دیپلماسی اشک و غش! ناگفته‏ هایی از ملّی شدن نفت ایران

دین آچسن "Dean G.Acheson" ،دولتمرد آمریکایی که در جریان جنگ جهانی دوم از دستیاران روزولت رئیس جمهوری‏ این کشور بود و از سال 1949 تا 1953،در حساس‏ترین‏ سال‏های قرن بیستم،وزارت خارجه آمریکا را بر عهده داشت و (به تصویر صفحه مراجعه شود) دادگاه بدوی سلطنت‏آباد،مصدق در تنفس بین جلسات سرش را روی شانهء سرهنگ شاهقلی‏ (یکی از وکلای سرتیپ تقی ریاحی)نهاده است.
در سال 1971 در گذشته،چند کتاب از خود به یادگار گذارده که‏ با تازگی جیمز چیس "Chase" از محتوای این کتاب‏ها و اسناد تازه و یادداشت‏هایی که به دست‏آورده یک مجموعه‏"کتاب‏ روی نوار ضبط صوت‏"مرکب از 16 نوار 90 دقیقه‏ای تهیه کرده‏ که به شماره استاندارد بین المللی 9-555-7366.0ثبت و توزیع‏ شده و هر دوره با اندکس نوارها 640 دلار به فروش می‏رسد.
در این نوارها حقایق فراوانی درباره جنگ دوم،جنگ کرده، پیروزی کمونیست‏ها در چین،جنگ‏"هوشی مین‏"با فرانسه، قرارگرفتن دلار به‏جای طلا،منظور از تأسیس بانک جهانی و صندوق بین المللی پول،تشکیل سازمان پیمان آتلانتیک‏ شمالی،"ناتو"،احیای آلمان و ژاپن و...وجود دارد و اما نکته‏ جالب اینکه در همه این نوارها از ایران نام برده شده است، مخصوصا نوارهای چهارم و پنجم و سیزدهم.فشرده‏ای از مطالبی را که در این سه نوار آمده است،در سطور آتی،مطالعه‏ می‏فرمایید.
پس از اشغال نظامی ایران توسط روسیه،انگلستان و آمریکا در تابستان 1941(شهریور 1320)قرار بود که بعد از پایان‏ جنگ جهانی،ضمن حفظ تمامیت ایران،یک هئأت امنا مرکب از سه کشور مذکور،امور ایران را زیرنظر داشته باشد؛ نفت ایران در اختیار انگلستان،نفت عربستان صعودی در کنترل آمریکا و نفت عراق ونفت احتمالی کویت مشترکا در اختیار شرکت‏های انگلیسی و آمریکایی باشد.
اما پس از جنگ،دو عامل باعث شد که ایران از قرار گرفتن زیر نظر هیات امنای سه گانه برهد:یکی از این دو عامل،مخالفت‏ شدید"استاد تاریخ،نویسنده و دیپلمات آمریکایی‏ بود.باید متذکر شویم که افکار"جورج کنان‏"سیاست بعد از جنگ آمریکا را شکل داده است و تعقیب همین سیاست به‏ انحلال شوروی،شکست کمونیسم و ابرقدرت شدن آمریکا منجر شده است."کنان‏"ضمن تاکید این نکته به ترومن‏ (جانشین روزولت)که آرزوی روس‏ها از زمان پتر رسیدن به‏ آب‏های گرم خیلج‏فارس بوده و در صورت تشکیل هیات امنای‏ سه گانه؛استالین،ایران،عراق و ترکیه را خواهد بلعید،وی را از وارد بحث‏شدن در این‏"قرار"که با روزولت گذارده شده بود، منصرف کرد.
عامل دوم،تعلل روس‏ها در تخلیه ایران از نظامیان خود پس‏ از پایان یافتن جنگ بود که کار به اخطار آمریکا و طرح موضوع‏ در شورای امنیت و نیز فریب روس‏ها توسط قوام السلطنه‏ کشید.لازم به یادآوری است که انگلستان و روسیه،در اوایل‏ قرن بیستم هم با میانجی‏گری فرانسه،عملا ایران را میان‏ خود به دو منطقه نفوذ قسمت کرده بودند.
