گامی دیگر به سوی انقلاب اسلامی(تاملی در کاپیتولاسیون دوم 1343 ش)

گامی دیگر به سوی انقلاب اسلامی(تاملی در کاپیتولاسیون دوم 1343 ش)

در اینجا منظور ما معانی لغوی این کلمه نمی باشد بلکه آنچه برای ما اهمیت بیشتری دارد، مفهوم اصطلاحی و حقوقی آن می باشد که عبارت است از نظام قضاوت کنسولی و برخی تضمینات و امتیازات و مصونیتهای قضایی که یک کشور به اتباع یک کشور خارجی می دهد که بر اساس آن اتباع آن کشور خارجی در کشور میزبان محاکمه نمی شوند، بلکه در دادگاههای مربوط به دولت خود مورد محاکمه قرار می گیرند.در این ممالک و سرزمینها به طور کلی حق قضاوت در مورد اعمال اتباع بیگانه حتی گاهی بدون رعایت اصل عمل متقابل از حدود صلاحیت مقامات قضایی محلی خارج بوده و تابع صلاحیت مقامات و بویژه مامورین کنسولی و سیاسی دولت متبوعه خود می باشد و دعاوی و شکایتها و محاکمه های مربوط به امور جزایی آنان به وسیله کنسول یا نماینده دولت متبوع آنان حل و فصل می شود. 
اگر چه پیشینه چنین معاهداتی در تاریخ روابط بین دولتها به عهد امپراتوری روم باستان برمی گردد، اما سابقه کاپیتولاسیون به آن مفهومی که ذکر شد، یعنی قراردادهای کاملا یک طرفه، به دوره امپراتوری عثمانی و روابط آن با دولتهای اروپایی در سالهای آغازین عصر جدید مربوط می شود. در سال 1535 م. سلطان «سلیمان اول » معروف به «سلیمان قانونی » پادشاه عثمانی با «فرانسوای اول، پادشاه فرانسه، عهد نامه بازرگانی منعقد ساخت و به موجب آن برای اولین بار مقرر گردید که اتباع فرانسه، در خاک عثمانی تابع احکام کنسولی کشور خویش باشند. این معاهده به وسیله سلاطین دیگر عثمانی تکمیل شده و در سال 1740 م. کامل گردید. به موجب این پیمان به تجار فرانسوی در خاک عثمانی آزادی مذهبی و فردی اعطاء و مقرر شد که دعاوی جزایی و حقوقی اتباع فرانسه به وسیله کنسولهایی که از جانب پادشاه فرانسه معین می شدند، طبق قوانین و سنن فرانسه رسیدگی و قضاوت گردد. 
اما سابقه کاپیتولاسیون در ایران به عهد حاکمیت قاجارها و قرارداد ننگین ترکمنچای، که بین ایران و روسیه در سال 1828 منعقد گردید، باز می گردد. در فصول هفتم و هشتم این قرارداد، به طور واضح به اعطای حق قضاوت کنسولی به روسیه اشاره شده است.
فلسفه ظهور مقوله کاپیتولاسیون در روابط بین دولتها می تواند عوامل متعددی داشته باشد. این عوامل عبارتند از:
1- عامل سیاسی: تفوق سیاسی که قومی بر قوم دیگر پیدا می کند. این برتری در مواردی ستاندن امتیازات قضایی را از قوم مغلوب در کنار اخذ امتیازات دیگر به همراه داشته است. تحمیل کاپیتولاسیون اول (1828 م.) بر تاریخ معاصر ایران به علت همین برتری سیاسی طرف مقابل در جنگهای ایران و روس بود. مطمئنا نویسنده، این عامل را به عنوان علت عام و قابل تعمیم در همه کاپیتولاسیونها نمی داند، چرا که قابل تعمیم نیست. به عنوان مثال معاهده سال 1535 م. بین سلطان عثمانی و پادشاه فرانسه دقیقا در زمان اوج اقتدار امپراتوری عثمانی منعقد شده است بنابراین، حتما، دلیل دیگری وجود داشته است.
2- عامل اقتصادی و تجاری: در بعضی موارد علت تن دادن به کاپیتولاسیون، استفاده از توان و پیشرفتهای اقتصادی کشور مقابل بوده است.شاید دلیل عمده رشد و گسترش معاهدات یکطرفه بین ممالک اسلامی و مسیحی در عصر جدید تفاوت محسوسی بود که از نظر اقتصادی بین شرق و غرب به وجود آمده بود. بر این اساس کشورهای اسلامی برای جذب سرمایه گذاری اقتصادی اروپاییها و دور نماندن از قافله پیشرفتهای اقتصادی غرب امتیازات مختلفی را به طور یکطرفه برای آنها قائل می شدند که از آن جمله امتیازات قضایی می باشد.
