شورش در خراسان در ابتداي سلطنت رضاخان در اسناد وزارت خارجه آمريكا
با توجه به گزارش ميلسپو، معلوم بود که بزودي مشکلي جدي در قالب يک شورش بزرگ در خراسان اتفاق خواهد افتاد. در فوریه 1925، ژنرال جان محمدخان، به فرماندهی نیروهای نظامی (امیر لشگر) خراسان منصوب شده بود. او رييس نظميه مشهد را برکنار «و چندین افسر پلیس را به دلیل برگزاری جلسات محرمانه و انتقاد از سیاستهاي رضاخان دستگیر، و نظم کامل را حکمفرما کرد. سياست فرمانده جدید این است که... به کسي اجازه انتقاد از سیاستهای دولت مرکزی را نميدهد. در ماه مارس [1925] اقدامات شدیدی علیه قبایل ترکمن صورت گرفت. خان بجنورد* به همراه پنج برادرش بار دیگر دستگیر و تا زمان برگزاري دادگاهشان به اتهام خيانت محبوس شدهاند.» فيليپ در گزارش مورخ 30 ژوئن 1926 خود اوضاع مشهد را اینگونه توصیف میکند:
احتراماً به اطلاع ميرساند که مسئله ارتش تمام توجه دولت و مردم ایران را به خود جلب کرده است. گزارشهای متعددي که طي چندین ماه گذشته از ايالات مختلف واصل گرديده بیش از پیش آشکار ساخته است که رفتار سرکوبگرانه و ظالمانه فرماندهان ارتش موجب بياعتباري و عدممحبوبیت شاه و نهاد نظامیاش در میان شده است. از قرار معلوم؛ این فرماندهان در مواقع مختلف مبالغ کلانی پول از مردم اخاذي کرده و مانع از جمعآوري مالياتهاي قانوني توسط مأموران وزارت ماليه شدهاند. هيچ اطلاع دقيقي از مبالغی که ارتش از مردم گرفته در دست نیست، ولي ميگويند مبالغ کلاني است. مثلاً، اطلاع موثق دارم که فرمانده نظامیان مشهد در ماه آوریل گذشته پیش از عزيمت به تهران به منظور شرکت در مراسم تاجگذاری شاه، مبلغ سیصد و پنجاه هزار تومان عمدتاً از مردم این شهر جمعآوری کرد. علیرغم مبالغ هنگفتي که از محل اعتبارات خزانه کشور و از منابع دیگر در اختيار وزارت جنگ است، معلوم شده است که پرداخت حقوق تعداد زیادی از نظاميان مدتهاست که به تعویق افتاده است. گزارشها حکايت از آن دارد که پرداخت حقوق اکثر سربازان خارج از پایتخت از چهار تا هشت ماه به تعویق افتاده است. در عين حال، اسرافکاريهاي زيادي در همة ادارات ارتش ميشود... از قرائن پيداست که امکان ندارد شاه، حداقل، از برخي خلافکاريهاي فرماندهانش در گذشته بيخبر باشد. البته، بعضيها معتقدند که او هم از اين خلافکاريهاي بينصيب نمانده است، ولي مسلماً در اينباره مطمئن نيستم. اگر این ماجرا صحت داشته باشد، شاه میبایست در آینده نزدیک اقداماتي براي اصلاح اوضاع انجام بدهد، که موجب نارضايتي جدي مردم شده و اگر ادامه یابد نه فقط بر تسلط شاه بر مردم ايران شديداً تأثير ميگذارد، بلکه آیندة تاج و تخت او را نیز متأثر خواهد ساخت... از صحبتهاي پراکندهام با وزیر مختار تودار بریتانیا که هیچ گاه صداقت زيادي در ارتباط با اوضاع فعلی از خود نشان نداده است، فهميدهام که اوضاع آشفته فعلی ارتش دولت متبوع او را بسيار نگران ساخته است. ميگويند که نگراني دولت بریتانیا بيشتر به سبب آن است که اين کشور خواهان ادامه حضور ارتشي نسبتاً قوي و کارآمد در مرزهای روسیه است. لازم به ذکر می دانم که حضور یک هيأت نظامی انگلیسی در ایران، آن هم در چنین موقعیتي... شديداً بر خلاف ميل مردم- چه نظامی و چه غیرنظامیـ است، و به شدت از محبوبیت شاه خواهد کاست.
