بررسی بحران ظفار در دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی

این منطقه همواره به لحاظ سیاسی نا¬مستقل و مردم آن دارای تمایلات مرکز گریزی بودند. موقعیت جغرافیایی ظفار سبب گردید که این منطقه آمادگی پذیرش جنبش‌های ضدحکومتی را داشته باشد. بعد از جنگ جهانی دوم و در زمان حکومت سلطان سعید بن تیمور فعالیت‌های گسترده‌ای برای کشف نفت در این منطقه آغاز شد و این مسئله موجب شد که سلطان عمان امتیازهایی را با هدف کشف استخراج نفت در بخش داخلی عمان به کاوشگران انگلیسی واگذار نماید. این موضوع بتدریج زمینه حضور هر چه بیشتر انگلیسی‌ها در عمان را فراهم نمود تا جایی که سلطان این کشور به کاملاً به کمک‌های نظامی انگلستان وابسته شد.
در این زمان فقر اقتصادی، ارتجاع حکومت، کشف نفت و حضور نیروهای بیگانه و کنترل نظامی آن¬ها در منطقه موجب شد که گروه¬های مخالف سلطان عمان یک سلسله اقدامات ابتدایی را بر علیه حکومت آغاز نمایند که هر بار با حمایت نیروهای انگلیسی حامی سلطان به شکست می‌انجامید. در خلال این نبردها بسیاری از عناصر مخالف سلطان مسقط از منطقه ظفار، ضمن آشنایی با جنبش‌های سیاسی و ناسیونالیستی عرب در مناطقی چون یمن، با قرارگیری در یک جبهه به فعالیت خود شکل منظم‌تری دادند. این گروه با نام خلق عمان اولین مرحله پیکار مسلحانه خود را در سال 1337ش (1958م) آغاز کرد که در ابتدا شکست از آن سلطان عمان بود، با ورود انگلستان به صحنه نبرد ضربات سختی بر پیکر جنبش وارد شد[1]. در سال 1343ش (1964م) نیروهای پراکنده انقلابی ظفار بار دیگر گرد هم آمدند و جبهه آزادی بخش ظفار با هدف رهایی ایالت ظفار از سلطه نیروهای سلطان به میدان نبرد وارد شد و در 9 ژوئن 1965م، انقلاب مسلحانه را رسماً اعلام کرد[2]. از این زمان نه تنها سلطان عمان بلکه نیروهای بیگانه از جمله شرکت¬های نفتی خارجی از عمده‌ترین مراکزی بودند که در معرض حمله چریک‌ها قرار گرفتند.
با شکست اعراب در جنگ 1967م با اسرائیل، جبهه ظفار که از حمایت برخی از دولتهای تندرو عرب برخوردار بود، از نظر تسلیحاتی و مالی دچار مشکل شد. در دومین کنگره جبهه آزادی بخش ظفار، در سپتامبر 1968م در حمرین به منظور افزایش دایره عملیاتی، نام جنبش به جبهه خلق برای آزادی عمان و خلیج عربی تغییر یافت. چریک‌ها به علت گرایش به سوسیالیسم و پیوند با مبارزه‌های توده‌ای و اهداف افراطی، حمایت مادی و معنوی عربستان سعودی را از دست دادند، اما از حمایت یمن، شوروی، مصر، عراق، کویت و چین بهره‌مند شدند و توانستند بار دیگر بر قدرت خود بیفزایند. در این میان انگلستان، پاکستان، هند، اردن، سودان و شیخ نشین¬های عربی به همراه عربستان به حمایت نیروهای سلطان شتافتند[3]. اوج درگیری چین در این مسئله هنگامی بود که گزارش‌ها حکایت از حضور مستشاران چینی در پایگاه¬های شورشیان ظفار در یمن جنوبی داشت. دخالت پکن در ظفار با آغاز روابط سیاسی میان ایران و جمهوری خلق چین به پایان رسید و وزیر خارجه این کشور در سال 1973م وجود هر گونه رابطه میان پکن و چریک‌های ظفار را تکذیب کرد[4].
با کودتای سلطان قابوس و روی کار آمدنش و انجام اقدامات رفاهی، اندکی از بحران موجود کاسته شد اما به دلیل ضعف قدرت مرکزی و حمایت نیروهای چپ‌گرا، سلطان جدید قادر به شکست جنبش نگردید. در چنین شرایطی سلطان قابوس دوام زندگی در عمان واحد و مستقل را در جلب کمک و پشتیبانی خارجی احساس کرد. سلطان برای جلب کمک در اواخر سال 1972م به لیبی مسافرت کرد و موضوع را با سرهنگ قذافی در میان نهاد. قذافی در ژانویه 1973م یک هیئت نظامی را برای بررسی موقعیت روانه مسقط کرد، ولی در عملکردی جدید، ارسال سلاح و جنگ‌افزار به نیروهای شورشی در ظفار را آغاز کرد. کار پشتیبانی لیبی از شورشیان ظفار تا آن جا بالا گرفت که در سال 1975 سلطان قابوس تهدید شد که اگر نیروهای کمک کننده به حکومت مرکزی مسقط از عمان خارج نشوند، ارتش لیبی به این کشور حمله خواهد کرد. همچنین قذافی به شورشیان ظفار اجازه داد در لیبی دفتری برای فعالیت‌های جنبش افتتاح نمایند[5]. تنها کشور عربی که به درخواست سلطان قابوس برای حمایت و پشتیبانی پاسخ مثبت و عملی داد، اردن بود که ترتیب بخشی از نیروهای عمانی را متعهد گردید[6]. تلاش سلطان قابوس برای جلب کمک ایران هنگامی صورت گرفت که وی از حمایت و یاری بیشتر کشورهای عربی ناامید مانده بود.
