استعفاي رضاخان از وزارت خارجه در اسناد وزارت خارجه آمريكا
رضاخان در 7 اکتبر 1922 استعفای خود را از وزارت جنگ اعلام کرد؛ یک سال بعد از پس گرفتن «استعفای» خود، در نهم اکتبر 1923، رضاخان دست به کودتا[يي ديگر] زد و در 28 اکتبر 1923 بر مسند ریاست وزرا تکیه زد: «وزیر جنگ بدون در نظر گرفتن مراحل قانونی، قوامالسلطنه، رئیسالوزرای پیشین را دستگیر كرده و به زندان انداخته است؛ دستگيري شماري از افراد برجسته نيز انتظار ميرود. وزیر جنگ مدعی است که مدارکی علیه او دارد که ثابت میکند قوام درصدد توطئه بوده است. با این حال بسیاری بر این عقیدهاند که این تنها بهانهای است برای سرنگون کردن دولت و حاکم کردن دیکتاتوری بر کشور. اوضاع بسیار وخیم است.» بعد از ظهر روز دوشنبه، 9 اکتبر 1923، قزاقها منزل قوامالسلطنه را محاصره و پس از دستگیری قوام، او را به وزارت جنگ منتقل کردند. یک هفته بعد، زمانی که کرنفلد گزارش خود را مینویسد، وی همچنان در بازداشت به سر میبرد. ترس از تکرار حوادث پس از کودتای سوم اسفند 1299 و دستگیریهای فراوان، باعث شد که جو متشنجی بر شهر حکم فرما گردد. کرنفلد اذعان میکند که اتهام توطئهچینی که به قوام نسبت داده شده است، تنها بخشی از نقشه رضاخان برای رسیدن به نخست وزيري است:
بر اساس گزارشهای موثقی که به دست ما رسیده است، مجازات تعیین شده برای قوام از این قرار است: تبعید از ایران و مصادره بخش قابل توجهی از اموال وی. من کاملاً مطمئن هستم که اتهام وارده به قوام هیچ پایه و اساس درستی ندارد و نابجاست، اما مجازاتی که برای وی تعیین شده دقیقاً متناسب با خواستهها و نقشههای وزیر جنگ است. شاه، یکشنبه بعد از ظهر، 13 اکتبر، مرا به گفتگوی کوتاهی دعوت کرد و به من گفت که وزیر جنگ میکوشد به هر نحو ممکن پس از سرنگونی دولت مشیرالدوله، به مقام ریاست وزرا دست یابد. از آنجا که وی امیدوار است به هدف خود دست یابد، لذا سعی میکند هرگونه مانعی را، از سر راه خود بردارد. ایران به شدت از نداشتن رئیسالوزرایی كارآمد رنج میبرد. اکنون تنها سه تن ممکن است متصدی این مقام شوند: مستوفیالممالک، مشیرالدوله و قوامالسلطنه. از آنجا که مجلس چهارم در آخرین اقدام خود، کابینه مستوفیالممالک را رد صلاحیت کرد، بعید به نظر میرسد که شاه تا زمان تشکیل مجلس پنجم، او را به عنوان رییسالوزرا انتخاب کند. مشيرالدوله هم، كمترين اشارة وزير جنگ باعث استعفايش ميشد. بنابراين تنها كسي كه به حساب ميآمد قوام بود. و همين، براي از ميان برداشتنش دليل كافي بود؛ وزير جنگ نيز همين كار را كرد؛ و دقيقاً با اين كار هم شاه و مشيرالدوله را مرعوب كرد؛ و هم به آرزويش دست يافت. در رابطه با مصادرة اموال قوام هم ميتوان گفت كه از مدتها قبل رضاخان در فكر اين كار بوده است؛ حتي پيش از آن كه دوستانش توطئه قوام عليه جان او را كشف كنند. با توجه به اينكه وزير جنگ همة ثروت هنگفتش را از طريق اخاذي و زورگيري به دست آورده، بدون شك اموالي را هم كه دادگاه به عنوان جريمه از قوام ميگيرد، به خود اختصاص خواهد داد.