فیلیپ در 3 ژوييه 1926 مینویسد:
از زمان نگارش گزارش شماره 118 مورخ 30 ژوئن 1926 خود که اوضاع نظامی ایران را گزارش کردم، اخباري از منابع موثق به دست من رسیده است که از وخامت اوضاع خراسان حکایت دارد. اطلاعاتي که فعلاً توانستهام به دست بياورم از این قرار است که روزهاي 29 و 30 ماه گذشته دو هنگ کامل از افسران و سربازان مستقر در بجنورد علیه دولت سر به شورش برداشتهاند. خبر رسیده است که این شورشیان به قصد تصرف مشهد به سمت این شهر به راه افتادهاند. اطلاع يافتهام که فقط دو هزار نیرو در پادگان فعلي مشهد مستقر هستند. چنانکه گزارش شده است، فرمانده نظامیان مشهد مدتهاست که به اخاذي از مردم غيرنظامي منطقه مشغول است، و به همين دليل بعيد نيست که شورش عليه شاه و دولتش ابعاد گستردهتري در آنجا پيدا کند. مقامات نظامي پایتخت تلاش دارند تا به هر وسیله ممکن نیروی کمکی بیشتری به مشهد اعزام کنند، و حتی مردم را وادار کردهاند تا با اتومبيلهاي شخصيشان به آنها کمک کنند. چند روز پیش به طور محرمانه خبر رسيد که سربازان مستقر در سلماس، در آذربایجان، سر به شورش برداشته و یک یا دو افسر را نيز با ضرب گلوله به قتل رساندهاند. اطلاعات بیشتری در اينباره در دست نیست. شکي نيست که رفتار فرماندهان قشون در ايالات بی شباهت به سوءرفتار فرمانده نظامیان خراسان نیست، هر چند احتمالاً در مقیاسی کوچکتر. اخیراً شنيدهام که در شیراز هم مردم به همين اندازه ناراضياند، که دليلش به تعویق افتادن پرداخت حقوق سربازان از يک طرف و اخاذی فرماندهان نظامی از مردم عادی از طرف ديگر است. این اوضاع و احوال به شدت حيثيت شاه را خدشهدار ساخته است، و اکنون وقت آن است که شاه اين بيحالي را کنار بگذارد و اندکی از آن انرژی و ذکاوتی را که در ايجاد ارتش خود نشان داد برای متوقف ساختن سوء استفاده فرماندهانش از قدرت به کار بگيرد.
در تاريخ 5 ژوييه 1926 فیلیپ در تلگراف خود مینویسد:
دو هنگ کامل مستقر در بجنوردِ خراسان پنج روز پیش سر به شورش برداشتند. دولت مرکزی از مردم درخواست اتومبیل کرده و نیروی کمکی و چند هواپیما به محل اعزام داشته است. اندکی پیش نيز شورش کوچکتري در سلماسِ آذربايجان اتفاق افتاد که به غارت اموال و مرگ یک افسر انجاميد. در سرتاسر کشور در داخل و خارج ارتش نارضايتيهاي گستردهاي وجود دارد. این شورشهاي ناگهانی اصولاً به دليل عدم پرداخت حقوق سربازان و خلافکاري فرماندهان ارتش و غارت اموال مردم است.
روز 10 ژوييه: «اگرچه اطلاعات بيشتري در دست نيست، ظاهراً اوضاع نامساعدتر شده است. شاید پس از تشکیل جلسه مجلس جديد در یازدهم ژوييه اوضاع روشنتر شود.»
