مجلس لردها و جنبش جمهوریخواهی در اسناد وزارت خارجه آمريكا
بحثی که در 14 می 1924 در مجلس لردهاي بریتانیا در گرفت و در بولتن مذاكرات پارلمانی بایگانی شده، حاکی از آن است که نگرانی انگلیسیها از عامل ایرانی خود کاهش یافته است.
لرد لمینگتون:
دو یا سه ماه پیش، زمانی که شاه کشور را ترک کرد بسیاری بر این باور بودند که وی هیچگاه به عنوان شاه به ایران باز نخواهد گشت و جنبش بسیار قدرتمندي برای بنیان نهادن جمهوری، در ايران به راه افتاد. مجلس درصدد بررسی این مسئله بود؛ اما شمار زیادی از تظاهرکنندگان به رهبری مقامات روحانی در تهران در برابر مجلس تجمع کردند و اعلام نمودند که به عقیده ایشان [حکومت] جمهوری برخلاف مباني مذهبی مردم ایران است و در نتیجه نمیتواند در این کشور پا بگیرد. در میان تمام این تغییرات رنگارنگ چهره بسیار قابل توجهی پا به میدان گذاشت که او را با نام سردارسپه، فرمانده کل قوا، میشناسند. کسی که به نظر من میبایست دیکتاتور ایران نام بگیرد. امیدوارم که دولت اعلیحضرت در آینده نزدیک اطلاعاتی در مورد اوضاع فعلی امور در اختیار ما بگذارد و خبر از بهتر شدن روابط میان ما و ایران بدهد.» لرد پارمور، رئیس مجلس لردها: «جایگاه فعلی ما در ایران چنین است. تا آنجا که قانون و نظم در کشور ایران اجازه میدهد، به نفع ماست که پایدارترین شکل حکومت در ایران مستقر گردد و از سویی دیگر جایگاه اقتصادی ایران میبایست بر بنیانی استوار بنا نهاده شود.
طی دو سال اخیر تلاشهای بسیاری در این دو زمینه صورت گرفته است. شکی نیست که در این مدت حوادث [مهمی] رخ داده است، حوادثی که لرد عزیز نیز بدانها اشاره کرد و بنده نیز باید به آنها اشاره کنم؛ حوادثی که در ارتباط با جنبش جمهوریخواهی و تظاهرات ضد جمهوریخواهی است؛ اما در کل ایران، طی دو سال گذشته هم در ثبات بخشی به حکومت خود و هم در پیدا کردن مبنایی مستحکم برای اقصاد خود، به سمتی پیش رفته است که کاملاً به نفع دولت انگلستان است. جناب لرد پیش از هر چیز به اوضاع سیاسی ایران اشاره کردند. این اوضاع طی دو سال اخیر دچار تغییر قابلتوجهی شده است؛ طی این مدت کشور ایران شاهد ظهور چیزی بودند که به نظر بنده میبایست آن را دیکتاتوری رضاخان (سردارسپه) بنامیم. فردی با ویژگیهای منحصر به فرد که به ندرت در میان ایرانیان دیده میشود. این ویژگیها او را قادر ساخت ارتشی متشکل از 22000 پیاده نظام و 8000 سواره نظام تشکیل داده و 94 توپ و 200 مسلسل به همراه تعدادی هواپیما و ماشین زرهی در اختیار اين ارتش بگذارد. نتیجه این شد که وی توانست اراده خود را بر سراسر کشور ایران حاکم گرداند و با به پديد آوردن شرایطی ویژه، موفق شد اوضاع سیاسی ایران را تثبیت کند و اوضاعی را بر این کشور حاکم گرداند که سالهای سال کسی طعم لذت بخش آن را نچشیده بود. از ماه اکتبر سال گذشته وی علاوه بر وزارت جنگ، ریاست وزرا را نیز بر عهده گرفته است و باید گفت از سیزدهم می به بعد وزارتخانه جدیدی به رهبری او تأسیس شده است. همنطور که لرد عزیز متذکر شدند، بیتردید مطبوعات محلی برای مدت زمان مشخصی مکرراً به بریتانیاي کبیر حمله کرده و روابط [حسنه] ما و دولت ایران را به چالش میکشیدند؛ اما از زمان به قدرت رسیدن رضاخان، دیکتاتور نظامی و کسی که مردم ایران به شدت از او میترسند، اینگونه تبلیغات منفی پایان یافته است و در حال حاضر تبلیغی علیه بریتانیا صورت نمیگیرد... من بر این عقیدهام که رضاخان یک دیکتاتور نظامی است و چنین تلقی از وی به هیچ وجه اشتباه نیست. [با اين حال] گمان نمیکنم که وی هیچگاه درصدد آسیب وارد کردن به این مملکت باشد. همانطور که جناب لرد اشاره فرمودند، در اوایل سال جاری جنبش جمهوریخواهی در ایران به راه افتاد؛ اما مخالفت علما باعث شد که این جنبش در ماه مارس به پایان کار خود برسد.
