ملی شدن نفت، مقدمه استقلال و آزادی
ماحصل انقلاب مشروطه قانون اساسی و حاکمیت ملی بود؛ آنچه در دوره های بعد چندان مورد توجه قرار نگرفت. اجرای این قانون در پرتو مداخله استعمار روس و انگلیس و ضعف نیروهای داخل جامعه به محاق رفته بود. مشکل ایران در آن دوران نوعی اقتصاد آلوده به فساد بود که غالبا تحت تاثیر کشورها و عوامل آن ها در داخل کشور بود. مصدق از زمان ورود به مجلس تلاش کرد تا دست کم در همان فراکسیون اقلیت پارلمان، صیانت از ملی شدن نفت و تلاش برای آزادی خواهی را پیگیری کند. مخالفت با واگذاری امتیاز نفت به انگلیس در سال ۱۹۳۲ و به دنبال آن انتقاد از واگذاری نفت به روس ها از جمله مخالفت هایی است که او در عرصه نفت انجام داد. استدلال مصدق آن زمان بر این بود، مادامی که اراضی ایران در اشغال کشورهای بیگانه است هیچ امتیازی به آن ها ارایه نخواهد شد. در همین حال بود که هنگام واگذاری امتیاز نفت به روس ها و طرح مصوبه آن در مجلس، نمایندگان حزب توده به دفاع از آن پرداختند. مصدق همچنین بر این باور بود که اگر امتیازاتی در شمال و جنوب به روس ها و انگلیس ها واگذار کنیم آن موقع ایران را به دو منطقه نفوذ تبدیل کرده ایم و استقلالی برای کشور باقی نخواهد ماند. در همین زمینه نمایندگان نهضت ملی حاضر در مجلس پانزدهم وقتی قرارداد «گس گلشائیان» در صحن مطرح شد با تاکید بر گفته های مصدق به نقد این مصوبه پرداختند و با ارایه نطق های پیش از دستور و اطلاع رسانی در جامعه نگذاشتند که در مجلس پانزدهم این قرارداد به تصویب برسد. مصدق چه آن زمان که در مجلس حضور داشت و چه آن هنگام که دورادور نمایندگان نهضت ملی و آزادیخواه را هدایت می کرد اگرچه مدام در اقلیت قرار داشت اما توانست عامه مردم را با خود همراه کند. مصدق در همین حال می دانست که نهادمند کردن مردم نیازمند وجود احزاب قوی و کارآمد است و بارها نیز در صحبت هایش بر این موضوع تاکید کرد. حتی خودش در راه اندازی حزب پیشگام شد. اما او آفت تشکل گرایی و به وجود آمدن حزب در ایران را قدرت خواهی مردم می دانست، این که افراد صرفا حضور در حزب را به معنای به قدرت رسیدن تلقی می کنند نه آگاه سازی طبقات مختلف اجتماعی و نوعی ایجاد تشکل. مصدق عاقبت نیز در کودتای ۲۸ مرداد گریبانگیر همین آفت سیاسی در ایران شد. مردم همواره از سیاست های استقلال طلبانه مصدق حمایت می کردند، اما درست در جایی حضور مردم برای دفاع از مصدق کارساز نشد که فقدان وجود حزب و تشکل سازماندهی شده. در کشور احساس می شد. الگوهایی که مصدق برای نوسازی و توسعه در ایران پیاده کرد، الگویی مبتنی بر ویژگی های جامعه ایران بود اگرچه او در خارج از کشور تحصیل کرده بود. ما باید خود را به آن حد از استقلال واقعی برسانیم که هیچ چیز جز مصلحت ایران و تمدن و دین خودمان محرک ما نباشد.» جایی نقدی درباره مصدق خواندم که او باید در برابر برخی پیشنهاداتی که هیات های خارجی به او می دادند کوتاه می آمد و اگر این طور می کرد این موضوع بیش تر به نفع ملت ایران تمام می شد و حتی دولت او هم به دست کودتا سرنگون نمی شد. اما مصدق بر این باور بود که آن چه تاریخ ایران را از توسعه بازداشته حضور استعمار و ردپای بیگانه در تصمیم گیری و تصمیم سازی ها بوده است. بنابراین او نمی توانست اصل باور خود را تغییر دهد، چرا که اگر حتی مصالحه می کرد و تاریخ طور دیگری رقم می خورد باز هم موضوع نبود استقلال ایران مطرح بود، عاملی که او موجب اصلی عقب ماندگی کشور می دانست. او بر این باور بود که تا آن هنگام که دموکراسی نباشد آزادی فراگیر و اخلاق اجتماعی نهادینه نمی شود و سازوکار ابتدایی رسیدن به این آزادی همان دستیابی به استقلال است و آن هنگام که زمینه استقلال کشوری فراهم آید از آن پس آزادی اجتماعی، سیاسی و دموکراسی بستر مناسبی برای بروز و ظهور خواهد یافت.
نفت چگونه ملی شد؟
سابقه كشف و استخراج نفت در ایران، هنوز به یك قرن نرسیده، اما این مسئله، تاریخ چند هزار ساله ایران را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. وقتی اولینچاه نفت ایران در سال ۱۹۰۸م. فوران كرد، قند فراوانی در دل دولتهای استعماری آب شد و آنان چشمان حریص و طماعشان را بر روی ایران بازتر كردند. در این دوره، ایران دیگر نه تنها دروازه شرق یا چهارراه تمدنها، بلكه به جایی برای كسب ثروت و تهیه انرژی تبدیل شده بود و كاروان لیبرالیسم اقتصادی غرب میتوانست زاد و توشه راه دستیابی به تمامی شرق را از اینجا فراهم كند. طلای سیاه نفت، پای آلوده دلالان و بورسبازان و به دنبال آن، دولتهایشان را به اطراف و اكناف ایران گشود و به سودای كشف، استخراج و غارت این ماده پرارزش، خیل سرمایهداران، كارشناسان و كارگران فرنگی، به نقشهكشی، راهسازی و لولهكشی پرداختند تا ایران را هم مانند هندوستان، تاراج كنند. بر اثر رقابتهای شدید شركتهای نفتی روس، انگلیس و آمریكا، بر سر بهدستآوردن امتیازات، دعوای نفت به قدری بالا گرفت كه دولت و ملت ایران، در این میان، ترسان و حیران مانده بودند. نفت، همواره زمینهساز یك منفعت عظیم و یك نگرانی جدی برای قدرتهای بزرگ بوده است. بهرهبرداری نفت در ایران از همان آغاز، زیر سایه نفوذ و رقابت قدرتهای بزرگ رقم خورد كه سابقه آن به كسب امتیاز از سوی بریتانیا در حوزه نفتی جنوب برمیگردد. امتیازات نفتی، عامل اصلی رقابت بریتانیا و روسیه در خلال دو جنگ جهانی بود. این رقابت، پس از جنگ جهانی دوم، میان اتحادیه بریتانیا و ایالات متحده از یك سو و روسیه از سوی دیگر، دنبال شد. در هر اختلاف نفتی میان این قدرتهای بزرگ و یا در هر اعطای امتیاز نفت یا انعقاد قرارداد با هر یك از این قدرتهای بانفوذ، برخی عوامل ثابت مشاهده میشوند كه میتوان آنها را چنین برشمرد: اعمال اجبار و فشار از سوی قدرت بزرگ صاحب منعفت، حضور و مخالفت فعالانه قدرت رقیب و ضعف همیشگی حكومت ایران در تأمین یا دفاع از منافع خود.
