سخنراني آقاي سلطاني در نشست تخصصي بررسي نقش مطبوعات در بسترسازي كودتاي 28 مرداد تحت عنوان ابهامات و نكاتي دربارة نقش مطبوعات در نهضت ملي و كودتا

بسم‌الله الرحمن الرحيم ـ به نظر مي‌رسد كودتاي 28 مرداد كماكان بيش از آنكه يك موضوع تاريخي باشد، هنوز يك موضوع زندة سياسي با آثار و ابعاد تأثيرگذار بر فضاي كنوني و تحولات جاري است. البته بنا به دلايل مختلفي از جمله تأثير‌گذاري مباحث ناشي از بررسي و تحليل كودتا بر معادلات سياسي داخلي و خارجي و ادامة بسياري از دسته‌بنديها و جريانهاي سياسي آن دوران تا زمان كنوني و وجود گرايشات و مواضع منبعث از آن شرايط نمي‌توان انتظار داشت كه صرفاً به موضوع، به مثابه يك پديدة تاريخي نظر انداخته شود و مستقل از حب و بغضها يا گرايشها و يا تعصبات سياسي موجود پنهان و آشكار نسبت به مسائل سخن گفته شود. به هر حال مشكلاتي در مجموعة آثار منتشره دربارة اين موضوع به چشم مي‌خورد. نظيربحثهايي در مورد اينكه چه كساني مقصر بودند؟ آيا اساساً اتفاقي كه افتاد كودتا بود يا نبود؟ برنامة طراحي شده‌اي بود كه مرحله به مرحله به انجام رسيد و بعداً به عنوان يك برچسب سياسي و براي بهره‌گيري تبليغاتي و سياسي به آن نام كودتا نهادند يا نه؟ اينكه اساساً كودتا عليه كه بود؟ آيا نيروهاي فعال سياسي اعم از مذهبي و غيرمذهبي كه غيرقابل كنترل در عرصة سياسي آن زمان حضور داشتند، هدف اصلي كودتا بودند؟ يا جريانهاي وابستة به اتحاد شوروي كه درصدد تأثيرگذاري بر سرنوشت سياسي كشور بودند هدف اصلي محسوب مي‌شدند؟ آيا كودتا عليه دولت دكتر مصدق، يا شخص وي و يا بخشي از دولت دكتر مصدق بود؟ كمااينكه در مورد كساني كه در آماده‌سازي شرايط سياسي و اجتماعي براي كودتا آگاهانه يا ناآگاهانه نقش ايفا كردند هنوز ابهامات و سؤالات بسيار زيادي وجود دارد، در مورد ديدگاههاي متفاوت و متعارض به همان شكل، حتي با اسناد متفاوت و متعارض روبرو هستيم. به هر حال مباحث مربوط به كودتا آثار سياسي و تبليغي براي كساني دارد كه كماكان خود و دوستان خود را وفادار به انديشه‌هاي مطرح در آن زمان مي‌دانند. حتي از حيث سياسي هم براي دولت اين مسئله به دليل پيگيريهاي حقوقي و روابط بين‌المللي مورد توجه است. چه بسا داوري علميِ تاريخي به دليل مجموعة اين ملاحظاتي كه وجود دارد در مدت زمان كوتاه امكان‌پذير نباشد. بايستي مدتي را منتظر بود تا موضوع به يك پديده تاريخي تبديل شده و آثارش بر فضاي كنوني كمتر شود. ضمن اينكه بخش قابل توجهي از مدعيات، مشاهدات عيني و خاطرات شفاهي افرادي است كه با ديدگاه و گرايش خاص در آن زمان حضور داشتند. طبيعي است كه هر فردي در هر ماجرايي، از زاوية حضور، اطلاع و محدودة دسترسي خود با آن پديده ارتباط برقرار مي‌كند. به مرور زمان ساير تجارب، تحليلها و استنتاجهايي كه مي‌كند، خودآگاه يا ناخودآگاه، به اندوخته‌ها و انباشته‌هاي ذهني او اضافه مي‌شود. ما نبايستي انتظار داشته باشيم بيان يك واقعه توسط شاهدان عيني، ولو در نهايت صداقت و با وجود صحت و درستي، بيانگر همة ابعاد واقعه باشد.
