خاستگاه و نتايج قيام 15 خرداد 1342

شناخت پديده انقلاب اسلامي ، بي ترديد درگروه فهم و درک قيام 15 خرداد است . وبدون مطالعه آن نمي توان برريشه هاي انقلاب اسلامي اشراف يافت . قيام 15 خرداد 1342 که برآيند تلاش دوساله امام خميني (ره ) بخش هايي ازروحانيت و مردم براي اصلاح مفاسد رژيم پهلوي بود بايد نقطه آغازين انقلاب اسلامي دانست . طوري که حضرت امام مي فرمايند :
« در15 خرداد 1342 پهلويان وهواداران و سردمداران جنايتکارشان با دست ستم شاهي خود گورخودرا کندند و سقوط و ننگ ابدي را براي خويش به جا گذاشتند .»  ( صحيفه امام، ج 16،ص290)
خاستگاه قيام :
خاستگاه سياسي قيام 15 خرداد به روحانيت بازمي گشت . هرچند روحانيت ازدوره مشروطيت درسطوح متفاوت درحوادث مختلفي چون مشروطه ، جنگ هاي جهاني ، درگيري بارضاشاه وجريان ملي شدن نفت ، ايفانقش نموده بود ، اماهيچ گاه همچون 15 خرداد ، درراس رهبري نبود . اين امرنه تنها به خاطر ماهيت قيام که به دليل شم سياسي رهبرانقلاب ، يعني حضرت امام خميني (ره ) صورت مي گرفت ؛ زيرا ايشان که درزمان حيات آيت الله العظمي بروجردي بيشتر به تحقيق و تدريس مشغول بودند ، پس ازدرگذشت مرجع بزرگ شيعيان به ازخودبيگانگي سياسي جامعه خاتمه داد وبادشمن قلمداد نمودن رژيم شاه و دولت ، زمينه را براي درگيري سياسي مردم و ماموران شاه فراهم نمود.
خطابه ها و اعلاميه هاي رهبرقيام که انبوه تحصيل کردگان و اقشار شهري و روستايي را مخاطب قرار داده بودند ، با لحن ميهن دوستانه ، ضد استعماري ، آنان رابه رهاکردن فرهنگ وارزش هاي غربي ومقابله با سياست هاي فرهنگي شاه دعوت مي کردند ، ايشان باتاکيد براسلام به عنوان پشتوانه کشورايران ، سياست هاي معاوضه جويانه خاندان پهلوي باروحانيت را ناقض استقلال کشورتلقي مي کردند ، بنابراين ، امام خميني (ره ) به منظور بازگشت به سوي فرهنگ خودي مردم را به نفي ارزش هاي ضد ديني و ضدايراني ترغيب مي نمود.
اما با قاطعيت مي توان گفت که اگر قيام 15 خرداد رخ نمي داد . اولا" آگاهي و تفکر انقلابي درمردم آن گونه رشد نمي کرد وازسويي روحانيت وبه ويژه امام خميني ( ره ) درمرکزيت نيروهاي معارض رژيم قرارنمي گرفت و همراه با تشکيل سازمان ها و گروه هاي اسلامي ، چهره واقعي شاه و عمال او براي مردم آشکارنمي گرديد
مردم که ساليان درازي شاهد ازخودبيگانگي سياسي و فرهنگي خود بودند ، اکنون بازگشت به فرهنگ خودي رادرمان دردهاي خود تلقي مي کردند . بنابراين فرهنگ جامعه ايران ، منشاء و خاستگاه فرهنگ قيام 15 خرداد مي باشد که يک فرهنگ ناب واصيل ايراني واسلامي بود. تهاجم به اين فرهنگ وازبين رفتن آن براي نيروهاي سياسي – فرهنگي مردم ايران قابل تحمل نبود وجامعه روحانيت به رهبري امام خميني ( ره ) انگيزش فرهنگي مردم درقيام مذکور را برعهده داشت .