3- شخصی بودن قوانین: به نظر برخی از محققین قاعده شخصی بودن قوانین یکی از علل پیدایش کاپیتولاسیون است. نویسنده کتاب نظام کاپیتولاسیون و القای آن در ایران در تشریح این دیدگاه می نویسد:
قاعده شخصی بودن قوانین که پس از هجوم اقوام ژرمن به سرزمینهای امپراتوری روم و گل و جنگهای صلیبی که در اروپا رایج بود، مبنای پیدایش فکر کاپیتولاسیون می باشد. به این معنی که در سرزمین معین، اقوام مهاجم و اقوام مغلوب هر یک تابع قوانین شخصی خود بودند، در تعقیب این فکر بیگانگان مقیم سرزمینهای بیزانس و شامات در امور مربوط به داد و ستد و امور مدنی دیگر تابع نظر و قضاوت کسی بودند که به عنوان کنسول به عادات و رسوم و حقوق آنان آشنایی داشت. پس از جنگهای صلیبی، مسیحیان هر یک از ممالک اروپایی که برای تجارت یا علل مذهبی مایل به اقامت در حدود شامات تحت حکومت مسلمانان بودند محلاتی را به صورت قلاع درآورده و تحت حمایت یک کنسول از ملت و مذهب خود و با قوانین و مقررات ملی به صورت واحد مستقل زندگی می کردند. در این کلنی های مسیحی بتدریج از نظر حقوقی نوعی (مجاز خارج المملکتی) به وجود آمد. پس از تسخیر برخی ممالک اروپایی به وسیله مسلمانان این حق مکتسبه به نفع مسیحیان محفوظ ماند و کنسولهای مسیحی بتدریج علاوه بر صلاحیت رسیدگی به دعاوی مدنی، حق رسیدگی به امور جزایی و اداری مربوط به اتباع خود را نیز به دست آوردند و تاسیس قضایی کاپیتولاسیون به معنی قضاوت کنسولی به صورت یکی از واقعیتهای حقوق بین الملل در آمد. (3)
4- عامل حقوقی و قضایی: آنچه مسلم است این است که قوانین هر قومی منبعث از آداب و رسوم و سنن بومی آن قوم می باشد. از این رو در بعضی از سرزمینها، قوانین قضایی برای بیگانگان بسیار پیچیده و غامض به نظر می رسید. بنابراین برای رهایی از این مشکل، اعمال مقررات قضایی سرزمین خود را درخواست می کردند. به عنوان مثال اروپاییان معتقد بودند که قوانین قضایی چین برای آنها پیچیده و متفاوت می نماید، چرا که در این کشور بین قتل عمد و قتل غیرعمد تفاوتی وجود ندارد و شرکت در ارتکاب جرم را هم ردیف ارتکاب جرم دانسته و در جرایم دسته جمعی همه افراد به طور مساوی مجازات می شوند. (4) تصور اروپاییان مسیحی درباره قوانین قضایی اسلام هم بر این امر استوار بود که این قوانین به دلیل پیچیدگی خاص و نیز نوع نگرشی که به غیر مسلمانها دارند - به مانند قسم خوردن غیر مسلمان در دادگاه اسلامی که مورد قبول واقع نمی شود - ضرورت اجرای احکام قضایی سرزمین خود را درباره اتباعشان در ممالک اسلامی لازم می دانستند.
ادعای اروپاییان مسیحی درباره پیچیدگی احکام قضای اسلامی - درست یا نادرست- و وجود تفاوتهای اساسی در ساختار قضایی سرزمینهای مسیحی نشین با ممالک اسلامی، تا اواخر قرن نوزدهم به عنوان علل حقوقی و اجتماعی ظهور کاپیتولاسیون به شمار می رود.
اما آنچه که باعث احیای دوباره کاپیتولاسیون در تاریخ معاصر کشورمان در سال 43 شد دلایلی منحصر به خود دارد که در پی می آید:
وزارت دفاع امریکا در فوریه سال 1950 درباره وضعیت حقوق سربازان امریکایی مستقر در کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) طرحی را تهیه کرد که بعدها به «موافقتنامه وضعیت نیروها» موسوم شد. بر اساس این طرح دولت امریکا اختیارات قضایی انحصاری در رابطه با نیروهای نظامی خود که مستقر در کشورهای عضو ناتو بودند به دست می آورد. «در این موافقتنامه ها، حوزه های قضایی به شکلی بر هم منطبق بود که امریکا و کشور میزبان کنترل قانونی بر اوضاع داشتند و اگر امریکا تصمیم می گرفت که خود متخلف را تحت تعقیب قرار ندهد، در آن صورت کشوری که جرم در آن واقع شده بود، متعهد بود این کار را انجام دهد.» (5) این موافقتنامه که به دنبال گسترش فعالیتهای نظامی امریکا بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا اتخاذ شده بود، اختیارات قضایی برابر و همزمان را در وهله اول برای کشور اعزام کننده و در وهله دوم برای کشور میزبان در برداشت.» (6)
