تقديم بحرين، ننگين تر از ترکمنچاي

اعلام خبر استقلال بحرين بخشي از سرزمين ايران در طول تاريخ، از راديو ايران به قدري مضحک پخش شد که اسد ا.. علم وزير دربار پهلوي مي‌گويد: «گوينده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند که گويي هم اکنون بحرين را فتح کرده‌ايم.» حکومت پيش از اين فکر همه جا را نيز کرده بود اعتراض هايي که مي بايست در هياهويي مثل يک مسابقه ورزشي جنجالي و کم سابقه گم و فراموش شود. مدت ها مانور خبري براي برگزاري مسابقه فوتبال ميان دوتيم ايران و اسرائيل. انتخاب عجيبي بود اما سر وصداي زيادي به راه انداخته بود و 30 هزار نفر را در اين ورزشگاه امجديه جمع آورده بود تا در فرياد هاي سرود ملي قسمتي از خاک وطن جدا شود.
علم مي گويد: «پس از مسابقه فوتبال ايران و اسرائيل، «در استاديوم امجديه، 30000 تماشاچي بلند شدند و با هم سرود ملي را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پيدا کرد. شاه شانس آورد که کسي از فرصت استفاده نکرد تا در مورد بحرين تظاهرات کند. موضوع اخير به کلي از يادها رفته است.» (جمعه 21 فروردين 1349) اما با همه اين جنجال ها افرادي چون پرويز فروهر در اعتراض به اين وطن فروشي آشکار طعم زندان را چشيدند.
همه اين اتفاقات در حالي صورت مي گرفت که يک سال پيش در سرماي زمستان سال 1348، شاه که در سر سوداي ژاندارمي خليج فارس را مي پروراند در مصاحبه‌اي خواستار حل مسئله سرزمين ثروتمند استراتژيک بحرين از طريق کسب نظر مردم آن هم به وسيله سازمان ملل متحد شد ارجاع به آري مردم براي تجزيه خاک يک کشور آن هم توسط يک بيگانه و ذي نفع در شطرنج سياست آن روزها ناشي از ضعف حکومت در تصميم گيري براي يکپارچگي کشور و ترس از انگليس بود .
شاه: ايران از ادعاهاي سرزميني اش دست خواهد کشيد
البته چند ماه قبل شاه در ديدار رسمي خود از هندوستان،‌ در يک مصاحبه مطبوعات در "دهلي نو"‌ اعلام کرده بود "‌ اگر مردم بحرين خواهان پيوستن به کشورم ايران نباشند ايران از ادعاهاي سرزميني اش نسبت به اين جزيره خليج فارس دست خواهد کشيد."‌ وي گفت چنانچه سياست بين المللي خواهان آن باشد،‌ ايران نيز خواست مردم بحرين را مي‌پذيرد. شاه تأکيد کرد که ايران مخالف استفاده از زور براي حل مسأله ارضي بحرين است. وي در پاسخ به اين سوأل که آيا او پيشنهاد انجام يک انتخابات عمومي يا رفراندومي در رابطه با کسب نظر مردم بحرين را دارد يا خير پاسخ داد:‌ من نمي خواهم در اين زمان وارد جزئيات مربوط به اين سوال بشوم؛ ولي هر نوع وسيله اي که بتواند به يک روش رسمي و مورد پذيرش شما و ما و تمامي جهان نشانگر خواست مردم بحرين باشد،‌ مطلوب خواهد بود.