با اعلام تصمیم انگلستان مبنی بر خارج نمودن نیروهایش از شرق کانال سوئزو خلیج فارس، در اواسط دهه چهل، ایران توجه استراتژیکی بر تنگه هرمز و بنادر و جزایر خود متمرکز کرد. در این مقطع زمانی شاه توانسته بود با سرکوب نیروهای معارض در داخل، ثبات مورد نیاز را به وجود آورد و همچنین با ورود به قراردادهای منطقه‌ای و بین‌المللی تا حدودی جایگاه بین‌المللی خود را تثبیت کند[7]. ایران دراین زمان خواهان به دست آوردن حاکمیت سیاسی و نظامی در بود. این موضوع با توجه به سیاست جدید امریکا در منطقه خاورمیانه در دوره نیکسون تشدید شد. در این سیاست با اتخاذ استراتژی دو ستونی، ایران ستون نظامی و عربستان ستون مالی، نماینده و حافظ منافع عرب در منطقه گردیدند[8]. در رابطه با برنامه ژوزف سیسکو معاون، وقت وزارت امور خارجه امریکا، در تاریخ آذرماه 1347/26نوامبر 1968 در سخنرانی خود در کنگره امریکا اعلام کرد. «امریکا قصد ندارد برای دفاع از منافع غرب در خلیج فارس جانشین انگلستان شود در حقیقت امریکا با اعطای کمک‌های همه جانبه اقتصادی و نظامی به دو کشور ایران و عربستان، آنان را به عنوان ابزاری جهت تأمین منافع و امنیت خود در کل منطقه تقویت می‌کند بدون اینکه خود احتیاجی به حضور مستقیم داشته باشد»[9].
از جمله دلایل انتخاب ایران در این برنامه آن است که ایران در منطقه خلیج فارس به دلیل دارا بودن عواملی چون ثروت، جمعیت فراوان، موقعیت استراتژیکی، ثبات نسبی و توان نظامی که آن را از دیگر کشورهای کوچک منطقه متمایز می‌ساخت، در شرایط ویژه‌‌ای قرار داشت. همچنین به دلیل موقعیت جغرافیایی به عنوان کمربند امنیتی در مقابل نفوذ شوروی از اهمیت بسیاری برخوردار بود و مانعی در برابر به خطر افتادن منابع نفتی امریکا در منطقه به شمار می‌آمد. خلاء قدرت به وجود آمده از خروج انگلیس زمینه برای ایفای نقش ایران در سیاست امریکا بر اساس مشارکت جمعی و همکاری‌های منطقه‌ای را فراهم کرد.
ایران برای بر عهده گرفتن نقش جدید خود یک سلسله رایزنی‌های دیپلماتیک را برای گسترش قدرت خود و رفع اختلافات با دول عرب انجام داد. تا جایی که در سال 1347 با برقراری روابط مجدد با عربستان و حل اختلاف خود بر سر جزایر فارسی و عربی و تحدید حدود فلات قاره[10] تلاش خود را آغاز کرد. ضمن آنکه با پذیرش استقلال بحرین و به رسمیت شناختن استقلال قطر و فدراسیون امارات عربی متحده، راه خود را برای انجام این امر هموارتر کرد. ایران با حمایت ظاهری از اعراب در جنگ شش روزه روابط خود را با مصر برقرار کرد و پس از سال¬ها درگیری با عراق، با بستن عهدنامه الجزایر، مشکلات و اختلاف مرزی در کشور فیصله یافت. علاوه بر آن ایران با امضای توافق¬نامه‌ای با شوروی روابط صمیمانه با این کشور را در دستور کار قرار داد و کمک¬های مالی نیز از این کشور دریافت نمود[11]. در این زمان پیوند و رابطه میان اقتصاد، امنیت و نفت برای کشورهای منطقه و قدرت‌های فرامنطقه‌ای دارای اهمیت بسیار بود. تنگه هرمز در این پیوند نقش مهمی بر عهده داشت. این تنگه به علت متصل کردن خلیج فارس به اقیانوس هند از دیرباز نقش ارتباطی و تجاری مهمی بر عهده داشته است. قرار داشتن تنگه هرمز در مسیر انتقال نفت مورد نیاز جهان غرب به باعث اهمیت منطقه و اهرم فشاری بر علیه غرب، به دلیل وابستگی اروپا به نفت خلیج فارس، گردیده بود. بر طبق گزارش‌ها در حدود دو سوم منابع نفتی جهان در این منطقه قراردارد، به گونه‌ای که هفتاد درصد نفت اروپا و هشتاد درصد نفت ژاپن در آن زمان از ناحیه خلیج فارس تأمین می‌گردید[12]. از دید کشورهای منطقه خلیج فارس نیز تنگه هرمز نقش نظامی برای در امان ماندن از تهاجم نیروهای فرامنطقه‌ای داشت ضمن آنکه برای کشوری مانند ایران که برخلاف عراق و عربستان فاقد لوله‌کشی نفتی بود، اهمیت این تنگه دو چندان می‌گردید. اهمیت و ارزش این آبراه را از آن¬جا می‌توان دریافت که علم، وزیر دربار محمدرضا شاه، در یادداشت¬های خود می‌آورد «به سفیر امریکا گفتم... از تنگه هرمز به طور متوسط هر دوازده دقیقه یک کشتی می‌گذرد و جزایر تنب و ابوموسی کاملاً این تنگه را نظارت می‌کنند چطور می‌توان خوابید»[13]. یکی از راه‌های ارتباطی ایران به تنگه هرمز از مسیر بندرعباس صورت می‌گرفت، که از طریق این راه دستیابی به مرکز ایران به سهولت امکان‌پذیر بود. بدین جهت دولت ایران در اقدامی برای حفاظت بیشتر از این تنگه و تحت کنترل قرار دادن آن، پایگاه نیروی دریایی را در سال 1350 به این بندر انتقال داد[14].
در این دوره دولت ایران، بر مبنای سیاست دو ستونی، خواهان به دست آوردن نقش فعالتری در مناسبات منطقه‌ای بود. از این رو در تلاش بود با حمایت اقتصادی و نظامی امریکا از طریق خرید تجهیزات و سلاح‌های مدرن قدرت تدافعی خود را افزایش داده و قوی‌ترین ارتش را در سطح منطقه از آن خود نماید. این مسئله از آن جهت توجیه‌پذیر است که شاه چندی پس از اعلام خروج انگلستان در مصاحبه با یک نشریه انگلیسی در سپتامبر 1969م اعلام کرد که هیچ قدرت و نفوذ خارجی دیگری حق ورود به خلیج فارس را ندارد و ایران آزادی کشتیرانی در این منطقه را تضمین می‌کند[15] که این موضوع جز در پرتو نیروی تدافعی قوی و نیرومند امکان‌پذیر نبود.