برای اولین بار در اسفند ماه سال 1340 سفارت امریکا به همراه طرح اصلاحات، از دولت امینی اعطای مصونیت به مستشاران نظام امریکا را خواستار شده بود ولی هیچ وقت این درخواست در زمان صدارت امینی مطرح نشد. تا اینکه در13 مهر 1342 در دوره نخست وزیری اسدالله علم با اصرار زیاد امریکا مطرح و به تصویب رسید ولی خبر آن اصلا منتشر نشد و مسکوت باقی ماند. بعد از تصویب قرارداد وین در 25 خرداد1343 در مجلس سنا، حسنعلی منصور که به جای علم از اسفند 1342 قدرت را به دست گرفته بود، در سوم مرداد در حالی که نمایندگان مجلس سنا در تعطیلات تابستانی به سر می بردند، درخواست تشکیل جلسه فوق العاده را نموده و لایحه ای را با عنوان «الحاق یک ماده به قرارداد وین » به مجلس برد. در این جلسه که از ساعت 8 شب شروع شده بود، بررسی لایحه اصلاح بودجه تا ساعت 5/11 شب طول کشید. در زمانی که نمایندگان پیر و خسته قصد ترک جلسه را داشتند، رئیس مجلس «لایحه الحاق یک ماده به قرارداد وین » را که از نظر او موضوعی بسیار کوچک و کار بسیار مختصری بود مطرح نمود تا در همان جلسه تصویب شود. در چنین شرایطی ماده واحده به شرح زیر قرائت شد و بدون هیچ گونه مخالفت خاصی به تصویب رسید: «با توجه به لایحه شماره 18-2291-57-21/11/42 دولت و ضمام آن که در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده به دولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضای هیاتهای مستشاری نظام ایالات متحده در ایران که به موجب موافقت نامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند از مصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری و فنی موصوف در بند «واو» ماده اول قرارداد وین که در تاریخ هیجدهم آوریل 1961 مطابق 29 فروردین 1340 به امضا رسیده است می باشد برخورداری نماید.» (7)
شیوه طرح مساله در مجلس سنا بسیار سؤال برانگیز است: نخست اینکه چرا موضوع به این مهمی باید در ساعت 12 شب بعد از چهار ساعت جلسه خسته کننده و در حالی که سناتورهای خسته سنا در حالت نیمه خواب و نیمه بیداری منتظر پایان جلسه بودند، مطرح بشود؟ دوم اینکه چرا ماده واحده مورد نظر به همراه «موافقت نامه وین » که در جلسه 25 خرداد مجلس سنا مورد بررسی قرار گرفت، مطرح نشده بود؟ در حالی که دولت هر دو قسمت را در لایحه خود به سنا تقدیم کرده بود. سوم اینکه چرا پیشتر دستور جلسه فوق العاده را به طور کامل به نمایندگان اطلاع نداده بودند تا آنها با آمادگی ذهنی در موارد طرح مذکور تصمیم بگیرند؟ همه موارد یاد شده نشان از این دارد که مجلس سنا در قالب یک سناریوی از پیش طراحی شده موظف به تصویب هر چه سریعتر این طرح بود و آقای شریف امامی به عنوان رئیس سنا به نحو احسن از عهده اجرای این سناریو برآمد.
لایحه مورد نظر پس از تصویب در جلسه سنا، که خبر آن اصلا به بیرون از مجلس راه پیدا نکرد، در 21 مهر1343 در مجلس شورای ملی مطرح و با 74 رای موافق و 61 رای جمع آرا 135 مخالف از مجموع 136 رای تصویب و به دولت ابلاغ شد. (8)
نحوه طرح موضوع در مجلس شورای ملی، همانند مجلس سنا، کاملا غیر معمول است و ابهامات زیادی را در ذهن ایجاد می کند که اشاره به چند مورد ضروری است:
1) با استناد به صورت مذاکرات مجلس می توان گفت که دولت حسنعلی منصور از هر ترفندی، حتی خدعه و دروغ، برای متقاعد نمودن نمایندگان استفاده کرده است:
الف: لایحه مذکور و ماده 32 که مهمترین قسمت آن می باشد، در اختیار نمایندگان قرار نگرفته بود و تا لحظات پایانی جلسه، نمایندگان از محتوای آن بی خبر بودند. تا اینکه با اعتراضات بعضی از نمایندگان مخالف، بویژه سرتیپی پور، منصور ماده 32 را به صورت شفاهی قرائت نمود و علت عدم درج آن در لایحه را اشتباه تایپی عنوان کرد.
ب: نماینده مخالفی درباره افرادی که مشمول این لایحه می شدند سؤال می کند. نخست وزیر به دروغ پاسخ می دهد که «شامل خانواده مستشاران نظامی نمی شود.» در حالی که یادداشت شماره 299 مورخ 27 آذر 1342 سفارت امریکا منضم به ماده واحده هیچ ابهامی ندارد. «به نظر این سفارت عبارت «اعضای هیاتهای مستشاری نظامی ایالات متحده در ایران » شامل کلیه کارمندان نظامی یا مستخدمین غیر نظامی وزارت دفاع و خانواده های ایشان می شود که با ایشان در یک جا می زیسته و طبق موافقتنامه ها و ترتیبات مربوط به کمک نظامی بین دو دولت، در ایران مسکن دارند.» (9)
پ: منصور در دفاع از لایحه بیان می کند که نظیر این مصونیتها در دوران حکومت دکتر مصدق، نیز به مستشاران نظامی امریکایی داده شده است که دکتر مصدق از تبعیدگاه خود در احمد آباد طی نامه ای این موضوع را بشدت تکذیب کرد و دروغ نخست وزیر را فاش ساخت. (10)
2) پیشتر به نمایندگان اطلاع داده نشده بود که قرار است چنین موضوعی در جلسه مطرح شود. اعتراض بعضی از نمایندگان هم که چرا قبلا به آنها داده نشده است، به نتیجه نرسید.
