بازتاب قيام 15 خرداد 1342

دولت علم درواقع دولت شاه بود. اولين كوشش دولت اين بود موضوع را كوچك نشان دهد و ثانياً اين اقدام عمومي را لكه‌دار سازد و اگر ممكن باشد به آن رنگ خارجي بدهد تا مجوزي براي اقدامات شديد عليه دستگير شدگان پيدا نمايد. همان طور كه ديديم روزنامه اطلاعات تحت نظر سازمان امنيت نوشت« 15 خرداد يك گروه 200 نفري با پاره آجر از سمت گلوبندك به طرف سربازخانه حمله كردند   در اين زد و خورد و حملات يك افسر و چند پاسبان مجروح شدند   در حدود ساعت 11 يك دسته هزار تا هزار و پانصد نفري از در غربي دادگستري وارد كاخ شدند  از ساعت دو بعدازظهر خيابانهاي تهران را سكوتي وحشتناك فراگرفته بود و بوي دود در مراكز تظاهرات به مشام مي‌رسيد در نتيجه اين حادثه و دخالت مأمورين انتظامي عده بي‌شماري به قتل رسيده‌اند».
شاه در 17 خرداد 2 روز پس از قيام گفت«بايد به شما بگويم كه متأسفانه چه كساني بساط 15 خرداد را به راه انداختند كما اين كه در ميان كساني كه زخمي شده‌اند يا دستگير شده‌اند خيلي از آنها مي‌گفتند كه ما چه‌كار كنيم 25 ريال پول داده بودند و مي‌گفتند در كوچه‌ها برويد بگوييد زنده باد فلاني   » نظر شاه مخلوع در كتاب انقلاب سفيد در اين مورد چنين است«اين غایله به تحريك عوامل ارتجاع توسط شخصي صورت گرفت كه مدعي روحانيت بود   در عوض مسلم بود كه اين شخص ارتباط مرموزي با عوامل بيگانه دارد؟! بطوري كه بعداً ديديم كه راديوهاي آوارگان بي‌وطن حزب سابق توده يعني حزبي كه اصولاً با خداشناسي مخالف بود از اين شخص به كرات با عنوان آيت الله تجليل كردند و مقام او را باصطلاح معروف به عرش رسانيدند و لو اين كه احياناً تحريكات اين شخص از جاي ديگري آب مي‌خورد   بلواي 15 خرداد 42 بهترين نمونه‌ي اتحاد نامقدس دو جناح سياه و قواي مخرب سرخ بود كه با پول دسته‌اي از ملاكين كه مشمول قانون اصلاحات ارضي شده بودند انجام گرفت   » (1) بنابراين شاه حركت اسلامي خميني را با وجود ضرباتي كه بر پيكر امپرياليزم آمريكا و صهيونيزم داشت ارتجاعي مي‌خواند و سد راه اقدامات انقلابي مي‌دانست كه آغاز كرده بود و نتيجه اين كه بايد به هر ترتيب با آن مقابله نمود تا نظير پيدا نكند و اسدالله علم مجازات اعدام را در نظر گرفته بود و در مصاحبه مطبوعاتي كه در داخل كشور انعكاس پيدا نكرد اين نويد را به سياستهاي سلطه‌گر داد چون اگر در بين مردم انتشار مي‌يافت معلوم نبود با يك جنبش ديگر دولت بتواند باز هم باقي بماند.

