آيت الله العظمي حاج سيدمحمدرضا گلپايگاني

«قبر مرا در كنار جاده قرار دهيد كه گرد و غبار كاروان كربلا و زائران امام حسين (عليهالسلام) به هنگامي كه از اينجا ميگذرند بر روي قبرم بنشيند.»
آيتالله گلپايگاني ميفرمود :
«پدرم بسيار مواظبت به خواندن زيارت عاشورا داشت و هر روز بالاي پشت بام رفته و حضرت سيدالشهدأ (عليهالسلام) را با اين زيارت شريفه زيارت ميكرد.» آيتالله گلپايگاني دو سال و نيم داشت كه مادر پارساي خويش را از دست داد. نامهرباني روزگار در حق اين كودك خردسال به همين جا ختم نگرديد و در نه سالگي به سوگ والد بزرگوار خود نشست ولي از آنجا كه تقدير الهي آيندهاي درخشان و روشن را برايش رقم زده بود هيچكدام از اين مشكلات نتوانست در اراده او براي تحصيل خللي ايجاد كند.1
 
زهد و تقوي از دوران كودكي
نوابغ و انسانهاي بزرگي كه در تاريخ به نيكي درخشيدهاند از همان دوران كودكي آثار صلاح و بزرگواري در سيماي رفتارشان آشكار و متجلي بوده است. آيتالله گلپايگاني نيز از اين امر مستثني نبودهاند.
پيرمردي از اهالي گلپايگان كه دوران مكتب رفتنش را در كودكي با معظمله سپري كرده بود نقل ميكرد :
«ايامي كه ايشان به مكتب ميرفتند رسم بر اين بود كه شاگردان به هنگام ظهر نانشان را روي هم ميريختند و يكجا با هم ميخوردند لكن ايشان جداگانه غذاي خود را ميخوردند و هر چه اصرار ميكردند كه با آنها هم غذا باشد نميپذيرفت و ميگفت شايد پدرهاي آنها راضي نباشند. روزي بچهها نان و غذاي او را برداشتند كه مجبور شود با آنها غذا بخورد ولي ايشان آن روز غذا نخوردند و در غذاي آنان شركت ننمودند.»
آري; شرط اول كمال انساني كه در راه تحصيل علم قدم برداشته تقوا و اجتناب او نسبت به حلال و حرام است و در اين ميان مراعات حقوق ديگران و آلوده نشدن به غذاي حرام يا شبههناك در تهذيب نفس و تربيت روح و روان تأثير بسزايي دارد.2
 
اساتيد آيتالله گلپايگاني
اساتيد معظمله در يك تقسيمبندي به دو گروه تقسيم ميشوند :
الف) اساتيد اصلي :
1ـ آيتالله سيد محمد حسن خوانساري(ره).
2ـ آيتالله آخوند ملاعلي محمدتقي گوگدي.
«مرحوم شيخ آقابزرگ تهراني او را از قدمأ شاگردان آخوند خراساني و از اجلاء آنان ميداند.»3 3ـ آيتالله العظمي حائري يزدي.4
اساتيد مقطعي آيةالله گلپايگاني
محقق غروي اصفهاني.5
محقق عراقي.6
آيتالله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني.7
آيتالله شيخ محمدرضا اصفهاني نجفي ـ مسجد شاهي.8
آيتالله ميرزا محمدباقر گلپايگاني.9
 
اجازات و مشايخ اجازه آيتالله گلپايگاني.
ناگفته نماند آنگونه كه معروف است، معظمله در صدد كسب اجازات نبودهاند. معذلك اجازاتي از ناحيه علماي بزرگ براي ايشان صادر شده است:
اجازه آيتالله العظمي حائري يزدي.
اجازه آيتالله مسجد شاهي اصفهاني.
اجازه روائي مرحوم محدث قمي.
 
آيتالله گلپايگاني بر كرسي تدريس.
آيتالله گلپايگاني از اوائل جواني شروع به تدريس كردهاند و از مدرسين به نام حوزه به شمار ميرفتهاند.
آقا سيد ريحانالله يزدي در كتاب خود كه در سنه 1353 قمري يعني 61 سال قبل از رحلت آيتالله گلپايگاني منتشر كرده است در تحت عنوان آقا سيد محمدرضا گلپايگاني مينويسد : «آقا سيد محمدرضا فرزند آقا سيد محمدباقر گلپايگاني در سال 1316 در گلپايگان تولد يافته و در روزگار صباوت و كودكي پدر و مادرش جهان را بدرود گفته تربيت وي به ديگران واگذار شد و چون بضاعتي از آنان نمانده خدمت آخوند ملامحمدتقي گلپايگاني به تحصيل دانش پرداخت. سپس به قم عزيمت و از مدرسين فقه و اصول به شمار ميرود.»10
علامه شيخ آقا بزرگ تهراني مينويسد :
«و هو اليوم من العلمأ الفضلاء في قم و من المدرسين المشاهير بها. ايشان امروز از علماي با فضيلت قم و از مدرسين مشهور در آن شهر ميباشد.»11 پس از رحلت آيتالله بروجردي از جمله پرجمعيتترين درسها درس ايشان بود و متجاوز از سي سال از هفتاد سال تدريس در حوزه فقاهت، بزرگترين جمعيت درس را به خود اختصاص داده بودند و از اين رو و به لحاظ كم و كيف و طول زمان و كثرت شاگردان، تدريس ايشان امتيازي بود كه خداوند متعال معظمله را بدان مخصوص گردانيده بود.12
حضرت آيتالله خامنهاي، رهبر معظم انقلاب اسلامي در بخشي از پيام خويش به مناسبت رحلت آيتالله گلپايگاني ميفرمايند :
«اين شخصيت والاي علمي كهنسال در ميان مراجع عظام تقليد، يكي از موفقترين و سعادتمندترينها بودند. حدود هفتاد سال مدرس حوزه علميه قم و حدود هشتاد و پنج سال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد (عليهمالسلام) بودند.... هزاران شاگرد را از فقه پخته و عميق خود بهرهمند ساختند. بسياري از آرأ و نظرات فقهي كه حاكي از روشن بيني و ذهن نوگراي ايشان بود ارائه كردند.»13
در فهم و جمع اخبار يد طولايي داشتند و از بس با اخبار و كلمات معصومين مأنوس بودند كه اخبار و روايات اهل بيت (عليهم السلام) را همچون فرزند از پدر ميفهميدند و طوري زواياي آن را قرينه قرار ميدادند كه اعجاب همگان را بر ميانگيخت.
آيتالله مكارم شيرازي در خصوص تدريس آيتالله گلپايگاني ميفرمايند : «در مكتب فقهي ايشان سه مطلب خيلي جلب توجه ميكرد. اول عمق نظر ايشان بود و دوم مسئله استقلال فكري ايشان بود و سوم احاطه بود. ايشان حضور ذهن داشت و احاطه داشت و يك مسئله را كه ميگفت با مسئله ديگر ميسنجيد.»14
تجلي اخلاق و عرفان در تدريس
تدريس ايشان ممزوج با اخلاق و عرفان بود. بدين ترتيب كه : اولاً به هنگام ورود در مسجد محل تدريسشان نماز تحيت مسجد را به جا ميآوردند و هرگز ديده نشد كه نماز تحيت مسجد را نخوانده شروع به درس كنند. حتي در سالهاي اخير كه از ضعف جسمي رنج ميبردند، نماز تحيت را نشسته ميخواندند ولي ترك نميكردند.
ثانياً هنگامي كه بر كرسي تدريس مينشستند، قبل از شروع به درس فاتحه و اذكاري براي اساتيدشان و نيز همه كساني كه حوزه علميه قم را حفاظت كردند و در حفظ و رونق آن كوشيدند قرائت ميكردند.15
 
اهتمام آيتالله گلپايگاني به تعليم و تعلم
اهتمام آيتالله گلپايگاني به امر تدريس به حدي بود كه كسالت و بيماري و حتي فوت فرزند نيز موجب نشد كه ايشان درس را تعطيل كنند.
يك روز كه كمي ديرتر از وقت معين براي تدريس حاضر شده بود وقتي شاگردان علت تأخير استاد را سئوال ميكنند ميفرمايند :
«كودك پنج سالهاي داشتم كه در حوض خانه افتاد و خفه شد و من گرفتار تجهيز و تدفين او بودم. روي اين جهت كمي دير شد.»16
در سالي كه به علت كسالت توان رفتن به مسجد اعظم جهت تدريس را نداشته درس را در منزل شروع كرده، فرمودند :
«در زمان استادم مرحوم حاج شيخ (آيتالله حائري يزدي) يك شب كه به شدت مريض بودم و قادر به حركت نبودم به دوستانم گفتم مرا با رختخواب به درس استاد ببريد تا از فيض درس ايشان محروم نباشم. الآن هم كه چنين مبتلا شدم درس را در منزل شروع كردم تا نصيحتي باشد براي طلاب كه به مجرد بيماري يا عذر ديگري درس را تعطيل نكنند زيرا امروز عالم اسلام به مجتهد و طلبه باسواد نياز شديد دارد.»17
آقاي گلپايگاني اهتمام خاصي به تقويت بنيه علمي طلاب داشتند تا جايي كه ميفرمودند : «خدا را شاهد و گواه ميگيرم كه با مشاهده برخي طلاب كه به درس و بحث اهميت نميدهند از غصه تب ميكنم.»18
 
مباني فقهي آيتالله گلپايگاني
آيتالله گلپايگاني در بهرهگيري از مباحث فقهي سبك خاص به خود را داشت و روش فقهي ايشان را بايد در دو بخش از احكام بررسي كرد :
احكامي كه در آنها اخبار و رواياتي وارد شده است. در اين قسم به فهم عرفي ظواهر اخبار اكتفا و هرگز دقتهاي فلسفي را در مدلول روايات راه نميداد. در استخراج احكام از سنت و اخبار يد طولايي داشت و در تعارض بين خبرين چنان بين اخبار جمع ميكرد كه مورد اعجاب همه بود و از همين جهت آيتالله كوهستاني از ايشان به عنوان «زارة ابن اعين» تعبير ميكردند19 احكامي كه در آنها روايات خاصهاي موجود نيست و از طريق قواعد و كليات اثبات ميشوند. در اين قبيل روايات نيز، معظمله يد طولايي در تطبيق كبرويات بر مصاديق صغرويات داشت مثلاً حضرت آيتالله گلپايگاني «مضاربه» را از مصاديق وكالت ميدانند نه عقدي مستقل و واضح است كه اين مبنا ثمرات فراواني در سرتاسر مباحث مضاربه دارد و يا در بحث قضأ در مسئله «متولي شدن غير مجتهد امر قضاوت را از طرف مجتهد» ايشان به خوبي از طريق عمومات وكالت وارد بحث شده و مسئله را ثابت ميكند.
اما ويژگي كمي فقه آيتالله گلپايگاني اين بود كه در تمام ابواب فقه فتوا داشتند و حواشي ايشان يكي از پربارترين حواشي بر عروةالوثقي ميباشد.
آيتالله العظمي سيد محمود شاهرودي(قدس سره) كه از مراجع بزرگ حوزه علميه نجف به شمار ميرفت با ديدن حواشي آيتالله گلپايگاني بر عروه، احتياطات خود را به ايشان ارجاع داده بود. قابل توجه است كه معظم له حواشي عروه را در سن پنجاه سالگي نوشته و منتشر ساخته بود. به كلمات بزرگان خصوصاً شهيد ثاني و صاحب جواهر و شيخ مرتضي انصاري (رضوانالله تعالي عليهم اجمعين) اهتمام داشتند و بسياري از اوقات، متون اين كلمات را قرائت كرده و آنگاه به تأكيد و يا نقد آنها ميپرداختند.
شيوه تدريس ايشان عليالخصوص اهتمامي كه براي رسيدن به نظر علماي بزرگ داشتند، اهميت اجتهاد و عظمت آن را در نظر انسان متجلي ميساخت.
به روايات وارده و مناسبه در هر مسئله اهتمام بسيار ميورزيد; بلكه گاهي پيش از بيان شقوق مطلب و اقوال مسئله كليه روايات مناسبه اعم از مؤيد و معارض را قرائت ميكردند و متن روايات را از روي وسائلالشيعه ميخواندند. در پايان يافتن مطالب شتاب نداشتند و غالباً تحقيق و بررسي ميكردند تا به يك نقطه اطمينان بخشي برسند و از اين رو گاهي مدتي در يك مطلب ميماندند و بحث فقهي ايشان در خصوص «حج» متجاوز از شش سال به طول انجاميد. از بزرگان و اساتيد علم بسيار احترام ميكردند و حتي در مواقعي كه به نظر و رأي آنها ايراد داشتند بسيار محترمانه به نقد آن ميپرداختند.
اغراقگويي و مبالغه در جا انداختن نظريه خود نداشتند، هر چند كه از نظر خود دفاع ميكردند و لكن با تعابير اغراقآميز كه موجب وهن نظر مخالف باشد دفاع از رأي و نظر خود نميكردند و اين مطلب از بارزترين خصوصيات تدريس معظمله بود.
داراي شرح صدر فوقالعاده بودند و اشكالات و ايرادات شاگردان را هر چند كم سابقه بودند تحمل ميكردند و اين مطلب خصوصاً در اين سالهاي اخير با در نظر گرفتن بار سنگين مرجعيت و پيري و ضعف مفرط ايشان به راستي اعجابانگيز بود و اگر احياناً مثل مواقع كسالت، تند ميشدند كلمات زننده درباره طرف به كار نميبردند و گاهي اوقات جمله (انالله و انا اليه راجعون) را به كار ميبردند كه ظاهراً مقصودشان آن بود كه اينگونه ايراد مصيبت و بلاست. در مواقعي كه در نقل مطالب و يا جهات ديگر كم و زيادي صورت ميگرفت و به حضورشان تذكر داده ميشد; از پذيرفتن آن منعي نداشتند و گاهي صريحاً از تذكر دهنده تقدير ميكردند.
 
ويژگيهاي اخلاقي
1ـ اخلاق فردي و اجتماعي
آيتالله گلپايگاني از همان دوران طفوليت در صدد تهذيب نفس خويش بود و تحصيل علم را با تصفيه باطن توأم ساخته بود. از معدود افرادي بود كه ملكه تقوي و تهذيب نفس در او بارور شده بود حتي در امور عادي روزمره و اقدامات سياسي تمام سعي خود را معطوف كرده بود كه وظيفه خود را انجام دهد و در تمام امور خداوند متعال را از خود راضي نگاه دارد. معظمله در برخورد با مردم و مراجعهكنندگان بسيار خوش برخورد بود به گونهاي كه هر كس با نخستين برخورد شيفته ايشان ميشد. برخي از مراجعين كه به خاطر داشتن مشكلات و گرفتاريها ناراحت بودند، هنگامي كه به حضور ايشان ميرسيدند با كيفيت برخورد ايشان آرامش و نشاط به آنان دست ميداد.
درباره برخورد كريمانه ايشان با مراجعين داستانها و نقلهاي زيادي نوشتهاند از جمله آنها: شخصي با يكي از اعضأ دفتر معظم له اصطكاكي پيدا كرده بود و خواستار آن شده بود كه خدمت آقا برسد. وقتي به حضور آقا شرفياب شد با آهنگ بلند شروع به اعتراض كرد و از فرد مزبور شكايت نمود كه به من اهانت و توهين كرده است آقا با اخلاق خوش سئوال كردند چه كرده؟ پاسخ داد با مشت به سينهام زده است. آقا با لحني جذاب فرمودند:
«ديه با عاقله است. شما بيائيد و به جاي آن يك مشت در سينه من بزنيد»20 
2ـ اخلاص
از ابعاد مهم شخصيت آيتالله گلپايگاني اخلاص ايشان بود، روح اخلاص و يقين در اعمال آن مرجع بزرگوار جاري بود. مرجعيت را تنها به حكم وظيفه پذيرفته بود و از اين رو از ترويج نام و شهرت خويش همواره گريزان بود، در سالهاي آخر عمر آيتالله العظمي بروجردي يكي از نمايندگان ايشان درباره تعيين مجتهد بعد از خودشان در رجوع به احتياطات واجب ايشان سئوال ميكند. آيتالله بروجردي در پاسخ ميفرمايند :
به اعلم فا الاعلم رجوع كنيد. آن شخص در استفتأ ديگري از معظمله خواستار تعيين مصداق ميشود. آقاي بروجردي در پاسخي كه كتباً مرقوم داشتهاند ميفرمايند : به فقيه گلپايگاني رجوع شود.21 متعاقب آن فرد استفتأ كنند پس از رحلت آيتالله بروجردي و مطرح شدن مرجعيت علمأ و شخصيتهاي مختلف در صدد نشر و تكثير آن استفتأ بر ميآيد و هنگامي كه نيت خود را با آيتالله گلپايگاني در ميان ميگذارد او را به شدت از اين كار نهي كرده و حتي برگه استفتأ را از او گرفته و در نزد خود نگه ميدارند.
آن شخص كه از علاقمندان آيتالله گلپايگاني بوده است عرض ميكند آن برگه استفتأ شرعاً متعلق به من است معظمله در پاسخ ميفرمايند :
«يعني تو معتقد نيستي كه من به اين اندازه بر تو ولايت دارم؟» يكي از علماي نجف كه از سوي آيتالله گلپايگاني جهت تبليغ به شهرستان ايلام اعزام شده بود پس از مدتي به نزد معظمله آمده و عرض ميكند : چون بنده دروس شما را نديدهام و اعلميت شما برايم محرز نشده است. لذا وقتي مردم آنجا درباره تقليد و مراجع اعلم از من سئوال ميكنند آيتالله العظمي خوئي را معرفي ميكنم و من از اين كه از طرف شما باشم و هزينهام از جانب شما تأمين شود ولي ديگري را تبليغ كنم راضي نيستم.
آيتالله گلپايگاني در پاسخ فرموده بودند :
«من تو را نفرستادم آنجا كه مرا تبليغ كني! من شما را فرستادم كه بروي دين خدا را تبليغ كني كه مردم دين دار باشند حتي اگر بخواهي پول ميدهم رساله آقاي خوئي را بخري و آنجا به مردم بدهي تا ديندار شوند!»22
در مورد ديگري فردي از روحانيون شيراز به حضور معظم له مشرف شده و عرضه داشت كه من مردم را از تقليد آيتالله العظمي حكيم به تقليد شما برگرداندهام. اين فرد كه انتظار داشت مورد تشويق آيتالله گلپايگاني واقع شود برخلاف انتظارش نه تنها مورد تشويق ايشان قرار نگرفت بلكه به او فرمودند :
«مردم را در تقليد هرزه نكنيد. طوري نكنيد كه مسئله تقليد در ميان مردم قداست خود را از دست دهد.»23
پس از رحلت حضرت امام خميني و طرح مرجعيت آيتالله العظمي اراكي، آيتالله گلپايگاني اظهار خوشحالي كرده و فرموده بودند :
«الحمدلله كه از وجود ايشان هم در حوزهها استفاده ميشود. ما در ذهنمان دغدغهاي بود كه چرا از وجود حضرت آيتالله اراكي در حوزه استفاده نميشود.»24
 
3ـ اخلاص در محبت اهل بيت
عشق و ارادت آيتالله گلپايگاني به آستان مقدس اهل بيت (عليهمالسلام) بعد ديگري از فضائل اخلاقي و اعتقادي معظمله است.
ايشان در اين خصوص ميفرمود :
«در زمان مرحوم آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري بين علمأ صحبت بود كه چه كنيم. ايام عزاداري است و نميتوانيم مجلس عزا برقرار كنيم. من گفتم در منزل ما بينالطلوعين مجلس عزا ميگيريم و خودم هم منبر ميروم و روضه ميخوانم. مجلس روضه را برگزار كرديم. مرحوم آيتالله حائري و آقا شيخ ابوالقاسم كبير و ديگر بزرگان هم به مجلس مشرف ميشدند و بنده خودم منبر ميرفتم و روضه ميخواندم.»
هر سال عصر عاشورا بستگان خويش را به گرد خود جمع ميكرد و براي آنها شخصاً روضه ميخواند و ميفرمود:
«ميخواهم نامم در زمره روضه خوانهاي سيدالشهدا(عليهالسلام) ثبت شود.»25 اين رويه آيتالله گلپايگاني تا آخرين سال از حياتشان يعني محرم سال 1414 هجري قمري ترك نشد. به هنگام حضور در مجالس روضه و ذكر مصائب اهل بيت (عليهالسلام) مؤدب و به هيأت كسي كه در محضر شخص يا اشخاص والامقام و بزرگ شرف حضور دارد مينشستند. در ايامي كه به علت كسالت در بيمارستان بستري بودند و لباس بيماران را بر تن داشتند شخصيتهاي طراز اولي علمي و سياسي مملكت را كه براي عيادت آمده بودند، با همان لباس مخصوص به حضور ميپذيرفتند اما هنگامي كه يك مداح اهل بيت (عليهم السلام) وارد ميشد و ميخواست ذكر مصيبتي كند لباس رسمي خود را ميپوشيدند و آنچنان مؤدب مينشستند گويي حضور مواليان و اجداد طاهرين خويش را در مجلس به عيان ميبينند و ميفرمودند : «ذكر ائمه حضور در خدمت ائمه است و در خدمت ائمه بايد مؤدب نشست.»26 هنگامي كه پيش از حضور در مجلس ذكر مصيبت در روز تاسوعا يكي از بستگانشان به حضورشان رسيد و از ايشان خواست قطره چشمي كه پزشك براي درمان تجويز كرده را استفاده كنند فرمودند : «اگر چه من اين داروها را محكوم به طهارت ميدانم ولي نميخواهم اشك چشمي كه در مصيبت حضرت سيدالشهدا(عليهالسلام) ريخته ميشد با چيز ديگري مخلوط شود.27 اهتمام آيتالله گلپايگاني به تعظيم و بزرگداشت مقام والاي حضرت صديقه طاهره فاطمة زهرا (سلامالله عليها) تا آنجا بود كه روز سوم جماديالثاني روز شهادت آن حضرت پس از اتمام مراسم عزاداري در بيتشان در قالب دسته عزاداري پيشاپيش جمع كثيري از طلاب با پاي پياده به حرم مطهر حضرت معصومه(سلامالله عليها) مشرف ميشدند و اين سنت نيكو كه توسط ايشان بنياد گرديد پس از گذشت سالها تا اكنون ادامه يافته است.
آن فقيه بزرگ درباره اهميت اقامه عزا بر حضرت زهرا(سلامالله عليها) و رجحان آن بر عزاداري حضرت سيدالشهدأ (عليهالسلام) ميفرمودند :
«گريه بر سيدالشهدأ (عليهالسلام) تولي است اما گريستن در عزاي حضرت زهرا(سلامالله عليها) هم تولي و هم تبري است.»
معظمله در پيامي به مناسبت يكهزار و چهارصدمين سالگرد شهادت بانوي بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (عليهاسلام) ميفرمايد :
«فاطمه وليةالله حجةالله و پاره تن و روح رسولالله بود احدي از او به پيغمبر شبيهتر و نزديكتر و محبوبتر نبود. او صديقه كبري و ناموس الله عظمي بود و خداوند متعال نسل پيامبر (صليالله عليه و آله و سلم) و امامان مكرم را در زريه او قرار داد. ادب و اطاعت خالص او از پدرش و احترام بينظير پدرش از او، همسرداري، خانه داري، تربيت فرزند و همه صفات و اخلاقش آموزنده و مشحون به حقايق عالي عرفاني و عنايات خالصه رباني بود... شايسته است متمكنين با تأسيس مراكز عامالمنفعه در جهت تأمين نيازهاي جامعه اسلاميمان خاطره بزرگداشت مطلع پانزدهمين قرن شهادت دخت گرامي پيامبر اسلام را براي هميشه گرامي دارند.»28 4ـ اصرار بر اجراي قوانين اسلام
در قضيه رحلت فرزندشان مرحوم حجتالاسلام والمسلمين حاج آقا مهدي كه براي كمكرساني به زلزلهزدگان طبس عازم آن ديار شده بود و در تصادفي مشكوك به ديار باقي شتافت. آن هنگام كه خبر آن رويداد تأسفانگيز را دريافت كردند فرمودند:
«بارالها! نه تنها شاكرم بلكه ممنونم كه فرزندم در راه تو جان باخت.»29 در آن ايام يكي از علمأ كه براي تسليت به حضور ايشان رسيده بود اظهار داشت : مرحوم آيتالله ميرزا عبدالعلي طهراني هنگامي كه فرزندش را از دست داد ميگفت دعا كنيد محبتش از دلم برود. اكنون شما نيز از خدا بخواهيد تا محبت آن فقيد سعيد را از دلتان بيرون كند، اما معظمله در پاسخ فرمودند :
«اما من دعا ميكنم خداوند محبتش را در دلم بيشتر كند تا من در اين مصيبت بيشتر صبر كنم و خداوند متعال پاداش بيشتري عنايت فرمايد.»
در پي اين حادثه دردناك، مقامات رژيم شاه با ارسال تلگراف تسليت به حضور معظمله قصد داشتند از حادثه مزبور در جهت بهبود رابطه خود با مرجعيت و روحانيت استفاده كنند كه عليرغم انتظارشان با پاسخ قاطع و كوبنده ايشان مواجه شدند.
در اينجا به عنوان نمونه تلگراف نخستوزير رژيم پهلوي شريف امامي و پاسخ آيتالله گلپايگاني به آن را درج مينمائيم:
«حضرت آيتالله العظمي آقاي سيد محمدرضا گلپايگاني (دامت بركاته) مرجع عاليقدر شيعيان حادثه اسفناك فقدان آيتالله زاده آقاي سيد مهدي گلپايگاني موجب تأسف و تأثر قبلي اينجانب شد.
انشأالله تعالي قادر متعال صبر جميل در تحمل اين مصيبت عظمي عنايت خواهد فرمود. بقاي عمر و دوام عزت آن مرجع عاليقدر را كه وجود محترمشان در ترويج احكام اسلامي و ارشاد مسلمين مغتنم است از پيشگاه حضرت حق مسئلت دارم و اميد كه توجه حضرت ولي عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) موجب رستگاري و آمرزش همه شيعيان باشد. براي فقيد سعيد قدس سره طلب مغفرت و رحمت دارم. آمين يا ربالعالمين.التماس دعا نخستوزير شريف امامي 31 شهريور 1357»
در پاسخ به تلگراف مزبور فرمودند :
جناب آقاي مهندس شريف امامي : تهران
تلگرام تسليت واصل، تسلي خاطر اينجانب وقتي فراهم ميشود كه مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجيد كه قلب مبارك حضرت ولي عصر (ارواحالعالمين له الفداه) را جريحهدار ساخته است جبران و نظام كامل اسلامي در مملكت برقرار گردد. از خطراتي كه به واسطه وضع غيراسلامي آموزش و پرورش و مدارس مختلط و نشريات و مطبوعات گمراه كننده و تلقينات و تبليغات الحادي و سپاه دانش دختران و پليس و افسر زن و امور ديگر كه شرف و حيثيت و عفت اجتماع را لكهدار نموده و فرزندان عزيز اسلام را تهديد ميكند به مراتب بيشتر از مرگ فرزندانم متأسف ميباشم. خداوند متعال همگان را به آنچه خير و صلاح و ترقي آزادي و استقلال جامعه مسلمان در آن است هدايت فرمايد.
24 شوال المكرم 1398 ـ 4/7 ـ 1375 ـ گلپايگاني
 