نگرانیهای نفتی جنگ جهانی دوم
در شهریور ۱۳۲۰ش. وقتی دامنه جنگ به ایران كشیده شد، تنها دو قرارداد و امتیاز نفتی معتبر در ایران وجود داشت؛ اولین و مهمترین آنها، قرارداد هفتم خرداد ۱۳۱۲ش. و شركت نفت انگلیس و ایران بود كه در پی تجدیدنظر در امتیاز دارسی تشكیل شده بود و دومین آنها امتیازی بود كه با وجود اهمیت كمتر آن، در اختیار شركت نفت كویر خوریان قرار داشت. محدوده امتیاز شركت نفت انگلیس و ایران، صد هزار مایل مربع در جنوب غربی ایران و محدوده شركت كویر خوریان كه بسیار ناچیز بود، در نزدیكی سمنان قرار داشت و بقیه نواحی ایران، از دامنه شمول امتیازات نفتی خارجی، بیرون بود. به این ترتیب، نه تنها استانهای شمالی ایران كه در منطقه تحت نفوذ روس قرار داشتند، بلكه نواحی جنوب شرقی - به ویژه بلوچستان - از مناطق عاری از بهرهبرداری نفتی به شمار میرفتند. در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱م. وقتی كه آلمان به روسیه حمله كرد، بریتانیا و روسیه، متحد شدند. انگلیسیها به دیدگاههای شاه درباره منافعشان در ایران، با ظن و تردید نگاه می كردند؛ زیرا رضاشاه، روابط دوستانه خود را با آلمان حفظ كرده بود. در این راستا بود كه آنتونی ایدن، وزیر خارجه بریتانیا، در ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۱م. به چرچیل، نخستوزیر وقت دولت انگلیس، چنین گزارش داد: «هرقدر كه من احتمالات بیشتری را مورد بررسی قرار میدهم، برایم بیشتر روشن میشود كه برای حفاظت از مناطق نفتی ایران، همه چیز بستگی به توانایی ما در تمركز نیروی كافی در عراق دارد. مادامی كه ما از نظر نظامی، موقعیت مناسبی را به دست نیاورده باشیم، حتی اعمال فشار اقتصادی میتواند خطرات جدی در بر داشته باشد؛ زیرا شاه از ارزش مناطق نفتی در نزد ما كاملاً آگاه است و چنانچه او احساس دردسر با ما بكند، به نظر میرسد كه در برداشتن قدم اول، درنگ نكند».
روسها نیز از قبل، نگران نفت ایران بودند. دولت روسیه در بیانیه اشغال ایران، در ۳ شهریور ۱۳۲۰ش. از حكومت ایران تقاضا كرد كه امكان بهرهبرداری از منابع نفتی خوریان را برای آنها فراهم كند. آنها اینبار امتیاز نفت تمامی پنج استان شمالی ایران را كه تحت اشغال آنها بود، درخواست كردند. در خلال جنگ دوم جهانی، نیروهای اشغالگر روسی به حفاری چاههای نفت در سمنان و حاشیه دریای مازندران پرداختند و زمینشناسان روسی در زمینه وجود منابع نفت در شمال ایران، نظر قطعی دادند. سربازان روسی، چند سال پس از پایان جنگ دوم جهانی نیز همچنان در منطقه حفاری شده، باقی ماندند تا ادعای روسیه درباره امتیاز كویر خوریان را هرچه بیشتر تحكیم كنند.
در اكتبر۱۹۴۳م. جیمز برنس، رئیس اداره پشتیبانی جنگ، در نامهای به روزولت، كنترل نفت ایران از سوی بریتانیا را تقبیح كرد. برنس معتقد بود كه ایالات متحده باید از بریتانیا بخواهد تا به جبران مشاركت آمریكاییها در جنگ، یك سوم منافع خود در نفت ایران را به ایالات متحده واگذار كند. گرچه روزولت هیچ اقدام خاصی در این زمینه نكرد، اما این مسئله كاملاً روشن میسازد كه ایالات متحده به نفت ایران، چشم طمع دوخته بود. گرچه هنگامیكه روزولت در اوایل سال ۱۹۴۴م. در خطاب به چرچیل، وجود «چشمان گوسفندی» بر مناطق نفتی ایران را تكذیب كرد، ولی این احتمال واقعیت داشت كه ایالات متحده - به تعبیر جیمز بیكر - دستكم یك «چشم عقابی» بر این ذخایر داشته است. با این حال، در زمینه سیاسی، بریتانیا و ایالات متحده در قالب یك اتحادیه غیررسمی، بر ضد اتحاد شوروی، همكاری میكردند. این همكاری، زمانیكه روسها با تعقیب سیاست طولانی كردن اشغال نظامی ایران و مداخله مستقیم در شمال و شمال غربیایران واكنش نشان دادند، بهنحو محسوسی افزایش یافت. به این ترتیب، رقابت اقتصادی در نفت ایران كه جلوه محسوسی در اوایل و اواسط دهه ۱۹۴۰م. پیدا كرده بود، به سرعت و مستقیماً در یك رقابت سیاسی تركیب شد و همین رقابت سیاسی و اقتصادی بود كه پای ایالات متحده را نیز در كنار اتحاد شوروی و بریتانیا، به صحنه ایران باز كرد و این چنین بود كه اولین نمودهای جنگ سرد، هویدا شد.
منافع نفتی آمریكاییها پس از جنگ جهانی دوم
در پاییز سال ۱۹۴۳م. شركت بریتانیایی شل، نمایندهای به ایران فرستاد تا درباره یك امتیاز نفتی در مناطق جنوب و شرق ایران، مذاكره كند؛ ولی حكومت ایران این پیشنهاد را به آگاه نمودن شركتهای آمریكایی و كسب اطلاع كامل از دیدگاه آنها موكول كرد. در بهار سال ۱۹۴۴م. نمایندگان دو شركت آمریكایی - شركت نفت استاندارد واكیوم و شركت نفت سینكلر - بدون اطلاع بریتانیا و روسیه، به تهران آمدند. اولین خبر رسمی درباره این مذاكرات، در اوت ۱۹۴۴م. از سوی ساعد، نخستوزیر وقت، به مجلس داده شد. همچنین شایع شده بود كه به محض خلاصی كشور از زیر یوغ نیروهای روسی، امتیاز شمال نیز به استاندارد واكیوم واگذار خواهد شد.