همزمان با شورشهاي خراسان و آذربایجان، در بلوچستان هم شورشهایی در گرفت. در تاريخ 3 ژوييه 1926، کنسول آمريكا در مورد شورش آذربایجان گزارش میدهد: «احتراماً به اطلاع ميرساند که بر اساس اخبار واصله از حسنعلیخان، کارمند کنسولگری آمريكا در تبریز، در 26 ژوئن 1926، نیروهای مستقر در سلماس، سر به شورش برداشته و افسر فرمانده خود را به قتل رساندند. بر اساس برخي گزارشهاي تأييد نشده چندين افسر ديگر نیز در اين ماجرا به قتل رسیدند. ميگويند که دليل اين شورش پرداخت نشدن حقوق نيروها بوده است. این عده پس از خارج شدن اوضاع از کنترل فرماندهانشان به بازار ريختند و هر قدر ميتوانستند غارت کردند و هر چه ميتوانستند از صرافها پول بردند. سپس عازم خوی شدند. نيروهاي مسلحي را سوار بر اتومبيل به تعقیب آنها فرستادهاند. کنسولگری اطلاع يافته است که... این حادثه اهميت بسزايي دارد، و مقامات نظامی را بسيار نگران کرده است. حسنعلیخان گزارش کرده است که سربازان وظيفة داخل و اطراف تبریز آشکارا با فرماندهانشان خصومت دارند. او معتقد است نیروهای نظامی در آذربایجان در حال فروپاشي هستند و ميتوان انتظار داشت که سربازان وظيفه مترصد فرصت مناسبي براي شورش عليه افسران فرمانده باشند. او روابط استاندار و فرمانده نظامیان آن منطقه را تیره گزارش میکند. ميگويند که فرمانده مذکور شخصی متکبر، مغرور و راحتطلب است.» تلگراف فیلیپ در 15 ژوييه از این قرار است: «بيانية رسمی روز گذشته خبر از سرکوب کامل عناصر شورشي در آذربایجان ميداد و مردم را مطمئن ميساخت که در عوامل شورشي در خراسان نيز، برغم مسافت و دشواري دسترسي بيشتر نسبت به آذربايجان، به زودی سرکوب خواهند شد.» در ارتباط با اوضاع بلوچستان: «در هفدهم ماه جاری، روزنامه ناهید گزارش داد که در بلوچستان، دوست محمدخان، یکی از عشایر بلوچ، علیه دولت دست به شورش زده و اينکه چند گروه راهزن بختياری اخیراً در نزدیکی اصفهان مشاهده شدهاند... روز بیست و سوم ماه جاری، روزنامه ستارة ایران خبر داد که در پی اقدام نیروهای دولتی شورشیان بلوچستان به سوی مرزها گریختند و صلح و آرامش بر منطقه حکمفرما شده است.» فیلیپ در گزارش مورخ 9 سپتامبر 1926 خود میافزاید: «لازم به ذکر ميدانم که بر اساس اخبار واصله از يک منبع موثق انگليسي، ابعاد سیاسی شورشهاي بلوچستان... بسیار گستردهتر از چیزی است که در روزنامههای تهران انعکاس يافته است. از قرار معلوم دولت هند در همان زمان به دولت ایران اطلاع داده که مجبور است برای حفاظت از ساکنین دزداب [زاهدان] نیروهایي به مناطق مرزی اعزام کند، مگر اینکه دولت ایران سريعاً پيشروي تهديدآميز دوستْ محمدخان ياغي به آن شهر را متوقف سازد. اطلاع يافتهام که یک هنگ از نظامیان ایرانی به محل اعزام و آرامش مجدداً برقرار شده است.»
گزارش پزشک مستشاران مالي آمريكا
پزشک مستشاران مالي آمريكا در مشهد در مقالهاي جالب اطلاعات مفصلي درباره شورش خراسان و حوادث پس از آن ارايه داد، که چندان به مذاق وزارت امور خارجه آمريکا خوش نيامد:
چند هفته پیش شایعاتی به گوشمان رسید که نیروهای ایرانی مستقر در مرزهای روسیه سر به شورش برداشته، و اينکه به کمک صدها نفر از عشایر ترکمن شهر بجنورد را تصرف کرده و راهی قوچان و مشهد شدهاند... بنا بر همين شايعات، فردی به نام سردار جنگ که افسري توانمند و معروف بود رهبری آنها را برعهده داشت. هيچ سربازي فرماندهاش را نکشته بود، بلکه افسرها به سربازان ملحق شده بودند و خيلي منظم پیشروی ميکردند.