بدین سبب دولت ایران به دفعات لوایح مختلفی در خصوص تحصیل اعتبار جهت تقویت نیروهای دفاعی کشور به مجلس ارائه کرد. در طول مجالس بعد از کودتای 28 مرداد، تمام لوایحی که در این زمینه به مجلس ارائه گردید با اکثریت آراء نمایندگان مجلس به تصویب رسید[16]. در این رابطه دلایل مختلفی از سوی نمایندگان مجلس در توجیه اهمیت این موضوع ارائه می‌گردید:
1) حفظ استقلال و امنیت کشور و حراست از ثمرات توسعه اقتصادی و اجتماعی: در حقیقت در تمامی جلساتی که به بحث در خصوص لوایح تحصیل اعتبار برای تقویت نیروهای تدافعی کشور اختصاص می‌یافت. نمایندگان مجلس به واقعه تلخ و شوم شهریور 1320 که منجر به اشغال کشور توسط بیگانگان و از بین رفتن نیروی دریایی ایران شد، اشاره می‌کردند و با توجه به این رویداد که موجب سلب آرامش و امنیت گردیده بود، تجهیز نیروهای تدافعی ایران را مانعی در برابر سست شدن بنیان استقلال کشور و شکسته شدن حریم امنیت ایران می‌دانستند ضمن آنکه تجهیز نیروی دریایی کشور را موجب ایجاد امنیت برای کشتی¬های تجاری ایران در خلیج فارس قلمداد می‌کردند، که در پس آن توسعه اقتصادی کشور را به همراه داشت.
2) دفاع از منابع نفتی فلات قاره: با توجه به گسترش فعالیت¬های نفتی در کشور و وجود منابع سرشار نفت و گاز در منطقه فلات قاره خلیج فارس و همچنین هم¬جواری آن با دیگر کشورهای منطقه، حفاظت از این منبع ارزشمند را تنها از طریق تجهیز نیروی دریایی و دفاعی کشور می‌دانستند.
3) تمرکز نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای عمان برای حفظ نقاط حساس از جمله تنگه هرمز: وجود این تنگه است گلوگاه تنفسی ایران، موجب رابطه اقتصادی و تجاری آن با دیگر نقاط و دسترسی ایران به دریای آزاد می‌گردید و سبب شد که دولت ایران تلاش خود را برای حفظ این تنگه و جزیره‌های استراتژیک در نزدیکی آن مضاعف گرداند. از این جهت تجهیز نیروهای دفاعی دریایی کمک مؤثری به انجام این مهم بود.
4) ممانعت و جلوگیری از هرگونه تجاوز به منطقه و یاری کشورهای دوست و هم‌پیمان: این امر یکی از مسائلی بود که به دفعات از سوی شاه و دولت اعلام می‌شد که خلیج فارس به کشورها و ساکنان اطراف آن تعلق دارد و هیچ نیروی بیگانه‌ای حق حضور در این منطقه را ندارد و در صورت هرگونه تجاوز به حریم کشورهای دوست ایران، بنا به درخواست کشور مزبور، ایران به کمک خواهد شتافت[17].
اما در ورای تمام این نظرات، نمایندگان مجلس از هر جناح و حزبی به خوبی از این نکته آگاهی داشتند که با تحولات بین‌المللی و خروج انگلستان از خلیج فارس، فضای بازی برای مانور سیاسی و نظامی ایران در منطقه به وجود آمده بود و در عمل نقش فعالی که شاه برای اعمال حاکمیت در این منطقه به دنبال آن بود با این رویداد به حقیقت می‌پیوست. بدین جهت دستیابی به این نقش جز در پرتو افزایش قدرت نظامی و دفاعی در تمام زمینه‌ها امکان‌پذیر نبود. از این رو پنجمین عاملی که نمایندگان بر آن تأکید فراوانی داشتند، استقرار حاکمیت باستانی ایران در خلیج فارس با استفاده از تمام توان بود. دولت برای تأمین و به حقیقت پیوستن این آرمان، نه تنها در لوایح بودجه‌ای که به مجلس تقدیم می‌نمود سهم بیشتری از اعتبارات را به تقویت نیروی دفاعی اختصاص می‌داد، بلکه در هر زمان با توجه به نیاز نیروهای کشور به تجهیزات مدرن، که گاه بیش از توان و ظرفیت آن بود، لوایحی را برای دریافت اعتبار از هر سازمانی که وزارت جنگ صلاحیت آن را تأیید می‌کرد به مجلس ارائه می‌نمود. نمایندگان مجلس در شرایطی که کشورهایی مانند عربستان سعودی با قدرت تسلیحاتی عظیم خود، درصد بیشتری از اعتبارات را به بخش‌ دفاعی‌اش اختصاص می‌داد، که در مقایسه با ایران هزینه‌ای در حدود کل بودجه کشور بود، مصرانه از دولت می‌خواستند که در هر فرصت به تقویت بیش از پیش نیروهای دفاعی کشور بپردازد و برای تدارک جدیدترین سلاح¬ها به بودجه دفاعی بیفزاید. نمایندگان اطمینان می‌دادند که هر لایحه‌ای که در این مورد به مجلس تقدیم شود اکثریت و اقلیت مجلس در یک صف به اتفاق آراء تصویب می‌نمایند[18]. در این دوره دولت نه تنها اقدام به افزودن بودجه دفاعی کشور در طی سال‌های مختلف نمود بلکه با انتشار اوراق قرضه دفاعی و ارائه لایحه آن به مجلس از مردم نیز طلب یاری نمود[19]. مجلس نیز در تمامی این اقدامات پشتیبانی خود را از دولت اعلام می‌کرد.