تلاش رژيم در تغيير واقعيت
همان طور كه ديديم 15 خرداد جوششي بود از جانب مردم براي در هم كوبيدن رژيم سلطنت و گرچه با فوريت نتيجه قطعي نداد ولي آثار بسيار باقي گذاشت و به همين مناسبت عوامل رژيم حاكم به طرق مختلف سعي نمودند با استفاده از همه امكانات و از جمله رسانه‌هاي گروهي اتهاماتي متوجه آن سازند، جنبه اسلامي و مردمي را از آن بگيرند، جهت خارجي به آن بدهند و افكار عمومي را فريب دهند. اقدامات رژيم را در چندين زمينه ملاحظه مي‌نمایيم تبديل جنبه معنوي به جنبه مادي، قلب واقعيت به تمام معني،كوششي است كه رژيم انجام مي‌داد و مدعي بود مردم به خاطر بدست آوردن 25 ريال دست به تهاجم عليه دولت زده‌اند. اين ادعا را شاه مطرح كرد و ديگران هم آن را تكرار نمودند. اما اين كافي نبود مي‌بايست منبع پرداخت پول مشخص گردد و لذا مسأله پول گرفتن يك مسلمان شيعه از يك مسلمان غيرشيعه عنوان گرديد! و منظور اين بود كه پولهايي جمال عبدالناصر فرستاده در ايران توطیه‌اي صورت گيرد سپس با اين مقدمات و تبليغاتي كه به دنبال داشت مبني براين كه به زودي همه چيز را روي دايره خواهند ريخت مدرك بدست دادند و جرايد 26 خرداد 42 نوشتند كه«در تاريخ يازدهم خرداد شخصي به نام عبدالقيس جوجو از لبنان وارد فرودگاه مهرآباد تهران گرديد و چون مورد سوی ظن مأمورين گمرك قرار گرفته بود تحت بازجويي و وارسي قرار گرفت و مبلغي معادل يك ميليون تومان از او بدست آمد كه پس از تحقيقات اعتراف كرد كه مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر براي افراد معيني در ايران آورده است. تفصيل اين جريان به زودي در معرض اطلاع عموم قرار داده خواهد شد» بدنبال اين اعلاميه سفارت ايران در بغداد شخص مزبور را محمد توفيق القياسي نام نهاد كه مأموريت داشته اين پولها را به اشخاص مخصوصي در ايران بدهد اين پولها از طرف عمال ناصر از دمشق به بيروت ارسال و از آنجا به وسايل مختلف به نواحي ديگر منتقل مي‌گردد (2).
عبدالقيس جوجوي افسانه‌اي بود كه وجود خارجي نداشت (3) وقتي رژيم از اين نقشه نتيجه نگرفت آن را مسكوت گذاشتند و بهتر ديدند فیودالهاي داخلي را عامل معرفي نمايند (4) كه با كمك كمونيستها آشوب ايجاد كرده‌اند در صورتي كه حزب توده و ابرقدرت مورد اتكاي آن شوروي به هيچ وجه نهضت اسلامي را نمي‌پسنديدند و اين حركت را سدي در راه خود مي‌پنداشتند همان شب 16 خرداد بود كه شوروي نهضت اسلامي را مورد حمله قرار‌داد (5) و مطبوعات آن هم به همين راه رفتند و حتي امام خميني را در معرض اتهام قرار دادند.