با این وصف، استاندارد واكیوم با تشویق حكومت ایران و وزارت خارجه آمریكا، فعالانه درصدد برآمد تا امتیازی را در ایران كسب كند و به همین منظور، در سراسر سال ۱۹۴۳م. خود را درگیر این مسئله كرده بود. یكی از كسانی كه برای حضور اقتصادی آمریكا در ایران، تلاش بسیاری كرد، ژنرال پاتریك هارلی، سفیر تامالاختیار ایالات متحده بود كه با حفظ سمت، مشاوره شركت نفت سینكلر را نیز برعهده داشت. به نوشته یك شاهد، «مضطرب از اینكه كمونیسم روسی و امپریالیسم بریتانیایی، ایران را تهدید میكند، هارلی معتقد بود كه نسخه شفابخش سرمایهداری آمریكایی، میتواند بیماریهای ایران را درمان كند». در اواسط سال ۱۹۴۴م. وزارتخارجه آمریكا به كمك حكومت ایران شتافت تا این حكومت بتواند دو مشاور برجسته نفتی آمریكایی به نامهای هربرت هوور و ای كورتیس را برای مشورت در اعطای امتیازات، به استخدام خود درآورد. بریتانیا این ابتكارات ایالات متحده را دقیقاً زیر نظر داشت. یكی از اعضای هیئت مدیره شركت نفتی شل، بیپرده چنین توصیه كرد: «بریتانیا باید در جهت حفظ هدفمان تلاش كند؛ پیش از آن كه آمریكاییها هرچه مانده را تصاحب كنند». به منظور خنثیكردن پیشروی استاندارد واكیوم، شركت شل در نوامبر۱۹۴۳م. برای اخذ همان امتیازی كه استاندارد در تلاش برای كسب آن بود، دو نماینده به ایران روانه كرد. این شتاب برای كسب امتیازات در ایران، با پیوستن شركت سینكلر به این ماجرا، در اوایل سال ۱۹۴۴م. به اوج خود رسید. تقویت سریع حضور آمریكا در ایران، نارضایتی روسها را - كه از مدتها پیش با مسئله توسعه نفوذ شركت نفت انگلیس و ایران درگیر بودند - برانگیخت. آنها در واكنش به این تلاشهای ایالاتمتحده، هیئتی را به ریاست سرگئی كافتارادزه در ۲۴ شهریور ۱۳۲۳ش. روانه تهران كردند. روسها كه قبلاً در اعلامیه اشغال خود در سوم شهریور۱۳۲۰ش. برای بهرهبرداری از منابع نفتی كویر خوریان، خواستار اعطای امكاناتی به حكومت روسیه شده بودند، اینبار امتیاز نفت تمام پنج استان شمالی تحت اشغال خود را درخواست كردند. هدف روسها از تقاضای مذكور، این بود كه از نفوذ دو قدرت رقیب دیگر - انگلیس و آمریكا - در ایران، پیشی گیرند. همچنین آنان با این كار خود، درصدد بودند تا با انحصار غرب در حوزه نفت خلیجفارس و خاورمیانه و احتمال استفاده قدرتهای غربی از این منابع علیه منافع روسیه، در صحنه سیاست بینالمللی در آینده، مبارزه كنند. فشار روسیه چنان شدید بود كه شاه بعدها چنین نوشت: «ما خود را روبهروی یك پیشنهاد روسی دریافتیم كه بهاندازهای تند بود كه بیشتر به یك فرمان شباهت داشت؛ [آنها گفته بودند] یك جامعه تولیدكننده نفت روسی - ایرانی (۵۱ - ۴۹ درصد) باید همین حالا ایجاد شود». به نوشته نصراللَّه فاطمی، پیشنهاد روسها بهقدری «ناگهانی و سریع» بود كه در مراحل پایانی مذاكرات نفتی با ایالاتمتحده، به یكباره، همهچیز را برهم زد.
كنسرسیوم غربی نفت ایران
با عدم تصویب تقاضای نفتی روسیه، فصل نوینی در مسائل نفتی ایران و انگلیس گشوده شد كه پای شركتهای آمریكایی را به سرنوشت نفت ایران باز كرد. خودداری مجلس از تصویب موافقتنامه قوام - سادچیكوف، اعتراضهای شدید روسیه را موجب شده بود. اعتراضهای روسها، گستاخانه و سازشناپذیر بود و بر مسئله شناسایی موجودیت امتیاز نفتی بریتانیا در جنوب، انگشت میگذاشت.
در واكنش به فشارهای مخالفان، قوام، مذاكرات خود را با شركت نفت انگلیس و ایران آغاز كرد و خواستار تجدیدنظر در قرارداد ۱۹۳۳م..۱۳۱۲ش. و انعقاد روش جدیدی برای تقسیم سود میان حكومت ایران و شركت شد. در روز نهم آذر ۱۳۲۶ش. قوام در نطق رادیویی خود، به مردم هشدار داد كه ایران در میان دو بلوك بزرگ قدرت، بیطرف میماند و اضافه كرد: «من امتیاز شركت نفت انگلیس و ایران را پیگیری كردهام و تا جایی كه لازم باشد، برای تضمین رضایت ملت ایران، پافشاری خواهم كرد».
گرچه مقاومت انگلیسیها، بیتفاوتی آمریكاییها و تلاش شاه برای كنترل قدرت قوام در كابینه و مجلس، موجب شد تا قوام استعفا دهد و مذاكرات تعطیل گردد، ولی در اواخر سال ۱۹۴۷م. حكومت ایران پیشنهاد خود را به شركت نفت انگلیس و ایران دوباره ارائه كرد و خواستار مشاركت ایران در مدیریت شركت و اجرای طرح كلی جدیدی شد كه بر اساس آن، درآمد ایران از نفت با درآمد ونزوئلا قابل مقایسه بود. شرایط امتیاز ۱۹۳۳م. در زمینه سود خالص، دسترسی ایران به حسابها، استفاده از كارمندان محلی و تعیین قیمتها در ایران، مورد ارزیابی قرار گرفته بود تا معلوم شود كه چگونه شركت از آنها به ضرر ایران، سوءاستفاده كرده است.
بنابراین، حكومت ایران پیشنهاد كرد كه روشی مشابه آنچه میان شركتهای آمریكایی و ونزوئلا وجود دارد، اتخاذ گردد و به شركت یادآوری شده بود كه گرچه ماده بیستویكم قرارداد اعلام میدارد كه «امتیاز توسط حكومت فسخ نمیشود و شرایط مندرج در امتیاز، توسط قانون عام یا خاص در آینده تغییرناپذیر است»، ولی این شرط بهنظر حكومت ایران، نمیتواند یك كشور را از اجرای حق ملیسازی محروم كند. شركت مذكور، پیشنهاد ایران مبنی بر مذاكره درباره روش تقسیم سود، مشابه آنچه را كه در ونزوئلا برقرار شده بود، منتفی دانست و پیشنهاد كرد كه به عنوان جبران، مبلغ اضافهای را نقداً پرداخت كند كه البته موافق میل حكومت ایران واقع نشد.
در زمان درخواست رأی اعتماد ساعد از مجلس، اكثر نمایندگان، قطعنامهای را امضا كردند و طی آن، از حكومت خواستند تا مذاكرات خود را با شركت نفت انگلیس و ایران، آغاز كند و گزارش آن را خیلی سریع به مجلس تقدیم كند. به این خاطر، ساعد، كمیتهای به ریاست گلشائیان، وزیر مالیه، تشكیل داد تا با شركت، وارد مذاكره شود. پس از مذاكرات طولانی، گرچه شركت، آمادگی خود را با افزایش نسبی پرداختها به حكومت ایران اعلام كرد، ولی از نظر شركت، پذیرش حضور ایران به عنوان شریك صاحبرأی در مدیریت شركت، غیرممكن بود. همچنین اصرار داشت كه قید طلا در موافقتنامه ۱۹۳۳م. حذف شود. به این ترتیب، كمیته مزبور بر اساس صورت جلسات شورای وزیران، پیشنهاد شركت را ناكافی و غیرقابلپذیرش دانست. با این حال، چون حكومت ایران نمیتوانست بیش از این در مقابل فشارهای بریتانیا مقاومت كند، بهناچار به قرارداد ۲۶ تیر ۱۳۲۸ش. تن در داد.