دلیلی که براي اين شورش ذکر ميکنند به تعویق افتادن هشت ماه حقوق قشون بود، که با توجه به قيمتهاي بالاي ناشي از محصول بد گندم سال گذشته، آنها را به قربانيان مستعدي برای تبلیغات بلشویکها تبدیل کرده بود... پس از گذشت یکي دو روز پناهندگان قوچانی سر رسيدند.... آنها ميگفتند که نیروهای نظامی تنها یکي دو ساعت بيشتر با شهر فاصله ندارند، و انتظار نميرود که کسي بتواند جلودار آنها باشد. امير لشگر شرق، که مرکز فرماندهیاش در مشهد است بسیار نگران بود و با ارسال پیام فوري به تهران مصرانة درخواست نیروی کمکی کرد. او معتقد بود که اصلاً فايدهاي ندارد که بخواهد با نيروهاي تحت امرش جلوي شورشيان را بگيرد زيرا احتمالاً آنها هم به شورشيان خواهند پيوست. فوراً چهار هواپیما از تهران سر رسيد و گزارش شد که سه هزار نیرو توسط کامیون عازم مشهد شدهاند. اتفاقاً همان موقع دو ماه حقوق معوقة نظامیان مستقر در مشهد را نیز پرداخت کردند. در طول هفته اول، ششصد یا هفتصد نيرو وارد مشهد شدند؛ طبق گفتة یکی از رانندهها، هنوز چند کامیون ديگر در راه بودند که به علت خرابي در جادهها مانده بودند. در همین اثنا، نیروهای شورشی قوچان را نیز تصرف کردند... تا آنجا که ميشد فهميد آنها به هیچ وجه دست به خشونت نزده بودند.
با وجود اين، یکي دو روز بعد خبر رسید که نیروهای شاه قوچان را پس گرفتهاند. یکی از هواپیماهايي که بلافاصله پس از رسيدن به مشهد به قوچان رفته بود بمبی در میدان مرکزی شهر انداخت که بیست یا سی نفر از غيرنظاميان را کشت و بسياري را زخمی کرد. بمباران ناگهانی قوچان و خبر اعزام نیروهای تازه نفس، هواپیما و زرهپوش از تهران به شدت روحیه شورشیان را تضعیف کرد، به حدي که به هنگام ورود نیروهای شاه به قوچان تمام شورشیها گریخته بودند... اندکی بعد اعلام شد که رهبران شورشیان در حال فرار دستگیر شدهاند، و امير لشگر فاش ساخت که اوراقي، به امضاي سرکنسولگری روسیه، نزد آنها پيدا شده است. در ایران ندرتاً ميتوان به محتواي گزارشها اعتماد کرد... [ولي] يک نکته بديهي به نظر ميرسد، و آن اينکه مبالغی که ارتش از دواير مالی دريافت کرده هرگز به دست این نیروها نرسیده است.
واقعیت دیگری که عموماً بر آن صحه میگذارند این است که شخص امیرلشکر با سوء استفاده از وضعيت قحطی سود کلانی به جیب زده است. مقامات دولتی خراسان فقط به دستور او اجازه فروش گندم را داشتند، و گزارشها حاکی از آن است که او به نحوي از این اختيار استفاده ميکرد که سود شخصي کلانی به جيبش بريزد. نيروهاي تحت امرش نيز شخصاً او را مسئول عدم پرداخت حقوقشان ميدانستند. سپس خبر رسید که شاه جدید ایران، رضا خان پهلوی، شخصاً عازم مشهد است.
امیر لشکر به امید ملاقات شاه یک ماشین هشت سیلندر بسیار شیک خرید. ولي مردم شهر بسيار ناراضي بودند و، يا حداقل، نميدانستند که آينده ايران چه خواهد شد. اگر شاه و امرای متعددش برای غارت کشور دست در دست یکدیگر داشتند، پس ديگر اميدي نبود که تحت سلسله جدید چيزي بيشتر از تکرار همان بدبختيهاي سابق اتفاق بيفتد. ولي یکي دو روز پس از عزيمت شاه از تهران هواپیمايي در سپيده دم مشهد را ترک کرد. امير لشکر را به شاهرود فراخوانده بودند، تا احتمالاً براي مهيا کردن مقدمات دیدار شاه از مشهد با او ديدار و گفتگو کند... ولي خبر رسيد که به محض ورود امیر لشکر به شاهرود او را دستگیر کردند، چرا که متهم بود براي مقاصد شخصياش دربارة شورش خراسان دروغ گفته است.