مواضع سياسي و مبارزات آيتالله گلپايگاني
آيتالله گلپايگاني داراي روحيه ضد ظلم و فساد بودند و در مواقع مختلف طبيعت كفرستيزي خود را بروز دادهاند. چنانكه نقل ميشود از دوراني كه در گلپايگان بودهاند و هنوز وارد حوزه علميه اراك و قم نشده بودند، تا ايامي كه در اراك و در ايام طلبگي انس و مصاحبت خاصي با مرحوم آيتالله آقا نورالدين اراكي كه از علماي مجاهد آن ديار بوده داشتهاند، تا زماني كه صريحاً با مأمور كشف حجاب رضاخان در قم درگير ميشوند و تا دوران مرجعيتشان كه با اعلاميههاي قاطع و كوبنده رهبري و زعامت حوزه علميه قم را در ايام تبعيد حضرت امام خميني (قدس سره) بر عهده داشتهاند. 
مبارزه با تصويب لايحه اصلاحات ارضي
اولين تلگراف اعتراض به تصويب اصلاحات ارضي از سوي آيتالله گلپايگاني صادر شده است. اين تلگراف در پاسخ به تلگراف وزير كشاورزي وقت رژيم پهلوي (دكتر ارسنجاني)، كه با زيركي خاصي علما و مراجع تقليد را موافق اقدامات دولت معرفي كرده بود، خطاب به نخستوزير صادر شده است و در آن قيد شده است :
«آقاي دكتر ارسنجاني، وزير كشاورزي، تلگرافي كه به حقير به نام تبريك مخابره كرده و در آن از توجه علماي اعلام در مورد زميندار شدن زارعين اظهار تشكر نموده است.31 علاوه بر آنكه از طرف علمأ اعلام با قانون اصلاحات ارضي موافقت نشده و هر قانوني كه بر خلاف احكام مقدسه دين مبين اسلام باشد، لغو و بلااثر است. چون از يك نفر كه خود را به عنوان وزير معرفي ميكند چنين تهمت بياساسي آن هم نسبت به مقام حجج اسلام موهن و تحريكآميز است و جز به ناچار ساختن علمأ اعلام در اظهار مخالفت تعبير ديگري ندارد مقتضي است ايشان را به آثار نامطلوب اين حركات متوجه نموده و در رفع اتهام از ساحت علمأ اعلام اقدام فرمايند.»32 مخالفت با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي
به موجب اين لايحه واژه اسلام از شرايط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان حذف ميگرديد. انتخابشوندگان نيز به جاي اينكه مراسم تحليف را با قرآن كريم به جاي آورند، از اين پس آن را با هر كتاب آسماني ميتوانستند انجام دهند و به منظور سرآغازي در توسعه فرهنگ غربي و هتك عفت عمومي و خانوادگي، به زنان نيز حق رأي اعطا شده بود.
در پي تصويب اين لايحه مراجع عظام تقليد همگي يكصدا به مخالفت با آن برخاستند و ضمن خلاف شرع دانستن آن خواستار لغو مصوبه مذكور شدند. در اين ميان آيتالله گلپايگاني با انتشار اعلاميهها و تلگرافهاي مختلف به مخالفت با آن برخاست. معظمله در بخشي از اعلاميه خويش ميفرمايند:
«آيا در مملكتي كه هنوز به مردها حق شركت در انتخابات آزاد داده نشده، دادن چنين حقي به زور و ارعاب به بانوان يادآور اعصار توحش حكومتهاي فردي و توهين به جامعه زنان نيست.»33 ورود بانوان به عرصه انتخابات در شرايطي كه اصولاً انتخابات آزاد در مملكت وجود نداشت و اسامي نمايندگان و وكلاء از قبل به وسيله مقامات دربار و ساواك تعيين ميگرديد، تنها پوششي براي ترويج فساد و بيبند و باري و بيعفتي در جامعه محسوب ميشد و اين نكته ظريفي بود كه از ديد علمأ و مراجع پنهان نمانده بود.
آيتالله گلپايگاني در اعلاميه خود به همين مناسبت اينچنين تصريح ميكنند : «اگر مقصود ترويج فحشأ و منكر نيست چرا زنها را عملاً ترغيب ميكنند كه با بدنهاي نيمه عريان در نظر مسلمانان و غيرمسلمانان ظاهر شوند؟»34
نهايتاً بر اساس موضعگيري استوار حضرت امام خميني و آيتالله گلپايگاني و علماي مجاهد آن عصر و نيز حمايت قاطع و گسترده مردم از اقدامات مراجع تقليد بود كه نخستوزير اسدالله علم طي تلگرافي به آيتالله گلپايگاني، عدم اجراي تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايي را اعلام نمود. اما معظمله با هماهنگي با مراجع وقت ضمن ناكافي دانستن اين اقدام خواستار لغو رسمي آن در هيئت دولت شدند. متعاقب آن نخستوزير دو روز پس از تلگراف اول، در تلگراف ديگري رسماً لغو مصوبه فوق را اعلام داشت.
متن اين تلگراف به اين شرح است :
حضور مبارك حضرت آيتالله آقاي گلپايگاني متعالله المسلمين بطول بقائه. در پاسخ پيغام حضرت آيتالله راجع به توضيح بيشتر در خصوص تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي به استحضار عالي ميرساند همانطور كه طي تلگراف شماره 41582 مورخ 5/9/41 اطلاع داده شد موضوع در جلسه هيئت دولت مطرح و تصويب شد كه تصويبنامه مورخ 14/41 قابل اجرا نخواهد بود.شماره 41776 ـ 7/9/41
نخست وزير اسدالله علم
 
موضعگيري آيتالله گلپايگاني عليه انقلاب سفيد شاه
در پي عقبنشيني رژيم شاه از اجراي تصويب نامههاي اصلاحات ارضي و انجمنهاي ايالتي و ولايتي شاه در 19 دي ماه 1341 و در سالروز اصلاحات ارضي اعلام كرد قصد دارد اصول ششگانهاي را به رفراندوم بگذارد. اين اصول ششگانه از نظر ماهيت همان لوايحي بود كه در قالب اصلاحات ارضي و تصويب نامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي قبلاً طرح شده بود و با وجود مخالفت علمأ لغو گرديده بود منتها با اين تفاوت كه اين بار خود شاه شخصاً اجراي اين مأموريت آمريكايي را بر عهده گرفته بود و تأكيد كرده بود كه «اگر آسمان به زمين بيايد و زمين به آسمان برود من بايد اين برنامه را اجرا كنم».35 به دنبال تصميم شاه داير بر اجراي به اصطلاح اصول ششگانه انقلاب سفيد، آيتالله گلپايگاني طي بيانيهاي شركت در رفراندوم را تحريم كرده و آن را غيرقانوني دانست. در آستانه نيمه شعبانالمعظم سال 1382  .'û ق. رژيم شاه كه از جنب و جوش مردم قم در سرور و چراغاني معابر و بازار به مناسبت اين روز مبارك اطلاع داشت، با سوءاستفاده از اين فرصت عدهاي را از تهران به قم روانه كرد تا با برپايي جشن و سرور به رفراندوم گذاشته شدن اصول ششگانه را جشن بگيرند و از فضاي شاد شهر قم به مناسبت عيد فرخنده ولادت حضرت وليعصر «عج» به سود شاه و رفراندوم شاهانه بهرهبرداري كنند.
آيتالله گلپايگاني پس از اطلاع از چنين برنامهاي طي اعلاميهاي خواستار تعطيلي بازار و توقف جشن و چراغاني عيد سعيد نيمه شعبان شد.
در پي اين اعلامية آيتالله گلپايگاني بازار قم يكپارچه تعطيل شد و فضاي سكوت و سكون جايگزين شادي و جنب و جوش شد. رژيم شاه كه عملاً توطئه خود را ناكام ميديد با بازگرداندن افرادي كه به همين منظور از تهران روانه شده بودند به غائله پايان داد. متعاقب خروج افراد مزبور از قم در ساعات اوليه صبح نيمه شعبان، حضرت آيتالله گلپايگاني در اعلاميهاي كه در حوالي ظهر منتشر شد با تشكر از اقدام تجار و بازاريان در تعطيلي بازار و توقف مراسم سرور، از آنها دعوت نمود با توجه به رفع غائله به مراسم جشن و چراغاني ادامه دهند.36 متن اعلاميه به شرح ذيل است :
«چون منظور از انصراف از برگزاري مراسم عيد سعيد از طرف حقير و اقدام آقايان تجار و اصناف قم به تعطيل بازار و خيابان انزار از بعضي حركات و آمدن عدهاي به قم بود تا موجب توهم موافقت روحانيت با اين مطالب نشود و اين مقصود با تعطيل بازار و اظهار احساسات مردم متدين انجام شد ضمن تشكر از توجه عموم به حفظ آرامش مقتضي است بازار را مفتوح و به مراسم جشن و چراغاني عيد ادامه دهند. خداوند همه را از ياوران حضرت ولي عصر ارواحنا فداه قرار دهد.»37 به تاريخ 15 شهر شعبان المعظم 1382
محمدرضا الموسوي الگلپايگاني
در پي نزديك شدن به زمان رفراندوم، شاه با سفر به قم خواست، علمأ و مراجع را به موافقت با طرح رفراندوم تحريص و تشويق نمايد; ولي اين اقدام نيز با عدم استقبال علمأ از وي و تحريم خروج مردم از خانههايشان در روز سفر او به قم ناكام ماند. بازار قم يكپارچه تعطيل شد و جز عدهاي مزدور كه براي همين منظور توسط رژيم از تهران آورده شده بودند كسي در خيابان نبود. شاه در اين سفر با سخنراني تند و خشمگينانه عليه روحانيت، بر تصميم خويش داير بر اجراي انقلاب سفيد تأكيد نمود. متعاقب اين فراخوان آيتالله گلپايگاني (ره) طي اعلاميهاي بار ديگر بر مخالفت خود با رفراندوم شاهانه تأكيد فرموده و اين بار نيز اساس آن را غيرقانوني دانست.
متن اعلاميه به شرح زير است :
«به عرض محترم عموم آقايان مؤمنين و برادران ديني ميرساند: حقير در جريانات اخير به وسايل مختلفه تذكرات لازمه را داده و حق نصيحت را ادا نمودهام و انصراف از اينگونه اقدامات را به ملاحظه عواقب سوئي كه در بر دارد خواستهام. اميدوارم مورد توجه واقع شده و به اضطراب ملت مسلمان خاتمه دهند. اكنون براي اطلاع عموم نظريه خود را اظهار ميدارم : مراجعه به آرأ عمومي در قبال احكام شرعيه بيمورد و موجب نگراني علمأ اعلام و عموم مسلمين و مضر به استقلال و مصالح مملكت است و اين گونه عمليات غيرقانوني، به دلايل متعدده صحيح نيست. در خاتمه اعلام ميدارم روحانيت جز خيرخواهي و بيان مصلحت و انجام تكاليف شرعيه مقصودي ندارد و با خواست خداوند متعال و توجهات حضرت ولي عصر ارواحناله الفداه به وظيفه خود عمل خواهد نمود.38
24 شعبان 1382 ـ محمدرضا الموسوي الگلپايگاني
 
فاجعه مدرسه فيضيه
از حوادث بسيار مهمي كه در حضور آيتالله گلپايگاني اتفاق افتاد فاجعه مدرسه فيضيه است، كه در روز دوم فروردين سال 42 شمسي مصادف با روز 25 شوال رخ داد.
در اين روز كه مصادف بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)، مجلس سوگواري به همين مناسبت از سوي معظمله منعقد گرديده بود كه جمعيت بسيار زيادي در آن حضور داشتند. بخشي از اين جمعيت، مزدوران جنايتكار شاه بودند كه براي سركوب و قلع و قمع كردن سازمان روحانيت آمده بودند.
نزديكان معظمله كه از وضعيت غيرعادي مدرسه فيضيه آگاه شده بودند مراتب را به استحضار ايشان رسانده بودند و درخواست كرده بودند كه در مجلس شركت نكند; با اين وصف فرموده بود : «ما مردم را دعوت كردهايم. بايد خودمان هم برويم... هر طور ميخواهد بشود.»39 پس از ورود آيتالله گلپايگاني به مجلس و در گرماگرم سخنراني مرحوم حاج انصاري قمي ناگهان اشرار شروع به اغتشاش نموده و دعواي ساختگي با خود به راه انداختند و يك بار كه آقاي حاج انصاري آنان را آرام كرد و خواست مجلس را ادامه دهد. بار ديگر همان بازي را درآوردند و چند بار اين عمل را تكرار كردند. به طوري كه رعب و وحشت همه جا را فرا گرفته بود. پس از آنكه منبر ايشان خاتمه پذيرفت مزدوران چكمه پوش رژيم پهلوي بر دامنه اغتشاشات خود افزوده يكي از آنان براي روح رضاشاه صلوات خواست و آنگاه شروع به پايكوبي كرده و فرياد جاويد شاه سردادند و روي دوش يكديگر سوار شده و پارچههاي بزرگي كه بر سر در مدرسه نصب شده بود و جملاتي در حمايت از اسلام و... بر آن نوشته شده بود كنده و آتش زدند و آنگاه فحاشي نموده و حتي چوبهاي درختان فيضيه را شكستند و با آن به جان طلاب و مردم بيپناه افتادند. پدر را مقابل فرزند و فرزند را مقابل پدر ميزدند. برخي را از طبقه دوم به زير انداختند و بعضي براي فرار از چنگال آن نابكاران خود را از طبقه بالا به پايين و يا از پشت بام به داخل رودخانه و يا به داخل مدرسه دارالشفأ انداختند.
در اينجا توجه خوانندگان محترم را به فرازهايي از پاسخ آيتالله گلپايگاني به مرحوم آيتالله ميلاني درخصوص فاجعة مدرسه فيضيه جلب مينماييم :
تاريخ : 1/3/1342
بسمالله الرحمن الرحيم
حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمين آيتالله آقاي حاج سيد محمدهادي ميلاني دامت بركاته مرقومه محترم مورخ 21 شهر ذيالحجه كه از توجهات آن جناب به مصالح عاليه اسلامي حكايت داشت، واصل و موجب مزيد امتنان و تشكر گرديد. از حال حقير و صدمه ديدگان و مجروحين آقايان طلاب استفسار فرموده بوديد بحمدالله حقير سالم و دعاگو.
روحيه طلاب محترم بعد از فاجعه مدرسه فيضيه و اهانتهاي ديگر بسيار قوي، ثبات قدم آنها افزوده، در انجام وظائف و حفظ آثار اهل بيت عليهمالسلام افزوده و آماده تحمل هرگونه مصيبت و بلا در راه آزادي مسلمين و اعلاي كلمه حق هستند. هر چه تعداد شهدا و مجروحين آنان بيشتر باشد افتخار و سربلندي روحانيت بيشتر است و همانطور كه به سمع شريف رسيده و عموم مردم مسلمان با اطلاع هستند، بعد از آنكه جمعي از مجروحين را از بيمارستانها اخراج كردند به طور غيررسمي و دور از انظار مأمورين انتظامي معالجه ايشان ادامه يافت و فعلاً حال مزاجي اكثر ايشان بهبودي يافته ولي احصائيه مجروحين و مقتولين هنوز به طور قطع معلوم نشده و جمعي كه به اسم نظام وظيفه برخلاف قانون و به منظور برچيدن بساط فقه مذهب جعفري در سربازخانهها گرفتار و در اين ايام محرم و صفر از افاضه و نشر احكام و معارف اسلام و تعليم و تربيت مردم در بلاد و قرأ و قصبات محروم هستند هنوز آزاد نشدهاند...
حقير به نوبه خود از تمام، تشكر و تقدير كرده و يقين دارم خدمات صادقانه هر يك منظور نظر حضرت وليعصر (ارواحنا فداه) واقع خواهد بود. اما متأسفانه در گوش هيئت حاكمه، كلامي كه تأثير نميكند كلام روحانيت و كلام ملت مسلمان است. در اين قانونشكنيها، در اين تصويبنامههاي ضد احكام شرع، در اين عملياتي كه سوء آثارش همه روزه ظاهر ميشود و در صفحات روزنامهها طبع و به دست مردم بيدار ايران داده ميشود، ملت ايران بالا ميرود و ايراني در نظر بيگانگان كه منظورشان توسعه استعمار است، محترم ميشود. اما حقيقت غير از اين است; يعني ايران محترم شده اما نه به آن جهت كه هيئت حاكمه ميگويد ايران سربلند شده، چون تن به زير بار استعمار و استبداد نميدهد و چون ميفهمد و تحكم و زور چند نفر و حكومت فردي را محكوم كرده و از آن اظهار انزجار مينمايد... اگر فاجعه مدرسه فيضيه و فجايع ديگر بدتر از آن هم انجام شود. اما مردم ايران و مسلمانان جهان آگاه و هوشيارند و به اين استقامت و وحدت جامعه روحانيت بسيار اهميت ميدهند. همه فهميدهاند كه روحانيت غير از خير و صلاح مملكت و نجات ضعفا هدف ديگري ندارد و به موقع وظايف خود را انجام ميدهد. اقدامات علما احساسات اسلامي را بيدار كرده است. صحنه مدرسه و فجايعي را كه به چشم خود ديدم هرگز فراموش نميكنم. من در آن روز از جنايت و خيانت حمله كنندگان به مردم و علما و شخص خودم چيزهايي ديدم. از مقاصد شوم و خطرناك دشمنان اسلام فهميدم و بر جهل و ظلم كارگردانان آن فاجعه تأسفها خوردم. آن روز در تاريخ شيعه و ايران فراموش نميشود. خدا گواه است راضي بودم مرا به قتل برسانند ولي در آن مجمع عمومي و در آن روز عزيز و در آن مكان مقدس با ارتكاب آن اعمال وحشيانه، ايران را در نظر ملل دنيا مخصوصاً مسلمانان بدنام ننمايند و از هر مصيبت براي حقير سختتر و ناگوارتر اين بود كه شنيده شد بعضي اجانب هم در آن صحنه شركت و آن اعمال وحشيانه تحت نظارت آنان انجام ميشده ...
اگر راستي اصلاحات مقصود است هرگونه اصلاح در محيط رعايت از احكام شرعيه امكانپذير است. بهتر كردن زندگي دهقان و كارگر و زن و مرد و ترقي سطحي زندگي مادي و معنوي مردم و تأمين وسايل رفاه جامعه از هدفهاي اسلام است، لكن چرا به عنوان اصلاحات و مبارزه با كمونيزم و آزادي زن مبارزه با اسلام شروع شده؟ چرا كارهاي بزرگ و قسمت مهم تبليغات اسلامي را اقليتهاي جاسوس و دشمن كشور عهدهدار است؟ اين چه مملكت اسلامي است كه اظهارنظر در اطراف حقايق اسلام براي فقها و خطبا و نويسندگان ممنوع است؟ ما بسيار متأسفيم كه نميگذارند نظرات اسلام را نسبت به مسائل روز كه يقيناً مورد قبول مردم آزاد دنيا است به طور صريح تشريح كنيم... امروز اسلام را تنها نگذاريد و به طور معقول و صحيح خواستههاي خود را مطالبه نمائيد. حيف است مملكت چند هزار ساله ايران با نزديك چهارده قرن سابقه اسلاميت و خدمات بزرگ به معارف اسلامي و خداپرستي در عصيان و نافرماني و انحطاط معنوي و شهوات و فساد معدودي آلوده دامان غرق شود. حيف است مملكتي مثل ايران به سرنوشت اسپانيا گرفتار شود. كيست كه نداند كه عناصر منفوري در اين مملكت و اقليتهاي كثيفي كه خدمتگزاري اجانب را با جان و دل قبول كردهاند و به تدريج در تجارت و سياست و اقتصاد آنها را دخالت داده، از براي هر گونه خيانت به اسلام و خيانت به مملكت حاضر است. كيست كه نداند دخالت دادن اين افراد در امور خيانت به اسلام و خيانت به مملكت است. كيست كه نداند هجوم به مدرسه فيضيه و قتل و جرح طلاب و هرگونه توهين به آنها محاربه با اسلام و با حضرت ولي عصر (عجالله تعالي فرجهالشريف) محسوب است ...
در عتبه مقدس ثامنالحجج عليهالسلام ملتمس دعا هستم و به وعده صادقه خداوند عالم دلگرم و اميدوارم، كه ميفرمايد : «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون».40 محمدرضا الموسوي الگلپايگاني
به تاريخ 28/ذيحجةالحرام/1382
 
