تظاهرات خیابانی در کودتای 28 مرداد

مقارن ساعت ده صبح روز بیست و هشتم مرداد ، دسته‌ای از قداره‌بندان و اوباش به دسته‌های ‌سی ، چهل نفری تقسیم شدند و هر دسته به یکی از سازمان‌های دولتی و بانک‌های اطراف بازار و میدان ارک یورش بردند و پس از مضروب نمودن نگهبانان آن مراکز و نصب عکس‌های شاه بر سر در آن اماکن ، به طرف میدان توپخانه و خیابان‌های مرکزی به راه افتادند .

ساعت شش بامداد ، خبر کودتا از رادیو تهران اعلام شد و ساعت هفت بامداد ، اعلامیه‌ی مشروح دولت درباره‌ی ماجرای کودتا از رادیو و روزنامه‌ها پخش گردید.
فرمانداری نظامی ، در روز بیست و پنج مرداد اعلامیه داد و برای اطلاع از محل پناهگاه سرلشکر زاهدی و دستگیری او ، یکصد هزار ریال جایزه تعیین کرد . خبرنگار آسوشیتدپرس که در آن روزها در تهران به سر می‌برد و از پناهگاه زاهدی خبر داشت ، وی را ملاقات کرد . زاهدی اصل فرمان شاه را به او نشان داد و گفت که سرهنگ نصیری مأمور ابلاغ آن بوده است . تا ساعت ده بامداد ، لشکر گارد شاهنشاهی به دستور رئیس ستاد ارتش خلع سلاح شد . دکتر فاطمی ، وقتی از فرار شاه آگاه شد ، به همه‌ی سفیران ، وزیران مختار و کارداران سفارتخانه‌های ایران در سراسر جهان تلگرافی مخابره کرد که چون شاه فرار کرده ، خود به خود مخلوع است و نباید مورد استقبال قرار گیرد .
با پخش خبر فرار شاه ، مردم به خیابان‌ها ریختند و مانند جشن ملی به شادی و شعار دادن پرداختند . مجسمه‌های محمدرضا پهلوی و رضا پهلوی از میادین بهارستان و توپخانه پایین کشیده شد و عکس‌های شاه از همه‌ی ادارات دولتی جمع‌آوری شد . دکتر مصدق اعلام کرد که چون شاه دیگر حضور ندارد ، خود رأسا درباره‌ی انحلال مجلس هفدهم تصمیم‌گیری کرده است . [1] به دستور نخست‌وزیر ، دکتر فاطمی به همراه دکتر سعید فاطمی و تعدادی سرباز ، به کاخ شاه رفته و همه‌ی اتاق‌ها و ساختمان‌ها را مهر و موم کردند.
در این گیر و دار ، حزب توده هم به خیابان‌ها ریخته و نام برخی از خیابان‌ها را عوض کرد . کمی بعد از نیم روز بیست و پنج مرداد ، هواپیمای شاه به طور ناشناس در فرودگاه بغداد فرود آمد . سفیر ایران در بغداد منتظر بود تا او را به دستور وزارت امور خارجه‌ی ایران دستگیر کند ، ولی نوری سعید ( نخست‌وزیر عراق ) او را به عنوان میهمان پذیرفت و از فرودگاه بیرون برد .
بعد از ظهر روز بیست و پنج مرداد ، تظاهرات عظیمی به دعوت‌ جبهه‌ی ملی در میدان بهارستان بر پا گردید و برای نخستین بار ، شعارهای ضد شاه از سوی مردم سر داده شد .
دولت در تمام روز کوشش کرد که احساسات مردم را آرام کند و نظم عمومی را حفظ نماید . دولت نگران بود که حزب توده از موقعیت و هیجان مردم و بی‌نظمی برای پیاده کردن برنامه‌های از پیش طراحی شده‌ی خود ، سوء‌استفاده کند .
