حماسه 19 دي‌ماه 56 قم؛ جرقه‌ پيروزي انقلاب اسلامي

از اين رو گذشت زمان فاصله ميان آن‌ها و مردم جامعه‌شان را روز به روز افزايش داده و به تدريج زياده‌خواهي و راحت طلبي آن‌ها در مقابل ملت‌شان قرار مي‌گيرد و به تافته‌جدا‌بافته‌‌اي تبديل‌شان مي‌كند كه هيچ ارتباطي با اجزاي اصلي تشكيل‌دهنده‌شان، يعني مردم ندارند. غفلت اين حكومت‌ها از توجه به خواست‌ها و نيازهاي مردم آن‌ها را از درك شرايط موجود محروم كرده و به خواب سنگيني فرو مي‌برد و خود خواسته و ناخواسته اما جاهلانه مردم‌شان را در تنگنا و بن‌بستي قرار مي‌دهند تا اولين جرقه‌هاي اعتراضات مردمي خواب بي‌وقت‌شان را به كابوسي هولناك تبديل كند؛ كابوس وحشتناكي كه به راحتي دست از سرشان بر نمي‌دارد تا واقعيت‌ها و شرايط جامعه كه آن‌ها بر رويشان چشم بر هم گذاشته‌اند همچون موجي، هستي خيالي آن‌ها را نيست و نابود كند. در اين جا اين سؤال مطرح مي‌شود: واقعيت‌هايي كه اين چنين ميان مردم يك جامعه و حكومت‌ها نقش اساسي ايفا مي‌كنند و شرط بقاي آن‌ها هستند چيستند؟ آيا وجودشان ذاتاً و في‌نفسه پوشيده و مخفي است كه حكومت‌هاي مستبد قادر به ديدن‌شان نيستند؟ و يا اينكه از شدت وضوح و روشني و فقط به علت عدم مشروعيت حكومت‌هاي استبدادي به چشم نمي‌آيند؟
 
تمركز بر روي تاريخ قيام‌ها و جنبش‌هاي مردمي نشان مي‌دهد واقعيت‌هاي موجود در يك جامعه كه در زندگي مردم داراي اهميت هستند اموري في‌نفسه پوشيده و مخفي نيستند اما چون در بسياري مواقع با اهداف سودجويانه و غير واقع‌بينانه حكومت‌هاي نامشروع و غير مردمي تلاقي پيدا مي‌كنند ناديده گرفته مي‌شوند. از جمله اين واقعيت‌ها كه شريان اصلي حيات يك ملت را تشكيل مي‌دهند توجه به سنت‌ها و ارزش‌هايي است كه ريشه در فرهنگ مردم آن جامعه دارد، سنت‌ها و ارزش‌هاي فرهنگي كه مردم با آن‌ها زندگي‌ مي‌كنند و پاسداشت‌شان داراي ارج و قرب و اهميت بسياري است. از جمله اين سنت‌ها و ارزش‌هاي ريشه‌اي كه از گذشته‌هاي دور در ميان ايرانيان وجود داشته روحيه بيگانه ستيزي و همراهي با حكومت‌هايي است كه استقلال كشورشان را حفظ كرده و شعائر ديني آن‌ها را محترم شمرده‌اند. هرگاه حكومت‌ها به هر دليل به اين امور بي‌توجه بوده و فقط به منافع خودشان توجه كرده‌اند مردم ايران در مقابل‌شان ايستاده‌اند و علت اصلي بي‌شمار جنبش‌ها و قيام‌هاي مردمي بوده‌اند. در اين يادداشت سعي بر آن ‌است كه به يكي از اين جنبش‌ها و قيام‌هاي مردمي كه از جمله جرقه‌هاي اصلي پيروزي انقلاب اسلامي ايران است پرداخته شود.
حكومت‌ پهلوي و بي‌توجهي به خواست‌هاي مرد
در حكومت پهلوي به علت آن كه همه امور اساسي جامعه كه در زندگي مردم تأثير مي‌گذاشت به تصميمات يك نفر ختم مي‌شد و اجرا كنندگان برنامه‌هاي اجتماع هم معمولاً افرادي غير مستقل و تابع دستورات بي‌چون و چراي او بودند، به خواست‌هاي مردم جامعه اهميتي داده نمي‌شد و مردم خودشان را شريك در امور كشور و مملكت نمي‌دانستند، از اين رو گذشت زمان فاصله ميان مردم و حكومت‌ را عميق‌تر مي‌كرد و مردم خودشان را افراد جامعه‌اي مي‌دانستند كه حكومتش متعلق به آن‌ها نيست.
