عفاف علیه حجاب ...

اگر بتوان بسیاری از مظاهر دینی دیگر مانند مهر و سجاده و تسبیح را تظاهرگونه به‌کار بست و در باطن به‌گونه‌ای دیگر عمل کرد، حجاب را نمی‌توان برای تظاهر انتخاب کرد؛ زیرا اساساً مربوط به حوزۀ اجتماعی زندگی انسان است؛ یعنی حجاب زمانی معنا می‌دهد که شخصی خود را از شخص دیگری پوشیده نگاه دارد؛ ازهمین‌رو بیشتر از یک‌نفر باید وجود داشته باشد تا حجاب معنا بدهد و برای یک فرد تنهای تنها در اطاق دربسته حجاب و بی‌حجابی فاقد معناست.
مرحوم شهید استاد مرتضی مطهری(ره) در کتاب «مسئلۀ حجاب» این موضوع را با دقت و تفصیل تمام بررسی کرده است و در آن به کسانی که حجاب و عفاف را جدا از هم می‌دانند جوابی کوبنده داده است. در کل حجاب هم نشان‌دهنده و پدیدارکنندۀ وجود عفاف است و هم سبب پایداری و حفظ آن می‌شود. اگرچه عفاف صفتی درونی است، برای بروز و تحقق آن نشانه‌هایی لازم است که نشان دهد این عفاف وجود دارد و نیز ابزارهایی که آن را تقویت کند و از معرض آسیب دور بدارد. در مقالۀ ذیل این شبهۀ بسیار خطرناک اخلاقی، دینی و اجتماعی تحلیل و بررسی شده است.

کشف حجاب در ایران
ساختار طبیعی فلات ایران طی اعصار تاریخی این مرز و بوم و مرکزیتی که به دلیل داشتن پل ارتباطی بین شرق و غرب عالم داشت، سبب شد این سرزمین سالیان سال در معرض یورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گیرد. بدیهی است که این اقوام مهاجم فرهنگ و اعتقادات ویژۀ خود را داشتند و شدیدترین فشارها را بر فرهنگ بومی و سنتی جامعه به‌وجود می‌آورد.
بدین گونه قوم ایرانی، که از اعصار باستان به پوشیدگی و مستوری زن اعتقاد داشت و حتی خدایان و الهه‌های خود را در اوج پاکی و قداست می‌پرستید و با قبول دین اسلام و تأکید و تأیید این دین بیش‌ازپیش بر پوشیدگی زنان دقت می‌کرد، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفت.
دوران قاجاریه از نظر نخستین دوران رویارویی نزدیک ایران با غرب، اهمیت دارد. ایرانیان نخستین‌بار طعم تلخ شکست از غرب را در جنگ‌های ایران و روسیه چشیدند و به ناچار به تفوق نظام جنگی و علمی آنان آگاه شدند. وقوع جنگ‌های ایران و روس، روابط ایران را، که سالیان سال به دلیل جنگ‌های داخلی از اوضاع جهانی بی‌خبر بود، گسترش داد و رفت‌وآمد خارجیان به ایران فزونی گرفت. از سویی دیگر اعزام محصلان ایرانی به خارج از کشور به منظور کسب علوم و فنون جدید، ایرانیان را با سبک زندگی غربی آشنا کرد. همین رفت‌وآمدها به دربار و ارتباط خارجیان با ایرانیان در نوع پوشش مردان تأثیر گذاشت و کم‌کم استفاده از پیراهن و کفش چرمی معمول گشت.
تغییر لباس زنان اندرون نیز پس از سفرهای ناصرالدین‌شاه به اروپا آغاز شد و به‌تدریج از حرم‌سرای شاهی به خانۀ اعیان و سایر قشرهای جامعه سرایت نمود. اما پوشش زنان در بیرون از خانه تا دورۀ مشروطیت و مدتی پس از آن به همان شکل سنتی (چادر، چاقچور و روبنده) بود. تحولات سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطه در جامعۀ زنان بی‌تأثیر نبود، به‌ویژه آنکه احزاب سیاسی و گروه‌های متعدد مسئلۀ تعلیم و تربیت زنان و اصلاح وضعیت آنان را در رأس برنامۀ خود قرار داده بودند. آنان یکی از عوامل اصلی متمدن بودن را حضور زنان در عرصۀ اجتماع می‌دانستند و مانع اصلی این حضور را در سبک و شیوۀ زیستی و سنّتی جامعه و نوع پوشاک جستجو می‌کردند؛ بنابراین به دنبال انتقاداتی نسبت به حضور زنان در اندرونی، خواستار حضور آنان در جامعه بودند. بدین منظور جنبشی پنهان اما مستمر با بیان آزادی زن از اسارت بین تجددخواهان به‌وجود آمد. اینان خواستار حضور زن در عرصۀ اجتماعی بودند و از وضع حجاب سخن به میان می‌آوردند.
با روی کار آمدن رضاشاه، کسانی که ترک سنّت و اخذ فرهنگ غربی را مهم‌ترین عامل پیشرفت می‌دانستند، در پست‌های کلیدی کشور، مسئولیت‌های حساسی را برعهده گرفتند. اینان سیاست «مدرن» کردن کشور را در زمینه‌های اداری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مد نظر قرار دادند.
رضاخان، که پیش از رسیدن به مقام پادشاهی، خود را فردی دین‌دار و پایبند به اصول مذهب نشان داده بود، پس از به قدرت رسیدن، به‌تدریج ماهیت اصلی خود را نمایان ساخت. او، که تجددگرایی و تضعیف ارزش‌های دینی را سرلوحۀ برنامه‌های نوسازی فرهنگی خود قرار داده بود، طی اقداماتی مخالفت عملی خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامی جامعه آغاز کرد. از جملۀ این اقدامات می‌توان به حضور روزافزون میسیون‌های مذهبی، تأسیس مدارس جدید، بازگشت اشراف‌زادگان تحصیل‌کرده از فرنگ، تأسیس کانون‌ها و انجمن‌های روشنفکری، تغییر نظام آموزشی، اجباری کردن استفاده از کلاه‌شاپو، صدور قانون متحدالشکل نمودن البسه، کشف حجاب بانوان، ترویج بی‌قیدی در میان زنان، جلوگیری از حضور زنان باحجاب در پارک‌ها، سینماها، تأترها، ‌هتل‌ها و سایر مراکز عمومی و … اشاره نمود.
رضاشاه، که ریشه‌دار بودن تفکر دینی و مبانی ارزشی حاکم بر جامعۀ ایرانی را مانعی جدی بر سر راه فرآیند مدرن‌سازی می‌پنداشت، پس از تنها سفر خارجی‌اش به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، بیش از اندازه تحت تأثیر اقدامات غرب‌گرایانۀ آتاتورک قرار گرفت؛ ازاین‌رو پس از بازگشت به ایران، عزم خود را برای غربی شدن جامعۀ ایرانی جزم نمود و مدعی شد که اگر مردم لباس متحد‌الشکل بپوشند، کلاه پهلوی به سر گذارند و نسبت به تقیّدات دینی سستی نشان دهند، متمدن خواهند شد.