در این تظاهرات ، عده‌ای از نمایندگان جبهه‌ی ملی در مجلس از جمله ؛ دکتر علی شایگان ، مهندس احمد رضوی ، مهندس احمد زیرک‌زاده و جلالی موسوی سخنرانی کردند . دکتر حسین فاطمی در سخنرانی خود به شدت به شاه و رضا شاه حمله کرد . این جملات ، مکمل مقاله‌ی شدید‌اللحن او علیه خاندان پهلوی بود که در " باختر امروز " نوشته بود . بعدها این مقاله و آن سخنرانی ، در دادگاه نظامی باعث محکومیت او به اعدام شد . [2]
در این سخنرانی ، دکتر فاطمی خواستار لغو نظام پادشاهی و استقرار جمهوری شد . سرلشکر زاهدی که در خانه‌ی یکی از دوستانش در شمیران پنهان شده بود ، در حالی که در پتو پیچیده شده بود ، به یکی از خانه‌های امن " سیا " در تهران منتقل شد . بامداد روز بیست و ششم مرداد ، رادیو از پخش سرود شاهنشاهی که برنامه‌ی روزانه را با آن آغاز می‌کرد ، خودداری کرد . رئیس ستاد ارتش به همه‌ی یگان‌ها دستور داد که در سلام صبحگاهی به جای ذکر نام شاه ، از واژه‌های میهن و ملت استفاده کنند . [3]
نزاع و زد و خوردهای خیابانی در روز بیست و هفتم مرداد نیز ادامه داشت . بعد از ظهر بیست و هفت مرداد ، دستور دولت برای پایان دادن تظاهرات خیابانی توسط فرمانداری نظامی تهران اعلام گردید و سربازان با دریافت این دستور به گرفتن و زدن کسانی که علیه شاه تظاهرات می‌کردند ، برخاستند . گزارش‌هایی که از جریانات آن ایام در مطبوعات تهران منعکس مس‌شد ، حکایت از آن می‌کرد که از اواخر روز بیست و هفتم مرداد ، شعارهای " زنده باد شاه " و " برقرار باد مشروطه " از سوی سربازان سر داده می‌شد . سربازان در حالی که در خیابان‌هیا استانبول ، نادری ، فردوسی ، لاله‌زار ، منوچهری و شاه آباد به دنبال تظاهرکنندگان می‌دویدند ، به نفع شاه فریاد می‌زدند . کودتاگران که بر اثر غافلگیر شدن و شکست کودتا ، بامداد روز بیست و پنجم مرداد ، دچار بهت و حیرت شده بودند ، به زودی روحیه‌ی خود را باز یافتند . در واقع باید گفت که آن‌ها حتی بیش از طرفداران دولت بر اعصاب خود مسلط شدند و در مواضع جدید مستقر شدند . تصویر فرمان نخست‌وزیری زاهدی در نسخه‌های زیاد تهیه شد تا در میان ارتشیان توزیع شود .[4]
کمی بعد از ساعت ده شب آن روز ، خبر رسید که در خیابان لاله‌زار ، زد و خورد شدیدی بین توده‌ای ها و سلطنت‌طلبان صورت گرفت و بعضی از مأموران انتظامی نیز به طرفداران شاه و مخالفان دولت پیوستند ، مغازه‌ها و سینماها بسته شد . وضع در آن ناحیه به شدت ناآرام شد . [5]
کرمیت روزولت پس از شنیدن خبر شکست کودتا از رادیو ، تصمیم گرفت طرح دوم خود را به اجرا در آورد . این طرح بر این مبنا بود که سرلشکر زاهدی نخست‌وزیر واقعی است و مصدق باید به هر ترتیبی که شده کنار برود .[6]
معرفی عاملین کودتای بیست و هشت مرداد
در میان سردمداران غیر نظامی کودتا ، چهره‌ی این افراد که از آشفته بازار ایران ، ثروت هنگفتی به چنگ آورده بودند و یا پای علم بسیاری از رجال و عناصر وابسته به بیگانه و سفارتخانه‌ها ، گریبان چاک داده بودند به چشم می‌خورد :
مهدی میراشرافی ( مدیر روزنامه آتش ) ،
جمال امامی ،
محمدعلی مسعودی ،
بیوک صابر ،
مصطفی مقدم ،
حسن عرب ،
برادران رشیدیان ( اسدالله و سیف الله ) .
