سالمندان در ايران

آنچه در قانون مدنى آمده ، همان قانون اسلام است . اما در رژيم گذشته ، كه در جهت حاكم كردن فرهنگ غرب و زدودن شعاير اسلامى ، اقداماتى انجام مى پذيرفت ، ميزان گسيختگى خانواده ها و جدايى جوانان از والدين افزايش يافت و به تـضـاد دو نـسـل قـديـم و جـديـد (پـيـر و جـوان ) دامـن زده شـد. آنـچـه در قـانـون مـدنـى نـگـاشـتـه شـده بـود، فـقـط جـنبه قانونى داشت كه به سبب نزول معنويات و نبود ضمانت اجرايى هيچگاه جامه عمل به خود نپوشيد. در نتيجه ، ضرورت رسيدگى به سالمندان مطرود از خانواده ، بشدت احساس شـد و نـاگـزيـر رژيـم سـتـمـشـاهـى در بـرنـامـه چـهـارم عـمـرانـى كـشـور، اعـتـبـارى جـهـت تـاءسيس خانه هاى سالمندان منظور كرد. اما بودجه اى از مـحـل اعـتـبـارات عـمـرانى براى تحقق اين هدف ، به مصرف نرسيد و فقط از طرف همسر شاه معدوم ، مكانى به نام "خانه سالمندان " براى نگهدارى شـبـانـه روزى 50 سـالمـند كه قادر به پرداخت 12000 ريال در ماه بودند، ايجاد شد. در برنامه پنجم عمرانى رژيم گذشته نيز بودجه اى جهت تاءمين حداقل رفاه براى جامعه سالمندان بى سرپرست منظور شد اما در اجرا بروزى نداشت . سپس ، در 30 اسفند 1346، بمنظور بررسى و تهيه طـرحـهـا و ايـجـاد هـمـاهـنـگـى در فـعـاليـتـهـاى مـربـوط بـه رفـاه افـراد، گـروهـهـا و جـهـت بـررسـى مـسـائل خـاص اجـتـمـاعـى و ارايـه راه حـلهـاى مـنـاسـب ، شـورايـى بـه نـام "شـوراى عـالى رفـاه اجـتـمـاعـى " تـشـكـيـل كـه داراى چـنـد كـمـيـتـه بـود كـه يـكـى از آنـهـا "كـمـيـتـه رفـاه سـالمـنـدان " نـام داشـت . ايـن كـمـيـتـه نـيـز در طـول حـيـات خـود، پـيـشـنـهـادهـاى پـر طـمـطـراقـى را ارايـه داد كـه در هـمـان مـرحـله پـيـشـنـهـاد مـتـوقـف مـانـدنـد. در سـال 1353 نـيـز پـس از تـشـكـيـل "وزارت رفـاه اجـتـمـاعـى "، "سـازمـان تـاءمـيـن خـدمـات رفـاهـى "، تشكيل و شروع به كار كرد كه تشكيل اين وزارت نيز فقط جنبه صورى داشت .
پـس از پـيـروزى انـقـلاب اسـلامـى ، روح مـعـنـويـت گـرايـى در جوانان غيور ايران تقويت شد. با وقوع انقلاب فرهنگى ، جوانان اين مرز و بوم از فضايل عالى انسانى و ارزش والاى خانواده در اسلام آگاهى بيشترى كسب نمودند و بدين ترتيب ، بافت خانواده در ايران انسجام و استحكام بيشترى يـافـت . سـالمند نه تنها به عنوان فردى مزاحم در خانواده تلقى نشد، بلكه از ارزش ‍ والايى نيز برخوردار گرديد. از سوى ديگر، دولت براى تـاءمـيـن نـيـازهـاى جـسـمـى و روانـى سـالمـنـدان و اقـدامـات كـار آمـدى را ابـراز داشـت و كـوشـش  نـمـود كـه استقلال و امنيت مادى و معنوى را براى سالخوردگان به وجود آورد.
اگر چه در پرتو تحولات ناشى از انقلاب و به دليل آداب و رسوم فرهنگى در جامعه ما، كهنسالان از جايگاه ويژه اى برخوردار هستند، اما اين بدان مـعـنـا نـيـست كه هيچ سالمندى از محيط گرم خانواده اش محروم نمى ماند. زيرا همه ساله بر شمار سالخوردگانى كه به آسايشگاههاى سالمندان در سراسر كشور مراجعه مى كنند، يا از سوى اطرافيانشان به آنجا سپرده مى شوند، افزوده مى شود.
كارشناسان سازمان بهزيستى در مورد علل سپرده شدن سالمندان به آسايشگاهها، پژوهشهاى گسترده اى كرده اند.
اين تحقيقات نشان مى دهد:
- شـمـار زنـان سـاكـن در آسـايـشـگـاهـهـا در ايـران تـقـريـبـا دو بـرابـر مـردان اسـت . كـارشـنـاسـان عـلت را عـدم استقلال مالى و عدم توانايى زنان براى اداره يك زندگى مستقل ذكر كرده اند.
- قـريـب بـه 3/2 از سـالمـنـدان كـشـور در غـيـر زادگـاه خـود سـاكـن هـسـتـنـد و از وطـن خـود كـه مـورد عـلاقـه و انـس شـان بـوده بـه دلايل گوناگونى مهاجرت كرده اند. كه يكى از عوامل روى آوردن و يا سپرده شدن آنان به آسايشگاهها شده است .
- مـحـقـقـان سازمان بهزيستى كشور تجرد در دوران كهولت را يكى ديگر از عوامل رهسپارى سالمندان به آسايشگاهها مى دانند. آمار نيز گفته آنان را تاءييد مى كند. اين امر نشاندهنده آن است كه آسيب پذيرى خانواده يكى از عوامل گرايش سالمندان به آسايشگاهها مى باشد.
- از مهمترين عوامل افزايش شمار سالمندان در آسايشگاهها، بى مهرى فرزندان نسبت به والدين سالمند خود مى باشد.
عمده ترين عللى كه موجب بى مهرى فرزندان مى شود:
1- افزايش بى رويه مهاجرت روستاييان به شهرها.
2- كمبود امكانات سكونتى در شهرها.
3- مـشـكـلات اقـتـصـادى نـظـيـر گـرانى ، تورم و عدم توزيع مناسب كالا، ازدواجهاى نامتجانس ، اختلافات خانوادگى ناشى از ضعف فرهنگ شهرى ، دخالت بيش از حد والدين در امور فرزندان و افزايش توقع آنان از فرزندان و...