مسافرت رضاشاه به ترکیه، جدا از آنکه فصل جدیدی در مناسبات دو کشور گشود، تغییرات عمیقی نیز در روحیات و سیاست‌های رضاشاه، به‌ویژه دربارۀ زنان و حجاب آنان، به‌وجود آورد.
مستشارالدوله، سفیرکبیر ایران در ترکیه، تأثیرپذیری رضاخان از بی‌حجابی زنان ترکیه را چنین توضیح داده است: «شبی پس از پایان ضیافت رسمی باشکوه، وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق، که محل اقامت او در آنکارا بود، مراجعت کرد تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانۀ ملّت قدم می‌زد و فکر می‌کرد و گاه‌گاه بلند می‌گفت: عجب! عجب! وقتی چشمان شاه متوجه من شد که در گوشۀ تالار ایستاده بودم، فرمود: صادق، من تصور نمی‌کردم ترک‌ها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا می‌بینم که ما خیلی عقب هستیم مخصوصاً در قسمت تربیت دختران و بانوان؛ … فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم مخصوصاً زنان اقدام کنیم».[۱]
رضاخان، که شدیداً تحت تأثیر بی‌حجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، این مسئله را یک سال و اندی پس از سفر خود به ترکیه، در آذر ۱۳۱۴، به محمود جم، رئیس‌الوزرا، چنین بازگو کرد: «نزدیک دو سال است که این موضوع ــ کشف حجاب ــ سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آنها را دیدم که ’پیچه‘ و ’حجاب‘ را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک می‌کنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد».[۲]
این‌گونه افکار سرانجام سبب شد بخشنامۀ کشف حجاب برای تصویب رضاشاه، در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴، از طرف رئیس‌الوزرا به دربار فرستاده شود تا در ۱ دی سال دستورالعمل اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضاشاه در روز ۱۷ دی‌ماه ۱۳۱۴ برای اعطای گواهینامۀ فارغ‌التحصیلان به دانشسرای عالی رفت. او درحالی‌که ملکۀ ایران و دختر بزرگش لباس‌های اروپایی تن کرده و بدون حجاب بودند، طی نطقی از کشف حجاب و پیشرفت زنان سخن گفت: «… شما زن‌ها باید این روز را که روز سعادت و موفقیت شماست روز بزرگی بدانید و از فرصتی که به‌دست آورد‌ه‌اید برای خدمت به کشور خود از آن استفاده کنید… شما خواهران و دختران من حالا که داخل جامعه شده‌اید و برای پیشرفت خود و کشورتان این قدم را برداشته‌اید باید بفهمید که وظیفۀ شما این است که برای کشور خودتان کار کنید، سعادت آینده در دست شماست.»[۳]
بدین‌سان از فردای آن روز، بر سر کردن چادر در خیابان‌های تهران ممنوع شد و دولت و سایر دستگاه‌های اجرایی در کشور موظف گردیدند برای پیشبرد این طرح در ولایات مختلف بکوشند. به همین منظور از اقدامات تبلیغاتی و انتظامی در حد وسیعی بهره‌گیری شد و حتی مسئولان در بسیاری از موارد، کاربرد قوۀ قهریه را نیز در اولویت قرار دادند.
از این روز به بعد آموزگاران و دختران دانش‌آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانی که حجاب داشتند راه نمی‌رفتند. در اتوبوس زنان باحجاب را راه نمی‌دادند و در معابر پاسبان‌ها از اهانت به زن‌های چادری و کتک‌زدن آنها فرو گذار نمی‌کردند. حتی بعضی از مأموران، به‌ویژه در شهرها و دهات، زن‌هایی را که پارچه روی سر انداخته بودند، اگرچه چادر معمولی نبود، از سر آنها کشیده و پاره پاره می‌کردند و اگر زن فرار می‌کرد، او را تا توی خانه‌اش تعقیب می‌کردند و به این هم اکتفا نمی‌کردند و اتاق زن‌ها و صندوق لباس آنها را تفتیش می‌کردند؛ اگر چادر از هر قبیل می‌دیدند پاره پاره می‌کردند یا به غنیمت می‌بردند [۴]
تصویب و ابلاغ قانون کشف حجاب بیش‌ازپیش جامعۀ روحانیت را با محدودیت مواجه کرده بود. این قانون اعتراضات علما و روحانیان و مخالفت‌های گستردۀ مردمی را نیز در سراسر کشور و در شهرهایی نظیر قم، اصفهان و شیراز در پی داشت که مهم‌ترین نمونۀ آن قیام بزرگ مسجد گوهرشاد مشهد بود.[۵] اگرچه با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شد،‌ فقدان رهبری منسجم و خشونت شدید حکومت از جمله عواملی به شمار می‌آیند که نه تنها این اعتراضات را ناکام گذاشتند، بلکه رضاخان را نیز به اجرای خشونت بار کشف حجاب مصمم نمودند. بااین‌حال قیام گوهرشاد، که یک سال پس از بازگشت رضاخان از سفر به ترکیه و مشاهدات وی در مورد بی‌بندوباری و بی‌حجابی زنان ترکیه به وقوع پیوسته بود، از تعارض فرهنگ بی‌حجابی با فرهنگ اسلامی جامعۀ ایران و مخالفت مردم با موازین غیر شرعی خبر می‌داد.
امام خمینی، که در ۱۲۹۹ کودتای رضاخان را محکوم کرده بود و در برابر سیاست‌های ضد دینی پهلوی اول همچون کشف حجاب، جدایی دین از سیاست، رواج فرهنگ اروپایی در ایران، اهانت به روحانیت و … نیز موضع‌گیری نموده بود، این مسئله را چنین شرح داده‌اند: «در رژیم طاغوتی پهلوی آن ظلمی که به بانوانی که مقیّد بودند به اینکه بر طبق اسلام عمل کنند و موافق آنچه که اسلام امر کرده است ذی [: روش زندگی] خودشان را قرار دهند، در آن زمان رضاشاه به وضعی و در زمان محمد‌رضا به وضع دیگر. و بحمدالله بانوان ایران مقاومت کردند و جز یک دسته‌ای که جزء دار و دستۀ خود آنها بودند و غرب‌زده بودند و با رژیم او مناسب بودند، سایر خواهرها مقاومت کردند. بنابراین اسلام در ایران زنده شد، آن خدمتی که به بانوان کرده است و خواهد کرد ارزشش به اندازه‌ای است که نمی‌توانیم ما توصیف کنیم. اگر نبود این انقلاب و نبود این تغییر و تحولی که در ایران واقع شده بود، بعد از چند سال دیگر اثری از اخلاق اسلامی در ایران نبود».[۶]
اگرچه پس از سقوط رضاشاه قاعدۀ یکسانی در مورد کشف حجاب و اتحاد شکل لباس وجود نداشت، اما لزوم پاسخ به مطالبات و افکار عمومی، مقامات را به عقب‌نشینی واداشت؛ به‌طور نمونه می‌توان به استعلام وزیر کشور از نخست‌وزیر در تاریخ ۱ دی ۱۳۲۲ اشاره نمود که طی آن به صراحت از عقب‌نشینی اجباری دولت در قبال کشف حجاب سخن به میان آمده است.[۷]
در مجموع می‌‌توان چنین اذعان نمود که واقعۀ کشف حجاب در دوران پهلوی، از یک‌سو، از بحران حقوقی زنان در جامعۀ سنتی ایران حکایت می‌کرد و از سوی دیگر نشان می‌داد که زنان به ابزار نوگرایی رژیم مبدل شده بودند. به منظور دستیابی به این هدف یکی از عملکردهای رژیم تفکیک قائل شدن بین عفاف و حجاب بود که با القای این موضوع که ملازمۀ عفاف، حجاب نیست، بلکه بدون حجاب نیز می‌توان به عفاف رسید، می‌کوشیدند حجاب را بی‌اهمیت و غیرضروری نشان دهند و از همین طریق به شکل مرحله‌ای به اهداف خود، که همانا غرب‌گرایی و غرب‌زدگی بود، نایل آیند. به همین منظور در ادامه این موضوع از دیدگاه‌های مختلف تبیین شده است.