3) بر اساس ماده 43 آئین نامه مجلس شورای ملی «رسیدگی به لوایح و طرحهای قانونی راجع به کلیه امور حقوقی، اعم از مدنی و جزایی و ثبتی و غیره از وظایف مختصه کمیسیون دادگستری است.» (11) با این حال لایحه یاد شده به جای اینکه در کمیسیون دادگستری و نظامی بررسی شود، به کمیسیون خارجی ارسال شده بود. همین امر باعث اعتراض بعضی نمایندگان مهم شد ولی باز جواب قانع کننده ای داده نشد.
4) با اینکه مخالفتهایی در مجلس شورای ملی - بر عکس سنا - در خصوص با این لایحه صورت گرفت ولی چندان جدی و مؤثر نبود. به نظر می رسید همین مخالفتها هم یک توافق پنهانی است تا موضوع عادی جلوه کند. ترکیب دوره بیست و یکم مجلس که بعد از انقلاب سفید شاه شکل گرفته بود، اکثریت حزب ایران نوین منصور را در مقابل اقلیت «حزب مردم » علم نشان می دهد و به نظر می رسد برخی از مخالفتها که از طرف نمایندگان حزب مردم صورت گرفت بیشتر به جنبه حزبی توجه داشت تا به محتوای مساله. با این حال همین مخالفت جناحی هم چندان جدی نبود. اسناد لانه جاسوسی امریکا نشان از این توافقهای پنهان بین مجلس، دولت و دربار است. (12)
5) مجلس که از ساعت 30:9 شروع به کار کرده بود تا ساعت 5 بعد از ظهر بدون اینکه فرصتی برای صرف نهار داده شود ادامه یافت و نمایندگان - از فرط گرسنگی - خواستار ختم هر چه سریعتر جلسه بودند.
به دلیل اهمیت قضیه، مطبوعات از درج خبر تصویب لایحه مورد نظر در مجلس شورای ملی خودداری کردند. با این حال نسخه ای از صورت جلسه مجلس به دست حضرت امام(س) رسید و ایشان با اطلاع کامل از محتوای لایحه با صدور اعلامیه و ایراد سخنرانی در 4 آبان 1343، واکنش تندی نسبت به این اقدام مذبوحانه دولت ایران و امریکا ابراز داشتند. ایشان در بخشی از این سخنان تاریخی خود فرمودند:
من تاثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است، این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدم خوابم کم شده است ناراحت هستم، قلبم در فشار است، با تاثرات قلبی روز شماری می کنم چه وقت مرگ پیش بیاید ... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند ... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند ... ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند، اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند، لکن اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند، اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد ... هیچ کس حق تعرض ندارد چرا؟ ... ای سران اسلام به داد اسلام برسید! ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید! رفت اسلام! ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهور ملل اسلامی ... به داد همه ما برسید! (13)
اینکه چگونه صورت مذاکرات مجلس به دست امام رسیده بود به طور دقیق روشن نیست. بسیاری از گروهها ادعا کردند که این کار را انجام داده اند. یکی از این گروهها هیات مؤتلفه است; مرحوم مهدی عراقی و شهید محلاتی در خاطرات خودشان هر دو به این مساله اشاره دارند: در ناگفته ها از زبان مهدی عراقی می خوانیم:
اواخر شهریور بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک لایحه را دولت می خواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به 1700 مستشار امریکایی که بعدا به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد. این مساله آمد با آقا [امام خمینی(س)] مطرح شد. آقا این جوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمی توانیم روی آن حرفی بزنیم. شما اگر بتوانید مدرکش را تهیه بکنید. تا این شد که لایحه آمد در مجلس و عده ای مخالفت کردند با لایحه، ما فرستادیم صورت جلسه ای که در مجلس بود از روی آن فتوکپی کردند، عین صورت جلسه را خارج کردیم هم از مجلس شورا و هم از مجلس سنا، جفت این صورت جلسه ها را در اختیار آقا گذاشتیم. (14)
شهید محلاتی هم در خاطرات خودش مطالبی به همین مضمون دارد:
ما یک نفوذی داشتیم در مجلس شورا که اخبار داخل آنجا را برای ما می آورد. البته از نماینده ها نبود از افرادی بود که در دفتر آنجا کار می کرد، او صورت مذاکرات و مسائلی را که در درون مجلس می گذشت برای ما می آورد و قرار شد که ما اینها را برای امام ببریم. من یادم هست یک روز بعد از اذان صبح به اتفاق آقای مولایی - که الان تولیت آستان قم را دارند - مدارک لازم را برداشتیم و رفتیم قم و خدمت امام ارائه دادیم. (15)
آقای هاشمی رفسنجانی موضوع را به شکل دیگری مطرح می کند:
امام چند نفری را مامور تحقیق در مورد جزئیات این خبر کردند که یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سید جعفر بهبهانی، پیام امام را رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیقتر می خواهیم. آقای بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را به دست آورد و به من داد و من دو روز در تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کردم. اخبار را هم مرحوم تولیت در اختیار من گذاشت که مجموعا با اطلاعات کامل بردم خدمت امام. (16)
ارائه این نقل قولها برای اثبات این مساله که منابع خاطراتی در بعضی موارد قابل رد و اثبات نیست، ضروری می نمود. به عبارت دیگر، چون منبع دیگری در این باره در اختیار ما نیست، بنابراین نمی توان به طور دقیق مشخص کرد که چه کسی یا کسانی صورتجلسه مذکور را به اطلاع امام رسانده بودند.
