آيت‌الله كاشاني و كودتاي 28 مرداد

آيت‌الله كاشاني و كودتاي 28 مرداد


آيت‌الله كاشاني در مورد كودتا بر سر دو راهي جدي قرار گرفته بود. نه ستم‌هاي زخم‌آگين جبهه‌ي ملي و مصدق قابل گذشت بود و نه حكومت زاهدي قابل تحمل بود. آيت‌الله كاشاني بر حسب خصلت ضداستعماري خود، در زماني كه مصدق خود را چيره بر كودتا مي‌ديد، به وي اخطار كرد و او را در روز 27 روز مرداد ماه از يك كودتاي قطعي توسط زاهدي بر حذر داشت؛ اما برخورد مغرورانه‌ي مصدق تمام زحمات و خون‌هاي نهضت را بر باد داد.
آيت‌الله كاشاني در نامه‌اي كه به مصدق نوشت مطالب بسيار مهمي را طرح كرد كه قابل تفسير است:
1ـ آيت‌الله، مصدق را به ياد مظالمي انداخت كه نسبت به وي روا داشته بود. كاشاني، به خصوص، مصدق را به ياد واقعه‌ي 10 مرداد ماه انداخت كه حزب پان‌ايرانيست به خانه‌‌ي وي حمله كرد و دست به قتل و جرح زد. آيت‌الله هنوز حفظ دولت مصدق را لازم مي‌دانست، به همين جهت در اين نامه نوشت: «علي‌رغم غرض‌ورزي‌ها و بوق و كرناي تبليغات شما، خودتان بهتر از هر كس مي‌دانيد كه همّ و غمم در نگه‌داري دولت جنابعالي است كه خودتان به بقاي آن مايل نيستيد».
2ـ آيت‌الله كاشاني در اين نامه دو اشتباه بزرگ مصدق را كه بعداً امكاني براي كودتا شد، به مصدق گوشزد كرد و اين را بايد از دقت‌نظر آيت‌الله برشمرد:‌
الف) انحلال مجلس: «حرف اينجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراي رفراندوم نشنيديد... و مجلسي را كه ترس داشتيد شما را ببرد، بستيد و حالا نه مجلسي هست و نه تكيه‌گاهي براي اين ملت گذاشته‌ايد».
ب) اخراج زاهدي از مجلس: زاهدي در اعتراض به تحت تعقيب قرار گرفتن خود، با هماهنگي آيت‌الله كاشاني در مجلس متحصن شد، اما با فشار نخست‌وزير، از تحصن خارج و در شمال تهران مخفي گرديد. آيت‌الله در اعتراض به اين عمل به اين عمل مصدق، نوشت: زاهدي «را كه من با زحمت در مجلس تحت‌نظر و قابل كنترل نگاه داشته بودم، با لطايف‌الحيل خارج كرديد و حالا همان‌طور كه واضح‌ بوده، درصدد به اصطلاح كودتاست».
3ـ آيت‌الله كاشاني در اين نامه، يكي از جنبه‌هاي رفتاري سياسي مصدق را به وي تذكر داد. مصدق در طول تاريخ سياسي خود نشان داد هر جا فرصت مناسبي بود كه وجهي او را حفظ كند، به ميدان مبارزه مي‌آمد و هر جا جان يا آبروي او در معرض خطر قرار مي‌گرفت، صحنه را ترك مي‌كرد. مصدق در جريان 25 تيرماه 1331 بدون مشورت با همكاران و جبهه‌ي ملي استعفا داد و به خانه رفت. وقتي مردم قيام كردند و شاه را مجبور به عقب‌نشيني و قوام را مجبور به استعفا كردند، از خانه بيرون آمد و روي كرسي صدارت نشست. آيت‌الله با يادآوري اين رفتار نوشت: «اگر نقشه‌ي شما نيست كه مانند 30 تير عقب‌نشيني كنيد و به ظاهر قهرمان زمان بمانيد... و اگر واقعاً با ديپلماسي نمي‌خواهيد كنار برويد... من شما را با وجود همه‌ي بد‌ي‌ها، خصوصاً نسبت به خودم، از وقوع حتمي يك كودتا به وسيله‌ي زاهدي آگاه كردم كه فردا جاي هيچ گونه عذ موجهي نباشد».
مصدق در جواب اين نامه، مغرورانه نوشت: «مرقومه‌ي حضرت آقا وسيله‌ي آقا حسن آقاسالمي زيارت شد. اينجانب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم، والسلام. دكتر محمد ‌مصدق. [امضا]».
بعضي از افراد مغرض در اصالت اين نامه ترديد كرده‌اند و انتشار اين نامه را بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، تأييدي بر ترديد خود دانسته‌اند. با دقت در نامه و پاسخ آن به دلايل ذيل، هيچ شبهه‌اي در اصالت نامه وجود ندارد:
1ـ خط نامه با ساير نامه‌هاي آيت‌الله و خطوط وي هيچ تفاوتي ندارد و با كارشناسي، مشخص است كه خط، خط آيت‌الله كاشاني است و امضاي پاسخ نيز امضاي مصدق است.
2ـ هر كس با محتواي نامه‌هاي آيت‌الله كاشاني و نوشته‌هاي دكتر مصدق آشنايي داشته باشد، قطع به اصالت اين دو نامه پيدا مي‌كند. به قول كاتوزيان «نظر اينجانب بر اين است كه اين نامه‌ها جعلي نيستند، خاصّه به اين دليل كه پاسخ مصدق را به كاشاني هيچ نابغه‌اي نمي‌توانسته است به اين خوبي جعل كند».
3ـ اين نامه، تنها بعد از انقلاب منتشر نشده است، بلكه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در كتابي كه در پاسخ كتاب «گذشته چراغ راه آينده است» نوشته شده، نيز به چاپ رسيده است.
4ـ خوشبختانه راوي نامه‌رسان يعني جناب آقاي دكتر حسن سالمي، نوه‌ي دختري آيت‌الله كاشاني، زنده است و طي مقاله‌اي به تمام شبهات پاسخ گفته است.   بنابراين اگر نخواهيم مغرضانه به اصالت نامه نظر بيندازيم، اين نامه نيز مانند اكثر اسناد، قابل اعتماد و اعتبار است و نظر آيت‌الله كاشاني را نسبت به حكومت مصدق و كودتا مشخص مي‌كند.

