تاثیر جنگ سرد بر پیدایش قیام 15 خرداد 1342

از سویی ایران و ذخایر نفتی آن  که پیوسته مورد طمع بیگانگان قرار داشت  این بار مورد توجه ایالات متحده واقع شد و آنان نیز پس از کودتا سهم خود را از این ذخایر گرفتند. با این وجود، جنبش مقاومت به سرعت پدید آمد، اما گروه ها و برخی شخصیت های فعال همدیگر را به خیانت متهم می کردند. اعضای جبهه ملی و تا حدودی مذهبیان حزب توده را سرزنش می کردند و با کوبیدن آن، خیانت های شوروی را افشا می نمودند.
از سوی دیگر جبهه ملی هم دچار مشکلات فراوان شد؛ کادر تشکیلاتی آن از هم پاشیده و عده ای دستگیر، تبعید و زندانی شدند و سرانجام انتظام و شیرازه جبهه ملی از هم گسست. پیامدهای سیاسی این امر برای بررسی مسائل بعدی مهم و شایان توجه است. استقرار دوباره سلطنت، درهم کوبیده شدن مخالفان، ناکارآمدی تشکیلات جبهه ملی و قلع و قمع حزب توده، راه را بر استقرار دیکتاتوری شاه هموار کرد و رژیم با پیوستن به پیمان های نظامی منطقه ای هم چون پیمان بغداد، موقعیت خود را تحکیم بخشید.
سال های میان 1332   یعنی پس از کودتای 28 مرداد و بازگشت سلطنت  تا سال 1339 دوره ای بود که در آن سلطنت به تحکیم موقعیت خود پرداخت. پس از محاکمه و تبعید مصدق و سرکوب مخالفان، جنبش ملی دیگر نمی توانست کارآیی چندانی داشته باشد. هرحرکت و جنبشی در جبهه ملی تنها با رهبری یا زیر نظر مصدق متصور بود. با این حال در دوران نهضت مقاومت، جبهه ملی دوم مهم ترین تشکل سیاسی آن دوره بود و در سال های بحرانی 42   1339 بیشتر جوانانی که به مشارکت در امور سیاسی یا فعالیت در زمینه سیاسی  اجتماعی علاقه مند بودند، به جبهه ملی روی آوردند. آنان جنبش ملی و به اصطلاح « مکتب مصدق » را راه گشای مبارزه با استبداد می دانستند. با وجود آن که جبهه ملی دوم تنها تشکل سیاسی برای فعالیت هایی از این دست به حساب می آمد، اما توانایی راهبری جوانان پرشور و حرکت به اصطلاح ملی گرایانه را نداشت. علت آن بود که جبهه ملی از مسئله اساسی نقش ایالات متحده در ایران غافل بود.( نک: کاتوزیان، اقتصاد ...، فصل 11)
آمریکا از سال 1332 با دکترین آیزنهاور به صحنه آمد و برای تثبیت قدرت خود در خاورمیانه، نیاز به ثبات در این مناطق داشت. مسکو عامل تهدید ثبات این مناطق بود که منافع آمریکا را به خطر می انداخت. از این رو ضروری بود جلوی اقدامات و تحرکات احتمالی مسکو گرفته شود.
اساس دکترین آیزنهاور این بود که ایالات متحده باید بیش از پیش از استقلال حکومت ها و کشورهای منطقه در برابر کمونیسم بین الملل حمایت کند. این حمایت از راه بستن پیمان های منطقه ای و ایجاد همکاری های نظامی و اقتصادی صورت می گرفت. بر اساس دکترین مزبور هر دولتی که از ایالات متحده کمک می خواست، این دولت آمادگی کمک را داشت. ( گازیوروسکی، ص 81  180)
در واقع جبهه ملی با وجود مخالفت با دیکتاتوری و حکومت کودتای مورد حمایت آمریکا، نتوانست نسبت به دکترین آیزنهاور واکنش نشان دهد و در حقیقت جبهه ملی دوم شعارهای لازم را که مستلزم رویارویی با آمریکا و امپریالیسم بود، ارائه نکرد. به دیگر سخن، جبهه ملی دوم نیاز به شعارهای ضد امپریالیستی را درک نکرد و نتوانست نسبت به این مسئله مهم پاسخی مناسب ارائه دهد.