در این زمینه، آخرین گزارشی را که از ایران به دست من رسیده است، برای شما قرائت میکنم و مطمئنم اوضاع را به خوبی برای شما روشن خواهد نمود. در این گزارش آمده است: «این جریان- جنبش جمهوریخواهی- اکنون بار مذهبی به خود گرفته است و علمای دیني پا به عرصه نهاده و همانند قهرمانان ضد جمهوری عمل میکنند. از این رو تمام تظاهرات ضدجمهوری که برگزار میگردد اساس مذهبی دارد و سخنرانیهایی که ایراد میگردد بر مبانی اسلامی استوار است. اکثر این مردم بیسواد و جاهل هستند اما علاقه وافری به امور مذهبی دارند. ضدجمهوریخواهان از شعاری استفاده میکنند که افراد بیطرف و دو دل را نیز به سوی خود کشاندهاند، در نتیجه احساسات یکپارچهای در میان گروههای مختلف مردمی تهران به وجود آوردهاند که یک صدا با شیوه حکومتی جمهوری مخالفت میورزند.» بنابر اطلاعاتی که ارائه کردم، با اینکه گام بلندی به سوی حکومت جمهوری برداشته شد، اما کارکرد احساسات مذهبی مردم ایران باعث عقبنشینی این حرکت شد و به نظر نمیرسد که بیش از این گامی به آن سو برداشته شود. همانطور که جناب لرد نیز میدانند، شاه و نزدیکان بلافصل او، چون آزادی شخصی و حتی جان خود را در خطر میدیدند، تهران را ترک کردند. اما از زمانی که وی تهران را ترک کرده است، شدت و حدت جنبش جمهوریخواهی، همانند آن زمان نیست.» لرد کرزن نفر بعدی بود که به سخنرانی پرداخت: «قسمت عمدهای از مطالبی که امروز ایراد گردید، شخصیت و دستاوردهای رئیسالوزرای فعلی ایران، رضاخان را کاملاً آشکار گردانید. گفتههای هر دو عالیجناب را تأیید میکنم. این دولتمرد سرباز که ریشه در خانوادهای حقیر و غیراصیل دارد- و مدتی در ديويزيون قزاق مشغول خدمت بوده است ـ به وسیله اشخاص و خدمات دولتی جایگاهی برای خود دست و پا کرده است که از چهل یا پنجاه سال پیش تا کنون در ایران دیده نشده است.
وی فرمانده قوا و رئیس دولت است و دستاوردهای او همچون تأسیس ارتشی منظم، قدرتمند و مؤثر، برقراری نظم و حاکم نمودن قانون و آرام و منظم نمودن عشایر دردسرساز مناطق کوهستانی جنوب، بسیار قابل توجه است. در تمام این مدت، با اینکه سیاستهای وی تنها در راستای خدمت به اهداف ملی کشور؛ و از نگاه وطنپرستان درصدد برآوردن منافع كشور بوده است، اما تا آنجا که بنده مطلعم هیچگاه رویکرد خصومتآمیزی نسبت به ما نداشته است... مطمئناً سِر پرسي لورن، وزیرمختار اعلیحضرت [پادشاه انگلستان] در تهران- که طی دو سال اخیر بسیار تلاش کرده است و در دفاع از منافع ما در ایران به موفقیت بزرگی نائل آمده است؛ و نيز دولت اعلیحضرت پادشاه بریتانیا نسبت به تلاشهای این دولتمرد [رضاخان]، رویکردی مثبت و سرشار از رضایتمندی دارند.
من نیز به شما عالیجنابان پیوسته و آرزو میکنم که وی در تمام تلاشهای خود به موفقیت دست یابد.
