آن روي سكه بارزاني
اين مقاله بر 2 منبع مستندِ عمده درباره روابط كا.گ.ب و بارزاني تكيه دارد. نخستين منبع، بايگاني كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي است كه نامههاي رد و بدلشده ميان كا.گ.ب. و كميته مركزي را نيز در بر دارد. مهمترين اسناد ذكرشده در اين مقاله به سال ۱۹۶۱، يعني اوج جنگ سرد برميگردند.دومين منبع، بايگاني بهاصطلاح ميتروخين است كه پس از فروپاشي شوروي، توسط افسر رويگردان كا.گ.ب واسيلي ميتروخين به صورت قاچاق به غرب برده شد.
اين مقاله علاوه بر بايگاني كا.گ.ب بر خاطرات افسران كا.گ.ب كه به بارزاني و منازعه كردها اشاره دارند، اتكا دارد از جمله خاطرات ژنرال پاول سودوپالاتوف، رئيس SMERSH كه دپارتمان خاصي در سرويسهاي امنيتي شوروي بود مسووليت عمليات خاص خارجي را عهدهدار بود.
برخي محققان با استفاده از بايگانيهاي قابل دسترس عموم در كا.گ.ب به تحقيقات ارزشمندي درباره تاريخ اين سازمان دست زدهاند. مهمترين تحقيقي كه من موفق به يافتن آن شدم، توسط ولاديسلاو م. زوبوك، محقق ميهمان آرشيو امنيت ملي در واشنگتن دي.سي انجام شده است.
هدف مقاله كنوني در باب روابط بارزاني ـ كا.گ.ب صرفا جستجوي حقيقت در جهت مصالح عمومي است. خانواده بارزاني با مستمسك رهبري انقلاب كردها، نظام سياسي فئودالي بيرحم و فاسدي را در كردستان عراق به وجود آوردهاند. اكنون زمان آن است كه حقيقت را به آنان بگوييم و يادآور شويم كه كردها مردمي آزاديخواه هستند و هيچگاه زير بار حكومت فئودالي نميروند. خانواده بارزاني از اعتماد مردم كردستان سوءاستفاده كردهاند و با هدف ثروتاندوزي با ابزار غيرقانوني و به انحصاردرآوردن قدرت سياسي، به شكلي روزافزون به يك اليگارشي تبديل شدهاند. جنايت، شكنجه، آدمربايي و ارعاب ازجمله روشهاي اصلي اين خانواده براي ساكتكردن مخالفانشان است.
دوستاني به نام بارزاني و كا.گ.ب
پس از سقوط جمهوري مهاباد در دسامبر ۱۹۴۶، مصطفي بارزاني به همراه چندصد تن از مردان خود راه خويش را به سمت مرزهاي اتحاد شوروي در پيش گرفت. وي پس از رسيدن به اتحاد شوروي مورد توجه رهبري و سرويس مخفي اين كشور كه ميخواستند از كردها براي مقاصد خود استفاده كنند، قرار گرفت.
دوره نخست فعاليت سياسي بارزاني در اتحاد شوروي احتمالا اگر در خاطرات سودوپلاتوف، رئيس بعدي SMERSH، ذكري از آن به ميان نميآمد، مخفي باقي ميماند. سودوپلاتوف مينويسد كه وي براي نخستين بار اندكي پس از رسيدن بارزاني به اتحاد شوروي در سال ۱۹۴۷ در باكو با هدف استفاده از او براي بيثباتسازي منافع غرب در خاورميانه با وي ملاقات كرده است. بنا به گفته سودوپلاتوف قرار بر اين بود كه بارزاني و مردانش پس از دريافت سلاح و تجهيزات و به دنبال آموزش نظامي براي تحقق اين منظور به عراق بازفرستاده شوند.
توجه سودوپلاتوف، يكي از مهمترين شخصيتهاي سرويس امنيتي شوروي به بارزاني نشاندهنده اهميت فوقالعاده بارزاني براي آن كشور است. سودوپلاتوف در خاطرات خود ذكر ميكند كه وي بنا به دستور استالين، مسووليت قتل تروتسكي را عهدهدار بود و نيز او خود مسوول جاسوسي اتمي بود كه به ساخت بمب اتمي شوروي منجر شد.
اينكه سودوپلاتوف رهبري مذاكرات با بارزاني را عهدهدار شد نشاندهنده انتظارات بالايي بود كه رهبران اتحاد شوروي از بارزاني داشتند. اما سودوپلاتوف تنها افسري از شوروي نبود كه با بارزاني در ارتباط بود، بلكه چنانكه خود ذكر ميكند، پس از وي افسران ديگري نيز با بارزاني مرتبط بودند. سودوپلاتوف براي دومين بار سال ۱۹۵۲ براي گفتوگو درباره آموزشهاي نطامي با بارزاني ملاقات كرد، اما نميگويد كه توافقي ميان آنان صورت گرفت يا نه. وي بار ديگر سال ۱۹۵۳ در يك آكادمي نظامي در مسكو، جايي كه هر دو آموزش نظامي ديده بودند با بارزاني ملاقات كرد. بارزاني در آن زمان مشخصا براي ماموريتي ويژه در خارج از مرزهاي شوروي آماده ميشد.
