نامه منفعلانه رضاخان در حمايت ازمنافع استعمار پیر

رضا خان كه با حمايت انگليس پس از كودتاي سوم اسفند به حكومت رسيد در تمام دوران سلطنت 20 ساله خود از منافع بيگانگان حمايت مي كرد. سندي كه ملاحظه مي كنيد از سلسله اسنادي است كه شخص اول مملكت!! براي معرفي كنسوليار انگليس به حكمران سيستان و بلوچستان نوشته و ضمن معرفي وي، تاكيدخاصي روي رعايت امتيازات وقراردادهاي فيمابين كه عمدتا استعماري ومتضمن منافع بيگانگان است ، مي كند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، سياست روسيه تزارى و امپراتورى بريتانيا در قبال ايران، از سده گذشته، بر دو اصل استوار بود. هدف روسيه راهيابى به آبهاى گرم از طريق دستيابى به خليج فارس و هدف انگلستان، حفظ و صيانت متصرفات خود در شبه قاره هندوستان بود.
براساس اين اصول، روسيه در تلاش براى گسترش متصرفات خود به سمت خليج فارس از طريق گرجستان و داغستان بود و انگلستان مىكوشيد تا وضعيت موجود را به نفع خود حفظ كند. علىرغم اين تقابل كه روسيه و انگلستان در هدف دارا بودند، در عين حال دو هدف مشترك را نيز در ايران دنبال مىكردند كه عبارت بود از :
1ـ جلوگيرى از توسعه و پيشرفت ايران در تمام زمينهها
2ـ ممانعت از پاىگيرى نفوذ يك قدرت سوم در ايران
در راستاى همين اهداف مشترك بود كه «سر گوراوزلى» اولين سفير مقيم انگلستان در دربار ايران، در 15 اكتبر 1844 م (1223 ش) به وزارت خارجه انگلستان نوشت:
«عقيده صريح و صادقانه من اين است كه چون مقصود نهايى ما حفظ [و]صيانت هندوستان مىباشد، در اين صورت مهمترين سياست اين خواهد بود كه كشور ايران را در همين حال ضعف و توحش و بربريت نگاه داريم.»
و « سِر واستين هنرى لايار » سياستمدار برجسته فرانسوىالاصل انگليسى ـ مىگويد: «دولت انگليس هرگاه منافع استعمارى خود را در هندوستان، در معرض مخاطره مىديد، باب مراوده و دوستى را با ايران باز مىكرد و هر وقت مقتضيات و مصالح سياسى آنها اقتضا ميكرد دولت ايران را به جنگ با رقيبان خود ترغيب مينمود . دربار بىاطلاعِ تهران نيز اغلب غافل از اين تحريكات و دسيسه ها بود. نتيجه اين مبارزات بىحاصل كه بيشتر با تحريكات انگليسىها سرچشمه مىگرفت، قراردادهاى شوم و ننگين گلستان و تركمانچاى را براى ملت ستمديده ايران به ارمغان مىآورد». و سِر دنيس رايت در تكميل اين عقيده مىگويد: «درگيرى انگليس در تعيين مرزهاى ايران مربوط به يك مقصود دورانديشانه در مورد دفاع از هند و توسعهطلبى روسيه در آن جهت بود.»
صرفنظر از اين اظهارات، اهميت اين منطقه براى انگلستان، با توجه به اختلاف قبلى با ايران، بر سر حاكميت هرات، از حمله به بوشهر (جنگهاى 1253 ق ـ 1258 ق ايران و انگليس در زمان محمدشاه قاجار) و اشغال جنوب در زمان ناصرالدين شاه (1273 ق ـ 1274 ق) به خوبى مشهود است. در پى اين حوادث بود كه استعمار بريتانيا، در راستاى استراتژى منطقهاى خود، توجه خويش را به مناطق شرقى ايران، به ويژه خراسان و سيستان معطوف داشت و هيئتهاى متعددى ـ به رياست سرهنگ « سى.اى.استيوارت » و « سرهنگ يون اسميت » به آن نواحى اعزام كرد تا مستقيما به بررسى منطقه بپردازند.