منظور لرد کرزن از «عشایر دردسرساز در مناطق کوهستانی جنوب»، شورشهایی بود که در بهار 1924 لرستان را فرا گرفت. همانطور که در فصل سوم ذکر شد، در تابستان سال 1920، لرستان درگیر آشوب و ناآرامی بسیار بود. در آگوست 1922 بختیاریها شماری از نیروهای دولتی را قتلعام کردند، اما برخورد شدیدی با ایشان نشد؛ این ملایمت، لرها را تشجیع کرد. کرنفلد در گزارش خود به تاریخ 15 می 1924 مینویسد:
مفتخرم به اطلاع وزارت خارجه برسانم که عشاير لر که اکنون از جنوب به سمت اقامتگاه تابستانه خود در لرستان باز میگردند، مشکلات فراوانی برای دولت به وجود آوردهاند. بنابراین دولت دو هنگ نظامی خود را از تهران راهی لرستان کرده است تا به نیروهای دائمی مستقر در این استان کمک کنند. اولین هنگ امروز به سمت خرمآباد حرکت کرد... همچنین به من خبر رسید که به دستور دولت شماری از نیروهای نظامی کرمانشاه به کردستان اعزام شدهاند تا در برابر سرداررشید جوانرودی، رهبر اشرار کردستان، به نیروهای این استان کمک کنند. سرداررشید جوانرودی در آخرین روزهای ماه مارس، زمانی که بحران تغییر کابینه تهران را فرا گرفته بود، از زندان فرار کرد. رئیسالوزرا پس از نشست نظامی اخیر در تهران به من خبر داد که شیخ محمره و بختیاریها، لرها را علیه دولت تحریک می کنند.
در 19 می کرنفلد مینویسد:
مفتخراً به اطلاع وزارت خارجه ميرساند كه اوضاع و احوال لرستان بسیار وخیمتر از آن چیزی است که رئیسالوزرا به اطلاع من رساند. بر اساس گزارشهای رسیده از خرمآباد، دویست تن از نظامیان دولتی کشته شدهاند و این شهر که به نوعی پادگان نظامی محسوب میشود، به محاصره درآمده است. ارتباط میان خرمآباد و بروجرد قطع شده است. نیروهای دولتی به سرعت از تهران عازم منطقه شدهاند و تمام اتومبیلهای موجود برای جابجایی این نیروها به کار گرفته شده است. لرها همواره با دولت مرکزی خصومت و دشمنی داشتهاند. خبرها حاکی از آن است که اخیراً فرمانده نیروهای نظامی در این منطقه با قسم خوردن به قرآن به عشایر لر قول داده بود که كوچ آنان به سمت اقامتگاه تابستانی بیخطر و بدون مزاحمت باشد؛ اما فرمانده مذکور قسم خود را شکسته و پنج نفر از سران این عشایر را به طرز فجیعی به قتل میرساند؛ از این رو عشایر لر نیز سر به شورش برمیدارند.
در گزارشهاي بعدی مکرراً به تأثیر منفی قتل خائنانه سران عشایر لر اشاره میشود. اندکی بعد کرنفلد با سرداراسعد بختیاري، والي خراسان به گفتگو نشست؛ وی برای شرکت در مجلس پنجم به تهران آمده بود: «سرداراسعد نسبت به اوضاع و احوال لرستان بسیار خوشبین بود. وی معتقد است با اینکه عشایر لر بسیار دلیر و شجاع هستند اما رهبری لایق و منظم ندارند و نبود چنین رکنی از دوام ایشان کاسته و باعث میشود تنها برای مدت کوتاهی ایستادگی کنند و در نهایت برتری از آن نیروهای دولتی خواهد بود.»
کرنفلد در 2 ژوئن 1924 چنین گزارش میکند: «اوضاع در لرستان تغییر نکرده است و همچنان ناآرام گزارش میشود. چند روز پیش دولت دو هواپیمای دیگر به صحنه درگیریها اعزام کرد.» 9 ژوئن 1924 کرنفلد بر اساس گزارشهایی که در اختیار دارد چنین مینویسد: «نیروهای دولتی شکست سنگینی بر لرها وارد آورده و به پیروزی قطعی دست یافتند» و خرمآباد پس از بیست و نه روز محاصره آزاد شد و ارتباط این شهر با بروجرد به حالت عادی بازگشت.
همانطور که در ادامه ذکر خواهد شد، غارت عشایر لر و کرد به دست نیروهای دولتی یکی از مواردی است که مدرس در آگوست 1924 هنگام استیضاح دولت به آن اشاره میکند. در فصول بعدی در مورد حوادث هولناکی که در اواخر دهه 1920 دامنگیر لرها شد بیشتر صحبت میشود؛ این حوادث در سالهای 1929 تا 1930 به اوج خود میرسد و در این برهه بسیاری از مردم لر به اجبار به مناطق دوردست كوچانده ميشوند.