● آغاز نهضت ملی شدن نفت
بعد از انتخابات مجلس شانزدهم، در پاییز ۱۳۲۸ و بهار ۱۳۲۹ش. با تشكیل فراكسیون اقلیت «ملیون» به رهبری دكتر محمد مصدق، فرصت مناسبی برای طرح مطالبه دیرین خلع ید استعمار پیر انگلیس از ثروت ملی نفت و اوجگیری مبارزات استقلالخواهانه و ضداستعماری ملت ایران فراهم آمد. در سال ۱۳۲۹ش. در پی بازگشت آیهٔاللَّه كاشانی از تبعید لبنان و استقبال پرشكوه مردم و گروههای سیاسی از وی و تقویت پایگاه اجتماعی جبهه ملی، قیام عمومی علیه شركت نفت انگلیس، گسترش یافت. آیهٔاللَّه كاشانی كه در بهمن ۱۳۲۷ش. در ۷۰ سالگی با خشونت و ضرب و شتم، دستگیر و پس از مدتی حبس در قلعه فلكالافلاك خرمآباد به لبنان تبعید شده بود، در اول بهمن ۱۳۲۷ش. طی اعلامیه شدیداللحنی، خواستار «لغو امتیاز» نفت شده بود.۱ وی در بیانیهای، از تبعیدگاه خود، علت واقعی بازداشت و تبعید خود را این موضوع و نیز اقدام علیه سیاست استعماریانگلیس ذكر كرد.۲ جبهه ملی از آغاز تأسیس، با همكاری و حمایت نیروهای مذهبی از جمله فداییان اسلام۳، به سخنگوی اكثریت مردم تبدیل شده بود و به تعبیر غلامرضا نجاتی، در تمام مبارزات سیاسی ملی سالهای ۱۳۲۷، ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ش. «جمعیت فداییان اسلام»، شركت فعال داشت و «نیروی عامل و متحرك جبهه ملی را تشكیل میداد».۴
آیهٔاللَّه كاشانی و جبهه ملی به رهبری دكتر مصدق، در مجلس شورا، مطبوعات و اجتماعات مردمی، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند و این خواسته، مورد حمایت گروههای زیادی از مردم و تنی چند از عالمان برجسته، نظیر سید محمدتقی خوانساری، بهاالدین محلاتی، عباسعلی شاهرودی، سیدحسن چهارسوقی، شیخ باقر رسولی، سیدمحمود روحانی قمی، شیخ محمدرضا كلباسی، حاج شیخ مهدی نجفی، فقیه سبزواری و گروه كثیری از روحانیون فعال و مبارز، مانند حاج سیدحسین خادمی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردكانی، حاج سیدمصطفی سیدالعراقین و... قرار گرفت۵ و شوری عجیب در سراسر ایران پدیدار شد. آیهٔاللَّهالعظمی بروجردی نیز از نهضت نفت حمایت كرد و به عالمان تهران نامه نوشت كه نباید با این حركت مخالفت كنند.۶ رزمآرا، نخستوزیر، این كار را غیرعملی خواند و مردم را از خطرات آن ترساند و در ۱۳ اسفند ۱۳۲۹ش. مخالفتش را با ملی شدن صنعت نفت، در جلسه كمیسیون نفت مجلس، تكرار كرد؛ به طوری كه به دلیل اقتدار و موقعیت ویژهاش، به بزرگترین مانع تحقق خواست ملی، مبدل گردید؛ اما سه روز بعد، در مسجد شاه، به ضرب گلوله یكی از اعضای «فداییان اسلام»، به قتل رسید.۷
پس از دستگیری خلیل طهماسبی، به اتهام قتل رزمآرا، یك اعلامیه از طرف نواب صفوی (رهبر فداییان اسلام) صادر شد كه در بالای آن هو العزیز نوشته شده بود. این اعلامیه، خطاب به شاه صادر شده بود و قاطعانه به شاه دستور میداد كه باید فرمان آزادی قاتل رزمآرا را صادر كند و برای هرگونه آزاری كه وی در زمان بازجویی توسط پلیس دیده است، از او عذرخواهی نماید.۸ آیهٔاللَّه كاشانی در مصاحبهای نظرش را چنین ابراز داشت: «این عمل، به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه، عالیترین و مفیدترین ضربهای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزمآرا باید آزاد شود؛ زیرا این اقدام او، در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بوده است».۹
فردای قتل رزمآرا، روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ش. كمیسیون نفت، پیشنهاد ملی كردن صنعت نفت را تصویب و اعلام كرد.۱۰
در همان روزی كه رزمآرا به قتل رسید، امیر اسداللَّه علم، شتابزده به سفارت انگلیس رفت و از جانب شاه با مقامات سفارت راجع به دولت آینده مشورت كرد؛ دولت آینده آیا باید قوی باشد یا بیآزار؟۱۱ انگلیسیها، به رغم میلشان به سید ضیاءالدین طباطبایی، رضایت دادند كه دولتی روی كار بیاید كه نقشی بینابین بازی كند. شاه و مشاورانش، حسین علاء را كه به گفته آبراهامیان، مورد قبول جبهه ملی بود۱۲ و وزیرانش را به توصیه مصدق انتخاب میكرد۱۳، به عنوان محلل برگزیدند تا مخالفت كمتری برانگیخته باشند.۱۴
سرانجام در روز ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ش. در پی تظاهرات عظیم مردم در خیابانها، مجلس شورای ملی به اتفاق آرا، اصل ملی شدن صنعت نفت را تصویب كرد. مجلس سنا نیز در ۲۹ اسفند به اتفاق آرا اصل مذكور را تأیید نمود. در روز ۵ اردیبهشت ۱۳۳۰ش. كمیسیون نفت، قانون ۹ مادهای طرز اجرای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب كرد و مجلسین نیز در روزهای بعد، آن را تأیید نمودند. حسین علاء نیز از نخستوزیری استعفا كرد و سمت سابقش، وزارت دربار را مجدداً بر عهده گرفت. در محافل سیاسی آن زمان شایع شده بود كه سید ضیاء، به نخستوزیری خواهد رسید كه ناگهان جمال امامی، از نمایندگان مخالف مصدق و واسطه دربار، پیشنهاد كرد كه مصدق، نخستوزیر شود. از ۹۰ نفر عده حاضر در جلسه خصوصی [مجلس شورا] ۷۹ نفر به دكتر مصدق رأی تمایل دادند».۱۵
مصدق خود درباره پذیرش پیشنهاد نخستوزیری، در تقریرات زندانش، چنین مینویسد: «كابینه [علاء] جنبه محلّل داشت و زمینه را برای نخستوزیری سیدضیاءالدین طباطبایی مهیّا میكرد تا بیاید و مسئله ملی شدن نفت را به سبك خود منتفی سازد. به همین دلیل، متولیان مجلس به این امید كه من نظیر دوره چهاردهم، نخستوزیری را نخواهم پذیرفت، در جلسه خصوصی، به زمامداری من ابراز تمایل كردند؛ در حالی كه در همان موقع، سید ضیاءالدین در دربار منتظر بود تا فرمان به نامش صادر شود؛ اما من كه نهضت را در خطر میدیدم، رأی تمایل را بلافاصله با شرط تصویب قانون طرح اجرای ملی شدن صنعت نفت، پذیرفتم».۱۶
«ملی شدن نفت» و «منافع ملی» از دیدگاه تاریخی
مالكیت زمین نقش عمدهای در دستیابی به قدرت در گذشته تاریخی ایران داشته است. این امر در دورههای مختلف به اشكال گوناگون ظاهر شده است. گاه یك نظامی به سبب بهرهگیری از «اقطاع» زمینی كه شاه به جای حقوق به فرماندهان نظامی میداد تا از مالیات آن بهرهمند شوند) قدرت میگرفت. بعدها خلیفه و ارباب ظاهر شدند كه زمینهای فراوانی داشتند. منتهی اولی در روستا كنار زمینهایش زندگی میكرد و دومی در شهر بود و عواملش در روستا زمینهایش را اداره میكردند.