نویسنده دربارة مقدمات ورود شاه به مشهد مينويسد:
پوسترهای متعددي در کل شهر نصب شد که محل استقرار طبقات مختلف مردم، و همچنين مسيري را که برخي طبقات خاص بايد طي ميکردند تا در بيرون شهر به استقبال شاه بروند، مشخص کرده بودند... ولي فرداي همان روزي که اين پوسترها را نصب کردند، اعلاميههاي جديدي در سراسر شهر نصب شد که به دليل ماه محرم، ماه عزاداری و سوگواری، انتظار میرود مردم از چراغانی و تزئین کردن شهر خودداری کنند و برای ديدن شاه از شهر خارج نشوند. ميگفتند که مخالفت ملاها و روحانیون شهر دليل صدور چنین اعلاميههايي بوده است... روز بعد اعلاميههاي ديگري پخش شد مبنی بر این که مردم آزادند هر طور که ميخواهند شهر را تزئین کنند و يا براي استقبال از شاه از شهر بيرون بروند. به من هم ابلاغ شد که در ساعت سه بعد از ظهر برای استقبال از شاه در توروک باشم. ظاهراً تمام شهر برای این واقعه عظیم آماده بود... شهرداري مأموران خود را وادار کرده بود که شب و روز خيابانها را آب و جارو کنند، و ادارات شهر و اتحاديههاي تجّار و کسبه ظرف مدت کوتاهي توانسته بودند طاق نصرتهاي متعددي براي چراغاني و تزيين کردن شهر به پا کنند که تعجبآور بود... وقتي اعلیحضرت به توروک رسید، برای دقایقی از اتومبیل پیاده شد... با سه يا چهار نفر از توليت حرم ديدار کرد، سپس به اتومبیلش برگشت و راهی مشهد شد. ما نیز همچون کاروان بزرگي به شهر برگشتیم... و در تمام طول مسیر کسانی را دیدیم که با اسب يا الاغ یا دوچرخه، حتی با پاي پیاده به استقبال شاه آمده بودند... شاه سوار بر اتومبیل روبازش پیش از همه ميراند. جلوي او اسکورت سوارهنظام حرکت ميکرد که شمشير به کمر بسته و پرچم شاهنشاهی را حمل میکردند، و پشت سر او نيز محافظان شخصیاش در اتومبيلي زرهي ميراندند.
سپس چهار یا پنج اتومبیل دیگر بودند، و بقيه ما پشت سر آنها ميرانديم... پشت سرِ همه به فاصله نیم ساعت امیر لشکر بود که تحتالحفظ در یک اتومبیل معمولي وارد شهر شد. در حال حاضر کسی خبر ندارد که آیا او تبرئه ميشود و به پُستش برميگردد و یا به دار مجازات آویخته خواهد شد.
در 19 اکتبر 1926، شاو ضمن ارسال رونوشتی از اين مقاله برای دکتر رابرت ئي. اسپیر از کلیسای پرسبيترين در ایالات متحده، ناخشنودي وزارت خارجه آمريکا را ابراز کرده بود: «در شمارة سیام سپتامبر 1926 نشريه خاور نزدیک و هند* مقالة بدون امضایی به تاريخ 2 اوت تحت عنوان نامهاي از ايران مشاهده کردم که از مشهد ارسال شده بود، و حکايت از آن داشت که یکی از مستشاران آمريكايی مستقر در آن شهر نامه را نوشته است. مقالة بسيار جالبی است، و ظاهراً مطلبي ندارد که براي مقامات ایرانی توهینآميز باشد. با وجود اين، شامل اشاراتي به وضعيت سیاسی و نظامی شرق ایران است. البته قصد انتقاد از مطلب فوق را ندارم. با این حال، به اعتقاد من مصلحت نيست که همکارانتان در ايران را به نوشتن چنين مقالاتي براي نشريات خارجي تشويق کنيد. البته خودتان از حساسیت نامعمول شرقیها نسبت به نظرات خارجیان دربارة امور داخلیشان و غالباً سوء تعبيرشان از اين نظرات مستحضريد. اطمينان دارم که نيّت خير بنده را که جسارت کرده و نظرات فوق را اظهار کردم کاملاً درک خواهيد کرد.»
