روزنامه سعادت افراد لاهیجان؛ تریبونی بر علیه قوام السلطنه

روزنامه سعادت افراد لاهیجان؛ تریبونی بر علیه قوام السلطنه

 


چکیده
دو دهه بیست و سی خورشیدی را باید عصر شکوفایی مطبوعات ایران دانست. عصری که با به جریان افتادن قانون صدور مجوز نشر روزنامه در سطح کشور بسیاری از اشخاص علاقه مند به روزنامه نگاری درصدد ایجاد پایگاهی مطبوعاتی برای خود بودند.
برای صدور مجوز روزنامه  داری تنها دو شرط لازم بود یکی داشتن سن سی سال برای متقاضیان و دیگری دارا بودن سواد خواندن و نوشتن در حد معمول. این شرایط ساده و مناسب کار را بدانجا رساند که در گوشه گوشة ایران طی مدت کوتاهی جراید گوناگو ن با نام‌های مختلف اجازة انتشار یافت و در واقع موج روزنامه داری عجیب و نادری جامعة روشنفکر آن سالها را در برگرفت. در این میان استان گیلان از پرشورترین نقاط به شمار می رفت.  اگر به سیر مطبوعات این استان در عصر گذشته نگاه کنیم صدق این مدعا مشاهده خواهد شد.
از جملة مطبوعات آن دوره جریده  ای موسوم به «سعادت افراد» بود که در لاهیجان چند صباحی در معرض دید و مطالعة اهالی این شهر قرار می گرفت.  این یادداشت سعی دارد تا نگاهی اجمالی به هویت و سیر فعالیت این روزنامه بپردازد. چرا که سعادت افراد مانند بسیاری دیگر از جراید آنروزگار برای پژوهشگران عرصة مطبوعات گمنام و ناشناخته مانده است.
مقدمه
ابوالقاسم خشنودپژوه، مدیر روزنامة سعادت افراد به سال 1280 خورشیدی در خانواده ای ساده دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی آقاجان اهل روستای سرشکه از توابع لاهیجان بود که به حرفة فلاحت اشتغال داشت. با این حال به تحصیل فرزندش علاقه مند بود و ابوالقاسم را به مدرسة حقیقت لاهیجان که از معدود مدارس فعال آن دوران بود فرستاد تا به کسب علم و دانش بپردازد. پس از اتمام دورة ابتدایی، ابوالقاسم به خاطر نبودن دبیرستان به بازار کار روی آورد اما به خاطر اشتیاق و علاقه به تعلیم و تربیت در سال 1302 خورشیدی به استخدام معارف گیلان درآمد و به عنوان معلمِ مدرسة منوچهری عمارلو به آن دیار مأمور شد. در سال‌های پسین سلطنت رضاشاه وی به شهرداری منتقل شد و چندی بعد در ادارة دارایی به کار مشغول گردید.
ابوالقاسم خشنودپژوه فردی خوش ذوق و انسانی آزاده  بود. به همین خاطر در دوران آزادی های نسبی مطبوعات در حکومت دکتر مصدق درصدد ایجاد روزنامه ای جهت بیان عقاید خود برآمد. پس تقاضای راه‌اندازی روزنامه ای با عنوان «سعادت افراد» نمود و در بیست و هفتم تیر 1330 موفق به اخذ مجوز نشر این جریده شد. نخستین شمارة «سعادت افراد» روز جمعه بیست و دوم شهریور 1330 در چهار صفحه منتشر شد. این جریده به مانند بسیاری دیگر از جراید گیلان در مؤسسة «چاپ جاوید رشت» منتشر می شد و غالباً به صورت هفتگی به زیر چاپ می رفت.
