سرانجام هويدا

از فردايِ اولين روزي كه اميرعباس هويدا نخست‌وزير شد، بسياري از محافل عمومي و خصوصي، دولت او را مستعجل مي‌دانستند و بر اين باور بودند كه دوران صدارت او، بي‌دوام است؛ ولي علي‌رغم تمامي گمانه‌زني‌ها، او به يكي از ماندگارترين نخست‌وزيران رژيم پهلوي، تبديل شد.
نخست‌وزيري كه نزديك به سيزده سال بر مقدّرات كشور و مردم ايران حاكم بود و هر چه بر زمان صدارتش افزون گرديد، اختناق و استبداد هم فراگير و همگاني‌تر شد تا جايي كه زندان‌هاي قديم و جديدي كه در دولت او احداث شد، پر از آزاديخواهان و مبارزان مسلمان گرديد.
امام خميني‌(ره) كه در دولت حسنعلي منصور به جرم مخالفت با تصويب قانون اعطاي مصونيت قضايي به بيگانگان موسوم به كاپيتولاسيون ـ گناهي كه اميرعباس هويدا در دادگاه انقلاب اسلامي آن را پذيرفت ـ تبعيد شده بود،  پس از گذشت 26 ماه از نخست‌وزيري هويدا، در نامه‌اي سرگشاده به او نوشت:
بسم‌الله الرحمن الرحيم
لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم
جناب آقاي هويدا لازم است نصايحي به شما بكنم و بعضي از گفتني‌ها را تذكر دهم، چه مختار در پذيرش آن باشيد يا نه. در اين مدت طولاني كه به جرم مخالفت با مصونيت امريكايي‌ها كه اساس استقلال كشور را در هم شكست، از وطن دور هستم و بر خلاف قانون شرع و قانون اساسي در تبعيد به سر مي‌برم، مراقب مصيبت‌هايي كه به ملت مظلوم بي‌پناه ايران وارد مي‌شود، بوده‌ام و از آنچه به اين ملت اصيل از ظلم دستگاه جبار مي‌گذرد كم و بيش مطلع شده و رنج برده‌ام.
موجب كمال تأسف است كه نغمة ناموزون اصلاحات شماها تقريباً از حدود تبليغات راديو و روزنامه‌هاي غير آزاد و بعضي نوشته‌هاي مشحون به گزافه تجاوز ننموده است و هر روز بر فقر و بيچارگي ملت افزوده مي‌شود و ورشكستگي بازار و بازرگانان محترم روز‌افزون است. نتيجه اين همه هياهو و تبليغات سرتاپاگزاف، بازار سياه براي اجانب است و ملت را به حال فقر و عقب‌افتادگي به اسم ملت مترقي، نگهداشتن است. حكومت پليسي شما و اسلاف شما به خواست آنان كه مي‌خواهند ملل شرق به حال عقب‌افتادگي باشند، حكومت قرون وسطائي، حكومت سرنيزه و زجر و حبس، حكومت اختناق و سلب‌آزادي، حكومت  وحشت و قلدري است با اسم مشروطيت، بدترين شكل حكومت استبداد و خودسري و با نام اسلام، بزرگترين ضربه به پيكر قرآن كريم و احكام آسماني است. با اسم تعاليم عالية اسلام، يك‌يك احكام اسلام را زير پا گذاشته و اگر ـ خداي نخواسته ـ فرصت يابيد، خواهيد گذاشت و با گزافة دعوي ترقي و تعالي، كشور را به حال عقب‌افتادگي نگه داشته‌‌ايد. اينها حقايق تلخي است كه بايد دنيا را مطلع كنم و انگشت روي بعضي بگذارم تا آنها كه غافل هستند يا تغافل مي‌كنند، احساس وظيفه كنند و از رياكاريها و سالوس‌بازيهاي شماها گول نخورند.