مناقشه بر سر خاک بحرين موضوعي 200 ساله بود اما نقشه و اسناد تاريخي معتبر نشان مي دهد سرزمين ۳۲ جزيره اي بحرين از قديم الايام بخشي از امپراتوري ايران پيش از اسلام بوده است. از سال ۱۵۲۲ تا ۱۶۰۲ بحرين مدتي در دست پرتغالي‌ها قرارگرفت. در سال ۱۶۰۲ ميلادي، پس از اخراج پرتغالي‌ها از خليج فارس، جزيره بحرين به دست دولت صفوي افتاد و سلطه ايران بر آن تا سال ۱۷۸۳ ميلادي ادامه داشت. از سال ۱۷۸۳، بحرين در نفوذ خاندان آل خليفه (که از اعراب شبه‌جزيره عربستان بودند) افتاد و به تدريج زمينه سلطه انگليس مهيا شد . در دوران قاجار و پهلوي، اگرچه ايران مالک رسمي اين سرزمين محسوب مي شد اما مناقشات زيادي وجود داشت. در دوره انحطاط قاجاريه، دولت انگلستان از ضعف دولت مرکزي استفاده کرد و به موجب قراردادهايي که در سال هاي 1820، 1861، 1880 و 1892 با بحرين منعقد کرد، به تدريج بر نفوذ خود در آن سرزمين افزود و بعدها در ادعايي دروغين مدعي شد که از زمان قرارداد 1820 دولت انگلستان شيخ بحرين را مستقل مي شناخته است. دولت ايران نسبت به اين امر معترض بود و حتي در نوامبر 1927 مساله بحرين را به جامعه ملل ارجاع کرد، ولي راه حلي در اين مورد به دست نيامد. دولت ايران در سال 1957 بحرين را به عنوان استان چهاردهم ايران اعلام کرد لقبي که هنوز در برخي گفتگو ها درباره بحرين شنيده مي شود در سال 1958 ايران از شيخ سلمان بن احمد الخليفه شيخ بحرين خواست که وفاداري خود را به دولت ايران نشان دهد. اما با اين همه دوران سلطنت محمدرضا پهلوي دوره ننگيني بود. خاطرات علم نشان مي‌دهد شاه نگران بود مبادا چشم‌پوشي از ادعاهاي ايران بر بحرين خيانت به منافع ملي تعبير شود. (خاطرات، 22 مرداد 1347) شاه و دولت انگليس براي اينکه ايران را قادر سازند از مخالفت با استقلال بحرين دست بردارد، سرانجام موافقت کردند اختلافات خود را به اوتانت دبيرکل سازمان ملل متحد ارجاع کنند. «ويتوريوگيچاردي» (رئيس دفتر اروپايي سازمان ملل متحد) به نمايندگي از سوي دبير کل آن سازمان به بحرين مي‌رود و در آن جا هم ضمن يک نمايشنامه از پيش نوشته شده، و يک نظرخواهي ساختگي نه از يکايک مردم. بلکه از رؤساي قبيله‌ها و سرپرستان گروه‌ها و شيخ‌هاي بحريني، مسئله را حل مي‌کند. بدين گونه که از آنها مي‌پرسيد: آيا مي‌خواهيد مستقل شويد؟! ناگفته نگذاريم که بهنگام سفر «گيچاردي» دو باشگاه فرهنگي «نادر» و «فردوسي» را بستند و شمار چشمگيري از مردم آن جزيره را که هوادار ايران و ايراني مانده بودند، به زندان افکندند و تني چند از آنها را کشتند و يک جو خفقان و ترس در آن منطقه پديد آوردند. بر اين پايه، چون گيچاردي، تنها با تني چند از گردانندگان حکومتي، آن هم به گونه‌اي که از پيش تعيين شده ديدار و نظر ايشان را به نام «نتيجه‌ي همه‌پرسي» اعلام کرد، روشن است که از لحاظ حقوق بين‌الملل و حقوق سياسي مسئله استقلال بحرين به علت مراجعه نکردن به يکايک مردم آن جزيره و برگذار نکردن «همه‌پرسي کامل» از مشروعيت و قانوني بودن برخوردار نيست. اين حقيقت يابي به اعتراف وزير دربار وقت ايران تنها يک نظر خواهي از چند تجارتخانه و افراد صاحب قدرت در اين کشور بود و بر خلاف اعلام عمومي هيچگاه در اين کشور همه پرسي صورت نگرفت. در همين حال انگلستان معتقد بود که جزاير تنب بزرگ و کوچک نيز متعلق به شيخ‌ رأس الخيمه مي‌باشند. از نظر حقوقي اين جزاير متعلق ايران بود و بحرين نيز جزء خاک ايران محسوب مي‌شد.