به تدریج با تغییر شكل مناسبات اجتماعی زمین اهمیت صرف خود را از دست میداد، به گونهای كه فردی مثل ناصرالدین شاه نیز به این نتیجه رسیده بود. او نیز میدانست كه صرف مالكیت زمین نمیتواند موجب افزایش قدرت شود، بلكه وجود معادن زیرزمینی نیز به همان اندازه اهمیت دارد. اما این نتیجهگیری به سبب برداشت سطحی ناصرالدین شاه به نتایج مضحكی منجر شد. او تصور میكرد كه در زیر هر قطعه زمینی باید معدن طلا و جواهر وجود داشته باشد «من جمله چندیست یعنی یكی دو سال است كه در مخیله همایونی رسوخ كرده است كه چرا در كالیفورنی ینگ دنیا و در بعضی نقاط افریقا و در آسیا طلا پیدا میشود ودر بعضی نقاط هم الماس و در ایران این فلز گرانبها به دست نمیآید. این است كه به حساب صحیح متجاوز از هفتاد بلكه هشتاد هزار تومان به جهات مختلف و وصفهای مخصوص از مخارج دو تومان الی دو هزار تومان به دفعات خرج كردهاند جز این كه اطاقها در آبدارخانه مملو از سنگ آهكی و گچی است فایدهای برده نشده است. با وجود این باز ناامید نشده هر روز به فكر معدن هستند و اصرار دارند كه در كوههای دوشان تپه كه از جبال آهكی است، همچنین كوههای جاجرود طلا، اقلا یاقوت پیدا كنند. این است كه چند نفر از اطفال و جهال كه در حضرت همایون نهایت تقریب را دارند ازقبیل میرزا محمد منیجك و مردك برادر زن او كه پسر سیدابوالقاسم بزاز سابق و فراش خلوت لاحق است و محمد خشندی كه از خانه شاگردهای حرم بود غالبا مامور به كار و خدمتی هستند كه باید علمای بزرگ معدن و مهندسین معروف با دقت تمام انكشاف نمایند». ۱ در این میان موضوع مخالفت امینالسلطان هم جالب است. «امینالسلطان كه مرد مجرب و بیشعوری نیست، اگرچه بیسواد است، بقای وجود این پادشاه را برای جمع كردن مكنت زیاد كه اندوخته است ومتصل مشغول است لازم میداند... خلاصه این امینالسلطان یا واقعا به خیال دولت خواهی... به واسطه عریضه در خاكپای همایون استدعا كرده بود كه پسر او آبدارباشی را از خدمت انكشاف معدن معفو دارد. در این ضمن برای این كه تنها اسم پسر خود را نبرده باشد و به ظاهر دلسوزی هم به كار دولت و وجود شخص پادشاه كرده باشد قهوهچی باشی را هم مانع از رفتن و پیدا كردن سنگ آهكی نشده بود» ۲
بی جهت نیست كه فكر كشف معدن طلا و جواهر از آبدارخانه شاه بیرون آمده است. اگر به موقعیت این اسطوره و وقایع بعدی توجه شود، میتوان دریافت كه چه ارتباطی میان آبدارخانه و نفت به وجود خواهد آمد؟! ابراهیم امینالسلطان از موقعیت ویژهای در دربار برخوردار است. «شاه به لوازم سفر و اسباب راحت صحرای خود بیشتر توجه میفرمود تا به كارهای مملكت. دستگاه آبدارخانه بیرون و قهوهخانه اندرون اعتباری گرفت، آبدارخانه میوه و تنقلات و لوازم راحت بیرونی را فراهم داشت و معنی قهوهخانه اندرون خدمتكاران شب و اسباب تمتع پادشاه را متضمن بود. آقا ابراهیم آبدارباشی در فن خود كه تنقیح كباب و شراب و نقل و میوه و حاضر داشتن آنچه به مذاق شاه میچسبید چابك و استاد شد و خدمتش در سواری و اقامت امتحان یافت. ۳ بدیهی است چنین امكاناتی وقتی در نزد شاه مقبولیت داشته باشد، مورد توجه دیگران نیز قرار خواهد گرفت. «خیمه آقا ابراهیم محل اجتماع بود. تا شاه از حرمخانه بیرون بیاید و بار بدهد. همچنین معتبرین اهل خلوت كه طرف رجوع خدمات و واسطه تبلیغ عرایض وزرا بودند و توقعشان در حضور به طور میكشید... گاهی روسا و اكابر خلوتیان كه كنكاش و مشورتی با یكدیگر داشتند و نمیخواستند در منازل خودشان مجتمع شده باشند میعاد آبدارخانه بود به این سبب كه آقا ابراهیم حافظ سرایشان باشد.» ۴
ابراهیم و حسین فرزندان یك ارمنی و از اسرای تفلیس بودند كه در تهران مشاغل پستی را برعهده داشتند وقتی ناصرالدین میرزا ولیعهد به تبریز میرود اسكندر بیك عموی این دو نفر با حاجی بیژن خان رئیس دربخانه (همان دربار) آشنا بود و این دو تن را وارد آبدارخانه شاه میكند. حسین دائمالخمر بود و پیشرفتی نمیكند، اما ابراهیم تا مرتبه امینالسلطانی بالا میرود. وی با این كه سواد درست و حسابی نداشت اما همواره از هوش خود در تشخیص منافع بهره میگرفت. بدون شك مخالفت او با ادامه حفاریهای طلا و جواهر دلایلی فراتر از بیهوده بودن این تلاش داشته است. قطعا او از اهمیت این تلاشها مطلع بوده و میدانسته كه باید حفاریها توسط كسانی صورت گیرد كه منفعتی برای او به دنبال داشته باشد. از این جا مسئله نفت به دست دو جریان میافتد. اول حاكمیت قاجار كه درك و فهم درستی از مسئله نفت و بهرهبرداری درست از آن نداشت. دوم كسانی كه به دربار نزدیك بوده و در موضوع نفت منافع عموم و ملت را در نظر نگرفته و تنها نفع خود را جستجو میكردند. این دو گروه همواره بر موضوع نفت و بهرهگیری درست از آن تاثیر میگذارند. اولین قراردادی كه برای استحصال نفت در ایران بسته شده، قرارداد دارسی است كه در آن ردپای همین آبدارچیباشی مشاهده میشود. «دومورگان فرانسوی كه باستانشناس بود از زمینشناسی هم اطلاع داشت. در جنوب غربی و مغرب ایران به تفحص آثار باستانی سرگرم بود. وی آثار وجود نفت را در حوالی مسجد سلیمان یافت و در محل «چاه سرخ» نزدیك «زهاب» هم نفت را مشاهده و آزمایش نمود و معتقد شد كه میتوان از آن ناحیه نفت استخراج كرد. دومورگان در موضوع مشاهدات خود راجع به نفت مقالهای مفصل در مجله «معادن» كه در پاریس منتشر میشد نوشت.