جشنهاي غير ملي كه به نفع شخصي در هر سال چندين مرتبه تشكيل مي‌شود و در هر مرتبه مصيبتهاي جانگذار بر اسلام و مسلمين و ملت فقير پابرهنه ايران به بار مي‌آورد، يكي از آنهاست. با سرنيزه پليس از مردم بيچارة بي‌پناه، خرجهاي گزاف آنها گرفته مي‌شود. در يكي از جشنها كه من نمي‌توانم اسم روي آن بگذاريم جز هوس و شهوت و بازي با احساسات ملت، گفته مي‌شود چهار هزار ميليون ريال خرج شده است كه نصف آن از خزانة ملت و نصف ديگر بي‌واسطه از بازار و غيره با زور و ارعاب اخاذي شده. خون دل فقرا خرج نامجويي و خودكامگي است و تا اين ملت در اين حال است و به وظيفة خود و حقوق خود آشنا نشده، هر روز براي شماها عيد و شادي و براي ملت، بدبختي و نكبت است. توأم با اين جشنهاي ناميمون آنقدر هتك نواميس مسلمين و اسلام بوده است كه قلم را عار است از ذكر آن. شماها در كاخهاي مجللي كه در هر چند سال تغيير مكان داده و با ميليونها تومان خرجهاي گزاف كه تصورش براي ملت ممكن نيست، نشسته‌ايد و مخارج آن را از كيسة اين ملت بدبخت اخاذي نموده‌ايد و ناظر فقر و گرسنگي ملت، ورشكستگي بازار، بيكاري جوانان فارغ‌التحصيل هستيد؛ ناظر اختلال وضع فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار، تسلط اسرائيل بر شئون اقتصادي كشور،‌ بلكه به طوري كه گزارش داده‌اند دخالت اسرائيل در فرهنگ مي‌باشيد؛ ناظر فقدان ضروريات اولية زندگي در غالب دهات نزديك به مركز، چه رسد به دهكده‌هاي دور افتاده، از قبيل آب آشاميدني سالم، حمام،‌ وسايل بهداشت هستيد؛ ناظر ترويج فساد اخلاق، سلب امانت و ديانت در اعماق دهكده‌هايي هستيد؛ ناظر تشكيل صندوق به اسم تعاون و اخاذي و غارتگري مأمورين از دهقان گول خورده و پشيمان هستيد؛ بالاخره ناظر حبسها و ارعاب تبعيدهاي غير قانوني هستيد و در خوشي و عياسي و بازيهاي خجلت‌آور غوطه خورده به قبرستاني كه نامش ايران است فاتحه مي‌خوانيد. چطور وجدان خودتان را راضي مي‌كنيد براي حكومت زودگذر اينقدر چاپلوسي از اجانب كرده، ذخاير ملت را به رايگان و يا مقداري ناچيز تسليم آنها نوده و ظلم و ستم به زيردستان يعني ملت بدبخت مي‌كنيد؟ چرا راضي مي‌شويد حكومت خود و مملكت اسلام را عقب افتاده به دنيا معرفي نماييد؟ نقض قانون اساسي سند عقب‌افتادگي است. رفراندم غير قانوني و در عين حال قلابي سند عقب‌ماندگي است. آزاد نگذاشتن ملت را براي انتخاب وكيل، و نصب اشخاص معلوم‌الحال را به دستور ديگران ـ بي‌دخالت ملت ـ دليل ضعف و عقب‌افتادگي است.
شماها مي‌دانيد اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگيرد،‌وضع شماها اين نحو نيست و بايد تا آ‌خر كنار برويد. و اگر ده روز آزادي به گويندگان و نويسندگان بدهيد، جرايم شما بر ملا خواهد شد؛ قدرت آزادي دادن نداريد و «الخائن خائف».  سلب آزادي مطبوعات و ديكته كردن سازمان به اصطلاح امنيت، سند عقب‌افتادگي است. هر چندي جشن گرفتن براي اموري كه در كشورهاي ديگر اسمي از آن نيست با تحميل خرجهاي كمرشكن به ملت، سند ديگري است. تسليم به خواسته‌هاي دولت پوشالي اسرائيل و به خطر انداختن اقتصاد مملكت، سند ضعف ونوكري است و سند خيانت به اسلام و مسلمين است. اعطاي مصونيت به اجانب، سند بزرگ عقب‌افتادگي و بي‌حيثيتي و تسليم بي‌قيد و شرط است. شما مي‌دانيد با تصويب اين طرح چه خيانتي به اين مملكت و به اسلام كرده‌ايد و چه ضربه‌اي به استقلال اين مملكت زده‌ايد؟ البته مخالف اين طرح، خائن و  مستحق تبعيد است!!