کلاه بزرگ انگليس بر سر شاه
اسفنديار بزرگمهر، وزير مشاور نخست‌وزير وقت هويدا درکتاب خود مي‌نويسد: «... نظر انگليسي‌‌ها از روز اول راجع به بحرين اين بود که بحرين مستقل شود ولي ايران بحرين را استان چهاردهم مي‌خواند، و سال‌ها ادعا مالکيت آن را داشت. انگليسي‌ها که تازه به دليل همکاري با آمريکايي‌ها نفوذ خود را در خليج فارس کم کرده بودند، نمي‌خواستند ايران که کرانه وسيعي در خليج فارس دارد، در اين طرف خليج هم نفوذي داشته باشد. شاه که خود را بي نياز از مشاوره با صاحب نظران مي‌دانست و فکر مي‌کرد نابغه سياست خارجي و ديپلماسي است، سعي کرد بحرين و جزاير سه گانه را به هم مربوط کند. يعني در يک معامله با انگليسي‌ها در قبال اعطاي استقلال به بحرين، حق ايران بر جزاير سه گانه را تثبيت نمايد. با مزه آن که جزاير سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسي جزو خاک ايران است و مالکيت حقوقي و قانوني آن از ابتدا متعلق به ايران بوده است. اما در عمل انگليس کلاه بزرگي بر سر شاه گذاشتند. در آن زمان هنوز کشورهاي عربي قدرت نداشتند و شاه به راحتي مي‌توانست حق ايران را از آنها مطالبه نمايد و نيازي به معامله بدون تضمين نبود.
اما شاه از اين فرصت استفاده نکرد و ترجيح داد منافع ملي را فداي طرح انگلستان نمايد. شاه از بيم اينکه مردم ايران او را وطنفروش بخوانند، استقلال بحرين را منوط به نظر مردم بحرين نمود و اين عمل در تاريخ ايران سابقه نداشت. حتي علم نيز به سفير انگليس در مورد اين راه حل اعتراض مي کند و مي‌گويد: «ما هيچ گاه نمي‌توانيم چنين پيشنهادي را تصويب و در برابر ملت ايران توجيه کنيم.» (سه شنبه 21مرداد1348)
جالب اينکه شاه نيز متوجه خطر نظرخواهي در مورد استقلال بحرين هست مي‌گويد: «به سفير تکرار کن که اگر من پيشنهادش را بپذيرم مرتکب خودکشي شده‌ام. اگر اين خودکشي در راه حفظ منافع ملت ايران بود،‌ چندان اهميتي به آن نمي‌دادم! ولي به عقيده من اين طرح خيانت به منافع ملي است، بدين جهت نمي‌توانم آن را بپذيرم!».(دوشنبه 21 مرداد1348)
اسدا.. علم رفيق گرمابه و گلستان شاه نيز خود اذعان مي‌کند که در اين معامله، ايران به شدت دچار خسارت شد و زماني که با سفير انگليس درباره بحرين و سه جزيره سخن مي‌گويد به شدت دچار نااميدي مي‌گردد و سپس مي‌گويد: «حال من به قدري بد شد که با تب در رختخواب افتادم. و سه روز است که گرفتار هستم.»(خاطرات،دوشنبه 27 خرداد1349)
راي ننگين مجلس شوراي ملي
گرچه واگذاري بحرين بر اساس تصميم شاه قطعي بود اما براي اينکه تشريفات قانوني نيز طي شود بر اساس قانون اساسي نياز به راي مجلس نيز بود. در اقدامي تاسف و تامل برانگيز، طرح تجزيه در مجلس شوراي ملي! با راي 187 نفر از 191 نفر عده حاضر در مقابل 4 راي مخالف به تصويب رسيد. نماينده استان بحرين در اين راي گيري راي خود را در مجلس شوراي ملي ايران به صندوق آراء مجلس ريخت البته مشخص نشد که وي جزء 4 نفر مخالف بود يا خير اما مشخص شد که نماينده اين بخش از خاک ايران در مجلس، آخرين راي خود را داده است. پس از تجزيه اين بخش از خاک ايران، شاه حاضر نبود هيچ اعتراضي را در مورد بحرين بشنود و در جواب اعتراضاتي که به او مي‌شد به صراحت گفته بود: «اين بحث و جدال‌ها در شأن من نيست»!
