ملاقات روزولت با شاه و توضيح طرح كودتا و رايزني براي نخست وزيري زاهدي (زندگي سياسي شاه- قبل از كودتاي 28مرداد)

شماره صفحه:351    عنوان مطلب: ملاقات روزولت با شاه و توضيح طرح كودتا و رايزني براي نخست وزيري زاهدي
تماس هاي نماينده سيا با شاه مخلوع از طريق ارنست پرونErnest Perron جاسوس انگلستان در دربار ايران صورت گرفت.كرميت روزولت در كتابش پرون را با نام مستعار حلقه گل سرخRozen Krantz معرفي كرده و چگونگي ملاقات هاي شبانه خود را با شاه ايران بدين شرح نقل كرده است«... من و بيل بطور مبهم مي دانستيم كه شركت نفت انگليس و ايران و سيا عامل مشتركي دارند كه با شاه در تماس است و ما او را حلقه گل سرخ مي ناميديم. پسر خندان كه  با او رابطه نزديكتري داشت ترتيب كار را فراهم ساخت تا به شاه اطلاع دهد كه  يك امريكايي از طرف آيزنهاور و چرچيل تقاضاي ديدار محرمانه او را دارد. بزودي كارها روبه راه شد. پيك خبرآورد كه شاه پيام مرا با احتياط ولي بصورت مثبت قبول كرده است و افزود: «يك اتومبيل دربار بدون علامت رسمي نيمه شب مرا از مقابل باغمان به قصر خواهد برد...حوالي ساعت ده به باغ مزبور آمديم. دو ساعت ديگر بايد منتظر مي شديم. من به سر و وضع خودم نگاه كردم هرچند براي ديدار شاهانه مناسب نبود... يك پيراهن تيره، با شلوار خاكستري و يك جفت گيوه نوك مشكي». اولين ملاقات شاه با سردسته جاسوسان سيا در ايران نيمه شب دهم مرداد 1332(اول اوت 1953) صورت مي گيرد. يكدستگاه اتومبيل درباري كرميت روزولت را از پارك سهيلي (مجاور باغ فردوس) به كاخ سعدآباد مي برد «...چند دقيقه قبل از نيمه شب به طرف باغ به راه افتادم، بيل با يك چراغ قوه اي همراه من بود. در باغ را گشوديم و من به تنهايي خارج شدم. يك اتومبيل سياه رنگ بدون

 

شماره صفحه:352    نمره و علامت در انتظارم بود. راننده بدون كنجكاوي در شناسايي من و بي آنكه يك كلمه حرف بزند در اتومبيل را باز كرد. من در صندلي عقب نشستم. يك تخته پتو روي صندلي بود. همينكه به نزديكي كاخ رسيديم كف اتومبيل دراز كشيدم و پتو را روي خودم انداختم. البته اينهمه احتياط كاري ضرورت نداشت. با اشاره نگهبان اتومبيل وارد محوطه كاخ شد و در جاده باريك نزديك يكي از كاخ ها ايستاد. هيكل لاغري از پله هاي ساختمان پايين آمد. همينكه راننده آن محل را ترك كرد او در اتومبيل را گشود و پهلوي من در صندلي عقب نشست. من پتو را كنار كشيدم تا جاي بيشتري براي او باشد. روشني به اندازه اي بود كه بتوانيم يكديگر را ببينيم. شناسايي شاه براي من چندان دشوار نبود و از اينكه او نيز مرا زود شناخت تعجب نكردم. شاه پس از يك نگاه كوتاه دستش را به طرف من دراز كرد و گفت: « شب بخير آقاي روزولت. نمي توانم بگويم انتظار ديدنتان را داشتم ولي اكنون ملاقاتتان خوشحال كننده است. شب بخير اعليحضرت. مدت مديدي از آخرين ديدارمان مي گذرد اينكه مرا شناختيد موجب خوشحالي من است و پذيرش استوارنامه ام را آسانتر مي سازد. شاه خنديد و گفت اين موضوع چندان مهم نيست. نام شما و حضورتان براي من كافي است. . .  . پس از انجام معارفه، كارگردان كودتا، چگونگي عبورش را از مرز ايران براي شاه شرح مي دهد سپس نام و نشان ديگر جاسوسان را كه  با او همكاري دارند بيان مي كند و براي توجيه اهميت ماموريت خود و اينكه فرستاده رئيس جمهوري امريكا و نخست وزير انگلستان است مي گويد: « قرار است آيزنهاور اين مطلب را طي نطقي كه بيست و چهار ساعت ديگر در سانفرانسيسكو ايراد مي كند با بيان جمله خاصي تاييد نمايد. تاييد چرچيل نخست وزير بريتانيا نيز از طريق اعلام برنامه راديو بي بي سي لندن صورت خواهد گرفت. بدين ترتيب كه گوينده راديو هنگام اعلام برنامه در نيمه شب به جاي اينكه طبق معمول بگويد«اكنون نيمه شب است» خواهد گفت« اكنون- پس از مكث كوتاهي- دقيقا نيمه شب است». شاه با اطمينان از اينكه امريكا و انگلستان پشت سر او هستند به كرميت روزولت مي گويد با شناسايي شما نيازي به اينگونه اشارات نيست و آمادگي خود را براي همكاري ابراز مي كند و اين تسليم و رضايت موجب آرامش خاطر روزولت مي شود.

 

شماره صفحه:353    برخلاف آنچه خيال مي كردم هيچگونه هيجاني در اولين ديدارم با شاه احساس ننمودم. شاه آرام و سرحال بود و روش دوستانه و واقع بينانه اش آسوده خاطرم ساخته بود. موقعي كه اتومبيل نزديك مي شد صداي ضربان قلبم را مي شنيدم ولي بعد آهنگ ضربان قلب و تنفسم طبيعي شده بود گويي دارم با دوستي درباره يك معامله عادي و معمولي گفتگو مي كنم. بي آنكه براي رسيدن به توافق در انتظار برخورد با مشكلي باشم احساس مي كردم زمان به سرعت مي گذرد. شاه نيز گويي همين احساس را داشت. سپيده صبح ظاهر شده بود بدينسان پس از بررسي كوتاهي در باره كليات قرار شد شب بعد در همان ساعت و در همان محل تجديد ديدار كنيم. شب بخير يا بايد بگويم صبح بخير آقاي روزولت. خوشحالم بگويم كه يكبار ديگر ورود شما را به كشورم خوش آمد بگويم. شب بخير اعليحضرت. من نيز از اينكه در اينجا هستم بسيار مسرورم و اطمينان كامل دارم در انجام كاري كه در پيش داريم موفق خواهيم شد»...... در ملاقات شب بعد درباره صدور فرمان نخست وزيري فضل الله زاهدي موافقت مي شود. شاه مي گويد فكر مي كنم روءساي شما موافقت دارند كه فضل الله زاهدي را
شماره صفحه:354    به جاي مصدق نخست وزير كنيم. ما با انتخاب زاهدي به جاي مصدق موافقت كرديم همچنين توافق به عمل آمد كه زاهدي اعضاي كابينه اش را شخصا انتخاب كند.