آقاي هويدا، نطقهاي اسف‌انگيزي كه مع‌الاسف طبع شده است، متضمن بعضي اعترافات است كه به اساس استقلال كشور لطمه مي‌زند كه اينجانب از تذكرش عار دارم. چرا جلوگيري از طبع و نشر اين كتابها نمي‌ كنيد؟ عمداً با حيثيت اين كشور بازي مي‌كنيد يا نمي‌توانيد با اين مغزهاي معيوب ادراك كنيد؟ آيا علماي اسلام كه حافظ استقلال و تماميت كشورهاي اسلامي هستند، گناهي جز نصيحت دارند؟ آيا حوزه‌هاي علمي، غير از خدمت به اسلام و مسلمين و كشورهاي اسلامي گناهي دارند؟ اجانب اينها را سد راه نفوذ خود مي‌دانند و به انهدام و اضمحلال آنها كمر بسته و شماها مجري احكام ديگران و محكوم دلار هستيد. كوبيدن حوزه‌هاي علميه و حملة مسلحانه به مدرسة فيضيه و صحن مطهر قم، كشتار دسته جمعي 15 خرداد جز خدمت كوركورانه به صاحبان دلار چه اسمي دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علماي اعلام و محصلين حوزه‌هاي علميه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتيجه داشت؟ آنها نمي‌خواهند قرآن كريم و احكام آن حاكم بر ملل اسلامي باشد تا ذخاير آنها را به يغما ببرند و كسي حرفي نزند و در عوض آنها را مصونيت دهد؛ آنها نمي‌خواهند ما در بين ملت آزاد باشيم و گويندگان ما آزاد باشند و شماها مع‌الاسف مأمور اجرا هستيد؛ مأمور چشم و گوش بسته؛ مأ«ور بي چون و چرا. حوزه‌هاي علميه، سپاه دانش و اخلاق و درستي بوده و هست به معناي واقعي؛ نه گزافه و صرف تبليغ. شماها اگر دانش دوست هستيد، چرا حملة وحشيانه به مراكز دانش مي‌كنيد؟ چرا مدرسة فيضيه و دانشگاه را به خاك و خون مي‌‌كشيد؟ چرا محصلين علوم دينيه را يك روز راحت نمي‌گذاريد؟ چرا با دانشجويان در خارج و داخل اين نحو معامله مي‌كنيد؟
آقاي هويدا،‌ من وظيفه دارم شماها را نصيحت كنم. شماها از اين ملت و در اين آب و خاك پرورش پيدا كرده و صاحب عناوين شده‌ايد. اينقدر با حيثيت اين ملت بازي نكنيد به جاي اين همه گزا فه و جنجال، خدمتي به اين سر و پا برهنه‌ها كنيد يا لااقل اينقدر با بهانه‌هاي مختلف آنها را رنج ندهيد. از اين كسبه بي‌بضاعت اينقدر اخاذي نكنيد؛ اينقدر براي رضاي شهوات ديگران به علماي ملت و محصلين و دانشجويان فشار نياوريد؛ با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين، آواره كنندة بيش از يك ميليون مسلم بي‌پناه، پيمان برادر نبنديد؛ عواطف مسلمين را جريحه‌دار نكنيد؛ دست اسرائيل و عمال خائن آن را به بازار مسلمين بيش از اين باز نكنيد؛ اقتصاد كشور را به خاطر اسرائيل و عمال آن به خطر نيندازيد؛ فرهنگ را فداي هوس آنها ننماييد؛ از خداي بزرگ بترسيد؛ دخترهاي جوان گول‌‌خورده را به سربازخانه‌ها نبريد؛ به نواميس مسلمين خيانت نكنيد. آيا اين حقيقت تلخ را كه قبلاً انكار كرديد و گويندة آن را مستحق تعقيب دانستيد، حالا هم عمل كرديد انكار مي‌‌كنيد؟ آيا فجايع جشن بيست و پنجمين سال را و بي‌فرهنگي‌ها را كه در آن كرديد منكر هستيد؟
از قهر خدا بترسيد؛ از قهر ملت بهراسيد؛ با احكام خداي تعالي به نام دين مترقي بازي نكنيد؛ با اسم قرآن به احكام مسلمة آن لطمه نزنيد؛ با حوزه‌هاي دينيه به اسم سرباز وظيفة پوچ و بيفايده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت، اين نحو سلوك وحشيانه نكنيد. و بالاخره علماي امت را وادار نكنيد كه با شماها به طور ديگر سلوك كنند.
اينها شمه‌اي از فجايع شماهاست نسبت به دين و دنياي ملت و گفتني زياد است؛ مي‌گويم، شايد شماها متنبه شويد و به خود آ‌ييد؛ شايد مراجع اسلام و علماي اعلام و خطباي محترم احساس وظيفه كنند؛ شايد جوامع بشري و مدعيان بشر دوستي احساس وظيفه كنند؛ شايد سازمان ملل و غير آن، بيش از اين به نفع كشورهاي بزرگ راضي نشوند ملل ضعيف پايمال شوند؛ شايد هيأت حاكمه و دستگاه جبار تا دير نشده به خود آيند. ان‌ربك لبالمرصاد  و الله من ورائهم محيط.  و السلام علي من اتبع الهدي
4 محرم الحرام 87
روح‌الله الموسوي‌ الخميني
با شروع حركتهاي مردمي در سال 1356 ‌حوزه‌هاي علميه و دانشگاه‌ها دستخوش اعتراض‌ها و مخالفت‌هاي جدّي‌‌تر با رژيم شاهنشاهي شد. اعتراض‌‌ها و مخالفت‌ها به خيابان‌ها كشيده شد. به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد در كوي دانشگاه تهران تظاهراتي برگزار شد كه دامنة آن به دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران نيز رسيد.   شرايط سياسي و اجتماعي به گونه‌اي شد كه حكومت را به عقب‌نشيني واداشت. فرح ديبا در امريكا گفت:
«توجه به حقوق افراد در ايران ريشة عميق دارد.»
دو روز بعد نيز، ‌هويدا اظهار كرد:
«در محيط رستاخيزي بايد انتقاد كرد. دولت وظيفه ندارد كه قلم‌ها را به يك سو هدايت كند و يا آنها را از يك نوع جوهر و انديشه و نظر پركند.»