قيام 15 خرداد و اقدامات آيتالله گلپايگاني
رژيم شاه كه پس از دستگيري حضرت امام خميني، و سركوب قيام 15 خرداد در فكر ايجاد جو رعب و وحشت در جامعه و به خصوص در بين علما بود، تصور نميكرد اين بار نيز با مبارزه شديد روحانيت مواجه گردد، حضرت آيتالله گلپايگاني ضمن حراست از سنگر مقدس حوزه علميه قم، كه با ظهور 15 خرداد، رژيم قصد اضمحلال آن را داشت، به پشتيباني از علماي محبوس به پاخاسته با موضعگيري قاطع و كوبنده طي اعلاميههايي به افشاگري طرحهاي ظالمانه رژيم عليه اسلام و روحانيت پرداخت. آيتالله گلپايگاني در اعلاميهاي كه از سوي ايشان به مناسبت دستگيري علما و قيام 15 خرداد منتشر شد اين چنين ذكر ميكنند :
«مصادر امور مطمئن باشند كه اگر به بازداشت جمعي علما و مراجع هم اقدام كنند فتاوا و احكام آنان همچنان نافذ و بر هر مسلماني واجبالاتباع است و حريم احكام شرعيه مقامي نيست كه بتوان با زور و تهديد در آن نفوذ كرد. حقير نگراني شديد خود را از آثار سوء اقدامات هيئت حاكمه و تعقيب اين تصميمات و اتلاف نفس مردم بيگناه اظهار و تذكر ميدهم تسكين ملت شيعه ايران كه از دين و مذهب خود دست بردار نيست به وسيله كشتار و ايجاد محيط ارعاب حاصل نخواهد شد.» معظمله در ادامه اعلاميه در پاسخ به ادعاي رژيم كه قيام علما و مخالفت آنها با برنامههاي هيئت حاكمه را ناشي از تحريكات دول خارجي و بيگانه خوانده بود، ميفرمايند : «اين رجالي كه در بازداشتند كساني نيستند كه از تهمت ارتباط با اجنبي و هر افتراي ديگر دامان قدس و تقوايشان آلوده گردد. مردم اجنبيپرستها را ميشناسند. آنها كه شب و روز با اجانب در تماس هستند و از پشتيباني بيگانه برخوردارند علما نيستند. علما در مقام و منصبي كه هستند به كمك اجنبي حاجت ندارند. اجانب آنها را روي كار نميآورند. به آنها قرض و كمك نميدهند، معادن و ثروت مملكت را از آنها نميخواهند.
روحانيت تحت نظر مستشاران بيگانه اداره نميشود تا به آنها مربوط باشد. آنها كه نوكر اجانب هستند كسان ديگر هستند و ملت آنها را خوب ميشناسد. خيلي جاي تأسف است لذا اينهمه اعلاميههاي منطقي كه از ناحيه مقامات روحاني صادر شد يكي در روزنامهها نوشته نشد. در خاتمه اعلام ميكنم ما براي حفظ استقلال مملكت شيعه و حمايت از دين همه گونه مصيبت را استقبال ميكنيم و به آنها كه ميگويند روحانيت نبايد در سياست دخالت كند اعلام ميكنم دين ما اسلام و سياست ما سياست اسلامي است و مسلمان از سياست و نظارت در امور كشور نميتواند بركنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدين كه داراي مقام زعامت شيعه و نيابت عامه هستند.» ايشان در بخشي از اين اعلاميه ميفرمايد :
«بالاخره به حريم مقدس روحانيت عملاً تجاوز كردند. حضرات آياتالله آقاي خميني، آقاي قمي و آقاي محلاتي و ساير علمأ و وعاظ را دستگير و آن حوادث اسفناك و قتل مسلمانان بيگناه را كه از فرط علاقه به دين تحريك و تهييج شده بودند به وجود آوردند و تظاهرات عميق و بيشائبه مردم نشان داد كه كاسه صبر و تحملشان لبريز شده است. در اين فاجعه ملت ايران در درياي مصيبت غرق شد و اگر چه عمال دستگاهها خواستند با اعمال وحشيانه خود تظاهرات واقعي ملت را لكهدار كنند و مسلمانان را به خرابكاري و اخلالگري متهم نمايند. اما ملت ايران هوشيار و از حقايق امور و صحنههايي كه به دست دشمنان مملكت ايجاد ميشود آگاه است.»41 و در سومين اعلاميه كه پس از شانزده روز از بازداشت علما صادر شده است چنين ميفرمايند : «... ما ميدانيم اين اهانتها موجب تحقير رجال روحاني نميشود و براي ما باعث افتخار ميباشد كه به جرم دفاع از حريم احكام قرآن زنداني و به ائمه طاهرين تأسي داشته باشيم. تاريخ مذهب شيعه براي اوليأ دين از اينگونه حوادث و حبسها بسيار ديده است. چيزي كه شديداً اسباب تأسف ميباشد اين است كه حكومتي كه خود را شيعه معرفي ميكند به چنين اقداماتي دست زده است...»
معظم له در ادامه اعلاميه ميفرمايند :
... بازداشت حضرت آيتالله خميني، آيتالله قمي و آيتالله محلاتي و ساير علمأ و مبلغين بازداشت ملت شيعه و اهانت به مذهب و دين اسلام است... مراجع شيعه در مورد مخالفت مقررات اخيره با احكام شرعيه اتفاق رأي داشته و دارند و انشأالله مقالي با تشريك مساعي و همقدمي و اتحاد كليه مقاصد مشروعه خود را تعقيب خواهند نمود و فتاوي و احكام ايشان واجبالاتباع است.42
 
مهاجرت علما به تهران و موضع آيتالله گلپايگاني
پس از واقعه دستگيري امام خميني (ره) و علما، ديگر مراجع قم و روحانيون سرشناس شهرستانها تصميم به مهاجرت به تهران و تحصن تا آزادي علماي محبوس گرفتند. مراجع عظام قم همگي به جز آيتالله گلپايگاني به تهران مهاجرت كردند. همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد تنها مرجعي كه براي حفظ حوزه و جلوگيري از اضمحلال و انحلال آن در غياب علما و مراجع در قم ماند معظمله بود.43
ساواك در گزارش سند 2938/21 ـ 25/6/48 ميگويد: گلپايگاني در گفتگو با يكي از روحانيون اظهار داشت:
«بعد از آنكه حاج آقا روحالله را تبعيد كردند من براي حفظ حوزه در قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتيها طمع كردند و خيال كردند من با آنها موافق هستم و اهل سازش ميباشم و به خيال بودند از ما انتفاعي ببرند و بعد ديدند از ما آبي گرم نميشود.»44
پس از دستگيري حضرت امام خميني، آيتالله گلپايگاني، بيدرنگ دامادشان (حجتالاسلام والمسلمين آقاي علوي) را براي احوالپرسي و تفقد از ايشان به تهران اعزام نمودند كه البته مأموران ساواك و شهرباني مانع از چنين ملاقاتي شدند و تنها مراتب را به استحضار امام رسانده بودند. حضرت امام طي تلگرافي از اين اقدام اينچنين سپاسگزاري ميكنند : «حضرت آيتالله گلپايگاني (دامت بركاته) ـ قم
از بذل توجه حضرتعالي متشكر، اينجانب بحمدلله سلامت هستم. دوام بركات حضرتعالي و علو كلمه اسلام را از خداوند تعالي خواستار است.45 خميني»
 
تبعيد امام خميني مواضع و اقدامات آيتالله گلپايگاني
پس از تبعيد امام خميني به تركيه، آيتالله گلپايگاني بيدرنگ وزير دربار شاهنشاهي را به قم احضار و مراتب اعتراض خود را نسبت به اين موضوع به وي ابلاغ كردند.46 معظمله با ايراد سخنان شديداللحني در مسجد اعظم، خواستار بازگشت ايشان به كشور شدند و سخنان خويش را با آيه شريفه (الذين أخرجوا من ديارهم بغير حق الاّان قالوا ربناالله) آغاز كردند و در حاليكه بر فراز منبر آشكارا ميگريستند و حاضران نيز تحت تأثير ايشان گريه ميكردند،فرمودند: اگر نبود محذور متلاشي شدن حوزه، جا داشت مدتهاي بسيار طولاني حوزه تعطيل باشد. لكن مثل حوزه در اينجا مثل اين است كه اگر جنگي پيش آيد بسياري از شغلها بايد تعطيل شود اما نانوائيها تعطيل نميشود چون بايد تغذيه جنگجويان تأمين شود.47 آيتالله گلپايگاني در تلگرافي به حضرت امام خميني، كه در آن ايام در تركيه تبعيد بودند، ميفرمايند :
«بعد از سلام و استفسار از سلامت وجود محترم، اقدام به تبعيد حضرتعالي و توهين به مقام شامخ روحانيت، نزد ملت شيعه با نگراني شديد مواجه گرديد. آري در كشوري كه بر حسب عقيده اكثر ملت آن تنها مرجع صلاحيت دار، روحانيت است و حتي در نقض و ابرام قوانين نظر آنها قاطع است، جاي كمال تأسف است كه به علماي اسلام، جسارت نموده و اشخاصي كه فقط با پيروي از تعاليم عاليه اسلام، صلاحيت اشغال مقامات را دارند، ايشان را ستون پنجم خوانده و با تعبيرات زننده مورد تعرض قرار دهند.
حقير براي جبران اين حادثه حسبالوظيفه اقدام نموده و مينمايم. عز اسلام و مسلمين و تنبه مصادر امور و مراجعت حضرتعالي به حوزه علميه را از خداوند متعال خواستارم.»48 9 رجب 84 ـ محمدرضا الموسوي الگلپايگاني»
همچنين فرزند خود مرحوم حجتالاسلام والمسلمين سيد مهدي گلپايگاني را براي استفسار از سلامتي و وضع امام راحل به تركيه فرستادند و خود نيز بارها در سخنرانيها و اعلاميهها به اين امر اعتراض كردند.49
 
تبعيد امام خميني، سرفصل جديدي در حوزه علميه قم
پس از تبعيد امام راحل به تركيه در 13 آبان 1343 اهميت نقش آيتالله گلپايگاني به عنوان زعيم حوزه علميه قم در حيات سياسي اين حوزه بيشتر ميشود و هدايت و رهبري و جهت دهي بسياري از جريانات سياسي به دست ايشان صورت ميپذيرد.
مبارزه با رژيم طاغوت و در عين حال تلاش براي حفظ و بقأ حوزه همتي والا و ذكاوتي سرشار ميطلبيد كه خداوند متعال آن را در وجود معظمله ذخيره كرده بود. مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي درباره نقش آيتالله گلپايگاني در آن دوران ميفرمايند :
«آن بزرگوار يكي از استوانههاي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي به شمار ميآمد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگين سالهاي تبعيد امام خميني (قدس الله نفسه الزكيه) مواردي پيش آمد كه صداي اين مرد بزرگ تنها صداي تهديد كنندهاي بود كه از حوزه علميه قم برخواست و به نهضت شور و توان بخشيد.»50
 
مقاومت در مقابل دخالت اوقاف رژيم پهلوي در امور حوزههاي علميه رژيم شاه كه روحانيت و مرجعيت شيعه را مخالف سرسخت برنامههاي خود ميديد و از همكاري و هماهنگي آن با دستگاه طاغوت نااميد شده بود، براي اجراي برنامههاي خود به ايجاد يك نهاد موازي دولتي با همان كاركردهاي نهاد روحانيت در برابر حوزه علميه قم و مرجعيت شيعه افتاد تا كليه امور ديني و مذهبي در جامعه را به سياست دلخواه خود هدايت كند و ابتكار عمل در خصوص مسائل مذهبي را از دست مرجعيت و روحانيت شيعه خارج سازد. اين نهاد، «سازمان اوقاف بود» كه نهادي صد در صد دولتي بود و رياست آن در حكم معاون نخستوزير و از سوي وي تعيين ميشد. به طور كلي استقلال علماي حوزههاي علميه شيعه از دولتها و هيئتهاي حاكمه باعث ميشد تا روحانيت و مرجعيت شيعه بتواند نقش اصلاحي و انتقادي خويش را در مواجهه با مظالم و تعديات نظامهاي طاغوتي ايفا كند. از اين رو رخنه در نظام اداره حوزه و به دست گرفتن مقدرات آن و تربيت آخوندهاي درباري و دولتي از سياستهاي اساسي رژيم طاغوت بود به همين جهت عوامل رژيم پهلوي به شدت و به بهانههاي مختلف سعي در ساماندهي آن داشتند.
در پي طرح اوقاف براي امتحانگيري از طلاب آيتالله گلپايگاني از همان ابتدا به مخالفت با طرح مزبور پرداختند و تصريح كردند :
«اينها ميخواهند روحانيت شيعه را مثل روحانيت سني كنند كه علمأ شيعه مثل علمأ سني تابع دولت باشند.»51
آيتالله گلپايگاني پس از تبعيد حضرت امام خميني به تركيه و عراق، بار مقابله و مجاهده با رژيم طاغوت را در مقام مرجعيت در حوزه علميه قم با پايداري تحمل نمود و اين مجاهدت در برابر سياستهاي ضداسلامي رژيم پهلوي همواره ادامه داشت، به طور مثال، معظمله رسماً آزمون وزارت فرهنگ طاغوت پهلوي را تحريم و علناً خطاب به طلاب اعلام نمود : «من به هيچ يك از شماها اجازه نميدهم كه در امتحان فرهنگ شركت كنيد و اگر كسي شركت نمايد شهريهاش قطع خواهد شد و از نظر ما روحاني محسوب نميشود.»52 و در جايي ديگر ميفرمايند :
«آنان صلاحيت امتحان كردن طلاب و محصلين را ندارند. اينكار بر عهده مراجع و زعمأ حوزه است و شما آقايان طلاب هم امتحان آنها را نپذيرند و حتي اگر شما را به سربازي هم بردند مقاومت كنيد و امتحان را قبول نكنيد و برويد به سربازي; اين دوره دو ساله را طي كنيد و دوباره به حوزه بازگرديد. من شهريه شما را قطع نخواهم كرد و حتي اگر زن و فرزند داريد مخارج آنان را متحمل ميشوم.»53
و نهايتاً بر اثر همين تدابير هوشمندانه و اتخاذ مواضع متقن و استوار بود كه رژيم طاغوت عدم موفقيت طرحهاي خود، عليه حوزههاي علميه و روحانيت را ناشي از تدابير معظمله بداند. آري! پايمردي و مبارزه الهي آن مرد بزرگ، ثمربخش گرديد و به لطف الهي در آن دوران اختناق و بحراني، حوزه علميه را از اين خطر بزرگ نگه داشت و طرحهاي ضداسلامي حكومت پهلوي را يكي پس از ديگر به باد انتقاد و اعراض قرار ميداد و سرانجام همان شد كه آن مرجع مبارز و خستگيناپذير از ابتدا اعلام فرموده بود كه :
«اينها خيال ميكردند ميتوانند حوزه را مسخر و مقهور خودشان كنند اما اشتباه ميكردند!»54 
مخالفت با طرح رژيم در ايجاد دانشگاه اسلامي در جوار حوزه علميه قم رژيم طاغوت كه طرح خود در امتحانگيري از طلاب را شكست خورده ميديد به فكر ايجاد نهادي موازي در حوزه علميه قم تحت عنوان دانشگاه اسلامي افتاد و در همين رابطه اقدام به تصاحب زميني وسيع در اطراف مسجد جمكران نمود.
آيتالله گلپايگاني ضمن مخالفت شديد با تأسيس اين دانشگاه كه هدف آن تربيت آخوندهاي درباري و مشروعيت بخشيدن به اقدامات خلاف شرع رژيم شاه بود متقابلاً با خريد زمين تكه توليت به مساحت چهار هزار متر مربع و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلامالله عليها) هدف از اين اقدام را تأسيس دانشگاه اسلامي حوزه علميه قم قلمداد كرده و فرمودند : «منظور از خريد اين زمين براي ساختمان دانشگاه اسلامي است كه بايستي در آن مدرسين درجه يك تدريس كنند و شاگرداني تربيت نمايند كه همگي به درجه اجتهاد برسند و بعد به منظور تبليغ به شهرهاي اسلامي اعزام شوند.
اين مبلغين در شهرهايي كه اعزام ميشوند حق پول گرفتن از افراد را ندارند، زيرا مخارجشان كلاً و كاملاً از ناحيه ما تأمين خواهد شد. كوشش ميكنيم از اين دانشگاه شخصيتهايي امثال آيتالله بروجردي و ساير آيات تحويل جامعه مسلمين بدهيم.»55
در گزارش ساواك در اين باره آمده است :
با توجه به روحيات و خصوصيات اخلاقي وي (آيتالله گلپايگاني) و سابقهاي كه در دست است هر زماني كه سازمان اوقاف قصد كوچكترين مداخلهاي در امور روحانيت داشته با مخالفت شديد از ناحيه گلپايگاني روبرو شده است و اكنون كه شايعه ايجاد دانشگاه اسلامي از طرف سازمان مذكور در جنب مسجد جمكران قم اشاعه يافته است گلپايگاني نيز به مقابله پرداخته است.56 
حذف نام محصلين مرتبط به اوقاف از ليست طلاب حوزه علميه قم
سازمان اوقاف از وجوه دولتي، عدهاي عمامه به سر را فريب داده و استخدام كرده بود و حتي در ايام وعظ و تبليغ مانند محرم و صفر و ماه مبارك رمضان، آنان را به شهرستانهاي مختلف گسيل ميداشت كه البته وظيفه آنها ترويج رژيم شاهنشاهي و توجيه اقدامات غيراسلامي آن در قالب مجالس محرم و صفر و ماه مبارك رمضان بود.
معظمله، در مقابل اين اقدام خطرناك دولت به مقابله پرداختند و صريحاً اعلام كردند، كسانيكه مربوط به اين سازمان باشند نامشان از دفتر شهريه حوزه حذف ميگردد و همين كار را هم كردند و فرمودند :
«امامت چنين افراد و كارهاي مربوط به روحانيت از آنان مورد تأييد نيست و اگر وجوه شرعيه مانند سهم امام (عليهالسلام) بياورند قبض رسيد براي آنان مهر نخواهد شد.»57 و حتي در مجلس درس اعلام فرمودند :
«وقتي كه به شهرها و روستاها براي تبليغ ميرويد به مردم بگوييد وقتي كه يك نفر ملبس به لباس روحانيت بر آنان وارد ميشود ; ناشناخته او را نپذيرند و پاي منبرش اجتماع نكنند، بلكه سوابق او را بخواهند.»58
 
مخالفت با مصوبه مجلس دائر بر تغيير كاربري اراضي موقوفه و اعتراض شديد به رژيم آيتالله گلپايگاني در قضيه مصوبه مجلسين شوراي ملي و سنا داير بر فروش اراضي موقوفات به عنوان تبديل به احسن به شدت نسبت به تصويب آن اعتراض كردند و طي بيانيهاي در پاسخ به استفتأ جمعي از مؤمنين كه به صورت گسترده انتشار يافت اقدامات مجلسين در تصويب قوانين خلاف شرع مقدس اسلام را ناشي از تأييد دستگاه حاكم و به دستور آن قلمداد كرده فرمودند: «قانون مورد سئوال كه به اسم تبديل به احسن وضع شده مستلزم افنأ تمام اين موقوفات و برخلاف شرع مطهر است و بر عموم مسلمانان و مؤمنين به يومالحساب خريد و فروش و اعانت در خريد و فروش اين موقوفات حرام است. فعلاً كه مجلسين با تأييد دستگاه از جعل و تصويب هرگونه قانون و طرح اگر چه بر خلاف احكام الهي و به ضرر ملت باشد رادع و مانعي ندارد و غافل هستند كه هر قدر با دين مبارزه كنند و كفر را ترويج نمايند استقلال مملكت را در خطر قرار ميدهند : حقير بر حسب تكليف شرعي حكم مسئله را اظهار داشتم تا براي يومالمعاد حجت باشد.»
معظمله دخالت اوقاف در مساجد و موقوفات را نامشروع قلمداد كرده ميفرمايند : از اول گفتم و اعلام كردم كه دخالت اوقاف در حوزههاي علميه نامشروع است. دخالت اوقافاوقاف ، 3 در مساجد نامشروع است. در موقوفات نامشروع است. موقوفاتي كه براي حضرت سيدالشهدأ (عليهالسلام) بوده براي پيامبر اكرم (صليالله عليه و آله و سلم) بوده، اينها همه را ميفروشند و اسم آن را گذاشتند تبديل به احسن و طوري درست كردند كه تا چند سال ديگر اسمي از آنها نيست. موقوفاتي كه مربوط به مذاهب باطله است و براي گمراه كردن است و براي نفاق بين مسلمين است هيچ جرأت نميكنند دست بزنند ولي موقوفاتي كه براي امام حسين(ع) بوه بايد فروخته شود و تبديل به احسن شود.
«احسن آن چيزي چه چيزي است؟ آن است كه به جاي آن مجامع فاسده درست كنند. اين معني تبديل به احسن است.»59
 
تحريم حزب رستاخيز
رژيم شاه به منظور پيشبرد اهداف سياسي خود و با عوامفريبي اقدام به تأسيس حزب فرمايشي به نام حزب رستاخيز نمود و حتي شخص شاه نيز با حمايت صريح از آن همگان را به عضويت در آن فرا ميخواند.
تأسيس حزب مزبور كه با تبليغات بي حد و حصر رژيم و رسانههاي وابسته به آن همراه بود. جز تحكيم پايههاي پوسيده سلطنت استبدادي پهلوي. حاصل ديگري نداشت و چهرهاي كه شخص شاه و عواملش با تبليغات پر زرق و برق خويش در رسانههاي مختلف از آن ارايه ميدادند با واقعيت در تضاد بود آيتالله گلپايگاني كه به خوبي از دسيسه شاه در ترويج حزب رستاخيز آگاه بود با درايت و شجاعتي استوار عضويت در آن را تحريم نمود. اقدام ايشان در تحريم حزب رستاخيز كه مخالفت با شخص شاه تلقي ميگرديد در دوران خفقان اوائل دهه پنجاه، بسيار مهم و حائز اهميت بود. ساواك در گزارش 9/1/54 گفته است :
«گلپايگاني و اطرافيان وي در جواب بر مسائلي اظهار ميدارند كه شركت در اين حزب جائز نيست.»60
و در گزارش ديگر آمده است :
«ساعت 10 صبح روز 4/1/54 به منزل گلپايگاني مراجعه نمودم. گلپايگاني در اندرون در بستر نشسته بود و سيد مهدي گلپايگاني (فرزند آقا) نيز در كنار ايشان بود. افراد مراجعه ميكردند مهر امضاي آقا نزد سيدمهدي گلپايگاني بود و اوراق آقا را مهر ميكرد من به سيد مهدي گفتم در بازار قم شايع است كه آقاي گلپايگاني موضوع شركت در حزب رستاخيز را تحريم كردهاند. آيا صحت دارد؟ سيد مهدي اظهار داشت هر كس به آقا مراجعه كرده و سئوال كرده است فرمودهاند: من حرام ميدانم.»61
مخالفت معظمله با حزب فرمايشي رستاخيز به همينجا ختم نگرديد بلكه طي پيامي با تأكيد بر غير مشروع بودن آن، اقدامات حزب مزبور در استحكام پايههاي رژيم استبدادي را محكوم نموده و رسماً خواستار انحلال آن شدند. در بخشي از آن پيام آمده است : «اگر افرادي به نام حزب رستاخيز راستي به فكر مملكت افتادهاند به افكار عمومي احترام گذاشته و به خواستههاي مشروع و اعتراضات منطقي ملت مسلمان ايران پاسخ منطقي بدهند نه آنكه اساس استبداد را به صورت ديگر مستحكم نمايند و آنچه را كه يك روز به نام دو حزبي و يك روز به اسم يك حزبي به مردم تحميل كردهاند به صورت ديگر تحميل نمايند و بايد انحلال خود را به علت مخالفت اساسي آن با اساس توحيدي اسلام صريحاً اعلام نمايند بديهي است در برابر اين اوضاع فريبكارانه اتحاد صفوف و اتفاق كلمه و هوشياري و بيداري و ادامه مبارزه لازم است و تا خط تغيير شخصيت اسلامي مملكت باقي است مبارزه ملت مسلمان ادامه خواهد داشت و بازگشت به عقب جائز نيست.»62
 