پس از جنگ،استالین که رویای تسلط بر تنگه‏های ترکیه را در سرداشت،در بسیاری از کشورها از یونان و ترکیه تا ایتالیا همه‏ جا جنگ داخلی راه انداخته بود.به دلیل فقر عمومی و پیدایش‏ یک طبقه ثروتمند که از رهگذر جنگ و تورم ناشی از آن پولدار شده بودند در همه کشورها از جمله آمریکا،"هواداران‏ فراوان پیدا کرده بود."جورج کنان‏"راه‏حل مساله را به این‏ صورت ارایه داد و گفت:استالین همانند یک رودخانه است و نمی‏شود با رودخانه مذاکره کرد که فرضا طغیان نکند،باید در برابر رودخانه سد ایجاد کرد و آن را تحت کنترل درآورد. استالین به علت افراط در دودکردن سیگار و عصبی مزاج بودن‏ عمر طولانی نخواهد کرد و جانشینان او مردان ضعیفی خواهند بود که با آنها آسان‏تر می‏شود مذاکره کرد و احیانا به سازش‏ دست یافت.
وی برای کاهش توجه مردم به کمونیسم پیشنهاد کرد که‏ آمریکا کنترل اقتصاد جهان را به‏دست داشته باشد و با دادن‏ کمک‏های اقتصادی و تسهیلات بازرگانی،سطح زندگی مردم، مخصوصا در کشورهای مورد نظر استالین را بالا ببرد.با تشویق‏ انجام اصلاحات اجتماعی از فاصله غنی و فقیر بکاهد و از دولتهایی که در معرض گسترش کمونیسم هستند.مصرانه‏ بخواهد که بر روشنفکران سخت نگیرند و آنان را با رفتار خود ناامید و دلسرد نسازند،زیرا که در هر جامعه‏ای،چشم و گوش‏ توده‏ها متوجه روشنفکرانشان است(که نباید این گروه کوچک‏ را به خروش آورد)و بالاخره یافتن یک راه سوم میان‏ کاپیتالسم و کمونیسم برای این ملتهاست.همان راهی که‏ حزب سوسیال دمکرات آلمان مطرح می‏کند.این پیشنهادها به مورد اجرا درآمد.شوروی محاصره شد.تخریب چهره‏ کمونیسم با همکاری رسانه‏ها به ویژه فیلم‏سازان دوست آغاز گردید که بعدا جانشین استالین با تجمل‏پرستی و اشرافی‏ شدن،خود به این تخریب کمک کردند.
به پیشنهاد"کنان‏"از رسانه‏های آمریکا خواسته شد که به‏ اجرای این برنامه کمک کنند که یاری آنها واقعا مؤثر افتاد. آمریکا با وارد کردن کالا از ژاپن که در کشورهای دیگر مشتری‏ ندانست،اقتصاد این کشور را احیاء کرد و در نتیجه به فقر مردم‏ که زمینه را برای پذیرش کمونیسم به عنوان آخرین راه‏حل‏ آماده می‏کند،پایان داد و با خارج‏کردن صنایع و منابع غربی با اجرای طرح مارشال و وارد کردن آلمان به جامعه،این منطقه به‏ فقر و نیز حالت ترس و خصومت پایان داد و با این عمل مقدمه‏ یکپارچه‏شدن اروپا که سدی در برابر گسترش شوروی شد، فراهم آمد.قرار شد در کوتاه‏مدت،در جوامع کمونیستی از کمونیست‏های ملی نظیر تیتو در یوگسلاوی و...در برابر کمونیست‏های انترناسیونال حمایت شود و... در حالی که آمریکا برای سد گسترش کمونیسم شوروی، دکترین پس‏از دکترین اعلام می‏شد،در شوروی سران این‏ کشور تلاشی برای بهبود شرایط زندگانی مردم که سبب وفادار ماندن آنها به کمونسیم شود،انجام نمی‏دادند و همه درآمدها صرف تسلیحات نظامی می‏شد و از مردم که در جریان جنگ‏ دوم شدیدترین آسیب‏ها را دیده،و سنگین‏ترین تلفات‏ را متحمل شده بودند،پی‏درپی خواسته می‏شد که بازهم‏ فداکاری کنند و با قناعت بسازند.