چند روز بعد نيز، گفت:
«در ايران محدوديتي براي آزادي‌هاي با ارزش نيست.» 
اين اظهارات، كاري از پيش نبرد و دامنة اعتراضات و تظاهرات ـ‌ كه روز به روز در حال گسترش بود ـ رژيم شاهنشاهي را به عقب‌نشيني واداشت. در غيبت اميراسدالله علم ـ كه براي درمان سرطان به امريكا رفته بود ـ اميرعباس هويدا از نخست‌وزيري عزل و به وزارت دربار منصوب شد تا هم پيامي به مخالفان جدّي حكومت باشد و هم حاميان قدرتمند هويدا ‌راضي بمانند.
ساعت 6 بعد‌از ظهر روز پانزدهم مرداد 1356، پس از 4572 روز، هويدا از نخست‌وزيري، استعفا داد و صندلي صدارت را به رقيب ديرينه خود ـ جمشيد آموزگار كه حمايت جدي‌تر امريكائيان را هم پيش‌تر داشت ـ واگذاشت.
اين آغاز ماجرا بود. شهادت آيت‌الله حاج سيدمصطفي خميني(ره)  75 روز پس از تغيير دولت، آتش انقلاب اسلامي را چنان شعله‌ور ساخت كه هيچ‌كس را ياراي مقابله با آن نبود. كشتار پي در پي مردم درشهرهاي مختلف، نه تنها مردم را هراسان نكرد كه بر انسجام و اتحاد بيشتر آنان انجاميد. اقدامات مختلف رژيم ـ از جمله تعويض نخست‌وزير و روي كار آمدن دولت نظامي ـ نيز كارساز نيفتاد و مردم را در خواسته‌شان كه تغيير رژيم شاهنشاهي بود، مصمم‌تر كرد.
ترفند ديگري انديشيده ‌شد؛ تعدادي از چهره‌هاي منفور سال‌هاي گذشته دستگير شدند. اين طرح،‌يك بار در دولت علي اميني در1340ش.، در شرايطي ديگر، تجربه شده بود و سر و صدايي هم به پا كرده بود
سعيد فاطمي ـ خواهرزاده دكتر حسين فاطمي (وزير امور خارجه مصدق) و از اعضاي جبهه ملي ـ‌ در روز شانزدهم شهريور 1357 گفت:
«هويدا و 41 وزير سابق و كليه وزراي كابينه آموزگار به جز خود آموزگار به وسيله مأمورين انتظامي دستگير شده‌اند.»
رئيس ساواك تهران، در ذيل اين خبر نوشت:
«خبري در اين زمينه به وسيله 9815 به صورت شايعه كسب شده بود كه گزارش گرديده است و تعداد آنان حدود 60 نفر مي‌باشند.» 
اين زمزمه‌ها، به روزنامه‌ها كشيده شد و برخي از سياستمداران رژيم نيز، مدافع آن شدند؛ اميرعباس هويدا در تماس با نخست‌وزير ـ غلامرضا ازهاري ـ گفت:
«مي‌بينيد كه از همه طرف عليه من اعلام جرم مي‌شود و خواستار دستگيري و محاكمه من هستند، پس چرا معطليد و اقدام نمي‌كنيد.»
ازهاري نيز با خنده پاسخ داد:
«شما به اين حرف‌ها توجه نداشته باشيد.»
امير عباس هويدا كه خود را فراتر از دولت مي‌دانست، زبان به تهديد گشود و گفت:
«به هر صورت من يادداشت [و] مطالب زيادي نوشته‌ام و به يكي از ناشران در فرانسه تحويل داده‌ام و سفارش كرده‌ام مادام كه با من كاري ندارند اين يادداشت‌ها مكتوم بماند و هر موقع دستگير شدم بلافاصله تمام يادداشت [را] بدون كم و كاست منتشر نمايند، حالا خود دانيد.»
كسي كه اين خبر را به ساواك داد در اين باره چنين اظهارنظر كرد:
«مادامي كه افرادي نظير هويدا دستگير و محاكمه نگردند، مردم احساس آرامش نخواهند داشت و وضع موجود نيز روز به روز بدتر مي‌شود.» 
ده روز پس از اين تهديد سرتيپ جلال سجده‌اي ـ رئيس كميته مشترك ضد خرابكاري ‌ـ ، در گزارش كوتاهي خطاب به فرماندار نظامي تهران ـ غلامعلي اويسي ـ نوشت:
«در اجراي اوامر صادره نامبرده بالا [اميرعباس هويدا] درتاريخ 17/8/1357 دستگير، استدعا دارد اوامر عالي را امر به ابلاغ فرمايند.» 
