روابط شاه با خانواده راكفلر (زندگي سياسي شاه – بعد از كودتاي 28مرداد)

شماره صفحه:427    عنوان مطلب: روابط شاه با خانواده راكفلر  
كانون روابط پهلوي با امريكايي ها در منافع اقتصادي و سياسي در نيويورك و واشنگتن نهفته بود. در چنين جاهايي بود كه رابطه دراز مدت و غير رسمي، محمدرضا شاه پهلوي را با قدرتمندترين كانون سياسي و پولسازي در ايالات متحد پيوند مي داد. اين رابطه در برگيرنده خانواده راكفلر و مشتريان و مشاوران راكفلرها نظير كساني چون هنري كيسينجر بود. سال هاي سال راكفلرها(بويژه نلسون) به گونه اي پيگير در تبليغ براي شاه ايران كوشا بودند. در مقابل شاه نيز ارتباطات
شماره صحفه:258    راكفلر را گسترش مي داد و پهلوي ها و راكفلرها ارتباط شخصي بسيار نزديكي برقرار كرده بودند. نلسون و ديويد و جان د. راكفلر سوم دائما به ايران سفر مي كردند و با شاه و مقامات عالي رتبه ديدار مي نمودند. اين ديدارها تا آستانه انقلاب ادامه داشت. در سال هاي 1976(1355)و1977(1356) هم نلسون و هم ديويد راكفلر به ايران رفتند و نلسون در بهار1978(1357) دوباره به ايران سفر كرد. راكفلرها تنها سرمايه داران امريكايي بودند كه قرار ملاقاتشان با شاه پيش از آنكه امريكا را ترك گويند گذاشته مي شد. چه معمول آن بود كه قرار ديدار زماني كه افراد به ايران مي آمدند گذاشته شود. درحالي كه ديويد راكفلر اذعان داشت با شاه رابطه اي  بيست ساله دارد بستگي نلسون با ايران از زمان هاي دورتري بوجود آمده بود و نيز در سفرهاي متعددي كه  شاه به ايالات متحد مي كرد هميشه در واشنگتن و نيويورك با راكفلرها ديدار داشت. هنري كيسينجر به عنوان كارمند راكفلرها به سادگي در صف طرفداران شاه قرار گرفت. موقعي كه كيسينجر طي دوران رياست جمهوري نيكسون و فورد پرنفوذ ترين فرد در روند سياست پردازي ايالات متحد گرديد جاي هيچ گونه شگفتي نبود كه بستگي امريكا و شاه استوارتر شود. ترتيب و تنظيم بي سابقه روابط سياسي و اقتصادي بين ايران و امريكا...حاصل نفوذ كيسينجر بود. پشتيباني راكفلرها از شاه زيربناي خط مشي سياسي بي چون و چرا و كوته بينانه اي بود كه ايالات متحد در مورد ايران به كار گرفت. اين پشتيباني از فراسوي شناخت احزاب سياسي و دستگاه رياست جمهوري در واشنگتن مي گذشت و موافقت و تاييد افراد پرنفوذ ديگري چون كرميت روزولت و جان مك كلوي و ديويد ليلينتال و ويليام راجرز و ريچارد هلمز را در داخل و خارج دولت به همراه داشت. بخشي از رابطه راكفلر- پهلوي هميشه پنهان بود. همانند اكثر نخبگان سياسي غير رسمي كه نفوذ شخصي بسيار در مردم دارند گروه راكفلر و پهلوي نيز ساليان دراز از نفوذي دامنه دار برخوردار بودند و آن را با كوششي فراوان به كار مي بستند در واقع آن ها(راكفلرها)ندرتا به يك ميانجيگري مستقيم و رابطه سازي علني براي شاه دست زدند. زيرا فقط كافي بود تصميم گيران سياسي در واشنگتن از منافع خصوصي و پشتيباني آن ها از شاه ايران آگاه باشند. هر زمان كه شاه در ايالات متحد بود آن ها مهماني هاي خصوصي و تسهيلات معامله گري براي او فراهم مي ساختند. ديدار خود با شاه در ايران را نيز شخصا و مستقيما ترتيب مي دادند و به ندرت

 

شماره صفحه:428    پيش مي آمد كه اين كار را از طريق نمايندگان رسمي دولت امريكا انجام
شماره صفحه:429    دهند. هرگاه از دوستان امريكايي شاه پرسيده مي شد كه آيا با شاه ايران رابطه اي ويژه دارند آن ها يا از پاسخ طفره مي رفتند و يا تنها به گفتن اين كه اين تنها يك «رفاقت» است اكتفا مي كردند
شماره صفحه:431    با شروع انقلاب 1978-1979(1357) نخبگان سياسي و غير رسمي طرفدار پهلوي ناچار علني شدند. ولي راكفلرها و كيسينجر و ديگران مثل هميشه توانستند ترتيبي ايجاد كنند كه نفوذ خود را به آرامي و بي سروصدا ادامه دهند. در 5مه نلسون راكفلر در آخرين سفر خود به ايران با شاه در كيش ديدار كرد. در آن زمان راكفلر همانند ساير طرفداران پهلوي معتقد بود كه شاه قدرت و ظرفيت كنترل اوضاع را  دارد. راكفلر مثل هميشه به شاه درباره ادامه تعهد امريكا در پشتيباني از او و سلطنتش اطمينان داد. زماني كه وضع سياست داخلي ايران از كنترل خارج شد راكفلر در 2نوامبر1978(11آبان1357)به زبيگنيو برژينسكي تلفن زد و از او خواست كه بدون قيد و شرط از شاه پشتيباني كند. برژينسكي فورا پيام راكفلر را به پرزيدنت كارتر و شوراي امنيت ملي ابلاغ كرد. در ژانويه 1979(دي1357)نلسون راكفلر كمي پيش از مرگش با اردشير زاهدي سفير ايران در نيويورك ملاقات نمود. آن دو پس از گفتگو درباره وضع بد شاه استراتژي هاي كليي را كه امكان نجات تاج و تخت را فراهم مي ساخت تعيين كردند.با پيروزي انقلاب و فقدان نلسون راكفلر، گروه ديويد راكفلر-كيسينجر ديگر بر اين باور بودند كه لازم است مستقيما از شاه در تبعيد حمايت كنند. هماهنگ كننده اين كوشش هنري كيسينجر بود كه به گونه اي پيگير از طرف شاه بر دولت كارتر فشار مي آورد. با وجود اينكه كوشش هاي كيسينجر در ماه هاي آوريل تا ژوئن1979(ارديبهشت تا تير 1358) در بالاترين حد بود ولي از ژانويه(بهمن 1357) آغاز شد و تا نوامبر يعني تا زماني كه دوباره با برژينسكي تماس گرفت ادامه داشت. دادن اجازه به شاه براي ورود به امريكا مطلبي عالي براي پژوهش و بررسي قدرت بازيگران غير رسمي در روند سياست پردازي خارجي امريكا ست. ضمن آنكه بيانگر روابط ايران و امريكا در پيش و پس از انقلاب كوبنده 1978-79(1357)نيز مي باشد.