ایران هم¬زمان با تجهیز نیروهای دفاعی، مانورهای بسیاری برای بررسی کارایی این نیروها در زمان جنگ در سال¬های 1351 تا 1354 در خلیج فارس صورت داد. در حقیقت می‌توان گفت از دهه پنجاه سیاست ایران در قبال خلیج فارس تغییر محسوسی یافت. ایران از این زمان تنها به منطقه خلیج فارس و حراست از آن توجه نداشت، بلکه با گسترش دایره حراست درصدد بود تا منطقه عمان و قسمتی از اقیانوس هند را نیز در زیر چتر حمایت خود قرار دهد و قدرت دفاعی خود را در منطقه به نمایش گذارد. این موضوع قسمتی از طرح دکترین نیکسون بود که بر اساس آن ایران باید کنترل تمامی این منطقه را در دست داشته باشد و با وجود این نیرو بر عهده گرفتن نقشی فراتر از حفظ امنیت خلیج فارس برای ایران امکان‌پذیر بود. در این میان دغدغه اصلی شاه کارکرد این نیروها در یک جنگ واقعی بود که شورش ظفار زمینه محک جدی ارتش مجهز ایران را فراهم کرد.
موضوع همکاری ایران با عمان زمانی مطرح شد که ایران در موضع قدرت دفاعی قرار داشت. با کودتای 1970م (1340) سلطان قابوس، مقدمات ایجاد روابط مجدد میان دو کشور فراهم شد و رکود و فترت روابط سیاسی، نظامی و تجاری که از دوره مظفرالدین شاه ایجاد شده بود از بین رفت. سلطان قابوس در تلگرافی به شاه در شهریور 1349 با اشاره به تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در عمان، خواستار تأیید و پشتیبانی ایران شد. در نتیجه سفیر ایران در کویت مأمور سفر به عمان شد تا پیام شاه را به قابوس اعلام کند. این مأموریت در 13 مهر 1349 با تسلیم پیام شاه در شهر صلامه انجام گرفت. در تاریخ 4 شهریور 1350 دولت ایران استقرار روابط سیاسی بین دو کشور و مبادله قریب‌الوقوع سفرای طرفین را اعلام کرد و حتی سلطان قابوس در جشن¬های 2500 ساله شاهنشاهی شرکت کرد. در 28 فروردین 1351 بهمن زند اولین سفیر ایران، استوارنامه خود را در مسقط به سلطان قابوس تسلیم کرد. دولت عمان نیز اسماعیل خلیل الوصاصی را با سمت کاردار سفارت به ایران معرفی کرد، که در بهمن 1352 به مقام سفارت ارتقا یافت[20]. به دعوت عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه ایران، ثوینی بن شهاب، مشاور عالی و طراح سیاست‌های خارجی عمان، در تاریخ 25/4/1351 به ایران مسافرت کرد و در این دیدار برای نخستین بار مسئله حمایت رژیم پهلوی از عمان در نبرد با چریک‌های ظفار مطرح شد[21].
با موافقت ایران اولین گروه از نیروهای ایران در تاریخ 14 دی 1351 به ظفار اعزام گردید. با وجود اعزام نیروها به عمان، هیچ یک از مقامات رسمی کشور به قطع از شرکت نیروهای ایران در جنگ ظفار سخن نمی‌گفتند و گهگاه مطبوعات و رسانه‌های گروهی اخباری پراکنده به نقل از دولت عمان و بدون ذکر نامی از دخالت ایران در نبردها منتشر می‌کردند اقدامات ارتش و عملیات اعزام نیروها به عمان سری و کاملاً مخفیانه صورت گرفت. هویدا نخست وزیر ایران در این دوره در اظهارات خود پس از انقلاب اعلام کرد که تا دو ماه بعد از اعزام نیروهای ایران به ظفار از این امر آگاهی نداشته است. اگر چه این سخن به گونه‌ای غیرواقعی می‌نماید که شخص اول در دولت از سیاست کشور خود آگاهی نداشته باشد، اما نشان¬گر این مسئله است که این اقدام با ملاحظات بسیار و سیاستی خاص صورت گرفت.
در این میان قوه مقننه کشور نیز از این قاعده مستثنی نبود. تا جایی‌که در زمان اعزام نیروها به ظفار هیچ‌گونه عکس‌العمل و یا بحث و سخنی از سوی نمایندگان در مجلس مطرح نگردید. از جمله دلایل سکوت مجلس شورای ملی را می‌توان موارد ذیل برشمرد:
1) مجلس شورای ملی خانه ملت به شمار می‌آمد و مأمن و پناهگاه مردم از زمان مشروطه تا به این زمان بود، هر چند که با حضور قدرت مستبدانه شاه از جایگاه اصلی خود عدول نموده بود. پی‌گیری مذاکرات نمایندگان و بحث و بررسی‌های موجود در مجلس موجب آگاهی مردم از جریان‌های سیاسی و حوادث به وقوع پیوسته‌ای می‌گردید، که با سانسور مطبوعاتی از دید مردم پنهان شده بود. از این جهت برای جلوگیری از هرگونه حرکت و جنبشی از دادن اطلاعاتی در این زمینه خودداری می‌کردند.