اقدامات آيتالله گلپايگاني در خصوص دومين حمله رژيم طاغوت به مدرسه فيضيه در پي حمله رژيم شاهنشاهي به مدرسه فيضيه قم در سالگرد قيام 15 خرداد سال 1342 و مضروب و مجروح ساختن طلاب، حضرت آيتالله گلپايگاني با تعطيل كردن نماز جماعت به اين امر اعتراض نمودند و در شكوانامهاي خطاب به آيتالله سيد احمد خوانساري شديداً به دستگاه اعتراض كردند كه آن نامه به صورت اعلاميه منتشر شد. شب هنگام پس از انتشار نامه مزبور از سوي ساواك به منزل يكي از بستگان معظمله تلفن شد كه الآن از تهران، دستور داده شد كه در همين وقت شب، آقاي گلپايگاني در هر حالي كه هست ولو در لحاف خواب، بايد اين نامه را تكذيب كنند. ايشان در جواب گفته بود :
«چيزي را كه يك مرجع تقليد بنويسد عدول كردني نيست و از آن برنخواهد گشت.» بالاخره ايشان گفتند من ميتوانم به آقا عرض كنم كه چنين جرياني بوده و چنين تلفني شده است. بعد ايشان برخاسته و پيغام را به آيتالله گلپايگاني ميرساند. معظمله در پاسخ فرموده بودند : «من آن نامه را نوشتهام و تكذيب هم نميكنم و شما هر كاري ميخواهيد بكنيد»63 معظمله در بخشي از نامه مزبور كه در خرداد سال 1354 منتشر شده است گفتهاند: ... مداخلات غير مشروعه اوقاف در امور مذهبي و روحانيت، دخالت سازمان در حوزه علميه قم كه يگانه پايگاه بزرگ شيعه ميباشد، حمله شبانه به مدرسه فيضيه و بركنار كردن متصدي آن و دستگيري جمعي از فضلاء و نويسندگان معروف حوزه و بالاخره حمله دسته جمعي (روز گذشته) ژاندارمها و پاسبانها و عمال سازمان در خيابان و ملأعام به طلاب علوم دينيه و دستگير ساختن صدها نفر از آنها و اخراج عدهاي به اسم مشمول و الزام دسته ديگر به ترك حوزه محور اموري است كه به هيچ وجه جاي خوشبيني به اوضاع را باقي نگذارده.64
 
قيام 19 دي و مواضع آيتالله گلپايگاني
در طول ساليان سال مبارزه، آيتالله گلپايگاني نقطه اتكاي بسيار محكم و استواري براي مبارزان و مجاهدان بودند. در مواقع مختلف حمايت بيدريغ خود را از فرزندان مبارز خود نشان دادند و آنان را رأفت و احسان خود نوازش كردند. همواره اعمال رژيم را تخطئه كرده و حركت مجاهدان را با بيانات و يا اعلاميههاي خود سريعتر ميساختند. منزل ايشان يكي از مراكزي بود كه مردم مبارز و طلاب و فضلاء فداكار با شوق به آن روي ميآوردند و در آنجا فرياد اعتراض خود را بر رژيم منحط پهلوي بلند ميكردند و گاهي هم معظمله خود به سخنراني ميپرداختند و آنان را دلگرم كرده و مورد تشويق قرار ميدادند. شنبه 17 دي ماه 1356 كه روزنامه اطلاعات تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه»، به مقام شامخ حضرت امام خميني (قدس سره) جسارت نمود و علمأ را به موافقت با قوانين ضد اسلامي شاه متهم كرد، طلاب در مدرسه آيتالله بروجرديمدرسه آيتالله بروجردي ، 653 تجمع كرده، از آنجا با جمعيت عظيم به سوي منزل آيتالله گلپايگاني به راه افتادند.
ايشان در سخنانشان در اجتماع آن روز طلاب با تشكر از وحدت و اتحاد آنان در قبال اهانت به ساحت مرجعيت، آنان را به ادامه اعتراض ترغيب نموده و فرمودند : «اينها دروغ ميگويند كه ما با كارهاي آنان موافقيم. علمأ همه مخالفند.»66 ساواك در گزارش 28/12/36 در خصوص تجمع طلاب در بيت آيتالله گلپايگاني و سخنراني معظمله گزارش نموده :
«... جمعيت از مدرسه خان بيرون آمدند و قصد داشتند به صحن وارد شوند كه فراشها فوراً دربهاي صحنه را بستند و طلبهها مقداري جلو صحن شعار دادن و گفتند منزل آيتالعظمي گلپايگاني. طلاب همگي به منزل گلپايگاني رفتند و به طوري كه منزل مذكور پر از طلبه و افراد مشخص شد.» آيتالله گلپايگاني پشت ميكروفن رفتند و ده دقيقه سخنراني كرده و گفت : «ديشب روزنامه را برايم خواندند خيلي ناراحت شدم مدتي است كه به دين و روحانيت جسارت ميكنند دستگاه ميگويد روحانيت با ما بودند در صورتي كه همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و اين را همه ميدانند و حالا هم مخالف هستيم و بعداً هم مخالف خواهيم بود و تلگرافاتي كه ما براي آنها كرديم الآن رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است. بعد طلبهها را نصيحت كرد كه بايد متحد باشيد اختلاف را كنار بگذاريد... درسها را تعطيل كرديم ولي نبايد به همين جا اكتفا كنيم. بايد با آقايان ديگر هم صحبت كنيم تا آنها هم اقدام كنند.» سخنراني گلپايگاني كه تمام شد جمعيت به طرف منزل شريعتمداري حركت كردند...67 آيتالله گلپايگاني در اعلاميهاي به مناسبت كشتار مردم قمقم ، 3 و تبريز در اين خصوص خواستار برقراري نظام اسلامي در كشور شده و ميفرمايد :
«اگر حكومت قانوني وجود داشت به جاي توجه به اعتراضات منطقي و صحيح و احترام به احساسات مردم با اسلحه به آنها پاسخ داده نميشد و سپس اين حادثه را به عوامل خارجي و فرقههاي غيرمعلومالوجود مستند نميكردند ...
«قاطبه مردم مسلمان و جامعه روحانيت خواستار اجرأ احكام اسلام، عدالت اجتماعي، برقراري نظام اسلامي ميباشند.»68
در كشتار وحشتناكي كه مزدوران شاه در 19 دي سال 56 در قم كردند و طلاب مبارز را در خيابان به رگبار بستند جمع زيادي را مجروح و عدهاي را به شهادت رساندند; در اعتراض به اين درندهخويي رژيم پهلوي مدت يك هفته درسهاي حوزه به طور كلي تعطيل شد. آنگاه آيتالله گلپايگاني به منظور انسجام هر چه بيشتر حوزه علميه قم و جلوگيري از تفرقه (كه از جمله آرزوها و اهداف رژيم بود) طلاب، درس خود را آغاز كردند و در اولين روز افتتاح درس مطالب جالبي خطاب به طلاب و مردم مبارز فرمودند. از جمله اينكه :
«شما اكنون مظلوم هستيد ولي مغلوب نيستيد و چقدر فرق است بين اينكه انسان مظلوم باشد تا آنكه مغلوب باشد.»69
 
واقعه 17 شهريور و مواضع آيتالله گلپايگاني
در پي كشتار وسيع مردم بيگناه در روز 17 شهريور، آيتالله گلپايگاني طي اعلاميهاي خطاب به عموم ملت ايران اين فاجعه بزرگ را تسليت گفتند. از سوي ديگر دو روز بعد طي نامه تاريخي خطاب به رئيس مجلس شوراي ملي خواستار رأي عدم اعتماد به دولت شدند.
در بخشي از نامه آمده است :
«لازم است به جنابعالي و نمايندگان (به اصطلاح مجلسين) اعلام كنم پس از جنايات وحشيانه و كشتار فجيع مردم بي دفاع تهران، رأي دادن به اين دولت و حكومت نظامي و اين اختناق بي سابقه، خيانت به ملت و موجب سرافكندگي بيشتر در برابر خدا و ملت مسلمان و تاريخ است. اگر ده ميليون هم از اين مردم بكشند روي مساعد به حكومت فعلي نشان نخواهند داد و توسل به اسلحه و قتل عام جز اينكه مملكت را در ورطه خطرات غرق بنمايد فايدهاي ندارد.» 
شجاعت سياسي آيتالله گلپايگاني
پرواضح است كه بررسي دامنه موضعگيريهاي سياسي آقاي گلپايگاني (كه موازي با حكومت پهلوي اول و دوم بوده است) خارج از حوصله اين مقال است. اگر چه كه به برخي از آنها در اين مجموعه اسنادي اشاره شده است لكن به صورت گذرا، اينك به چند مورد اشاره ميكنيم: الف ـ در قضيه رحلت مشكوك فرزند بزرگوار حضرت امام خميني، مرحوم حاج آقامصطفي خميني (ره) در شرايطي كه ساواك حتي بردن نام امام خميني را ممنوع كرده با انعقاد مجلس ترحيم در مسجد اعظم قم در آن جو خفقانآور و پليسي ساواك، رعب اقامه مجلس به وسيله ايشان شكسته شد.70 در جريان شهادت آيتالله سيد محمدرضا سعيدي (رحمتالله عليه) كه در زندان شاه بر اثر شكنجه ساواك به شهادت رسيده بود و ساواك علت مرگ ايشان را ناراحتي گوارشي اعلام كرده بود، صريحاً شهادت ايشان را به دست مأموران ساواك قلمداد كرده و با اعلان مجلس يادبود براي آن شهيد به اين امر اعتراض كردند. لكن ساواك قبل از آغاز مجلس مسجد را قفل كرده بود و مأموران، جلو مسجد ايستاده و از انعقاد مجلس جلوگيري ميكردند و هر كس نزديك ميشد او را ميراندند.71 ب ـ در جريان وليعهدي ـ فرزند محمدرضا پهلوي ـ فرستاده رژيم خدمت آيتالله گلپايگاني آمده و با كمال وقاحت خواهش كرده بود كه معظمله آن واقعه را تبريك بگويند. در پاسخ فرموده بودند : «خواسته شما درست بدان ميماند كه يزيد به امام زينالعابدين(ع) بگويد: اكنون كه پدرت امام حسين(ع) را كشتم بيا و براي اين جريان تبريك بگو.»
اين جواب كوبنده چنان آن شخص را ناراحت كرده بود كه گفته بود همينطور به ايشان ـ شاه ـ بگويم؟ فرموده بودند. بگو.72
ج ـ در قضيه تاجگذاري شاه يك فرد ملبس به لباس روحانيت كه مشرب صوفيگري داشت و شاهدوست بود73 با تاج نبات از قم به تهران، كاخ سعدآباد رفته و خود را نماينده روحانيت معرفي كرده بود. بعد آن شخص، به اصطلاح تفسيري را كه بر قرآن نوشته بود، به حضور علمأ ميبرد. در گزارش ساواك چنين نوشته است :
«آقاي گلپايگاني از قبول كتب، امتناع ورزيده و اظهار داشته است كه راه ما با شما سوا و جدا است و هنگامي كه آقاي بلاغي منزل گلپايگاني را ترك مينموده است، سيد مهدي گلپايگاني(فرزند ايشان) به اتفاق چند نفر از طلاب دور وي حلقه زده و سيدمهدي دستور داده، قيچي فراهم كرده تا سبيلهاي او را قيچي كند. آقاي بلاغي گفت گناه من اين است كه همراه تاج نبات رفتهام و بلافاصله منزل گلپايگاني را ترك گفته است.»74
د ـ علي اميني سياستمدار معروف، در حوادث طوفاني ايران در قم در منزل آيتالله گلپايگاني آمده و اجازه ملاقات خواسته بود. معظم له صريحاً رد كرده بودند. او گفته بود ميخواهم ببينم خواستههاي آقا چيست. فرموده بودند به او بگوييد خواستهها و انظار من در اعلاميهها و نوشتههايم منعكس است. او گفته بود پس اعلاميههاي ايشان را بياوريد. آنگاه مقداري از اعلاميههاي موجود ايشان را به او داده بودند و او شكست خورده از آنجا برگشته بود.75
 'û ـ نيز شخصي از محترمين به حضورشان آمده بود و خواهش كرده بود كه اجازه دهند شريف امامي به حضورشان بيايد و پيرامون امور جاريه صحبت بكند. فرموده بودند : «اگر ميدانستم براي اين منظور آمدهاي تو را هم راه نميدادم».76 و ـ در قضيه تأسيس سينما در شهرستان قم كه رژيم به منظور پايگاه اشاعه فساد و دهنكجي به حوزه علميه قم، درصدد و احداث آن بود. آيتالله گلپايگاني صريحاً با احداث آن مخالفت كردند. مأموري را كه از تهران براي ساكت كردن ايشان فرستاده بودند، در ملاقات با معظم له ـ از قول شاه ـ ميگويد :
«اين مطلب مهمي نيست و ما در مشهد مقدس كه از قم مهمتر است و قبر امام رضا در آنجا است سينما داريم.»
آيتالله گلپايگاني در پاسخ گفتند :
«سخن شما درست به اين ميماند كه روز قيامت، رسول خدا از مردم بازخواست كنند كه چرا حسين مرا كشتيد و آنان جواب بدهند، پدرش علي را كشتيم، چه رسد به حسين(ع).»77 آيتالله گلپايگاني در اعتراض به اين اقدام يك هفته تمام اعتصاب نموده و درس و نماز جماعت حاضر نشدند و بعد كه به درس آمدند طي يك سخنراني توطئه و اهداف ضداسلامي رژيم را مورد اعتراض و نكوهش قرار دادند.
 
اعلاميههاي آيتالله گلپايگاني در حوادث مختلف انقلاب اسلامي
يكي از عواملي كه در گرم كردن مبارزه و پيشرفت آن اثري به سزا داشت اعلاميههاي پي در پي معظمله بود.
مهمترين اثري كه اين اعلاميهها داشت مزيد اطمينان طبقات متدين نسبت به حركت اسلامي و انقلابي امت مسلمان ايران بود. كساني كه احياناً دچار ترديد بودند و يا سكوت را ترجيح ميدادند با صدور اعلاميه ايشان در راه و روش خود به ترديد ميافتادند و يا يك سره تغيير فكر و نظر ميدادند. موضعگيري قاطع و مقام شامخ ايشان موجب ميشد كه از يك سوي پايههاي انقلاب را استوارتر گرداند و از سوي ديگر فعل و انفعالها، توطئهها و سكوت معنيدار فرصتطلبان و ضد انقلاب را برملا سازد. نوشتههاي سياسي و اعلاميههاي مزبور در حالي كه كوبنده و دشمن شكن و حماسي بود، در عين حال عميق و پرمغز بود و به اصطلاح علمي، جدل را آميخته با منطق و برهان ميكردند و چون در بسياري اوقات مزين به فرازها و قطعاتي از قرآن كريم ميشد، داراي نفوذ و تأثير به سزايي بود كه در تيراژ زياد منتشر ميشد.
مجاهد بزرگ آيتالله طالقاني در ملاقات با آيتالله گلپايگاني گفته بودند كه من اين اعلاميهها را مكرر و چندين بار ميخوانم.
اين اعلاميهها از آغاز ايام انقلاب از سالهاي 1340 و 1341 شروع شده و در مقاطع مختلف انقلاب (بسته به حوادث مختلف) صادر گرديده است جهت مزيد اطلاع خوانندگان محترم در اينجا به فهرست برخي از آنها اكتفا مينماييم :
 
نمونههايي از اعلاميههاي آيتالله گلپايگاني پيش از پيروزي انقلاب براي اطلاع و آشنايي هر چه بيشتر خوانندگان گرامي با مباني فكري و مبارزاتي آيتالله گلپايگاني تنها سه نمونه اعلاميههاي آن معظمله را ذكر ميكنيم :
 
1ـ نامهاي خطاب به نخستوزير ازهاري
در تاريخ 27/8/57 در شرايط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حكومت نظامي رژيم پهلوي معظمله پيامي به ارتشبد ازهاري نخست وزير وقت مخابره مينمايند كه به دليل محتواي آن مورد توجه ويژه محافل سياسي و مذهبي قرار ميگيرد :
(تهران ـ تيمسار آرتشبد غلامرضا ازهاري
ابلغكم رسالات ربي و انا لكم ناصح امين
بر حسب وظيفه شرعيه و مسئوليت مهمي كه بر عهده دارم لازم دانستم به جنابعالي و تمام درجه داران و افسران آرتش تذكر دهم; باشد كه اين تذكرات باعث تنبيه و اتخاذ ترتيب مشروع و منطقي گردد و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ايران و مردم آزاد دنيا بيش از اين، اين مملكت اسلامي سرافكنده و مورد تنفر واقع نشود. «فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة»79 آقاي ازهاري! سلب آزاديهاي فردي و اجتماعي و ايجاد اختناق و سانسور و كشتار و اتلاف نفوس نه شما را بر ابقاي حكومت استبدادي توفيق ميدهد و نه اين مملكت ستمديده را آرام و نه مقام روحانيت را از انجام وظايف شرعيه باز ميدارد. اگر راستي بقاي اين مملكت را ميخواهيد با ملت عناد و لجاج نورزيد و بر آتش تنفر و انزجار و اعتراض و اعتصابي كه ضد اسلامي بودن و مخالف مصالح مملكت بودن آن رو روشن كرده است هيزم نريزيد و از راهي كه منتهي به ندامت و زوال حيثيات مملكت است بازگرديد. به نداي وجدان و عقل و دين پاسخ دهيد. با اسلحهاي كه در انبارها با پرداخت ميلياردها پول ملت محروم ذخيره شده، ملت را كه مالك واقعي آن است نكشيد و به اظهار پشتيباني بعض اجانب كه ميخواهند شما را هر چه بيشتر به دشمني با ملت برانگيزند تا مطيع فرمانشان باشيد و غير از آنها پناهگاه و پشتيباني نداشته باشيد مغرور نشويد و شخص پرستي را بر مصالح مملكت ترجيح ندهيد. من به شما اتمام حجت ميكنم كه آنچه شما در مقام حفظش هستيد كه حتماً خواسته ملت و مصلحت مملكت نيست مجوز اين اقدامات خشونت بار نميباشد. آيا نميبينيد كه مملكت در اعتصاب است؟ آيا نميدانيد كه دانشگاهيان و فرهنگيان و بازاريان و كارگران و كارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جرايد همه و همه همكاري با نظام را خيانت به مملكت و حقوق و آزادي خود ميدانند؟ راضي نشويد در تاريخ ثبت شود كه آرتش ايران پس از سالها استراحت ملت را هدف قرار داد و خيابانها و كوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتي كه بودجه هنگفت ارتش را متحمل است رنگين ساخت.
آقاي ازهاري با توجه به اينكه نهضت اصيل ملت ايران براي طرد استعمار و استبداد تمام قشرهاي مملكت را فرا گرفته است مقابله با آن با نيروهاي مسلح و كشتار صغير و كبير مملكت را از بحران و ناآراميها نجات نخواهد داد و مردم به چيزي غير از پايان يافتن حكومت استبدادي و تأمين آزادي و عدالت اجتماعي در سايه برقراري نظام اسلامي راضي نخواهد شد. شما كه به عنوان حفظ نظام مشروطه سلطنتي با مردم روبرو شدهايد و افراد را به جرم مخالفت با رژيم دستگير مينماييد. ميدانيد كه نيم قرن است از جانب نظام حاكم بر اين مملكت رژيم مشروطه ملغي شده و سالها است كه عملاً بساط آن را برچيدهاند و به رژيم ديكتاتوري و به اصطلاح شاهنشاهي كه از فلسفههاي مهم انقلاب مشروطه پايان دادن به آن بود تبديل شده است و اسناد و مدارك و سخنرانيها و مسافرتها و اوضاع مملكت و روزنامهها همه در اين مدت گواه اين است كه رژيم مشروطه عملاً و رسماً و حتي اسماً الغأ شده است؟ آيا خود شما واقعاً تحت رژيم مشروطه بر مملكت مسلطيد؟ بياييد بيش از اين مملكت را به خطر و مردم را به جنبش وادار نسازيد. معلوم است مردم اين سبك حكومت و استبداد را نميتوانند هضم نمايند كه اين همه كشته ميدهند و باز هم ايستادگي مينمايند. آيا اگر مملكتي رژيم خود را بخواهد تغيير دهد، آرتش آن ملت حق دارد به عنوان معارضه و كوبيدن ملت وارد عمل شود و مردم را هدف تير قرار دهد و به قتل عام تهديد نمايد؟ از خدا بترسيد و از راه باطل برگرديد. خداوند متعال همه را به رشد و اصلاح و آنچه موجب خير و ترقي مسلمانان و طرد استعمار است هدايت فرمايد؟!! 17 ذيالحجه الحرام 1399  'û ق 27/8/57
انتشار متن تلگراف ايشان در آن شرايط خفقان كه جاي جاي مملكت ايران را رعب و وحشت و حكومت مسلسل و ظلم فرا گرفته بود، اعجاب همگان را برانگيخت و شور و شوق مردمي را كه نيازمند به تقويت روحي بيشتر از طرف روحانيون و روشنگري مراجع تقليد بودند دو صد چندان نمود و با وجود منع شديد عبور و مرور شبانه در فرصت كوتاهي اعلاميه در سر هر كوي و برزن نصب گرديد و مردم براي به دست آوردن نسخههاي آن در تكاپو بودند.
بدين ترتيب سختگيري و فشار دستگاه بر ايشان به مراتب بيش از سابق گرديد. اما اينها همه در نظر معظمله موانع كوچكي بودند كه از ضعف و زبوني رژيم در حال اضمحلال سرچشمه ميگرفت و نميتوانست در اراده آهنين ايشان خللي وارد آورد.
 