آيت‌الله كاشاني و حكومت كودتا
اميد آيت‌الله كاشاني با پيروزي كودتاچيان در ابتدا به يأس مبتلا شد و ايشان تصميم گرفت به خارج از كشور مسافرت نمايد. چند روز بعد از كودتا، شايعه شد كه آيت‌الله كاشاني قصد مسافرت به خارج دارند. ظاهراً مسافرت خارج مهيا نشد و آيت‌الله، مدتي به اطراف تهران مسافرت نمود و سپس براي اول محرم (21 شهريور) وارد تهران شد و در خانه‌ي خود، مجلس روضه‌خواني برقرار كرد. آيت‌الله كاشاني در اين زمان در ماتمي بزرگ به سر مي‌برد. از يك طرف، دولت كودتا را مي‌ديد كه با همه‌ي قول و قراري كه داده بود، به سويي مي‌رفت كه آينده‌اي تاريك را بر سر راه نهضت قرار مي‌داد و از طرف ديگر، چون به گذشته مي‌نگريست خودكامگي‌هاي مصدق و تكروي‌هاي او، جانش را به فغان مي‌آورد؛ به همين جهت وي حال خود را چنين توصيف كرد: «من دارم در تنور مي‌سوزم».
درگيري آيت‌الله كاشاني با زاهدي از تعطيلي مجلس آغاز شد. با اينكه زاهدي رفراندوم انحلال مجلس هفدهم را خلاف قانون اساسي مي‌دانست، اما بعد از به قدرت رسيدن، حاضر به تجديد مجلس هفدهم نشد و آيت‌الله نيز با آن به مخالفت برخاست. پس از چندي، زمزمه‌ي تجديد روابط با انگليس پيش آمد و آيت‌الله به مخالفت برخاست و در اعلاميه‌اي گفت: «قطع رابطه با انگليس سوابقي داشته و به عللي صورت پذيرفته». وي برقراري رابطه را در غياب مجلس، مشروع ندانست و اعلام كرد: «تجديد آن جز با رأي نمايندگان ملت، عملي است خلاف».  اوج تعارض آيت‌الله با زاهدي، بر سر انتخابات دوره‌ي هجدهم بود. دولت زاهدي تصميم داشت تا با انتخاب افراد دلخواه، تصميمات پشت پرده با بيگانگان، يعني حل مسئله‌ي نفت را عملي نمايد. آيت‌الله كاشاني هنگامي كه مطمئن شد تذكرات او سودي ندارد، طبق ماهيت انقلابي خود، شمشير قلم از نيام بركشيد و زاهدي را سخت مورد حمله قرار داد. اعلاميه‌اي شديد‌اللحن آيت‌الله در آن زمان خفقان‌آميز، چون صاعقه‌اي در ظلمات بود. آيت‌الله كاشاني در بهمن 1332 براي رساندن صداي خود به جهانيان، نامه‌اي به دبير كل سازمان ملل نوشت و از اختناق شديد و محدود كردن آزادي و سانسور شديد و انتخابات فرمايشي به شدت انتقاد كرد و دولت را متهم كرد كه به «اعمال ضدانساني و كشتار مردم آزاديخواه و دانشجويان بي‌گناه دانشگاه و كارگران آبادان و حبس و تبعيد مخالفين و ضرب و شتم معترضين»  مبادرت كرده است. آيت‌الله كاشاني نامه‌اي را نيز با عنوان اعليحضرت شاه! به محمد‌رضا فرستاد و ضمن غير‌قانوني خواندن اقدامات دولت در مورد نفت و انتخابات، وي را مورد سرزنش قرار داد و اعلام كرد: «مسئوليت اين اقداماتي كه از طرف دولت صورت مي‌گيرد متوجه شخص اعليحضرت است، زيرا در شرايط فعلي كه مجلس وجود ندارد، رئيس دولت، مأمور شخص اعليحضرت است».  اين نامه، موج عصبانيت دربار و دولت شد و سخنگوي دولت براي تحقير وي، از آيت‌الله به نام «سيد كاشي» نام برد.