اين گزارش كه در سال 1289 ق به «وايت هال» تقديم شد، مبناى تدوين استراتژى جديد بريتانيا در شرق ايران قرار گرفت كه اساس آن با توجه به آشفتگى حكومت مركزى قاجار، تبديل حكومت محلى قائن به مركز ثقل سياست انگلستان در منطقه و بهرهگيرى از خاندان علم بود كه نمونه آن، تشكيل ارتش محلى با پول انگلستان توسط حشمتالملك علم مىباشد كه مشت آهنين بريتانيا در منطقه محسوب می شد.
خاندان امير اسدالله علم، يك نمونه از شبكه گسترده جاسوسى انگليس، در مناطق مختلف ايران بودند، كه براى تحقق اهداف انگلستان در راستاى تأمين اطلاعات دقيق و شناخت عميق استعمار بريتانيا، شكل گرفته بود.
برخى از اين شبكه ها، عبارت بودند از:
شيخ خزعل در خوزستان، خاندان قوامالملك در شيراز، خاندان علم در جنوب خراسان و سيستان و بلوچستان، صارمالدوله در اصفهان، سپهدار رشتى در گيلان، اسعد بختيارى و ظفر بختيار در بختيارى و... و در تهران نيز، تعدادى سياستمدار حرفهاى، كه تربيت يافته مربيان و آموزههاى انگليسى بودند و استعداد مشاغل مختلف حكومتى از قبيل : صدارت، وزارت، وكالت و غيره را دارا بودند، از اعضاى اين شبكه محسوب مىشدند كه از آن جملهاند: منصورالملك، عينالملك، محمود جم و...
به دنبال اين تمهيدات، انگلستان از طريق نايبالسلطنه هندوستان، تصميم به بركشيدن فردى به عنوان شاهنشاهى ايران گرفت كه به طور تمام و كمال در خدمت اهداف آنان باشد. در اين ايام بود كه اردشير ريپورتر، رضاخان ميرپنج را به آنان معرفى كرد و در ملاقاتى كه آيرون سايد با او و در حضور سيدضياءالدين طباطبايى، صورت داد، كودتاى حوت 1299 ش برنامهريزى شد و به انجام رسيد و قريب 5 سال پس از آن، ميرپنج رضاخان، رضاشاه پهلوى شد و بر تخت نشست و ارتباطات خود را از طريق واسطههاى متعدد، از قبيل: ميرزاكريم خان رشتى، سليمان بهبودى، سردار اسعد بختيارى، محمدعلى فروغى، اردشير جى و ... با مقامات انگليس، ادامه داد و مجرى سياستهاى استعمارى آنان شد.
آنچه باعث شد كه به بحث مختصرى پيرامون اهميت ايران براى استعمار انگلستان پرداخته شود، سندى به قدمت تاريخى 70 ساله است كه در ارديبهشت ماه سال 1312 ش و با نمره 3391 از دفتر مخصوص رضاخان، صادر گرديده است.
محتواى اين سند كه، موافقت رضاشاه با انتصاب «جوفرى فاوست تيلر اسكوايا» به مقام ويس قنسولى انگلستان در زابل است، به شرح زير مىباشد:
با تأييدات خداوند متعال
ما
پهلوى شاهنشاه ايران
به حكومت سيستان امر و مقرر مىداريم كه چون اعليحضرت پادشاه انگلستان به موجب فرمان مورخ پنجم فوريه يكهزار و نهصد و سى و سه جوفرى فاوست تيلر اسكوايا را به سمت ويس قونسولى در قونسولگرى انگليس در زابل منصوب داشتهاند و موافقت ما نيز با اين انتخاب حاصل است لهذا در انجام مطالب مأموريتى مشاراليه لدىالحاجة مطابق عهود مقرره لازمه مساعدت و همراهى را بنمايد و امتيازات مربوطه را مرعى دارد. به تاريخ دهم ارديبهشت يكهزار و سيصد و دوازده.