ایرج افشار، بزرگمردی با کارنامه درخشان
اوایل امسال سید فرید قاسمی کتاب پربرگ و باری با نام ایرانشناس مجلهنگار منتشر کرد که یکی از بهترین تکنگاریها دربارة مرحوم افشار است. این کتاب مقدمة خوبی دارد که در عین کوتاهی براعت استهلالی زیبایی است در شخصیتشناسی استاد ایرج افشار. لازم به ذکر است کتاب در زمان حیات استاد افشار نوشته شده، و اکنون دریغ و افسوس نصیب ماست.
ایرج افشار بزرگمردی با کارنامه درخشان است که نام بلندآوازهای در جهان ایرانشناسی و دنیای زبان فارسی دارد.
او کتابدار، کتابشناس، تصحیحگر کاشف، نسخهشناس متنپژوه، سندپرداز مرجعنویس، گنجور مجموعهساز، فهرستنگار دانششناس، تاریخنگار احیاگر، سامانده نهادساز، نادرهیار نامهنگار، شناسانندة کمیاب و نایاب، مُعرف کمنام و گمنام، منبع خاورشناسان، همنشین دانشوران، معاصر مشاهیر، وارستة ناوابسته، دلسوختة ژرفاندیش، جهانگرد ایران نورد، و گذشتهپژوه آیندهنگری است که یادگارهای ماندگاری در عرصة مطبوعات، کتاب و کتابخانه پدید آورد.
وی را باید ایرانشناستر از هر ایرانشناسی دانست که با چشم دل و دیدة سر گام به گام این سرزمین پُر گهر را درنوردید و برای دستیابی به برگی دربارة این خاک و زبان، جهان را زیر پا نهاد. او پُر نویسی است که خواندنیهای بسیاری نشر داد و بنیادها، نهادها، کتابخانهها و کنگرهها بر پا کرد. مرتبت و اشراف وی در پارهای از حوزهها سبب شده که انیرانیان بیش از ایرانیان به جایگاهش وقوف داشته باشند و قدرش را بدانند. کارنامة ناگسسته و یکتنة او از «عملکرد» بسیاری از مؤسسهها، تشکلها و نهادهای عریض و طویل پیشی دارد. حاسدان کارنامة او را به آرامش، ریاست و تمکنش نسبت میدهند. نخست باید گفت این سه را هیچگاه همزمان نداشته و دستکم چهار ده در نبود دو مدعا از ادعاهای یاد شده روزگار گذرانده، وانگهی این سه را دیگران هم داشتهاند اما حاصل عمرشان چیست؟
افشار، گله از روزگار و نامهربانیها ندارد و همواره نوشتههای علیه خود را شاداب میخواند و میخندد. او در این باره میگوید: «ضربهها از عوام نیست از رقبای علمی و فرهنگی است».
البته وی به دُرستی میداند که چگونه کید عناصر بداندیش را از خود دور کند. به سرعت افسردگی درونی را به طمأنینة بیرونی بدل میکند. او ناسازگار نیست. مهر بسیار و برآشفتگی اندک دارد. با صراحت نظر خود را بیان میدارد که البته افزون طلبان سیری ناپذیر را خوش نمیآید. حقیقتگو و واقعیت جوست. بیانصافهای روزگار ما به سبب نظم و جدیت، افشار را از عاطفه، مهر و احساس تهی میدانند و حال آن که این گونه نیست. وی بر این باور است که «هر چیز به جای خویش نیکوست». او دوست بسیاری از شرقپژوهان و همسفر شماری از بزرگترین مردان علم و ادب و فرهنگ ایران معاصر با گرایشهای گوناگون بوده اما استوار و پایدار، با بردباری، تاثیرناپذیر، با تمول بی تجمل راه خود را میپیماید. به فرهنگ بومی ارج مینهد و فریفته و شیفتة شیوههای وارداتی نیست. با بصیرت و نگاه نافذ و سکوت معنادار به جهان پیرامون مینگرد. وادی سیاست را «کار دردآور» و «تیه ضلالت و گرفتاری» میداند و همواره از امور سیاسی پرهیز دارد و بر این باور است که «فرصت خدمت را از بین میبرد». قدم و قلمش به جریانهای روز ورود نمیکند. اهل هیجانهای روزمره و گذرا نیست. "جریده روی" و "برکناری" را راه سلامت میداند و به تداوم و پیوستگی میاندیشد.