2ـ به مهندسين و كارگران صنعت نفت
معظمله در پاسخ تلگرام كارمندان و كارگران صنعت نفت اعلاميهاي حماسهآفرين صادر نمودند. كارمندان صنعت نفت در تلگرام خود به محضر ايشان بسياري از مسائل و دردهايشان را مطرح كرده و اظهار داشته بودند كه رژيم تحت فشارشان قرار داده و تهديد به تجاوز به ناموسشان نموده و اظهار ميدارد كه اعتصابشان مورد تأييد مراجع تقليد نيست و همچنين اعلام داشته بودند كه هرگز توليد نفت مصرف داخلي را قطع ننموده و كمبود نفت به دليل ارسال سهميه داخلي به اسرائيل و مصرف بي حد و حصر آرتش ميباشد. لذا از ايشان تقاضا نموده بودند حكم شرعي را سريعاً در مورد اعتصاب شركت نفت و ارسال نفت به اسرائيل و آفريقاي جنوبي و ديگر كشورهايي كه در آن موقعيت خطير تاريخي از حكومت بيداد و ضداسلامي ايران حمايت ميكنند اعلام فرمايند. ايشان در پاسخ به آنان تلگرامي در تاريخ 5 ديماه 57 به اين شرح صادر نمودند : بسمالله الرحمن الرحيم
رشد و آگاهي اجتماعي و اسلامي كاركنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت مورد تقدير است. متأسفانه حكومت به جاي تنازل در برابر خواستههاي مشروع ايشان و عموم ملت ميخواهد با شدت عمل اعتصاب كنندگان را مجبور به شكستن اعتصاب نمايند و با اينكه در كشتن مردم بياسلحه و سلب آزادي از آنها و ارسال نفت به اسرائيل و تحريك افراد مزدور به نام شاهدوست بر حمله به خانهها و مغازهها احكام مسلمه اسلام را كنار گذاشته... از روزي كه پس از ملي شدن صنعت نفت مجدداً اين ثروت ملي تحت تسلط درآمد، از جانب مردم هيچگونه نظارت بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده و عوايدش به صورتهاي مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجيها و عياشيها و ترويج فساد و فحشأ و حقوق گزاف مستشاران اجنبي و اندوختن در بانكهاي خارجي و صرف ميلياردها در خريد اسلحه و پر كردن جيب استعمار به يغما رفته است و مملكتي كه ميتوانست با اين درآمد و ثروت سرشار در تمام شئون علمي و صنعتي و كشاورزي و دامداري به پيشرفتهاي شاياني نائل شود وضع اقتصاديش از كشور مشابهي كه نفت ندارد بدتر شده است. جهت اطلاع عموم اعلام ميداريم حرمت مؤكد كمك و تقويت كفار كه با مسلمين در حال جنگ ميباشند از احكام مسلمه اسلامي است و تا سرزمينهاي مسلمان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده جلوگيري از ارسال نفت براي اسرائيل و كشورهايي كه با جنبش اسلامي ايران ضديت ميورزند و حكومت استبدادي آن را تأييد مينمايند به وسيله اعتصاب و امتناع از استخراج نفت زايد بر مصرف داخلي عمل به وظيفه و تكليف شرعي است. تا وقتي كه اطمينان حاصل نشود كه درآمد نفت مانند گذشته غارت و تاراج نميشود اين امتناع به جا لازمه علاقه بر مصالح عاليه مسلمين و موجب حفظ ذخاير مملكت و جلوگيري از هدر رفتن آن ميباشد. بديهي است كاركنان شريف و مسلمان صنعت نفت اگر اطمينان پيدا كنند نفتي را كه استخراج مينمايند به مصرف داخل كشور ميرسد به مقدار مورد نياز مردم و رفع مضيقه داخلي استخراج نموده و راضي به ضرر برادران ديني خود نخواهند شد. موفقيت عموم مسلمين را در عمل به احكام و وظايف شرعيه از خداوند متعال مسئلتدارم.
محرمالحرام 1399  'û ق ـ 5/1/57
 
3ـ تلگرام به شاپور بختيار
پس از روي كار آمدن بختيار كه با وعدههاي دهان پركن و پرزرق و برق و خود را مرغ طوفاني ميدانست كه از امواج باكي ندارد و خادم خلق و ملت است و با چسباندن خود به جامعه روحانيت از يك سوي و از سوي ديگر به گروههاي به اصطلاح ملي و روشنفكر ميخواست وجهه و آبرو و پايگاهي براي خود بين مردم دست و پا كند و اظهار ميكرد 90 درصد علماي اعلام و مراجع تقليد با سكوتشان مرا تأييد ميكنند.
آيتالله گلپايگاني در تاريخ 1/10/57 براي روشن شدن ذهن كند و زنگ زده او نامهاي خطاب به وي نوشتند كه به صورت اعلاميه در كل كشور پخش شد و موجب بيداري و بصيرت هر چه بيشتر مردم شد. بسمالله الرحمن الرحيم
جناب آقاي دكتر شاپور بختيار
«مسموع شد كه جنابعالي نه دهم (90%) از حضرات آقايان علماي اعلام و مراجع (دامت بركاتهم) را متهم نمودهايد كه با سكوت خود در مورد دولت شما موافقت دارند. اگر چه اين موضوع محتاج به رد نيست اما براي اينكه مبادا بعضي توهم كنند اين تهمت حقيقت دارد تذكر ميدهم: جنابعالي آنچه در اين مدت كوتاه براي توجيه قبول نخستوزيري اظهار داشتهايد، جز يك سفسطه و اشتباه كاري، مطلب معقولي نگفتهايد. البته بر هر كسي لازم است كه در اين شرايط حساس و خطير از خدمت به جامعه و قبول هر مسئوليت كه از عهده آن برآيد، استقبال نمايد ولي اين قبول مسئوليت به هر شكل و عنوان باشد، عليرغم خواستههاي ملت و مخالفت مردم بر اساس غيرقانوني كه سالهاست به دسيسه استعمار جريان داشته است، صحيح نيست. شما وجداناً و شرعاً موظفيد هر وقت مقامات صلاحيت دار و ملت ايران به شما خدمتي ارجاع نمودند بپذيريد و از قبول هر مسئوليتي كه با حاكميت ملي و حقوق جامعه مخالفت داشته باشد جداً اجتناب نماييد. اگر ملت شما را در اين شرايط حساس به مأموريت گماشته بود و شما عليرغم تمام مشكلات موجود آن را پذيرفته بوديد ميتوانستيد از خود دفاع نماييد و دولت خود را ملي و قانوني معرفي كنيد. اما با اينكه همه ميدانند دولت شما را در اساس و انتصاب با دولتهاي خائن كه در اين ادوار 50 ساله نصب شدهاند جز اينكه قبل از صدور فرمان رأي تمايل گرفتهايد هيچ فرقي ندارد. از تظاهرات متعددي كه از  مراجعه به آراي عمومي قاطعتر بود و تشكيلات (رژيم) سابق را كه به شما فرمان داد غيرقانوني و غير رسمي اعلام داشت و هر حكومتي را كه بر اساس سابق باشد ملغي كرد چه جواب ميدهيد؟
مجلسين غيرقانوني كه به شما رأي اعتماد دادند همان مجلسيني است كه به هويداها رأي اعتماد دادند و افرادي كه به اسم نامزدهاي حزب تحميلي و بي مسماي رستاخيز به تهديد ساواك انتخاب شدهاند نميتوانند دولت شما را قانوني كنند و شما مسئول حوادث و كشتارها و تجاوزاتي كه در اين روزها در اهواز، دزفول، نجفآباد، خوانسار، انديمشك، نهاوند و ساير بلاد به نفوس و اموال مردم شده باشيد.
فرضاً تمام خواستههاي مردم را عملي كنيد، اصل صلاحيت خود را در دخالت در امور چگونه قانوني مينماييد، شما كه ميگوييد 25 سال با رژيم ديكتاتوري حاكم مبارزه داشتهايد با اين عمل خود قانوني بودن آن دولتها را كه رژيم استبداد روي كار آورد تصويب كرده و مواضع خود را تغيير دادهايد.
من به شما و تمام افرادي كه در اين امواج خروشان احساسات ملي، حركت در مسير مخالف موج، خلاف مصلحت و موجوديت و استقلال مملكت است. با آنها كه اين امواج را رهبري ميكنند تا كشتي مملكت را به ساحل نجات برسانند، همكاري نماييد. ملت مسلمان را نميتوان از راهي كه رفته است بازدارند بايد هر كس ملت را ياري كند تا در راهي كه رفته به مقصد برسد و هر چه زودتر نظم و استقرار و ثبات كامل بر اساس عقايد و تعاليم و برنامههاي اسلامي برقرار گردد. از خداوند متعال خير و صلاح و ترقي مملكت و دفع شر ايادي استعمار را مسئلت مينمايم. «انه قريب مجيب».
«والسلام علي مناتبعالهدي ـ سيد محمدرضا الگلپايگاني
21 صفرالمظفر 99 30/10/57»
باري اين پيامها و اعلاميههاي كوبنده، آخرين روزنههاي اميد را به روي بختيار و ديگر همكاران رژيم بست و درست سه هفته بعد مرغ طوفان را امواج خشمگين ملت انقلابي و مسلمان ايران غرق نمود و تلاشهاي مذبوحانهاش عقيم ماند و بالاخره به سوي اربابانش پرواز نمود. اينها نمونههايي بس اندك از دهها اعلاميه كوبنده و روشنگر اين زعيم عاليقدر اسلامي بود كه در آن روزهاي پرخاطره و ظلماني در راه روشنگري امت مسلمان ايران انتشار يافته است.
 
مواضع آيتالله گلپايگاني در خصوص سياستهاي ضد فرهنگي رژيم شاه
رژيم طاغوت استحاله فرهنگ اسلامي كشور را سرلوحه برنامههاي خود قرار داده بود. اين هدف كه از راه مخالفت با گسترش فرهنگ اسلامي و محو آثار و مظاهر آن و نيز ترويج فرهنگ مبتذل غربي و... صورت ميگرفت.
تغيير تاريخ هجري شمسي با شاهنشاهي لغو تعطيلات مذهبي، ترويج فرقه ضاله بهائيت، گسترش مراكز فحشأ و بيبند و باري، جلوگيري از حجاب دختران مسلمان در مدارس، ترويج ابتذال و فحشأ در مدارس تحت عنوان لايحه خانواده، سپاه دانش دختران و... از مصاديق بارز اهداف رژيم در خصوص استحاله فرهنگ و سنن اسلامي به شمار ميآمد. ايشان در برابر هر يك از موارد فوق جالب و قابل تأمل است كه در فرازهاي مختلف اين مجموعه اسنادي آمده است. اينك به برخي از آنها اشاره مينماييم : 
1ـ تغيير تاريخ هجري شمسي به شاهنشاهي و موضع آيتالله گلپايگاني آيتالله گلپايگاني در قضيه تغيير تاريخ هجري به شاهنشاهي موضعگيري نمود و با صدور اعلاميه رسماً به آن اعتراض كرد. معظمله در آن ايام كه حكومت وحشت و جو اختناق هر كوي و برزن ايران را فرا گرفته بود به پا خواستند و همان روز اول كه موضوع تغيير تاريخ هجري اعلام شد بدون دفعالوقت با صدور دو بيانيه جداگانه خطاب به رؤساي سنا و قانونگذاري رژيم پهلوي فرمودند: «قطعنامه مجلسين متضمن الغاي تاريخ رسمي و مقدس شمسي هجري اسلامي موجب تعجب و نگراني شديد مسلمانان و هر فرد علاقمند به ثبات و بقاي مملكت گرديده. اقدام ناگهاني مجلسين در تصويب اين قطعنامه توهين به اسلام و صاحب شريعت مقدسه و خلاف انتظار جامعه مسلمان ايران است و تغيير مبدأ تاريخ به تاريخي كه قطعنامه پيشنهاد شده براي ملتي كه اكثريت قريب به اتفاق آن مسلمان و معتقد به اسلام و تعظيم شعائر اسلامي است و به اينكه مبدأ تاريخش سال هجرت پيغمبر عظيمالشأن اسلام ميباشد، افتخار دارد، مفهوم صحيحي ندارد و قابل تحمل نيست. اكنون انتظار عموم مسلمانان اين است كه مجلسين تداركات اين توهين بزرگ را نموده و با الغأ اين قطعنامه علاقه و احترام خود به دين مبين اسلام و تاريخ و شعائر اسلامي كه حافظ ثبات مملكت است اعلام نمايند».
معظمله در سخنان خويش با انتقاد از اعمال و حركات رژيم در مخالفت با مظاهر اسلامي، اين كار را به مصداق بارز بازگشت به توحش قبل از اسلام دانسته و ميفرمايند : «ما را مرتجع ميناميد و ميگوييد از قوانين 1400 سال پيش تبعيت ميكنيد. پس شما كه قوانين 2500 سال قبل را زنده كردهايد مرتجع نيستيد؟ شما كه بربريت و توحش اعصار قبل از اسلام را ترويج ميكنيد مرتجع نيستيد؟ قبل از اسلام دختران را زنده به گور ميكردند. الآن هم شما سقط جنين را ترويج ميكنيد. قبل از اسلام مرد و زن همچون حيوان با هم آميزش داشتند، الآن هم شما همان را تبليغ ميكنيد...»80
و در اطلاعيهاي خطاب به مردم ايران مينويسند :
«تغيير تاريخ اسلام با تاريخ مجهول و مجعول كفر و آتشپرستي مخالفت صريح با شعائر اسلامي و اهانت به مقام شامخ حضرت ختمي مرتبت (صليالله عليه و آله و سلم) ميباشد. بر تمام طبقات لازم است در اسناد و مدارك و نوشتههاي خود تاريخ اسلامي را بنويسند و نگذارند فراموش شود.» و در اعلاميه ديگري ضمن تأكيد بر آسيبپذير بودن سياستهاي ضداسلامي رژيم طاغوت ميفرمايند :
«ديگر نميتوان مردم را با برنامههاي مرتجعانه و حقارت بخش دو هزار و پانصد سال پيش اقناع نمود. مرتجعين نميتوانند شعائر دوره جاهليت را كه توحيد اسلام و احكام قرآن بر آن خط بطلان كشيد تجديد نمايند.»81
 
2ـ مقابله با فرقه ضاله بهائيت
يكي از مهمترين برنامههاي رژيم شاه در ضديت با اسلام ترويج فرق ضاله از جمله فرقه ضاله بهائيت بود. بسياري از افراد ذينفوذ در رژيم طاغوت از هويداي نخست وزير گرفته تا صاحبان صنايع و كارخانجات بزرگ كشور بهائي بودند. بيتالمال مسلمين كه ميبايست در راه رفاه و آسايش مسلمانان و تقويت و تأييد دين مبين اسلام هزينه شود در خدمت ترويج اهداف اين فرقه ضاله قرار گرفته بود. در چنين شرايطي حضرت آيتالله گلپايگاني با صدور فتوايي به تحريم كالاهاي شركتهاي مربوط به آن فرقه ضاله پرداختند و با اعلام حرمت معامله با آنها شاهرگ حياتي آنان را هدف قرار دادند. متن آن فتوا به شرح زير است :
«تقويت كفر به هر كيفيت و عنوان حرام است و لازم است مؤمنين از خريد و فروش و قبول نمايندگي و تبليغ براي اجناسي كه مربوط به اين فرقه ضاله مضله ميباشد خودداري نمايند و سزاوار است تجار و متمكنين و متدينين با تأسيس شركتهاي همكاريهاي تجاري رفع نيازمنديهاي جامعه را بنمايند و نگذارند اين فرقه در شئون اقتصادي مسلمين نفوذ نمايند. ـــ خداوند متعال همه را از شر شيطان و نفس اماره و فتن آخرالزمان محافظت و مسلمانان را نصرت عنايت فرمايد.82محمدرضا الموسوي الگلپايگاني»
فتواي معظمله در اين خصوص بار دگر خاطره صدور اعلاميهها و بيانيههاي امام خميني عليه نظام طاغوت ستم شاهي و نيز فتواي تاريخي ميرزاي شيرازي، تحريم تنباكو را در خاطرهها زنده ساخت و قدرت و صلابت و نفوذ مرجعيت شيعه را به رخ استعمارگران كشاند. 
3ـ مقابله با ترويج بي بندوباري
از جمله اقدامات مهم آيتالله گلپايگاني مقابله با توطئه رژيم در ترويج فساد و بيبند و باري در جامعه بود كه با هدف از بين بردن مظاهر جامعه مسلمان ايران صورت ميگرفت. برابر گزارش ساواك اقدامات ايشان در اين خصوص در قم در رأس اقدامات علمأ و مراجع و محافل مذهبي ديگر بود. در قضيه تأسيس سينما در قم، آيتالله گلپايگاني به شدت به مخالفت با آن پرداختند و در سخنراني خود در مسجد اعظم قم با به كار بردن الفاظ شديداللحن به اقدام رژيم پهلوي داير بر تأسيس سينما اعتراض كردند و فرمودند :
«ما اميدواريم آن كساني كه قصد تأسيس اين لانه فساد را دارند زودتر نابود شوند83 اين جريان مدتها پيش قرار بود به مرحله اجرا درآيد ولي به خاطر اقداماتي كه كردهايم تاكنون تعويق افتاده است. در هر حال ما اقدام كرده و بعداً هم ميكنيم.»84
جديت معظمله در مقابله با اقدامات ضد اسلامي رژيم به حدي بود كه در ديدار با رئيس شهرباني هم علناً تهديد به قيام نمودند و فرمودند :
«... چنانچه در قم سينما ايجاد شود ما قيام خواهيم كرد و بيش از اين حاضر نيستيم صبر كنيم و اگر هم در اين راه من كشته شدم مانعي ندارد، چه اصراري كه بعضي از مأمورين ميخواهند با ساختن سينما آشوب بر پا كنند...»85
مفاد گزارشهاي متعدد ساواك پس از اين موضعگيري حاكي است :
«... حال كه آقاي گلپايگاني قصد قيام دارد، با قاطعيت هر چه تمامتر ضربههاي لازم را به ايادي و اطرافيان وي به موقع وارد و مجالي به آنان نداد كه حتي تصور آن را به كند...»86 آن مرجع عاليقدر در ديدارهاي خود با مردم با انتقاد از سياستهاي ضدفرهنگي رژيم ميفرمودند : «دولت ايران از تمام دولتها بدتر است حتي دولتهاي كافر. زيرا در تمام ممالك لااقل رعايت شهرهاي مذهبي خود را ميكنند.»87
معظمله پس از تأسيس آن لانه فساد، درس و نماز جماعت خويش را به عنوان اعتراض و اعتصاب تعطيل كردند و پس از حضور در درس طي سخنراني در اجتماع كمنظير طلاب در مسجد اعظم سياستهاي ضداسلامي رژيم را به باد انتقاد گرفتند.
اين اعتراضات و انتقادات تأثير خود را بر جاي گذاشت و سينماي قم به دست جوانان غيور به خرابهيي تبديل شد و آيتالله مرعشي نجفي با خريد زمين آن، مدرسه علميهاي به جاي آن بنا كرد و رژيم شاه نيز ديگر جرأت نكرد در قم دست به چنين اقداماتي زند. 
جنايات اسرائيل در فلسطين و لبنان و مواضع آيتالله گلپايگاني
از مسائلي كه حضرت آيتالله گلپايگاني براي آن اهميت فراواني قائل بودند مسأله تهاجم اسرائيلبه فلسطين و لبنان و وجود آن غده سرطاني در كنار مرزهاي كشورهاي اسلامي بود. آن مرجع عاليقدر در بيانات و پيامهاي متعدد با عنوان آيه كريمه «لتجدن اشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا» مسئله فلسطين را مسئلهاي اسلامي و نه عربي دانسته و مسلمانان را به حفظ اتحاد و يكپارچگي در مقابله با صهيونيسمهاي غاصب فرا خواندند.
... سزاوار است حضرات علمأ اعلام و عموم مسلمين در شهرستانها بلكه ساير ممالك اسلامي عزاي عمومي اعلام نموده و با تشكيل و شركت در اين گونه مجالس همدردي و پشتيباني حوزه را با برادران مسلمان عليه صهيونيسم و عمال استعمار اعلام نمايند.88
معظمله در سخناني به مناسبت آتشسوزي مسجدالاقصي در مسجد اعظم فرمودند : «به علت آتشسوزي مسجدالاقصي سه شنبه و چهارشنبه را تعطيل ميكنيم تا با برادران مسلمان همدردي خود را اعلام كنيم. در جرايد نوشته بودند مسجدالاقصي را آتش زدند تمام اعراب را خشمگين كردند ولي در حقيقت تمام مسلمانان جهان خشمگين شدهاند و من در اعلاميه خود نوشته بودم بايد مسلمانان جهان عزاي ملي اعلام كنند و مثل زماني كه قبول ائمه را در مكه خراب كردند و ملت و دولت ايران همدست شدند و يك روز مثل روز عاشورا را تمام ايران تعطيل شد و مردم با دستهجات در خيابانها حركت كردند حالا هم يك روز بايد تعطيل عمومي كنيم و عزاي ملي اعلام شود.
و اما درباره ساختمان مسجد كه يهوديها گفتهاند ما خودمان آن را تعمير ميكنيم مسلمانان نبايد اجازه دهند كه يهودي مسجدالاقصي را تعمير كند و بسازد و اگر بخواهند آنها مسجد را بسازند درست كردن آن بدتر از آتش زدن آن است.»89
در اين ميان رژيم شاه كه از حاميان و متحدان اصلي اسرائيل در منطقه به شمار ميرفت بلافاصله نسبت به سخنان ايشان واكنش نشان داد و حتي منتشركنندگان اعلاميه معظمله را مورد تعقيب و بازداشت قرار داد.
آقاي گلپايگاني ضمن سخنراني در مسجد اعظم قم با انتقاد از جو و وحشت و خفقان حاكم بر كشور به اين مسئله اشاره كرده و ميفرمايند :
«درباره آتشسوزي مسجدالاقصي كه عزاي ملي است يك نوشتهاي دادم فوراً سيد فضلالله چاپخانهاي را بردند و آن قدر اذيت كردند كه خدا ميداند در حالي كه نوشته عليه اسرائيل چاپ كرده است او چه گناهي داشت. اگر گناهي در كار بود من گناهكار بودم.»90 
توطئههاي ساواك عليه آيتالله گلپايگاني
رژيم شاه به خوبي تشخيص داده بود كه آيتالله گلپايگاني يكي از عوامل اصلي و مقاوم در برابر انديشههاي انحرافي و ضداسلامي آنان است و بوسيله بيانيهها، اعلاميهها، سخنرانيها و... ضرباتي محسوس و كوبنده بر پيكر پوسيده آنها وارد ساخته است. از اين روي ساواك در مواقع مختلف با به كار بردن ترفندهاي مختلف از كارشكني و پخش اعلاميههاي مجعول عليه معظمله خودداري نميكرد. برخي از اين توطئهها كه در جهت تضعيف موقعيت مرجعيت ايشان صورت ميگرفت عبارتند از : 
1ـ كنترل دائمي و مراقبت
اقدامات ساواك در كنترل و مراقبت از آيتالله گلپايگاني به حدي بود كه ساواك با اجاره منزلي در مجاورت بيت ايشان و تعبيه دستگاه شنود در بيتمعظم له به شنود دائمي مكالمات، ديدارها، رفت و آمدها و فعاليتهاي ايشان ميپرداخت تا آنجا كه بخش عمدهاي از اسناد ساواك درباره ايشان از طريق مراقبت و جاسوسي جمعآوري شده است. مراقبت و تعقيب دائمي معظمله در مسافرتها، ملاقاتها و ديدارهاي شخصي و عمومي تا آنجا پيش رفت كه آن مرجع بزرگ ضمن سخنراني در مسجد اعظم قم به آن اعتراض كرده ميفرمايند :
«دستگاه مثل يك فرد جاني مرا اذيت ميكند... امسال در مشهد خانه من در محاصره سازمان امنيت بود. هر جا ميرفتم مرا تعقيب ميكردند... دنيا بداند ما آزادي نداريم.»91 
2ـ مخالفت با ترويج مرجعيت آيتالله گلپايگاني
رژيم شاه كه از فعاليتها و مبارزات معظم له به ستوه آمده بود و موقعيت و زعامت ايشان را از بزرگترين عوامل شكست توطئهها و دسيسههاي شيطاني خويش ميدانست از راههاي مختلف به مقابله با آن ميپرداخت يكي از اين اقدامات جلوگيري از گسترش دامنه مرجعيت آن فقيه بزرگ بود. مأموران شهرباني و ساواك در مواجه با روحانيون رسماً از آنان خواستند تا از معرفي آيتالله گلپايگاني و امام خميني(قدس سرهما) به مردم جهت تقليد از آنها خودداري كنند.92 اداره كل 316 ساواك طي گزارش 16/5/48 به رييس ساواك ميگويد:
«... آيتالله گلپايگاني ضمن مذاكراتي اظهار داشته معتقد است كه بايد جامعه روحانيت و طلاب در خراسان تقويت شوند و چنانچه امكاناتي براي وي فراهم شود شهريه طلاب حوزه علميه مشهد و برخي از شهرستانهاي اين منطقه را به طور مستمر خواهد پرداخت و چندين ماه است جهت طلاب شهرستانهاي سبزوار و دامغان مقرري تعيين و پرداخت ميكند.
ساواك خراسان اظهارنظر كرده چنانچه پرداخت مقري از طرف گلپايگاني به طلاب استان نهم ادامه يابد در بزرگداشت وي و تحكيم موقعيت او تأثير به سزايي خواهد داشت و اصلح است ترتيبي داده شود از درآمد گلپايگاني كاسته شود تا قادر به انجام گفته خود دائر بر پرداخت شهريه مستمر به طلاب خراسان نباشد و در نتيجه موجبات تضعيف وي فراهم گردد.» 
3ـ اخراج و محدود ساختن فعاليت نمايندگان آيتالله گلپايگاني
يكي ديگر از اقدامات ساواك در مقابله با گلپايگاني جلوگيري از فعاليت نمايندگان و روحانيون منسوب به ايشان در شهرستانها بود. در گزارش ساواك در اين باره چنين آمده است : «همانطور كه به استحضار رسيد وصول به هدف از جهت تضعيف گلپايگاني جلوگيري از فعاليت عوامل وي در شهرستانها و طرد آنان از آن مناطق ميباشد.»93
و در گزارش ديگر با تأكيد بر شناسايي روحانيون منسوب به آيتالله گلپايگاني خواستار دستگيري فوري و اعزام آنها ميشود :
«با مراقبتهاي دقيق به شناسايي عوامل گلپايگاني طرد آنان از منطقه اقدام چنانچه وعاظ مبادرت به بيان مطالبي در اين زمينه ـ بيانات آيتالله گلپايگاني در مخالفت با اقدامات رژيم ـ نمودند دستگير و مراتب را اعلام نمايند تا نسبت به اعزام آنها به مركز اقدام شود.»94 معظمله در ضمن يكي از بياناتشان اشاره به اين مطلب ميفرمايند : «يك نفر ارسال نمودم (به يكي از شهرستانها) مسجد و غيره درست كرد. بعد دستگاه از ايشان التزام گرفته كه چون نماينده فلاني هستيد اينجا نياييد.»95
 