از میان سردمداران و قداره‌بندان جنوب شهر ؛
شعبان جعفری معروف به شعبون بی مخ تاجبخش ،
طیب حاج رضایی ،
حسین اسماعیل‌پور معروف به رمضون یخی ،
محمود مسگر ( ازکارگردانان شهر نو ).
از میان فواحش نامدار رقیه آزادپور معروف به پروین آژدان قزی و ملکه اعتضادی را می‌توان نام برد .
اما در میان صفوف افسران و امرای ارتش و دست‌اندرکار کودتا ، نام این اشخاص به چشم می‌خورد :
سرتیپ نادر باتمانقلیچ ،
سرتیپ حسین آزموده ،
سرتیپ عباس فرزانگان ،
سرگرد پرویز خسروانی ،
سرتیپ هدایت‌الله گیلانشاه ،
سرهنگ منصورپور ،
سرتیپ عباس گرزن ،
سرهنگ عزیز امیررحیمی .
سرهنگ عزیز امیر رحیمی بعد از کودتا ، کاملا خود را در اختیار حکومت زاهدی قرار داد ، ولی شغلی که در خور خویش می‌دانست به او تفویض نشد ، او با کمال بی‌پروایی ، علیه شاه اعلامیه منتشر می‌کرد . برادران رشیدیان که هنگام جنگ ، کاملا وابسته به سفارت انگلستان و جزو مزدوران رسمی آن سفارتخانه بودند ، به پاس خدماتی که برای انگلیسی‌ها انجام دادند ، مجوز ورود قماش انگلیسی به کشور را به دست آوردند و در بازار سیاه می‌فروختند . [7]
تظاهرات و شورش‌های خیابانی
بعد از ظهر روز بیست و هفت مرداد ، هنگامی که فرمانداری نظامی تهران ، ختم تظاهرات مردم را اعلام داشت ، محمود مسگر ، طیب حاج رضایی و حسین اسماعیل‌پور با عده‌ای از یاران خود به خیابان‌های لاله‌زار و نادری ریختند و به کمک و همراهی جمعی از گروهبانان ارتش که لباس شخصی به تن داشتند ، به تظاهرات شاه‌پرستانه پرداختند .
این تظاهرات ، صبح روز 28 مرداد ، به سرکردگی شعبان جعفری آغاز شد و توسط دسته‌های مزدور و اوباشی که مجهز به چوب و چماق بودند ، همراه با افراد بیکاره‌ای که با دریافت پول ، سوار کامیون‌ها و اتوبوس‌ها شده بودند ، ادامه یافت ، سپس فواحشی که به نفع شاه شعار می‌دادند ، عکس شاه را در دست گرفته ، به میدان آمدند.
همزمان با این تظاهرات ، جمعی از گروهبان‌ها و رنجرهای ارتش که برخی از آن‌ها لباس مبدل به تن داشتند ، به منظور ارعاب مردم ، شلیک‌های هوایی کردند . همین که تظاهرکنندگان به میدان بهارستان رسیدند ، به غارت ادارات طرفدار دولت پرداختند و در عین حال ، مغازه‌داران و بازاریان را وادار به تعطیلی مغازه‌های خود کردند ، هم چنین رانندگان تاکسی ها و اتوبوس‌های شهری را مجبور کردند که چراغ‌های اتومبیل خود را به رسم شادمانی روشن کنند و عکس شاه را پشت شیشه‌ی اتومبیل نصب نمایند ، اما با وجود غارت و تخریب و آزار مردم ، فرمانداری نظامی که ممانعت از تظاهرات ضد درباری روز بیست و هفت مرداد را به عهده گرفته بود ، برای جلوگیری از اعمال ننگین اراذل و اوباش ، اقدام جدی به عمل نیاورد .