دستگيري هويدا و تعداد ديگري از رجال شاهنشاهي، سر و صداي زيادي به راه انداخت و‌ موجب درگيري‌هايي در بين دستگيرشد‌گان گرديد:
«گفته مي‌شود: در شش روز قبل در پادگان جمشيديه كه اكثر رجال دستگير شده در آنجا زنداني هستند، مشاجره و بالاخره زد و خورد شديدي بين [منوچهر] آزمون و [عبدالعظيم] وليان و [رضا] صدقياني انجام شده كه در نتيجه وليان، آقاي صدقياني را مضروب كرده و هم اكنون صدقياني در بيمارستان شماره 2 ارتش بستري مي‌باشد.»
در اين خبر، تأكيد شده بود كه:
«هويدا شب قبل قصد خودكشي داشته كه جلوگيري شده است.» 
در اين موقع، خبرنگاران در مصاحبه با امام خميني(ره) نظر ايشان را در اين خصوص جويا شدند.
در تاريخ 18/8/57، خبرنگاران برزيلي، انگليسي، تايلندي، ژاپني و امريكايي، در نوفل لوشاتو با امام مصاحبه كردند. يكي از پرسش‌ها، اين بود:
«آيا توقيف آقاي هويدا نخست‌وزير اسبق، تغييري در اوضاع ايجاد كرده است؟»
امام خميني در پاسخ فرمودند:
«توقيف هويدا هم اثري ندارد، اين هم يك مانوري است كه خيال مي‌كنند براي اسكات مردم، اين گونه امور تأثيردارد.» 
فرداي آن روز نيز، خبرنگاران آلماني، فرانسوي، ايتاليايي و اسپانيايي، همين سئوال را مطرح كردند:
«نظر حضرت ‌آيت‌الله در مورد ... دستگيري هويدا نخست‌وزير اسبق ... چيست؟»
و پاسخ چنين بود:
«تمام اينها تشبثاتي است كه هيچ‌كدام ارزش و واقعيت ندارد. هويدا از شركاء شاه و يك شريك ضعيفي بود كه در خيانت‌ها با شاه شركت داشت و شاه ظاهراً هويدا را براي نجات خودش دستگير كرده است. غرض اين است ملت را فريب دهد كه مي‌خواهد اصلاحات كند.» 
همچنين حضرت امام(ره) در مصاحبه با روزنامه لبناني النهار تأكيد كردند كه:
«گرفتن هويدا و امثال او كه در دزدي و فساد شريك شاه بوده‌اند، ‌براي فريب مردم است، اينها هم تأثيري ندارد.» 
اميرعباس هويدا در زندان، استراحت مي‌كرد. وي خيانت‌هايي مرتكب شده بود كه اطلاعات برخي از آنها را در انحصار خود داشت. از اين رو، سعي مي‌كرد با يادآوري اين موارد به محمد‌رضا پهلوي، خود را از خطرات احتمالي نجات بخشد. هويدا در ملاقات‌‌هاي متعدد خود مي‌گفت:
«در زماني كه اتهاماتي به وي وارد شده، با پيش‌بيني قبلي وقايع ايران را كه خود ناظر آن بوده، در 300 برگ تنظيم و جهت يك نفر از بستگان خود در كشورهاي خارج پست كرده كه اگر روزي محاكمه شد و برعليه او مقالاتي در ايران چاپ كردند، همزمان با آن يادداشت‌هاي مزبور را ترجمه و در مطبوعات كشورهاي خارجي به چاپ برسانند.»
اين تهديدات در آن شرايط، كارساز نبود؛ محمد‌رضا پهلوي خود را در معرض سقوط مي‌ديد و به اين تهديدات توجهي نداشت. شايد به همين دليل بود كه در ذيل اين خبر، نوشته شد:
«هرچه ديرتر در محاكمه و ضبط اموال او و امثال او تأخيرگردد، مخالفين بهره‌برداري مي‌كنند و اعتقاد مردم نسبت به دولت سست خواهد شد.» 
موقعيت و وضعيت اين زنداني! در نوشته عباس ميلاني به شرح زير آمده است:
«خانواده هويدا آزادانه در زندان به ديدارش مي‌رفتند. سعي فراوان داشتند كه اسباب راحتي او را در زندان فراهم كنند. اما هر روز كه مي‌گذشت، هويدا نيز بيشتر تلخكام و غم‌زده مي‌شد. غذايش را هميشه از منزل مي‌آوردند. نهار را دكتر فرشته انشاء تدارك مي‌كرد و شام را ليلا [امامي]. تلفني هم در دسترس هويدا بود. مي‌توانست با هر كس كه مي‌خواهد صحبت كند ... سواي اعضاي خانواده‌اش، هويدا در زندان به طور مرتب با تيمسار مقدم كه در آن زمان رئيس ساواك بود، ملاقات مي‌كرد. در مذاكراتي كه در آن زمان ميان دولت و جناح‌هاي مختلف مخالفان در جريان بود، مقدم نقش كليدي به عهده داشت. در عين حال، هفته‌اي يك بار هم به ديدار هويدا مي‌رفت و او را در جريان تحولات جامعه قرار مي‌داد. شايد در نتيجه همين گزارش‌هاي مقدم بود كه هويدا تا روز ورود آيت‌الله خميني وقوع يك كودتاي نظامي را قطعي مي‌دانست. قاعدتاً خاطره كودتاي 28 مرداد اين انتظار هويدا را تقويت مي‌كرد.