سرلوحة روزنامة سعادت افراد در سال اوّل، تصویر انسان پرنده نمایی بود که فرشتة سعادت نامیده می شد و در حال نجات کودک عریانی بود. در کنار این فرشته، عنوان روزنامه با تیتر درشت دیده می شود. در طرف راست عناوین صاحب امتیاز، شمارة تلفن و هزینة هر نسخه که پنج ریال بود همراه با تاریخ هر شمارة روزنامه آورده شده است. در طرف چپ نیز بهای اشتراک شش ماهه و سالیانه که به ترتیب 120 و 200 ریال بود دیده می شود. در کنار این موارد نشانی دفتر روزنامه سعادت افراد «خیابان جنب داروخانة فروردین» نوشته شده است. نکتة مهمی که در سرلوحة سال نخست جلب توجه می کند دو بیت شعری است که همراه عنوان «تحت نظر هیئت تحریریه» دیده می شود و حاکی از هدف اصلی روزنامة سعادت افراد است و چنین می باشد:
چشـم ز همراهی بیــگانه پوش                         خویش به آبادی این خانه کوش
در  ره  حفــظ وطــن خویشتن                         دل بکن از جان و تـن خویشتن
در سال دوّم تغییراتی در سرلوحة روزنامه دیده می شود، این بار تصویر «فرشتة سعادت» با نیزه ای که در دست دارد، در حال از بین بردن «دیو جهالت» کشیده شده و عنوان روزنامه با رسم الخط نستعلیق آمده است. در زیر عنوان روزنامه این عبارت آمده است: «باید فرشتة سعادت را بر دیو استعمار و جهالت غلبه داد»
قیمت تک شمارة سعادت افراد در سال دوّم «دو ریال» تعیین شده که نسبت به سال نخست سه ریال کمتر بود. در سال دوم نشانی روزنامه «لاهیجان، خیابان بازار» دیده می شود.
ابوالقاسم خشنودپژوه روزنامة خود را با موضوعات «سیاسی، اجتماعی و انتقادی» به عموم معرفی کرد در حالی که یادداشت‌های انتقادی و بعضاً توهین آمیز وی نسبت به دستگاه و عوامل تحت امر قوام السلطنه بیشترین حجم مطالب روزنامه را به خود اختصاص می داد.
روزنامة سعادت افراد به غیر از چند شماره که به خاطر معذوریت هایی در دو صفحه منتشر شد، در اکثر شماره‌ها در چهار صفحه تنظیم و چاپ می گردید. ابعاد این روزنامه 48 سانتی متر در 35 سانتی متر بود.
متأسفانه دسترسی به همة شماره های سعادت افراد به خاطر عدم جدیت و توجه لازم در نگه داری و آرشیو آن نزد بازماندگانِ مدیر روزنامه میسر نیست و تنها تک شماره هایی در دسترس است. امید است با پیگیری و دلسوزی  اهالی مطبوعات گیلان مجموعه ای از شماره های سعادت افراد گردآوردی و به شکل مجلد تدوین گردد.
از تاریخ دقیق آخرین شمارة سعادت افراد اطلاع دقیقی به دست نیامد اما مطمئناً این روزنامه نیز همانند بسیاری دیگر از جراید فعال ابتدای دهة سی به خاطر اجرای قانون منع فعالیت پرسنل دولت در عرصة روزنامه داری که توسط دولت سپهبد زاهدی بعد از کودتای بیست و هشت مرداد 1332 اجرا شد، از فعالیت بازماند و دیگر هیچ‌گاه عزمی برای تجدید فعالیت آن جزم نگشت.
زنده یاد ابوالقاسم خشنودپژوه از طرفداران پرو پا قرص شادروان دکتر محمد مصدق بود و در هر فرصتی سعی در ستایش آن مرحوم و انتقاد صریح آمیخته با اعتراض از مخالفان و دشمنان دولت ملی می نمود. به عنوان مثال در شمارة 26 سعادت افراد، خشنود دربارة وقایع سی تیر و اعتقاد به ملی بودن نهضتی که به قیام سی تیر شهرت یافت، یادداشت کوبنده ای در اطراف این واقعه می نویسد و در حالی که جملات نخست این یادداشت را با تیتر درشت در همان صفحة اوّل آورده بود، چنین می نگارد:
«نهضت مقدّس ملّی روز 30/4/31 رشد اجتماعی ایرانیان شرافتمند را ثابت و مشت محکمی بر مغز سرمایه داران ستمگر و بیشرم و متعدّی داخلی و خارجی است. حکومت ملّی و تام الاختیار وقت باید در درجة اوّل به صیقلی و اصلاح دستگاه‌های زنگ زدة قضایی و فرهنگی اقدام ... و سعادت تودة ایران را بیمه نموده باشند ملّت قهرمان ایران با نهضت ملّی ضد استعماری خود تحت حمایت از نیروی قانون همة نقشه های خیانت را پاره و معاندین را با شکست قطعی مواجه خواهد ساخت.»