عفاف
۱ــ معنای‌ لغوی:
عفاف‌ با فتح‌ حرف‌ اول، از ریشۀ‌ «عفت» است‌ و راغب‌ اصفهانی‌ در «مفردات»[۸] خود، عفت‌ را چنین معنا کرده است: «العفه‌ حصول‌ حاله للنفس‌ تمتنع‌ بها عن‌ غلبه‌ الشهوه» (عفت، پدید آمدن‌ حالتی‌ برای‌ نفس‌ است‌ که‌ به‌ وسیلة‌ آن‌ از فزون‌‌خواهی‌ شهوت‌ جلوگیری‌ شود).
طریحی‌ نیز در «مجمع‌ البحرین»[۹] ‌آورده است: «عَفَّ‌ عن‌ الشیِء ای‌ امتنع‌ عنه‌ فهو عفیف» (عفاف‌ از چیزی‌ ورزید یعنی‌ از آن‌ امتناع‌ ورزید پس‌ او عفیف‌ است).
و ابن‌ منظور در «لسان‌العرب»[۱۰] نوشته است: «اللفه: الکف‌ عما لایحل‌ و لایجمل» (عفت: خویشتن‌ داری‌ از آنچه‌ حلال‌ و زیبا نیست).
شرتونی‌ لبنانی‌ نیز در «اقرب‌ الموارد»[۱۱] نوشته است: «عَفٍّ‌ الرجل: کَفَّ‌ عما لایحل‌ و لایجمل‌ قولا او فعلا و امتنع» (عفاف‌ ورزید یعنی‌ در گفتار و کردار از آنچه‌ حلال‌ نیست‌ دوری‌ جست‌ و خویشتن‌داری‌ نمود).
پایۀ عفاف، خویشتن‌داری‌ است‌ و ردپایی‌ از جنسیت‌ یا اختصاص‌ به‌ جنس‌ خاص‌ (زن) در معنای‌ لغوی‌ عفاف، وجود ندارد.
۲ــ معنای‌ عرفی:
در ادب‌ پارسی، «عفاف» از نظر معنا و گویش، تفاوت‌ یافته‌ است.
در لغت‌نامة‌ دهخدا چنین‌ آمده‌ است: «عفاف: پارسایی‌ و پرهیزگاری، نهفتگی، پاک‌دامنی، خویشتن‌داری».[۱۲]
دکتر معین‌ در فرهنگ‌ فارسی‌ معین آورده‌ است: «عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاک‌دامنی، در تداول‌ غالباً‌ به‌ کسر اول‌ تلفظ‌ می‌کنند».[۱۳]
بنابراین‌ در گویش‌ فارسی، عفاف‌ به‌ کسر اول‌ و به‌ معنی‌ «پاک‌دامنی» به‌ کار می‌رود.
۳ــ معنای‌ اصلاحی:
در تفکر اسلامی، عفاف، واژه‌ای‌ با بار معنایی‌ خاص‌ برگرفته‌ از آیات‌ و روایات، و گونه‌ای‌ منش‌ است‌ همراه‌ با کُنِش‌ رفتاری‌ و گفتاری.
در قرآن‌ چهار بار از ریشة‌ عفاف، استفاده‌ شده‌ است: «یحسبهم‌ الجاهل‌ اغنیاًء من‌ التعفف؛ ناآگاه‌ گمان‌ می‌برد که‌ اینان‌ توانگرند؛ زیرا عفاف‌ می‌ورزند» (بقره / ۲۷۳). در این‌ آیه، کنش‌ بزرگ‌منشانه، خویشتن‌داری، عزت‌ نفس‌ و امتناع‌ از دست‌ نیاز دراز کردن عفاف است.
در آیۀ ۶ سورة‌ نسأ نیز دربارة‌ شناخت‌ زمان‌ رشد و بلوغ‌ یتیمان، به‌ سرپرستان‌ سفارش‌ شده است که‌ از دست‌ یازی‌ به‌ اموال‌ یتیمان‌ خودداری‌ کنند و عفاف‌ ورزند. این‌ آیه‌ نیز خویشتن‌داری‌ را عفاف‌ خوانده‌ است.
«ولیتعفف‌ الذین‌ لا یجدون‌ نکاحاً‌ حتی‌ انعمهم‌ الله‌ من‌ فضله؛ و کسانی‌ که‌ اسباب‌ زناشویی‌ نمی‌یابند، پاک‌دامنی‌ ورزند تا آنکه‌ خداوند از بخشش‌ خویش‌ توانگرشان‌ گرداند» (نور / ۳۲). در این‌ آیه‌ خویشتن‌داری‌ (استعفاف) به‌ رام‌ کردن‌ قوة‌ جنسی‌ اطلاق‌ شده‌ است.
«و القواعد من‌ النسأ اللاتی‌ لایرجون‌ نکاحأ فلیس‌ علیهن‌ جناح‌ ان‌ یضعن‌ ثیابهن‌ غیر متبرجات‌ بزینه‌ و ان‌ یستعففن خیر لهن‌ والله‌ سمیع علیم؛ (و زنان‌ یائسه‌ای‌ که‌ امید زناشویی‌ ندارند، گناهی‌ نیست‌ که‌ جامه‌ها (چادرها)یشان‌ را فروگذارند به‌ شرط‌ آنکه‌ زینت‌‌نمایی‌ نکنند و اگر پاک‌دامنی‌ بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است‌ و خداوند، شنوای‌ داناست» (نور / ۶۰).