تا آنجايي كه مي‌دانيم، يك نفر ديگر هم در زندان به ملاقات هويدا رفت. او يوري لوبراني نام داشت و در عمل سفير اسرائيل در ايران بود... او روابط ويژه و نزديكي با هويدا پيدا كرده بود.» 
در اين احوال، روزي كه هويدا از فرار محمد‌رضا پهلوي و فرح ديبا، مطلع شد، كار را تمام شده دانست و روحيه خود را از دست داد. شايد به همين دليل نوشتند كه :
«روز 29/10/57 در نخست‌وزيري شايع گرديده كه هويدا دست به خودكشي زده است.» 
كودتايي كه اميرعباس هويدا انتظار آن را مي‌كشيد، با درايت و تدبير رهبر انقلاب در 21 بهمن‌ 1357 ـ اعلام حكومت نظامي در ساعت 4 بعد‌ازظهر ـ و فرمان ايشان مبني بر بي‌اعتنايي به مقررات منع آمدوشد، خنثي گرديد و فرداي آن روز، انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.
اميرعباس هويدا فكر مي‌كرد اگر فرار نكند و كودتايي انجام شود، مي‌تواند در جايگاه ويژه‌اي قرار گيرد و به يك قهرمان تبديل شود، اما چنين نشد و وي به دست نيروهاي مردمي افتاد.
 اميرعباس هويدا به حدي منفور بود كه محمد‌رضا پهلوي و مشاورانش او را براي آرام كردن اوضاع به عنوان وجه‌المصالحه انتخاب كرده بودند. مجرم اصلي فرار كرده بود و شريك ضعيف او، اينك در دست نيروهاي انقلابي بود. اما مردم در سراسر ايران، در انتظار برخوردي قاطع و انقلابي بودند.
برخي از كساني نيز كه ـ شايد با انقلاب اسلامي نيز همراه نبودند و از سيزده سال سابقه نخست‌وزيري وي آگاهي داشتند ـ در مقام شاكي، از نظام اسلامي، خواستار رسيدگي به اتهامات هويدا شدند.
تلگراف اعلام جرم زير به وزير وقت دادگستري در فروردين 1358، از همين مقوله است:
«... اينجانب نصرالله اهورهوش مدير روزنامه جوشن ... بنده از 28 مرداد به بعد، 8 بار ـ دوبار در حكومت زاهدي، دوبار در حكومت اميني، يك بار در حكومت علم، سه بار در حكومت منصور و هويدا ـ بازداشت شدم ... آقا هويدا علاوه بر اينكه در قاچاق پاريس شركت داشت و سبب رسوايي ملت ايران گرديد، از گذرنامه‌هاي سفيد سفارت ايران در آ‌لمان در زمان سفارت آقاي عبدالله ا نتظام و صدور آن به نام كليمي‌هاي فراري از آلمان‌، سوءاستفاده‌هاي فراوان كرد و گذشته از اين در زمان سرلشكر ارفع در تركيه كه هويدا در آنجا سمتي داشت، به علت تبليغ به سود فرقه ضاله بهايي از كشور تركيه اخراج شد. اينها همه در وزارتخارجه يك پرونده جداگانه‌اي دارند ... بعد از آنكه از زندان آزاد شدم مرا احضار كرد در حضور شادروان عبدالرحمن فرامرزي و ... با تهديد گفت باز دوباره شروع كردي، ناگزيرم اگر دست از كارهايت برنداري تو را مانند گذشته، تحويل ساواك بدهم. » 
نمونه ديگري از اين اعلام‌جرم‌ها چنين است:
«براساس اعلام جرمي كه عليه اميرعباس هويدا نخست‌وزير رژيم سابق تسليم دادسراي تهران شد، علاوه بر اتهاماتي كه تاكنون عليه او جمع‌آوري شده، هويدا متهم است كه 26 ميليون تومان از بودجه بيت‌المال را در اختيار دكتر حميد ثابتي ـ برادر پرويز ثابتي چهره معروف ساواك ـ قرار داده است ... بازپرس مسئول اين پرونده، پس از تحقيقات اوليه، نظر به اعلام دادستان كل انقلاب، در مورد جمع‌آوري مدارك و تسليم آن به دادستاني انقلاب، اين پرونده را براي توأم شدن با ديگر سوابق اميرعباس هويدا، به دادستان كل انقلاب تسليم كرد.» 
شرايط به قدري حساس بود كه محاكمه هويدا پس از يك جلسه به توقف دچار شد و هم‌زمان، نخست‌وزير دولت موقت جمهوري اسلامي ـ مهندس مهدي بازرگان ـ در مصاحبه با تلويزيون شماره يك فرانسه گفت:
«در مورد محاكمه هويدا كه در حال حاضر متوقف شده تا زماني كه يك آئين‌نامه دادرسي منظم عادلانه و قابل‌قبول پيدا بشود، بازجويي از او ادامه خواهد داشت.» 