2) تأکید امضای دولت و شخص شاه بر جلوگیری از افشای خبر در زمان برگزاری جلسه‌های خبری که مسلماً نمایندگان مجلس نیز به دلیل عضویت در این احزاب حضور داشته و با دستور اکید دولت از پخش اطلاعات خودداری می‌کردند. این مسئله از آن جهت حائز اهمیت بود که با درج این اخبار بهانه‌ای به دست مخالفان حکومت افتاده و این واقعه موجب متزلزل شدن پایه‌های حکومت می‌گردید. توجه ویژه دولت به مخفی کردن موضوع از این جهت فهمیدنی است که پس از انتشار خبر حضور نیروهای ایران در درگیری‌های ظفار، گروه¬های مخالف دولت به تکاپو افتاده تا اقدامی در این زمینه صورت دهند. بر طبق گزارش ساواک در روزنامه باختر امروز ارگان جبهه‌ ملی در خارج از کشور (بخش خاورمیانه) مربوط به بهمن ماه سال 1352 منتشره در عراق مطالبی تحت عنوان کمیته کمک به انقلاب عمان در خلیج درج گردید. در این مطلب آمده بود: «به ابتکار و دعوت جبهه ملی ایران در خاورمیانه جلسه‌ای از نمایندگان سازمان‌های مترقی و انقلابی تشکیل شد. در این جلسه یک بیانیه سیاسی مشترک به منظور همبستگی و پشتیبانی از انقلاب عمان و خلیج انتشار یافت و سپس به منظور جمع‌آوری و ارسال کمک¬های مختلف مادی کمیته‌ای بنام کمیته کمک به انقلاب عمان و خلیج تشکیل گردید. تاکنون قریب 50 هزار تومان جمع‌آوری شده است. دو سال و نیم از آغاز مبارزه مسلحانه می‌گذرد و با وجود اینکه دشمن در این مدت تمام تجهیزات و امکانات خود را برای سرکوبی جنبش به¬کار گرفته، نه تنها مبارزه مسلحانه به خاموشی نگراییده بلکه با جذب تجارت عملی و کاربرد آنها روز بروز شکوفاتر و گسترده‌تر می‌شود. نتایج بسیاری که این پیکار در مدت دو سال و نیم ببار آورده نشانه‌های بارزی از صحت و اعتقادات تئوریک و خطی‌مشی ما‌ست. تاکنون بیش از 150 نفر از افسران ایرانی زخمی و کشته شده‌اند رژیم ایران می‌کوشد از پخش خبر جلوگیری و حتی از تحویل جنازه بعضی از کشته‌شدگان خودداری کند. جبهه ملی نشریه خود به نام ایران التوره در عراق نوشت «به منظور تقویت رفقای مسلح در جبهه ملی آزادی بخش عمان و خلیج عربی و برای متوقف کردن حملات رژیم در ایران و منهدم ساختن نیروهای دشمن که در این تجاوز شرکت دارند و برای اینکه ملت عمان بتواند استقلال ملی و اجتماعی خود را به¬دست آورد، جبهه‌های آزادی¬بخش؛ جبهه ملی ایران، جبهه آزادی بخش اهواز، جبهه متحد آزادی¬بخش صومال غربی، جبهه آزادی¬بخش ارتیره، جبهه آزادی¬بخش زنگبار، جبهه آزادی¬بخش چاد، حزب دموکرات کردستان ایران حزب دموکرات بلوچستان و کمیته سیاسی انقلاب فلسطین در عراق اجتماعی تشکیل داده و به ‌شدت از روش دولت ایران در مورد حمله به انقلابیون ظفار انتقاد نموده و تجاوز ایران را به عمان محکوم کردند و در نتیجه این اجتماع کمیته‌ای بنام کمیته تقویت انقلاب در عمان و خلیج تشکیل گردید».[22] همچنین در داخل کشور گروه¬های مخالف با حمایت تشکل‌های دانشجویی به اعتراض علیه اقدام دولت می‌پرداختند، برای نمونه در 7/12/1352 اعلامیه‌ای با مضمون زیر در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پخش شد‌ «دست دولت ایران به خون جوانان ایران و ظفار آغشته شده است، اتحاد روشن¬فکران ایرانی با خلق خود و خلق ظفار خلیج را به گورستان امپریالیسم مبدل می‌سازد».[23]
3) دلیل دیگر این امر را می‌توان در جلوگیری از ایجاد واکنش و حساسیت ویژه برای کشورهای منطقه دانست: به دلیل تلاش¬های ایران برای کنترل منطقه خلیج فارس علی‌رغم حضور دولت¬ها و ممالک عربی و نیز با رهبران محافظه کاری که هیچ¬یک حاضر به پذیرش چنین نقشی برای ایران نبوده و به موجب رابطه مستحکم ایران با بلوک غرب، مداخله ایران در ظفار به نوعی توهم و تصور توسعه طلبی ایران تجلی می‌نمود و از این نظر پنهان کردن آن¬ها به مصلحت ایران بود. در این زمان خطر ناسیونالیسم عربی که در دوره‌ای توسط جمال عبدالناصر مصری و حزب بعث در عراق به وجود آمد، این بار از سوی عمان و شورشیان ظفار احساس می‌شد. ضمن آنکه آن¬ها به خوبی از این مسئله آگاهی داشتند که قدرت‌گیری این نیروها و اینکه تنگه هرمز را ببندند، نه تنها ضربه سختی بر پیکر اقتصاد کشور وارد می‌آورد بلکه در طولانی مدت باعث تضعیف قدرت در منطقه بود. نمایندگان مجلس بارها بر این نکته تأکید می‌کردند که خلیج فارس از اهمیت فراوانی برای ایران برخوردار است و سپر حیاتی و شریان تنفسی ایران به شمار می‌رود.
4) جلوگیری از واکنش و تلاش شورشیان برای تجهیز نیروها از طریق گروه¬های هم‌پیمان به دلیل حضور یک نیروی تازه نفس با قدرت تسلیحاتی بالا در صحنه نبرد و در نتیجه غافل‌گیری آن¬ها.