در زبان‌ پارسی، خویشتن‌داری‌ در امور جنسی‌ و شره‌ نبودن، به‌ پاک‌دامنی‌ تعبیر شده که‌ بخشی‌ از گسترة‌ معنایی‌ «عفاف» است؛‌ زیرا عفاف، مطلق‌ خویشتن‌داری‌ را گویند؛ همان‌گونه‌ که‌ در آیات‌ یادشده، از خویشتن‌داری‌ در امور اقتصادی‌ و مالی‌ نیز با کلمة‌ استعفاف‌ و تعفف، یاد شده‌ است.
آیا می‌توان‌ گفت که عفاف، صرفاً‌ همان‌ حالت‌ درونی‌ و نفسانی‌ است‌ و به‌ بروز خارجی‌ و اجتماعی‌ آن‌ حالت‌ نفسانی، ربطی‌ ندارد؟! از منظر قرآن، چنین‌ نیست‌، بلکه‌ به‌ دلیل‌ اهمیت‌ چگونگی نشان دادن عفاف، این‌ واژه، به‌ «ظهور خویشتن‌داری» نظر دارد. در آیة‌ نخست، حالت‌ رفتاری‌ مسلمان‌ فقیر را به‌ نمایش‌ می‌گذارد که‌ چگونه‌ خود را بی‌نیاز جلوه‌ می‌دادند، با رفتاری‌ عفیفانه‌ و بزرگ‌‌منشانه.
در آیة‌ دوم، دست‌یازی‌ به‌ اموال‌ یتیمان‌ غیر عفیفانه، معرفی‌ شده، در سومین‌ آیه، خویشتن‌داری‌ و مراقبت‌ از فرو رفتن‌ در شهوات‌ جنسی‌، استعفاف‌ است، آیة‌ چهارم، زنان‌ سالخورده‌ را سفارش‌ کرده است که‌ عفاف‌ ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، یعنی‌ عفاف‌ را برابر با «حجاب» گرفته‌ است. بنابراین‌ عفاف،‌ از منظر تفکر اسلامی، هم‌ لایه‌ای درونی‌ دارد که‌ حالتی‌ نفسانی‌ برای کنترل‌ و جهت‌دهی‌ به‌ شهوت‌ (کشش‌ و اشتیاق) است‌ و هم‌ لایه‌ای‌ بیرونی‌ که‌ نشانه‌هایش‌ در رفتار و گفتار هویدا می‌شود تا حالت‌ درون‌ را به‌ نمایش‌ گذارد. در روایات‌ اسلامی‌ نیز «عفاف» به‌ معنای‌ «خویشتن‌داری» است‌ که‌ در کردار و گفتار آشکار باشد.
براساس مطالبی که مرحوم‌ شیخ‌ عباس‌ قمی‌ در «سفینه‌البحار»[۱۴] آورده‌ است:
در روایات، عفاف، بیشتر به‌ معنی‌ خویشتن‌داری‌ نسبت‌ به‌ شکم‌ و شهوت‌ به‌ کار می‌رود و بازداشتن‌ این دو از فزون‌‌خواهی‌ حرام.
علی(ع) فرموده‌اند: «العفاف‌ زهادة[۱۵]؛ عفاف‌ زهدورزی‌ و خویشتن‌داری‌ است» و «العفة‌ تضعف‌ الشهوة؛[۱۶] خویشتن‌داری‌ شهوت‌ را ناتوان‌ می‌سازد».
۴ــ رابطة‌ «عفّت» با «شهوت»:
در روایات‌ و آیات، میان‌ «شهوت‌پرستی» و «عفّت»، تقابل‌ جد‌ی‌ برقرار می‌گردد‌ و به‌ دین‌داران، آموزش‌ داده‌ می‌شود که‌ شهوت‌پرستان، عفیف‌ نیستند ولی‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ معمولاً‌ دین‌داران فقط به بخشی‌ از گسترة‌ معنایی‌ شهوت‌پرستی، توجه کرده‌اند.
راغب در «مفردات» شهوت را چنین تعریف کرده است: اصل‌ شهوت، که‌ کشش‌ و اشتیاق‌ نفس‌ است‌ به‌ آنچه‌ اراده‌ کند، در دنیا بر دو گونه‌ است: حقیقی‌ و غیرحقیقی؛ اشتیاق‌ حقیقی‌ آن است‌ که‌ بدن‌ بدون‌ تأمین‌ آن‌ آسیب‌ می‌بیند؛ همانند اشتیاق‌ به‌ غذا هنگام‌ گرسنگی؛ و اشتیاق‌ به‌ کاذب‌ آن است‌ که‌ بدن‌ بدون‌ تأمین‌ آن‌ آسیب‌ نمی‌بیند.
طریحی‌ در «مجمع‌ البحرین»[۱۷] آورده است: شهوات‌ جمع‌ شهوت، به‌ معنی‌ اشتیاق‌ نفس‌ به‌ چیزی‌ است.
دهخدا در لغت‌نامه[۱۸] نوشته است: «شهوت: آرزو و میل‌ و رغبت‌ و اشتیاق‌ و خواهش‌ و شوق‌ نفس‌ و حصول‌ لذت‌ و منفعت»
فرید وجدی،[۱۹] در دائره‌المعارف‌، شهوت را چنین تعریف کرده است: شهوت‌ حرکت‌ نفس‌ است‌ در جستجوی‌ آنچه‌ موافق‌ و سازگار است.
این‌ معنی، جنبة‌ عملی‌ «شهوت» را نیز دربردارد؛ در نتیجه، این واژه معنایی‌ عام‌ دارد.
در اصطلاح‌ قرآن نیز شهوت‌ به‌ معنی‌ عام‌ به‌ کار می‌رود: «زین‌ للناس‌ حب‌ الشهوات‌ من‌ النسأ و البنین‌ و القناطیر المقنطره‌ من‌ الذ‌هب‌ و الفضه‌ و الخیل‌ المسومه‌ و الانعام‌ و الحرث‌ ذلک‌ متاع الحیوه‌ الدنیا؛ عشق‌ به‌ خواستنی‌ها از جمله‌ زنان‌ و فرزندان‌ و مال‌ هنگفت‌ اعم‌ از زر و سیم‌ و اسبان‌ نشان‌دار و چارپایان‌ و کشتزاران، در چشم‌ مردم‌ آراسته‌ شده‌ است: اینها بهرة‌ زندگانی‌ دنیاست».