4ـ طرحهاي مختلف در جهت تضعيف موقعيت آيتالله گلپايگاني
اقدامات در جهت تضعيف موقعيت آيتالله گلپايگاني تا آنجا پيش ميرود كه هر از چند گاه با ارائه طرحها و پيشنهاداتي موسوم به (طرح تضعيف گلپايگاني) به مخالفت با معظمله ميپردازند. به عنوان نمونه در سند شماره 3264/21 ـ 9/9/46 نصيري رئيس ساواك دستور طرح تضعيف ايشان را صادر مينمايد.
پيرو دستور رئيس ساواك داير بر تنظيم طرح مزبور رئيس ساواك قم خطاب به مديركل اداره سوم ساواك طرحي را پيشنهاد ميكند :
پيشنهادات درباره تضعيف گلپايگاني
پيشنهادات زير جهت تضعيف آيتالله گلپايگاني ذيلاً به عرض ميرساند تا در صورت تصويب و موافقت به موقع اجرا گذارده شود.
1ـ بيمارستان گلپايگاني به وسيله آقاي دكتر امامي كه حقوق بگير اداره بهداري شهرستان قم ميباشد اداره ميشود و سهميه دارو را نيز بهداري قم در اختيار اين بيمارستان ميگذارد. پيشنهاد ميشود حال كه موضوع ادغام بيمارستانهاي اين شهرستان به سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي به مرحله اجرا درآمده و احكام آن نيز رسيده دكتر امامي به محل خدمت خود يعني سازمان شاهنشاهي احضار و سهميه دارو نيز قطع گردد. در صورت مراجعه عوامل گلپايگاني براي دريافت دكتر و دارو جواب داده شود. چنانچه بيمارستان كلاً در اختيار سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي درآيد و تحويل و تحول شد البته دكتر و دارو مثل ساير بيمارستانها به او داده خواهد شد و در غير اين صورت مجوز قانوني جهت اجراي اين عمل وجود ندارد.
2ـ ورود شخصيتهاي مركز به قم و ملاقات با آيتالله گلپايگاني و اشاعه اين ملاقات به وسيله مأمورين ساواك در منطقه و بعضاً انعكاس اين ملاقات در جرايد.
3ـ تعويض نمايندگان فعال گلپايگاني از شهرستانهايي كه در حال حاضر به نفع گلپايگاني فعاليت مينمايند.
4ـ احضار سيد مهدي گلپايگاني و علي صافي به ساواك به عناويني كه قبلاً طرح آن تهيه شود و چون به طور حتم يكي از اين روزها پس از جلب با خود اينجانب در ماشين رئيس ساواك بنشيند و پس از گردش در شهر در حال خيلي صميمي به ساواك آورده شود البته اين كار مستلزم پيشبينيهاي لازم در ستاد مركزي ميباشد كه موجبات بزرگ شدن نامبردگان را فراهم نسازد.96رئيس ساواك قم ــ مهرانمهران ، 3 5ـ ايجاد جنگ رواني از راه ترويج شايعات و دامن زدن به اختلافات و... يكي ديگر از ترفندهاي ساواك براي مقابله با آيتالله گلپايگاني ايجاد جنگ رواني از طريق رواج شايعات و پخش شبنامهها با امضاهاي مجعول و ناشناس عليه ايشان بود. در گزارش مديركل اداره سوم ساواك به رياست ساواك تهران آمده است :
«بدين وسيله تعداد پانصد برگ اعلاميه عليه آيتالله سيد محمدرضا گلپايگاني تهيه شده است بپيوست ايفاد ميگردد. خواهشمند است دستور فرمائيد به نحو كاملاً غير محسوس و با رعايت حفاظت كامل نسبت به توزيع آن در منطقه استحفاظي آن ساواك اقدام و عكسالعمل روحانيون را در مقابل انتشار اعلاميه موصوف اعلام نمايند.97
مدير كل اداره سوم ساواك ـ مقدم ـ 28/7/48»
همانظور كه ملاحظه ميفرماييد، اين اعلاميهها كه حاوي شايعات و نشر اكاذيب و افترائات بود توسط عوامل ساواك با هدف لطمه به موقعيت آيتالله گلپايگاني در سطح گستردهاي توزيع ميگرديد. ساواك كه از هر فرصتي براي مقابله با معظمله بهره ميبرد تضعيف ايشان را با سوءاستفاده از جريانات موجود در حوزه با شدت هر چه تمامتر پيگيري ميكرد. يكي از اين جريانات «انتشار كتاب شهيد جاويد» بود. در گزارش ساواك در همين خصوص آمده است :
«و اصلح است براي تضعيف گلپايگاني از طرف محصلين اعلاميهاي عليه گلپايگاني انتشار داده شود كه طلاب عليه وي شوريده شود و به موقعيت وي كمك كند.»98
لازم به توضيح است كتاب شهيد جاويد كه درباره قيام حضرت سيدالشهدا (عليهالسلام) نگاشته شده بود مورد اعتراض اكثر قريب باتفاق علمأ و بزرگان حوزه علميه قم و شهرستانهاي مختلف قرار گرفت و شخصيتهاي علمي طراز اول حوزه علميه قم متفقاً به مخالفت با آن برخاستند چرا كه به زعم آنان در موارد متعددي با اصول مسلم شيعه در خصوص «علم امام (ع) و...» در تضاد بود و عملاً بعضي از خصايص امام معصوم عليهالسلام را انكار ميكرد. تا جايي كه يكي از علماي اهل سنت (مردوخ، از منابع و همكاران ساواك) گفته بود :
«چيزي كه ما ميگفتيم و معتقد بوديم بالاخره يكي از علماي شيعه نوشته و منتشر كرده است.»99 از اين روي طبيعي مينمود كه با مخالفت آيتالله گلپايگاني مواجه گردد و معظمله مطالب آن را موهن و گمراه كننده دانسته و مطالعه و ترويج آن را تحريم نمايد. نقطه قابل توجه آن كه، ساواك كه هر آن مترصد بود تا به هر شكل ممكن، آتش اختلاف را در حوزههاي علميه و به ويژه حوزه علميه قم و بالخصوص در ميان سردمداران مبارزه عليه رژيم شاهنشاهي را، هر چه بيشتر شعلهور سازد، طبيعي بود از وضع به وجود آمده در اثر انتشار «كتاب شهيد جاويد» بخش قابل توجهي از منويات شوم خود را برآورده ببيند، لذا سعي كرد مخالفين علمي و اعتقادي كتاب شهيد جاويد را «طرفداران حضرت امام خميني جلوه دهد» تا از رهگذر ايجاد «اختلاف بين طرفداران امام خميني و آيتالله گلپايگاني» زمينه قلع و قمع مخالفين واقعي رژيم را هر چه سريعتر فراهم نمايد. از اين روي خود با شيوههاي پليسي و امنيتي ضمن آنكه به فتنهگري و تشديد اختلافات دامن ميزد، اقدام به چاپ كتاب مذكور نيز مينمود.
گزارش شماره 378/21 ـ 3/3/50 ساواك حاكي است :
«عطف به 4/101/312 ـ 20/2/50 به استحضار ميرساند تسهيلات جهت تجديد چاپ كتاب شهيد جاويد فراهم است. به اين كيفيت كه به وسيله يكي از عوامل خودي در يكي از شهرستانهاي دوردست بايستي به صورت افست نسبت به چاپ كتاب اقدام كرد. ضمناً به عرض ميرساند كه انجام اين عمل در شهرستان قم به هيچ وجه مقدور و به مصلحت نميباشد. مقرر فرمائيد در مناطقي كه فاقد مجامع آخوندي است نسبت به چاپ آن اقدام گردد.» گزارش ساواك در سند شماره 216/21 ـ 12/2/50 به تنهايي گوياي بسياري از واقعيتها است : تبليغات حاد در ردّ كتاب شهيد جاويد به وسيله وعاظ به صورتي درآمده كه احتمال اصطكاك و بيم زدوخورد بين طرفداران خميني به حمايت از صالحي نويسنده كتاب و مشكيني و منتظري تقريظنويسان و جناح مخالف كتاب ميرود كه از محصول اين اختلافات ميتوان نسبت به تضعيف بيشتر گلپايگاني كه بيش از ديگران موجبات جنجال را فراهم مينمايد اقدام نمود. 
انتقامجويي رژيم شاه و هجوم به بيت مرجعيت
رژيم دستنشانده و ستمشاهي پهلوي كه با اوجگيري تظاهرات و اعتراضات قهرآميز مردم مسلمان ايران به خشم آمده بود. در عصر 19 ارديبهشت ماه سال 57 كه مقارن با ايام سوگواري حضرت زهرا (س) بود عوامل رژيم شاه با كمال بيشرمي به بيت آيتالله گلپايگاني هجوم بردند، ابتدا وارد بيروني منزل شدند. با درهم شكستن درها و شيشههاي دفتر و مضروب كردن مردم، طلاب و خدمتگزاران دفتر به شرارت خود ادامه دادند، فساد و شرارت زماني به اوج خود رسيد كه درهاي حائل مابين بيروني و اندروني خانه را شكستند و همچون سپاه مغول وارد اندروني شدند و در حياط منزل معظمله كه به علت مراسم روضه ايام فاطميه (عليهاسلام) با چادر پوشيده شده بود اقدام به پرتاب گاز اشكآور در آن محيط سرپوشيده نمودند و در و شيشههاي اندروني و اتاق استقرار ايشان را نيز شكستند. اين هجوم وحشيانه عوامل رژيم پهلوي اثر خود را به جا گذاشت و آن مرجع سالخورده به علت گرفتگي هواي ناشي از پرتاب گاز اشكآور در محيط سربسته دچار حمله قلبي شد و در بيمارستان بستري گرديد.
گزارشگر ساواك در گزارش سند شماره 5551/21 ـ 4/3/37 اوضاع و احوال بيت آيتالله گلپايگاني را گزارش ميكند :
موضوع : آيتالله گلپايگاني
ساعت 18 روز 10/2/37 مراجعه نمودم به منزل آيتالله گلپايگاني ايشان در اندرون منزل در اطاق خودش جلوس كرده و عيادت كنندگان در اين اطاق با وي ملاقات ميكنند زيرا بيروني منزل را كه وسيله مأمورها و كماندوها خرابيهايي به آن وارد شده تعمير نكردهاند و به همان شكل نگهداشتهاند شيشههاي درب و قوري و استكانها و كاغذها و كتابها كه به هم ريخته به همان شكل نگهداري شده. دو عدد باطوم چوبي شكسته، كپسول گاز اشكآور كه مصرف شده و قالي سوخته شده را كه در اثر گاز سوخته است در معرض ديد و تماشا قرار دادهاند و هر كس كه از آقا عيادت ميكند او را ميبرند و اين منظره را هم به او نشان ميدهند. ضمناً منزلي كه متعلق به منتظري فرش فروش مقابل منزل آقا قرار دارد اجاره كردهاند و از آن به جاي بيروني استفاده و به قرار معلوم قصد دارند خرابيهاي بيرون را تا مدتي به همين شكل نگهداري كرده و به مردم نشان دهند.
اين حركت ناجوانمردانه به سرعت نه تنها در قم بلكه در شهرهاي مختلف كشور منتشر شد و تلگرافهاي عديدهاي از بلاد مختلف براي معظمله مخابره گرديد.
امام خميني(ره) طي تلگرافي از نجف خطاب به آيتالله گلپايگاني به مناسبت اين فاجعه گفتهاند : «هجوم اشرار، عمال اجانب به منزل جنابعالي و قتل نفس محترمه در حضور شما موجب تأسف است. قطع ايادي اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتي خودتان مطلعم فرماييد. خمينيوالسلام عليكم
آيتالله گلپايگاني در پاسخ تلگرافهاي متعدد داخل و خارج از كشور ضمن قدرداني از همدردي قشرهاي مختلف كه با تعطيل كسب و كار و بذل نفوس و اموال ثابت كردند كه در راه حفظ حيثيات اسلامي و پشتيباني از جامعه روحانيت از هرگونه فداكاري و جانبازي دريغ ندارند. در يكي از پيامها ميفرمايند :
«اگر خيال ميكنند با هجوم به خانه علمأ و مدارس ديني و دانشگاهها ميتوانند جامعه روحانيت و ملت را از راهي كه بر حسب وظيفه شرعي پيش گرفتهاند و به اهداف نامشروع خود برسند. سخت در اشتباهند. ناراحتي حقير از صدمات و اهاناتي است كه به اسلام و مسلمين وارد شده و ميشود و هر روز جمعي از آقايان فضلاء و طلاب عزيز و مردم متدين را هدف تير قرار ميدهند و هم اكنون عدهاي از آقايان علمأ اعلام و طلاب و مردم و دانشجويان متدين در زندانها يا تبعيد به سر ميبرند. نگراني ما از اين است كه بيش از نيم قرن ايادي بيگانه با ترويج فحشأ و فساد و ترتيب جنش فرهنگ و هنر و صرف اموال ملت در اين امور و تشكيل حزبهاي تحميلي و بيفايده و بستن پيمانهاي فرهنگي با كفار و ماديون و محدود كردن نويسندگان و گويندگان مذهبي و روشنفكران متدين و حمايت از فرق ضاله و منحرف و طرح برنامههاي ضد دين در آموزش و پرورش و اختلاط مدارس و مراكز فرهنگي و تعطيل دانشگاهها و از بين بردن كشاورزي و اقتصاد مملكت به عنوان اصلاحات و دهها موضوع ديگر كوشش ميكنند شخصيت اسلامي مملكت را تغيير داده و با اين سياست غلط زمينه را براي ماركسيستي و كمونيستي و ساير مسلكهاي باطل آماده نمايند.»101 همچنين آيتالله گلپايگاني در پاسخ به اعلاميه اظهار همدردي دانشجويان مسلمان مقيم اروپا و آمريكا درباره اين فاجعه ضمن تشكر از عواطف و احساسات آنان ميفرمايد: «چون اخيراً جعلياتي از طرف صداهاي خارجي نشر و گفته شده كه روحانيت ايران نعوذبالله مشغول مصالحه با مقامات ميباشند لازم است متذكر شوم با اهاناتي كه هر روز نسبت به اسلام و احكام مقدس آن انجام ميدهند و بعناوين مختلفه ميخواهند شخصيت اسلامي اين كشور را تغيير دهند حتي كار را به جايي رسانيدهاند كه تاريخ اسلامي اين كشور را به تاريخ آتشپرستي و ارتجاع تغيير دادند و هر روز با سلب آزادي از عموم و كشتار يا زندان و تبعيد و هجوم به مدارس و حوزههاي علميه يا دانشگاهها و طرح صدها برنامه فاسد مملكت چگونه روحانيت يا ملت مسلمان ميتواند اين مفاسد را ناديده بگيرد و ما با كمال صراحت اين شايعات را تكذيب ميكنيم و اين مطلب را به اطلاع همه برسانيد...»
 
علاقه و احترام امام خميني به آيتالله گلپايگاني.
بايد گفت علاقمندي و دلبستگي ميان آيتالله گلپايگاني و حضرت امام خميني (قدس سرهما) امري طرفيني بوده است زيرا همچنان كه ايشان بنيانگزار جمهوري اسلامي را احترام ميكردند، حضرت امام نيز براي ايشان احترام فوقالعادهاي قائل بودند و در اواخر عمر شريفشان بعضي احتياطات فقهي خود را به ايشان ارجاع ميدادند.102
يكي از بزرگان نقل ميكردند كه در ملاقاتي كه با امام خميني داشتند ايشان فرمودند : «آقاي گلپايگاني عز اسلام ميباشند.»103
امام پس از بازگشت از تبعيد و ورود به قم اولين جايي كه براي بازديد انتخاب كردند منزل آيتالله گلپايگاني بود و اين خود حكايت از آن ميكرد كه امام براي معظمله موقعيت خاص و ويژهاي قائل هستند.104 نامهها و تلگرافهاي رد و بدل شده ميان اين دو زعيم بزرگ شيعه و الفاظ و عبارات به كار رفته در آنها گوياي عمق علاقه و احترام آنها به يكديگر است چنانكه امام خميني در يكي از تلگرافهاي خود خطاب به آيتالله گلپايگاني مينويسد :
«... اينجانب از ادعيه خالصانه براي سلامت وجود بابركت آنجناب غفلت نكرده و نميكنم.»105 آيتالله گلپايگاني نيز در ديدار با مسئولين و كارگزاران نظام آنها را به حمايت و تبعيت از امام خميني فرا ميخواندند. شهيد رجايي درباره خاطره ديدار خود با معظمله ميگويد : «من دو بار در نخستوزيري و يك بار در آموزش و پرورش خدمت ايشان رسيدم. در آموزش و پرورش كه بودم به علت شيوهاي كه داشتم در برخورد با مسائل، در نخستوزيري هم به علت اعتقادي كه دارم در سيستم كار در يك جامعه شيعه خدمت ايشان رسيدم و برايم هر دو دفعه جالب بود. در وهله اول از ايشان سئوال كردم چه فرمايشي، چه امري، چه راهنمايي چه چيزي داريد؟ ايشان مجموعه مطالبشان اين بود كه امام را با هر چه در توان داريد تقويت كنيد. كساني كه در مسأله مرجعيت آشنايي دارند عظمت اين جمله را از يك مرجع تقليدي كه تا اين حد مورد توجه هستند ميفهمند... باز براي دومين بار كه ميخواستم جدا شوم ايشان تكرار كردند كه توصيه ميكنم امام را، عظمتشان را كه در جامعه امروز دارند نه تنها حفظ كنيد بلكه تقويت كنيد. ايشان اضافه ميكند: صحبت حضرت آيتالله گلپايگاني به من تعظيم و تكريم امام بود...»106 امام خميني (قدس سرّه) در پيامي خدمات و فعاليتهاي سياسي ايشان را در طول مبارزات فراموش نشدني و پيروزي مردم ايران را ثمره حفظ وحدت كلمهي عموم مسلمانان تحت رهبري آيات عظام و علماي اعلام دانسته، ميفرمايند :
«خدماتي كه حضرت مستطابعالي در طول مبارزات گذشته انجام دادهايد و شدايد و سختيهايي را تحمل كردهايد، فراموش نخواهد شد...»107
نكته شايان توجه نماز معظم له بر پيكر مطهر امام راحل بود. انقلاب حال ايشان در هنگام اقامه نماز بر جنازه امام از مطالبي است كه براي همه مشاهد و محسوس بود. مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي (مدظله العالي) در تلگرافي به آيتالله گلپايگاني با ستايش از اين اقدام فرمودند :
«حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني مرجع عاليقدر دامت بركاته.
حضور آن جناب در مصلاي تهران و اقامه نماز بر پيكر مطهر رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني (قدسالله نفسه الزكية) موجب تشكر عميق اينجانب گرديد و براي ارادتمندان آن فقيد عظيمالشأن، تسلا و براي دشمنان مايه يأس و ناكامي گشت.
اينجانب ضمن عرض تسليت اين مصيبت بزرگ به پيشگاه حضرت ولي عصر ارواحنا فداه و عجلالله تعالي فرجه الشرف به آن جناب و به همه حوزههاي علميه و علماي اعلام، توفيقات الهي را براي همگان مسألت مينمايم و ملتمس دعا هستم.22/3/98
سيدعلي خامنهاي ذيقعده 1409»
 