به مرور زمان با رفع تشنج و آماده شدن زمینه فکری مردم و اوج‌گیری بحران در منطقه، که خطر آن از سوی دولت¬های منطقه احساس شد، زمینه برای آگاهی دادن در خصوص دخالت نظامی ایران در ظفار فراهم شد. اما این مسئله در مجلس ایران به شیوه‌ای محدود و در چارچوبی خاص و کلیشه‌ای مطرح شد. در آغاز نمایندگان توجیه حضور نیروهای ایرانی در منطقه ظفار، تنها به درخواست سلطان عمان اشاره می‌کردند و آن را ملاک و معیاری می‌دانستند که موجب گردید ایران به حکم وظیفه انسانی، از بذل مساعدت نسبت به این کشور دریغ نورزد[24]. این زمینه‌چینی حضور ایران را موجه، لازم و در خود تقدیر قلمداد می‌کردند. با اعلام رسمی حضور نیروهای ایرانی در ظفار، ناگفته‌های موجود در این امر نیز از سوی نمایندگان مطرح گردید. محمود طلوعی[25] نماینده میانه در سال 1352 با اشاره به سخنان شاه در ارتباط با یاری کشورهای منطقه اظهار نمود که شورشیان ظفار علاوه بر فراهم نمودن مشکلات برای سلطنت عمان، خطرهای جبران‌ناپذیری برای کشورهای منطقه خصوصاً ایران به همراه خواهند داشت به گونه‌ای که با نزدیک شدن این نیروها به خلیج فارس و تسلط آن¬ها برای این منطقه و تنگه هرمز، وضع دشواری برای ایران فراهم خواهد شد. وی با تأکید بر مشکلات ناشی از حضور نیروها در منطقه، شکل‌گیری این گروه را توطئه بین‌المللی دانست، که هدف آن نه تنها از بین بردن سلطنت عمان بلکه تسلط بر بقای منطقه خلیج فارس بود. طلوعی در ادامه عنوان کرد با توجه به اهمیت حیاتی خلیج فارس برای ایران، حضور نیروهای ایرانی در عمان و جنگ ظفار نه تنها فقط برای حفظ استقلال و امنیت کشور همسایه بلکه به جهت امنیت ایران و حفاظت از منابع حیاتی آن و همچنین تامین سلامت و امنیت گلوگاه خلیج فارس که برای همه کشورهای جهان بالاخص ممالک مصرف کننده نفت لازم و حیاتی بود[26]. دکتر سنگ نماینده مردم کردکوی نیز با بیان اظهارات شاه در ضیافت کاخ نیاوران به افتخار سلطان قابوس از رویه ایران در قبال شورش ظفار حمایت کرد. شاه در این مهمانی اعلام کرده بود «ایران و عمان از نظر نزدیکی جغرافیایی از دوران¬های بسیار کهن رابطه‌ای نزدیک داشته‌اند که طبعا در عصر اسلامی بر اثر علایق هم¬کیشی این رابطه باز هم نزدیکتر شده است. موقعیت خاص سرزمین عمان در مدخل تنگه هرمز پیوسته برای ایران دروازه ارتباط دریایی با دیگر نقاط جهان بوده است، ایران را همواره به سرنوشت مردمی که در این سرزمین زندگی می‌کرده‌اند علاقه‌مند ساخته است و بدیهی است امروز که عامل نفت کشورهای ایران و عمان و کلیه سرزمینهای دیگر پیرامون خلیج فارس را به صورت یک منطقه حساس جهان درآورده این اشتراک منافع از هر وقت دیگر مثمر و قطعی‌تر شده است[27]».
نمایندگان دیگر نیز بر پایه سیاست دولت معتقد بودند امنیت خلیج فارس و آزادی کشتیرانی در این منطقه و دریای عمان با توجه به اداره و نظارت ایران بر صنعت نفت خود امری حیاتی است و چنانچه خرابکاری یا اعمال قدرتی در منطقه صورت گیرد که منجر به بر هم خوردن ثبات منطقه و در نتیجه موقعیت کشور گردد، ایران در نهایت قدرت با آن برخورد خواهد کرد. بدین جهت حضور نیروهای ایران در عمان با توجه به این سیاست توجیه‌پذیر است[28]. علاوه بر نظرات نمایندگان مجلس، اهمیت حضور نیروهای ایرانی از آن رو بیشتر نمایان می‌شود که در میان تمام ممالک خلیج فارس تنها دو کشور ایران و عمان در تنگه استراتژیک هرمز دارای مرز آبی مشترک هستند. بدین سبب وجود منافع و علایق مشترک و مهم در تنگه هرمز به مناسبات ایران و عمان بعد تازه‌ای می‌بخشید که روابط میان ایران و کشورهای دیگر منطقه عاری از چنین هم¬سویی بود[29]. باتوجه به دلایل مذکور می‌توان عنوان نمود که ایران با حمایت از عمان و اعزام نیروهای خود به این منطقه در حقیقت مجوز اداره تنگه هرمز را با استفاده از امکانات عمان به دست آورد.
گر چه در این زمان بحث‌های نمایندگان مجلس در خصوص مسئله ظفار کوتاه، موجز و مطابق با خواسته دولت بود و کوچکترین تلاشی در جهت روشن نمودن ابعاد مختلف موضوع و اثرات و واکنش‌های منطقه‌ای و جهانی صورت نمی‌گرفت، اما همین نکات ظریف، به خوبی نمایان¬گر محتوای برنامه و هدف ایران از اعزام نیروها به جنگ بود. در حقیقت سکوت اجباری و تحمیلی در این امر وجود داشت که تا پایان جنگ نیز همچنان ادامه یافت، به گونه‌ای که نمایندگان مجلس ایران هیچ¬گاه روشن و آشکار در دور جزئیات جنگ و فعالیت¬های ایران و میزان تحقیق دقیق تلفات ارتش ایران سخنی به میان نیاوردند. این مسئله در راستای سیاست رژیم مبنی بر جلوگیری از ایجاد جوی تشنج‌زا فهمیدنی است. با تلاش نیروهای ایران و عمان سرانجام شکست از آن نیروهای شورشی گردید و ارتش عمان پس از گذشت سال¬ها، کنترل تمامی منطقه عمان را در اختیار گرفت. در 22 آذر 1354 سلطان قابوس پادشاه عمان در مصاحبه‌ای رسماً پایان جنگ را اعلام کرد. اگر چه در سال 1355 گروهی از واحدهای نظامی ایران پس از تثبیت مواضع به کشور بازگشتند اما برخی از واحدهای نیروهای ایرانی به درخواست سلطان قابوس باقی در منطقه عمان ماندند، موضوعی که هیچ¬گاه تا پایان حکومت پهلوی مورد توجه و سال نمایندگان مجلس قرار نگرفت.