جالب آنکه شوروي به دليل رقابت با انگليس نسبت به جدا شدن بحرين از خاک ايران اعتراض نمود.
يک روز پس از استقلال هم، ‌بحرين و انگلستان يک قرار داد دوستي با هدف "مشورت" در مواقع ضروري با يکديگر امضا کردند. و ادعاي پيشين انگليس مبني بر خروج از خليج فارس به راحتي زير سوال رفت. پس از تلاش فوق‌العاده سرانجام شاه موفق شد يک موافقتنامه از سران انگليس و قبايل عربي بگيرد و آن را به عنوان سند احراز مالکيت ايران بر جزاير سه گانه تلقي نمايد. غافل از اينکه پير مکار سياست، بازي‌هاي بسيار در آستين دارد. انگليس ايران را تشويق کرد که به صورت مستقيم وارد عمل شده و بدون اينکه موافقتنامه حقوقي با اعراب امضا کند، به اشغال نظامي جزاير سه گانه دست بزند. به هر حال شاه با حماقتي اسفبار در همين چارچوب موافقتنامه‌اي را قبول مي کند. در اين موافقتنامه از عبارت «occupation» استفاده شد که به معناي «اشغال» است. در واقع موافقتنامه‌اي امضا مي شود که در آن طرفين مي پذيرند که ايران جزاير سه گانه را «اشغال» نموده است (نه اينکه بر اساس حق قانوني خود جزء خاک ايران است). همين کلمه بعدها دستاويزي شدکه امارات متحده عربي ادعا نمايد ايران اين جزاير را اشغال نموده است و خواستار بازپس‌گيري آن گردد. امروزه نيز امارت به اتکاي اين کاغذپاره تاييد شده توسط ايران در محاکم بين المللي ادعاي اشغال دارد.عاقبت آن که بي تدبيري، هم به جدايي سرزمين منجر شد و هم به يک ادعاي گزاف و پوچ مهر به ظاهررسمي زد!! مشکلي که تا به امروز هم جدال ها و اختلافاتي را پيش آورده است.
درسوگ بحرين، سرزمين بربادرفته
بحرين مجمع الجزايري مرجاني است که از يک جزيره بزرگ و 32 تا 34 جزيره کوچک تشکيل شده است. جزيره بزرگ 85درصد از پهنه سرزمين بحرين را شامل مي شود. اراضي جزيره اصلي بحرين در دشت و تپه هاي کم ارتفاع قرار گرفته است. حاشية شمال آن به عرض حدود پنج کيلومتر حاصل خيز است سرزميني که آب و هواي قسمت مرکزي خشک و زمين هاي آن کويري و پوشيده از گياهان صحرايي است. اين مجمع الجزاير بين شبه جزيره قطر و منطقه احسا عربستان سعودي که آن هم در گذشته دور بخشي از بحرين ايران بوده در جنوب خليج فارس واقع شده است.