آنتوان كتابچیخان رئیس و قانوننویس سابق گمرك ایران كه سالها در تهران زیر دست آقا ابراهیم امینالسلطان وزیر دربار و خزانه و گمرك خدمت كرده بود و با او و فرزندانش دوستی به هم رسانده بود از ۱۸۹۴ به سمت رایزن سفارت ایران در بروكسل ماموریت یافته و در اروپا بود. وی مقاله دومورگان را خوانده بود و چون در مسافرت خود به وجود منابع مهم نفت در ایران اطمینان پیدا كرد، سفری به پاریس رفت و در آنجا با سر درومند ولف وزیر مختار اسبق انگلیس در ایران كه با او در ایران آشنا شده بود، راجع به معادن نفت ایران و امكان بهرهبرداری از آنها مذاكره كرد. ولف هم با سرمایهداران انگلیس به مذاكره پرداخت و عاقبت «ویلیام ناكس دارسی» حاضر شد به این كار مبادرت نماید ۵ این ماجرا تا زمان سفر ناصرالدین شاه به فرنگ مسكوت بود، در این سفرها امینالسلطان آبدارچیباشی نیز همراه شاه بود! این مسافرت و واسطهگری كتابچی منجر به انعقاد اولین قرارداد شد. اما هنگامی كه زمینههای بسته شدن این قرارداد فراهم آمد ابراهیم امینالسلطان زنده نبود وی در سال ۱۳۰۰ ه . ق مرده بود. ولی به جای او پسرش میرزا علی اصغر خان امینالسلطان كه حالا صدراعظم شده و لقب اتابك گرفته بود، حاضر بود. نقش امینالسلطان نیز در انعقاد قرارداد نفت قابل توجه است. «امتیاز ] نفت [ دارسی در ۹ صفر ۱۳۱۹ ه . ق مطابق با ۵ ژوئن ۱۹۰۱ میلادی صادر گردید... كتابچیخان كه واسطه گرفتن امتیاز بود، از میان دوستان نزدیك اتابك بود و انجام شدن این كار سود كلانی برای خود او و اتابك و وزیر معادن و وزیر امور خارجه كه در كار وارد بودند، داشت. چنانچه كتابچیخان بنابر قول مشهور، خود دلالی خوبی گرفت و آینده خود و فرزندانش را تامین كرد، در حدود ده هزار لیره هم به اتابك و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله و میرزا نظامالدین خان مهندسالممالك رسید. بعلاوه سهامی معادل ده هزار لیره به اتابك و پنج هزار لیره به مشیرالدوله و پنج هزار لیره به مهندسالممالك به عنوان تعارف داده شد. ۶
دارسی پس از اینكه امتیاز كاوش و استخراج نفت را به دست آورد به موجب اجازهای كه در امتیاز نامه به او داده شده بود در سال ۱۳۳۱. ق شركتی به نام «نخستین شركت استخراجی محدود» تشكیل داد. نخستین نقطهای كه عملیات كاوش نفت در آن آغاز شده «چاه سرخ» در استان كرمانشاه بود. در تابستان ۱۹۰۳ چاهی كه كنده شد در عمق ۵۰۷ متری به گاز رسید و اندكی نفت به دست آمد و چون تنها سی تن در روز نفت از این منطقه استخراج میشد و نسبت به خلیج فارس نیز دور بود، ادامه كار صرفه اقتصادی نداشت. در سال ۱۹۰۴ میلادی لرد فیشر كه به فرماندهی نیروی دریایی انگلستان رسیده بود تاكید داشت كه سوخت كشتیهای انگلیسی از زغال سنگ به نفت تبدیل شود. چرا كه اصولا در اروپا نفت اهمیت یافته و منشا تحولات اساسی اجتماعی و اقتصادی شده بود. بنابراین منطقه حفاری تغییر یافت تا هرچه زودتر نفت به دست آید. «رینولدز» سرمهندس حفاری تصمیم گرفت كه عملیات حفاری را در میدان نفتون واقع در ۹۰ كیلومتری شمال غربی اهواز آغاز كند. این محل را دومورگان در مقاله خود ذكر كرده و نشان داده بود و بعلاوه چندین چشمه كوچك طبیعی نفت در آنجا وجود داشت كه ایلات آن حدود از نفت و قیر آن استفاده میكردند. عملیات حفاری در ۲۲ ماه ژانویه ۱۹۰۸ آغاز شد و در ۲۶ می ۱۹۰۸ صخرهای كه روی دریای نفت بود سوراخ شد و نفت با فشار بسیار به ارتفاع ۲۲ متری فوران كرد... ثابت شد منطقه نفتخیز وسیعی كشف شده است ۷ بدین ترتیب نفت این ثروت ملی استخراج شده به صنایع و ابزار نظامی انگلیسیها تزریق شد. در این میان تنها عده ای با دریافت رشوه از این ثروت ملی منتفع شدند. نفتی كه در دنیا منشا تحولات اساسی شد، در داخل كشور هیچ تاثیری از خود برجای نگذاشت. «نفت نه تنها در دریاها بلكه در خشكی و هوا نیز كالایی حساس و با اهمیت شد. در آغاز جنگ ] جهانی اول [ انگلستان تنها ۲۵۰ هواپیما داشت كه عمدتا برای شناسایی بود و خلبانهای آن باید از پنجره خم میشدند تا با تفنگ به دشمن شلیك كنند. اما در سال ۱۹۱۸ (۱۲۹۷ . ش) ۵۵ هزار هواپیمای جدید ساخت روی هم رفته، دو طرف در ظرف چهار سال بیش از دویست هزار هواپیما ساختند... درخشكی سربازان در نفربرهای بنزینی با اطمینان خاطر بیشتری حركت میكردند... در سال ۱۲۹۵ . ش انگلستان تانك را وارد میدان كرد... برای نخستین بار كشتیهایی ساخته شد كه به طور ناشناس در زیر آب حركت میكرد... تعداد اتومبیلها به سرعت زیاد شد. ۸ این همه به مدد چاههای نفت ایران فراهم آمد، زیرا این چاههای استثنایی به ارزانترین بها فروخته شده بودند «چاههای ایران مثل چاههای دیگر در دنیا نبود. یك چاه نفت در ایالات متحده به طور میانگین تنها ۵/۴ بشكه در روز تولید میكرد، در حالی كه در مسجد سلیمان یك چاه به تنهایی ۹۱۰۰ بشكه در روز نفت بیرون میداد و برخلاف چاههای دیگر در نقاط دنیا، بازدهی تا سالها ادامه پیدا میكرد. با این وجود، روند پرهزینه تلمبهزنی دیگر ضرورتی نداشت. ۹ بنابراین استخراج نفت با توافق دربار و اشخاص متنفذ ذی نفع همچنان ادامه یافت و مردم ایران نیز محروم از این ثروت ملی به حیات خود ادامه دادند. اشخاص متعددی از نفت سود بردند. از جمله آنها خاندان فرمانفرما بود كه «زمانی كه فرمانفرما حاكم كرمانشاه بود. به یك اردوگاه متروك انگلیسی در كوههای مرزی ایران و عراق سفر كرد... به جلگه كم ارتفاع چیاسرخ رسید. در آنجا یك بنای ستون مانند چوبی دید كه دوازده متر ارتفاع داشت. این ستون عجیب دكل نفت بود و جورج رینولدز، سرمهندس آن را با افتخار به پدرم نشان داد» ۱۰ این امتیاز «دارسی» تنها یك بار مورد اعتراض قرار گرفت، آن هم در سال ۱۳۱۲ و در دوران رضاشاه بود. این قرارداد در این سال تجدید شد. این اقدام تنها بدین منظور صورت گرفت كه رضا شاه تمام سود صادرات نفت را میخواست به خود اختصاص دهد. «مذاكرات در تهران میان دولت و رئیس كمپانی نفت شروع و در خرداد ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) امتیازنامه جدید امضاء شد كه بر طبق آن انگلیسیها تا ۱۹۹۳ حق بهرهبرداری از منابع نفتی ایران را پیدا كردند» ۱۱ بنابر این قراردادی كه ۲ سال دیگر پایان