خدمات فرهنگي، اجتماعي آيتالله گلپايگاني در داخل و خارج از كشور آيتالله گلپايگاني علاوه بر زعامت و تصدي مقام افتأ و مرجعيت و رسيدگي به حوزههاي علميه موضعگيري و مخالفت با انحرافات و جلوگيري از گسترش و رواج بدعتها و سنتهاي باطل آثار و خدمات بزرگ اجتماعي و فرهنگي از خود به يادگار گذاشتهاند.
مقام معظم رهبري در پيامي به مناسبت رحلت ايشان ميفرمايند :
«اين شخصيت والاي علمي كهنسال در ميان مراجع عظام تقليد يكي از موفقترين و سعادتمندترينها بودند... اولين مدرسه علوم ديني را ايشان در قم تأسيس كردند. اولين مؤسسه قرآني را ايشان در قم بنيان نهادند. اولين فهرست بزرگ فقهي و حديثي با استفاده از دانش و اختراعات جديد بشري را از ايشان پديد آوردند. صدها مسجد، مدرسه، مسجد و مؤسسه تبليغ دين در سراسر كشور و كشورهاي ديگر دنيا بنياد كردند.»108
در اينجا به طور خلاصه به بخشي از خدمات آيتالله گلپايگاني اشاره ميكنيم : 
الف ـ تحول در نظام آموزشي حوزه
1ـ آيتالله گلپايگاني را ميتوان بنيانگذار نظم و انضباط در حوزههاي علميه لقب داد. زيرا تا قبل از ايشان هر كس وارد حوزه ميشد واگذار به خود بود تا چه پيش آيد و به كجا برسد و آيا موفقيتي را به دست بياورد يا در وسط راه بماند با اين وصف معظمله اولاً امتحان را به صورت جدي در سطح حوزه برقرار نمود و مدارج تحصيلي را به سه پايه درجه بندي فرمود و شهريهها را بر اساس مدارج تحصيلي قرار داد و براي بهترين و موفقترين طلاب در هر پايه تحصيلي جوايز ويژهاي مقرر فرمود. ثانياً مدارسي را تأسيس فرمودند كه تحت برنامه خاص فعاليت ميكرد و كساني كه در آن مدارس نام نويسي ميكردند ناچار بودند كه خود را با برنامه آن وفق دهند.
در اين مدارس دروس با برنامهريزي ويژهاي تدريس ميشد و علاوه بر امتحان سالانه از طلاب امتحانات ماهانه نيز به عمل ميآمد و به طلاب آن شهريه مخصوص ميدادند. از جمله مدارس مزبور مدرسه الامام المهدي (عجالله تعالي فرجه الشريف) در خيابان صفائيه قم است. 2ـ از نوآوريهاي معظماليه برقرار كردن امتحان با شكل خاص و گستردگي آن است. زيرا در سابق فقط از فقه و اصول سئوال ميشد و در عصر ايشان ضمن امتحان شفاهي تفسير و علم كلام و بعضي از علوم ديگر نيز جزء مواد و دروس امتحاني طلاب قرار گرفت و ضمناً براي قبول شدگان جوايز ممتازي قرار دادند.109 3ـ قرآن كريم را به داخل حوزه علميه و در متن امور وارد كرد و طلاب و علمأ را به حفظ قرآن و روي آوردن به سوي معارف عاليه قرآن كريم ترغيب و تشويق فرمود و در سالهاي اول رسماً اعلام فرمود هر كس قرآن را حفظ كند شهريهاش به طور دائم و مستمر دو برابر خواهد شد.110 
ب ـ حفظ استقلال و قداست حوزه علميه
آيتالله گلپايگاني آنچنان در حفظ قداست و شئون و استقلال حوزه كوشا بودند كه به تعبير آيتالله حاج شيخ علي پناه اشتهاردي طلاب ايشان را اصالة الحوزه لقب داده بودند. حضرت امام خميني (رضوانالله تعالي عليه) نيز در مكاتبات و ديدارهاي مختلف خود با اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، آنها را به تبعيت از نظرات معظم له در اداره امور حوزههاي علميه فرا خواندند.
در اينجا توجه خوانندگان محترم را در خصوص نظر حضرت امام (ره) راجع به اداره حوزه و رسيدگي بهاوضاع درسي و اخلاقي طلاب و تأكيد ايشان بر تبعيت از نظرات آيتالله گلپايگاني جلب ميكنيم : 
محضر مقدس آيتالله العظمي امام خميني مدظله العالي
پس از سلام همان گونه كه خاطر شريف مستحضر است مدتي پيش حضوراً مسائل مربوط به حوزه علميه قم و لزوم ايجاد نظم و رسيدگي به اوضاع درسي و اخلاقي و جريانات داخلي آن به عرض حضرتعالي رسيد و رهنموداتي فرموديد و بنا شد براي انجام اين مسئوليت شورائي از فضلاء مدرسين حوزه علميه قم تشكيل شود بر حسب نظر حضرتعالي و مشورت و نظرخواهي از حضرت آيتالله العظمي آقاي گلپايگاني شورايي مركب از آقايان حجج اسلام : راستي، كريمي، طاهرشمسي، دوزدوزاني، صابري، افتخاري، دامت افاضاتهم تشكيل شد و قدمهاي مؤثري تا حال برداشتهاند. چنانچه رهنمودهاي جديد داريد مرقوم فرماييد.
ادامالله ظلكم الشريف ـ حسينعلي منتظري
بسمه تعالي
شوراي مزبور كارهايي را كه ميخواهند انجام دهند پس از نظرخواهي در امور مهم از حضرات آيتالله گلپايگاني دامت بركاته مانعي ندارد انشأالله موفق باشيد. روحالله الموسوي الخميني
يكي از مسائلي كه آيتالله گلپايگاني بر آن تأكيد بسيار داشتند استقلال حوزه و اداره آنها به شيوه سنتي تحت اشراف مراجع معظم تقليد و عدم وابستگي آن به دولتها و نهادهاي خارج از حوزه بود. ايشان اعتقاد داشتند كه حوزه بايد مستقل و آزاد و سرافراز روي پاي خود به ايستد و به هيچ فرد و گروه و جناحي وابسته نباشد.
حضرت آيتالله مكارم شيرازي در اين راستا ميگويد :
«يك هفته قبل از رحلتشان خدمت معظمله رسيديم. عرض كردم طلاب در امر تحصيل جدي شدهاند و مقررات ويژهاي وضع كردهايم. گفتند : بسيار خوب، ولي براي مسائل اخلاقي آنها چه فكري كردهايد؟ ما ميخواهيم طلاب از نظر اخلاقي روز به روز قويتر شوند...
بلند شديم و بيرون آمديم. آقازاده ايشان آمد و گفت: برگرديد آقا كاري دارند، ما برگشتيم. مثل آنكه چيزي ناگفته مانده بود كه بايد بگويند و اگر نگويند ديگر مجال گفتن آن پيش نميآيد. آقا در حالي كه ميگريستند و قطرات اشك از ديدگانشان بر روي محاسن و گونههاي شريفشان جاري بود فرمودند: تأكيد ميكنم روي مسئله استقلال حوزه اهميت دهيد و كاري كنيد كه حوزه روي پاي خود مستقل و آباد بايستد.»111
و در پيام انتصاب اعضاي جديد شوراي مديريت حوزه علميه قم كه در تاريخ دهم مهرماه سال 1371 منتشر شد فرمودهاند :
«(يكي از مفاخر بزرگ روحانيت شيعه استقلال حوزههاي علميه است كه به هيچ كس و هيچ مقامي غير از ناحيه مقدسه حضرت صاحبالامر (عجالله فرجه الشريف) وابسته نيست كه به حمدلله اين حوزهها تا امروز عليرغم فشارها و توطئههاي گوناگون در شرايط بسيار سخت و اختناقهاي شديد حكومتهاي طاغوتي با تحمل انواع مرارتها و مصائب استقلال حوزه را حفظ كرده و تحت تأثير و نفوذ هيچ عاملي خارج از حوزه قرار نگرفته است و همچنان تا عصر حاضر مديريت آن با علمأ و فقها و مراجع تقليد باقي مانده است. اين شخصيت حوزهها امانتي است كه اسلاف صالحين به ما سپردهاند و ما بايد به حفظ اين استقلال بسيار اهميت بدهيم.
براي حقير در وضع فعلي و كهولت سن اين مسئله هيچ جنبه شخصي نميتواند داشته باشد اما براي بقأ حوزه و حفظ موقع معنوي آن در قلوب و نفوذ آن در جامعه مسلمانان بر اين مسئله تأكيد بسيار دارم و عواقب سوء تضعيف آن را بسيار شكننده ميدانم.
صلاح اسلام و انقلاب و دولت و ملت و همه اين است كه حوزه در وظايف خود مستقل عمل كند. البته مقصود از اينكه ميگوييم نبايد مداخلهاي در امور حوزه پذيرفته شود اين نيست كه كسي حق ندارد پيشنهاد يا تذكر بدهد يا اينكه به پيشنهادها و نظرات و حتي نقد و انتقادها توجه نشود. هر مسلماني حق دارد و بايد نسبت به مسلمان ديگر تا چه رسد نهاد عظيمي مانند حوزه خيرخواهي و نصيحت نمايد. بايد از پيشنهادها و تذكراتي كه داده ميشود استقبال نماييم. اين مواضع نه تنها مداخله در امور محسوب نميشود بلكه ياري و معاضدت حوزه است.» 
ج ـ تأسيس مدارس علميه.
آيتالله گلپايگاني در دوران مرجعيت خود اقدام به تأسيس مدارس متعدد علوم ديني به قصد تربيت طلاب و فضلاء حوزههاي علميه نمود. برخي از اين مدارس در داخل و خارج از كشور عبارتند از : 1ـ مدرسه عالي حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني در قم.
2ـ مدرسةالحكيم راولپندي پاكستان.
3ـ مدرسه اميرالمؤمنين(ع) ـ كويته پاكستان.
4ـ مدرسه دخترانه فاطمة الزهرأ (س) ـ كويته پاكستان.
5ـ مدرسه امام مهدي (عج) ـ اراك.
6ـ مدرسه آيتالله العظمي گلپايگاني ـ گلپايگان.
 
د ـ تأسيس دارالقرآن الكريم به عنوان اولين مؤسسه قرآني كشور. يكي از خلأهاي اساسي در حوزه علميه قم خلأ پژوهش در قرآن و علوم قرآني است و آيتالله گلپايگاني با بصيرت و آيندهنگري خاص خود به تأسيس اين مؤسسه بزرگ علمي همت گذاشت. دارالقرآن الكريم در سال 1352 شمسي به امر معظمله تأسيس گرديد و در بخشهاي زير فعاليت خود را آغاز كرد :
1ـ طبع و نشر قرآن كريم و ارسال آن به سراسر جهان اسلام بود.
2ـ تصحيح قرآنهاي موجود.
3ـ گردآوري قرآنهاي خطي و انواع و اقسام قرآنهاي چاپي از اقصي نقاط بلاد اسلامي و گردآوري آنها در گنجينه قرآن دارالقرآن الكريم.
4ـ تهيه كتابخانه تخصصي قرآن كريم جهت استفاده پژوهشگران و محققين علوم قرآني. 5ـ گردآوري كليه ترجمهها و تفاسير نوشته شده به زبانهاي مختلف از قرآن كريم. 6ـ ترويج قرآن در سطح جامعه با دائر كردن كلاسهاي آموزش قرآن به صورت كلاسيك در شهرهاي مختلف.
 
 'û ـ تأسيس مركز معجم فقهي به عنوان اولين مركز توليد كننده نرمافزارهاي تحقيقاتي علوم اسلامي با سپري شدن زمان و پيشرفت علم و تكنولوژي شيوههاي آموزش و گسترش فرهنگها نيز تغييرپذير است; بر همين اساس يكي ديگر از برجستگيهاي تفكر ناب و شايسته آيتالله گلپايگاني به عرصه ظهور رسيد. تفكري كه ميتواند نقش به سزايي در ترويج فقه و معارف آل محمد (صلواتالله عليهم اجمعين) و احيأ آثار بزرگان و فعاليتهاي علمي و محققانه آنان داشته باشد. معظمله در اين راستا فرصت را مغتنم شمرده و براي ترويج معارف حقه اهل بيت (عليهم السلام) نخستين قدم را برداشت.
 
برخي از فعاليتهاي انجام شده توسط مركز معجم فقهي.
1ـ برنامه معجم فقهي و حديث و اصول فقه.
2ـ برنامه امام مهدي(عج).
3ـ برنامه قاموس فقه.
4ـ برنامه زندگينامه علمأ.
5ـ برنامه ابواب فقهي.
6ـ برنامه كتابشناسي.
 
و ـ تأسيس مساجد، حسينيهها و مراكز عبادي در داخل و خارج از كشور كه از جمله آنها توسعه و تجديد بناي مسجد جامع امام حسن عسكري (عج) در قم ميباشد.
ز ـ تأسيس مراكز درماني و بهداشتي از جمله آنها :
1ـ بيمارستان حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني در قم.
سال 42 كه سال هجوم رژيم ستم شاهي پهلوي به حوزه مقدسه قم بود، تراژدي وحشتناكي را در خود ثبت كرد. سالي كه دستگاه حاكمه سناريوي آن را با شهادت طلاب و خون آنها به نگارش درآورد. گوشه گوشه فيضيه و سنگفرشهاي خيابانها از سرخي خون معطر روحانيون رنگين شده بود و مجروحين و مصدومين حادثه را هيچ پناهي نبود با پيگيريها و ممانعت ساواك دَرِ بيمارستانها و درمانگاهها به روي آنها بسته شده بود و يا با توهين و جسارت پذيرايشان بودند. از اين روي آيتالله گلپايگاني به منظور استقلال بخشيدن به حوزه و تأمين نيازهاي درماني مستضعفان تصميم به تأسيس بيمارستان نمودند.112
2ـ بيمارستان حضرت ولي عصر (عجالله تعالي فرجه الشريف) يزدانشهر شهرستان قم. 3ـ بيمارستان گوگد گلپايگان .
4ـ احداث و مرمت بيمارستانها، مراكز درماني خانههاي بهداشت استانهاي گيلان و زنجان. 
ح ـ احداث خانه عالم در نقاط مختلف كشور
ط ـ احداث اماكن مسكوني جهت مستمندان و قشرهاي كم درآمد
ي ـ مجمع اسلامي لندن
در سال 1974 ميلادي به امر آيتالله گلپايگاني و به منظور نشر فرهنگ اسلام و آشنايي ملتها با مكتب آل محمد (صلوات عليهم اجمعين) و رسيدگي به امور مذهبي و مشكلات ديني مسلمانان به ويژه شيعيان در لندن تأسيس گرديد.
اين مركز كه از اولين مراكز اسلامي در لندن است از آغاز با استقبال گرم مسلمانان از مليتهاي مختلف روبرو شد.
 
ك ـ ابتياع قطعه زميني به مساحت ده هكتار براي قبرستان در جوار مسجد جمكران. 
آثار علمي آيتالله گلپايگاني
آيتالله گلپايگاني در طول حيات پربار خويش در حالي كه هزاران شاگرد و طلبه جوياي علم را از فقه ناب خويش بهرهمند كرد و در مسند زعامت و مرجعيت نهال نوپاي حوزه مقدسه علميه قم را در يكي از بحرانيترين ادوار تاريخ به سلامت از گزند حوادث و بحرانها عبور دادند. آثار فقهي و اصولي بسياري از خود بر جا گذاردند كه به بعضي از آنها به طور مختصر اشاره ميشود. 1ـ افاضة العوائد در علم اصول
2ـ حاشيه بر وسيلةالنجاة در فقه
3ـ حاشيه بر عروةالوثقي در فقه
4ـ مجمعالمسائل
5ـ ارشاد المسائل
6ـ هداية العباد
7ـ كتاب الطهارة (فقه استدلالي)
8ـ الهداية الي من له الولاية (فقه استدلالي)
9ـ كتاب القضأ (فقه استدلالي)
10ـ بغيةالطالب في شرح المكاسب (فقه استدلالي)
11ـ الدر المنضود في احكام الحدود (فقه استدلالي)
12ـ نتايج الافكار في نجاسةالكفار (فقه استدلالي)
13ـ كتاب الحج (فقه استدلالي)
14ـ رساله محرمات بالسبب
15ـ رسالة في عدم تحريف القرآن
16ـ صلاةالجمعه و عيدين (فقه استدلالي)
17ـ مناسك حج
18ـ احكام عمره
19ـ احكام النسأ
20ـ مختصر الاحكام
21ـ توضيح المسائل كه به هشت زبان مختلف دنيا و بيش از يكصد بار تجديد چاپ شده است 
واپسين لحظات
پائيز سال 1372 رفته رفته به آخر ميرسيد ماه جماديالثاني در حالي سپري ميشد كه حضرت آيتالله گلپايگاني همچنان با صلابت و جديت به ايفاي وظايف مرجعيت و روحانيت ميپرداخت. در آن روزها جنب و جوش خاصي در بيت معظمله برقرار بود. مراجعين زيادي از نقاط مختلف به حضور ايشان ميرسيدند و از انفاس قدسيهشان بهرهمند ميشدند. گاه در ديدار با مراجعين آخرين سفارشها و وصيتهاي خود را به آنان گوشزد ميكردند. گاه از ژرفاي دل آيه شريفه انالله و انا اليه راجعون را بر زبان ميآوردند و گاه از بستگان و اطرافيان خود حلاليت ميطلبيدند و اين وضع ادامه داشت تا آنكه شامگاه چهاردهم آذرماه حال معظمله به دنبال بروز عارضه سرماخوردگي و تشديد بيماري تنفسي به وخامت گراييد، براي معالجه به تهران منتقل و در بيمارستان قلب شهيد رجائي بستري گرديد، در پي انتشار خبر بستري شدن ايشان مردم مسلمان ايران براي سلامت معظمله دست به دعا برداشتند، در اين ميان، شخصيتهاي برجسته روحاني، كشوري و لشكري، مقام معظم رهبري، رؤساي سه گانه، وزرأ و نمايندگان مجلس و... با حضور در بيمارستان از ايشان عيادت ميكردند و براي بازگشت سلامتيشان دعا ميكردند اما پاسخ آن مرجع بزرگ به دعا آنها تنها يك جمله بود : «خداوند غفرانش را عنايت فرمايد كه بالاتر از همه چيز است»
و گاه به عنوان آخرين سفارش خطاب به علمأ و فضلا ميفرمودند : «دنبال درس امام زمان باشيد، دنبال فقه امام زمان پسند باشيد» سرانجام ساعات عصر پنجشنبه 18 آذر ماه فرا رسيد و بر وخامت حال ايشان افزوده شد تا آنكه روح بلند و ملكوتي آن عبد صالح پروردگار و فقيه اهل بيت عصمت و طهارت به هنگام غروب آفتاب به سوي پروردگار متعال عروج كرد و پس از قريب به يك قرن تلاش و كوشش خستگيناپذير در تحصيل علوم اهل بيت (عليهمالسلام) و تربيت هزاران شاگرد و تلاش در جهت احياي علوم آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين) و مبارزه با رژيم طاغوت و تأسيس صدها مركز عبادي، علمي، فرهنگي، درماني و... در جوار رحمت حضرت دوست به آرامش ابدي پيوست.
 
تشييع پيكر مطهر
پس از ظهر جمعه انبوه مردم در قالب گروههاي عزادار از مسير خيابان وليعصر(عج) به سوي بيمارستان شهيد رجايي به حركت درآمدند. حدود ساعت 13 مراسم تشييع پيكر مطهر آن فقيه فرزانه از بيمارستان قلب شهيد رجايي شروع شد.
در بين جمعيت عزاداران، بسياري از فضلاء، علمأ، مدرسين و شخصيتهاي برجسته حوزه علميه و مقامات لشكري و كشوري مشاهده ميشدند كه با حزن و اندوه مردم عزادار را همراهي ميكردند. در ساعت 35/15 دقيقه رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيتالله خامنهاي نيز به مشايعتكنندگان پيوستند و با حضور در مراسم تشييع شور و شعف خاصي به مردم بخشيدند. سرانجام پس از 5 ساعت تشييع در تهران در ساعت 05/18 روز جمعه پيكر مطهر به ميدان راهآهن رسيد و از آنجا به قم انتقال يافت و گروهي از مردم تهران با اتومبيلهاي خود جنازه را تا قم مشايعت كردند.
 
