اولين مرامنامه حزب توده
ماده اول مرامنامه ميگويد:
ماده 1ـ حفظ استقلال و تماميت ايران و مبارزه بر عليه هرگونه سياست استعماري نسبت به كشور ايران بر طبق اصل معروف آزادي و اختيار ملتها در تعيين سرنوشت خويش.
كميسيون تبليغات حزب توده در تشريح ماده فوق مينويسد:
استقلال ايران يعني چه؟
ـ يعني هيچ اراده خارجي بر ملت ايران تحميل نشود و ايراني كشور خويش را به هر طريقي كه خودش صلاح ميداند اداره كند. در اين صورت ميگويند ملت ايران ملت مستقلي است. بديهي است كه هيچ كس و هيچ دولتي براي ملت دلسوزتر از خود ملت نيست و نميتواند مصلحت او را مانند خود او تشخيص دهد. دولتهايي كه به اين بهانه در كار دولتها و ملتهاي ديگر مداخله ميكنند فقط به اين قصداند كه به زيان آن ملت و به سود خويش استفاده نمايند.
كميسيون تبليغات سپس شرح جامعي در 4 صفحه پيرامون مفاهيم «استقلال» و «استعمار» ارايه ميدهد. روشن است كه اين شعارها با واقعيت نميخواند و حزبي كه توسط «وزارت امنيت» شوروي و با حضور پنهاني نماينده آن (حيدرعلياوف) تأسيس شده بود، نميتوانست به اين شعارها اعتقادي داشته باشد. معهذا، طي سالهاي نخست فعاليت حزب، چنين دعاوي توانست عدهاي را بفريبد و پيرامون حزب توده مجتمع سازد. بعدها با آشكار شدن ماهيت وابستة حزب توده، بويژه در ماجراي نفت شمال، بسياري از اين افراد پراكنده شدند.
ماده دوم «مرامنامه»، «مبارزه در راه استقرار رژيم دمكراسي و تأمين كليه حقوق فردي و اجتماعي از قبيل آزادي زبان، نطق، قلم، عقيده و اجتماعات» را مطرح ميسازد. روشن است كه اين شعارها با ايدئولوژي ماركسيستي، كه مدعي نظام تك حزبي و «دولت ديكتاتوري پرولتاريا» است، منافات دارد و تنها يك شعار تبليغاتي است.
ماده سوم «مرامنامه»، «مبارزه بر عليه رژيم ديكتاتوري و استبداد» است. بديهي است كه منظور حزب توده از اين شعار، بهرهگيري از جو ضد استبدادي سالهاي پس از سقوط رضاشاه بمنظور تحكيم مواضع خود در راستاي تصرف قدرت سياسي و استقرار ديكتاتوري ماركسيستي بوده است.
جالب توجـه، اينكه در اصل پنجم، حزب توده خواستار «تشكيل دادگاه عالي براي محاكمه و مجازات اشخاصي كه به مالكيت و آزادي خيانت كرده بودند، نسبت به حقوق فردي و اجتماعي اجحاف و تعدي نمودهاند و پسگرفتن ثروتي كه از اين راه بدست آمده است» ميباشد. بعبارت ديگر، حزب توده تلويحاً حق مالكيت خصوصي را ميپذيرد، و اين در حالي است كه در مرام واقعي اين حزب، مالكيت خصوصي، حتي در شكل محدود و مشروع و ناچيز آن، مورد پذيرش نيست.
در مسئله حقوق دهقانان، حزب توده شعارهاي اصلاحطلبانه و بهبود گرايانهاي مانند «اصلاحات لازم در طرز استفاده از زمين و زراعت و بهبود وضع دهقانان» و واگذاري بلاعوض املاك رضاشاه و خالصجات دولتي به دهقانان را مطرح ميسازد و خواستار «اصلاحات اساسي در مورد تقسيم غير عادلانه محصول بين ارباب و رعيت و حذف عادات و قوانين مربوط بدان (مانند تقسيم بر طبق عوامل پنجگانه)» ميباشد.
به عبارت ديگر، حزب توده نظام بهرهبرداري سنتي زراعي (كه در ماركسيسم اصطلاحاً فئوداليسم خوانده ميشود) را به رسميت ميشناسد و تنها خواستار «تقسيم عادلانه محصول بين ارباب و رعيت» است. كميسيون تبليغات در تشريح ماده فوق مينويسد:
پس عدالت بشري اقتضا دارد كه قوانين ميان ارباب و رعيت تعديل شود و سهم بزرگتري براي رعيت در نظر بگيرند، بطوريكه بر حفظ آسايش خويش توانا گردد و از اين گرداب فقر و فلاكت بيرون آيد.
در رابطه با ساير اقشار اجتماعي، خواستهاي حزب توده در همين چارچوب، بسيار معتدل و اصلاحطلبانه و فاقد هرگونه رنگ و بوي چپ و ماركسيستي بوده است.