از این پس نفت نه تنها غارت میشد و تنها عده محدودی از آن در كشور منتفع میشدند، بلكه مردم به خاطر نفت مجبور به پذیرفتن انواع و اقسام اجحاف و تحقیر بودند. «بین سالهای ۱۲۸۷ شمسی كه نخستین چاه نفت در میدان نفتون فوران كرد تا سال ۱۳۰۳ شمسی شهر آبادان برای ایرانیان همان كپرهای حصیری و فقط چند خانه آجری بود، در حالی كه شركت برای همه كاركنان انگلیسی خانه مناسب و راحت در آبادان و مسجدسلیمان و اهواز ساخته و وسایل راحتی آنها را كاملا فراهم كرده بود. كاركنان هندی هم در اتاقهایی كه به شكل سربازخانه ساخته شده بود منزل داشتند، ولی برای ایرانیان خانه و مسكنی ساخته نشده بود و همه از كارمند و كارگر كپرنشین بودند» ۱۷ انگلیسیها در داخل كشور ایران برای خود امپراتوری تشكیل داده بودند «تقسیم بندی میان ما و انگلیسیها مانند جداسازی سیاهپوستان از سفیدپوستان بود. نخستین تجربه من از این جداسازی عمومی هنگامی به دست آمد كه آن روز عصر منتظر اتوبوس بودم تا از پالایشگاه به نزد خانواده برگردم. اتوبوس نزدیك شد، بلیطی را كه به من داده شده بود، به راننده نشان دادم او فریاد زد این اتوبوس شما نیست رفیق، این اتوبوس انگلیسیهاست. ایرانیها اجازه ندارند سوار شوند. او در را به روی من بست و حركت كرد. چه توهین وحشتناكی، آن هم در كشور خودم» ۱۸ انگلیسیها حتی حق حیات هم برای كارگران ایرانی قایل نبودند. چرا كه خود را حاكم مطلق بر سرنوشت مردم ایران و مناطق نفتخیز میدانستند و با اینكه امكان بهبود شرایط زندگی كارگران وجود داشت، هیچ اقدامی نمیكردند «در سال ۱۳۰۶ پالایشگاه آبادان از باكو بسیار مجهزتر و بهتر بود و مانند باكو نفت به دریا نمیریخت. در آبادان انگلیسیها محله خاص خود را داشتند و هیچ كس را به آن راه نمیدادند. اسم محله انگلیسیها بریم بود. واقعا در وسط آن جزیره بهشتی برای آنها ساخته شده بود كه همه چیز داشت. محل شنا، باشگاه و خانههای عالی و مجهز داشتند و راحت بودند. كسی هم حق ورود به آنجا را نداشت... محله دیگری بود به اسم احمدآباد. این احمدآباد به نام یك احمد نامی بود گیلانی كه شهردار آنجا بود. احمد مزبور در جریان اعتصاب كارگران توسط انگلیسیها زیر ماشین رفت. احمدآباد كثیفترین محلهای بود كه در عمرم دیده بودم و حتی توالت هم نداشت و مردم لب آب مینشستند. غالبا بیماریها از آنجا شروع میشد. انگلیسیها نفت كثیف و به دردنخور را در چالهای میریختند و زنان كارگران برای تامین سوخت منزل به آنجا میآمدند و پیتهایشان را آورده پر میكردند و میبردند نفت به سر و كلهشان میریخت، لباسهایشان پاره پاره بود انگلیسیها با زنانشان میآمدند و عكس برمیداشتند» ۱۹ انگلیسیها با این رفتار میخواستند چنان نمایش دهند كه ایرانیها توانایی و لیاقت بهرهگیری و استفاده از نفت را ندارند. در این امر افرادی كه در حاكمیت قرار داشتند و در سهام نفت شریك بودند نیز به این امر دامن میزدند. از طرف دیگر فشار كار روی كارگران ایرانی نیز بسیار وحشتناك بود. به گونهای كه این كارگران برای تحمل فشار وحشتناك كار معتاد شده به مصرف تریاك روی آورده بودند. در نامهای كه به تاریخ ۸/۶/۱۳۲۲ به اداره نخستوزیری وقت نوشته شده آمده است: «این جانبان ۱۷۰۰۰۰ نفوس اهالی آبادان كه اقلا ۷۰۰۰۰ آن معتاد به بلای خانمانسوز تریاك میباشیم... به واسطه كارهای خستهكننده در شركت سهامی نفت انگلیس و ایران... تقاضای عاجزانه مینمائیم كه عطف توجهی به ما بیچارگان از دست رفته فرموده امر مقرر فرمایند كه وسایل مصرف تریاك اهالی كارگر و فقیر را فراهم نمایید» ۲۰ بدین صورت، نفتی كه مایه آسایش و آرامش بسیاری از كشورهای جهان را فراهم آورده، در كشور به مایه مذلت و بدبختی و سیاهروزی افراد بدل شده بود.
بدیهی است از این دیدگاه و توجه به وضع اجتماعی ملی شدن نفت طرحی است كه یك ضرورت بدیهی و عقلانی به نظر میآید. بسیاری از مورخان در تحلیل نهضت ملی شدن نفت به تحلیل ابعاد اقتصادی، صنعتی و تجاری آن پرداخته و با در ترازو قرار دادن سود و زیان مادی به ارزیابی اهمیت ملی شدن نفت پرداختهاند. حال آنكه ملی شدن نفت قبل از هر چیز یك اقدام اصلاحی اجتماعی به شمار میآید، حتی اگر فرمانفرمایی كه خود شریك انگلیسیها بوده در ملی شدن نفت نقشی برعهده گرفته باشد! این امر از چنان اهمیتی برخوردار است كه محمدرضا پهلوی نیز خود را مفتخر به حمایت از ملی شدن نفت میداند: «در بیست و نهم اسفند ۱۳۲۹ قانون ملی شدن صنعت نفت به تصویب مجلس شورای ملی ایران رسید. من گرمترین و پرشورترین طرفدار این قانون بودم» ۲۱ جالب است این پسر از ملی شدن نفت حمایت میكند، در حالی كه پدرش با تمدید امتیاز نفت به حاكمیت خارجیها تداوم بخشید. البته عملكرد بعدی محمدرضا پهلوی نیز نشان میدهد چقدر او از ملی شدن نفت حمایت میكرده است؟! واگذاری امتیاز نفت از یك شركت به یك كنسرسیوم كه به معنای شریك كردن شركتها و كشورهای متعدد دیگر بود، معنایی جالب به حمایت از ملی شدن نفت میبخشد؟!
به هر تقدیر با سقوط و اخراج رضا پهلوی و شروع فعالیت دوره ۱۶ مجلس شورای ملی زمینههای خلع ید از انگلیسیهای خودخواه و مغرور فراهم آمد. تا حدود یك دهه بعد از اخراج رضا شاه از ایران فضای سیاسی هیجان زده و شادمان از این اخراج بود. به تدریج با نزدیك شدن به دهه ۳۰، شرایط اجتماعی و اقتصادی نشانههای بحران را احساس كرد. استثمار انگلیسیها در مناطق نفتخیز موجب شكلگیری فعالیتهای سندیكایی و كارگری و ازجمله اعتصاباتی گردید. از طرف دیگر روسهاو آمریكاییها نیز برای بهرهبرداری از خوان نعمت نفت وارد عرصه شدند. از طرف دیگر تورم درسالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ به شدت افزایش یافت و بازرگانان زیادی ورشكست شده و بیكاری به حد اعلای خود رسیده بود. موضوع دیگر نیز بیتفاوتی انگلیس بود كه قصد داشت همچنان روند قرارداد دارسی را كه در زمان رضاشاه نیز تمدید شده بود حفظ نماید «در این نكته جای بحث نبود كه در اجرای قرارداد نفت نسبت به ایران اجحاف روا میشود. چون حق امتیاز مبلغی ثابت است اما قیمتها و سود شركت روز به روز بالا میرود. در فاصله سالهای ۱۳۱۲ ه . ش تا ۱۳۲۸ ه . ش شركت نفت انگلیس و ایران ۸۹۵ میلیون پوند درآمد خالص داشت. از این مبلغ ۵۰۰ میلیون پوند سود سرمایه بود، ۱۷۵ میلیون پوند به دولت انگلستان مالیات پرداخته و ۱۱۵ میلیون پوند سود سهام سهامداران غیرایرانی بود و تنها ۱۰۵ میلیون پوند به دولت ایران پرداختهاند، یعنی ایران تنها ۹/۱۱ درصد درآمد خالص عایدات داشته است» ۲۲ در حالی كه در همین زمان شركتهای آمریكایی هم كه به