نظر محافل سياسي، مطبوعاتي و مذهبي جهان
مطبوعات خارجي كه هريك نقش خاصي را دارند به صورت مختلف از 15 خرداد ترسيمي كشيدند، دي‌ولت در شماره 129 خود نوشت« در تهران صدها نفر كشته شده‌اند، دولت علم حكومت نظامي اعلام كرد، ارتش با تانك و مسلسل عليه طرفداران رهبر مسلمانان خميني كه عليه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده‌اند وارد عمل شد  خيابانهاي مركز شهر مملو از باقيمانده خرابي‌ها است. كاخ شاه در محافظت شديد است   » لوموند نوشت:« تظاهرات قهرآميزي در شيراز و قم به وقوع پيوست تظاهر‌كنندگان مثل تهران مغازه‌ها را خراب كردند و ساختمانها، سينماها و اتوموبيلها را به آتش كشيدند تعدادي از اتوموبيلها متعلق به پليس بود   » روزنامه الاهرام در 16 خرداد نوشت ديروز تهران در آتش خشم شعله‌ور شد  شديدترين تظاهرات ضد شاه بود   اين تظاهرات وقتي آغاز شد كه زعيم ديني روح الله خميني و ياوران او دستگير گرديدند   تظاهركنندگان با شعار مرگ بر شاه به اداره راديو و انتشارات هجوم كردند و كوشيدند آن را اشغال نمايند   ماشين‌هاي ارتشي را سنگ باران كردند   پليس با مسلسل و گاز اشك‌ آور به تظاهركنندگان يورش برد در همان ساعات اول صدها نفر كشته شدند   » اكثر روزنامه‌هاي جهان با تيترهاي درشت از 15 خرداد نام بردند و آن را مورد بحث قرار دادند. حوزه علميه نجف، كربلا و كاظمين به حمايت آيت الله خميني تلگرافاتي به رؤساي كشورهاي مختلف اسلامي و سازمان‌هاي بين‌المللي مخابره و كشتار 15 خرداد رژيم را محكوم نمودند، حوزه‌هاي علميه داخل و روحانيون سراسر كشور با توحيد كلمه دنبال قضيه را گرفتند تمام اين جريانات در حالي انجام مي‌گرفت كه در مطبوعات كشور هيچ خبر از حقايق و وقايع منعكس نمي‌شد (6) از وقايع 15 خرداد فقط چند سط و چند اعلاميه حكومت نظامي و چند جمله از مصاحبت‌هاي مطبوعاتي شاه و علم و پاكروان داشت اگر كسي در جريان رويدادها نبود نمي‌دانست حكومت نظامي براي چه تشكيل شده و حملات در مصاحبه‌ها براي چيست.

روحانيت پس از قيام 15 خرداد
قيام 15 خرداد يك جنبش عمومي مذهبي عليه رژيم در حمايت از روحانيت بود. اين تحرك صد‌در‌صد به نيروهاي اسلامي تعلق داشت هيچ گروه و دسته ملي و غيرمذهبي مدعي سهمي در اين روز نيست احساسات دروني و ريشه‌هاي معنوي انگيزه اين برپايي بود و از قبل صف‌آرايي و برنامه‌ريزي نشده بود. كسي كه بطور مستقيم به جمع‌آوري و يا توطیه مبادرت نكرده بود. به همين جهت با تمام وسعت و گسترشي كه داشت رژيم را واژگون نساخت ولي آزمايش بزرگ براي جناح‌هاي مختلف بود بعضي تصور مي‌كردند براي هر جنبشي در ايران يك قدرت خارجي بايد پشتيباني نمايد و مقدمه‌چيني كند، 15 خرداد نشان داد بهترين قوه محركه بر متن ايران وجود دارد كه مي‌تواند با استقلال عمل نمايد زيرا اين جنبش درست در زماني صورت گفت كه همسايه شمالي ايران يعني ابرقدرت شوروي پس از مدتي روابط تيره با دولت ديكتاتوري وقت تازه سازش كرده و او را در اقدامات باصطلاح اصلاحي و انقلاب سفيد! تأييد مي‌كرد و پشتيباني مي‌نمود و گروه مقاوم و از جمله مبارزين مذهبي و روحانيون را مرتجعين مي‌ناميد (7) و در 15 خرداد هم همين سياست را تعقيب كرد هواداران سياست شوروي در داخل كشور هم كه هميشه خود را پيشگام و ترقي‌خواه مي‌ناميدند از اين سياست اصلي پيروي داشتند و طبعاً نه تنها نمي‌توانستند سهمي در اين اقدام براندازي عليه رژيم داشته باشند بلكه در صف مخالف آن قرار مي‌گرفتند هيأت حاكمه و حاميان غربي آنها هم كه شاه نماينده و اجرا كننده برنامه آنان بود مستقيماً زير ضربه 15 خرداد قرار داشتند بنابراين 15 خرداد مظهر يك استقلال واقعي بود كه تشيع قرنها به دنبال آن مي‌گشت (8) ولي همواره راههاي انحرافي به آن ضميمه مي‌شد. اين بار يك آزمايش داد كه بعد از اين تاريخ روي آن حساب مي‌شود. جنبش 15 خرداد گرچه عكس‌العمل طبيعي مردم مسلمان در برابر بازداشت آيت الله العظمي خميني بود اما آزادي فوري ايشان را در بر‌نداشت به همين جهت اعتراضات با تلگراف و نامه از نقاط مختلف ادامه داشت (9) و بالاخره علماي طراز اول كشور براي چاره‌جويي در تهران اجتماع نمودند (10) و رژيم حاكم كه از يك 15 خرداد ديگر بيمناك بود سعي داشت آنها را پراكنده نمايد و قدمي هم در جهت خواست آنها برندارد اعتصاب 14 روزه بازارهاي كشور پس از اطلاع از سلامتي روحانيون بازداشت شده پايان گرفت (11) و جمعي از علما هم در 29 تير آزاد شدند و اين شايعه بوجود آمد كه آيت الله خميني را تبعيد مي‌نمايند و بهمين جهت يكبار ديگر علما و روحانيون عكس‌العمل نشان دادند(12).