نتیجهگیری
در مجموع می‌توان موضع‌گیری مجلس را در مورد این مسئله از دو منظر مورد توجه قرار داد: اول آنکه با توجه به حساسیت مسئله و هدف ایران در منطقه خلیج فارس که همانا دست¬یابی به نقشی فعال و جلوگیری از اعمال نفوذ خارجی بود، حضور نیروهای ایران در این جنگ می‌توانست به نوعی تضمین کننده این سیاست و تأییدکننده قدرت برتر ایران و به نوعی هشدار برای آگاهی دیگر کشورهای منطقه از میزان توان نظامی ایران در خلیج فارس باشد. این موضع در پیوند با حس ناسیونالیستی و باستان‌گرایی ایرانیان برای به دست آوردن قدرت گذشته خویش در این منطقه توجیه‌پذیر است. از این جهت میل باطنی نمایندگان ملجس نیز با کسب این هدف هم¬خوانی داشت و منجر به تأیید این سیاست گردید. از منظر دیگر می‌توان عملکرد مجلس را در این مسئله با توجه به فضا و شرایط بعد از کودتای 28 مرداد، از بعد دیگری تفسیر کرد. بعد از کودتای 28 مرداد و در پی قدرت‌گیری مجدد سلطنت و ایجاد آرامش نسبی در کشور، هیئت حاکمه در تلاش برای ایجاد مجلسی است که به نوعی تابع قدرت حاکم باشد. بدین جهت نمایندگان مجلس باید به گونه‌ای دست‌چین می‌شدند که زمینه استحکام سلطنت فراهم گردد. از این نظر به نوعی زمینه برای شکل‌گیری یک نوع رابطه عرضه و تقاضا فراهم می‌گردد. با تثبیت قدرت سلطنت، از میزان نفوذ و دخالت مجلس در روند فعالیت¬های دولت کاسته می‌شود و به ناگاه تسلط هیئت حاکمه بر نوع کنش و واکنش‌های مجلس افزایش می‌یابد خصوصاً آنکه تشکیل احزاب دولتی و عضویت نمایندگان مجلس در آن، بر نوع نگرش مجلس نسبت به مسائل تغییرات اساسی به وجود می‌آورد و قدرت تصمیم‌گیری مجلس به شکل مستقل کاسته می‌شود. از این منظر به نوعی با تنزل جایگاه مجلس از حیث تأثیرگذاری بر جریان‌ها و نحوه عملکرد دولت، قدرت تأثیرپذیری مجلس افزایش می‌یابد. حضور نمایندگان احزاب وابسته به دولت در جلسات حزبی و بررسی مسائل سیاسی و تأیید نظرات و تصمیمات دولت و بازتاب این عمل در مجلس، عامل پذیرش این تأثیر و تأثرات است. بدین جهت وابستگی مجلس در این زمان به شخص شاه و دولت، امکان هرگونه مخالفتی از سوی نمایندگان مجلس را سلب می‌نماید. بدین جهت مجلس شورای ملی با توجه به سنجش شرایط و سیاستی که دولت ایران در قبال این مسئله اتخاذ کرد در همراهی و هم¬گامی با این نهاد موضع سکوت را در برابر این موضوع در پیش گرفت.
فاطمه امیری- کارشناس ارشد مطالعات خلیج‌فارس دانشگاه تهران.
منبع:
پیام بهارستان (فصلنامه اسناد، مطبوعات و متون)، دوره دوم، سال سوم، ویژه نامه تاریخ مجلس 2 (ضمیمه شماره 12)، تابستان 1390، صص. 67-78.
________________________________________
[1]- انقلاب ظفار و تحولات خلیج، تألیف و انتشار کمیته فلسطین اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، خرداد 1345، ص 32.
[2]- محمدجعفر چمنکار، بحران ظفار و رژیم پهلوی، (تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1383)، ص 139.
[3]- علیرضا ذاکر اصفهانی، «ایران و بازیگران جنگ ظفار»، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر (زمانه)، سال اول، شماره 2، (آبان 1381)، ص 142.
[4]- پیروز، مجتهد‍زاده، خلیج فارس کشورها و مرزها، (تهران، عطایی، 1379)، ص 393.
[5]- روزنامه اطلاعات، شماره 14289،( 7/2/1353).
[6]- مجتهدزاده، پیشین، ص 397.
[7]- ذاکر اصفهانی، پیشین، ص 26.
[8]- سامی حجار، امریکا در خلیج فارس چالش‌ها و چشم‌اندازها، توصیه ابوالقاسم راه‌چینی (تهران، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابر معاصر، 1381)، ص 15.
[9]- باری روبین، جنگ قدرت¬ها در ایران، ترجمه محمود مشرقی، (تهران، آشتیانی، 1363)، ص 44.
[10]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و دوم، جلسه 81 یکشنبه 12 آبان 1347، جلسه 84، یکشنبه 19 آبان 1347.
[11]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و یکم، جلسه 328، یکشنبه 23 بهمن 1345.
[12]- چمنکار، پیشین، ص 192.
[13]- حمید احمدی، تاریخ نیم قرن نیروی دریایی ایران، (بی‌نا، بی‌تا)، ص 23.
[14]- امیر اسداله علم، یادداشت¬های علم به کوشش علینقی عالیخانی، ( تهران، کتاب‌سرا، 1371)، ص 175، روزنامه اطلاعات، 10/9/1350، شماره 13661.
[15]- روزنامه اطلاعات، شماره 12992، 23/6/1348.
[16]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و یکم، جلسه 108، یکشنبه 13 آبان 1343، جلسه 210، سه‌شنبه 18 آبان 1344، جلسه 307، پنج‌شنبه 10آذر 1345، جلسه 308، شنبه 12 آذر 1345، جلسه 315، پنج‌شنبه 1 دی 1345، جلسه 334، سه‌شنبه 16 اسفند 1345، دوره بیست و سوم، جلسه 8، سه‌شنبه 13 مهر 1350، جلسه 21، یکشنبه 28 آذر 1350، جلسه 30، سه‌شنبه 5 بهمن 1350، جلسه 34، سه‌شنبه 26 بهمن 1350، جلسه 71، سه‌شنبه 12 آبان 1351، جلسه 72، سه‌شنبه 16 آبان 1351، جلسه 73، سه‌شنبه 23 آبان 1351، جلسه 81، سه‌شنبه 5 دی 1351، جلسه 98، شنبه 19 اسفند 1351، جلسه 129، سه‌شنبه 11 آبان 1352، جلسه 159، سه‌شنبه 28 اسفند 1352، جلسه 200، یکشنبه 28 دی 1353، جلسه 208، سه‌شنبه 15 بهمن 1353، دوره بیست و چهارم، جلسه 24 سه‌شنبه 28 بهمن 1354، جلسه 36، پنج‌شنبه 21 اسفند 1354، جلسه 79، پنج‌شنبه 12 اسفند 1355، جلسه 81، پنج‌شنبه 12 اسفند 1355، جلسه 152، چهارشنبه 10 اسفند 1356، جلسه 199، پنج‌شنبه 9 آذر 1357.