شهوت، در اصطلاح، اغلب‌ به‌ خواهش‌ و اشتیاق‌ جنسی‌ انسان، گفته‌ می‌شود و شهوت‌رانی‌ را در بخش‌ کوچکی‌ از گسترة‌ امیال‌ نفس‌ به‌ کار می‌برند؛ حال‌ آنکه‌ در تحلیل‌ قرآن‌ و روایات، «شهوت‌ به‌ معنای‌ عام» در برابر «عفت‌ به‌ معنای‌ عام» قرار دارد. خواهش‌ نفس‌ و تلاش‌ برای‌ برآوردن‌ آن‌ میل، در برابر خویشتن‌داری‌ در طاعت‌ خواهش‌های‌ نفسانی‌ است. شهوت‌پرستی انسان‌ از کردار و گفتارش‌ پیداست؛ درواقع از کوزه، همان‌ برون‌ تراود که‌ در اوست. عفیف‌ و بااصالت بودن انسان‌ نیز در سخن‌ و کنش‌ او هویداست. عفاف، فقط پاک‌دامنی‌ جنسی‌ نیست. شهید مطهری‌ در «تعلیم‌ و تربیت‌ در اسلام» آورده است: «عفاف‌ یعنی‌ آن‌ حالت‌ نفسانی‌ یعنی‌ رام‌ بودن‌ قوۀ‌ شهوانی‌ تحت‌ حکومت‌ عقل‌ و ایمان. عفاف‌ و پاک‌دامنی‌ یعنی‌ تحت‌ تأثیر قوة‌ شهوانی‌ نبودن، شره‌ نداشتن؛ یعنی‌ جزء آن‌ افرادی‌ که‌ تا در مقابل‌ یک‌ شهوتی‌ قرار می‌گیرند بی‌اختیار می‌شوند، و محکوم‌ این‌ غریزة‌ خود هستند، نبودن. این‌ معنی‌ عفاف‌ است».
۵ــ ‌ویژگی‌های‌‌ عفاف:
عفاف‌ و خویشتن‌داری، در برابر فزون‌‌خواهی‌ شهوانی‌ و کشش‌ نفسانی، دارای‌ ویژگی‌های ذیل است: ۱ــ خصلتی‌ انسانی‌ است؛ ۲ــ حالتی‌ درونی‌ است؛ ۳ــ نشانه‌های‌ بیرونی‌ دارد؛ ۴ــ در رفتار و گفتار ظاهر می‌شود؛ ۵ــ با رفتار و نشانه‌های‌ متناقض، سازگار نیست؛ ۶ــ فرد نه‌ از موضع‌ ناتوانی،‌ بلکه‌ از بلندای‌ عزت‌ و اقتدار، رفتار عفیفانه انجام می‌دهد.
عفاف، خویشتن‌داری‌ با علائم‌ و نشانه‌های‌ رفتاری‌ و گفتاری‌ است‌ و وجود آن‌ به‌ وجود نشانه‌هایش بستگی‌‌ دارد؛ ازاین‌رو حفظ‌ عفاف‌ بدون‌ رعایت‌ نشانه‌های‌ آن‌ ممکن‌ نیست. عفت‌ نمی‌تواند امری صرفاً‌ درونی‌ باشد و هیچ‌ علامت‌ بیرونی‌ نداشته‌ باشد. بخشی‌ از تفاوت‌ در نشانه‌های‌ خویشتن‌داری‌ زن‌ و مرد، از تفاوت‌ در خلقت‌ آنها سرچشمه‌ می‌گیرد و یکی‌ از نشانه‌های‌ عفاف، پوشش‌ است. عفاف‌، بدون‌ رعایت‌ پوشش، تصورکردنی نیست. نمی‌توان‌ به‌ زن‌ یا مردی، «عفیف» گفت‌، درحالی‌که‌ عریان‌ یا نیمه‌‌عریان‌ در انظار عمومی‌ ظاهر می‌شود؛ گرچه‌ تفاوت‌ رفتارهای‌ انسانی‌ و حیوانی، در تفاوت‌ خلقت‌ و فطرت، گرایش‌ها و منش‌ها ریشه دارد. در اسلام‌ از نشانه‌های‌ مهم «عفاف» پوشش‌ اسلامی‌ (حجاب) است.
شهید مطهری‌ در «مسئله‌ حجاب» نوشته است:
«وقتی‌ زن‌ پوشیده‌ و سنگین‌ از خانه‌ بیرون‌ رود و جانب‌ عفاف‌ و پاک‌دامنی‌ را رعایت‌ کند، افراد فاسد و مزاحم‌ جرأت‌ نمی‌کنند متعرض‌ آنها شوند».[۲۰]
ایشان‌ در ذیل‌ آیة‌ ۶۱ سورة‌ نور چنین‌ نوشته است: «از جملة‌ ’ان‌ یستعففن‌ خیر لهن‘ می‌توان‌ یک‌ قانون‌ کلی‌ را استنباط‌ کرد و آن‌ این است‌ که‌ از نظر اسلام‌ هر قدر زن‌ جانب‌ عفاف‌ و ستر (پوشش) را مراعات‌ کند پسندیده‌تر است‌ و رخصت‌های‌ تسهیلی‌ و ارفاقی‌ که‌ به‌ حکم‌ ضرورت‌ دربارة‌ وجه‌ وکفین‌ و غیره‌ داده‌ شده‌ است، این‌ اصل‌ کلی‌ اخلاقی‌ را نباید از یاد برد».[۲۱]
نشانه‌ بودن‌ «حجاب» برای‌ «عفاف» گریزناپذیر است؛ درواقع پوشش، نشانۀ‌ عفاف‌ است.
«عفت‌ و حیا، خصلتی‌ انسانی‌ است‌ که‌ تاریخ‌ بر نمی‌تابد و مورد پذیرش‌ تمامی‌ انسان‌ها بود و هست و انسان‌های‌ بزرگ‌ و ادیان‌ آسمانی‌ نیز بدان‌ توصیه‌ کرده‌اند. در شریعت‌ اسلامی‌ نیز بر آن‌ تأکید فراوان‌ شده‌ است. همین‌ خصلت‌ انسانی‌ یکی‌ از فلسفه‌های‌ اصلی‌ پوشش‌ آدمی‌ بوده‌ است.»[۲۲]
دربارۀ اندازة‌ وابستگی‌ پوشش‌ با حجاب، استاد مطهری‌ نوشته است:
«حیا و عفاف‌ از ویژگی‌های‌ درونی‌ انسان‌ است‌ و حجاب‌ به‌ شکل‌ و قالب‌ و نوع‌ و چگونگی‌ پوشش‌ برمی‌گردد. تفاوت‌ باطن‌ و ظاهر یا روح‌ و جسد و یا گوهر و صدف‌ را می‌توان‌ به‌ عنوان‌ تمثیل‌ در این‌ زمینه‌ به‌ کار برد. به‌ گمان‌ ما اینها دو حقیقت‌ هستند و میزان‌ وابستگی‌ این‌ دو نیاز به‌ تأمل‌ دارد».[۲۳]
ایشان حجاب‌ و پوشش‌ را نشانة‌ عفاف‌ دانسته و در تحلیل‌ آیة‌ ۵۹ سورة‌ احزاب؛ که طی آن خداوند به‌ پیامبر دستور می‌دهد که‌ به‌ همسران‌ و دختران‌ و زنان‌ مؤ‌من‌ فرمان‌ دهید جلباب‌ (پارچه‌ای‌ که‌ تمام‌ بدن‌ را بپوشاند) به‌ خود گیرند، نوشته است: «بنابراین‌ در این‌ فراز قاعده‌ای‌ کلی‌ بیان‌ شده‌ که‌ زن‌ مسلمان‌ چنان‌ رفت‌وآمد کند که‌ علائم‌ وقار و عفاف‌ از او هویدا باشد».[۲۴]
همچنین او حجاب را چنین تعریف کرده است: «حجاب‌ و پوشش‌ تنها یک‌ تکلیف‌ است‌ و نشانة‌ یک‌ خصلت‌ انسانی‌ یعنی‌ عفاف»[۲۵[ و «حجاب‌ و پوشش‌ نشانگر عفّت‌ است» (سوره نور ۳۰) و نیز نوشته است: «قرآن‌ عفّت‌ دختران‌ شعیب‌ را در حال‌ چوپانی‌ و آب‌ دادن‌ به‌ گوسفندان‌ در جمع‌ مردان‌ بازگو می‌کند. عفّت‌ مریم‌ را در معبدی‌ که‌ همگان‌ چه‌ زن‌ و چه‌ مرد به‌ پرستش‌ می‌آیند، می‌ستاید».(نور/۳۱). آیا عفّت‌ دختران‌ شعیب‌ و‌ مریم(س) همان‌ رعایت‌ خویشتن‌داری‌ و دارا بودن‌ نشانه‌های‌ آن‌ در کردار و گفتار نیست؟‌ و «متانت‌ در سلوک‌ ظاهری‌ و در انتخاب‌ پوشش‌ از عفاف‌ درونی‌ خبر می‌دهد.» (صف/۴).
