تقسيم ايران به جاي جنگ بر سر ايران
از مجموعه مقالات ارائه شده در همايش دوم ايران و استعمار انگليس
موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
تقسيم ايران بين روسيه و عثماني در اواخر دورة صفوي
پس از سقوط اصفهان به دست افغانها، پطر كبير تزار مقتدر روسيه كه نهايت آرزويش دسترسي به آبهاي گرم و آزاد خليجفارس بود، قشون مجهزي را براي تصرف ايالات ايراني قفقاز فرستاد و به دنبال آن گيلان توسط روسها اشغال شد.
همزمان تركان عثماني هم فرصت را غنيمت شمرده و به بهانة اينكه عدهاي اهل تسنن در شيروان به دست مأموران دولت ايران به قتل رسيدهاند، به شاه تهماسب فرزند شاهسلطان حسين در سال 1135 قمري اعلام جنگ كرده شماخي و تفليس را تصرف كردند. با نزديك شدن قواي عثماني و روسيه در قفقاز به هم، دو قدرت صلاح ديدند بر سر تقسيم متصرفات ايران در قفقاز با يكديگر توافق كنند. نپلويف سفير روسيه در عثماني، قراردادي با دامادْ ابراهيمپاشا صدراعظم عثماني جهت تقسيم ايالات ايران امضا كرد. به موجب اين قرارداد، دولت عثماني تعلق ايالات اشغال شده از طرف قشون روسيه را به انضمام مازندران و استرآباد به آن دولت به رسميت شناخت و خط سرحدي جديدي بين متصرفات دو كشور از ملتقاي رودخانههاي ارس و كورا تا اردبيل ترسيم گرديد و تبريز، همدان، كرمانشاه و كلية نقاط واقع در مغرب اين خط فرضي، متعلق به عثمانيها شناخته شد.
در ضمن دو دولت موافقت كردند در صورتي كه شاه تهماسب دوم اين تغييرات ارضي را به رسميت شناخت به او كمك نمايند سلطنت خود را در مقابله با افغانها در بقية خاك ايران (به عنوان حائل ميان دو قدرت) به دست آورد. البته با ظهور نادرشاه، نابغة نظامي ايران، كلية نواحي غصب شده به آغوش وطن بازگشت.
تقسيم ايران بين روسيه و انگلستان در 1907
دوران حكومت مظفرالدينشاه و محمدعليشاه قاجار، اوج نفوذ استعماري و نظامي روسيه و انگلستان در ايران به حساب ميآيد. نيروهاي نظامي هر دو دولت در بسياري از نقاط ايران حضور داشتند. شمال ايران جولانگاه روس و جنوب آن محل تركتازي انگليس شده بود. جامعة ايران نيز در تب و تاب نهضت مشروطيت و مخالفتهاي محمدعلي شاه با آن ميسوخت. در اين زمان نيز مصالح استعماري دو ابرقدرت ايجاب ميكرد درباره ايران با يكديگر توافق كنند. نتيجه اين توافق قرارداد 1907 و تقسيم ايران به مناطق نفوذ بود. به دستور ادوارد گري وزير امور خارجه وقت انگلستان، مارلينگ، وزيرمختار آن کشور در تهران همراه با وزيرمختار روس در 7 سپتامبر 1907 (15 شهريور 1286/ 28 رجب 1325) متن قرارداد تقسيم ايران را به دولت ايران اطلاع داد.
بر طبق اين قرارداد، ايران به سه قسمت تقسيم گرديد: 1. منطقة واقع در شمال خط فرضي بين قصرشيرين، اصفهان، يزد، خواف و مرز افغانستان منطقة نفوذ روسيه شناخته شد. 2. منطقه واقع در جنوب خط فرضي بين بندرعباس، كرمان، بيرجند، زابل و سرحدات افغانستان كه داراي ارزش استراتژيكي براي دفاع از هند (مستعمره انگليس) بود، منطقة نفوذ انگلستان گرديد. 3. بقيه خاک ايران نيز منطقه بيطرف شناخته شد؛ و دو ابرقدرت قبول كردند كه در اين منطقه به توسعه نفوذ خود نپردازند. اينكه چرا خوزستان، با وجود منافع سرشار نفت، در منطقه بيطرف واقع شد، شايد به اين دليل بود كه فعاليتهاي اكتشاف نفت در خوزستان تا سال 1907 به نتيجه نرسيده بود.
دولت ايران در اين زمان بسيار ضعيفتر از آن بود كه مانع اجراي قرارداد شود، لذا توسط مشيرالدوله وزير امور خارجه به سفراي روس و انگليس جوابية ذيل را ابلاغ كرد:
تصديق خواهند فرمود كه قرارداد مذكور چون مابين دولتين انگليس و روس انعقاد يافته لهذا مواد آن فقط تعلق به خود دولتين انگليس و روس كه امضاي آن را نمودهاند خواهد داشت و دولت ايران نظر به استقلال تامّهاي كه به موهبت الهي داراست، تمام حقوق و آزادي خود را كه به واسطة استقلال مطلقه متصرف است از هر نفوذ و اثري كه نتيجة هر قسم قرارداد منعقدة فيمابين دو يا چند دولت ديگر راجع به ايران بوده باشد، كاملاً و مطلقاً مصون و آزاد ميداند.
انتشار اين قرارداد خشم ايرانيان را در پی داشت. مورگان شوستر مستشار مالی ايران که ناظر اوضاع بود مینويسد:
ايرانيان از اين تقسيم مملكتشان در شب (در غياب و خفا) اظهار تنفر بسيار نمودند و از خطوط موهوم جغرافيايي كه آن دو دولت معين نموده بودند منزجر شدند. اهالي تهران خيلي به هيجان آمدند و جوش و خروش و پروتست (اعتراض)هاي متعارفي در بازارها شد.
قرارداد 1907، بار ديگر، و با شيوهاي متفاوت، در جنگ جهاني دوم نيز به اجرا درآمد.
دسيسة انگلستان جهت تقسيم ايران در جنگ جهاني دوم
طرح تقسيم ايران طي جنگ جهاني دوم به پيشنهاد انگلستان بين آن كشور و دولت روسيه شوروي يكي از نقشههاي سياه و خطرناك عليه تماميت ارضي ايران بود و با وجود اهميت آن، كمتر مورد پژوهش و بررسي قرار گرفته است. معدود كساني كه به چنين طرحي اشاره كردهاند، وجود اين طرح را مربوط به يك زمان و محدود به يك طرح دانستهاند. اما واقعيت اين است كه طرح تقسيم ايران در دو مقطع حساس: الف- اوايل جنگ جهاني دوم؛ ب- بعد از پايان جنگ، روي ميز قدرتهاي پيروز قرار گرفت و اغلب اين دو در هم خلط شدهاند. اكنون به توضيح اجمالي اين دو طرح ميپردازيم.
بعد از آن كه هيتلر جنگ را آغاز كرد و بخشهايي از كشورهاي همسايه را گرفت، با اتحاد جماهير شوروي به رهبري ژوزف استالين قرارداد عدم تجاوز بست. اين قرارداد، انگلستان را كه در زير ضربات آلمان قرار داشت سخت به وحشت افكند. وحشت انگلستان علاوه بر گسترش جنگ در اروپا و پيشرويهاي سريع آلمان و احتمال اشغال آن كشور، به وضعيت خاورميانه به ويژه مناسبات شوروي و ايران برميگشت. زمامداران انگلستان ميترسيدند:
1. استالين حال كه از جانب آلمان آسوده شده و گرفتاري سخت انگلستان در اروپا را ميبيند، در رقابت و دشمني با انگلستان از طريق ايران و افغانستان نيروهايي به هندوستان (مستعمرة ثروتمند انگلستان) ارسال دارد.
2. به سمت مناطق نفتخيز ايران (خوزستان) حمله كند. اغلب نفت انگلستان از خوزستان و آبادان به دست ميآمد.