و در ادامة این یادداشت به مناسبت تقارن دوّمین سال انتشار سعادت افراد و نهضت ملّی سی ام تیر مقاله ای که نشان دهندة افکار و آراء مدیر مسئول روزنامه است بود می شود که چنین است:
«به توفیق باری‌تعالی سال دوّم انتشار سعادت افراد مخصوصاً مصادف با روز نیل به پیروزی هم‌میهنان عزیز فرا رسید. از اینکه گفتیم پایان انتشار اولین روز روزنامه در سال دوّم با روز نیل به پیروزی مصادف است دروغ نگفتیم... گفتیم ما گفتارِ خلاف با کردارِ هر کس را ولو در هر پایه و مقامی موقت باشد تا به اطاعت و اجرای از مفاد قانون مقدّس اساسی کشور که با فداکاری ها و جانبازی ها و ریختن خون شهدای آزادی طرح و تدوین  تصویب شده است به صورت عمل و اجرا در نیاید گفتاری عوام فریب تلقی و این قبیل عناصر خائن را رسوا و به توفیق یزدان پاک و افکار عمومی به چوبة دار دعوت خواهیم نمود زیرا دو صد گفته چون نیم کردار نیست. گفتیم که ما با هر از خود گذشتگی حتی به تسلیم و نثار جان ناقابل خود و مشتی عائله حاضریم در حفظ استقلال کشور عزیز خود که متضمّن رفاه و آسایش سعادت افراد این کشور است دفاع نماییم...»
خشنودپژوه در نوشتن مطالب انتقادی بر علیه صاحبان قدرت و عوامل متنفّذ دستگاه قوام السلطنه در گیلان هیچ گونه ابایی نداشت. گهگاه در سرمقاله های خشنود به همه گونه افشاگری که همراه با بیان اتهاماتی علیه نیروهای طرفدار نخست‌وزیر سابق کشور (قوام) نیز برخورد می کنیم. به خصوص حمله هایی که در مقالات خود به برادران چهاردهی که پیشکار قوام السلطنه و برادرش وثوق الدوله در گیلان بودند، و این تنها از مرد نترس و با جرئتی همچون او بر می آمد. نتیجة این قلم فرسایی انتقادی چنین گشت که وی از طرف افراد قنبرخان چهاردهی تهدید به مرگ شد. خشنود در یکی از شماره های سعادت افراد راجع به این موضوع می‌نویسد:
«مدیر این روزنامه را به خطر مرگ تهدید می کنند، از اینکه مدیر روزنامه سعادت افراد نسبت به میهن پرستی، درستی و صحت عمل خود نسبت به وظیفة روزنامه نگاری اطمینان و ایمان و مدارک کافی موجود داشته ولی اینکه وابسته به هیچ حزب و دسته ای باشد در نهایت شهامت و بدون کمترین خوف و هراس از هر کس و ناکس تا حد از خود گذشتگی بر علیه خائنین به کشور و دزدان اجتماع بر مبارزة خود ادامه داده و می دهد به تحریک معدودی خائن و خودسر و آشوب طلب وی را به خطر مرگ تهدید می کنند که در این صورت فقط به منظور استحضار از جریان امر مکتوباً تهدیدکنندگان را به مراجع صلاحیت دار ارتشی و انتظامی معرفی، لکن کماکان به روش سیاسی و انتقادی و اجتماعی خود ادامه خواهد داد. »
به یقین مهمترین ویژگی سعادت افراد را باید نگارش مطالب انتقادی به صریح ترین شکل ممکن دانست. خشنودپژوه که از بزرگترین مخالفان قوام السلطنه و دار و دستة وی بود به بهانة تحریک افکار عمومی به اهانت آشکار دست می زد و البته دیگر روزنامه نگاران را با به کار بردن الفاظ خاصی بر علیه مرتجعین آن روزها مورد خطاب قرار می داد. در سرمقالة شمارة پانزدهم سعادت افراد با تیر درشت چنین آمده است:
«خاک بر سر روزنامه نویسی که از دزدان اجتماع بهراسد و تا نفس در بدن و قلم در دست دارد علیه ستمگران و غاصبین حقوق مردم نتازد. تشخیص جرم با قانون و تعیین مجازات انواع جرایم عمومی هر کس به حکم قانون با دستگاه‌های قضایی است. دزدان و غارتگران و مرتکبین با جنحه و جنایت در یک شهر بدانند که نمی توانند با استشهاد و نشر اکاذیب یا جعل امضای غیر و به صرف ادعای واهی خود را پاک جلوه گر و فرد یا افرادی صالح و خدمتگزار را گنه کار معرفی نمایند...»
از نکات قابل توجه و ماندگار سعادت افراد چاپ فوق العاده ای بود که در چند شمارة این جریده، پیاپی گنجانده شد. این فوق العاده راجع به اقدامات قنبرخان چهاردهی و اعمال قدرت در انتخابات دورة هفدهم مجلس شورای ملّی در لاهیجان بود که درگیری های زیادی را به همراه داشت و منجر به کشته شدن شخصی به نام «علی خشنودنسب» که خواهرزادة مدیر سعادت افراد بود، شد. خشنودپژوه که در انتخابات آن دوره حامی کاندیدای مخالف قنبرخان چهاردهی بود بعد از این واقعه برای کسب احقاق حق مورد ادعای خود اقدام به چاپ این فوق العاده نمود که سر و صدای زیادی در آن سالها ایجاد نمود. برای درج در تاریخ، متن این شماره فوق‌العاده را در ادامه می آوریم.
فوق العاده سعادت افراد
مملکتی را کـه مجـازات  نیست                        امن و امان می نتوان کرد زیست
ای آزادی
چه خوب است هر چه زودتر از بین یک اجتماع فاسد – معدودی تودة رذل و قلدر و زورگو چند تنی سالوس و مفسده جو و جاه طلب از بین آن مفسده جویانی که در هر شهر و بلد ریشه دوانیده اند رخت بر بندی و بروی!
هم میهنان شرافتمد! با اینکه به شهادت مندرجات صفحات شماره های روزنامة سعادت افراد همه وقت هم‌میهنان مخصوصاً اهالی شهرستان لاهیجان به رعایت از اصول آزادی فردی و معنی حقیقی آن خاصه آزادی در انتخابات و حفظ نظم و آسایش عمومی دلالت و راهنمایی شده اند مع‌هذا معدودی سالوس و عوام‌فریب – چند نفری دزد و ستمگر و متظاهر و ماجراجو – افرادی فرومایه و جاه طلب که داعیة وکالت در سر داشتند با وسایل مزوّرانه چه با تبلیغات و تلفیقات شوم و ناروا و چه به وسیلة تطمیع و تهدید به منظور نیل به مقصود پلید خود عوام الناسی علاوه از چند هزار نفر را فریفته تا آنکه روز بیست و هفتم بهمن ماه 330[1] توانسته اند یک همشیره زادة معصوم و بی‌طرف و معیل به نام علی خشنودنسب از من را مورد هدف چند تیر قرار [و] وی را از پا درآورده، مقتول بگرداند  و عایله ای را بیچاره و مضطر و همچنین تقی قوامی، عموزاده ام را که فقط و فقط منظورش ادای وظیفة قانونی و استفاده از حق آزادی فردی خود مبنی به دادن رأی و اخذ تعرفه بوده و گناهش را این می دانستند که معیشت وی و اطفالش از جوانمردی قنبرخان اداره می شود به تظاهر با مشت و لگد چند ضربه چاقو مضروب و مجروح و بستری نمایند که به محض اطلاع از وقوع حادثه به معیّت عیالِ مقتول و همشیره زادة دیگرم [به] لاهیجان عزیمت [و] جریان قضیه را ضمن معرفی چند تن از مظنونین به قتل و ضرب و جرح به ادارات شهربانی و دادسرا گزارش تا آنکه مسببین و محرکین متظاهر و مرتکب اصلی دستگیر [و] تحت پیگرد و تعقیب قرار و مجازات شوند.