کودتاچیان قبل از آغاز کودتا برای جلب نظر مساعد فرماندهان واحدهای ارتش مقیم تهران و یا حداقل بی‌طرف ساختن آن‌ها با فرماندهان مزبور ، در تماس بودند . دکتر مصدق که از فعالیت پشت پرده ، اطلاع کافی داشت ، با اعتماد به فرماندهان ارتش و با پیروی از سیاست مماشات حتی پس از شروع کودتا ، عمق حادثه را درک نکرد . به همین دلیل دکتر مصدق ، علی رغم درخواست و اصرار یارانش مبنی بر اعلام رادیویی آغاز کودتا و استمداد از مردم ، از این کار خودداری کرد . بدین ترتیب در حالی که رهبران نهضت ملی ایران دچار تزلزل و تردید بودند ، واحدهای نظامی کودتا به دنبال اراذل و اوباش وارد عمل شدند و نقاط حساس شهر از جمله اداره‌ی تبلیغات و رادیو را به تصرف خود در آوردند و خانه‌ی نخست‌وزیر را محاصره کردند.
سرانجام ساعت سه و نیم بعد از ظهر روز بیست و هشت مرداد سرلشکر فضل‌الله زاهدی ، سقوط دولت مصدق و انتصاب خود را به نخست‌وزیری از رادیو تهران اعلام کرد . [8]
 حمله به مراکز حساس دولتی و تصرف منزل دکتر مصدق
مقارن ساعت ده صبح روز بیست و هشتم مرداد ، دسته‌ای از قداره‌بندان و اوباش به دسته‌های ‌سی ، چهل نفری تقسیم شدند و هر دسته به یکی از سازمان‌های دولتی و بانک‌های اطراف بازار و میدان ارک یورش بردند و پس از مضروب نمودن نگهبانان آن مراکز و نصب عکس‌های شاه بر سر در آن اماکن ، به طرف میدان توپخانه و خیابان‌های مرکزی به راه افتادند .
مهاجمان در حالی که چند کامیون سربازان فرمانداری نظامی ، آن‌ها را حمایت می‌کردند ، به دفتر حزب ایران که رسیدند ، پس از درهم شکستن در ساختمان و غارت وسایل آن ، به طرف دفتر روزنامه باختر امروز رفتند و آن را به آتش کشیدند . پس از تاراج مغازه‌ها و اماکن دولتی ، ساعت یک بعد از ظهر ، تظاهر کنندگان در پناه حمایت تانک‌ها و نیروهای انتظامی ، ابتکار عمل را به دست گرفته و پس از اشغال فرستنده‌ی رادیویی ، آماده‌ی حمله به خانه‌ی 109 دکتر مصدق شدند . [9]
ساعت دو بعد از ظهر ، شهربانی کل کشور و ستاد ارتش توسط چند تانک و تعدادی کامیون حامل سرباز محاصره شد و سرتیپ محمد دفتری با چند جیپ از گارد مسلح گمرک به شهربانی کل کشور رفت و آن جا را اشغال کرد .[10]
ساعت دو و نیم بعد از ظهر ، نخستین حمله‌ی دسته‌های تانک کودتاچیان که عده‌ای از تظاهر‌کنندگان نیز زیر چتر حمایت آن‌ها در حرکت بودند ، به خانه‌ی نخست‌وزیر آغاز شد . طولی نکشید که خیابان‌های اطراف اقامتگاه دکتر مصدق که توسط سرهنگ عزت‌الله ممتاز ( فرمانده گارد منزل دکتر مصدق ) آرایش جنگی پیدا کرده بودند ، تبدیل به صحنه‌ی پیکار مهاجمان و مدافعان گردید . [11]
مقارن ساعت پنج بعد از ظهر ، گلوله‌باران خانه‌ی شماره‌ی 109 ، یعنی اقامتگاه نخست‌وزیر به وسیله‌ی سربازان گارد شاهنشاهی و دیگر نظامیان آغاز شد . عده‌ای از سران جبهه‌ ملی از قبیل : دکتر غلامحسین صدیقی ، دکتر علی شایگان ، محمود نریمان ، مهندس رضوی ، مهندس کاظم حسیبی و مهندس احمد زیرک‌زاده در آن جا حضور داشتند . [12]
مهاجمان با حملات شدید ، قصد نفوذ به داخل خانه‌ی نخست‌وزیر را داشتند ، ولی افسران ، درجه‌داران و سربازان تحت فرماندهی سرهنگ ممتاز با مهاجمان جنگیدند و همین مقاومت باعث شد که دکتر مصدق و اعضای هیأت دولت و چند تن از یاران او از قسمت شمال شرقی عمارت خارج شده و به منزلی در همان حوالی بروند .