هرچند برخي نظريه پردازان چپ کوشيدند قيام 15 خرداد راحرکتي يکسو نگرانه ازسوي مذهبيون برشمارند و انگيزه حرکت نيروهاي مذهبي را دربه خاطر افتادن موقعيت مالکان و مصالح روحانيت قلمداد نمايند ؛ ولي واقعيت اين بود که رهبرقيام ، يعني حضرت امام خميني (ره ) خود را رهبريک قشر خاص اجتماعي نمي دانست وحتي عموما" درسخنراني هايش به وضعيت فقرا توجه خاصي داشت ، به همين خاطرخاستگاه اجتماعي قيام را بايد دروجود همه اقشار جامعه جستجو نمود و نگاهي به اسامي شهدا ، مجروحين ودستگيرشدگان قيام 15 خرداد نشان مي دهد که ازدانشجو تا کارگر وازروحاني تا بازاري دراين قيام شرکت داشتند .
نتايج قيام
درخلال اصلاحات شاه و اوج گيري مخالفت روحانيت باآن ، شرق و غرب اختلافات خودرا کنارگذاشته وهردو بااين نهضت مذهبي به مخالفت پرداختند . اين امر و متعاقب آن تبليغات غربي ها باعث شد که جهانيان ازشناخت چهره واقعي اسلام محروم بمانند .
ازطرفي سرکوب قيام و حکومت نظامي باعث سرخوردگي نيروهاي انقلابي درنخستين سال هاي پس ازسال 1343 گرديد . رهبران قيام ، تبعيد يا زنداني شدند و پيرو آن فعاليت هاي سياسي و اجتماعي محدود گرديد و تندروها درحکومت شاه قدرت گرفتند ودرنتيجه زمينه براي شدت عمل درزندان ها فراهم آمد ودرمقابل جنبش مسلحانه نيز رشد کرد که اين امر را نيزمي توان ازنتايج 15 خرداد محسوب نمود.
اما با قاطعيت مي توان گفت که اگر قيام 15 خرداد رخ نمي داد . اولا" آگاهي و تفکر انقلابي درمردم آن گونه رشد نمي کرد وازسويي روحانيت وبه ويژه امام خميني ( ره ) درمرکزيت نيروهاي معارض رژيم قرارنمي گرفت و همراه با تشکيل سازمان ها و گروه هاي اسلامي ، چهره واقعي شاه و عمال او براي مردم آشکارنمي گرديد .
خاستگاه اجتماعي قيام را بايد دروجود همه اقشار جامعه جستجو نمود و نگاهي به اسامي شهدا ، مجروحين ودستگيرشدگان قيام 15 خرداد نشان مي دهد که ازدانشجو تا کارگر وازروحاني تا بازاري دراين قيام شرکت داشتند
دريک جمع بندي ، مي توان گفت ، هرچند پس ازقيام 15 خرداد فرهنگ نوين مبارزه حول محور روحانيت وبالاخص امام خميني ( ره ) پا گرفت ، اما بيشترين پيامدهاي مثبت اين قيام ، نتايج سياسي آن محسوب مي شوند . اين نتايج عبارتند از:
1 – الگو قرارگرفتن مذهب براي مبارزه ورويکرد بيشتر نيروهاي مبارزه به مذهب .
2 – افزايش رشد سياسي روحانيت وحوزه هاي علميه و ورود به صفحه هاي سياست کشور.
3 – رشدو آگاهي توده هاي مردم و تکامل مبارزات سياسي آنها .
4 – افشاي چهره رياکارانه شاه و ماهيت رژيم وي براي توده هاي مردم .
5 – تثبيت مرجعيت ورهبري امام خميني (ره ) باتاييد مراجع ، علما ، حمايت و پشتيباني مردم .
6 – احساس ضرورت تشکل براي ادامه مبارزه .
خاتمه
بالاخره دريک کلام ، مي توان گفت که قيام 15 خرداد 1342 ، علاوه برافزايش آگاهي سياسي مردم و تعيين و تثبيت رهبري آن ، گروه هاي سياسي غيرمذهبي وملي را به تدريج به حاشيه راند .