ایران و عبدالناصر

جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر دو روز بعد در یک سخنرانى شاه را همدست استعمارگران نامید و او را متهم کرد که در بحران کانال سوئز علیه منافع مصر عمل مى کند. ناصر روابط سیاسى دو کشور را قطع و سفیر ایران را از قاهره اخراج کرد.
در همین حال رئیس دانشگاه الازهر نیز در تلگرافى به دربار ایران، شاه را به دلیل شناسایى اسرائیل سرزنش کرد. شاه در پاسخ اعلام کرد که دولت ایران در اسفند ماه ۱۳۲۸ اسرائیل را به صورت دوفاکتو (واقعیت موجود) به رسمیت شناخته و حالا چیز تازه اى اتفاق نیافتاده است. دولت ایران به تلافى اقدام دولت مصر، سفیر آن کشور را از تهران اخراج کرد و از مطبوعات خواست به جنگ تبلیغاتى شدید مصر و سوریه (جمهورى متحده عربى) علیه ایران پاسخ دهند. سرانجام اتحادیه عرب نیز اعلام کرد از این پس خلیج فارس را «خلیج عربى» خواهد نامید و خوزستان را جزء سرزمین هاى اعراب مى داند.

• پیمان بغداد
شاید بتوان ریشه این اختلافات را در پیوستن ایران به پیمان بغداد (بعد سنتو) جست وجو کرد. انگلستان از سال ها پیش در پى ایجاد یک پیمان دفاعى در منطقه بود که بتواند توسط آن کشورهاى تحت نفوذ خود را تا حدودى حفظ کند. قدرت انگلستان پس از جنگ جهانى دوم به سرعت کاهش مى یافت و ایالات متحده به تدریج حوزه هاى نفوذ بریتانیا را تحت پوشش در مى آورد. اما رقابت میان این دو کشور غربى همواره تحت الشعاع جنگ سردى قرار داشت که میان بلوک غرب با اتحاد جماهیر شوروى و کشورهاى کمونیستى در جریان بود.
از سوى دیگر جمال عبدالناصر از هنگامى که قدرت را در مصر به دست گرفت، در پى وادار ساختن نیروهاى بریتانیایى به خروج از خاک مصر بود. سرانجام با میانجیگرى آمریکا قرار شده بود نیروهاى انگلیسى در یک دوره ۲۰ ماهه خاک مصر را ترک کنند و در برابر، دولت مصر آزادى کشتیرانى در کانال سوئز را تضمین کند و متعهد شود در صورت مورد حمله قرار گرفتن هر یک از کشورهاى اتحادیه عرب یا ترکیه، پایگاه بریتانیا در کانال سوئز را دوباره در اختیار نیروهاى انگلیسى قرار دهد.
روز ۲۷ مهر،۱۳۳۳ درست همان روزى که موافقتنامه میان مصر و بریتانیا امضاء شد، نورى سعید (نخست وزیر عراق) در استانبول اعلام کرد: «امنیت و حتى موجودیت عراق به امنیت ایران و ترکیه بستگى دارد.» این گفته نورى سعید و تصمیم عراق و ترکیه به ایجاد یک پیمان دفاعى مشترک، ناصر را خشمگین کرد. ناصر سیاستمدارى بود که سال ها براى رواج ناسیونالیسم عربى و جا انداختن واژه «امت عرب» تلاش کرده بود و رویاى اتحاد نهایى تمام کشورهاى عربى را در سر داشت. بنابراین او تصمیم عراق و ترکیه را «تلاش لندن براى بازگشت به خاورمیانه» تلقى کرد و خواستار برگزارى نشست فوق العاده اتحادیه عرب براى محکوم کردن عراق شد.
به رغم این واکنش شدید، ترکیه و عراق در اسفند ۱۳۳۳ معاهده موسوم به «پیمان بغداد» را امضاء کردند. این پیمان یک همکارى دفاعى و امنیتى میان اعضا را پیش بینى مى کرد. دولت هاى انگلستان، پاکستان و ایران طى شش ماه به این پیمان پیوستند. ایران با پیوستن به پیمان بغداد، سیاست بى طرفى سنتى خود را رسماً کنار مى گذاشت.

• ترک بى طرفى
به گفته احمد میرفندرسکى (سفیر وقت ایران در مسکو): «وقتى قرار شد ایران وارد پیمان بغداد شود، عده اى از رجال سیاسى ایران با این کار موافق نبودند و از سیاست بى طرفى بین دو بلوک، مخصوصاً در جنگ سرد، جانبدارى مى کردند. وزیر امور خارجه وقت، آقاى عبدالله انتظام، از کسانى بود که موافق این کار نبود و از مقام وزارت امور خارجه استعفا کرد. او معتقد بود که باید همان سیاست گذشته، یعنى بى طرفى را حفظ کنیم. ولى شاه بارها و بارها بر این نکته تأکید مى کرد که ما در دو جنگ (جهانى اول و دوم) بى طرف بودیم و هر دو بار بى طرفى ما نقض شده.
این بار باید تکیه گاهى در یک پیمان نظامى داشته باشیم و اندیشه بى طرفى را از سر به در کنیم. این یکى از دلایل عمده ترک سیاست بى طرفى و الحاق ایران به پیمان بغداد یا همان سنتو بود.» («در همسایگى خرس» گفت وگوى احمد احرار با میرفندرسکى) اتحاد شوروى، چنانکه پیدا بود، با انعقاد این پیمان به شدت مخالفت کرد. روابط سیاسى ایران و شوروى تا چند سال تحت تاثیر این معاهده بود.
ایران با پیوستن به پیمان بغداد به کشورى «متعهد» تبدیل شد، در حالى که تعدادى از کشورهاى جهان سوم به رهبرى هند و یوگسلاوى درصدد استوار کردن سیاست عدم تعهد بودند. مصر نیز به رهبرى عبدالناصر به جنبش غیرمتعهدها پیوست. در سال هاى بعد، اقدام مصر در ملى کردن کانال سوئز، اعلام دکترین آیزنهاور و کودتا در عراق صحنه سیاسى منطقه را به کلى دگرگون کرد. ناصر در سال ۱۳۳۵ به پیروى از مکتب دکتر مصدق که او را «زعیم شرق» مى نامید، کانال سوئز را ملى اعلام کرد. کشورهاى استفاده کننده از کانال سوئز از جمله ایران به این اقدام مصر اعتراض کردند و هیاتى براى مذاکره با ناصر به مصر فرستادند.
ناصر به دکتر اردلان وزیر امور خارجه ایران که عضو هیات بود، گفت: «شما دیگر چرا عضویت این هیات را پذیرفته اید؟ مگر من کارى جز آنکه ایرانیان ۵ سال پیش کردند انجام داده ام؟... من از دست ایرانى ها چه مى کشم! داخل خانه که گرفتار همسر ایرانى ام هستم، اینجا هم گرفتار شما!» (نقل شده در «سیاست خارجى ایران در دوران پهلوى» عبدالرضا هوشنگ مهدوى) اما نتایج مناقشه میان اعراب و اسرائیل، افزایش نفوذ آمریکا در پى اعلام دکترین آیزنهاور، کودتاى عراق، شناسایى دوفاکتوى اسرائیل توسط ایران و مشکلات ایران و اعراب در خلیج فارس در سال هاى پس از آن، خصومت ایران و مصر را به حدى افزایش داد که به قطع رابطه و جنگ شدید تبلیغاتى سال ۱۳۳۹ انجامید.