نتيجه‌ي مبارزات آيت‌الله كاشاني
هر نهضتي ممكن است با شكست مواجه شود، اما مهم اين است كه آرمان‌ها و انديشه‌هاي نهضت باقي بماند. هدف از مبارزات آيت‌الله كاشاني، قطع سلطه‌ي قدرت‌هاي امپرياليستي و آزادي از استبداد و وابستگي بود و كاشاني در رسيدن به اين اهداف، شكست خورد. يكي از عوامل شكست وي، اصل قرار دادن مبارزه بود كه بسياري از اصول ديگر را تحت‌الشعاع قرار داد. او به عنوان يك رهبر روحاني قبل از اينكه بر اسلاميت نهضت تكيه كند، اصرار بر ملي شدن نفت و قطع دست انگليس داشت، لذا با بسياري از نيرو‌هايي كه از جهت اخلاقي ـ اعتقادي نمي‌بايست در رده‌هاي اول حوزه‌ي رهبري او قرار گيرند، همكاري مي‌كرد. او همه‌ي توان خود را براي پيروزي گروهي كه چندان علاقه‌اي به اسلام از خود نشان نمي‌دادند، گذاشت و بديهي بود كه هنگام پيروزي، بر روي او شمشير خواهند كشيد. با اين همه نبايد دستاورد‌هاي نهضت كاشاني را دست كم گرفت و بزرگي شكست را موجب كوچكي رهاوردها قرار داد.

اهم دستاورد‌هاي قيام آيت‌‌الله كاشاني به شرح ذيل است:
1ـ آيت‌الله كاشاني در زماني وارد مبارزه شد كه روحانيت، وارث شكست‌هاي پي‌ در پي در مسائل سياسي بود: شكست در انقلاب مشروطه، شكست در نهضت آزاديبخش عراق و ظهور عراق و ظهور رضاشاه و اضمحلال روحانيت. فضاي حاكم بر بقاياي روحانيت در آن زمان يك فضاي ضدسياسي بود. قدرت تبليغاتي رضاشاهي از روزنامه‌نگاران تا روشنفكران، اين كفر را به جامعه القا كرده بود كه دين از سياست جداست و روحانيت نبايد در سياست دخالت كند و به عبارتي، سياست براي روحانيت يك ضدارزش تلقي مي‌شد. آيت‌الله كاشاني با رفتار سياسي و تأكيد بر اسلام سياسي و لزوم دخالت روحانيت در سياست، خيل عظيمي از روحانيون را وارد سياست كرد؛ از اين‌رو، نمي‌توان اين تأثير بسيار مهم و عميق را براي نهضت امام خميني دست كم گرفت.
2ـ آيت‌الله كاشاني در اين نهضت از سمت رهبري و پيشتازي مردم، به مقام پشتيباني از يك گروه ناهمگون سياسي به نام جبهه‌ي ملي تنزل كرد. او به جاي اينكه ساير گروه‌ها را به اطاعت خود درآورد، دايم به حمايت و توجيه رفتار مصدق و جبهه‌ي ملي مي‌پرداخت. جبهه‌ي ملي هنگامي كه به قدرت رسيد و ديكتاتوري خود را توسعه داد، ديگر نسبت به آيت‌الله احساس بي‌نيازي مي‌كرد و اين تجربه‌ي بسيار گرانسنگي براي نيرو‌هاي مذهبي شد.
3ـ گرچه آيت‌‌الله كاشاني در اين نهضت شكست خورد، ولي نام و ياد او الهام‌بخش مردان و زنان مؤمن و روحانياني بود كه دل در گرو حاكميت اسلام داشتند؛ تا جايي كه ساواك در جريان 15 خرداد 1342 گزارش داد كه گردانندگان اصلي تظاهرات، از طرفداران سابق آيت‌الله كاشاني هستند.