3. براي دسترسي به آبهاي آزاد و گرم خليج فارس اقدام نظامي به عمل آورد. بايد توجه كرد كه بيشتر آبهاي شوروي در بيشتر ماههای سال سرد و يخبندان بود (و هست) و راه دريايي آن كشور به آبهاي آزاد از طريق درياي سياه و مديترانه زير ضربات دولتهاي اروپايي قرار داشت.
از طرف ديگر در افق ديد زمامداران انگلستان و با توجه به شناختي كه از توسعهطلبي و افزونخواهي هيتلر داشتند، حملة آلمان به روسيه شوروي در نظر آنها امري حتمي بود؛ در عين حال شوروي را داراي چنان قدرتي نميديدند كه در برابر هيتلر تاب مقاومت آورد. در اين ميان احتمال دسترسي آلمان به مناطق نفتخيز باكو كابوسي هراسناك براي انگليسيها بود كه در آن صورت قدرت تهاجمي آلمان چندين برابر ميگشت.
آلمان از نقطه ضعف انگلستان (حفظ مناطق نفتي جنوب ايران و عدم دسترسي شوروي به آبهاي گرم و آزاد) به خوبي آگاه بود. لذا براي تضعيف انگلستان و گشودن جبههاي جديد و خطرناك در برابر آن كشور، سعي كرد شوروي را به پيشروي به سمت خليج فارس از خاك ايران تحريك و تشويق كند. ريچارد استوارت در توضيح اين نقشه و واكنش شوروي مينويسد:
مقامات آلمان براي تقسيم غنايمي كه بعد از سقوط انگلستان به دست ميآمد، از شوروي دعوت كردند كه به دولتهاي محور (آلمان، ايتاليا و ژاپن) ملحق شود. در 17 اكتبر 1940 (25 مهر 1319) استالين، وزير امور خارجهاش مولوتف را جهت گفت و گو درباره تعيين مجدد مرزها در مقياس جهاني به برلين فرستاد. مذاكرات آلمان و شوروي در 12 نوامبر (21 آبان) آغاز شد. ريبن تروپ وزير خارجة آلمان با اشاره به توسعة آلمان و ايتاليا و ژاپن در جهت جنوب از مولوتف پرسيد: آيا توجه روسيه نيز در درازمدت براي دستيابي بر مدخلي طبيعي به دريا[ی آزاد] به سوي جنوب معطوف نخواهد شد؟ هنگامي كه مولوتف پرسيد كدام دريا منظور است؟ ريبن تروپ نيز پرسيد: آيا در درازمدت براي روسيه مناسبترين راه وصول به درياي آزاد در جهت خليجفارس و درياي عمان قرار ندارد؟ دو روز بعد پروتكل محرمانهاي را آلمانها به مولوتف پيشنهاد كردند كه در آن آمده بود: «اتحاد شوروي خواستههاي ارضي خود را در جنوب قلمرو ملي اتحاد شوروي در جهت اقيانوس هند اعلام ميدارد.» مولوتف نظري ابراز نداشت.
مقامات شوروي ميخواستند در طرح پيمان چهارجانبه (آلمان، شوروي، ايتاليا و ژاپن) قيد شود: «منطقة جنوب باكو و باطوم (واقع در ماوراء قفقاز) در جهت كلي خليج فارس به عنوان مركز اهداف آتي اتحاد شوروي شناخته شود.» و اين طرح را در 25 نوامبر 1940 (4 آذر 1319) به سفير آلمان در شوروي تسليم كردند... شورويها با آنكه هنوز در مورد پيشنهاد خود پاسخي از هيتلر دريافت نداشته بودند به تهيه و تدارك لازم جهت پيشروي در ايران مشغول شدند. طرح عملياتي ستاد فرماندهي شوروي در ماه مارس (اسفند) تكميل شد. بر اساس اين طرح قرار بود نيروهاي شوروي در ده نقطه از آسياي ميانه و قفقاز به ايران هجوم آورند. محور اصلي اين تجاوز جادة جلفا – تبريز- تهران را دربر ميگرفت. ستونهاي ديگري نيز مسيرهاي رضائيه و كرانههاي درياي خزر را تحت پوشش قرار ميدادند و بندر انزلي نيز هدف يك حملة آبي خاكي قرار ميگرفت. نيروهاي مستقر در آسياي ميانه نيز از طريق گرگان راهي تهران ميشدند و از طريق عشقآباد به سوي مشهد پيشروي ميكردند. مقامات شوروي اميدوار بودند از سوي انگليسيها مداخلهاي در كار آنها صورت نگيرد. با اين همه در صورت مداخله نظامي انگليس، ارتش سرخ پيشبيني كرده بود كه در حوالي كرمانشاه و شمال عراق با نيروهاي مزبور درگير شود.
از ديگر اهداف شوروي در ايران كه مورد تأييد و تأكيد آلمانها قرار گرفت، دستيابي به مناطق نفتي جنوب كشور ما بود. روزنامة ديلي تلگراف در شماره دوم ژانويه 1940 (12 دي 1319) از ملاقات ريبن تروپ وزير خارجة آلمان با استالين گزارش ميدهد كه در آن، آلمان در قبال به تصرف درآوردن چاههاي نفت روماني، تصرف چاههاي نفت ايران و عراق را توسط شوروي مورد تأييد قرار داده است.
ستاد مشترك ارتش انگلستان براي مقابله با حملة احتمالي شوروي به مناطق نفتي ايران طرحهايي را آمادة اجرا ساخت كه برخي عبارت بودند از:
1- بمباران هوايي مناطق نفتخيز باكو توسط هواپيماهاي انگليسي كه از فرودگاههاي ايران برميخاستند.
2- تقويت نيروهاي مستقر در عراق و به ويژه بصره كه بتوانند از بندر بصره و مناطق نفتي ايران در برابر هرگونه عمليات داخلي ضدانگليسي و حملة احتمالي هوايي از جانب روسيه شوروي دفاع كنند.
3- استقرار نيروهاي انگليسي در جنوب ايران جهت حمايت از مناطق نفتي ايران با موافقت يا بدون موافقت دولت ايران.
در پايان گزارش ستاد مشترك ارتش انگلستان تصريح شده بود:
هدف سياست ما بايد حفظ سياست بيطرفي ايران باشد تا آن كه زمان مناسب براي استفاده از اين كشور به عنوان پايگاهي جهت حمله به خاك روسيه شوروي فرا رسد.
در اين دوران همه حساسيت انگليس، روي مناطق جنوبي و نفتخيز ايران بوده است.
در گزارش محرمانة وزارت امور خارجه انگلستان به تاريخ 22 مه 1940 (اول خرداد 1319) كه به امضاي متصدي بخش خاورميانه وزارت امور خارجه انگلستان رسيده نيز آمده است:
من هيچ دليلي نميبينم كه تصرف شمال ايران توسط روسيه شوروي به شرطي كه در عوضِ آن ما آبادان و چاههاي نفت را متصرف شويم غيرقابل قبول باشد. مادام كه منافع ما به خطر نيفتاده براي ما كاملاً بيتفاوت است كه آلمان يا روسيه شوروي دولت ايران را كنترل كند.
اين حساب و كتابها كه همه متضمن تجاوز به خاك ايران يا اشغال يا تجزيه بخشي از آن بود، با حمله آلمان به روسيه شوروي بر هم خورد؛ و جاي خود را به محاسبات ديگري داد؛ اما يك چيز ثابت ماند و آن اشغال بخشهايي از خاك ايران بود؛ اشغال خاك ايران بخش ثابت محاسبات بود، اما اشغالگران و معاملهگران فرق كرده بودند.
بنابراين انگلستان دورانديشانه طرح تقسيم ديگربارة ايران را مانند سال 1907 پيش كشيد. طبق اين طرح، انگلستان تصرف استانهاي شمالي ايران را توسط روسية شوروي (كه در قرارداد 1907/ 1286ش، به عنوان منطقة نفوذ روسيه شوروي شناخته شده بود) با اين شرايط مورد موافقت قرار داد:
1. انگلستان مناطق نفتي ايران را به تصرف كامل خود درآورد.