سودوپلاتوف در خاطرات خود بيان ميدارد كه بارزاني در آن زمان به وي گفت كه پيوندهاي ميان خانواده وي و روسيه صدها سال قدمت دارد و خانواده او پيش از اين از روسيه درخواست كمك كردهاند و ۶۰ بار سلاح و تجهيزات از روسيه دريافت كردهاند. در واقع گزارشهاي قابل اعتماد ديگري نيز درباره ملاقات شيخ عبدالسلام، شيخ بارزان، قبل از جنگ جهاني اول وجود دارد، اگرچه من اطلاعي درباره ديگر ارتباطات بارزانيها و روسيه پيش از جنگ جهاني اول ندارم.
ماهيت روابط ميان مصطفي بارزاني و شورويها طي دوره ۱۹۵۸ـ۱۹۴۷ به استثناي آنچه در خاطرات سودوپلاتوف آمده است تا به امروز عمدتا سري باقي مانده است. بايگاني ميتروخين و بايگاني قابل دسترس عموم كا.گ.ب اشارهاي به اين دوره نميكنند و تنها به بيان اطلاعاتي ضروري درباره ارتباطات بارزاني و كا.گ.ب پس از سال ۱۹۵۸ اكتفا ميورزند.
ما با توجه به اسناد بايگاني ميتروخين متوجه ميشويم كه كا.گ.ب به بارزاني نام رمز «RAIS» را داد و بايگاني ميتروخين و بايگاني كميته مركزي CPSU در كا.گ.ب راز بزرگي را درباره انقلاب كردها در سپتامبر ۱۹۶۱ به رهبري بارزاني در اختيار ما ميگذارند. بر طبق اين دو بايگاني، اين انقلاب، انقلابي واقعي نبود، بلكه عملياتي مخفي توسط كا.گ.ب براي بيثباتسازي منافع غرب در خاورميانه بود.
الكساندر شلپين، رئيس كا.گ.ب سال ۱۹۶۱ يادداشتي براي نيكيتا خروشچف فرستاد كه حاوي نقشههايي براي ايجاد بياعتمادي در دولتهاي آمريكا، بريتانيا، تركيه و ايران درباره ثبات موقعيتهاي خود در خاورميانه و خاور دور بود. وي پيشنهاد كرد از پيوندهاي ديرين كا.گ.ب. با رئيس حزب دموكرات كردستان، مصطفي بارزاني براي فعالسازي جنبش خلق كرد در عراق، ايران و تركيه براي ايجاد يك كردستان مستقل كه دربرگيرنده استانهايي از كشورهاي پيشگفته باشد، استفاده شود. قرار بر اين بود كه پول و تجهيزات نظامي لازم در اختيار بارزاني گذاشته شود. شلپين با دورانديشي اشاره كرد كه با فرض مساعدبودن تحولات، توصيه ميشود كه همبستگي خلق شوروي را با اين جنبش كردها اعلام داريم.
وي پيشبيني كرد «جنبش براي ايجاد كردستان نگرانيهايي جدي را در ميان قدرتهاي غربي و پيش از همه در بريتانيا با توجه به [دسترسي آنان به] نفت ايران و عراق و در ايالات متحده با توجه به پايگاههاي نظامي اين كشور در تركيه، برخواهد انگيخت. تمامي اينها همچنين باعث بروز مشكلاتي براي [نخستوزير عراق، ژنرال عبدالكريم] قاسم خواهد شد كه مخصوصا در دورههاي اخير سياستي غربگرايانه را در پيش گرفته است». شلپين همچنين پيشنهاد داد جمال عبدالناصر، رهبري جهان سومي كه شرق و غرب حريصانه به وي اظهار علاقه ميكردند، طي اقدامي تطميعشده و به حمايت از كردها واداشته شود. شلپين پيشنهاد داد «از طريق مجاري غيررسمي» به ناصر اطلاع داده شود كه در صورت پيروزي كردها، مسكو «ممكن است با نگاهي ملايمتر به ادغام منطقه غيركردنشين عراق با جمهوري متحد عربي»، اتحاد كوتاه مدت مصر و سوريه ـ كه منعكسكننده ناسيوناليسم پان عرب ناصر بود ـ بنگرد، مشروط به اينكه ناصر از ايجاد كردستان مستقل حمايت كند.