طبيعي بود كه تا پيدا شدن يك «آئين دادرسي منظم عادلانه و قابل قبول» به زعم مهندس بازرگان كه با دادگاههاي انقلاب هم مخالفت جدي داشت ـ به اعتقاد برخي از تحليل‌گران، فرصت مناسبي فراهم مي‌شد تا وسايل فرار احتمالي او فراهم گردد.
از اين رو، آيت‌الله شيخ صادق خلخالي(ره) كه در جريان امر قرار داشت، با تصميمي مدبرانه و انقلابي و با پنهانكاري‌هاي بسيار، در روز هجدهم فروردين‌ماه راهي زندان قصر شد و هويدا را براي پاره‌اي توضيحات احضار كرد:
«آنها نزديك ظهر بود كه هويدا را آوردند. من گفتم: او را داخل ماشين و در يكي [از] گوشه‌هاي حياط زندان قصر نگاه دارند. ساعت يك بعد از ظهر زندان خلوت شد و هويدا را براي صرف ناهار به يكي از اتاقهاي دادگاه آوردند... خبرنگاران زيادي در داخل دادگاه پرسه مي‌زدند و مي‌دانستند خبر مهمي است، ولي نمي‌دانستند كه كدام‌يك از مجرمين را مي‌خواهيم محاكمه كنيم... من به پاسداران گفتم: هر كس كه مي‌خواهد از در زندان قصر و يا در دادگاه به داخل بيايد، مانعي ندارد؛ ولي از بيرون رفتن آنها جلوگيري نماييد. اين دستورات از ساعت دو بعد از ظهر به مرحله اجرا درآمد... ممكن است پرسيده شود: اين همه اقدامات و احتياط براي چه بود؟
در جواب بايد بگويم كه 25 روز قبل از محاكمه، در دفتر امام در قم، با مهندس بازرگان... دست به يقه شدم... گفت: شما بي‌خود و بي‌جهت افراد و از جمله، هويدا را محاكمه مي‌كني... آنها همگي مخالف اعدام هويدا و مقدم بودند...»
محاكمه هويدا آغاز شد، معلوم بود كه هويدا در مقام انكار بود. او در مصاحبه با تلويزيون فرانسه ـ كه در زندان قصر صورت گرفت ـ گفته بود:
«تا زماني كه وظايف نخست‌وزيري را انجام مي‌داد، از شمار زندانيان سياسي در ايران بي‌اطلاع بود.»
و اضافه كرده بود كه:
«فقط سازمان صليب‌سرخ او را در جريان انواع شكنجه‌هايي گذاشته بود كه در ايران اعمال مي‌شد.»
و معتقد بود كه:
«شاه تصميم گرفت او را به زندان بيفكند تا از او يك وجه‌المصالحه بسازد.»
متن كيفرخواست اميرعباس هويدا، ‌چنين بود:
«براساس كيفرخواست اميرعباس هويدا فرزند حبيب‌الله شماره شناسنامه 3542 صادره تهران متولد 1295 وزير سابق دربار شاهنشاهي منقرض و نخست‌وزير اسبق شاه سابق تبعه ايران متهم به:
1ـ فساد در ارض.
2ـ محاربه با خدا و نايب امام زمان عليه‌السلام.
3ـ قيام بر عليه امنيت و استقلال كشور با تشكيل كابينه‌هاي دست‌نشانده امريكا و انگليس در حمايت از منافع استعمارگران.
4ـ اقدام بر ضد حاكميت ملي، دخالت در انتخابات مجلس، عزل و نصب وزرا و فرماندهان به خواست سفارتخانه‌هاي خارجي.
5ـ واگذاري منابع زيرزميني نفت، مس و اورانيوم به بيگانگان.
6ـ گسترش نفوذ امپرياليسم امريكا و همدستان اروپايي در ايران از طريق هدم منابع داخلي و تبديل ايران به مصرف كالاهاي خارجي.
7ـ پرداخت درآمدهاي ملي حاصله از نفت به شاه، فرح و ممالك وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخ‌هاي بالا و گزاف و شرايط اسارت بار از امريكا و دول غرب.
8ـ نابودساختن كشاورزي و از بين بردن جنگل‌ها.
9ـ شركت مستقيم در فعاليت‌هاي جاسوسي به نفع غرب و صهيونيسم.
10ـ دسته‌بندي با توطئه‌گران در سنتو و ناتو براي سركوبي ملت‌هاي فلسطين و ويتنام و ايران.
11ـ عضو فعال سازمان فراماسونري در لژ فروغي با توجه به اسناد موجود و اقرار شخصي متهم.
12ـ شركت در اخافه و ارعاب مردم حق‌طلب همراه با كشتار و ضرب و جرح آنان و محدود كردن آزادي آنها با توقيف روزنامه‌ها و اعمال سانسور مطبوعات و كتب.