از مدافعان خانه‌ی نخست‌وزیر ، دو نفر از افسران به نام‌های سروان بهرامی و ستوان شجاعیان مجروح شدند . علاوه بر افراد تیپ دوم کوهستانی به فرماندهی سرهنگ عزت‌الله ممتاز ، یک دسته سرباز از طرف واحد دژبانی به فرماندهی سروان فشارکی و سرهنگ داورپناه نیز مأمور حفاظت از خانه‌ی نخست‌وزیر بودند . این افراد در شب بیست و پنج مرداد و روز بیست و هشت مرداد تحت فرماندهی سرهنگ ممتاز در دفاع از خانه‌ی 109 نخست‌وزیر و نبرد با کودتاچیان مقاومت کردند.
وقتی که اوباش و بیکاره‌ها وافراد گارد شاهنشاهی به خانه‌ی دکتر مصدق نفوذ کردند ، با کمال تعجب دیدند که نخست‌وزیر فرار کرده ، سپس با بی‌پروایی و خیال آسوده شروع به غارت و تاراج خانه‌ی او کرده و تمام اثاثیه و لوازم خانه را با خود بردند . [13]
 
سرانجام کودتاچیان
پس از استقرار حکومت کودتا ، همه‌ی عاملین و مزدوران انگلیسی و آمریکایی که در سرکوب کردن نهضت ملی ایران دست داشتند ، پاداش خیانت خود را گرفتند . نظامیان ترفیع یافتند و مناصب مهم نظامی و امنیتی را قبضه کردند . سرلشکر فضل‌الله زاهدی ، سرتیپ هدایت‌الله گیلانشاه ، سرتیپ نادر باتمانقلیچ ، سرهنگ تیمور بختیار ، سرتیپ فرهاد دادستان ، سرهنگ نعمت‌الله نصیری ، سرهنگ حسن اخوی ، سرهنگ عباس فرزانگان ، سرهنگ اسکندر آزموده ، سرتیپ حسین آزموده و ... از این زمره بودند . دیگر نظامیانی که درجات پایین‌تری داشتند و در اجرای طرح کودتا شرکت داشتند نیز ترفیع گرفتند و در سال‌های بعد به درجه‌ی سرلشکری و سپهبدی رسیدند .
از میان غیرنظامیان ، آن‌هایی که با " سیا " و " اینتلیجنت سرویس " ارتباط مستقیم داشتند ، به صورت مهره‌های مؤثر رژیم در آمدند . اردشیر زاهدی که داماد شاه نیز شده بود ، از گردانندگان مؤثر سیاست خارجی ایران و رابط مورد اعتماد واشنگتن و شاه شد . برادران رشیدیان از بانک داران معتبر ایران شدند . شعبان جعفری که مردم به او لقب " تاجبخش " دادند ، یکی از شخصیت‌های متنفذ رژیم گردید .
طراحان کودتا در خارج و همه‌ی کسانی که به نحوی در بازگرداندن محمدرضا پهلوی به قدرت مداخله داشتند ، پاداش‌های کلان رفتند . صاحبان مطبوعات غربی نیز از این خوان یغما ، بی‌نصیب نماندند و میلیون‌ها دلار از بیت‌المال به جیب آن‌ها رفت .