2. روسيه شوروي متعهد شود كه بعد از اشغال استانهاي شمالي سعي در ادامه پيشروي به سمت جنوب ايران نكند.
مقامات دولتي انگلستان آشكارا اعلام كردند آنها اشغال و تجزية بخشهاي شمالي ايران توسط روسيه شوروي را به هيچوجه به عنوان اعلان جنگ به انگلستان تلقي نميكنند بلكه بر عكس كاملاً با آن موافقت دارند.
بر طبق سندي به تاريخ 17 اوت 1941 (26 مرداد 1320) كه از سازمان جاسوسي آلمان نازي بر جاي مانده است، بحث تقسيم ايران و احياي قرارداد 1907 در كابينة انگلستان مطرح و بر آن توافق شده است.
عاقبت دو كشور روسيه شوروي و انگلستان در ظاهر به بهانة عدم اجراي درخواست آنها از سوي دولت ايران مبني بر اخراج آلمانيهاي مقيم ايران و در باطن جهت احيا و اجراي قرارداد 1907 تقسيم ايران، در ساعت 4 صبح روز 25 اوت 1941 (3 شهريور 1320) كشور ما را اشغال كردند. ارتش سرخ نواحي شمالي ايران تا نزديكي پايتخت را گرفت و نيروهاي انگليس از غرب و جنوب وارد ايران شده تمام نقاط حساس در جنوب به ويژه مناطق نفتي و تأسيسات شركت نفت ايران و انگليس در خوزستان را تصرف كردند. سوخت صنعتي و نظامي انگليس از پالايشگاه آبادان تأمين ميشد. سر آنتوني ايدن وزير خارجه و نخستوزير بعدی انگلستان در خاطرات خود پالايشگاه آبادان را بزرگترين پالايشگاه نفت جهان و جزو داراييهاي مهم انگليس معرفي كرده است!
ایران، پل پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم
در طول جنگ جهاني دوم ابتدا نيروهاي شوروي و انگلستان از شمال و جنوب كشور ما را به اشغال خود درآوردند و پس از اندكي با صلاحديد قواي اشغالگر، نيروهاي آمريكا نيز به آنان اضافه شدند. تمام امكانات دريايي، زميني و هوايي ايران به عنوان «پل پيروزي»، با اجبار متفقين در اختيار جنگ و حمل محمولههاي نظامي و تداركاتي به شوروي قرار گرفت. به عنوان نمونه راهآهن سراسري ايران چنان در حجم وسيع و بيش از اندازة ظرفيتِ عملي و حتي اسمي مورد استفاده قرار گرفت كه تا پايان جنگ خسارات سنگيني به آن وارد آمد. ظرفيت حمل و نقل راهآهن ايران قبل از اشغال نظامي کشور، حدود 200 تن در روز بود كه اشغالگران آن را به حدود 6000 تن در روز يعني سي برابر ظرفيت سال قبل افزايش دادند. دردناكتر اين بود كه راهآهن ايران پس از خاتمة جنگ در سال 1945 مجبور شد مبلغي معادل پانزده ميليون دلار بابت تجهيزات و لکوموتيوهايی كه متفقين در سالهاي اشغال جهت افزايش ظرفيت راهآهن وارد و به كار گرفته بودند بپردازد.
انگلستان و آمريكا علاوه بر دريافت اين وجه هنگفت، تجهيزات و وسايل موجود متعلق به راهآهن سراسري ايران را كه هم در حدّ وسيع مورد استفاده قرار داده و هم تمام قيمتشان را گرفته بودند، در كشتيهاي خود سوار كرده از ايران خارج كردند تا از پيشرفت ايران در زمينة حمل و نقل ريلي جلوگيري نمايند! جعفر شريفامامي كه در دوره اشغال ايران (جنگ جهاني دوم) رئيس قسمت سير و حركت راهآهن كل ايران بود در خاطراتش ميگويد:
قرار بود آمريكاييها تمام وسايل نقليهاي كه آورده بودند مانند 120 لكوموتيو و تعداد زيادي واگن و جرثقيلهاي بزرگ و غيره [را]، بعد از جنگ بگذارند براي راهآهن، چون اولاً كشتي به مقدار كافي نداشتند كه اينها را ببرند و بعد هم ديگر مقداري از آنها فرسوده شده بود و صرف نميكرد برايشان. اين بود كه هر وقت هم صحبت ميشد ميگفتند كه ما تمام اين وسايل نقليه را بعداً در اختيار راهآهن ايران ميگذاريم. حال آنكه يك روز بخشنامهاي از طرف محمود بدر وزير دارايي يا صدرالاشراف نخستوزير آمد كه آنچه از لوازم راهآهن و وسايل نقليه و غيره كه آوردهاند و مورد احتياج است نگه داريم و بقيه را هم ببرند. يك بخشنامه صادر شد به تمام نواحي راهآهن كه صورت بدهيد از وسايل نقليه و تأسيساتي كه آمريكاييها آوردهاند كه چه چيزهايي را لازم داريد و بقيهاش را ببرند. اينها هم به تصور اينكه مجاني است صورتها را خيلي مفصل دادند. بعد معلوم شد كه قيمت اينها را حساب كردهاند و پولش به صورت يك چك از طرف وزير دارايي داده شد به مأمور آمريكايي.
اما گزارش والاس موري سفير وقت آمريكا در ايران، علاوه بر نمايش آشكار حرص و آز بيپايان آمريكاييها و قدرناشناسيشان نسبت به كمك عظيم ايران در پيروزی متفقين و نابودي نازيسم و فاشيسم، چهره مشعشعِ آباداني و ترقياي كه به ايران نويد داده بودند را برملا ميسازد. وي خطاب به رئيس اداره خاور نزديك در وزارت امور خارجة آمريكا چنين مينويسد:
ما نبايد در عقب كشيدن قواي خود به آن اندازه تعجيل به خرج دهيم كه نتيجة آن از دست رفتن مقادير زيادي از اموال قابل انتقال باشد كه ميتوان آنها را در صورتي كه در محل به فروش نرسند از ايران خارج ساخت، به خصوص كه هزارها وسايل مخصوص راهآهن و تعدادي لكوموتيو وجود دارد كه ايرانيان به آنها نيازي ندارند و در صورت احتياج هم قادر به خريداري آنها نيستند. 25 كشتي لازم است كه آنها را از ايران خارج كنند. باقي گذاشتن و واگذاري اين اموال براي دولت ما ضررهاي فاحشي خواهد داشت!
همسویی شوروی با انگلستان در تقسیم ایران
ژوزف استالين رهبر شوروی، در کنفرانس تهران- که سران سه قدرت پيروز در جنگ جهاني دوم يعنی استالين، روزولت و چرچيل در آن شرکت داشتند- به محمدرضا پهلوي گفت:
هرگز نميتوانيد از نقشههاي امپرياليستها مطلع بشويد. فئوداليسم يك سيستم قرون وسطايي است و شاه جوان ايران اگر ميخواهد موفق شود بايد كشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمينها را به آنها بدهد. نبايد به امپرياليستها مطمئن باشيد زيرا آنها همانطور كه رضاشاه را از مملكت بيرون انداختند اگر منافعشان به خطر بيفتد شما را هم از كشور بيرون خواهند كرد. شاه جوان بهتر است در اولين فرصت مناسب حكومت را به مردم واگذار كند و بساط سلطنت را كه يك سيستم قرون وسطايي است جمعآوري نمايد... امپرياليستها تا روزي كه يك قطره نفت در ايران و خاورميانه موجود است اين منطقه را رها نخواهند كرد و اتحاد شوروي قصد ندارد با امپرياليستها وارد جنگ شود، بنابراين با حكومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد كرد.