در این میان دکتر مظفر بقایی هم فعالیتهایی - البته در افشای صورت مذاکرات مجلس نه اطلاع رساندن آن به امام - داشته است. رهبر حزب زحتمکشان که صورت مذاکرات مجلس را به نحوی به دست آورده بود، با درج قسمتهایی از آن در رساله ای به تاریخ اول آبان 1343 از احیای کاپیتولاسیون سخن گفت. بخش عمده نسخه های این رساله با عنوان ست یا نیست؟ پیش از اینکه پخش و توزیع شود، به وسیله ساواک کشف و توقیف شد. ولی تعداد کمی از نسخه های آن بین مردم توزیع گردید. (17)
بعد از خطابه آتشین امام خمینی(س)، انتظار می رفت که مراجع دیگر نیز مخالفت صریح خودشان را با کاپیتولاسیون اعلام کنند و انزجار خودشان را از این عمل مفتضحانه رژیم به اطلاع عموم برسانند. اما به دلایلی، بیشتر مراجع در این باره سکوت اختیار کردند و امام را در این اقدام عظیم و متهورانه همراهی نکردند. در این میان فقط آیت الله مرعشی نجفی در همان روز سخنرانی امام (4 آبان) همزمان با ایشان اعلامیه تندی را در محکومیت کاپیتولاسیون صادر کرد. در بخشی از اعلامیه می خوانیم:
تصویبات غیر مشروعه یعنی مصونیت مستشاران امریکایی بسیار مایه تاسف است ... . آخر در کجای دنیا سابقه دارد که برای رقیت و بردگی یک مشت ملت محروم همچون قانون وحشیانه ای را وضع کنند. در صورتی که فعلا تمام دول عقب افتاده هم برای احراز استقلال و کسب آزادی خود از قید استعمار قیام نموده و از نعمت حریت برخوردار می باشند ... . من یقین دارم که عقلای ایران به وضع رجال ایران خندیده و این نوع تصویبات را رجوع به قهقرا و ارتجاع سیاه تفسیر خواهند کرد. زیرا مصونیت که برای آنها تصویب شده بر ضد قوانین بین الملل و دور از شرافت و انسانیت و غیرت است ... آقایان و وکلای بی موکل که در خانه ملت گرد آمده اید آیا شماها برای دفاعی از حقوق مسلمین و حفظ استقلال ملت و مملکت جمع نشده اید یا برای اینکه با دست خود سند اسارت و بردگی یک مشت ملت شریف ایران را امضا کنید... (18) ؟
ارزش اعلامیه آیت الله نجفی بیشتر از آن جهت است که در روز سخنرانی امام و همزمان با اعلامیه ایشان تهیه و توزیع شده است. به طور کلی مرحوم آیت الله نجفی در مورد کاپیتولاسیون و به دنبال آن بازداشت امام حساسیت بیشتری از خودشان نشان داده است و شاید به همین دلیل مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی بعد از دستگیری امام به خانه ایشان می روند و در همان جا که توسط ساواک بازداشت می شود. عبدالمجید معادیخواه در خاطراتش نقل می کند:
وقتی مامورین ریختند توی خانه آیت الله نجفی و حاج آقا مصطفی را گرفتند، آقای نجفی چسبیده بود به لباس حاج آقا مصطفی، که به جدم نمی گذارم ایشان را ببرید. مهمان است و فلان، که زده بودند و بالاخره ایشان غش کرده بود. (19)
اما آیت الله گلپایگانی در این مورد سکوت مطلق کردند و هیچ گونه واکنشی نسبت به حرکت امام از خود نشان ندادند. (20) به نظر می رسد ایشان بعد از واقعه فیضیه و حمله بی رحمانه عمال رژیم به طلاب بی پناه (2 فروردین 1342) به این نتیجه رسیده بودند که در آن شرایط، مبارزه قهرآمیز با حکومت مؤثر نخواهد بود و در نهایت به ضرر روحانیت و مردم تمام خواهد شد. در این زمان مرحوم آیت الله گلپایگانی به عنوان عضوی از گروه مراجع سنتی، اعتقادی به حرکت انقلابی، آن چنان که حضرت امام(س)، شروع کرده بودند نداشت و شرایط را مقتضی نمی دید. هرچند بعدها ایشان در نوع نگرش خود به حرکت امام تغییر اساسی ایجاد کردند و درستی آن را تصدیق می نمودند، اما در سال 1343 بر این باور نبودند و از همین روست که سکوت را بر هر اقدام دیگری ترجیح دادند.
واکنش حوزه علمیه نجف هم نسبت به رخداد مورد نظر قابل توجه نیست. ابراهیم انصاری اراکی که در این زمان در نجف حضور داشت واکنش علما و طلاب را در مورد این اقدام در حد اظهار تاسف و تاثر بیان می کند، بدون اینکه اقدام و حرکت جدی برای اظهار مخالفت صورت دهند. (21)
اما موضع آیت الله شریعتمداری درباره واقعه کاپیتولاسیون و سخنرانی پرشور حضرت امام، تا اندازه ای، با مواضع دیگر مراجع متفاوت است.