میزان بذل و بخشش‌ها به جایی رسید که مک کلی لاند ( رئیس کمیسیون تحقیق سنای آمریکا ) نیز از فساد حاکم بر رژیم کودتا پرده برداشت . وی در تاریخ 16 مه 1963 به خبرنگاران روزنامه‌های آمریکایی گفت که طی یک سال ، بیش از صد میلیون دلار کمک‌های آمریکا به ایران حیف میل شد . اسناد موجود در کمیسیون تحقیق سنای آمریکا از آن حکایت دارد که تنها فرح دیبا در سال 1962 ، طی دو فقره چک ، مبلغ 23 میلیون دلار دریافت کرده و اشرف پهلوی نیز در همان سال طی سه چک به حواله یونیون بانک سوییس ، مبلغ پنج میلیون دلار وصول کرده است . [14]
 محاکمه‌ی دکترمصدق
محکومیت دکتر مصدق و همکارانش و مجازاتی که به آن محکوم گردیدند ، پیش از محاکمه‌ی آن‌ها تعیین شده بود و جریان دادرسی عبارت از برگزاری تشریفاتی بود که در آن تصمیمی که از قبل گرفته شده بود ، تنفیذ شود .
بازپرسی از دکتر مصدق ، طی پنج جلسه به مدت دوازده روز ، از بیست و شش شهریور تا هفت مهر 1332 در سلطنـت‌آباد ، به وسیله افراد ذیل انجام شد : سرتیپ حسین آزموده ( دادستان ارتش ) ، سرهنگ دوم اللهیاری ( دادیار ) ، سرهنگ کیهان خدیو ( بازپرس ) و سرهنگ فضل‌اللهی ( کمک بازپرس )
بازپرسی ، نوزده ساعت و سی پنج دقیقه طول کشد و دکتر مصدق به چهل و پنج سؤال جواب گفت . در پایان مرحله‌ی بازپرسی ، دادستان نظامی در نهم مهر ماه ، کیفرخواستی در هفده بند علیه دکتر مصدق تنظیم نمود و ضمن هر یک از مواد آن ، مطالبی عنوان کرد که آن‌ها را دلیل مجرمیت دکتر مصدق بر طبق اتهام اصلی یعنی ؛ بر هم زدن اساس حکومت و ترتیب وراثت تاج و تخت و تحریض مردم به مسلح شدن علیه قدرت سلطنت معرفی کرد . [15]
شش هفته بعد ، دادگاه نظامی کار خود را آغاز کرد . روز سی‌ام آذر 1332 ، رأی دادگاه علیه مصدق صادر گردید و او را به سه سال حبس مجرد محکوم کرد . روز نوزده فروردین 1333 ، دادگاه تجدیدنظر نظامی تشکیل و یک ماه بعد ختم دادگاه اعلام گردید . در این دادگاه ، رأی دادگاه بدوی تأیید شد . [16]


ارجاعات:

--------------------------------------------------------------------------------

- زعیم، کوروش، جبهه‌ی ملی ایران از پیدایش تا کودتای 28 مرداد، تهران: کاخ، 1378 ، ص 282-283[1]
- همان ، ص 284-285[2]
- همان ، ص 286[3]
- موحد ، محمد علی، خواب آشفته نفت، تهران: کارنامه ، 1378 ص 808[4]
- روحانی ، فؤاد ، زندگی سیاسی مصدق ، انتشارات زوار تهران 1380 ، ص 370[5]
- زعیم ، پیشین ، ص 286[6]
- نجمی ، ناصر، دکتر مصدق بر مسند حکومت، تهران: پیکان 1377 ، ص 278-279[7]
- علوی ، امیرحسین ، مصدق ، مصدق است ، انتشارات محور ، تهران 1381 ، صص 280-278[8]
- نجمی ، پیشین ، صصص 299-300[9]
- نجاتی ، پیشین ، ص 453[10]
- نجمی ، پیشین ، ص 305[11]
- نجاتی ، پیشین ، ص 453[12]
- نجمی ، پیشین ، صص 308-306[13]
- نجاتی ، پیشین ، ص 479-480[14]
- روحانی ، فؤاد ، پیشین 420-418[15]
- کاتوزیان ، همایون ، مصدق و نبرد قدرت ، ترجمه‌ی احمد تدین ، انتشارات رسا ، تهران 1371 ، ص 355[16]