بدينسان، حزب توده ميكوشيد تا به توصية «وزارت امنيت شوروي» و كمينترن وفادار باشد و از هرگونه تظاهر چپروانه، كه سياست «ملي» و «غير كمونيستي» آن را مخدوش سازد، بپرهيزد و بايد گفت تا زماني كه علياوف در ايران بود و مسئوليت نظارت به رهبري حزب را بر عهده داشت (تا حدود سال 1328) اين مصلحتگرائي تاحدودي مراعات ميشد.
در سال 1322، روزنامه رهبر، ارگان حزب، چنين نوشت:
آيا حزب توده كمونيست است؟ نسبت كمونيستي به حزب توده ايران، نسبتي كه دستة سيد ضياء ميكوشند به ما وارد سازد و بدان وسيله سعي دارند سرمايهداران و تجار ايراني را از ما بترسانند نسبتي است غلط و دور از حقيقت. حزب توده ايران حزبي است مشروطهخواه و طرفدار قانون اساسي. چرا؟ زيرا ما معتقديم كه افكار كمونيسم و سوسياليسم زائيده شرايط اجتماعي خاص است كه در ايران وجود ندارد و اگر روزي حزب كمونيست در ايران بوجود آيد آن حزب قطعاً حزب توده نخواهد بود.
با علل شكست اين تاكتيك حزب توده، مبني بر استتار چهره كمونيستي خود، در صفحات پيشين از زبان احسان طبري آشنا شديم. واقعيت اين است كه عملكردهاي حزب توده، بويژه در مسئله امتياز نفت شمال و غائله فرقه دمكرات آذربايجان (1324ـ 1325) در سطح عمومي جامعه هيچ ترديدي در وابستگي اين حزب به شوروي بر جاي نگذارد و حزب توده به سرعت بعنوان يك حزب وابسته به بيگانه، شهرتي وسيع كسب كرد.
نكته جالب توجه، مقايسة عملكردهاي حزب توده در سالهاي 1320ـ 1327 با عملكردهاي آن در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران (1358ـ1361) است. در هر دو مقطع تاريخي، حزب توده سخت از غيرقانوني شدن پرهيز دارد و ميكوشد تا به هر بهائي سياستهاي واقعي خود را مكتوم دارد. در هر دو مقطع پس از انحلال (1327 توسط رژيم شاه و 1362 توسط مقامات قضائي جمهوري اسلامي ايران بدليل كشف روابط جاسوسي و اعتراف صريح رهبران حزب بدين امر)، كه ديگر حزب از اهرم «قانونيت» و «فعاليت علني» نوميد شده، ماهيت سياستهاي خود را به صراحت بيان ميدارد. همانگونه كه در دورة اول فعاليت علني (1320ـ1327)، حزب توده خود را مقيد به «قانون اساسي مشروطه سلطنتي» وانمود ميكرد، در دوره دوم فعاليت علني (1358ـ1361) نيز، خود را وفادار به «قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران» وانمود ميكرد. همانگونه كه در دورة اول، حزب توده با مظلوم نمائي «شهرت كمونيستي» را اتهام وارده از سوي سيد ضياء و دارو دسته حزب «اراده ملي» تبليغ مينمود، در دوره دوم نيز «شهرت جاسوسي» را «اتهامات قالبي ساواك و تبليغات آريامهري» ميخواند و در تبيين اين «شهرت»، تمام نيروهاي سياسي ايران، اعم از راست و چپ و مذهبي و غيرمذهبي را به «عناد كوركورانه» عليه حزب متهم مينمود. همانگونه كه در دوره اول، حزب توده خود را مقيد به «اصل استقلال ملي» وانمود ميساخت، در دوره دوم نيز خود را مقيد به اصل «نه شرقي ـ نه غربي» اعلام ميداشت.
در اين رابطه در سال 1359، دبير اول حزب توده، رياكارانه، چنين گفت:
«... شعار «نه شرقي، نه غربي» در چهارچوب همان مفهوم استقلال كه در بالا يادآوري شد قابل پذيرش است. ما شعار «نه شرقي، نه غربي» را در چهارچوب اين اظهارات امام خميني كه گفتهاند ما با هر دولتي كه به حقوق ما احترام بگذارد و با ما دوستي كند دوست هستيم و با هر دولتي كه بخواهد حقوق ملي ما را زير پا بگذارد و با ما دشمني كند دشمن هستيم، درك ميكنيم و ميپذيريم.»
روشن است كه چنين مشي و عملكردي در عرف سياست چيزي نيست جز ماكياوليسم، كه در اصطلاح ماركسيسم، «اپورتنيسم» و «ميلرانيسم» خوانده ميشود.