ایشان هیچ گونه واکنش مخالفی در قبال رخداد مذکور اتخاذ نکردند. بعد از سخنرانی معروف امام، طبق عرف معمول، علما و طلاب دسته جمعی به طرف منزل ایشان حرکت کردند; در حالی که آیت الله شریعتمداری اصل قضیه را مورد تردید قرار می دادند و اظهار کردند که افرادی را به تهران فرستاده اند تا اطلاعات موثقی را از چگونگی اوضاع به ایشان بدهند. در چنین شرایطی ایشان هیچ گونه تصمیم گیری را به صلاح نمی دید. (22) شاید واقعا آیت الله شریعتمداری در این زمان از محتوای لایحه مذکور بی خبر و منتظر دریافت اخبار لازم برای هر نوع اقدامی بودند، اما وقایعی که در روزهای بعد اتفاق افتاد (از 4 آبان تا13 آبان) مخالفت ایشان را با حرکت امام روشن کرد.
در فاصله 4 آبان - روز سخنرانی امام - تا13 آبان - روز دستگیری و تبعید ایشان - فضلا و طلاب درجه دو حوزه، فعالیتهایی را برای تشریح وضعیت سیاسی موجود جامعه و تبیین ماهیت حرکت امام آغاز کردند که از آن جمله می توان به سخنرانیهای متعددی که هر شب در فاصله این 9 روز در مساجد مختلف قم انجام می شد، اشاره کرد. یکی از این شبها در تاریخ انقلاب به «لیلة الضرب » معروف است و جریان آن از این قرار است که عده ای از فضلای حوزه مثل: علی اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، علی مشکینی، شیخ نصرالله شیرازی، ربانی شیرازی، علی اصغر مروارید، مرتضی فهیم، یحیی انصاری شیرازی، و ... با تشکیل یک گروه بیست نفره، برای تبیین ماهیت حرکت حضرت امام و شکستن جو سکوت حاکم بر حوزه، به پخش اعلامیه و ایراد سخنرانی در محافل مختلف پرداختند. یکی از این محافل مجلس ختمی بود که آیت الله شریعتمداری در مسجد اعظم برای بزرگداشت آقای اثنی عشری گرفته بود. برخی از افراد گروه یاد شده، از جمله آقای کروبی با شرکت در این جلسه، سعی در استفاده وقت جلسه برای یادآوری و احترام به امام خمینی(س) و همچنین تایید مواضع ایشان داشتند. هواداران آیت الله شریعتمداری با پیش بینی این مساله و گماردن یک عده چماقدار سعی کردند از هر اقدامی جلوگیری کنند و گروه مزبور وقتی وضع را اینگونه دید، دم بر نیاورد. آقای مهدی کروبی، از شاهدان عینی، در خاطرات خودش ادامه حوادثی را که در لیلة الضرب پیش آمد، اینگونه توصیف می کند:
هیچ کس آن شب بلند نشد ولی همین که مجلس تمام شد جمعیت یک مرتبه حرکت کرد و شروع کردند به شعار دادن و پخش تراکت و اعلامیه، طلبه ای شروع کرد به شعاردادن، همین که گفت حضرت آیت الله به «خ » خمینی رسید، من خودم دیدم آشیخ غلامرضا [زنجانی] گفت: «خفه شو» و درست با همین صدای «خفه شو» صدای «شرق » توی گوش [آن طلبه] نواخته شد و دیگر نیروهای مخالف شروع کردند به زدن بچه هایی که تراکت پخش می کردند ... در این اثنا ... عده ای گفتند که کتک خورده ها کی بودند؟ عده ای که دور شیخ غلامرضا جمع بودند گفتند: «ساواکی ». در اینجا یکدفعه بی اختیار گفتم: «ساواکی چیه؟» اینها جرمشان این است که حمایت از آقای خمینی می کنند، اعلامیه پخش کردند، ساواکی آنهایند که اینها را زدند ... این کتک کاری از طرف بیت ایشان [آقای شریعتداری] انعکاسش بسیار بد بود و برای تشکیلاتش سنگین تمام شد. (23)
انتخاب چنین شیوه ای از طرف بیت آیت الله شریعتمداری دو دلیل می تواند داشته باشد; نخست اینکه، اساسا آیت الله شریعتمداری با مبارزه قهرآمیز و انقلابی با حکومت موافق نبود و بیشتر به فکر اصلاح جامعه و حکومت بود تا تغییر آن. تفکر انقلابی و تلاش برای تغییر وضع موجود از طریق یک تحول عمیق در تمامی ارکان جامعه مقوله ای نبود که در مخیله و ذهن ایشان جایی داشته باشد. اما اصلاح جامعه و حکومت از طریق رفتار مسالمت آمیز، شیوه ای بود که ایشان همیشه آن را می پسندید. دوم اینکه; بعد از قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نهضت دو ماهه روحانیون که آیت الله شریعتمداری در آن نقش برجسته ای داشت واقعه 15 خرداد و دستگیری امام اتفاق افتاد که بعد از ده ماه باز اشت سرانجام در فروردین 1343 آزاد شده و در قم مورد استقبال مراجع، طلاب و مردم قرار گرفتند و جشنهایی هم به همین مناسبت در مساجد حوزه علمیه قم برگزار شد که در نوع خود باشکوه بود. به نظر می رسید آیت الله شریعتمداری از برگزاری چنین جشنهایی چندان دلخوش نبود و تکریم و تجلیل بیش از حد امام را نوعی بی توجهی و بی محلی به مراجع دیگر تلقی می کرد.