همانطور که کرنفلد پیشبینی کرد، قوام به شرط اینکه ایران را ترک كند و به اروپا برود، در 22 اکتبر از زندان آزاد شد. پس از تبعید قوام «هيچكس در مورد توطئهای که به قوام نسبت داده ميشد سخن به میان نیاورد و ماجرا کاملاً فراموش شد و اصل ماجرا در هالهای از شک و تردید فرو رفت.» همانطور که از نوشته كرنفلد برمیآید، مشیرالدوله به شدت از رضا میترسيد: «مشيرالدوله اگر چه از معدود سياستمداران ايران است كه ميتواند ادعاي شرافت و پاكدامني و بافرهنگي كند، اما به شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت نيز شهرت دارد. اين مسامحه و دست به دست كردن او هم ممكن است ناشي از همين شكست اخير باشد. روابط او و وزير جنگ روز به روز بدتر ميشود. وزير جنگ در عمل ديكتاتور مطلق ايران است و همة امور را در دست دارد. اقدام اخير وي در زنداني كردن بدون محاكمه قوام، به شدت به اعتبار و حيثيت كابينة فعلي لطمه زده است. مشيرالدوله آشكارا از گرفتن تصميم قاطع در اينباره واهمه دارد.»
مشیرالدوله در 22 اکتبر 1923 از كار کنارهگیری کرد: «شب گذشته رئیسالوزرا استعفای خود را تقديم کرد که مورد پذیرش شاه قرار گرفت. وزیر جنگ که از سوي انگلیسیها حمایت میشود، از هر وسیلهای برای فشار آوردن به شاه استفاده میکند تا او را به نخستوزيري منصوب کند.» گوتلیب نیز در مورد کنارهگیری مشیرالدوله در 22 اکتبر، چنین اظهارنظر میکند: «کاملاً روشن است که رضاخان، وزیر جنگ، به ریاست وزرا منصوب میشود.» تلگرام کرنفلد در 29 اکتبر از این قرار است: «رضا [خان] به منصب ریاست وزرا دست یافت. وی هنوز تشکیل کابینه نداده است. شاه در چهارم نوامبر عازم اروپا میشود. رضاخان همواره مورد حمایت بریتانیا بوده است، اما هرگز موفق نشده بود اطمینان روسها را جلب کند... تا وقتي كه روسها مخالف نخستوزيري او بودند، شاه به خوبی توانست در مقابل فشارهای وی ایستادگی کند. برای از میان بردن این مخالفتها وی کاملاً آماده بود هرگونه تضمینی که روسها مطالبه کنند، بپردازد.» گوتلیب در این باره مینویسد: «من کاملاً مطمئن هستم که رضاخان دیروز به سفارت شوروی رفت تا ایشان را متقاعد کند برای تشکیل کابینه تحت ریاست خود، از وی حمایت کنند. مقامات شوروی نیز به دو شرط حاضر شدند از وی حمایت کنند. اول این که چندین تن از مليّون را وارد کابینه خود کند؛ دوم، منافع روسیه در شمال ایران را کاملاً تضمین و قبول كند... گفته میشود رضاخان به هر دوی این خواستهها تن در داده است...» کرنفلد در نوشتههای خود توضیح بیشتری در این زمینه میدهد.همانطور که پیش از این ذکر شد، پس از تبعيد قوامالسلطنه به دست رضاخان، مشیرالدوله استعفا داد: «اگر شاه نمیدانست که سفارت روس به نخستوزيري رضاخان رضایت ندارد، وزیر جنگ در كار خود عجله نمیکرد. وزیر جنگ نيز به هر طريق برای مصالحه با سفارت روس فرصت را از دست نميدهد. زمانی که شاه متوجه شد هیچ قدرت خارجی از او حمایت نمیکند، تسلیم شد و در 28 اکتبر رضاخان را به ریاست وزرا منصوب کرد و در همین زمان اعلام کرد برای معالجه کشور را به مقصد اروپا ترک خواهد کرد.»