حكومت‌ پهلوي و توجه به قدرت‌هاي خارجي
حكومت‌ پهلوي و به ويژه شاه به علت اينكه از ابتدا به خواست بيگانگان و قدرت‌هاي ديگر به حكومت رسيده بودند، هيچ‌گاه در اداره كشور و تصميم‌گيري‌ها استقلال نداشتند و مدام براي عبور از موانع ايجاد شده در كشور و گشودن انسدادهاي سياسي به آن‌ها متوسل مي‌شدند. اين امر حكومت پهلوي را به اجراكننده بي‌چون و چراي برنامه‌هاي قدرت‌هاي ديگر به ويژه آمريكا تبديل كرده بود تا جايي كه با روي كار آمدن هر رييس جمهوري در امريكا اجراي سياست‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي ويژه‌اي به دربار ايران تحميل و شاه به عامل اصلي اجراي تصميم بيگانگان تبديل مي‌شد، به عنوان مثال با روي كار آمدن كندي در امريكا و انجام برنامه‌هاي اصلاحي از سوي او، برنامه‌هايي با عنوان «اصلاحات ارضي» در ايران و «انقلاب سفيد شاه» در ظاهر با توجه به نيازهاي جامعه و اهميت به شرايط اقتصادي جامعه ايران به اجرا درآمد.
 
حكومت پهلوي و بي‌توجهي به باورهاي مذهبي مردم
با وجود اينكه جامعه ايران همواره جامعه‌اي ديندار با علايق و ارزش‌هاي مذهبي بوده است، حكومت پهلوي در دوران حضورش در ايران هيچ‌گاه نتوانست اين واقعيت‌ حياتي را بپذيرد و به جاي اينكه در باور به اين امر و كمك به اجرايي شدن دستورات اسلام در كنار مردم قرار بگيرد برعكس سياست‌هاي تقليد‌ي‌اش را آنچنان تنظيم كرد كه در مقابل باورهاي مذهبي مردم مسلمان ايران قرار بگيرد و عوام‌فريبي‌هاي شاه هم نتوانست حكومت‌ پهلوي را در راستاي خواست و نظر مردم قرار دهد.
حكومت‌ پهلوي و بي‌توجهي به بزرگان دين
مردم مسلمان ايران هميشه به بزرگان دين و مراجع تقليدشان احترام گذاشته و آن‌ها را به عنوان سرآمدان تفكر و انديشه اسلامي به حساب آورده و هميشه كلام آن‌ها را به عنون فصل الخطاب امور تلقي كرده‌اند. حكومت و درباريان پهلوي به جاي اينكه اين واقعيت تاريخي را درك كرده و خودشان را با اين امر عيني مطابقت دهند سعي بيهوده‌شان بر آن بود تا ميان مردم و بزرگان دين فاصله انداخته و مردم را نسبت به باورهاي ديني‌شان بي‌توجه كنند. امري كه تأثيري برعكس گذاشت و فعاليت‌شان بيش از اينكه به مقبوليت‌شان در ميان مردم كمك كند هر چه بيشتر اعتماد مردم را از حكومت پهلوي سلب كرد. تبعيد بزرگان دين و منزوي كردن رهبران ديني و فعاليت‌هاي سياسي آن‌ها از جمله اين فعاليت‌هاي بيهوده بوده است.
 
17 دي ماه سال 1356، مقاله اهانت آميز روزنامه اطلاعات با عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه»
با آغاز اعتراضات پيدا و پنهان مردمي و گسترش آن به اقصي نقاط كشور وضعيت سياسي حكومت پهلوي هر روز متزلزل‌تر از قبل مي‌گشت، با وجود شرايط امنيتي بسيار شديدي كه از سوي حكومت به اجرا درآمده بود نوارها و اعلاميه‌هايي كه حاوي سخنراني‌هاي امام خميني (ره) بود در همه جا پخش مي‌شد و روحيه انقلابي‌گري مردم را تشديد مي‌كرد. در اين شرايط انقلابي و حساس كشور كه مردم با هدايت روحانيت مبارز هر روز بر دامنه اعتراضات خود مي‌افزودند، مقاله اهانت‌آميزي با عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» با امضاي مستعار «رشيدي مطلق» در تاريخ 17 دي ماه 56 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد. در اين مقاله نويسنده با حمايت از اقدامات شاه در اجراي برنامه «اصلاحات ارضي»- همان برنامه‌اي كه به تقليد از برنامه كندي رئيس جمهور امريكا در ايران به اجرا درآمده بود- اهانت‌هايي بي‌شرمانه را به رهبر انقلابي مردم حضرت امام خميني (ره) نسبت داده و با وجود نارضايتي‌هاي گسترده مردم همه اقدامات شاه را مورد تأييد قرار داده بود. اين مقاله اهانت‌آميز در سالگرد كشف حجاب در ايران اسلامي انتشار يافت.