فیلیپ دربارة «مجازات» امیر لشکر مینویسد: «در تمام مدتی که شاه در مشهد اقامت داشت توجه همگان به اوضاع خراسان معطوف بود. گزارش اقدامات ديرهنگام، ولي شديد شاه عليه ژنرال جان محمد خان، فرمانده قشون شرق، که احتمالاً اعليحضرت از مدتها پيش از ظلم و چپاولگرياش خبر داشت، با تأييد مردم همراه بود. طبق گزارشها، ژنرال جان محمد در حضور نیروهای خود خلع درجه شد. ميگويند که او را به همراه چند تن از زیردستانش برای محاکمه به تهران آوردهاند. دکتر میلسپو به من گفته است که يک رسيد سپردة شخصی بانک شاهنشاهي ایران به مبلغ صد و پنجاه هزار تومان در میان اسناد جان محمد در مشهد یافت شده است. منبع خبری من با شيطنت گفت که مبلغ مذکور که به منظور پرداخت حقوق قشون به مشهد فرستاده بودند در اختيار شاه قرار گرفته است. درست مقارن با بازگشت شاه به پايتخت در شانزدهم ماه جاری، روزنامهها خبر از بينظميهايي در کل کشور دادند.» این داستان در گزارشي به تاریخ 7 اکتبر 1926 ادامه پیدا میکند: «عطف به گزارش شماره 153، مورخ 27 اوت 1926، که در آن به دیدار شاه از مشهد و خلع درجه ژنرال جان محمد خان، فرمانده سابق قشون شرق، اشاره کرده بودم، احتراماً به پيوست ترجمه فرمان عمومی شاه را ارسال ميکنم که در تاريخ 29 اوت گذشته براي اطلاع محرمانه افسران ارتش صادر شده است. بند اول این فرمان مربوط به اقداماتي است که در ارتباط با جرايم متعدد ژنرال جان محمد و ساير فرماندهان مستقر در مشهد اتخاذ شده است، و بند دوم به شرح مجازات افسران و سربازان شورشی در بجنورد که نزديک بود به تهدیدی بسيار جدی تبدیل شود، اختصاص دارد. برکناری و مجازات ژنرال جان محمد به دست شاه با چنان وقفهاي انجام شد که اثر واقعی خود را از دست داد. آزادي جان محمد از حبس کمي پس از ورودش به تهران اظهار نظرات منفي زيادي را موجب شده است.» فیلیپ میافزاید: «علاوه بر اين اجازه ميخواهم ترجمة بخشی از فرمان عمومی دیگری را که در تاريخ 27 سپتامبر گذشته به نقل از مجله ارتش در روزنامهها منتشر شد به پيوست ارسال نمايم. شاه در این فرمان به تمام افسران ارتش هشدار داده است که از وسوسة ثروتاندوزی و مشغوليت به معاملات تجاری خصوصی پرهيز کنند. اين اقدام را نتيجة تحقيق و تفحص شاه دربارة بينظميهاي اخیر قشون شرق ایران (خراسان) توصيف ميکنند. در ادامه، شاه صراحتاً اعلام کرده است که خود و ساير اعضاي خانواده سلطنتی هیچگونه پساندازي در بانکهای داخل و یا خارج از کشور ندارند. بنابراین، افسران ارتش نیز شديداً از انجام اقداماتی که منافي مصالح ملی است منع شدهاند... اگرچه انتشار اين بيانيه از جانب شاه ظنّ و گمانهاي قابل توجهي را دربارة منشاء ثروت عظيمش برانگيخته است، ولي در حکم نشانهاي از نيّت مقامات براي متوقف ساختن دزديها و اخاذيهاي فرماندهان ارتش و ساير مقامات اين نهاد نظامي بايد آن را به فال نيک گرفت... پس از برکناری ژنرال جان محمد در مشهد، ژنرال محمدحسین خان، فرمانده قشون شمال- غرب در آذربایجان نیز به دلايل مشابه از پُست خود برکنار شده و اکنون در تهران به حالت نيمهبازنشسته به سر میبرد. اخیراً خبردار شدهام که ژنرال احمد آقا خان، جانشین فرمانده سابق قشون آذربایجان نیز به دليل اقدامات خودسرانه و سئوالبرانگيزش قرار است برکنار شود و يا برکنار شده است... لازم به ذکر می دانم که هر سه ژنرالی که در بالا از آنها یاد شد، و همچنين ساير افسراني که هم اينکه پُستهاي بالايي در ارتش دارند، از جمله کساني هستند که شاه برای رسيدن به قدرت در دولت به آنها متکي بود. بنابراین احتمالاً مؤاخذه و حذف آنها از ارتش مسئلهای است که زمان و دقت عمل قابلتوجهی میطلبد.» در ارتباط با مجازات شورشیان در این فرمان آمده بود: «دادگاه نظامی سی تن از سربازان را مجرم شناخته و به اعدام محکوم کرده است، که رأی دادگاه دربارة هشت تن از مجرمين اجرا شده است... محمدحسنخان، مأمور سابق اداره مالیة بجنورد و شیخ انصاری، رئیس کمیته ايالتي، که در شورشها دست داشتند نيز توسط دادگاه نظامی به مرگ محکوم شدند، که رأی دادگاه در مورد ایشان نیز به مورد اجرا درآمده است.»