بدین ترتیب جبهه ملی از زیر بار مسئولیتی که بر دوش داشت، شانه خالی کرد. از این رو طبیعی بود که با وجود زنده بودن مصدق، جبهه ملی به تدریج از صحنه سیاسی کشور حذف شود و رهبری جنبش را از دست داده، به صورت تشکیلاتی بی اعتبار و ناکارآمد درآید. با این همه، مسئله مقاومت و مبارزه علیه حکومت کودتا و سلطه بیگانه امری نبود که ملت ایران آن را کنار گذارد. در این امر تردیدی نبود که اگر جبهه ملی نتواند جنبش را رهبری کند، مردم بدون رهبر نخواهند ماند و جنبش از جای دیگر هدایت خواهد شد. این چنین نیز شد.
جنگ سرد و قیام 15 خرداد

برخورد روحانیان با شاه در آستانه دهه 1340 به ظاهر با مسئله اصلاحات ارضی شکل جدی تری به خود گرفت. اصلاحات ارضی با اشاره و هدایت آمریکا و در راستای سیاست جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم در ایران انجام می شد. برخورد روحانیان با مسئله اصلاحات ارضی بر جریان های سیاسی و ترتیب مبارزه آینده اثری مهم به جا گذاشت. با آغاز اصلاحات ارضی ( 42  1339) روحانیان نسبت به آن واکنش نشان داده و موضع گیری کردند. مخالفت با اصلاحات ار ضی بیشتر به سبب پیامدهای آن بود که از نظر روحانیان مهم بود. مخالفت با اصلاحات ارضی هنگامی شدت گرفت که مسائل دیگری نیز مطرح شد؛ یعنی آشکار شد که عملکرد و شکل اجرای اصلاحات با هدف های از پیش اعلام شده آن منافات دارد. ( مدرسه فیضیه، ج 2، ص 177؛ فوران، ص 9  498)
در این زمان بود که روحانیت مخالف و معترض، مبارزه با شاه را به سطح بالاتری ارتقاء داد و با طرح شعارهای ضد امپریالیستی اعلام کرد که مشکل اصلی، شاه نیست، بلکه مسئله اصلی آمریکاست؛ کشوری که این اصلاحات را تحمیل و قانون مربوطه را طرح و اجرا می کند و برای منافع خود، منافع و مصالح ایران را به باد داده و به ملت فشار می آورد. پس در واقع در این جنبش، رهبری دینی شعارهای ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری را با شعارهای ضد امپریالیستی تلفیق کرد و به این ترتیب جنبش را تا سطح مبارزه با امپریالیسم آمریکا ارتقا داد و به آن ویژگی برتری بخشید.
در برخورد روحانیان با شاه به طور شگفت انگیزی دیده می شود که خود شاه روحانیان را به مبارزه طلبید. شاه در آستانه دهه 1340 شاید به این تصور و باور که مساجد و سازمان های مذهبی در حال فروپاشی هستند، نقش تاریخی تشیع و روحانیان شیعه را نادیده گرفت. او گمان می کرد که چون اهالی مساجد و منابر تا حدی ضعیف شده اند، پس کنار گذاشتن آن ها کاری ساده است. او شاید امیدوار بود که به تدریج قدرت آنان را محو و نابود کند. بر این اساس شاه آگاهانه روحانیان را به مخالفت با خود واداشت. این امر نشان می دهد او از پایگاه علمای دینی و جایگاه آنان در میان مردم ایران آگاهی کافی نداشت، یا این که این پایگاه ها را جدی نمی گرفت. این اندیشه ها سبب شد شاه در راه خطرناکی گام بگذارد؛ گامی که اساس سلطنت را متزلزل کرد و مشروعیت و حقانیت آن را زیر سوال برد. ( فوران، ص 499)
وی به انتقاد از روحانیت پرداخت، به آنان حمله نمود، سخنان تحقیرآمیزی نسبت به ایشان ایراد کرد و به هتک حرمت آنان پرداخت. شاه در کرمان گفت: « ارتجاع، متشکل از انسان های بی فرهنگ و با سوء نیت است. هزار سال است که افکارشان تکامل نیافته است. طرح های خرابکاران سرخ، روشن است ... نفرت من نسبت به ارتجاع سیاه شدیدتر است . » شش ماه بعد در دزفول گفت: « آن ها مثل کرم در لجن می لولند. از این طبقه دوری کنید. اگر از خوابشان بیدار نشوند، مشت عدالت بر سر آن ها فرود خواهد آمد. هر لباسی که می خواهند به تن داشته باشند.» ( افراسیابی، ص 2  341)
قیام پانزده خرداد 1342 واکنشی در برابر عملکردهای خودسرانه شاه و دخالت بیگانگان در امور کشور بود.