اگر وابستگی‌ حجاب‌ با عفاف‌ قطعی‌ نشود، نمی‌توان‌ در استدلال‌ برای‌ حجاب، از ارتباط‌ «نشانه» و «واقعیت» سخن‌ گفت.
تفکیک‌ عفاف از حجاب
ازآنجاکه‌ پوشش، ارتباط‌ بنیادی‌ با عفاف‌ دارد‌، نمی‌شود کسی‌ طرفدار حیا و عفاف‌ باشد، ولی‌ با اصل‌ پوشش‌ مخالفت کند. پوشش‌ اسلامی‌ کامل‌ترین‌ گونة‌ رعایت‌ عفاف‌ است. اگر بین‌ حجاب‌ و عفاف، جدایی‌ اندازیم‌ دو مشکل‌ عمده‌ رخ‌ می‌نماید:
۱ــ جدایی‌ بین‌ عفاف‌ و حجاب‌ تا کجا می‌تواند پذیرفتنی‌ باشد؟ ملاک‌ و معیار تبیین‌ این‌ جدایی‌ و اندازه‌ و شکل‌ رعایت‌ پوشش‌ برای‌ حفظ‌ عفاف‌ چه‌ چیزی‌ خواهد بود؟ و نیز می‌پذیریم‌ که‌ ممکن‌ است‌ افرادی‌ عفیف‌ و پارسا باشند، اما حجاب‌ را به‌ گونه‌ای‌ که‌ مورد توصیة‌ شارع‌ است‌ دارا نباشند، بااین‌حال به‌ این‌ امر هم‌ باید توجه‌ کرد که‌ این‌ جدایی‌ تا کجا می‌تواند ادامه‌ یابد؟»[۲۶]
۲ــ با پذیرفتن‌ جدایی‌ عفاف‌ از حجاب‌ تنها دلیل‌ لزوم‌ حجاب‌ بر زنان‌ هرزگی‌ و هوس‌بازی‌ مردان‌ خواهد بود: «اگر زنان‌ بدون‌ حجاب، عفیف‌ و پاک‌ هستند، آیا مردان‌ نیز چنین‌اند، و هوس‌بازی‌ نمی‌کنند و از هرزگی‌ دست‌ برمی‌دارند».[۲۷]
قانون‌گذار، ضمن‌ توجه‌ به‌ حال‌ و روان‌شناسی‌ مردان، برای‌ زنان‌ درمورد پوشش‌ بدن، قانون‌گذاری‌ می‌کند و با همۀ ‌جانبه‌نگری‌ و نگاهی‌ متعالی‌ به‌ زن‌ و مرد، خویشتن‌داری‌ را برای‌ هر دو توصیه‌ می‌کند. حجاب‌ از مسلّمات‌ احکام‌ اسلام‌ است‌ و با توجه‌ به‌ آیات‌ و روایات، جدایی‌ حجاب‌ و عفاف، متصور نیست.
‌بنیان‌های‌ فلسفی‌ عفاف
۱ــ نگاهی‌ انسانی‌ به‌ انسان:
انسان، موجودی‌ آزاد و انتخاب‌گر است‌ و می‌تواند‌ با نیّت‌ و اراده‌ به‌ اعمالی‌ دست‌ ‌زند که‌ انگیزۀ‌ آنها حس‌ عشق‌ و پرستش، خداخواهی‌ و خداجویی‌ فطری‌، و حس ‌اخلاقی‌ و دگرخواهی‌ ‌باشد. این‌ موجود آزاد، تحت‌ تأثیر نیروهای‌ درونی‌ و برونی‌ قرار دارد که‌ در تصمیم‌گیری‌های‌ وی، سهم‌ اساسی‌ و حیاتی‌ دارد. در او، قوة‌ عاقله، قوۀ‌ شهوانی‌ و قوة‌ غضبیه‌ نهاده‌ شده‌ است‌ که‌ با روشی‌ هوشمندانه‌ با میانه‌روی‌ و اعتدال‌ می‌تواند از همة‌ نعمت‌های‌ خدایی‌ و استعدادهای‌ انسانی‌ نهفته‌ در خود استفادة‌ بهینه‌ کند. انسان‌ می‌تواند تعالی‌ پیدا کند و خردگرای‌ فرهیخته‌ شود یا سقوط‌ کند و به‌ لذت‌گرای‌ نابخرد، تبدیل‌ گردد یا سرانجام به‌ حیوانی‌ خشونت‌طلب، تغییر هویت‌ دهد. نگاه‌ اسلام‌ به‌ انسان، نگاهی‌ متعالی‌ است‌ و از منظر خردگرایی‌ شرافتمندانه‌ و خداجویی‌ عزت‌‌مدارانه، انسان‌ را می‌نگرد و می‌خواهد که‌ نگاه‌ من‌ به‌ تو، تحت‌ تأثیر عوامل دیگری، غیر از برابری‌ انسانی‌ و تقوا، قرار نگیرد. هرگز نباید به‌ دیگری‌ (انسان‌ دیگر) از زاویة‌ جنسیت، ملّیت‌، رنگ‌ و… نگریست. اسلام‌ هر نوع‌ ابزاری‌ را که‌ اغلب‌ در خدمت‌ منافع‌ دیدگاه‌ لذت‌گرایانۀ‌ افراطی‌ یا خشونت‌طلبانه‌ یا برتری‌ نژادی‌ قرار گیرد غیر انسانی‌ می‌داند. عفاف، هوشمندانه‌ترین‌ حالت‌ کنترل‌ نفس‌ و اعمال‌ قدرت‌ در حوزة‌ شخصیت‌ خویش‌ است‌ که‌ می‌کوشد انسانیت‌ انسان‌ را شفاف و مشخص سازد، و از جلوه‌گری‌ و عشوه‌گری‌ جنسیت‌مدار جلوگیری‌ ‌نماید.