قم غرق در ماتم
با انتشار خبر ارتحال آيتالله گلپايگاني شيفتگان مكتب اهل بيت و مرجعيت و روحانيت براي عرض تسليت به پيشگاه كريمه اهل بيت (عليها سلام) به حرم مطهر مشرف شده و در فقدان مرجع عظيمالشأن خود عزاداري نمودند.
هيئت دولت يك هفته عزاي عمومي در سراسر كشور اعلام نمود و روز شنبه 26 آذرماه را تعطيل عمومي اعلام كرد.
روز شنبه صدها هزار تن از مردم ماتم زده و هزاران تن از علما و طلاب و فضلاء براي آخرين وداع با بدن آن مرجع عظيمالقدر به سوي مسجد امام حسن مجتبي حركت كردند. مراسم تشييع پيكر مطهر ساعت نه صبح در ميان فريادهاي تكبير از مسجد امام حسن مجتبي به سمت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلامالله عليها) شروع شد.
عزاداران و عشاقان اهل بيت عصمت و طهارت با سر دادن نداي : (خاك عزا بر سرماست، آه و واويلا) (عزا عزاست امروز مهدي صاحب زمان صاحب عزاست امروز) خاطره تشييع پيكر مطهر حضرت امام خميني (ره) را تجديد كردند، پيكر مطهر را در ميان گرفته به سوي چهارراه غفاري و حرم مظهر حضرت معصومه (عليهاسلام) به حركت درآمدند. شدت احساسات سوگواران در تشييع جنازه به حدي بود كه نيروي انتظامي قادر به كنترل جمعيت عزادار نبود و اشك و ناله مردم فضاي حزنانگيزي را پديد آورده بود. به سبب ازدحام جمعيت تابوت حامل پيكر آن فقيد سعيد در نزديكي حرم مطهر از مسير پيشبيني شده تغيير جهت يافت و از طريق مدرسه دارالشفأ و فيضيه ساعت 35/12 وارد صحن حرم مطهر شد و پس از طواف ضريح مطهر براي اقامه نماز به صحن بزرگ انتقال يافت. پس از اقامه نماز پيكر مطهر معظمله براي تدفين در كنار مرقد استاد بزرگوارش آيتالله العظمي شيخ عبدالكريم حائري به داخل حرم مطهر انتقال يافت لكن بر اثر ازدحام جمعيت در اطراف محل تدفين خاكسپاري به تأخير افتاد و سرانجام مقارن ساعت 15 روز شنبه 26 جماديالثاني 1414 ـ در ميان نالههاي شديد مردم و فرياد (الوداع، الوداع) آنها در مسجد بالاسر حضرت معصومه كنار مرقد استاد گرانقدرش به خاك سپرده شد و براي هميشه سيماي نورانيش از ديدگان محو گرديد. ولي انوار تابناك وجود مبارك و آثار گرانقدرش هيچ گاه به فراموشي سپرده نخواهد شد.
عاش سعيدا و مات سعيدا و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيياً. در پي ارتحال مرجع عاليقدر شيعه حضرت آيتالله العظمي آقاي حاج سيد محمدرضا گلپايگاني از سوي حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي پيام تسليتي بدين شرح صادر شد : بسمالله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
با تأسف و اندوه فراوان خبر مصيبتبار فقدان بزرگ و جبرانناپذير را دريافت كردم. عالم بزرگ، فقيه نامآور، مرجع تقليد عظيمالشأن عبد صالح و تقي، نقي، زكي، آيتالله العظمي آقاي حاج سيد محمدرضا گلپايگاني قدسالله نفسه و اعلي الله مقامه ـ دارفاني را وداع كردند و پس از عمري مشحون از حسنات با نامه عملي سرشار از خيرات و مبرات دعوت معبود را لبيك گفته و به پيشگاه محاسبة الهي شتافتند.
اينجانب با قلبي متألم و با تضرع و ابتهال از حضرت حق جلت عظمته مسئلت ميكنم كه اين ميهمان نيكوكار و مطيع را با (سلام قولاً من رب رحيم) استقبال و ضيافت فرموده به مرتبه والاي لقأالله نائل فرمايد و بهترين پاداش صالحان را به وي ارزاني دارد.
اين شخصيت والاي علمي كهنسال در ميان مراجع عظام تقليد يكي از موفقترين و سعادتمندترينها بودند. سي و دو سال مرجع تقليد، حدود هفتاد سال مدرس حوزه علميه قم و حدود هشتاد و پنج سال سرگرم فراگرفتن و آموختن فقه آل محمد بودند. اولين مدرسه علوم ديني به سبك جديد را ايشان در قم تأسيس كردند. اولين مؤسسه بزرگ قرآني را ايشان در قم بنيان نهادند. اولين فهرست بزرگ فقهي و حديثي با استفاده از دانش و اختراعات جديد بشري را ايشان پديد آوردند. صدها مدرسه، مسجد و مؤسسه تبليغ دين را در سراسر كشور و كشورهاي ديگر بنياد كردند. هزاران شاگرد را از فقه پخته و عميق خود بهرهمند ساختند. بسياري آرأ و نظرات فقهي كه حاكي از روشن بيني و ذهن نوگراي ايشان بود ارائه كردند و بالاتر از همه با منش و رفتار پرهيزكارانه و با طهارت و تقوايي كه ميتوانست براي علما و فقها الگويي زنده و ملموس باشد عمري پربركت را به زهد كامل گذرانيدند.
آن بزرگوار يكي از استوانههاي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي به شمار ميآمد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگين سالهاي تبعيد امام خميني قدسالله نفسه الزكيه مواردي پيش آمد كه صداي اين مرد بزرگ، تنها صداي تهديد كنندهاي بود كه از حوزه علميه قم برخاست و به نهضت، شور و توان بخشيد. پس از پيروزي انقلاب، در قضاياي عمومي كشور، حضوري بارز و پشتيبانهاي صريح از نظام جمهوري اسلامي و از مقام منيع رهبري و شخص شخيص امام راحل قدس الله نفسه الزكيه داشت و مورد تكريم و احترام بليغ آن حضرت بود. فقدان اين بقيةالسلف الاعاظم و اين ملجأ و مرجع مؤمنان، ثلمهاي بزرگ و ضايعهاي جبرانناپذير است.
اينجانب مصيبت اين فقدان تأسفبار را به پيشگاه حضرت بقيةالله الاعظم ارواحنافداه و به علماي عظام و مراجع تقليد و حوزههاي علميه و به عموم شيعيان و علاقمندان و مقلدان ايشان و به خصوص به بيت شريف و منيع و آقازادگان محترم ايشان تسليت ميگويم و در اين شب جمعه و شب رحمت، لطف و تفضل و غفران الهي را براي ايشان مسئلت مينمايم.
سيدعلي خامنهاي
24 جماديالثاني 1414 برابر با 18 آذرماه
1372
-1 ر. ك : علي كريمي جهرمي، خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، انتشارات دارالقرآن الكريم، بهار 73، صص 14/10. و ناصرالدين انصاري قمي، آيتالله گلپايگاني (فروغ فقاهت)1آيتالله گلپايگاني (فروغ فقاهت) ، 3، معاونت پژوهشي سازمان تبليغات اسلامي صفحه: 10، تهران 1373 و محمد واعظزاده خراسانيمحمد واعظزاده خراساني ، 3، زندگينامة آيتالله گلپايگانيزندگينامة آيتالله گلپايگاني ، 3، مشكوةمشكوة ، 3، شماره 40، تهران، پائيز 1379 -2 ر. ك : علي كريمي، پيشين، صص 17/16.
-3 ر. ك: نقبأالبشر، جلد 1، صفحه 241.
-4 آقاي حائري از شاگردان آيتالله فشاركي و ميرزاي شيرازي دوم است. در ذكاوت و نبوغ ايشان همين بس كه آيتالله گلپايگاني ميفرمود :
«من در درس مرحوم آقاي نائينينائيني ، 3 شركت ميكردم و برتري نائيني را نسبت به مرحوم آقاي حائريحائري ، 3 احساس نكردم.» آن عالم جليلالقدر پس از عمري تلاش و تحمل مصائب و سختيها در حساسترين مقطع تاريخ تشيع و ايران در اواخر سال 1355 هجري قمري دعوت حق را لبيك گفت در حاليكه ميراثي جاويد و ماندگار چون حوزه علميه قم و نيز شخصيتها و بزرگاني چون حضرت امام خميني، آيتالله گلپايگاني، آيتالله حاج سيد احمد خوانساريآيتالله حاج سيد احمد خوانساري ، 3، آيتالله اراكيآيتالله اراكي ، 3، آيتالله آخوند ملاعلي همدانيآيتالله آخوند ملاعلي همداني ، 3، آيتالله مير سيدعلي يثربي كاشانيآيتالله مير سيدعلي يثربي كاشاني ، 3 و آيتالله مدني كاشانيآيتالله مدني كاشاني ، 3 و... كه هر كدام بسان ستارهاي فروزان در آسمان علم و فضيلت درخشيدند را از خود به يادگار گذاشت. آثار علمي آن عالم بزرگوار عبارت است از : الف ـ تقريظ روضات الجناتتقريظ روضات الجنات ، 3.
ب ـ حاشيه كتاب وصايا از قواعد علامه متعلق به مباحث حسابحاشيه كتاب وصايا از قواعد علامه متعلق به مباحث حساب ، 3. ج ـ تدوين الآثار در احوالات علماي خوانسار1تدوين الآثار در احوالات علماي خوانسار ، 3. دـ رسالهاي در تعيين وقت روز و شب از خورشيد و ستارگانرسالهاي در تعيين وقت روز و شب از خورشيد و ستارگان ، 3. ر. ك : نقبأالبشر، جلد 1، صفحه : 452. ) -5 آن عالم بزرگ كه گاهي با عنوان كمپاني نيز خوانده ميشود فقيهي موشكاف و اصولي محقق و عميق و حكيمي بلندپايه و عارفي دلداده و سالكي موفق و شاعري نغزگو در لسان عربي و فارسي بوده. حضرت آيتالله گلپايگاني در مدت اقامت خود در نجف اشرف از محضر درس آن مرد بزرگ استفاده كردهاند و چون معتقد به علميت آن محقق نامي بودند در اثنأ تدريس خارج خود، مكرراً مطالبي را از حواشي آن فقيه فرزانه بر مكاسب شيخ اعظم انصاري نقل فرموده و پيرامون آن تحقيق مينمودند و تأييد يا اشكال ميكردند. آيتالله كمپاني در محرمالحرام سال 1296 در نجف اشرف ولادت يافت و در سال 1361  'û ق دارفاني را وداع كرد. قابل ذكر است، مرحوم آيتالله حاج شيخ محمدحسين غروي كمپاني در سپيده دم روز پنجم ذيالحجه 1361 قمري دارفاني را وداع گفت و به لقأ حضرت ربالعالمين واصل گرديد و در حالي كه از خود بيش از 25 جلد كتاب عالمانه و محققانه باقي گذارد.
-6 آن فقيه بزرگوار در سال 1278 در اراك متولد شد و پس از فراگيري مقدمات در ايران به نجف اشرف مهاجرت نمود و از محضر درس آيتالله فشاركي و عده ديگري از علما بهرهمند شد. ايشان در تدريس اصول شهرتي به سزا يافت و پس از رحلت محقق خراساني استقلال در تدريس يافت. در مدت بيش از سي سال تدريس عده زيادي از علما و مجتهدين از تحقيقات عالمانه او بهرهمند شدند. آيتالله محقق عراقي در شب 28 ذيالقعدة سال 1361 دارفاني را وداع گفت و در يكي از حجرات صحن شريف حضرت علي (ع)، مدفون گرديد.
-7 مرحوم آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني در سال 1284  'û ق متولد و از مفاخر فقهاي شيعه و مؤلف كتاب «وسيلةالنجاة» ميباشد. ايشان مدت هشت ماه به خاطر جريانهاي سياسي در زمان دولت ملك فيصل در عراق همراه هشت تن از علمأ از جمله مرحوم آيتالله نائيني به ايران مهاجرت كرد. اين فقيه بزرگ در نهم ذيالحجة سال 1365 از دنيا رفته در مقبرة آخوند خراسانيبه خاك سپرده شد.
-8 از شاگردان آيتالله سيد محمد فشاركي و هم مباحثه آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي بوده است. كتاب وقاية الأذهان نمودار علميت و قلم روان و حسن بيان آن عالم فرزانه است. عمده استفاده آيتالله گلپايگاني از درس ايشان در دوران مهاجرت علمأ اصفهان به قم در سال 1346 هجري شمسي ميباشد. آن فقيه ارجمند در سال 1362 هجري قمري در اصفهان دارفاني را وداع گفت.
-9 علامه آقابزرگ تهراني در كتاب نقبأالبشر درباره او مينويسد: «الشيخ المولي محمدتقي گلپايگاني، عالم جليل، اصلش از قرية گوگد است كه در يك فرسنگي گلپايگان واقع شده. او در نجف اشرف از قدماي شاگردان استاد ما ـ آخوند خراساني و از اجلاء آنان بود... ايشان پس از مراجعت به گلپايگان در اواخر عمر نابينا شده و در سال 1312  'û ش از دنيا رفته و در قبرستان نو قم به خاك سپرده شد.
-10 ر. ك : همان، ص 57 و آقاي ريحانالله يزدي، آئينه دانشوران، صص 26 / 70. -11 ر. ك : آقا بزرگ تهراني، نقبأالبشر، جلد 2، ص 742.
-12 ر. ك : همان، ص 59.
-13 ر. ك : همان، صص 217، 216.
-14 ر. ك : نوري از ملكوت، پيشين، ص 59.
-15 ر. ك : علي جهرمي، پيشين، ص 64.
-16 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 60.
-17 ر. ك : نوري از ملكوت، پيشين، ص 56.
-18 ر. ك : همان، ص 55.
-19 ر. ك : همان، صفحه 65.
-20 ر. ك: همان، صفحه: 146
-21 ر. ك : بخش ضمايم.
-22 ر. ك : نوري از ملكوت، پيشين، ص 239.
-23 ر. ك : همان، ص 240.
-24 ر. ك : همان.
-25 ر. ك : همان، ص 137.
-26 ر. ك : همان، ص 137.
-27 ر. ك : همان، ص 138.
-28 ر. ك : همان، ص 354.
-29 ر. ك : همان، ص 111.
-30 ر. ك : همان، ص 112 و سند شماره : 1734/21  'û ـ 5/7/57
-31 متن تلگرام حسن ارسنجاني وزير كشاورزي به آيتالله العظمي گلپايگاني چنين ميباشد: تهران ـ قم
حضور مقدس حضرت آيتالله العظمي آقاي سيدمحمدرضا گلپايگاني
به مناسبت حلول روز عيد فطر تبريكات صميمانه خود را تقديم ميدارم و با توجهي كه حضرات آقايان علماي دين به حفظ حقوق عامه مسلمين در اجراي عدالت اسلامي و زميندار شدن زارعين مبذول فرمودهاند، صميمانه سپاسگزارم و توجهات حضرت مستطاب عالي را در حفظ اصول و فروع شريعت مطهر اسلامي از خداوند مسألت دارم و اميدوارم از دعاي خير، اينجانب را محروم نفرماييد.
دكتر ارسنجاني ـ وزير كشاورزي
ر. ك: اسناد انقلاب اسلامياسناد انقلاب اسلامي (كتاب)  ، 3، جلد 1 صفحه: 19 -32 ر. ك : بخش ضمائم. لازم به توضيح است: رژيم شاه، براي اينكه «اصلاحات» نمايشي و غيرقانوني خود را مردمي، قانوني و اسلامي بنماياند، سخت تلاش داشت كه از جايگاه و پايگاه علماي اسلامي در ميان تودهها، در راه عوامفريبي و آرايش سيماي سياه و كريه شاه بهرهبرداري كند و اصلاحات ارضي شاهانه را به گونهاي به امضاي مراجع اسلام برساند. از اينرو، شاه و ارسنجاني (وزير كشاورزي دولت غيرقانوني علم) با مخابرة تلگرامهاي تبريكي به مناسبت عيد سعيد فطر سال 1341، به علماي قم و نجف از موافقت آنان با اصلاحات ارضي سپاسگزاري كردند، و بر آن بودند كه با اين حيله، مراجع و علماي اسلام را پشتيبان شاه بنمايانند، لكن علماي قم و نجف با پاسخ «نه» به اين خواسته مرموز رژيم شاه، بار ديگر «دست رد بر سينه نامحرم زدند» و توطئه شاهانه را خنثي كردند. علماي قم و نجف به درستي ميدانستند كه رژيم شاه نهتنها در راه منافع تودهها و مصالح اسلام هيچگاه كاري نميكند، بلكه هر گامي كه با شعار اسلامخواهي و به نام خدمت به دهقان و كارگر برميدارد، براي ضربه زدن به اسلام و محرومان ايران است، حتي چاپ قرآن، از سوي شاه نيز توطئهاي بود تا به نام قرآن، احكام والاي قرآن را پايمال كند و زمينه را براي الغاي مذهب در ايران و برقراري رژيم لائيك، هموار سازد. بنابراين علماي اسلام با اصلاحات ارضي كه طبق موازين اسلامي انجام پذيرد، مخالفت نداشتند ـ چنانكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، روشن شد ـ ليكن هرگونه قانونگذاري و اجراي قانون از سوي رژيم شاه را غيرقانوني و خلاف مصالح اسلام و منافع امت ميدانستند. امام در بحث «حكومت اسلامي» در نجف اشرف اظهار كردند كه اگر حكام طاغوت، حق از دسترفته ستمديده و محرومي را بازستانند، براي صاحب آن حق از نظر شرع، تصرف در حق به دست آورده و به وسيله ظالمان، جايز نيست. متن سخنان امام چنين است: «... ملت اسلام در امور خود به سلاطين و حكام جور و قضاتي كه از عمال آنها هستند نبايد رجوع كند، هرچند حق ثابتي داشته باشد. مثلاً پسر او را كشتهاند، خانهاش را غارت كردهاند، در عين حال حق ندارد به حكام جور رجوع كند، يا طلبكار است و شاهد زنده در دست دارد، نميتواند به «قضات» سرسپرده و عمال ظلمه مراجعه نمايد و اگر چنين مواردي به آنها رجوع كرد به طاغوت روي آورده است. «فانما يأخذه سحتا و ان كان حق ثابتاله». اگر به حكم آنها حق ثابت خويش را بگيرد نميتواند در آن تصرف كند زيرا آنچه كه به وسيله حكام جور و «قضات» آنان به دست او رسيده است، «سحت» و آلوده ميباشد. بعضي از فقها گفتهاند كه مثلاً اگر عباي شما را بردند و شما به وسيله حكام جور پس گرفتيد، نميتوانيد در آن  تصرف كنيد و ما اگر به اين حكم قائل نباشيم، ديگر در كليات شك نداريم كه اگر كسي طلبكار بود و براي گرفتن حق خود، به غير از مرجع و مقامي كه خدا قرار داده است، رجوع كند و طلب خويش را به وسيله آنان وصول نمايد، تصرف در آن جايز نيست.» (حكومت اسلامي، درس نهم، ص 18) -33 ر. ك : همان، جلد 1، ص 117.
-34 ر. ك : همان، ص 115.
-35 ر. ك : محمدحسن رجبيمحمدحسن رجبي ، 3، زندگينامه سياسي امام خمينيزندگينامه سياسي امام خميني ، 3، ص 80. -36 ر. ك : محمدرضا احمدي، خاطرات آيتالله طاهري خرمآبادي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، صص 151،150. -37 ر. ك : اسناد انقلاب اسلامي، جلد 1، ص 56
-38  ر. ك : همان، ص 57.
-39 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 82.
-40 ر. ك : اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، صص 117/111.
-41 ر. ك : همان، صص: 37/133 و پيوست سند شماره: 1469/2311 د 3 تاريخ: 16/4/42 اين مجموعه اسنادي. -42 ر. ك : پيوست سند شماره : 694، تاريخ : 2/4/42، اين مجموعه. -43 پس از يورش رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه، علماي حوزه علميه نجف اشرف ضمن تعطيل درسها با انتشار بيانيههاي اعتراضآميز آن را محكوم كردند، آيتالله حكيم طي نامهيي به آقاي گلپايگاني، خواستار مهاجرت علماي قم به نجف اشرف براي تبادل افكار و تعيين تكليف پيامد آن فاجعه شد. آيتالله گلپايگاني كه به خوبي از مقاصد رژيم داير بر خارج كردن علمأ و مراجع از حوزه علميه قم آگاه و خطر اضمحلال حوزه علميه قم را حس كرده بود، مخالفت خود را با پيشنهاد آيتالله حكيم با ارسال نامهيي به ايشان اعلام نمود. معظمله در بخشي از نامه مزبور گفتهاند : «هجرت علمأ باعث اضطراب عموم و متعاقب عواقب وخيم است، موجب انحلال حوزههاي علميه خصوصاً حوزه علميه قم است كه در بقاي وضع اسلامي و استقلال مملكت مدخليت تام دارد. هجرت علمأ ممكن است فرار از زحف و سبب استيلاي دشمنان اسلام باشد» ر. ك : اسناد انقلاب اسلامي، جلد 1، صص : 91/89. آقاي گلپايگاني در خصوص اهداف رژيم گفته بودند : «آن موقعي كه مرحوم آقاي حكيم تلگراف كردند كه به نجف بيايند تا تبادل افكار كنيم و تكليف معين شود، رئيس نظميه ـ شهرباني ـ به منزل ما آمد و گفت : «اگر تصميم به رفتن به نجف داريد گذرنامه شما آماده است ولكن بايد بدون سر و صدا برويد» من در پاسخ او گفتم : «ما اينجا هستيم، اينجا ميدان جهاد است، و رها كردن آن در حكم فرار از زحف ـ جنگ ـ ميباشد كه حرام است». ر. ك : ناصرالدين انصاري قمي، فروغ فقاهت. معاونت پژوهشي سازمان تبليغات اسلامي، صفحه : 77 و بخش ضمائم.
-44 ر. ك : سند شماره : 2938/21، تاريخ : 25/6/48، اين مجموعه. -45 ر. ك : بخش ضمائم.
-46 ر. ك : محمدمهدي اماميمحمدمهدي امامي ، 3، زندگينامه آيتالله العظمي گلپايگاني به روايت اسناد، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 195 و پيوست سند شماره: 19392 ـ 7/9/43
-47 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 149.
-48 ر. ك : همان، ص 148 و پيوست سند شماره : 4032/326، تاريخ : 28/8/43 اين مجموعه. -49 ر. ك : سند شماره 4339/20 الف، تاريخ : 25/2/44 و تاريخ : 17/3/44 و سند شماره: 6970/20 الف. تاريخ : 22/3/44 و... . -50 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، صص 217/216. -51 ر. ك : سند شماره : 3952/21 تاريخ : 29/9/48.
ـ52 ر. ك : رژيم شاه و آزمونگيري از طلاب، مركز اسناد انقلاب اسلامي، صص 36 و 38 و نيز به اسناد شماره : 4072/ 'û تاريخ : 23/1/46 و 4208/21 ـ 7/11/46 و... و 4207/21 تاريخ 7/11/46 و... اين مجموعه اسنادي. ـ53 ر. ك : رژيم شاه و آزمونگيري از طلاب، مركز اسناد انقلاب اسلامي، صص 36 و 38 و نيز به اسناد شماره : 4072/ 'û تاريخ : 23/1/46 و 4208/21 ـ 7/11/46 و... و 4207/21 تاريخ 7/11/46 و... اين مجموعه اسنادي. -54 ر. ك : سند شماره : 2742/21 تاريخ 31/6/52 و زندگينامه آيتالله العظمي گلپايگاني به روايت اسناد، پيشين، ص 295. -55 ر. ك : سند شماره 5020/21، تاريخ : 2/8/35.
-56 ر. ك : سند شماره 6562/21 تاريخ : 5/12/54 و نيز سند شماره 3773/21 ـ 8/12/45 و سند 3849/21 ـ 28/12/45 و سند تاريخ 17/7/47 و سند شماره 1203/21 ـ 1/3/48 و سند تاريخ 11/3/48 و... اين مجموعه. -57 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 122.
-58 ر. ك : همان، ص
-59 ر. ك : سند شماره : 2472/21 تاريخ : 31/6/52. زندگينامه آيتالله العظمي گلپايگاني به روايت اسناد، پيشين، ص 292. ـ60 ر. ك : اسناد شماره 901/21 تاريخ : 9/1/54 و 902/21 تاريخ : 9/1/54.  61ـ ر. ك : اسناد شماره 901/21 تاريخ : 9/1/54 و 902/21 تاريخ : 9/1/54. -62 ر. ك : پيوست سند 20/3/37 ]57[.
-63 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 130.
-64 ر. ك: بخش ضمايم
-65 معروف به مدرسه خان.
-66 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 125.
-67 ر. ك : سند شماره /800/21 تاريخ : 3/10/36.
-68 ر. ك : پيوست سند شماره 10255/21 تاريخ : 28/12/36 ]56[. -69 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 126.
-70 ر. ك : علي كريمي جهرمي، پيشين، ص 123 و نيز اسناد متعدد اين مجموعه. -71 ر. ك : همان.
-72 ر. ك : همان، ص 121.
-73 ر. ك: سند شماره: 3265/21 ـ 9/9/46 و سند 3401/21 ـ 11/9/46 و سند: 12/9/46 و سند شماره: 3571/21 ـ 3/10/46 و ... -74 ر. ك : همان، ص 121 و نيز به اسناد شماره 3264/21 ـ 9/9/46 و سند شماره: 3401/21 ـ 11/9/46 و سند 12/9/46 و 16/9/46 و سند شماره 3571/21 ـ 3/10/46 و سند 3776/21 ـ 9/10/46 و سند شماره 122/م ـ 11/6/1348، اين مجموعه اسنادي. -75 ر. ك : علي كريمي جهرمي، پيشين، ص 124. در همان ايام شخصي به نام بهبهاني آمده و گفته بود كه از سوي شاه براي ملاقات با ايشان آمدهام. آيتالله گلپايگاني او را نيز طرد كردند و نپذيرفتند. -76 ر. ك : همان.
-77 ر. ك : همان، ص 119 و نيز سند شماره 4005/21 ـ 3/10/48.
-78 قرآن كريم، سوره اعراف، آيه : 68
-79 همان : سوره يونس، آيه : 71
-80 ر. ك : سند : 25/12/1354.
-81 ر. ك : پيوست سند شماره 10255/21 ـ 28/12/36.
-82 ر. ك : سند و پيوست سند شماره 4575/21 ـ 9/11/51.
-83 ر. ك : سند شماره: 2948/21 ـ 22/7/47 و سند شماره 3004/21 ـ 21/7/47. -84 ر. ك : اسناد شماره 2946/21 ـ 20/7/47 و سند شماره 2999/21 ـ 20/7/47 و سند 2997/21 ـ 20/7/47 و سند شماره 3061/21 ـ 29/7/47.
-85 ر. ك : سند شماره 3061/21 ـ 29/7/47 و سند شماره 3060/21 ـ 29/7/47 و سند 6/8/47. -86 ر. ك : سند شماره 3061/21 ـ 29/7/47 و سند 2548/21 ـ 6/6/48 و سند 67753/316 ـ 5/8/47 و... . -87 ر. ك : سند شماره 2938/21 ـ 25/6/48.
-88 ر. ك: پيوست سند شماره 2507/21 ـ 4/6/48.
 89ـ ر. ك: اسناد شماره 2516/21 ـ 4/6/48 و سند 2478/21 ـ 2/6/48 و سند شماره 136ـ 6/6/48 و سند 2484/21 ـ 4/6/48 و سند 2571/21 ـ 8/6/48 و سند شماره 5359/21 ـ 10/6/48 و سند شماره 211111 ـ 31/3/46. -90 ر. ك: اسناد شماره 2516/21 ـ 4/6/48 و سند 2478/21 ـ 2/6/48 و سند شماره 136ـ 6/6/48 و سند 2484/21 ـ 4/6/48 و سند 2571/21 ـ 8/6/48 و سند شماره 5359/21 ـ 10/6/48 و سند شماره 211111 ـ 31/3/46. و ... ضمناً براي... در خصوص خدمات آيتالله گلپايگاني به مصيبتزدگان جنوب لبنان ر. ك: ميراث جاويد. انتشارات دارالقرآن الكريم. -91 ر. ك: اسناد شماره 2571/21 ـ 8/6/48 و سند 25/4/48 و سند 4/6/48 و... -92 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 133 و نيز اسناد متعدد اين مجموعه اسنادي. -93 ر. ك : سند شماره : 4024/21 ـ 6/10/48.
-94 ر. ك : سند شماره : 6061/316 ـ 18/12/48.
-95 ر. ك : اسناد شماره 2024/21 ـ 6/10/48 و سند شماره 6061/316 ـ 18/12/48 و سند شماره 2547/21 ـ 6/6/48. -96 طرح عمليات ساواك درخصوص تضعيف موقعيت اجتماعي آيتالله گلپايگاني در فواصل سالهاي 1342 تا سال 1357 به تناوب ادامه داشته است، براي نمونه به اسناد زير رجوع نماييد: سند شماره 61192/316 ـ 12/9/46 و سند شماره 4517/21 ـ 30/10/48 و سند شماره 3571/21 ـ 3/10/46 و سند شماره 3776/21 ـ 9/10/46 و سند شماره 3871/21 ـ 18/10/46 و سند شماره 77197/316 ـ 4/11/46 و سند شماره: 4207/21 ـ 7/11/46 و سند: 6/11/46 و سند شماره: 4222/21 ـ 9/11/46 و سند شماره: 354 ـ 14/2/47 و سند: 7/6/47 و سند شماره: 3165/21 ـ 7/8/47 و سند: 2/10/47 و سند: 7/10/47 و سند شماره: 4083/21 ـ 10/10/47 و سند: 23/11/1347 و سند: 18/12/47 و سند شماره: 500/21 ـ 9/2/48 و سند: 17/3/48 و سند شماره: 1456/21 ـ 22/3/48 و سند شماره: 1622/21 ـ 4/4/48 و سند شماره: 2549/21 ـ 8/6/48 و سند شماره: 5359/9  'û ـ 10/6/48 و سند شماره: 1825/21 ـ 14/4/48 و ... -97 ر. ك : اسناد شماره 3831/316 ـ 28/7/48 و سند شماره 2447/316 ـ 6/7/48 و سند شماره 3399/316 ـ 7/5/48 و سند 23/7/48 و... .
-98 ر. ك : سند شماره : 1270/21 ـ 14/2/50.
-99 ر. ك : سند شماره 1242/21 ـ 2/2/50.
-100 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 138.
-101 ر. ك : پيوست سند : 6113..../21  'û ـ 19/3/2537 ]1357[
-102 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 160.
-103 ر. ك : همان، ص 158.
-104 ر. ك : همان، ص 158.
-105 ر. ك : بخش ضمائم.
-106 ر. ك : فرزند ملت در آئينه انقلاب اسلامي، صص : 224/222.
-107 ر. ك : مركز اسناد انقلاب اسلامي، زندگينامه آيتالله العظمي گلپايگاني، محمد مهدي امامي. صفحه : 152 به نقل از روزنامه اطلاعات 6/11/1357، صفحه : 3.
-108 ر. ك : مركز اسناد انقلاب اسلامي، زندگينامه آيتالله العظمي گلپايگاني، محمد مهدي امامي، صفحه : 62. -109 ر. ك : خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، پيشين، ص 200.
-110 ر. ك : همان، ص 201.
-111 ر. ك : نوري از ملكوت، پيشين، ص 76.
-112 بيمارستان يكصد و پنجاه تختخوابي آيتالله گلپايگاني در قم در زميني به وسعت 1400 متر مربع و شامل بخشهاي جراحي مردان، جراحي زنان، داخلي، قلب، اعصاب، اطفال و نوزادان، بخش مراقبتهاي ويژه C.C.U و I.C.U راديولژي، C.T اسكن، سونوگرافي، فيزيوتراپي، آزمايشگاه، درمانگاه و داروخانه ميباشد و در تهيه ابزار و وسايل پزشكي مورد نياز حتيالامكان از آخرين فنآوريهاي روز بهره گرفته است. اين بيمارستان ابتدا ويژه طلاب و روحانيون بود كه با توسعه آن عموم مردم از خدمات آن استفاده مينمايند. حسبالامر معظمله، افراد بيبضاعت با مراجعه به بيمارستان به طور رايگان درمان ميشدند. ر. ك: ميراث جاويد، نگرشي بر آثار فرهنگي اجتماعي آيتالله العظمي گلپايگاني، صفحه : 230