نامه همایی به تقی‌زاده

قربان وجود مقدّست گردم؛
«لطف‌ها می‌‏کنی ای خاک رهت تاج سرم». دیر زمانی است که بنده با آثار قلمی و تحقیقات علمی و ادبی آن وجود محترم که در این دوره یعنی عهد غربت علم و فضل بهترین مایه انس و تسلیت غریبان یعنی بازماندگان اهل دانش و فضیلت است آشنا و مأنوس امّا از دیدار آن حضرت بی ‏نصیب و محرومم.
یا قوم أذنی لبعض الحیِّ عاشقه / و الأذن تعشق قبل العین احیانا
دو بیت ذیل از طغرائی اصفهانی است:
غریبٌ غریب الفضل و المقدور و الهوی / اَلا کلُّ حال الفاضلین غریبٌ
و ما لیَ ذنبٌ یقتضی مثلَ حالتی / سوی أنّنی فیما یُقال ادیبٌ
زنهار مقصود بنده نه این است که خود را جزو فضلا و علما بدانم! من تنها از این موهبت الهی ممنونم که مقام و مرتبه علم و فضل را می‌شناسم و به‏‌ حقیقت می‌دانم که خود عالم و فاضل نیستم و دعوی بیجا در علم و فضل ندارم و اگر درِ دعوی زنم از روی دانش و معرفت شرمسارم.
امّا بی ‏اندازه متأسّف و متأثرم که در این ظلمتکده جهل و نادانی وجود امثال حضرت مستطاب عالی که ستارگان قدر اول دانش و بینش هستید انگشت‏ شمار است و می‌دانم که با وجود مقتضیات و موانع عصر حاضر دعای «کثَّر اللّهُ امثالَکم» هم مقرون به اجابت نخواهد بود.
بالجمله از الطاف و تشویق‏‌های بی‌آلایش حضرت مستطاب عالی که مکرّر به‌وسیله آقای حسین پرویز صاحب کتابخانه طهران حفظه اللّه به بنده ابلاغ شده است بی اندازه سپاسگزارم و زبانم از ادای حقّ امتنان عاجز و ناتوان است.
باور بفرمائید که در مقابل چند سال رنج و زحمت که در تألیف و تصحیح دو سه کتاب کشیده‏‌ام به همین مایه اجر که به نظر انور عالی رسیده و مورد پسند و قدردانی آن وجود محترم که در سراسر شؤون علمی و ادبی و اجتماعی این کشور پیوسته منبع فیض و رحمت و سرچشمه قدس و طهارت معنوی بوده است واقع شده کاملاً راضی و خرسندم. زیرا که من در تحمّل زحمت و بذل جهد و طاقت در کارهای علمی و ادبی جز این مزد نمی‌طلبم که در نظر کارشناس حقیقی مورد قبول واقع شده باشد. «مراد اهل حقیقت قبول اهل دل است».
مدتی بود که بهانه تصدیع می‌جستم باشد که ادای شکر را برخی به عرض برسانم تا این اوقات که به‏‌توسط آقای پرویز حفظه اللّه مأخذ یکی از حواشی غزّالی نامه را خواسته بودید موقع را مغتنم شمرده به عرض این نامه مبادرت جستم امید است که به جوابم قرین افتخار فرمائید.
اما مأخذ اینکه در کتاب غزّالی نامه حاشیه ص ۲۴ نوشته‏‌ام که در سال ۵۴۶ حسین بن ابوالهیجا روی قبر اسمعیل بن جعفر الصادق علیه السلام بقعه ساخت حاشیه کتاب فرق الشیعه تألیف ابی‌محمّد حسن بن موسی النوبختی است (چاپ نجف، ص ۶۷).
محشّی درباره اسمعیل بن جعفر می‌نویسد: «عدّه الشیخ فی رجاله من اصحاب الامام الصادق علیه‏‌السلام و کان رجلاً صالحاً و کان اکبر اخوته و کان ابوه الصادق علیه‌السلام شدیدَ المحبه له و البرّ به و کان یظنّ قومٌ من الشیعه فی حیاه ابیه انّه القائم بعده و الخلیفه له اذ کان اکبر اخوته سنّاً و اهل ابیه الیه و اکرامه له فمات فی حیات ابیه بالعریض و حمل علی رقاب الرجال الی المدینه حتّی دفن بالبقیع سنه ۱۳۳ فحزن علیه ابوه حزناً شدیداً و تقدم الی سریره بغیر حذاء و لا رداءٍ فأمر بوضع سریره علی الارض من قبل دفنه مراراً کثیره و کان یکشف عن وجهه و ینظر الیه یرید بذلک تحقیق امر وفاته عند الظانّین خلافته له من بعده و ازاله الشّبهه عنهم فی حیاته و فی سنه ۵۴۶ وصل المدینه الحسین بن ابیالهیجاء وزیر العبیدلی فبنی علی مشهده قبّه» انتهی.
فرق الشیعه چاپ نجف با مقدمه سید هبهالدین شهرستانی و تصحیح و تعلیقات سید محمّدصادق بحرالعلوم نشر شده و در حقیقت تجدید طبعی است از چاپ قدیم استانبول با حواشی و تعلیقات تازه که در چاپ استانبول نیست.
خواهشمندم در این باره و همچنین درباره دیگر مطالب غزّالی نامه و نصیحه الملوک و کتاب التفهیم هرگونه نظری دارید از اظهار و یادآوری ممنون و مفتخرم فرمائید. والسلام.
به تاریخ ۱۹ بهمن‏ماه ۱۳۲۰ شمسی هجری مطابق محرّم ۱۳۶۱ قمری هجری - (جلال- همائی)