در 29 اکتبر 1923 رضاخان کابینه خود را معرفی کرد: «مطالعه سوابق اعضای کابینه، ملاکهای انتخاب رئیسالوزرا را کاملاً روشن میسازد و شکی در این زمینه باقی نمیگذارد. آشکار است که وی امیدوار است هر دو سفارت را از خود راضی کند؛ دو قدرتی که به او کمک کردند به خواسته خود برسد. مدیرالملک، یکی از دوستان کاملاً شناخته شده انگلیسیها، به تازگی به عنوان رئیس معاونت خواروبار در وزارت مالیه برگزیده شده است. از سوی دیگر، روسها احتمالاً به ذکاءالملک گرایش داشته باشند؛ وی در دوران خدمت خود در کابینه مستوفیالممالک به عنوان وزیر خارجه، خوش خدمتی خود را به روسها بر همگی آشکار ساخت.» مدیرالملک [محمود جم] با خواهر عباسقلی نواب ازدواج کرده است؛ «عباسقلی مشاور دوم سفارت انگلیس است که برای مدت زیادی به این سفارت خدمت کرده و به تبعیت انگليس در آمده است.» جدلیکا در مورد خروج احمدشاه مینویسد: «در اعلاميه دربار که شاه در 27 اکتبر امضا کرد به مردم ایران اعلام شده است که شاهنشاه به منظور معالجه موقتاً ایران را به مقصد اروپا ترک میکند. به نظر میرسد که رسوایی توطئهچینی قوامالسلطنه برای ترور رضاخان، وزیر جنگ ایران، و تهمتهایی که این وزیر به برادر شاه، ولیعهد و وارث تاج و تخت وارد کرده و او را در این توطئه دخیل دانسته، منجر به ناخوش احوالی شاه شده است. رفتار خشن وزیر جنگ، سقوط کابینه مشیرالدوله و منصوب شدن رضاخان به ریاست وزرا، همگی دست به دست هم داده و مزاج شاه را به هم ریخته است. تاریخ خروج شاه برای روز یکشنبه، چهارم نوامبر، مقرر شده است... بعید به نظر میرسد مردم ایران از اینکه «شاهنشاه» سرزمین خود را ترک ميکند، ناراحت و غمگین شوند؛ همچنین انتظار نمیرود که غيبت او تأثیر چندانی بر سرنوشت ایران بگذارد. یکی از روزنامههای تهران در مورد سفر شاه به ممالک خارجه اظهارنظر کرده و مينويسد از آنجا که اعلیحضرت مصمم به خروج از كشور هستند، از ايشان تقاضا ميشود كه تاج و تخت خود را به ملت بسپارد.» کرنفلد میافزاید: «سفر شاه از همه بیشتر رضاخان را خوشحال كرد. در واقع [باید بگویم] بر اساس اخبار موثقی که به من رسیده است او در پي این است که ولیعهد نیز کشور را ترک کند تا با استفاده از این فرصت خود را نایبالسلطنه کند. شکی نیست که روسها به این قضیه تن نداده و مخالفند.» اما دوران سلطنت قاجارها به سر آمده بود: «رسیدن به ریاست وزرا پایان آمال و آرزوی رضاخان نيست. وی درصدد است سلطنت غیررسمی کنونی خود را به شاهنشاهی قانونی تبدیل کند؛ البته اين كار به همين زودي انجام خواهد شد. خانواده سلطنتی نیز متوجه شده است که به روزهای پایان عمر خود رسیده است. ولیعهد و همچنین سالارالسلطان، عموی شاه، صراحتاً به من گفتند که سلسله قاجار نیز محکوم به فناست.» شاه در مسیر سفر خود به اروپا، در 13 نوامبر 1923 به بیروت رسید. كميسر عالي فرانسه با برپایی ضيافت شام، از اعلیحضرت پذیرایی کرد: «به من خبر رسید که مقامات انگلیسی در بغداد توجه چندانی به عبور شاه از این کشور نکردند اما در مقابل، فرانسویها به شدت مراقب عبور کاروان شاه ایران بودند. گمان میرود که فرانسویها با توجه به اوضاع کنونی ایران اهداف مهمی را در این کشور دنبال میکنند.» در 10 نوامبر 1923، علاء [وزيرمختار ايران در واشنگتن] به وزارت خارجة آمريكا مراجعه كرد. او در اين ديدار تلاش كرد تصويري زيبا و خوب از اوضاع ايران ارائه دهد: «وزيرمختار پرسيد كه آيا گزارش نامطلوبي از اوضاع ايران داشتهايم؟ وقتي جواب شنيد كه تا آن لحظه ما هيچ گزارش تازهاي از تهران نداشتهايم، گفت كه شخصاً گزارشهاي اطمينانبخشي از تهران دريافت كرده است. [علاء گفت] هيچ رابطهاي ميان نخستوزيري رضاخان و سفر شاه به اروپا نيست؛ و شاه مدتها قبل از نخستوزيري سردارسپه تصميم به خروج از كشور گرفته بود.» در 12 نوامبر 1923 رضاخان اعلامیهای صادر كرد: «همه میدانند که در یک کشور مستقل هیچ چیز از این بدتر نیست که فردی از آن ملت به آلت دست عمال خارجی تبدیل شده یا به بیگانگان اجازه دهد در امور سیاسی کشور دخالت کنند.» کرنفلد در این زمینه مینویسد: «کاملاً آشکار است این اعلامیه برای اغفال کسانی منتشر شده که گمان میکنند رئیسالوزرا به مدد سفارتهای خارجی به این منصب رسیده است و قرار است آلت دست و در خدمت آنان باشد.» روزنامه طوفان در این زمینه مینویسد: «این بيانيه با حسننيت صادر نشده است؛ صادركنندة آن کسی است که نفوذ سفارتهای خارجی در شکلگیری کابینه وی مؤثر بوده است.» رالف اچ. ساپر، نماینده کمپانی سینکلر، بریتانیا را عامل اصلی کنارهگیری مشیرالدوله معرفی میکند: «رئیسالوزرای پیشین با شروط قرارداد ما موافقت كرده بود و آن را به هيأت وزرا و میلسپو نيز ارائه كرده بود و در نظر داشت ماه آینده این قرارداد را به عنوان لايحه به قوه مقننه معرفی کند. میتوان گفت مخالفت بریتانیا تا اندازهای در سقوط او نقش داشته است. رضاخان اکنون رئیسالوزرا و عملاً دیکتاتور ایران است. اين روزها او در ركاب شاه است و او را تا مرزهای کشور بدرقه میکند. شاه احتمالاً در اروپا خواهد ماند.» انگليسيها نتوانستند خوشحالی خود را از این وقایع پنهان کنند. در مجمع سالیانه بانک شاهنشاهي ایران در لندن در دسامبر 1923، سر هيو بارنس، رئیس جلسه، با اشتیاق فراوان انتصاب رضاخان را اعلام ميكند و میگوید: «شاهنشاه ایران در حال ترک ایران و سفر به اروپا بود» و سپس اضافه ميكند: «سال گذشته خبر از پیروزیاي دادم که تشکیلات نظامی سردارسپه به همراه خود آورده و سخن از آرامشی به میان آوردم که سراسر ایران را در نتيجة كنترل نظاميان فرا گرفته؛ سردارسپه اکنون با به دست آوردن فضای عمل بیشتر تلاش میکند توانایی اجرایی خود را بیشتر به کار گیرد... و به نظر میرسد که با ارتشی متشکل از سربازان مردمی و وفادار، ایران به سمت نظمی مستحکم و ثباتی بیشتر پیش میرود که سالهاست ایران هرگز به خود ندیده است.»
در مقابل آمريكاییها تصویری بسیار متفاوت از رضاخان ارائه کردهاند. کمتر از یک ماه پس از انتصاب رضاخان به ریاست وزرا، کرنفلد چنین گزارش میکند: «رئیسالوزرا در انتخاب افراد برای پستهای مهم به ندرت شایستگی و لیاقت ایشان را در نظر میگیرد.» وی میافزاید: «[رضاخان] در 22 نوامبر، در مراسم افتتاح نمایشگاه صنایع دستی، دو تن از افسران پلیس را به شدت كتك زد؛ چون به او خوب سلام نداده بودند. حادثه مشابهی در 24 نوامبر تکرار شد؛ زمانی که رئیسالوزرا وارد وزارت عدليه ميشد، آخوندي كه در آن حوالي بود و در آن جلسه حضور داشت نابینا بود هنگام ورود رئیسالوزرا از جای خود برنخاست.* کاملاً روشن است که رضاخان با اين كارهايش، از اعتبار خود در نزد شرقیها نیز میکاهد. از آنجا که کسی جرأت نمیکند آشکارا علیه او دست به اقدام بزند، افراد از هیچ توطئهچینی مخفی بر ضد او فروگذار نمیکنند. در 25 نوامبر روزنامه طوفان رفتار توجیه ناپذیر رئیسالوزرا با روحانی مذکور را مورد انتقاد قرار داد و همچنین تبعید خودسرانه سردبیر روزنامه اقدام را نکوهش کرد؛ این فرد در روزنامه خود نوشته بود که زمان آن رسيده است که زنان ایرانی به پيروي از خواهران ترک خود حجاب را بردارند. همانطور که انتظار میرفت روزنامه طوفان نیز به سرعت سرکوب شد... از زمانی که رضاخان بر مسند ریاست وزرا تکیه زده است، با بذل و بخششهای فراوان و همچنین