این قیام در بیرون از مرزهای ایران نیز بازتاب داشت. بیشتر روزنامه های خارجی و نشریه ها و مجله های بین المللی؛ از هرالد تریبون گرفته تا اومانیته و رادیوهای بیگانه: از رادیو مسکو گرفته تا کلن صدای آلمان، این جنبش را حرکتی واپس گرایانه و ارتجاعی نامیدند و آن را به عنوان یک حرکت قهقرایی و مخالف پیشرفت و تمدن، محکوم کردند.
نتیجه گیری

در مجموع، مبارزه میان کمونیسم و کاپیتالیسم در ایران شرایطی را به وجود آورد که شاه طرفدار سرمایه داری و آمریکا را رو در روی نیروهای ملی و مذهبی قرار داد. امپریالیسم که می کوشید از یک سو با تغییر ساختارهای اقتصادی  اجتماعی و بنیادهای سنتی ایران، جامعه را در جهت گسترش بازار کالاهای خود دگرگون کند و اقتصاد ملی ایران را در جهت وابستگی هر چه بیشتر سوق دهد و از سوی دیگر از گسترش و نفوذ کمونیسم در ایران جلوگیری نماید، با قیام 15 خرداد رو به رو شد. پس این قیام را می توان نشانه مخالفت مردم ایران با سرمایه داری وابسته و فشار امپریالیسم آمریکا و یکی از پیامدهای جنگ سرد دانست.
منابع:
1.افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، تهران: نشر علم، 1367.
2.پیرن، ژاک، جریان های بزرگ تاریخ معاصر، ترجمه رضا مشایخی، تهران: امیر کبیر، 2537.
3.خان ملک یزدی، محمد، غوغای تخلیه ایران، تهران: سلسله، 1362.
4.ذوقی، ایرج، ایران و قدرت های بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران: پاژنگ، 1367.
5.ذوقی، ایرج، رفتار سیاسی آمریکا در قبال نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380، به نقل از مصاحبه مطبوعاتی ترومن، نیویورک تایمز، 25 آوریل، 1952.
6.ر، جاناتان آدلمن، درآمدی بر جنگ سرد، ترجمه علی شادمانی، تهران: امیر کبیر، 1376.
7.فوران، جان، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا، 1378.
8.کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: کویر، 1371.
9. کاتوزیان، همایون، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیز، تهران: مرکز، 1374.
10.کاتوزیان، همایون، مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا، 1371.
11.کامبخش، ع، نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران، بی جا، بی نا، بی تا .
12. کندی، پل، ظهور و سقوط قدرت های بزرگ، برگردان محمود ریاضی، تهران: خجسته، 1369.
13. گازیوروسکی، مارک، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون کاظمی، تهران: مرکز، 1371.
14.گود، جیمزاف، سایه مصدق بر روابط ایران و آمریکا، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: کویر، 1382.
15.مدرسه فیضیه، زندگی نامه امام خمینی، بی جا، بی نا، 1358.
16.نراقی، احسان، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، تهران: رسا، 1372.
17. Eden , Anthony. The Memoirs of sir Anthony Eden, London: cassell , 1960.
18. Truman, Hanry , S , Memorise , Gerden City , N.Y.signetbook , 1955.
1. البته سال ها بعد، رهبران میانه روتر حزب توده از جناح تندرو انتقاد کردند، به طوری که نورالدین کیانوری در سمیناری درباره بورژوازی ملی گفت که ارزیابی نادرست از نقش بورژوازی ملی، گاهگاهی به برخی اشتباهات می انجامد... در سالهای مبارزه برای ملی کردن نفت، حزب توده ما چنین اشتباهات چپ گرایانه فرقه ای را مرتکب شد. (برای آگاهی بیشتر، نک: کامبخش، ج2، ص 61  55)
2. سخنان شاه به اندازه ای پرخاشگرانه و توهین آمیز بود که رئیس وقت رادیو و تلویزیون ناگریز سخنان شاه را با سانسور پخش کرد.(نراقی، ص20)