[17]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و سوم، جلسه 134، سه‌شنبه 6 آذر 1352، جلسه 195، یکشنبه 10 آذر 1353، جلسه 200، یکشنبه 18 دی 1353، روزنامه اطلاعات 30/10/1347، شماره 12795، روزنامه اطلاعات، 14/3/1349، شماره 13208، روزنامه اطلاعات، 6/10/1349، شماره 13380، روزنامه پیک خجسته شیراز، 31/3/1349، فریاد خوزستان 1/12/1352، شماره 1037.
[18]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره هجدهم، جلسه 225، شنبه 26 اسفند 1334،/ دوره بیست و یکم، جلسه 108، یک‌شنبه 13 آبان 1343،/ جلسه 111، پنج‌شنبه 14 آبان 1343،/ جلسه 210، سه‌شنبه 18 آبان 1344،/ جلسه 328، یک‌‌شنبه 23 بهمن 1345،/ جلسه 336، سه‌شنبه 16 اسفند 1345،/ جلسه 342، پنج‌شنبه 18 اسفند 1345،/ دوره بیست و دوم، جلسه 4، پنج‌‌شنبه 27 مهر 1346،/ جلسه 5، یکشنبه 30 مهر 1346،/ جلسه 42، پنج‌‌شنبه 10 اسفند 1346،/ دوره بیست و سوم، جلسه 5، یکشنبه 28 شهریور 1350،/ جلسه 34، سه‌شنبه 26 بهمن 1350،/ جلسه 36، چهارشنبه 27 بهمن 1350،/ جلسه 39، پنج‌شنبه 28 بهمن 1350،/ جلسه 40، شنبه 30 بهمن 1350،/ جلسه 46، سه‌شنبه 24 اسفند 1350،/ جلسه 71، سه‌شنبه 12 آبان 1351،/ جلسه 72، سه‌شنبه 16 آبان 1351،/ جلسه 73، سه‌شنبه 23 آبان 1351،/ جلسه 74، سه‌شنبه 30 آبان 131،/ جلسه 81، سه‌شنبه 5 دی 1351،/ جلسه 83، یکشنبه 17 دی 1351،/ جلسه 90، پنج‌شنبه 12 بهمن 1351،/ جلسه 96، یکشنبه 13 اسفند 1351،/ جلسه 98، سه‌شنبه 18 اسفند 1351،/ جلسه 99، شنبه 19 اسفند 1351،/ جلسه 100، یکشنبه 20 اسفند 1351،/ جلسه 129، سه‌شنبه 11 آبان 1352،/ جلسه 147، سه‌شنبه 11 دی 1352،/ جلسه 148، چهارشنبه 12 دی 1352،/ جلسه 170، سه‌شنبه 14 خرداد 1353،/ جلسه 199، یکشنبه 8 دی 1353،/ جلسه 208، سه‌شنبه 15 بهمن 1353،/ دوره بیست و چهارم، جلسه 5، یکشنبه 1 مهر 1354،/ جلسه 11، سه‌شنبه 13 آبان 1354،/ جلسه 15، سه‌شنبه 11 آذر 1354، جلسه 21، سه‌شنبه 14 بهمن 1354،/ جلسه 27، چهارشنبه 29 بهمن 1354،/ جلسه 31، پنج‌شنبه 30 بهمن 1354،/ جلسه 35، سه‌شنبه 19 اسفند 1354،/ جلسه 41، پنج‌شنبه 19، اردیبهشت 1355،/ جلسه 59، یکشنبه 2 آبان 1355،/ جلسه 61، سه‌شنبه 18 آبان 1355،/ جلسه 77، یکشنبه 1 اسفند 1355، جلسه 79، پنج‌شنبه 12 اسفند 1355،/ جلسه 81، پنج‌شنبه 12 اسفند 1355،/ جلسه 129، یکشنبه 15 آبان 1356،/ جلسه 155، پنج‌شنبه 11 اسفند 1356.
[19]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و یکم، جلسه 334، شنبه 16 اسفند 1345، جلسه 347، سه‌شنبه 28 اسفند 1345.
[20]- محمد‌جعفر چمنکار، پیشین، ص 147.
[21]- روزنامه اطلاعات، 28/4/1351، شماره 13852.
[22]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 19، صص 62- 59.
[23]- محمدجعفر چمنکار، پیشین، ص 313.
[24]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و سوم، جلسه 134، سه‌شنبه 16 آذر 1352، جلسه 153، سه‌شنبه 23 بهمن 1352.
[25]- متولد 1309ش. میانه. فارغ‌التحصیل رشته زبان فرانسه از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، وی در کار مطبوعاتی خیلی سریع پیشرفت کرد. سردبیری چند روزنامه را در کارنامه خود دارد. طلوعی قریب 12 سال سردبیری مجله خواندنی¬ها را بر عهده داشت. از سال 1350 شخصاً مبادرت به انتشار مجله ماهنامه‌ای به نام مسائل جهان کرد و چند سال آن را مرتباً انتشار داد. طلوعی در جوانی وارد وزارت فرهنگ شد، مدتی نیز دبیر دبیرستان¬ها بود و سپس به وزارت دارایی انتقال یافت. اولین شغل او در وزارت دارایی مشاور وزیر بود و بعد مدیر کل روابط عمومی آن وزارتخانه گردید. در دوره بیست و سوم قانون¬گذاری از طرف حزب ایران نوین کاندیدای شهر میانه شد و به مجلس راه یافت. پس از خاتمه یافتن این دوره مجلس به وزارت دارایی بازگشت و مجدداً عنوان مشاور وزیر را گرفت. تألیفات و ترجمه‌های او از سی جلد افزون است. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی، (تهران، علم، 1380) صص، 974 و 975.
[26]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و سوم، جلسه 113، سه‌شنبه 22 خرداد 1352.
[27]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و سوم، جلسه 156، سه‌شنبه 14 اسفند 1352.
[28]- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و سوم، جلسه 153، سه‌شنبه 16 آذر 1352، جلسه 156، سه‌شنبه 14 اسفند 1352، جلسه 158، پنج‌شنبه 23 اسفند 1352، دوره بیست و چهارم، جلسه 9، سه‌شنبه 29 مهر 1354، جلسه 77، یکشنبه اول اسفند 1355.
[29]- عباس امیری، خلیج فارس و اقیانوس هند در سیاست بین‌الملل، (تهران، موسسه پژوهشهای سیاسی و اقتصادی بین‌المللی، 1355)، ص 491.