عده ای دیگر بر این عقیده بودند که حضرت امام واقعه کاپیتولاسیون را بدون دلیل بزرگ کرده است و مطلب چندان مهمی نبوده است. به همین دلیل با حرکت امام چندان موافق نبودند. آقای عبایی خراسانی در خاطرات خود نقل می کند:
روزی که امام علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کردند، من در قم بودم. آن روز یکی از دوستان آقای مکارم - از طیف مکتب اسلامیها - را دیدم، خیلی ناراحت بود، می گفت: آقای مکارم و اینها در جلسه شان مطرح کرده اند که جریان کاپیتولاسیون به این اهمیت نبوده و اخبار را بد می دهند به آقای خمینی، اینها هم مشورت نمی کنند. اولا مساله به این حادی نبود و ثانیا طریق بیانش مجمل است و مردم نمی توانند مساله را بفهمند. مطلب دیگر اینکه شعار را در مبارزه نباید تغییر داد، هر روزی یک شعار جدید مطرح کردن، درست نیست، باید همان مساله شعار اسرائیل یا هر چه که هست همان باشد ... و مساله کاپیتولاسیون، شرایط شعاریت را ندارد. (24)
خلاصه کلام اینکه علما و مراجع در واقعه کاپیتولاسیون امام را چنان که باید و شاید یاری نکردند و او را در این اقدام عالمانه و جسورانه تنها گذاشتند. نه روز بعد از آن سخنرانی تاریخی، در بامداد روز سیزده آبان امام دستگیر و به ترکیه تبعید شدند. علت تاخیر رژیم در دستگیری امام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در امریکا بود، و چون امام در سخنرانی خود به دولت و رئیس جمهور امریکا، لیندون جانسون، شدیدا حمله کرده بود، بیم آن می رفت که با دستگیری امام، سخنرانی ایشان در مطبوعات دنیا و از جمله امریکا پخش شده و به عنوان یک حربه تبلیغاتی علیه جانسون استفاده شود. به همین دلیل تا بامداد سیزده آبان - زمان اعلان نتایج انتخابات ریاست جمهوری در امریکا - نسبت به دستگیری امام اقدامی صورت نگرفت. (25)
در پایان نوشتار حاضر به دو پیامدها از پیامدهای مهم رخداد کاپیتولاسیون اشاره می شود:
1. واقعه کاپیتولاسیون موقعیت حضرت امام را به عنوان تنها رهبر واقعی انقلاب نمایان و تثبیت کرد; و در مقابل، مواضع دیگر مراجع را نیز درباره این حرکت و چگونگی ادامه آن به طور شفاف بر همگان آشکار ساخت. به عبارت دیگر، در واقعه مورد نظر گروههای سیاسی فعال جامعه و به طور عامتر آحاد مردم دریافتند که اگر خواهان تغییر و تحولات بنیادی در ساختار سیاسی کشور هستند، تنها کسی که می تواند در این مسیر پرفراز و نشیب، هادی و راهبر مطمئنی برای آنها باشد امام خمینی است تبعید ایشان نه تنها این مساله را تحت الشعاع قرار نداد بلکه تاییدی دوباره بر این واقعیت بود.
2. تشدید خفقان سیاسی و رشد مبارزات مسلحانه زیرزمینی پیامد دیگر واقعه مزبور می باشد. ترور منصور توسط محمد بخارایی در اول بهمن 1343، ترور شاه توسط رضا شمس آبادی در 21 فروردین 1344، کشف و شناسایی حزب ملل اسلامی در مهر 1344 همه نشان از گسترش مخالفتها و نارضایتیهای عمومی بود. ترور منصور تغییرات اساسی در ساواک را به دنبال داشت. شاه با جایگزین نمودن نعمت الله نصیری به جای حسن پاکروان به عنوان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، عزم خود را بر تحت فشار قرار دادن مخالفان خود نشان داد.
یادآوری یک نکته درباره سوء قصد به منصور در اینجا لازم به نظر می رسد:
گمان می رود حضرت امام چندان موافقتی با این مساله نداشته است و استدلال نگارنده بر این ادعا، بعضی از خاطرات - چاپ نشده - هیات مؤتلفه است. قبل از تبعید امام عده ای از اعضای این گروه، در ملاقات با ایشان، راجع به ترور اشخاصی که به تعبیر ایشان «خائن » هستند سؤال می کنند؟ امام می فرماید: «در غیر خودش [شاه] فایده ای ندارد. (26)
یادداشتها:
×) عضو هیات علمی گروه تاریخ انقلاب پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی.
1) ایرج سعید وزیری، نظام کاپیتولاسیون و الغای آن در ایران، تهران: وزارت امور خارجه، 2535، ص 4.
2) محمد تقی، علویان قوانینی، کاپیتولاسیون گناهی که هویدا به آن اعتراف کرد، بی جا، بی نا، بی تا، ص 13.
3) ایرج سعید وزیری، همان، صص 6 و7.
4) محمدتقی، علویان قوانینی، همان، ص 11.
