ايام شاپور زندنيا و نجفقلي پسيان، مشاور فرهاد نيكوخواه، رئيس گروه مشاوران مطبوعاتي اميرعباس هويدا - نخست وزير - بودند.
ذكر اين نكته ضروري است كه فرهاد نيكوخواه بهايي را نيز تا قبل از زمامداري هويدا هيچ يك از اهالي مطبوعات نمي شناخت و اصولاً هيچ گونه سابقه همكاري با جرايد را نداشت.
با زمامداري هويدا، «فرهاد نيكوخواه» در مدار رشد قرارگرفت و مدتي قائم مقام شهردار تهران شد. پس از آن به رايزني مطبوعاتي ايران در ايتاليا منصوب گرديد و چند سالي را در رم گذراند. وي پس از بازگشت از اين مأموريت، به اداره انتشارات راديو انتقال يافت و سرپرستي بخش تهيه تفسيرهاي سياسي را برعهده گرفت و بعد از آن مشاور مطبوعاتي و معاون وزير اطلاعات شد. فرهادنيكوخواه پس از چند سال به نخست وزيري منتقل گرديد و به عنوان مشاور مطبوعاتي نخست وزير به كار پرداخت. (7) او تا پايان نخست وزيري اميرعباس هويدا عهده دار اين سمت بود و اجراي سياست هاي تدوين شده براي مطبوعات ايران را كنترل مي كرد. زماني كه اميرعباس هويدا وزير دربار شد، فرهادنيكوخواه را با خود به اين وزارتخانه برد و او را به عنوان مشاور عالي در امور مطبوعاتي وزارت دربار معرفي كرد.
بسياري از دولتمردان رژيم پهلوي تهيه و تدوين نامه توهين آميز نسبت به حضرت امام «قدس سره» با امضاي رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات مورخه 1356.10.17 را كه موجب روشن شدن موتور انقلاب و فروپاشي رژيم پهلوي گرديد را از اقدامات نيكوخواه مي دانند. او پس از جلب موافقت هويدا اين نامه را در اختيار داريوش همايون، وزيراطلاعات كابينه جمشيد آموزگار گذاشت و وي را مكلف ساخت تا آن را در جرايد ايران چاپ كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حديقه به معناي باغ است و درفرقه بهائيت، اماكن مشجر و با صفايي است كه نوجوانان و جوانان بهايي را براي اردوي تفريحي و در عين حال سازماندهي و تربيت آموزشي به آنجامي بردند. معروف ترين حديقه تهران در جاده ازگل و شمال لويزان ازكنارجاده شروع مي شد و تا نوك قله كوه ادامه مي يافت كه محفل بهائيان تهران با تحمل هزينه بالغ بر ده ها ميليون تومان و حمل آجر و مصالح ساختماني به وسيله قاطر و چهارپايان، اطراف آن را از كنار جاده تا نوك قله كوه با ديوار آجري قطور و بسيار بلند محصور كرده بود. تحمل هزينه چند ده ميليون توماني در ابتداي دهه 1340 براي ديواركشي تا قله كوه و تپه ماهورهاي لم يزرع - كه ديوار چين را تداعي مي كرد - موجب شگفتي رهگذران مي شد، اما محفل ملي بهائيان ايران براي اين اراضي برنامه وسيعي داشتند و مي خواستند بزرگترين معبد بهائيان (مشرق الاذكار) را در آن بسازند و مهندس عباس امانت، مأمور تهيه نقشه هاي آن بود. آن محل، معروف به حديقه بود و اكنون با نام شهرك هاي «شهيد محلاتي» و «قائم» شناخته مي شوند.
2 و 3 و 4- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد جواهر كلام، عباس پهلوان و احمد شاملو به ترتيب به جلدهاي 6، 7و8 از مجموعه كتاب هاي «نيمه پنهان» تأليف دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان مراجعه فرماييد.
5- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد عبدالله والا به جلد اول از مجموعه كتاب هاي «معماران تباهي» تأليف دفتر پژوهش هاي مؤسسأ كيهان مراجعه فرماييد.
6- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد «شاپور زندنيا» به جلد 81 از مجموعه كتاب هاي «نيمه پنهان» كه با عنوان «روزنامه نگاران جاسوس» منتشر شده، مراجعه فرماييد.
7- آرشيو مركزي روزنامه كيهان، پرونده فرهاد نيكوخواه.