واكنش به انتشار مقاله اهانت‌آميز روزنامه اطلاعات
با انتشار مقاله اهانت‌آميز در روزنامه اطلاعات جمعي از طلاب و روحانيون قم با حضور در منازل مدرسين معروف حوزه و مراجع تقليد و تعطيلي كلاس‌هاي درسشان زمينه‌ اولين اعتراضات را به اين اقدام بي‌شرمانه فراهم آوردند. اين مقاله توسط طلاب و روحانيون دست به دست و خوانده مي‌شد تا مبادا اين اهانت آشكار از چشمان انقلابيون مخفي بماند. سكوت در برابر اين اقدام رژيم جايز نبود و ‌بايد عكس‌العمل مناسبي صورت مي‌گرفت. مراجع قم هم در ديدارهايشان با طلاب و حوزويان به همين مطلب اشاره كردند. حركت‌هاي اعتراض‌آميزي كه با عكس‌العمل اوليه روحانيون قم آغاز گرديده بود در روزهاي 18 و 19 دي ماه 56 ابعاد گسترده‌تري به خود گرفته و به تدريج كسبه و بازاريان و مردم هم با اين اعتراضات همراهي نشان داده و راهپيمايي‌هاي مختلفي در گوشه و كنار شهر قم صورت مي‌پذيرد. كم‌كم شهر قم كه همواره با وجود مرجعيت آگاه و روحانيت مبارز كانون مبارزات مردمي بود، در اعتراض به چاپ مقاله اهانت‌آميز روزنامه اطلاعات يكپارچه اعتراض و فرياد مي‌گردد؛ اعتراضاتي كه در بعدازظهر 19 دي ماه 56 با حمله بي‌رحمانه نيروهاي رژيم و گارد شاهنشاهي به خاك و خون كشيده شده و بسياري از راهپيمايان شهر قم شهيد و مجروح مي‌گردند.
حماسه 19 دي ماه 56 شهر قم، جرقه انقلاب
بعد از قيام 15 خرداد 42 كه رژيم شاهنشاهي به نارضايتي عميق مردم از خودش پي‌برده بود با به وجود آوردن شرايط امنيتي شديد سعي مي‌كرد قيام‌هاي مردمي را كنترل كرده و حيات خودش را تضمين كند، در عكس‌العملي كه روحانيون و مردم قم به عنوان كانون تپنده هدايت ديني انقلاب مردم به انتشار مقاله اهانت‌آميز نشان دادند شمارش معكوس پايان حيات رژيم پهلوي شروع شد و اين حماسه خونين مردم و حوزويان قم به عنوان «جرقه انقلاب» حركت‌ها و جنبش‌هاي مردمي را در رسيدن به پيروزي‌ نهايي در بهمن‌ماه سال 57 شدت بخشيد، به ويژه اينكه برگزاري مراسم «چهلم» شهدا به عنوان يك حركت اعتراضي ديگر تبديل به يك سنت انقلابي شده و در شهرهاي ديگر هم برگزار گرديد تا ايران اسلامي در برابر حكومت نامشروع و ستمگر پهلوي يكپارچه فرياد و اعتراض شود.
قصد رژيم پهلوي از انتشار مقاله اهانت‌آميز روزنامه اطلاعات
شهادت مشكوك آيت‌الله مصطفي خميني در آبان ماه سال 56، با وجود اينكه امام خميني (ره) در تبعيد به سر مي‌بردند، در كشور به برگزاري مراسم‌ سوگواري بي‌شماري انجاميد و مردم همچنان استحكام پيوند ناگسستني خودشان را با روحانيت بيدار و آگاه نشان دادند، يعني آنچه كه دستگاه عريض و طويل و فاسد پهلوي همواره از آن مي‌ترسيد و به هر وسيله‌اي مي‌خواست اين ارتباط را تضعيف و قطع كند. دستگاه امنيتي رژيم با وجود تمامي امكاناتي كه در اختيار گرفته بود همچنان در كنترل حركت‌هاي مردمي و جلوگيري از توزيع نوارها و اعلاميه‌هاي سخنراني‌هاي حضرت امام (ره) ناتوان بود، از اين رو انتشار مقاله روزنامه اطلاعات را مي‌توان عكس‌العمل جاهلانه رژيم به هدايت آگاهانه حركت‌هاي مردمي و انقلابي توسط مرجعيت و روحانيت آگاه دانست تا شايد وجهه روحانيت تضعيف شده و ميان مردم و رهبر ديني‌شان شكاف و اختلاف به وجود آيد. عكس‌العملي كه با شكل‌گيري حماسه 19 دي ماه 56 خلاف آن ثابت شده و رژيم پهلوي را در سراشيبي سقوط قرار داد.
نويسنده مقاله اهانت‌آميز روزنامه اطلاعات چه كسي بود؟
پس از حماسه 19 دي 56 شهر قم، نه شاه و نه هيچ كدام از درباريان پهلوي مسئوليت نوشتن مقاله اهانت‌آميز را كه با نام مستعار «رشيدي مطلق» به چاپ رسيده بود به عهده نگرفتند، گروهي شخص شاه را نويسنده اصلي مقاله مي‌دانستند و گروهي ديگر دربار پهلوي را، اما اين مطلب غيرقابل انكار است كه نوشتن مقاله چه توسط خود شاه و چه توسط درباريان نزديك به شاه صورت گرفته باشد با هماهنگي شاه بوده و او در جريان انتشار مقاله قرار گرفته و انتشار مقاله جز با نظر مثبت شاه غير ممكن بوده است.