خانم مارگارت لاينگ، نظر سرلشكر حسن ارفع (رئيس وقت ستاد ارتش ايران) در مورد كنفرانس تهران را چنين نقل ميكند:
ما به وسيله يك منبع موثق مطلع شده بوديم كه هيأت مستشاران همراه استالين طرحي را مورد نظر داشتند كه آذربايجان، گيلان، مازندران و گرگان به صورت جمهوريهاي مستقل درآمده و مانند جمهوريهاي آذربايجان، روسيه و تركمنستان زير پرچم اتحاد جماهير شوروي درآيند و به همين ترتيب حزب توده نيز كه به سرعت قدرت ميگرفت قرار بود در تهران به قدرت برسد.
پس روسها هيچ علاقهاي به محمدرضا و تداوم سلطنت او نداشتند. وي بسيار به آمريكا نزديك شد و سلاحهاي پيشرفتة آمريكايي را به طور وسيع خريد و در ايران ذخيره كرد و در برابر كمونيسم و حزب توده واكنشهاي تندي نشان داد.
طبق قراري كه سه كشور آمريكا، انگلستان و شوروي با دولت ايران بسته بودند، شش ماه بعد از پايان جنگ بايد نيروهاي خود را از ايران خارج ميكردند. اين قرار از سوي انگلستان و آمريكا مراعات شد؛ اما زمامداران كرملين در آرزوي دستيابي به نفت سرشار ايران و رسيدن به آبهاي آزاد خليج فارس از تخلية ايران خودداري كردند و بعد از فشارهاي بينالمللي افكار عمومي جهان و مقاومت ايرانيان و نيز حمايت سازمان ملل از ايران، حاضر شدند نيروهاي خود را غير از آذربايجان از ساير نقاط ايران خارج نمايند. با توجه به نقش ارزندة ايران در تداوم مقاومت شوروي و انگلستان در برابر آلمان كه منجر به اعطاي لقب «پل پيروزي» از طرف متفقين شد و امضاي قرارداد تخلية ايران شش ماه پس از پايان جنگ، استالين نميتوانست با ايران كاري را تكرار كند كه در كشورهاي متخاصم و فاشيسمزادة اروپاي شرقي كرده بود (اشغال). هدف نهايي روسها فشار وارد آوردن بر دولت ايران جهت واگذاری امتياز نفت استانهاي شمالي بود. (امتياز استخراج نفت جنوب ايران از مدتها قبل در دست انگليسيها بود).
چون ادارة مستقيم آذربايجان توسط روسها آنان را در برابر آمريكا و انگلستان قرار ميداد و آبرو و اعتبارشان را در دنيا و سازمان ملل خدشهدار ميساخت، زمامداران كرملين صلاح در آن ديدند كه با توجه به ظلم و اجحاف فراوان رضاشاه عليه آذربايجانيها و نارضايتي عمومي مردم آذربايجان از حكومت پهلوي ، با تحريك وسيع عصبيّت قومي مردم آنجا حركتي در قالب خودمختاري و با هدف نهايی جداييطلبي ايجاد كنند و در ظاهر، گردانندگي آن را به افراد مطمئني از خودِ آذربايجان بسپارند. بنابراين در عاليترين سطح حزب كمونيست شوروي ايجاد حركت خودمختاري به سركردگي جمعي كه باز توسط آنها به نام «فرقه دمكرات آذربايجان» ناميده شد تصويب گشت. روسها رهبری امور فرقه را در آذربايجان بر عهده سيدجعفر پيشهوری گذاشتند که مدتي دبير اول حزب كمونيست ايران بود. وی به مدت يازده سال توسط حكومت رضاشاه به زندان افتاد و امتحان خود را در وفاداري به كمونيسم پس داد. به موازات تشكيل، حمايت و هدايت فرقة دمكرات در آذربايجان، روسها در كردستان ايران نيز حركتي خودمختاريخواهانه به رهبري قاضي محمد حضيري و در قالب حزب دمكرات كردستان ايجاد كردند. اين دو از حمايتهاي نظامي آشكار نيز برخوردار بودند.
کنفرانس مسکو و طرح تقسيم ايران
همانگونه كه گفته شد هدف نهايي روسها چنگ انداختن به منابع نفتي ايران و خليج فارس و از آن طريق دستيابي به آبهاي آزاد و گرم دنيا بود. والاس موري سفير آمريكا در ايران در 25 سپتامبر 1945 برابر با 3 مهر 1324 به واشنگتن چنين هشدار داد:
اهداف نهايي شوروي ممكن است شامل دستيابي به خليج فارس و رخنه به ساير نقاط خاور نزديك باشد... سلطه شوروي بر ايران به طور قطع براي منافع آمريكا زيانبخش خواهد بود.
ترومن رئيسجمهور آمريكا در جلسهاي مهم با جيمز برنز، وزير امور خارجه آمريكا، و درياسالار ويليام ليهي، رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا، در مورد بحران ايران گفت:
اين خطر وجود دارد كه شورويها كنترل ذخاير نفتي ايران - در خوزستان - را به دست آورند و در وضعي قرار گيرند كه موقعيت آمريكا را در خليج فارس تهديد كنند.
آمريكا و انگلستان به خوبی متوجه بودند كه افزايش فشار آنان بر روسها جهت خروج نيروهايشان از آذربايجان و عدم حمايت از حكومت فرقه دمكرات و حزب دمكرات كردستان، ممكن است كار را به رويارويي نظامي بكشاند. لذا طبق عادت پيشين، در سر ميز مذاكره در کنفرانس مسکو که با شرکت دولتهای شوروی، انگلیس و آمريکا برای هماهنگی و تعيين حدود نفوذ و تقسيم کشورها در سطح جهانی تشکيل شده بود، تقسيم ايران را عاقلانهتر از جنگ بر سر ايران ديدند!
طرح بوین
طرح تقسيم ایران در کنفرانس مسکو توسط وزیر امور خارجه انگلستان، يعنی ارنست بوين، ارائه گرديد و به همين دليل به طرح بوين معروف گشت. این کنفرانس در دسامبر 1945/آذر 1324 با شرکت وزرای خارجه شوروی، آمريکا و انگليس در مورد مسائل مربوط به جنگ (دوم جهانی) و مسائل خارجی سه کشور تشکيل گرديد. در اين کنفرانس ارنست بوين کوشيد موضوع ايران را در دستور کار قرار دهد. وی به استالين گفت افکار عمومی در انگلستان و اعضای پارلمان انگليس بر اين باورند که دولت شوروی سياستی را تعقيب میکند که منجر به منضم ساختن آذربايجان ايران به شوروی خواهد شد و حداقل میخواهد آذربايجان را به صورت يکی از اقمار خود درآورد. وی سپس به عدم توانايی ايرانیها در ايجاد رفرم و اصلاح و بهبود اوضاع ايران اشاره و تأکيد نمود اصلاحات و رفرمهايی بايد در ايران به انجام برسد که بسيار لازم و مورد نياز ايران میباشد. آنگاه طرح خود را ارائه کرد که به موجب آن بايد کميسيونی از نمايندگان سه کشور جهت ارائه مشاوره و کمک به ايران تشکيل گردد و برای ايجاد شوراهای ايالتی و ولايتی به دولت ايران ياری دهد. همچنين اين کميسيون بايد توصيههايی را برای تجديدنظر در موادی از قانون اساسی ايران به ويژه در مورد انتخابات شوراهای محلی و استفاده از زبانهای قومی مانند عربی، ترکی و کردی برای مقاصد تحصيلی و آموزشی به دولت ايران ارائه نمايد. اولين دوره انتخابات شوراهای ايالتی نيز تحتنظر کميسيون صورت خواهد گرفت.