حضور در مجامع عمومی، سعی میکند خود را در نظر مطبوعات بزرگ و در خور ستایش جلوه دهد. تقریباً هر روز روزنامهها با درج اشعاری او را ستوده و عنوان مرد سرنوشت و منجی ایران به او میدهند.» وابسته نظامی آمريكا نیز در مورد خشونت و بد رفتاری رضا چنین مینویسد: «رضاخان، رئیسالوزرای جدید ایران، با اینکه اکنون بالاترین منصب سیاسی را در این کشور اداره میکند، اما هنوز نمیتواند اخلاق و رفتار دوران قزّاقي خود را کنار بگذارد... وقتي كه وزير جنگ بود، افراد مختلفی را مورد ضرب و شتم قرار ميداد؛ رئیسالوزرا، افسران نظميه، سردبیران روزنامهها، افسران نظامی و ... از جمله این افراد هستند. در دو هفته گذشته نیز چندین بار افراد مختلف مورد خشم و غضب رئیسالوزرا قرار گرفتهاند که در تمام موارد شخص خاطی مستقیماً توسط جناب رئیسالوزرا كتك زده شده است. همين اخيراً یک افسر پلیس و یک روحانی، قربانی رفتار خشن وی شدهاند. نبود کف نفس در شخصیت رضاخان و رفتار خشن او بسیار رقتانگیز و اسفناک است. همين موجب بدگویی دیگران به ويژه اتباع بیگانه ميشود. یکی از روزنامههای تهران که از این رفتار رضاخان انتقاد كرده بود به سرعت توقیف شد. براي درك روانشناسي رفتار وي بايد فضایی را که وی در آن رشد کرده است بررسی كنيم و به نحوة تربيت وي توجه نمائيم.» کنسول گوتلیب نیز در این مورد مینویسد: «رئیسالوزرای فعلی ایران، يك دهاتي نادان و بيسواد با غريزه حيوانيست... او به هیچوجه نمیتواند خشم و غضب خود را کنترل کند ـ وی اخیراً رئیسالوزرای پیشین را مورد ضرب و شتم قرار داده است (بنا به گزارشاتی که به دست من رسیده است در حضور شاه چنین جسارتی را به وی روا داشته است)؛ رضاخان با دست خود یکی از روزنامهنگاران منتقد را كتك زد؛ این روزنامهنگار پیرمردی ریش سفید بود. یکی از اتباع آمريكا که شاهد این ماجرا بوده است اظهار میکند که این رقتانگیزترین و خفتبارترین صحنه خشنی بوده که تا کنون دیده است. از زمانی که وی بر مسند ریاست وزرا تکیه زده بارها در مواضع مختلف ملتزمین و همراهان خود را مورد ضرب و جرح قرار داده است؛ از جمله به تازگی یک روحانی پیرمرد، که به علت نابینایی متوجه ورود رضاخان نشد و از جای خود برنخاست، به شدت مورد ضرب و شتم وی قرار گرفت. بار دیگر تکرار میکنم، چنانچه اولین نشانههای مخالفت از جانب یک مقام اقتصادی مشاهده شود، به احتمال قوي، خوی حیوانی رئیسالوزرا طغيان خواهد كرد و ديگر كسي نميداند چه خواهد شد.» در گزارشی که جدلیکا به تاریخ 10 دسامبر 1923 تحت عنوان «ناپدید شدن روزنامههای تهران» مینویسد، میخوانیم: «از زمان روی کار آمدن رضاخان و در دست گرفتن ریاست وزرا، چندین روزنامه در تهران توقیف شدهاند؛ و شماری دیگر از روزنامهها هم به علت فقدان درآمدهای حاصل از تبلیغات، از هستی ساقط شدهاند. تحت حکومت رضاخان، شرایط سیاسی کاملاً روشن و مشخص است؛ هر سياستمداري که «در» این نظام بگنجد نیازی ندارد که با صرف پول، خود را در روزنامهها معرفی کند؛ و کسانی هم که «خارج» از این چارچوب قرار میگیرند، از آنجا که مطمئن هستند خرج کردن پول برای تبلیغ در روزنامهها، کار عبثی است، دست به چنین کاری نمیزنند. با توجه به شرایطی که رژیم فعلی به وجود آورده است، انتظار میرود از سی روزنامهای که در دوسال اخیر پا به عرصه وجود نهادهاند، حداکثر ده روزنامه، یعنی مهمترین آنها که بر پشتوانههای مالی قدرتمندی تکیه زدهاند، از این بحران جان سالم به در برند... چندان دور از ذهن نیست که بگوییم آن دسته از روزنامههایی که نجات یافتهاند، ادامة حياتشان در گرو حمایت از رضاخان؛ و یا امتناع از حمله و انتقاد به دولت خواهد بود.»