13ـ مؤسس و اولين دبير كل حزب استبدادي رستاخيز ملت ايران.
14ـ اشاعه فساد فرهنگي و اخلاقي و شركت مستقيم در تحكيم پايه‌هاي استعمار و ايجاد قضاوت كنسولي در مورد امريكايي‌ها.
15ـ شركت مستقيم در قاچاق هروئين در فرانسه در معيت حسنعلي منصور.
16ـ گزارش خلاف واقع با انتشار روزنامه‌هاي دست‌نشانده و تعين سردبيران دست‌نشانده در رأس مطبوعات.
17ـ نظر به صورت جلسات هيأت دولت و شوراي عالي اقتصاد و مقامات شاكيان خصوصي از جمله دكتر علي‌اصغر حاج‌سيد‌جوادي و با توجه به اسناد به دست آمده از ساواك و نخست‌وزيري و با شهادت دكتر منوچهر آزمون، محمود جعفريان، پرويز نيك‌خواه و اقارير شخص متهم، چون وقوع جرايم مسلم است دادستان دادگاه انقلاب اسلامي صدور حكم اعدام و مصادره  اموال شما را از پيشگاه دادگاه تقاضا دارد.» 
هويدا، پاسخي براي اتهامات خود نداشت، او به وجود اختناق فرهنگي، سياسي و شكنجه و برقراري كاپيتولاسيون اعتراف كرد و درباره بيگناهي!!؟ خود گفت:
«شعورم نمي‌رسيد كه جز ادامه روش نخست‌وزيران قبلي، كاري بكنم و شاه سابق را مقامي غيرمسئول بشناسم.» 
در اين دادگاه كه به صورت علني بود و در حضور حقوقدانان و بازپرس‌هاي دادسراي انقلاب، خبرنگاران، نمايندگان احزاب سياسي و جمع كثيري از خانوادة‌ زندانيان كشته شده، بود، اميرعباس هويدا به اعدام محكوم شد و حكم صادره در همان روز 18/1/1358 به اجرا درآمد. در فرداي آن روز، كيهان نوشت كه بنابر درخواست يكي از بستگان هويدا كه نخواسته نامش فاش شود، پزشك قانوني، جسد هويدا را موميايي كرده است. آيت‌الله خلخالي نيز در خاطراتش نوشت:
«ابراهيم يزدي به دستور بازرگان از يك طرف و يهودي‌ها و بهايي‌ها و فراماسون‌ها و اسرائيلي‌ها و فرانسوي‌ها از طرف ديگر دست به دست هم داده جنازه را در يك تابوت گذاشتند ... جنازه را با طمطراق به اسرائيل بردند... و در كنار قبر پدرش دفن نمودند.»
و زماني كه دشمنان انقلاب اسلامي از داخل و بيرون مرزها، در اظهار تأسف از اين اعدام انقلابي همنوا شدند، حضرت امام(ره) فرمودند:

«پانزده سال اين هويدا يا سيزده سال تقريباً اين هويدا نخست‌وزير بود و تمام جنايات گردن نخست‌وزير است. ما هر نخست‌وزيري كه در آن عصر پيدا شد، اگر پيدا كنيم، مثل شريف‌امامي، مثل بختيار، محكوم به قتلند اينها، اينها مفسدند.»

________________________________________

1.    خيانتكار، ترسو است.
2.    سورة فجر، آيه 14: «همانا پروردگار تو در كيمنگاه است».
3.    سورة بروج، آيه 20: «و خداوند از همه سو بر آنها احاطه دارد».
4.    روزشمار تاريخ ايران، ج 2، ص 320.
5.    همان، ص 321.
6.    همان،‌ ص 322.
7.    آرشيو، سند 15798 / 20 ه‍ 11 ، 16/6/57.
8.    پيشين، سند، 56492 / 20 ه‍ 21، 7/8/57.
9.    اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج2، ص 563.
10.    همان،‌ سند 16059 / 20ه‍ 11، 30/8/57.
11.    صحيفه نور، ج 3، ص 88.
12.    همان،‌ ص 6ـ95.
13.    همان،‌ ص 104.
14.    آرشيو، سند 16222 / ه‍ ‍، 20/9/57.
15.    معماي هويدا، ص 6ـ 405.
16.    آرشيو، سند 62687، 2/11/57.
17.    روزنامه اطلاعات، شماره 15815، 7/1/1357.
18.    روزنامه كيهان، شماره 10671، 11/1/1357.
19.    همان.
20.    خاطرات آيت‌الله خلخالي، چاپ هفتم، تابستان 1382، صص 3 ـ 380.
21.    روزنامه كيهان، ش 10676، 18/1/57.
22.    روزنامه كيهان، ش 10677، 19/1/1358.
23.    همان.
24.    همان، ص 387.
25.    صحيفه نور، ج 6، ص 173.