برنز، وزير خارجه آمريکا، با اندک اصلاحاتی اين طرح را پذيرفت. اما استالين به ظاهر بر طبق نظر مولوتف وزير خارجهاش که اظهار داشت چنين پيشنهادهايی را بدون اطلاع و رضايت ايران نمیتوان پذيرفت، طرح بوين را رد کرد. اما سر ريدر بولارد سفير انگليس در ايران، که در کنفرانس مسکو حضور داشت، برای وادار ساختن دولت ايران به پذيرش طرح بوين به تهران مراجعت کرد و ضمن ملاقات با ابوالقاسم نجم (نجمالملک) وزير خارجه ايران و ابراهيم حکيمی نخستوزير، پيشنويس طرح را تسليم آنان کرد. 15 دی 1324 بخش فارسی راديو بیبیسی خبر داد بولارد به دولت ايران پيشنهاد کرده است با تشکيل کميسيون سهجانبه از نمايندگان شوروی، آمريکا و انگلستان موافقت نمايد تا اوضاع ايران و به ويژه اوضاع آذربايجان (تحت اشغال روسها و فرقه دمکرات) را مورد بررسی قرار دهند.
عاليترين مقامات سياسي و نظامي ايران به وجود طرح تقسيم ايران در سال 1324 و هماهنگی آمريکا و انگليس در آن اذعان داشتهاند. محمدرضا پهلوي كه در جريان طرح تقسيم بود، 19 مرداد 1348 به اميراسدالله علم (نخستوزير و سپس وزير مقتدر دربار) چنين گفت:
در دوران جنگ جهاني دوم، جيمز برنز وزير خارجة آمريكا پيشنهادي به روسها ارائه داد مبني بر اينكه ايران به سه منطقه جداگانه تقسيم شود: منطقه تركنشين و كردنشين كه هميشه مطمح نظر روسها بودند و منطقة عربنشين - نفتخيز خوزستان - و (سوم) منطقه متعلق به ايرانيان. اين پيشنهاد به دلايلي كه براي ما معلوم نيست نظر موافق مولوتف (وزير خارجة شوروي) را جلب نكرد، بعد هم استالين با آن مخالفت كرد و خود آمريكاييها نيز به دوباره انديشيدن دربارة آن نپرداختند، اگر روسها با اين نقشه موافقت كرده بودند اين كار به منزلة پايان كار ما بود.
محمدرضا پهلوی سالها بعد در اين مورد نوشت:
روس و انگليس براي بار اول با قرارداد 1907 ميخواستند ايران را تجزيه و به مناطق نفوذ تقسيم كنند... همين انديشة تجزيه ايران به مناطق نفوذ پس از جنگ دوم نيز از سر گرفته شد. در سال 1945 وزير خارجة بريتانيا «بوين» و وزير خارجة ايالات متحده آمريكا «بيرنس» [برنز] در كنفرانس مسكو به روسها پيشنهاد كردند كه آذربايجان، كردستان و خوزستان به ايالات خودمختار تبديل شوند. استالين ابتدا پيشنهاد را پذيرفت ولي ظاهراً مولوتف عقيده داشت كه با اندكي انتظار خواهند توانست سرتاسر ايران را تحت نفوذ خود آورند. به همين سبب، سرانجام استالين با پيشنهاد و نظر آمريكا و انگلستان موافقت نكرد.
انگلستان و آمريكا به خوبي ميدانستند كه در ايران نميتوانند با روسها بجنگند و از جنگ پيروز بيرون آيند. مرزهاي طولاني ايران و شوروي به روسها امكان ميداد از هر كجا و به هر مقدار كه بخواهند نيروي نظامي وارد ايران كنند و در زمان مذكور (و زمانهاي بعد نيز) دولتهاي غربي فاقد آن امكانات و نيرو در ايران و عراق بودند كه جلوي تهاجم گستردة روسها را بگيرند. از طرف ديگر هر سه كشور حاضر به ريخته شدن خون سربازانشان به خاطر ايران نبودند. در مورد روسها نيز نوشتههاي آندرو گروميكو وزير خارجة معروف شوروي در خاطراتش بهترين سند ادعای ماست. وي كه در كنفرانس تهران همراه استالين بود، با وجود توضيحات مفصل راجع به گفتوگوهاي كنفرانس در مورد مسائل جهاني و نظامي و ادامة جنگ با آلمان و دنياي پس از شكست آلمان و... هيچ اشارهاي به ايران و مصائبي كه در جنگ جهاني دوم (اروپايي!) براي جلوگيري از شكست شوروي متوجه كشور ما شد نكرده است. گويا اصلاً او ايران و ايراني را نديده بود و محل تشكيل كنفرانس، تهران پايتخت ايران نبود!
سردمداران حکومت پهلوی نيز به خوبی میدانستند که آمريکا و انگليس در دفاع از ايران با شوروی نخواهند جنگيد. سرلشكر حسن ارفع در خاطرات خود مينويسد:
وقتي پيشهوري آذربايجان را در اختيار گرفت و من رئيس ستاد ارتش بودم با سفير بريتانيا در ايران ريدر بولارد و سفير آمريكا در ايران والاك [والاس] موري ملاقات نمودم و خواستار اقداماتي از سوي آمريكا و بريتانيا جهت ممانعت از بلعيده شدن آذربايجان توسط روسها شدم و به آن دو گفتم «شما استقلال و تماميت ارضي ما را تضمين كردهايد». بولارد جواب داد: «ما به خاطر اين امر به روسيه اعلام جنگ نميكنيم!» و والاك [والاس] موري گفت: «كسي نميخواهد آذربايجان را بگيرد، روسيه آذربايجان را تخليه خواهد كرد.» طبق آنچه يك ديپلمات انگليسي عضو هيأت بريتانيايي (به رياست ارنست بوين) شركتكننده در كنفرانس مسكو ميگفت آنان حتي پيشنهادي به حكومت شوروي عرضه داشته بودند كه سرانجام آن تجزية ايران و ضميمة قسمت اعظم آن به شوروي ميگرديد.
زماني كه گزينة برخورد نظامي انگلستان و آمريكا با شوروي جهت آزادي آذربايجان و تخلية آن از ارتش سرخ منتفي شد و انگلستان آشكارا اعلام كرد «به خاطر آذربايجان با شوروي نخواهد جنگيد»، پير استعمار طرح هميشه آماده خود يعني «تقسيم ايران به جاي جنگ بر سر ايران» را بار ديگر در دستور كار كنفرانس مسكو قرار داد. ماحصل طرح مشترك انگلستان و آمريكا كه به طرف روسي ارائه شد تقسيم ايران به جمهوريهاي آذربايجان، كردستان، گيلان (سهم شوروي) و جمهوري خوزستان (مناطق نفتخيز جنوب ايران) و احتمالاً بلوچستان جهت ممانعت از رسيدن روسها از سمت شرق ايران به آبهاي گرم و آزاد جنوب (سهم انگلستان) بود، آمريكا هم با اين امر مخالفتي نداشت و به يقين سهم ويژة خود را میبرد!