نیت چپاول وارد عرصه استخراج نفت شده بودند «در اواخر ۱۳۲۰ قرارداد تسهیم سود بر مبنای پنجاه - پنجاه را با عربستان سعودی و ونزوئلا امضا كردند» ۲۳ بدیهی است بهرهبرداری بهتر از نفت برای اصلاح نظام اجتماعی مورد توجه قرار بگیرد. در حالی كه «انگلیس تنها با یك «قرارداد الحاقی» موافقت كرد كه حق امتیاز ایران را از تاریخ ۱۳۲۸ به جای ۴ شیلینگ به ۶ شیلینگ افزایش میداد» ۲۴ این قرارداد به گس - گلشائیان شهرت یافت. خود آقای گلشائیان در خاطراتش در این مورد مینویسد: «در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ مذاكرات ما شروع شد حضرات ] انگلیسیها [ حاضر شدند بر میزان حقالامتیاز دو شیلینگ بیفزایند. نماینده شركت اظهار كرد كه بیش از پیشنهاد مزبور اختیار ندارد دیناری اضافه نماید» ۲۵ مذاكرات دولتیها بدون حضور نیروهای مردمی ادامه مییابد. بدیهی است كه برخی به خاطر منافع فردی برخی به خاطر وابستگی سیاسی نمیتوانستند به مقابله با انگلیسیها بپردازند و در نهایت همین قرارداد كه بیشتر یك اقدام تمسخرآمیز از سوی انگلیسیها به شمار میآمد، توسط دولت وقت و گلشائیان پذیرفته شد. در این مذاكرات حسین پیرنیا و منوچهر فرمانفرمائیان كه از سهامداران شركت دارسی بودند نیز حضور داشتند و قرار بود منافع ملی را تامین نمایند! «مفصلا مذاكره شد سرانجام در جلسه فوقالعاده ۲۳ تیر ماه طرح قرارداد مطرح و آقایان (اعضای دولت) به اتفاق آراء موافقت كردند و... به اینجانب ] گلشائیان وزیر دارایی وقت [ اجازه داده شد قرارداد را با نماینده تامالاختیار كمپانی نفت مسترگس امضا نمایم» ۲۶ جای شگفتی است كه چگونه اعضای هیات دولت به این خفت تن درمیدهند. این قرارداد مورد تصویب مجلس شانزدهم قرار نمیگیرد، ضمن آنكه زمینه احقاق حقوق ملت ایران نیز فراهم میآید. «در تظاهرات عظیم مردمی كه در ژانویه ۱۹۵۱ (دی - بهمن ۱۳۲۹) از سوی مصدق و آیتالله كاشانی برپا شد مردم از دولت میخواستند صنعت نفت را ملی كند. روز هشتم مارس (۱۷ اسفند ۱۳۲۹ یعنی یك روز بعد از قتل رزمآرا كمیسیون نفت مجلس پیشنهاد ملی كردن نفت را به مجلس داد. مجلس شورای ملی روز ۱۵ مارس ۲۴ اسفند و مجلس سنا در ۲۹ اسفند پیشنهاد كمیسیون را به تصویب رساند و... شاه با دو ماه تاخیر در ۱۱ اردیبهشت رسما قانون ملی شدن صنعت نفت، خلع ید از شركت سابق نفت و ایجاد شركت ملی نفت ایران را اعلام كرد» ۲۷ بدیهی است در تصویب ملی شدن نفت بیش از هیات حاكمه، نیروهای مردمی نقش داشتند. آنها با تصور حمایت از نیروهای ملی میاندیشیدند كه با در اختیار گرفتن این سرمایه ملی، امكان انجام اصلاحات اجتماعی و احقاق حقوق مردم ادامه خواهد یافت. اما رویدادهای آینده نشان داد كه منافع خاندانی و فردی در حاكمیت پهلوی چنان اقتضا میكند كه روند چپاول نفت ادامه یابد و انعقاد قرارداد كنسرسیوم توسط علی امینی پس از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، این موضوع را تایید نمود.
پی نوشت:
0. حسین مكی، استیضاح حسین مكی، بقایی و حائریزاده از دولت ساعد، امیركبیر، تهران، ۱۳۵۷ش، ص ۸.
۲. م، دهنوی، مجموعهای از مكتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیهٔاللَّه كاشانی، چاپخش، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۵۷.
۳. مهدی، عراقی، ناگفتهها، رسا، تهران، ۱۳۷۰ش. ص ۳۸-۴۱؛ غلامرضا، نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت و كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شركت انتشار، تهران، ۱۳۶۶ش، ص ۹۰.
۴. جنبش ملی...، ص ۹۰.
۵. روحالله، حسینیان، بیست سال تكاپوی اسلام شیعی در ایران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۱ش، ص ۱۰۰-۱۰۴؛ به نقل از مطبوعات سال ۱۳۲۹ و روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت؛ محمد، تركمان، نقدی بر مصدق و نبرد قدرت، رسا، تهران، ۱۳۷۱ش، ص ۲۸، ۳۲، ۴۵-۶۵.
۶. بیست سال...، ص ۱۰۰ - ۱۰۱.
۷. ناصر، ایرانی، بحران دمكراسی در ایران، مركز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۷۱ش، ص ۸۲-۸۳.
۸. محمدحسنین، هیكل، ایران، روایتی كه ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی، الهام، تهران، ۱۳۶۳ش، ص ۱۱۲.
۹. هیكل، ایران كوه آتشفشان، ترجمه سیدمحمد اصفیای، بینا، تهران، ۱۳۵۸ش، ضمائم، ص ۱۸۴.
۱۰. جنبش ملی...، ص ۱۲۶.
۱۱. بحران دمكراسی...، ص ۸۲.
۱۲. یرواند، آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گلمحمدی فتاحی، تهران، ۱۳۷۷ش، ص ۳۲۷.
۱۳. همان.
۱۴. تقریرات مصدق در زندان، سازمان كتاب، تهران، ۱۳۵۹ش، ص ۱۲۱.
۱۵. قلم و سیاست، ص ۴۴۵.
۱۶. تقریرات...، ص ۱۲۱.
منابع:
۱. از نهضت ملی شدن نفت تا كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، صادق تهرانی، سایت مركز استاد انقلاب اسلامی.
۲. تحلیلی بر نهضت ملی شدن نفت ایران، محمد جمال خلیلیان، سایت باشگاه اندیشه.
۳. ملی شدن نفت و چشمهای عقابی، دكتر بهرام نوازنی، سایت مركز استاد انقلاب اسلامی
منابع
۱ ـ روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، امیركبیر، ۱۳۷۹ صفحه ۶۷.
۲ ـ همان، صفحه ۶۸.
۳ ـ خاطرات سیاسی امینالدوله، امیركبیر، ۱۳۷۰، ص ۲۴.
۴ ـ همان.
۵ ـ تاریخ موسسات تمدنی در ایران ـ جلد سوم ـ محبوبی اردكانی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸، صفحه ۱۲۶.
۶ ـ همان، صفحه ۲۲۳.
۷ ـ همان، صفحه ۲۲۷.
۸ ـ خون و نفت، منوچهر فرمانفرمائیان، ققنوس، ۱۳۷۷، صفحه ۱۱۶.
۹ ـ همان، ص ۱۱۷.
۱۰ ـ همان، ۸۱.
۱۱ ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، سید جلالالدین مدنی، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱.
۱۲ ـ همان، ص ۱۱۷.
۱۳ ـ تاریخ موسسات تمدنی در ایران، ص ۲۷۶.
۱۴ ـ همان، ص ۲۳۳.
۱۵ ـ همان، ص ۲۳۶.
۱۶ ـ همان، ص ۲۳۸.
۱۷ ـ همان، ص ۲۷۹.
۱۸ ـ خون و نفت، صفحه ۱۱۴.
۱۹ ـ خاطرات دوران سپری شده، یوسف افتخاری، انتشارات فردوس، ۱۳۷۰، ص ۳۲.
۲۰ ـ نشریه گنجینه اسناد، شماره ۱۶، زمستان ۷۳، صفحه ۳۴.
۲۱ ـ پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، نشر مهر، ۱۳۷۵، صفحه ۱۱۵.
۲۲ ـ تاریخ تحولات اجتماعی ایران، جان فوران، نشر ری، ۱۳۸۰، صفحه ۴۲۴.
۲۳ ـ همان.
۲۴ ـ همان.
۲۵ ـ گذشته و اندیشههای زندگی یا خاطرات من، عباسقلی گلشائیان، جلد دوم، ص ۸۰۰.
۲۶ ـ همان، ص ۸۰۴.
۲۷ ـ تحولات اجتماعی ایران، ص ۴۲۵.