5) جیمز، بیل، عقاب و شیر (تراژدی روابط ایران و امریکا، ترجمه مهوش غلامی، تهران: 1371، انتشارات کوبه، چاپ اول، ص 225.
6) Richar au:"The Legal Status of American orces in Iran". The Mile East ournal, Sring, 1974, :122.
7) عبدالرضا، هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: 1375، نشر البرز، چاپ سوم، ص 309 و - دانشجویان پیرو خط امام،اسناد لانه جاسوسی، تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی، جلد71،1369، ص 11.
8) «صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 21، جلسه 104»، فصلنامه یاد، سال هفتم، شماره 28، ص 240.
9) دانشجویان پیرو خط امام، همان، صص 205-207.
10) عبدالرضا، هوشنگ مهدوی، همان، ص 314.
11) همان.
12) اسناد لانه جاسوسی، جلد 71 و 72، اسناد مختلفی را در این باره نشان می دهد; ر.ک:
خسرو آرامش، نبرد من با اهریمن (خاطرات احمد آرامش)، انتشارات فردوس و مجید، تهران: صص 48 و49.
× از نمایندگان مخالف کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی به افراد زیر می توان اشاره کرد:
- صادق احمدی: فرزند عباس (تاجر)، کارمند دولت، نماینده دوره 21 از سقز.
- غلامحسین فخر طباطبایی، فرزند حاج آقا حسین - کارمند دولت، نماینده دوره های 19،20،21 از بروجرد.
- هولاکو رامبد، فرزند محمد حسین سالار اسعد (ملاک) و کارمند مؤسسات ملی، نماینده از گرگانرود و طوالش.
- ناصر بهبودی، فرزند سلیمان بهبودی (ملاک و کارمند دربار شاهنشاهی) کارمند دولت نماینده دوره های 19،20،21 از ساوه و زرند.
- رحیم زهتاب فرد، فرزند اسد الله (تاجر)، نماینده دوره 21 از تبریز و مدیر مجله هفتگی اراده آذربایجان.
- ابوالقاسم پاینده: کارمند دولت، نماینده دوره 21 از نجف آباد.
- محسن موقر، مالک و روزنامه نگار (روزنامه مهر ایران) و نماینده دوره 20 از خرمشهر و دوره 21 از اهواز.
- امیر نصرت الله بالاخانلو، شهردار همدان ، نماینده دوره 21 از همدان.
- سید حسن مصطفوی نائینی، فرزند سید محمد علی (ملاک) - مالک و کارمند دولت نماینده دوره های 20 و 21 از نایین.
- محمد بقایی یزدی، فرزند حسن، پزشک و کارمند دولت و مالک، نماینده دوره 21 از تفت.
- سید محمد باقر نیری، فرزند حاج سید علیرضا (مالک) و کارمند دولت نماینده دوره های 20 و 21 از زواره اردستان.
- ملکشاه ظفر، ملاک و کارمند دولت، نماینده دوره های 21 و 20 از ایذه.
- هاشم جاوید، فرزند شیر علی جاوید، بازرگان و کارمند دولت و وکیل دادگستری نماینده دوره 21 از شیراز.
- امام علی حبیب، کارمند کارخانه و کشاوز، نماینده دوره 21 از زابل.
- علی رجایی، فرزند محمد علی، تاجر قالی، نماینده شیراز.
- محمد علی آموزگار، فرزند میر محمد نور، کارمند دولت و وکیل دادگستری، نمایند دوره 21 از بندرلنگه.
- حنیفه رمضانی، فرزند عباس، کارمند دولت، نماینده دوره 21 از بندر پهلوی.
- امیر حسین فولادوند، فرزند عزیز الله مالک و کارمند شرکت نفت، نماینده دوره های 20 و19، از خرم آباد و دوره 21 از الیگودرز.
برگرفته از: مؤلف نامعلوم، جایگاه مبارزات روحانیون ایران، بی تا، بی نا، صص 275،276.
13) صحیفه نور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جلد 1، چاپ دوم، 1370، صص 141و142.
14) تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول، 1370، ص 207.
15) خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1376، صص 63و64.
16) هاشمی رفسنجانی دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، جلد 1، چاپ اول،1376، ص 197.
17) عبدالرضا، هوشنگ مهدوی، همان، ص 315.
18) اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: چاپ اول، جلد 1، 1374، صص 257-258.
19) فصلنامه یاد، سال هفتم، شماره 28، ص 73.
20) خاطرات عبدالمجید معادیخواه (چاپ نشده)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 27-30; فصلنامه یاد، همان، ص 59، «خاطرات علی اکبر محتشمی پور».
21) خاطرات ابراهیم انصاری اراکی (چاپ نشده)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 14.
22) خاطرات موسوی خوئینی ها (چاپ نشده)، دفتر پنجم، ص 138.
23) خاطرات مهدی کروبی، فصلنامه یاد، سال هشتم، شماره 29 و 30، صص 114 و 115.
24) خاطرات عبایی خراسانی، فصلنامه یاد، سال هفتم، ش 28، ص 64.
25) خاطرات فیض گیلانی، همان، ص 68.
26) گفتگوی اسد الله عسگر اولادی با واحد خاطرات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در تاریخ 29/3/1377.