کنفرانس مسکو در اسناد آمریکاییها
در وزارت خارجه آمريكا اسنادي مربوط به طرح تقسيم ايران در کنفرانس مسکو و واکنش کاربدستانِ ايرانی به ویژه نمایندگان مجلس ديده ميشود. به عنوان نمونه به سند زير دقت فرماييد:
تلگرام موري سفير آمريكا در ايران به وزارت خارجة آمريكا، شماره 1046-1/91-761
تهران 10 ژانويه 1946/20 دي 1324
[دکتر محمد] مصدق ديروز نطق هيجانانگيزي در مجلس ايراد كرد و در آن به شدت از اعتقاد به تشكيل كميسيون حمله كرد و انتقاد نمود و از روسها به علت آنكه با تشكيل اين كميسيون مخالفت كردهاند سپاسگزاري به عمل آورد. او اين پيشنهاد را با قرارداد تقسيم 1907 روسيه و انگليس و معاهدة مشئوم 1919 [تسلط انگليس بر امور مالی و نظامی ايران با قرارداد وثوقالدوله نخستوزير وقت و سر پرسی کاکس سفير انگليس در ايران به تاريخ 9 اوت 1919 /1337 قمري] ايران و انگليس مقايسه كرد... روش اخير انگليسيها عقيدة مرا تقويت كرده كه آنها سازش ضمني با روسها به عمل آوردهاند و دست آنها را در شمال ايران باز گذاردهاند در حالي كه وضع خود را در جنوب تثبيت ميكنند... من گمان ميكنم اين نكته بسيار مهم باشد كه بولارد (سفير انگليس در ايران) در يادداشت اصلي به بوين (وزير امور خارجة انگليس) راجع به پيشنهاد كميسيون سه جانبه از خوزستان به عنوان اينكه امكان توجه مخصوص به آن گردد فكر كرده و نيز از اينكه در آخرين پيشنويس نهايي راجع به كنفرانس كه به مسكو ارسال شده است از زبان عربي به عنوان اينكه زبان اقليتي باشد كه در مدارس معرفي شود سخن گفته است. اين نكته ممكن است دال بر اين باشد كه به موازات يك آذربايجان خودمختار و تحت تسلط شوروي، نسبت به يك خوزستان خودمختار تحت تسلط انگليس نيز انديشه شده باشد.
در اين سند و ساير اسناد آمريکاييها از کنفرانس مسکو و طرح بوين با سکوت کامل راجع به سه موضوع بسيار مهم مواجه هستيم:
- سکوت کامل پيرامون ضرورت دفاع آمريکا و انگليس از ايران در مقابل زيادهخواهيهای شوروی؛ با توجه به پل پيروزی بودن ايران برای آنها در جنگ و خسارات گستردة مالی و جانی براي کشور ما در جنگی که اصلاً ربطی به ما نداشت.
- سکوت کامل در مورد هماهنگی با انگليس جهت تقسيم ايران به چند جمهوری در کنفرانس مسکو.
- سکوت کامل پيرامون منافع و ميزان نفوذ و تسلطی که شوروي با تقسيم ايران به چند جمهوری به دست میآورد.
سادهانديشی خواهد بود اگر تصور شود در اين تقسيم هيچ سهم يا منفعتی به آمريکا نميرسيد.
مخالفت مجلس و نطق دکتر مصدق
انتشار خبر كنفرانس مسكو و برخي تصميمات محرمانة آن افكار عمومي در ايران را بسيار نگران كرد. ايرانيان تقسيم عملي وطن را در پيش رو ميديدند و لذا به ابراز مخالفتهايي برخاستند. دامنة اين مخالفتها به مجلس شوراي ملي نيز كشيد. دكتر محمد مصدق در جلسة پنجشنبه 20 دي 1324 در نطق شديدي به باني كنفرانس (انگلستان) و نتايج آن حمله نمود. وي همچنين در نطق خود گوشههايي از تصميمات محرمانة كنفرانس را عيان ساخت. متن نطق بسيار مهم دكتر مصدق چنين است:
يازدهم ديماه راديو لندن اخبار ذيل را منتشر نمود: «از تهران خبر ميرسد كه سرريدر بولارد سفيركبير انگلستان و مستر والاس مري سفيركبير آمريكا در تهران به دولت ايران پيشنهاد كردهاند كه با تشكيل يك كميته سه نفري که از نمايندگان شوروي، انگلستان و آمريكا تشكيل شده موافقت نمايد تا اوضاع ايران را به طور عموم و اوضاع آذربايجان را به طور خصوصي مورد بررسي قرار دهند. دو سفيركبير مزبور در اين باره با اعليحضرت شاهنشاه ايران، محمدرضاشاه، نيز مذاكراتي نمودهاند و اين پيشنهاد را به معظمله هم تقديم كردهاند. دولت ايران هنوز جواب موافقي به اين پيشنهاد نداده است و شايد بخواهد قبل از موافقت با اين پيشنهاد آن را به مجلس شوراي ملي عرضه كند. در محافل لندن اظهار ميشود كه دولت انگلستان درباره تشكيل يك كميتة سه نفري براي بررسي اوضاع ايران هنوز به رأي سابق خود دربارة تشكيل چنين كميتهاي باقي است و با اينكه دولت شوروي در كنفرانس مسكو در آغاز با اين پيشنهاد موافقت كرد و آخر سر آن را رد نمود، دولت انگلستان هنوز به رأي خود باقي است.
تا پريشب من از مضمون پيشنهادي كه راديو لندن خبر داده مطلع نشدم و پس از استحضار گفتم صد رحمت به قرارداد وثوقالدوله [1919]؛ زيرا قرارداد مزبور ايران را تحت ولايت انگليس ميگذاشت و اگر به ايران روزي كمك ميرسيد ميتوانست آزاد شود ولي اين پيشنهاد قرارداد 1907 را به صورت ديگر تجديد مينمايد. من هر چه خواستم كه در كميسيون خارجه آقاي نجم به طور صريح اظهاراتي كند ننمود و به طور مبهم جواب داد. بنابراين، با آقاي نخستوزير [ابراهيم حكيمي] داخل مذاكره شدم و بين ما توافق حاصل شد كه عدهاي از نمايندگان دستجات مختلف در يك جا حاضر شوند و راجع به نيك و بد پيشنهاد مذاكره نمايند. جلسه در وزارت خارجه تشكيل شد، آقاي نخستوزير اظهار نمودند كه آقايان بفرمايند چه ميخواهند؟ در جواب اين طور گفته شد كه قبلاً لازم است دولت جريان را گزارش دهد تا حضار آن را متن قرار دهند و در حواشي آن نظريات خود را اظهار نمايند. بالاخره آقاي نخستوزير دو برگ كه روي آن يازده ماده تنظيم شده بود به حضار ارائه نمودند و چون به اسم سه دولت داده شده كه يكي مخالف است قهراً امضا نداشت و با اينكه اوراق مزبور را نمايندگان سياسي دو دولت به وزارت خارجه يك دولتي دادهاند، آقاي نجم وزير خارجه ميگفتند اينها برگهايي است غيررسمي كه نه امضا دارد و نه شماره و تاريخ آن معلوم است؛ خلاصه اينكه هيچ است و چون انتشار آن دولت را در افكار عامه مفتضح ميكرد قائل بود كه اين برگهاي بلااثر جزو اسرار اداري است و نبايد منتشر شوند و از بعضي اخبار كه روزنامهها راجع به آن اوراق منتشر كرده بودند بسيار عصباني بود و راضي نشد كه نمايندگان از آن، رونوشتي بردارند و روز قبل هم كه باز كميسيون خارجه تشكيل شد و اعضا اصرار داشتند كه اوراق مزبور را ببينند آنها را ارائه ننمود و خودداري كرد.
سپس دكتر مصدق برخي از بندهاي قرارداد را بازگو و دولت را مورد حمله قرار داد:
پيشنهاد شامل يازده ماده است كه بسيار كشدار و هر يك از آنها مربوط به مطالب مهمي است. مثلاً در بند ششم ميگويد: «كميسيون اصلاحاتي را كه مخصوصاً در انتخاب انجمنهاي محلي و وظايف آنان و تداركات وجه به نظر لازم ميرسد توصيه خواهد نمود. در بند هفتم ميگويد: «كميسيون توصيههايي در باب استعمال زبانهاي اقليت از قبيل عربي و تركي و كردي جهت تعليمات و منظورهاي ديگر خواهد نمود.» بند 9 چنين است: «سه دولت مساعي كامل به كار خواهند برد كه دولت ايران را متقاعد سازند توصيههايي را كه از طرف كميسيون به عمل ميآيد به صورت قانوني درآورد.»