 بديهي است ما نيازمنديم همه اقوال، خاطرات، اسناد، تحليلها و زواياي مختلف را در يك جمع‌بندي به تعادل برسانيم. البته زمينه‌هاي اين تعادل به مرور زمان فراهم شده است. يك سونگري كه در انتشار بسياري از مطالب، تحليلها و اسناد در گذشته وجود داشت، در حال تغيير است. وجود نگاههاي متفاوت، نويدبخش دوره‌اي از نگاه متعادل و واقع‌بينانه به وقايع تاريخ معاصر و از جمله كودتاي 28 مرداد خواهد بود.
مسلم است كه مطبوعات در جريان نهضت ملي و كودتاي 28 مرداد نقش ويژه‌اي ايفا كردند. نه از اين جهت كه صرفاً رسانه يا عامل تأثيرگذار بر افكار عمومي بودند، بلكه در خيلي از مقاطع خود از بازيگران عرصة سياست و ابزار تغييرات، رقابتها و تحولات سياسي محسوب مي‌شدند. برخي از مديران جرايد به كمك مطبوعات در پيگيري اهداف شخصي و مرامي خودشان نقش ايفا مي‌كردند. مثلاً بخش قابل توجهي از مؤسسان جبهه ملي خود از مديران و گردانندگان جرايد هستند. در نامه‌اي، اعضاي فراكسيون اقليت مجلس پانزدهم به هنگام استرداد لايحة الحاقي گس ـ گلشائيان توسط دولت، تصريح مي‌كنند كه ما امكان موفقيت در اين زمينه را بدون حضور و همراهي مطبوعات به هيچ‌وجه به دست نمي‌آورديم. يعني بخش عمده‌اي از فشاري كه بر بازيگران سياسي آن زمان وارد شد تا زمينه‌هاي ملي شدن نفت و بعداً تصويب لايحه در مجلس فراهم شود، توسط مطبوعات بود.
 به موازات افزايش كمّيِ مطبوعات بعد از شهريور 20، شاهد افزايش احزاب و گروههاي سياسي هم هستيم. كه مستقيماً در راه‌اندازي مطبوعات يا پشت‌پرده در ادارة آنها نقش داشتند. مطبوعاتي كه رسماً ارگان احزاب و گروهها بودند يا از حيث مرام و عقيده مؤتلف و متحد آنها بودند. بعد از شهريور 20 بر اساس آماري، در سه ماهة اول سال، بيش از سيصد امتياز روزنامه و مجله صادر مي‌شود. در سال 1332 بيش از 1140 روزنامه و مجله مجوز انتشار داشتند كه با توجه به محدوديت امكانات چاپ و انتشار در آن دوره، و درصد بسيار بالاي بيسوادي، رقم بسيار قابل توجهي است. در بعضي از منابع حتي رقم بيسوادي در آن زمان را تا هشتاد درصد ذكر مي‌كنند. حداقل بيش از نيمي از جامعة ما در آن موقع امكان استفادة مستقيم از مطبوعات را نداشتند. با اين همه شاهد انتشار گستردة نشريات و مطبوعات هستيم. ظاهراً روزنامه‌هاي بسيار مهم و تأثيرگذار در دورة دو سالة حكومت دكتر مصدق بالغ بر 373 روزنامه و مجله بود. از بين اين 373 فقره، مقاطعي و به تناوب، بين پنجاه تا هفتاد روزنامه و مطبوعه مخالف دولت محسوب مي‌شدند. خيلي از اين روزنامه‌ها و مطبوعاتي كه مخالف دولت دكتر مصدق بودند، يا حتي هوادار بودند، بعدها تغيير مشي دادند. يعني بعضي از مطبوعاتي كه مخالف بودند به مرور تبديل به موافقين مي‌شدند، يا بعضي از مطبوعات موافق تبديل به مخالف مي‌شدند. البته اين تغيير مواضع هم به دليل تأثير شرايط سياسي زمان، هم به دليل منافع سياسي و شخصي گردانندگان آنها بود. مسئله منابع مالي اين مطبوعات نيز در موضعگيري آنها خيلي مهم بود. مثلاً نشرياتي در تهران منتشر مي‌شد كه مالكانش رسماً كاباره‌دار يا جزء افراد فاسد بودند. اينها براي خودشان روزنامه هم داشتند. يا مثلاً احزابي كه وابسته به بيگانه بودند يا كساني كه در شبكه بدامن يا در ارتباط با شركت نفت انگليس بودند، نشريه داشتند. در اسناد خانه سِدان هم كه در زمان حكومت دكتر مصدق انتشار يافت، مشخص شد كه بخشي از مطبوعات حتي مقالاتشان را عيناً از اداره روابط عمومي و تبليغات شركت نفت انگليس دريافت مي‌كردند و به چاپ مي‌رساندند. همين‌طور در تأمين هزينه‌هايشان هم كمك مي‌گرفتند.