۲ــ کمال‌گرایی‌ انسان:
خصلت‌ انسانی‌ «خویشتن‌داری»، باید محافظت‌ شود و اساسی‌ترین‌ فلسفة‌ معنوی‌ «پوشش» در میان‌ اقوام، ملل، تمدن‌ها و ادیان، حفظ‌ همین‌ خصلت‌ انسانی‌ حیا و عفّت‌ است. اسلام، طرفدار این‌ ویژگی‌ انسانی‌ است‌ و زن‌ و مرد را به‌ رعایت‌ آن‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ کمال‌ و فضیلت‌ فرامی‌خواند، در کانون‌ خانواده‌ نیز زن‌ و شوهر را توصیه‌ به‌ رفتاری‌ انسانی‌ می‌کند و کُنِش‌ جنسی‌ میان‌ زن‌ و شوهر و لذت‌گرایی‌ مشروع‌ و قانونمند را نیز بر همین‌ اساس توصیه‌ می‌کند. اسلام، از نگاه‌های‌ غیرانسانی، جلوگیری‌ می‌نماید و به‌ زن‌ و مرد مؤ‌من‌ سفارش‌ می‌کند که‌ چشم‌چرانی‌ نکنند و نگاهی‌ عفیفانه‌ داشته‌ باشند:
«قل‌ للمؤ‌منین‌ یغضوا من‌ ابصارهم؛ به‌ مردان‌ بگو دیدگان‌ (از نظر بازی) فروگذارند» (نور/۱۰) «و قل‌ للمؤ‌منات‌ یغضضن‌ من‌ ابصار هن؛ به‌ زنان‌ مؤ‌من‌ (هم) بگو دیدگانشان‌ را فرو گذارند» (نور/ ۲۱).
آثار عفاف
۱ــ خویشتن‌داری: این ویژگی توانایی‌ روحی‌ نیرومندی به‌ انسان‌ می‌دهد تا وی‌ در برابر هجوم‌ سرکش‌ هوی‌ و هوس‌ پایداری‌ کند و در فراز و فرود زندگی، به‌ کمال‌ رسد. انسانی‌ که‌ به‌ اصول‌ و ارزش‌ها اعتقاد دارد؛ در واقع، به‌ سرچشمة‌ همة‌ مهربانی‌ها، لطافت‌ها، عاطفه‌ها، عشق‌ها، زیبایی‌ها و هنرمندی‌ها و ابداع‌ها ایمان‌ دارد و چنین‌ ایمانی، چونان‌ بنیان‌ مرصوص‌ است[۲۸] که‌ هیچ‌ تندبادی، از آزمندی، فزون‌خواهی‌ و خشونت‌‌طلبی‌ نمی‌تواند وی‌ را آشفته‌ سازد. وی‌ را وقار و عزت‌ و بلندای‌ کوه‌ ماند که‌ دلی‌ شفاف، و پاک‌ دارد چونان‌ پاکی‌ آب‌ زلال‌ در چشمه‌های‌ رسته‌ از دل‌ کوهساران.
این‌ آرامش‌ درونی‌ و برونی، به‌ خویشتن‌داری‌ انسانی‌ می‌انجامد.
۲ــ آرامش‌ روحی‌ فرد و جامعه‌ (بهداشت‌ روانی): با عفاف‌ و خویشتن‌داری‌ می‌توان‌ از هرز رفتن‌ استعدادها، توان‌ها و امکانات‌ جلوگیری‌ نمود و به‌ بالندگی‌ هنجارها و ارزش‌ها کمک کرد: «از نظر اسلام‌ محدودیت‌ کامیابی‌ جنسی‌ به‌ محیط‌ خانوادگی‌ و همسران‌ مشروع،‌ از جنبۀ‌ روانی،‌ به‌ بهداشت‌ روانی‌ اجتماع‌ کمک‌ می‌کند».[۲۹]
پایبند نبودن‌ به‌ حجاب، آرامش‌ خانواده‌ و جامعه‌ را برهم،‌ و به‌ التهاب‌ دامن‌ می‌زند: «فلسفة‌ پوشش‌ و منع‌ کامیابی‌ جنسی‌ از غیر همسر مشروع‌ از نظر اجتماع‌ خانوادگی‌ این است‌ که‌ همسر قانونی‌ شخص‌ از لحاظ‌ روانی‌ عامل‌ خوشبخت‌ کردن‌ او به‌ شمار می‌رود؛ درحالی‌که‌ در سیستم‌ آزادی‌ کامیابی، همسر قانونی‌ از لحاظ‌ روانی‌ یک‌ نفر رقیب‌ و مزاحم‌ و زندانبان‌ به‌ شمار می‌رود و درنتیجه‌ کانون‌ خانوادگی‌ بر اساس‌ دشمنی‌ و نفرت‌ پایه‌گذاری‌ می‌شود»[۳۰]
۳ــ پایداری‌ نظام‌ خانواده: رعایت‌ عفاف‌ در رفتار و گفتار، خانواده‌ را سالم‌ و آسیب‌ناپذیر نگاه‌ می‌دارد. آیا آنان‌ که‌ با فریب‌کاری، شعار آزادی‌ زن‌ را سر دادند و حجاب‌ را از عفت، تفکیک‌ کردند، توانستند با ولنگاری‌ زنان‌ در غرب‌ و تشویق‌ مردان‌ هوس‌باز، نظام‌ خانواده‌ را حفظ‌ کنند؟
۴ــ اصلاح‌ زن‌ «شیء‌شده»: امام‌ خمینی‌ نگرش‌ غربی‌ به‌ زن‌ را نگرش‌ به‌ کالا دانسته است: «در خصوص‌ زنان، اسلام‌ هیچ‌گاه‌ مخالف‌ آزادی‌ آنها نبوده‌ است. به‌ عکس، اسلام‌ با مفهوم‌ ’زن‌ شی‌‌شده‘ و به‌ عنوان‌ شیء مخالفت‌ کرده‌ است‌ و شرافت‌ و حیثیت‌ وی‌ را به‌ وی‌ بازگردانده‌ است».[۳۱]
۵ــ عفاف، منشأِ‌ فرهنگ‌ و ادبیات: همۀ‌ زیبایی‌ و شکوه‌ تمدن‌ و فرهنگ‌ انسان‌ را در یک‌ کلمه‌ می‌توان‌ خلاصه‌ کرد و آن‌ عشق‌ است. استواری‌ عشق‌ به‌ اسطوره‌های‌ کمتر دست‌‌یافتنی‌ است. زبان‌ عاشقان، زبان‌ شعر است‌ که‌ چون‌ دل‌ پرسوز عاشق، درون‌سوز است؛ زبان‌ سرخ‌ و آتشینی‌ که‌ تن‌ نمی‌شناسد و سر بر باد می‌دهد ولی‌ مهربان‌ و ترحم‌برانگیز است‌ و حتی‌ دل‌ معشوق‌ سنگ‌دل‌ را می‌سوزاند و به‌ تحسین‌ وامی‌دارد. این‌ بلندای‌ شکوهمند فرهنگ‌ و ادب‌ شرقی، عرفانی‌ و ایرانی، دست‌مایة‌ یک‌ نسل‌ سرفراز اصیل، خویشتن‌دار و متمدن‌ است‌ که‌ از منظر عفاف‌ به‌ یکدیگر می‌نگریستند. زن‌ در حشمت‌ و جلال‌ می‌زیست‌‌ و مرد همواره‌ در پی‌ این‌ حشمت‌ و جلال‌ می‌رفت‌ که‌ به‌ سادگی‌ و آسانی، دست‌‌یافتنی‌ نبود. کمتر بازیچة‌ دست‌ هوسران‌ مردان‌ بود‌ و بیشتر ارزش‌ و اعتبار داشت.