همه این برنامه‏ها با ملی شدن صنعت نفت ایران توسط دکتر محمد مصدق با خطر جدی روبرو شد.زیرا انگلستان نفت‏ ایران را که سهم آن کشور قرار داده شده بود،از دست داد.در چنین شرایطی آمریکا ناچار شد دست آن کشور را در بهره‏برداری از نفت عراق بازتر بگذارد.مصدق با منش لیبرال -دمکرات خود که به اصالت دمکراسی وفادار بود،فعالیت‏ حزب کمونیستی توده را که توسط شاه،غیر قانونی و منحله‏ اعلام شده بود،عملا آزاد کرد.
با ادامه حکومت مصدق امکان به هم پیوستن حلقه‏های‏ اتحادیه‏های نظامی ضد شوروی با ایجاد اتحادیه‏ای از انگلستان،عراق،ترکیه،و پاکستان وجود نداشت.ولی‏ ترومن با طرح براندازی مصدق چندان موافق نبود.انگلستان‏ در سال 1951 به آمریکا اطلاع داد که می‏خواهد با توسل به‏ زور،آبادان و حوزه‏های نفتی ایران را تصرف کند،اما ترومن‏ زیربار نرفت.زیرا در آن زمان نیروی نظامی متعارف استالین‏ پنج برابر آمریکا(در حقیقت همه غرب)بود و دست کم 200 بمب اتمی و از همه مهمتر صدها جنگیده میک داشت و در بکاربردن آنها مخصوصا بر سر ایران تردید به خود راه نمی‏داد. پیمان سال 1921 تهران و مسکو نیز این مداخله شوروی را مشروع جلوه می‏داد.انگلستان به خوبی می‏دانست که در هر جنگ اتمی بین شوروی و آمریکا،اولین نقطه‏ای را که روسها نابود خواهند کرد،انگلستان خواهند بود.ترومن در تابستان‏ همان سال‏"اورل هریمن‏"را برای مذاکره با دکتر مصدق به‏ تهران فرستاد،اما مصدق حاضر به کوچکترین گذشت در برابر انگلستان نشد.هریمن گزارش کرد که مصدق مردی‏ ناسیونالیست و یک دنده است که در زمینه منافع ایران،مطلقا حاضر به سازش نیست.دکتر مصدق با اطمینان از حمایت‏ ملت،از انگلستان خلع ید کرد و با این کشور که دهها سال در ایران هر کار که می‏خواست انجام می‏داد،قطع رابطه کرد.
دکتر مصدق که برای دفاع از منافع ایران در سازمان ملل به‏ آمریکا آمده بود،برای مذاکره با ترومن به واشنگتن آمد.در اینجا بود که دولتمردان آمریکا با دیپلماسی تازه‏ای که‏ دیپلماسی اشک ریختن و از حال رفتن است،روبرو شدند،زیرا در مذاکرات،هر جا که لازم بود،مستمعین تحت تأثیر مظلومیت تاریخی ایرانیان قرار گیرند،دکتر مصدق شروع به‏ اشک ریختن می‏کرد و هر زمانهم که هوا را پس می‏دید و در معرض کوتاه آمدن قرار می‏گرفت،از حال می‏رفت و غش‏ می‏کرد."آچسن‏"در یک مورد در این زمینه نوشته است:به‏ استقبال دکتر مصدق رفته بودم،عصایی به‏دست داشت و به‏ شانه پسرش تکیه شده بود.درست مانند فردی که یارای راه‏ رفتن را ندارد.اما همین که مروارید چنان شتابان به سوی من‏ به حرکت آمد که غرق در تعجب شدم.وی با این رفتار خود سوژه خوبی برای شبکه‏های تلویزیونی آمریکا شده،و از طریق‏ آنها به قلب آمریکاییان راه یافته بود.در طول مذاکرات،سعی‏ برگرفتن کمک مالی از ما داشت تا به اقتصاد ایران که مورد تحریم انگلستان قرار گرفته بود سامان دهد و حتی تلویحا حاضر شد پس‏از تجدید فعالیت چاه‏های نفت به انگلستان‏ بابت لغو قرارداد به نوعی غرامت بپردازد.