همچنين اختلافات و دسته‌بندي‌هايي هم كه در درون دولت و در درون فراكسيون نهضت ملي و درون جبهه ملي رخ مي‌داد، مؤثر بود. مثلاً دكتر بقايي و روزنامه شاهد يك ركن اساسي ملي شدن نفت و طرفدار سرسخت دولت دورة اول حكومت دكتر مصدق است. روزنامة شاهد روزنامه صبح بود و روزنامة باختر امروز هم بعد از ظهر منتشر مي‌شد. اين دو روزنامه در واقع پيشتاز و سرمشق مجموعة مطبوعاتي بودند كه حامي نهضت ملي شدن نفت و دكتر مصدق بودند.
اما متأسفانه در مجموعة اين فضاي متنوع با جهت‌گيريهاي متفاوت و ابعاد قابل تأمل و قابل بررسي بسياري كه در شكل‌گيري و تداوم كار آنها وجود دارد يك نكته را هم مي‌شود به عنوان يك واقعيت مشترك در مورد اكثر اين مطبوعات پذيرفت و آن اين است كه در آن دوران متأسفانه ابتذال مطبوعاتي و آنارشيسم در مطبوعات بيداد مي‌كند. بسياري از تحليل‌گران بخشي از اين هرج و مرج را به آثار سياسي ناشي از خلاء قدرت بعد از شهريور 20 كه كماكان تا 32 ادامه داشت نسبت مي‌دادند و بخشي را هم مولود سياستهاي پنهان و آشكاري كه در درون خود دولت دكتر مصدق به عنوان تاكتيكهاي سياسي براي بهره‌برداري سياسي، داخلي و خارجي اتخاذ مي‌گرديد، محسوب مي‌كردند.
    در آن زمان در مطبوعات بدترين اهانتها به همة شخصيتها و جناحهاي موجود عرصة سياسي مي‌شد. البته بعد از سي تير به مرور جبهه‌گيري‌ها اينگونه شد كه آيت‌الله كاشاني، دربار و طرفداران شركت نفت انگليس را در كنار هم قرار مي‌دادند و متقابلاً طرفداران دكتر مصدق را اين طرف. مثلاً روزنامه‌هاي توده‌اي كه قبلاً مخالف دكتر مصدق بودند حامي دكتر مصدق شدند. همزمان هم به آيت‌الله كاشاني و هم به شاه و دربار اهانت مي‌كردند. به هر كسي حتي نيروهاي مستقلي هم كه وفادار به دكتر مصدق بودند اما به بعضي از روشهاي او انتقاد داشتند، حمله و اهانت مي‌شد. به رغم آن كه حتي آيت‌الله كاشاني تا يكي دو ماه مانده به تغيير دولت، مكرراً در اختلافات خودش تأكيد مي‌كند كه من از دكتر مصدق كماكان حمايت مي‌كنم، و اختلافاتي كه ما داريم نبايستي ربطي به نهضت ملي شدن نفت و اصل دفاع از ايشان پيدا كند، اما مطبوعات به شدت در جهت دامن زدن و گسترش و رساندن اختلافات به مرز غيرقابل بازگشت نقش مستقيم و مؤثر ايفا مي‌كردند.