توليد ناخالص داخلي کشور بحرين در سال ۲۰۰۶ ميلادي بيشتر از ۱/۷ درصد رشد داشته و ارزش آن به بيش از ۵/۱۵ميليارد دلار رسيده است. که اين افزايش بيشتر مرهون بازرگاني آزاد و در پي آن حجم بالاي سرمايه گذاري خارجي است. در سال ۲۰۰۶مازاد حساب جاري کشور بحرين برابر با ۹/۱ ميليارددلار و مازاد تراز تجاري آن ۸/۳ ميليارددلار بود. مهمترين صنعت داخلي اين کشور توليد آلومينيوم است که در مقياس فراوان توليد و عرضه مي‌شود بحرين رتبه نخست توليد اين محصول در خاورميانه ورتبه پنجم در سطح جهاني را داراست. جمعيت بحرين هفتصد هزار نفر است که حدود 150 هزار نفر آنان خارجي‌هايي هستند که در آنجا کار مي‌کنند. پنجاه هزار نفر ايراني هم که اکثر آنان در اصل مهاجراني از جنوب ايران از فارس و بوشهر در بحرين زندگي مي‌کنند و به رغم سکونت طولاني آنان در اينجا همچنان به فارسي صحبت مي‌کنند. حدود شصت تا هفتاد درصد جمعيت بحرين شيعه هستند. حوزه علميه بحرين بيش از 400 سال سابقه دارد. اسفنديار بزرگمهر، وزير مشاور نخست‌وزير وقت هويدا در کتاب کاروان عمر مي‌نويسد: با هواپيماي «ايراينديا» به بحرين رفتم... در شهر با کمال تعجب ديدم که تمام مغازه‌دارها فارسي صحبت مي‌کنند. و چون سيگار برگ مي‌کشيدم، در مغازه (با زبان فارسي) سيگار به من تعارف مي‌کردند. همه ايراني‌الاصل بودند و بسيار خونگرم و مهربان. با چند نفر از تجار که دفاتر معتبري داشتند مذاکره کردم. همه نسبت به ايران و ايراني نظرات بسيار قابل توجه داشتند...» جداي از ذخاير قابل توجه نفتي شامل روزانه 184 هزار بشکه صادرات نفتي، منابع گازي آن نيز قابل توجه است. همچنين موقعيت مناسب برخي از جزاير براي بندرهايي براي پهلوگيري و تعمير کشتي هاي بزرگ اقيانوس پيماي 500 هزار تني و مرواريدهاي مشهور آن نيز از امتيازات ديگر آن محسوب مي گردد. اما مهمتر از همه اينکه به لحاظ استراتژيک و سوق الجيشي بحرين در خليج فارس جايگاه بسيار مهمي دارد. واقع شدن بحرين در مرز ساحلي عربستان و قطر بسيار فرصت قابل ملاحظه اي است. براي تصور بهتر از اين موضوع بايد به افزايش پهنه "آبهاي سرزميني" که با وجود بحرين در حکم تسلط کامل و بلا شرط بر خليج فارس به معناي رگ حياتي نفت دنيا، توجه کنيم. علاوه بر آن بخش قابل توجهي از حوزه هاي نفتي و بالاخص گازي خليج فارس در اين پهنه قرار مي گيرد. از طرفي فاصله يک ساعته با قطر و حضور در مرز اين کشور در آنسوي خليج فارس نيز تنها بخشي از ثروت از دست رفته است. اما حتي اگر از منابع نفت و گاز اين کشور، مرواريد و بندرتجاري اين کشور بشود به سادگي گذشت، از دست دادن جايگاه استراتژيک و سوق الجيشي بحرين در خليج فارس خسراني غير قابل بازگشت است. حضور بحرين در مرز ساحلي عربستان و قطر فرصتي نيست که ديگر براي ايران حاصل شود. هر چند بين ايران و بحرين آبهاي آزاد از نظر حقوقي وجود دارد اما همانطور که در نقشه مشخص است قبل از جدايي بحرين حق استفاده از منابع بستر براي ايران تا نزديکي سواحل عربستان و قطر ادامه پيدا مي کرد. تصور اينکه ايران در دو سوي يکي از مهمترين آبراه هاي جهان داراي ساحل باشد مي تواند تا حدي نشان دهد که بحرين از حيث سياسي و نظامي چه اهميتي در تفوق بر کشورهاي عربي منطقه و حتي تاثيرگذاري بر معادلات بين المللي براي ايران داشته است. اهميت بحرين آنقدر زياد است که بزرگترين پايگاه دريايي امريکا در منطقه که ناوگان پنجم دريايي آمريکا نام دارد در بحرين قرار گرفته. اهميت بحرين آنقدر است که پل بزرگ و مشهور "فهد" ميان عربستان و بحرين به طول 25 کيلومتر در سال 1986 احداث شد. فاصله يک ساعته با قطر و حضور در مرز اين کشور در آنسوي خليخ فارس نيز تنها بخشي از ثروت از دست رفته است.