اگر چه مدعی بود این‏ دولت انگلستان است که بابت سیاست استعماری طولانی خود در ایران باید درصدد پرداخت غرامت برآید.ما نتایج مذاکرات‏ را دولت لندن در میان گذاشتیم،ولی دولت انگلستان به کمتر از برکناری حکومت دکتر مصدق رضا نداد و به اصرار ما که دکتر مصدق میان ملل استعمارزده به صورت نماد ونوید آزادی و استقلال درآمده است و شکست‏دادن وی اثر روانی ناهنجاری‏ در جهان خواهد داشت تسلیم نمی‏شد،اما ترومن هم زیر بار براندازی حکومت دکتر مصدق نمی‏رفت.با این اختلاف‏نظر عمر حکومت ترومن در بیستم ژانویه 1953 پایان یافت، استالین 43 روز بعد درگذشت و جنگ ناموفق کره که آمریکا در آن تلفات فراوان داده بود پایان یافت و دولت آیزنهاور در اوت‏ 1953(کودتای 28 مرداد 1322)با کمک انگلستان به عمر حکومت مصدق پایان داد و به این ترتیب مسایل نفت و تشکیل اتحادیه نظامی(سنتو)و سرکوب حزب توده(سنتو)و سرکوب حزب توده(آن طور که مورد نظر غرب بود)حل شد... همان‏روز که از طرز برکناری دکتر مصدق آگاه شدم،گفتم که‏ برکناری حکموتی که با رأی و به طریقه دمکراتیک روی‏ کارآمده،رسالت ما نبود و در برابر قضاوت تاریخ،دفاعی از خود نخواهیم داشت.
اگر استالین پنج سال دیگر زنده مانده بود،دنیا چهره دیگری‏ پیدا می‏کرد،زیرا استالین خوب می‏دانست که بدون نفت‏ خاورمیانه،رونق صنعت غرب و ژاپن امکان‏پذیر نیست و بدون‏ مشارکت آلمان،وحدت اروپای‏غربی عملی نخواهد بود. بنابراین هر دو را هدف قرار می‏داد و وسیله اجرای تصمیم خود را هم در اختیار داشت و پیش از آن که تکنولوژی پیشرفته، وسایل تبلیغ را در انحصار غرب قراردهد،اسنالین مردم جهان‏ را به قبول هر نوع سوسیالیسم که مستعد آن باشند،تشویق‏ کرده بود.
آچسن در جای دیگر درباره ایران گفته است که جان‏افـ - کندی در واشنگتن به شاه توصیه کرد نظر به این که ایران در همسایگی شوروی قرار دارد،برای این‏که مردم کشورش تحت‏ تأثیر تبلیغات کمونیست‏ها قرار نگیرد،دست به اصلاحات‏ داخلی بزند تا حقوق مدنی مردم مراعات شود و به‏سوی‏ دمکراسی واقعی و توزیع عادلانه ثروت گام بردارد که شاه با تفسیر و تعبیر نادرست این توصیه،تحت عنوان انقلاب سپید (انقلابی بدون ریخته‏شدن خون)دست به نوعی اصلاحات‏ ارضی زد که با برهم خوردن نظام سنتی کشاورزی در ایران به‏ تولیدات کشاورزی این کشور آسیب شدید وارد آمد و مهاجرت‏ به شهرها و تمرکز سرمایه در امور خدمات آغاز شد...
مؤلف در نتیجه‏گیری خود آورده است که آچسن که تا دم‏ واپسین،طرف مشورت سران آمریکا قرار میی‏گرفت،با مداخله‏ آمریکا در مسأله ویتنام و هر گونه درگیری با چین بر سر تایوان‏ مخالف بود.
این‏"کتاب روی نوار"در اختیار کتابخانه‏های عمومی ممالک‏ انگلیسی زبان قرار گرفته است.سالخوردگان و اتومبیلرانان، مستریان عمده این نوع کتاب و کتاب‏های CD هستند.طبقه‏ تحصیلکرده امروزه به جای موزیک،هنگام رانندگی و یا حالت‏ استراحت به کتابهای یودئویی(روی نوار ضبط صوت)گوش‏ می‏کنند.کتاب‏های خاطرات،نظیر خلاصه شده کتاب بالا، بزرگترین تیراژ را میان کتب غیر داستانی دارند.