 سه روز تعيين كنندة بيست و پنجم تا بيست و هفت مرداد سال 1332، پيش از كودتا، كه مرحلة اول تغيير دولت با شكست مواجه مي‌شود و از آن به مرحلة اول كودتا ياد مي‌شود، مطبوعات طرفدار دولت نقش بسيار مهمي ايفا مي‌‌كنند. اما در بسياري از نوشته‌هاي تاريخي تأكيد مي‌شود كه صرفاً اين حزب توده است كه صحنه‌گرداني مي‌كند، در حالي كه اينطور نيست. يعني حزب توده هست، ولي فراكسيون نهضت ملي و حزب ايران و نيروي سوم و پان ايرانيستها هم هستند. حتي در نامه‌اي كه دكتر فاطمي از بازداشتگاه به آقاي زنجاني نوشته تأكيد مي‌‌كند كه نطقي كه در ميتينگ 25 مرداد كردم، حتي مقالات سه روز 25، 26 و 27 مرداد باختر امروز را كلمه به كلمه با دكتر مصدق هماهنگ كرده‌ام.
    در ميتينگ 25 مرداد براي اولين بار شعار مرگ بر شاه داده شد و مردم گفتند كه ما شاه خائن را نمي‌خواهيم. گزارشهاي شهرباني مي‌گويد پنجاه هزار نفر از مردم توي ميدان بهارستان جمع شده بودند. مجموعة كامل اين ميتينگ، سخنرانيها و شعارها و رِپُرتاژ مخبر از حاشية مراسم به طور كامل از راديوي تحت كنترل دولت دكتر مصدق پخش شد. در مورد مقالات باختر امروز فاطمي نوشته كه من اين را به خاطر اعتقادي كه به دكتر دارم در بازپرسي‌هايم افشا نكردم و هيچ وقت هم نخواهم گفت. اين را خصوصي و مخفيانه براي آقاي زنجاني مي‌گويد. جالب است مي‌گويد من هيچ وقت مقالات باختر امروز را براي دكتر نمي‌بردم، اما اين سه روز را مي‌آوردم خودم پيش ايشان جمله جمله براي آقاي دكتر مصدق مي‌خواندم و حتي ايشان اگر اصلاحاتي را مي‌خواست مي‌گفت و من اعمال مي‌‌كردم و چاپ مي‌كردم. اين سه روز روزنامة باختر امروز در كنار ساير روزنامه‌هايي كه وابسته به حزب توده هستند يا طرفدار دولت هستند، شديدترين حملات هماهنگ را به رژيم شاه مي‌كنند در حالي كه دولت دكتر مصدق مشروعيت قانوني و سياسي خويش را طبق قانون اساسي سلطنت مشروطه كسب كرده بود و خود وي بارها تأكيد كرد عقيده‌مند به سلطنت و وفادار به شاه است و حتي قسم خورده و پشت قرآن را امضاء كرده كه هيچگاه به مقام سلطنت خيانت نكند. به اعتقاد گروهي از تحليل‌گران و حتي تعدادي از دست‌اندركاران دولت دكتر مصدق با توجه به اسناد و مدارك منتشر شده، اينها از مهمترين عوامل زمينه‌ساز افكار عمومي براي توجيه حركت كودتا و غيرقانوني و برانداز معرفي كردن نهضت ملي بودند. گزارشهاي شهرباني مي‌گويد نماينده حزب ايران مثلاً در كرمانشاه، رشت و همدان، گفتند ما از حزب ايران در تهران دستور داريم كه مجسمه‌هاي شاه را بياندازيم پايين. بعد هم تحت‌الحفظ و با حمايت و نظارت مأموران شهرباني دكتر مصدق و فرمانداري‌ها، نيروهاي حزب ايران و پان ايرانيستها و حزب توده مجسمه‌هاي شاه و رضاشاه را سرنگون مي‌كردند و شعار مرگ بر شاه مي‌دادند. در تهران هم اين كار را كردند. امّا در كتابها تكرار مي‌شود كه آن سه روز تهران و شهرهاي بزرگ در اختيار توده‌ايها بود، در حالي كه گروههاي وابسته به حزب توده فقط يك بخشي بودند. حزب ايران، پان ايرانيستها، نيروي سوم و كساني كه مرتبط با تشكيلات دولتي بودند، نقش اساسي داشتند. نيروهاي دولتي هم كمك مي‌كردند. بخشي از اسناد اين موضوع هم اخيراً به دست آمده است.