توجه سودوپلاتوف، يكي از مهمترين شخصيتهاي سرويس امنيتي شوروي به بارزاني نشاندهنده اهميت فوقالعاده وي براي آن كشور است
هنگامي كه سپتامبر ۱۹۶۱ كردها در كردستان عراق دست به شورش زدند، كا.گ.ب براي بهرهبرداري از اين وضعيت پيشنهادهاي ديگري نيز مطرح كرد. پيتر ايواشوتين معاون كا.گ.ب. پيشنهاد داد كه «وفق تصميم CC CPSU… در اول آگوست ۱۹۶۱ درباره انجام اقداماتي براي دوركردن توجه آمريكا و متحدانش از برلن غربي و با توجه به قيامهاي مسلحانه قبايل كرد كه در شمال عراق آغاز شده است» بايد:
براي سازماندهي اعتراضاتي به طرفداري از كردها و بر ضد قاسم، از تجربيات كا.گ.ب در هند، اندونزي، افغانستان، گينه و ديگر كشورها استفاده كرد؛
كا.گ.ب با بارزاني ديدار كند و او را وادارد كه رهبري جنبش كردستان را در دست بگيرد و آن را در مسيري دموكراتيك هدايت كند و به وي توصيه كند كارها را بيسروصدا انجام دهد تا غرب نتواند بهانهاي براي متهمساختن شوروي به دخالت در امور داخلي عراق بيابد؛ و مقرر دارد كا.گ.ب «دسته مسلح خاصي (۵۰۰ تا ۷۰۰ نفره) برگرفته از كردهايي كه در اتحاد شوروي زندگي ميكنند» استخدام كند و آموزش دهد تا در زماني كه مسكو نياز دارد براي بارزاني «متخصصان نظامي مختلف (توپچي، بيسيمچي، جوخه تخريب و…) بفرستد» براي حمايت از قيام كردستان [بتوان از آنها استفاده كرد].
آنچه ايواشوتين نميدانست اين بود كه غرب در آن زمان از ارتباطات بارزاني با شوروي باخبر بود. مقامات آمريكايي با نگراني متوجه اين احتمال شده بودند كه بارزاني ممكن است براي مسكو مفيد واقع شود. 3 ماه پس از كودتايي كه قاسم را به قدرت رساند، ولاديمير جي. گالمن سفير آمريكا در عراق در تلگرافي به وزارت خارجه در اكتبر ۱۹۵۸ ابراز داشت كه كمونيستها همچنين از نقطهاي ديگر ميتوانند [قاسم نخستوزير عراق را] مورد حمله قرار دهند و آن از طريق رهبر كردها ملامصطفي بارزاني است كه به عراق بازگشته است. وي ۱۱ سال گذشته را به تبعيد در شوروي گذرانده است. جاذبه زيادي در ميان اكثريت كردهاي عراق و توانايي بيپاياني [براي] بر همزدن ثبات دارد. بدين ترتيب معتقديم كه در حال حاضر بزرگترين تهديد بالقوه براي ثبات و حتي وجود رژيم قاسم در دست كمونيستهاست.
به اين ترتيب منازعه كردها به ابزاري در دستان مسكو بدل شد تا از طريق آن فشاري بر رژيمهاي بعدي عراق وارد سازد. بر طبق بايگاني ميتروخين، كا.گ.ب در دهه ۱۹۶۰ يوگني پريماكوف را تحت پوشش روزنامهنگار و با نام رمز MAKS به عراق فرستاد. قرار بر اين بود كه پريماكوف بعدا در امور كردها، بويژه در عقد قرارداد خودمختاري ميان حزب دموكرات كردستان و رژيم عراق در مارس ۱۹۷۰ نقش هدايتكننده را ايفا كند. بعثيها بايد شرايط شوروي را در مقابل اين ميانجيگري ميپذيرفتند، زيرا ارتش عراق در جنگ با كردها كاملا نيروي خود را از دست داده بود. رژيم عراق بايد فشار خود را بر حزب كمونيست عراق كاهش ميداد و پيوندهاي نزديكي با اتحاد شوروي برقرار ميكرد.
پس از توافق ماه مارس، رژيم عراق با حمايت شوروي قدرت گرفت و شروع به اشكالتراشي كرد. اتحاد شوروي كه از كارت كردها براي تاثيرگذاري بر سياست خارجي عراق بخوبي استفاده كرده بود، به كردها پشت كرد. بارزاني نيز به نوبه خود روابط خويش را با سيا، موساد و ساواك نزديكتر ساخت. ماه عسل عراقيها و شورويها تا شكست قيام كردها پس از خيانت همپيمانان غربي آنان، ادامه يافت. پس از اين تاريخ، رژيم عراق سياستهاي سركوبگرانه خود را در قبال حزب كمونيست از سر گرفت و خود را به غرب نزديكتر ساخت. شورويها نيز استفاده از كارت كردها را از سر گرفتند.
از آن زمان تاريخ چندين بار تكرار شده است و خانواده بارزاني اغلب همپيماني خود را با كا.گ.ب، سيا و موساد تغيير دادهاند. اين داستان همچنان نيز ادامه دارد.
پانوشتها:
1) to CC CPSU, sep. 27,1961,St.-199/10c,Oct. 3, 1961, TsKhSD, fond 4, opis 13, delo 85, ll. 1-4 [see Zubok, 21]
2) Gallman to Department of State, Foreign Relations of the United States, 1958-1960, Vol. XII,Washington,D.C.: Government Printing Office, 1993, pp. 344-46 [see Zubok, 21]