ناگفته نماند چون مشاهده شده است در این حادثه حافظ اصول آزادی اجتماعی در انتخابات فقط و فقط نیروی منظم ارتش به فرماندهی تیمسار معظم سرتیپ مغروری و شخص تیمسار شوکت به پیروی از منویات شاهنشاه آزادیخواه و عدالت گستر بوده و می باشد که اینجانب هم تابع احساسات نشده بلکه علل وقوع یک چنین حادثه و فاجعه[ای] ضمناً مجازات شدید عده ای مغرض و آشوب طلب خائن به کشور را (که می خواستند این قتل و کشتار مرتکبه را پیراهن عثمان قرار [داده] سبب فجایع بیشتری شده و بلکه شهرستان لاهیجان و حومه را مرکز آتش سوزنده ای مبدّل تا خود از آب گل آلود و بازار آشفته ماهی صید نمایند) به مقامات صلاحیت دار انتظامی و دادگستری برگزار یعنی مصالح عمومی کشور و افراد را ترجیح بر احساسات خود و سکوت اختیار نموده در عین حال تکراراً می گوییم (ای آزادی) چه خوبست هر چه زودتر از بین چند نفری پلید و فاسد معدودی تودة رذل و قلدر و زورگو – چند تنی سالوس و مفسده و جاه طلب – از بین آن مفسده-جویانی که در هر شهر و بلد ریشه دوانیده اند رخت بربندی و بروی تا آنکه میلیون‌ها افراد پاک و شرافتمند لکن ضعیف و از هر چیز محرومِ این کشور برای همیشه از شرّ امیال پست و پلید معدودی ستمگر و بوقلمون صفت آسوده باشند.
راست می گویم و از کس نبود پروایم        فاش می گویم و از عهده برون می آیم
 مشروح مطالب و نشر مفصل جریان امر در شمارة بعد روزنامه به سمع خوانندگان گرامی خواهد رسید.
29/11/30[13]  - مدیر روزنامة سعادت افراد – ابوالقاسم خشنود
ابوالقاسم خشنودپژوه به‌رغم تحصیلات محدودی که داشت توانست با مدیریت روزنامة تحت اختیار خود در عرصة مطبوعات گیلان قریب سه سال به عنوان تریبونی آزاد بر علیة مخالفان دولت دکتر مصدق فعالیت نماید و با اینکه بارها از طرف مخالفان خود تهدید به مرگ شد اما هیچ‌گاه از مواضع تبیین شده اش عقب‌نشینی ننمود. وی در سی ام آذر 1344 در شصت و چهار سالگی چشم از جهان فرو بست. جنازه اش در وادی آقا سید محمد یمنی لاهیجان به خاک سپرده شد. وی در طول عمرش دو بار اقدام به وصلت کرد که بار نخست با دختر میرزا قاسم شعاع التجار یکی از تجار روشن بین لاهیجان پیوند زناشویی بست اما فرزندی حاصل نشد. با این حال در ازدواج مجدد صاحب دو فرزند دختر شد که اینک در قید حیات هستند.
منبع: مطبوعات بهارستان شماره 2
پی نوشت
2. سعادت افراد، شمارة 26، سه شنبه 4 شهریور 1331، ص 1.
3. در متن اصلی: بگوراندر