آقايان نمايندگان محترم، خوب است كه ملاحظه فرموديد دكتر ميلسپو كه مستخدم ايران بود و ما ميتوانستيم به وسيله نسخ قانون استخدام او مشاراليه را مرخص كنيم انفصال او از كار براي ما چقدر توليد مشكلات نمود؛ واي به وقتي كه اختيار قانونگذاري مملكت تحت نفوذ و اختيار سه دولت واقع شود، كدام وزير خارجة باهوشي است كه براي چنين دولتي قائل به استقلال شود؟ اگر اين پيشنهاد خوب است و يا اينكه دولت در خوبي آن مردد است چرا آن را منتشر نكرد تا صاحبان حق يعني افراد ملت بتوانند در مقدرات خود نظرياتي اظهار كنند و دولت هر اقدامي كه ميكند روي فكر و مصالح ملت باشد و اگر بد است چرا وارد مذاكره شد و آن را همان روز اول رد نكرد؟
نظر من [در مورد وقایع آذربایجان] اين بود كه بين دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتي از مملكت با يك عده از اهالي آنجا اختلاف حاصل شده است، قبلاً بايد با اهالي محل داخل مذاكره شد شايد اختلاف را بتوان با خود آنها حل كرد و چنان چه به اين طريق نتيجه نداد با دولت اتحاد جماهير شوروي مذاكره كنيم كه مانع مرتفع و اختلاف حل شود. بنابراين صلاح نيست كه دولت انگليس و آمريكا به نام سه دولت با ما داخل مذاكره شوند و در ساير نقاط ايران هم كه ما هيچوقت اختلافي نداشتيم اختلاف ايجاد كنند. ما بايد اين اوراق را رد كنيم. از اينكه دولت اتحاد جماهير شوروي با اين پيشنهاد موافقت ننموده ملت ايران سپاسگزار است [مرحوم مصدق از علت اصلی مخالفت شوروی بیاطلاع بود] و آن روز كه سه دولت با هم متفق شوند كار ما تمام است. ملت ايران انتظار نداشت دول بزرگ استقلال ايران را نقض كنند. هر دولت وطنپرستي بايد اين قبيل پيشنهادات را رد كند، من از آقاي حكيمي خواهش ميكنم فوراً از كار كنارهگيري كند.
عاقبت طرح بوین
تا جايي كه نگارنده مطلع است متن كامل توافقات يازدهگانة سه كشور شوروي، انگلستان و آمريكا راجع به ايران در سال 1324 (کنفرانس مسکو) منتشر نشده است. متأسفانه مرحوم دكتر مصدق نيز در كتاب «خاطرات و تألمات مصدق» پيرامون طرح تقسيم ايران و مخالفتش با آن چيزي ننوشته است. توافقات مذكور در کنفرانس مسکو به قدري با تماميت ارضي و استقلال ايران مخالفت داشت كه دولت حكيمي و دولتهاي بعد نيز جرأت انتشار آن را نيافتند.
روسها كه موفقيت ظاهري فرقه دمكرات در آذربايجان را میديدند، طبق اشاره آشکار احسان طبری تئوريسين حزب توده خواب شيرين تسلط بر كل ايران را ميديدند و ايراني كمونيست و زير سلطة خود را نظاره ميكردند! لذا دو هدف اصلي و بلندمدت خود يعنی دسترسي به منابع نفتي ايران و آبهاي آزاد و گرم جنوب را ترجيح دادند! آمريكا و انگلستان نيز كه با مخالفت افكار عمومي مردم ايران در برابر تقسيم وطنشان مواجه شده بودند و از طرفي ميديدند سپردن مناطق وسیع و سوقالجيشي شمال ايران به روسها باعث نفوذ بيشتر آنها در ايران شده؛ اشتهايشان را جهت رسيدن به منافع نفتي و درياهاي جنوب تحريك خواهد كرد به دوباره انديشيدن و چانهزني درباره توافقات كميسيون كذايي نپرداختند. اين چنين بود كه دسيسة خطرناك انگلستان جهت تقسيم ايران و تبديل آن به «ايرانستان» نقش بر آب شد. البته تلاش شديد و بسيار خطرناک شورويها در تسلط کامل بر ايران نيز با عنايت پروردگار و با تلاش دولتمردان، علما، مردم مسلمان و سازمان ملل به نتيجه نرسيد و شکست خورد. خداوند وعده فرموده كه مكر مكاران را نابود ميسازد؛ و مكروا و مكرالله والله خيرالماكرين.
پانوشتها
۱ . ر.ك: عبدالرضا هوشنگ مهدوي: تاريخ روابط خارجي ايران، تهران، اميركبير، 1364، صص 170-146.
۲ . كتاب آبي (گزارشهاي محرمانة وزارت امور خارجه انگلستان درباره انقلاب مشروطه ايران)، تهران، نشر نو، 1363، ج 1، صص 75-74. مذاكرات روسيه و انگلستان جهت عقد قرارداد 1907 از سال 1905 شروع شده بود. سر آرتور هاردينگ سفير انگلستان در ايران (سلطنت مظفرالدينشاه) بعد از بازگشت به لندن در خاطرات مربوط به سپتامبر 1905 مينويسد: «در كاخ سلطنتي به طور خصوصي از لرد لنزدوان وزير امور خارجه شنيدم كه قرار است مذاكراتي جدي ميان روسيه و انگلستان براي تعيين مناطق نفوذ طرفين در آسيا هر چه زودتر آغاز شود». خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ، ترجمة دكتر جواد شيخالاسلامي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1363، ص 146.
۳ . كتاب آبي ، ج 1، ص 114.
۴ . مورگان شوستر: اختناق ايران، ترجمة ابوالحسن موسوي شوشتري، تهران، صفي عليشاه، 1362، ص 30.
۵ . ريچارد استوارت: در آخرين روزهاي رضاشاه، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران، معين، 1370، صص 51-45.
۶ . به نقل از: همايون الهي، اهميت استراتژيكي ايران در جنگ جهاني دوم، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1365، ص 55.
۷ . همان، صص 64-63.
۸ . اهميت استراتژيكي ايران...، ص 54.
۹ . Soviet threat to Middle East. N1068 26 January 1940 به نقل از: اهميت استراتژيكي ايران در جنگ جهاني دوم، ص 66.
۱۰ . اهميت استراتژيكي ايران...، ص 66.
۱۱ . همان، ص 132.
۱۲ . دو كشور انگليس و شوروی ادعا ميكردند تعداد آلمانيهای مقيم ايران به ده هزار نفر ميرسد و اين براي منافعشان خطرناك است؛ در صورتي كه آلمانيهاي مذكور متخصصين صنعتي به تعداد 700 نفر بودند. بولارد وزيرمختار انگلستان در تهران، تعداد خارجيهاي شاغل در ايران را چنين ذكر كرده بود: انگلستان 2590 [بزرگترين گروه خارجيان در ايران]، روسيه شوروي 390 نفر، آلمان 690 نفر، ايتاليا 310 نفر، چكسلواكي 180 نفر، سوئد 70 نفر و يوگسلاوي 140 نفر. اهميت استراتژيكي ايران در...، ص 126.
۱۳. خاطرات سر آنتوني ايدن، ترجمة كاوه دهگان، تهران، بهار 1342، ص 284.
۱۴. اهميت استراتژيكي ايران در جنگ جهاني دوم، صص 181-180.
۱۵. خاطرات جعفر شريف امامي، (طرح تاريخ شفاهي ايران مركز مطالعات خاورميانة دانشگاه هاروارد)، تهران، سخن، 1380، صص 55 و 75.
۱۶. ايران در اشغال متفقين، (مجموعة اسناد و مدارك 24-1318)، به كوشش صفاءالدين تبرائيان، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1371، ص 647.
۱۷. ملكه پهلوي، خاطرات تاجالملوك، صص 98 تا 103. محمدرضا پهلوي در كتاب «پاسخ به تاريخ» به دروغ مدعي است استالين در تهران به او گفت: «براي پنجاه سال آينده آسودهخاطر باشيد.» محمدرضا پهلوي: پاسخ به تاريخ، به كوشش شهريار ماكان، تهران، شهرآشوب، 1371، ص 281.