افشار، 65 سال از عُمر 84 سالهاش را با نشر گذرانده و پیشینة مدیریت مطبوعاتی ایشان بر 14 عنوان ادواری که انتشار داده ـ تا سال 1388ـ از 178 سال در میگذرد. او شیوة خاص خود را در عرصة مجلهنگاری دارد. بیش از شکل در پی محتواست. به حیثیت کاری، عزتمندی و مراعات بها میدهد. راستی را فدای خویش و کیش نمیکند. چرا که دردمندانه به حرفهایگری در عرصة مطبوعات و پژوهش میاندیشد و عمل میکند. سعی دارد بی حُب و بُغض بنگارد و به سویی در نغلتد. البته از بروز باورمندی خود نسبت به شخص و یا موضوعی ابا ندارد.
روزی که سن او از هشتاد گذشت دربارة وی چنین نوشتم:
استاد ایرج افشار که «دور باد آفت دور فلک از جان و تنش» 80 ساله شد و امروز نوروز 81 سالگی اوست. 260 عنوان تألیف و تصحیح، 121 مقدمه بر آثار دیگران، سردبیری 10 مجلة ماندگار، عضویت در 32 شورا و انجمن ایرانی و جهانی در حوزة کتاب، تاریخ، نسخه پژوهی و شرقشناسی، نظارت بر انتشار 19 مجموعه، نگارش حدود 2000 مقاله و گزارش کوتاه و بلند به زبان فارسی و 64 مقاله به زبانهای دیگر و یادآوری 1000 نکته از تازهها و پارههای ایرانشناسی از جمله تلاشهای قلمی ایشان است. او اکنون نیز پایدار، امیدوار، پیوسته و آهسته یکان یکان 26 اثر ناتمام خود را برای نشر آمادهسازی میکند، مقاله مینویسد و به مرور گنجینة پژوهشیاش را برای استفاده عموم به دایره المعارف بزرگ انتقال میدهد. نه تنها کارنامة آثار، بلکه رفتار افشار نیز درسآموز است. استاد افشار از تاریخپژوهی و «گذشت روزگار» نکتهها آموخته و دامان به سیاست نیالوده؛ چه در روزگاری که دستگاههای نشر و کتابخانههای بزرگ این مُلک ریاست میکرده و چه دورانی که در کُنج کتابخانه شخصیاش به پژوهش میپرداخته است. گردش کوه و دشت و دمن و ایرانگردی و جهانگردی از او مردم شناس ـ البته به دو معنا! ـ ساخته و در خلوت و جلوت به برجای ماندهها اندیشیده و همواره سعی دارد برگ دیگری بر تاریخ ایران زمین بیفزاید. اهل مدح و قدح، تعارف و وقت گذرانی نیست. روح معتدلش اجازه نمیدهد واله و شیدا شود و خردمندی در گفتار و کردار او هویدا است. بی تکلف، هوشمند و واقع بین ایام را میگذراند. پست و بلند زمانه را به هیچ میگیرد. حتی نزدیکانش نمیدانند که آیا او غم زمانه را میخورد یا خیر؟ چون اگر هم غم داشته باشد غم خود را با دوستان و اطرافیانش تقسیم نمیکند. خاموش میماند و استوار و با صلابت با «دایرة قسمت» کنار میآید.
بزرگی ـ سالها پیش از این ـ در پاسخ به این پرسش که قدر و قیمت افشار و افشارها چه زمانی به درستی شناخته میشود؟
میگفت: «روزی که دشمنیها بدل به دوستیها شود و رحمت جای شدت را بگیرد و عشق بر کینه و بُغض غالب شود».
و نیز به نکته باید افزود نوشتهای ایرج افشار دارد که دربارة خود او هم صدق میکند: «مردم روزگار ارزش زحمات فردوسی را که کاخی از نظم پی افکند در هنگام حیاتش نمیدانستند. محمد قزوینی هم وقتی مُرد نسل معاصر پی بُرد که علامهای از دست رفته است».
باری، سالها پیش حبیب یغمایی گفت:
یکی باید به راهی صعب پوید/که وصف ایرج افشار گوید
نباشد چون زبانی در ستایش/مدد گیرم ستایش از نیایش
یلدای 1388
ایرانشناس مجلهنگار: زندگی و کارنامه مطبوعاتی ایرج افشار، سید فرید قاسمی، انتشارات خانه فرهنگ و هنر گویا - امرود، تهران، 1389