«آیا آنجا که‌ سلسله‌ مقررات‌ اخلاقی‌ به‌ نام‌ عفّت‌ و تقوی‌ بر روح‌ مرد و زن‌ حکومت‌ می‌کند و زن‌ به‌ عنوان‌ چیزی‌ گران‌بها دور از دسترس‌ مرد است‌، این‌ استعداد بهتر به‌ فعلیت‌ می‌رسد یا آنجا که‌ احساس‌ منعی‌ به‌ نام‌ عفّت‌ و تقوی‌ در روح‌ آنها حکومت‌ نمی‌کند و اساساً‌ چنین‌ مقرراتی‌ وجود ندارد و زن‌ در نهایت‌ ابتذال‌ در اختیار مرد است.»[۳۲]
اما زن‌ بدون‌ عفت‌ و پوشش، این‌ جمال‌ مرموز و شاعرانه‌ را نیز از کف‌ می‌دهد و به‌ زباله‌دانیِ‌ شهوت‌ مردانِ‌ بی‌اصول‌ بَدَل‌ می‌گردد؛ مردانی‌ که‌ نه‌ شاعر، بلکه‌ تبهکارند.
نتیجه:
در یک نگاه کلی می‌توان دریافت که سیاست پهلوی در مورد کشف حجاب متأثر از القای تفکری مبتنی بر جدایی و تفکیک حجاب و عفاف به منظور خدشه وارد کردن به هویت فرهنگی زنان ایرانی بوده، از سوی دیگر، این حکومت ریشۀ عقب‌ماندگی کشور را داشتن حجاب معرفی می‌کرد و رسیدن به توسعۀ غربی و احقاق حقوق زنان را از طریق برهنگی و غرب‌گرایی ممکن می‌دانست؛ بنابراین این اندیشه و رفتار زمینۀ غرب‌زدگی، بی‌هویتی و القای الگوی غربی را در تمام سطوح جامعه فراهم کرد و با استفاده از بعضی از نظریه‌های غربی، زمینه‌سازی در دیگر حوزه‌های اجتماعی نیز مدنظر قرار گرفت و در مجموع همۀ تلاش‌ها برای ایجاد شکاف و بحران هویت در جامعه و زنان ایرانی انجام شد که البته موفقیت چندانی نداشت.
پی‌نوشت‌ها
________________________________________
[۱]ــ حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج ۶، تهران: ناشر، ۱۳۶۲، ص ۱۵۷
[۲]ــ مهدی صلاح، کشف حجاب، زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴، ص ۱۱۸
[۳]ــ حکایت کشف حجاب، تهاجم فرهنگی غرب و کشف حجاب، تهران: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ۱۳۷۸، ص ۲۵
[۴]ــ محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران: نشر وحید، ۱۳۶۴، ص ۳۰۵
[۵]ــ علیرضا امینی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، صدای معاصر، ۱۳۸۱، ص ۴۰
[۶]ــ صحیفه نور، ج ۱۸، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۶۶، ص ۲۶۱
[۷]ــ مرتضی جعفری، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشرنشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهشی و مطالعاتی فرهنگی، ۱۳۷۱، ص ۴۵۹، سند شماره ۲۲۲
[۸]ــ راغب اصفهانی، معجم مفردات الراغب، تهران: انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۳، ص ۳۵۰
[۹]ــ طریحی، مجمع‌البحرین، ج ۵، تهران: راهنما، ۱۳۶۶، ص ۱۰۱
[۱۰]ــ ابن منظور، لسان‌العرب، ج۹، قم: هجرت، ۱۳۷۷، ص ۲۵۳
[۱۱]ــ شرتونی لبنانی، اقرب‌الموارد، ج ۲، ذیل واژۀ عفاف، تهران: میراث، ۱۳۶۷، ص ۸۰۳
[۱۲]ــ لغت‌نامۀ دهخدا، ذیل واژۀ عفاف.
[۱۳]ــ فرهنگ فارسی معین، ذیل واژۀ عفاف.
[۱۴]ــ شیخ عباس قمی، سفینۀ‌البحار، قم: هجرت، ۱۳۶۶، ص ۱۲۵
[۱۵]ــ به نقل از: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: انتشارات الزهراء، ۱۳۷۷، ص ۱۰۶
[۱۶]ــ به نقل از: مرتضی مطهری، مسئله حجاب، تهران: صدرا، ۱۳۸۲، ص ۱۷۷
[۱۷]ــ به نقل از: همان، ص ۱۶۸
[۱۸]ــ لغت‌نامۀ دهخدا، ذیل واژۀ شهرت.
[۱۹]ــ مهین مهریزی، حجاب، تهران: آگاه، ۱۳۷۷، ص ۳۹
[۲۰]ــ مرتضی مطهری، مسئله حجاب، همان، صص ۵۷ ــ ۵۲
[۲۱]ــ سیدعلی سادات فخر، حجاب، ارزش یا روش، تهران: انتشارات الزهراء، ۱۳۷۸، ص ۵۴
[۲۲]ــ حمید اکبری، نقش زنان در تعالی انسان، تهران: آگاه، ۱۳۷۷، ص ۴۴
[۲۳]ــ علی حسینی، زنان در تاریخ، تهران: همراه، ۱۳۷۶، ص ۱۲۳
[۲۴]ــ مرتضی مطهری، مسئله حجاب، همان، ص ۴۳
[۲۵]ــ همان، ص ۸۳
[۲۶]ــ همان، ص ۸۹
[۲۷]ــ امام‌خمینی، زن و آزادی در کلام امام‌خمینی (قدس‌ سره)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ص ۳۲
[۲۸]ــ مرتضی مطهری، اخلاق جنسی، تهران: صدرا، ۱۳۸۲، ص ۸۴
[۲۹]ــ حمید اکبری، همان، ص ۸۷
[۳۰]ــ همان، ص ۱۱۲
[۳۱]ــ امام‌خمینی، زن و آزادی در کلام امام‌خمینی (ره)، همان، ص ۴۷
[۳۲]ــ حمید اکبری، همان، ص ۱۱۲