۱۸. مارگارت لاينگ: مصاحبه با شاه، ترجمه اردشير روشنگر، تهران، البرز، 1371، ص 120.
۱۹. اين حقايق، به گفتة كوزيچكين مأمور كا.گ.ب در ايران، شوروي را به وحشت افكند كه ايران در جنگ ميان شوروي و آمريكا سرپل حمله به شوروي خواهد بود. لذا دستور قتل شاه در مسكو صادر شد. در سال 1340 ماشين پر از مواد منفجره در سر راه ماشين شاه در تهران قرار داده شد كه فقط اشتباه مأمور انفجار بمب جان شاه را نجات داد. شرط انفجار فشردن و نگه داشته تکمه انفجار به مدت 3 تا 4 ثانيه بود و مأمور انفجار فقط چند بار سريع تکمه را فشار داد و بدينسان شاه از مرگی وحشتناک رهايی يافت. بمب ميتوانست تا شعاع 500 متر را در هم بكوبد. ر.ك: كوزيچكين؛ كا.گ.ب در ايران، ترجمة حسين ابوترابيان، تهران، 1370، صص 279 تا 282.
۲۰. فصل پنجم پيمان ايران با شوروي و انگلستان و فصل نهم پيمان ايران و آمريكا. ر.ك: ايران در اشغال متفقين، صص 193 و 443.
۲۱. تا بدان حد كه تكلم به زبان مادري- تركي آذري - براي مردم قدغن شده بود. محسني رئيس فرهنگ آذربايجان در دوره رضاشاه ميگفت: «هر كسي كه تركي حرف ميزند، افسار الاغ بر او بزنيد و او را به آخور ببنديد!» (روزنامة كيهان، شماره 863، مورخ 26/10/1324) ذوقي رئيس فرهنگ بعد از محسني دستور داد صندوق جريمة تركي حرف زدن در دبستانها گذاشته شود. هر طفل دبستاني آذربايجاني كه تركي صحبت ميكرد بايد جريمة نقدي را به صندوق ميانداخت! عبدالله مستوفي استاندار آذربايجان هم به شدت با تكلم به زبان تركي آذري مخالفت ميكرد و زبان تركي را زبان افراسياب و چنگيز ميدانست! گذشته چراغ راه آينده است، جامي، تهران، نيلوفر، 1381، ص 262. به گزارش كنسولگري آمريكا در تبريز، رضاشاه در سفر به آن شهر يكي از بزرگان شهر را كه به زبان تركي آذربايجاني شاه را مورد خطاب قرار داده بود مورد ضرب و شتم قرار داد- اسناد لانه جاسوسي آمريكا، از ظهور تا سقوط، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي آمريكا، 1366، ج اول، ص 119.
۲۲. جهت بررسي اين نارضايتي و سوءاستفاده فرقه دمكرات از آن و فريب جمعي از مردم مظلوم آذربايجان و نيز اقدامات فرقه و شكست آن ر.ك: اصغر حيدري، طوفان در آذربايجان، تبريز، احرار، 1381، صص 196-163.
۲۳. آرشيو مركزي دولتي احزاب سياسي جمهوري آذربايجان، موضوع 1، فهرست 89، پروندة 90، برگ 4، به نقل از: جميل حسنلي، فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان، ترجمه منصور همامی، تهران، نشر نی، 1383. ص 52.
۲۴. پيشهوری متولد شهر خلخال و از اولين اعضاي حزب كمونيست ايران به شمار ميرفت که در شعبة دانشگاه كوتو در شهر باكو تحصيل كرده بود. دانشگاه كوتو، دانشگاه كمونيستي زحمتكشان شرق در سال 1921/ 1300 شمسي توسط كمينترن در مسكو تأسيس شد. در 1922 حدود 700 دانشجو از 57 كشور در آن به آموزش ماركسيسم- لنينيسم مشغول بودند كه هزينة زندگي و تحصيل آنها توسط حزب كمونيست شوروي تأمين ميشد. مارشال تيتو رئيس جمهور يوگسلاوی (1980-1892)، هوشي مينه رهبر ويتنام (1969-1890) و مائوتسه دونگ بنيانگذار جمهوری خلق چين (1976-1892) از دانشجويان معروف كوتو بودند.
۲۵. احسان طبري: كژراهه، خاطراتي از تاريخ حزب توده، تهران، اميركبير، 1366، ص 67.
۲۶. ريچارد استوارت: در آخرين روزهاي رضاشاه، ص 363.
۲۷. همان، ص 367. آمريكا تا آخر حكومت پهلوي نيز از دستيابي روسها به دو هدف مذكور نگران بود. در اسناد لانه جاسوسي آمريكا در بخشي از سند سرّي تحت عنوان «طرح اضطراري براي ايران در صورت درگذشت شاه» از اهداف عمدة آمريكا در صورت مرگ محمدرضا پهلوي ممانعت از گسترش شوروي به سمت خليج فارس و ادامة دسترسي به منابع ايران به خصوص منابع نفتي ذكر شده است. از ظهور تا سقوط، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، ج اول، ص 307.
۲۸. ايرج ذوقی: ايران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ، 1367، ص 275.
۲۹. همان، ص 277.
۳۰. اسدالله علم: گفت و گوهاي محرمانه من با شاه، تهران، طرح نو، 1371، ج 1، ص 127.
۳۱. محمدرضا پهلوي: پاسخ به تاريخ، صص 77-76.
۳۲. خاطرات آندرو گروميكو، ترجمة جمشيد زنگنه، تهران، نشر و پخش ويس، 1369، صص 128 تا 153.
۳۳. حسن ارفع: در خدمت پنج سلطان (خاطرات سرلشكر حسن ارفع)، ترجمة سيداحمد نواب، تهران، مهرآئين، 1371، ص390.
۳۴. سالنامة دنيا، شماره 29، اسناد مهم سياسي تاريخي وزارت خارجه آمريكا، ترجمة دكتر هدايتالله حكيماللهي، ص 334.
۳۵. روزنامة رسمي كشور شاهنشاهي ايران، س اول، شماره 267؛ مذاكرات مجلس شوراي ملي، پنجشنبه 20 دي 1324، ص 988.
۳۶. دكتر آرتور ميلسپو در 1301 با تصويب لايحة استخدام مستشاران مالي آمريكا در مجلس به عنوان رئيس كل مالية ايران براي پنج سال به استخدام دولت ايران درآمد و با هشت نفر همكار خارجي خود مشغول كار شد. او اختيارات وسيعي به دست آورد و كلية درآمدها و هزينههاي دولتي، وظايف مالي دولت، وصول ماليات، تنظيم بودجههاي دولتي و امور خزانه زير نظر مستقيم او قرار گرفت. اما نتوانست براي اقتصاد بيمار ايران چاره كند. سومين سال استخدام او مقارن با سقوط قاجاريه و روي كار آمدن سلطنت پهلوي بود. او همچنان مشغول كار بود كه در سال 1306 قرارداد ادامة کارش تمديد نشد. بيميلي رضاخان، اعتراض شوروي و انگلستان به حضور مستشاران آمريكايي در ايران و عدم توانايي ميلسپو در رفع مشكلات اقتصادي از علل تمديد نشدن قرارداد وي بود. ميلسپو در سالهاي 1321 تا 1323 در بحبوحة جنگ جهاني دوم نيز در زمينة مسائل مالي به استخدام دولت ايران درآمد. زينب احيايي: مستشاران آمريكايي در ايران به روايت اسناد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1382، ص 41. ميلسپو پس از بازگشت، خاطرات خود از ايام فعاليت در ايران را نوشته و منتشر کرده است: آرتور ميلسپو؛ آمريکاييها در ايران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، 1370.
۳۷. همان، ص989.
۳۸. دكتر محمد مصدق: خاطرات و تألمات مصدق، تهران، علمي، 1366.
۳۹. كژراهه، تهران، اميركبير، 1366، ص 56.