ننگين تر از ترکمانچاي
در مقايسه عهدنامه هاي ترکمن چاي را که از بدنام ترين و ننگين ترين معاهده هاي استعماري بشمار مي رود با جدايي بحرين، بايد به اين نکته مهم توجه داشت که با همه ابعاد ناراحت کننده، آن عهدنامه ننگين پس از دوره دوم جنگ‌هاي ايران و روسيه و شکست ايران در اين جنگ وسيع امضا شد. اما درباره وضعيت جداشدن بحرين نه تنها هيچ برخورد نظامي بين ايران و کشورهاي ضعيف عربي در آن دوران رخ نداد بلکه به نوعي داوطلبانه وبا ظاهرسازي نظر مردم بحرين، سوق‌الجيشي‌ترين خاک متعلق به سرزمين ايران جدا شد. تازه آن هم با يک رفراندوم مشابه آن چه در سودان اتفاق افتاد نبود، بلکه با گزارش صوري سازمان ملل از برخي متنفذين منطقه -که کاملا تحت نفوذ انگليس بود- انجام گرديد. غير از اين مسئله که بيان گر اوج ذلت پهلوي دوم بود مسئله ديگر ارزش استراتژيک بي نظير بحرين است. هر چند در قراردادهاي ترکمن چاي و گلستان ايران 263700 کيلومتر مربع را از دست داد و بحرين با احتساب آب هاي اطرافش از اين منطقه کوچکتر است اما همانطور که قبلا گفته شد ارزش استراتژيک بحرين بعنوان نبض حياتي خليج فارس و کوريدور نفتي هم از نظر اقتصادي و هم از حيث سياسي و نظامي به مراتب از سرزمين هاي از دست رفته در قرارداد ترکمن چاي و گلستان بيشتر است. بنابر اين شايد بتوان گفت اين قرارداد به نوعي ننگين تر از معاهده ترکمن چاي و گلستان بود.
منابع:
- يادداشت هاي اسدا.. علم ،87 13، انتشارات مازيار،
- سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي
- عاقلي ، باقر، 1370 ، روز شمار تاريخ ايران- از مشروطه تا انقلاب اسلامي، جلد دوم، نشر گفتار
- مهدوي، عبدالرضا هوشنگ ، 1375، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، نشر البرز
- فريدوني، احمد، 1388، جدا شدن بحرين از ايران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي
- دايره المعارف اينترنتي ويکي پديا
مساحت سرزمين‌هاي جدا شده از ايران دروني به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفويه به اشغال عثماني در آمد و بعد ها در بين سه کشور ترکيه،عراق و سوريه تقسيم شد) به مساحت تقريبي 200000ک.م. و نيز عراق به مساحت 438317ک.م. در جمع حدود 3.5 ميليون کيلومتر مربع بالغ مي شود که اين مقدار تجزيه يک کشور در کل تاريخ ايران و دنيا بي سابقه است.