از زندان قصر به داوديه و قيطريه
تهديد رژيم به مردم و روحانيت استقامت بيشتر داد و حمايت از خميني زنداني افزون شد و او را بدون ترديد در مقام مرجعيت بلامعارض ساخت انتخابات مجلس 21 را رژيم تدارك مي‌ديد و مطبوعات و راديو را در خدمت كنگره آزاد زنان و آزاد مردان! قرار داده بود و مي‌خواست انتخابات را بدون برخوردي پايان دهد و دوران بي‌مجلسي را پشت سر گذارد و مسأله بازداشت روحانيون و مقاومت ايشان مشكلي بود كه بايد حل مي‌كرد و از بن‌بست خارج مي‌شد در عين حال آزادگذاشتن خميني بزرگ هم خطري مستقيم و فوري داشت. اگر از زندان آزاد مي‌شد قطعاً در آن شرايط تظاهرات، اجتماعات، افشاگريها توسعه مي‌يافت و چيزي را كه رژيم از آن وشت داشت بوجود مي‌آورد بنابراين دولت مردان حاكم مصلحت چنان ديدند كه رهبر مبارزات را اسماً و رسماً از زندان آزاد نمايند ولي عملاً در محاصره نگهدارند و تماس با مردم را ممنوع كنند و فعاليت ضد شاه را متوقف سازند و در اينجا است كه ما به جريان جمعه 12 ربيع‌الاول سال 1383 (11 مرداد 42) مي‌رسيم ریيس سازمان امنيت وقت پاكروان مأمور اين تغيير وضع مي‌گردد در پادگان عشرت آباد با امام ملاقات و آزادي ايشان را اعلام مي‌دارد (13) و در ضمن مي‌افزايد«اكنون كه آزاد مي‌شويد لازم است به عرض برسانم كه سياست يعني كلك و نيرنگ، سياست يعني دروغ و تزوير، سياست يعني حقه‌بازي و خلاصه سياست يعني پدرسوختگي و اين كارها مربوط به ما است و مرجع روحانيت نبايد خود را به اين امور آلوده سازد و در سياست دخالت نمايد.» و پاسخ مي‌شنوند ما در سياستي كه شما معنا مي‌كنيد از اول هم دخالت نداشته‌ايم. بهرحال در همان روز امام را به خانه‌اي مربوط به ساواك در داوديه منتقل مي‌نمايند(14). راه داوديه تحت كنترل قواي انتظامي بود اما هنوز ساعتي از اين انتقال نگذشته بود كه سيل جمعيت بسوي داوديه سرازير شد و ترافيك سنگين راهنمايي را با مشكل مواجه ساخت علماي مهاجر كه در تهران اجتماع كرده بودند بهمراه روحانيون تهران وقايع 15 خرداد را براي امام تشريح كردند و اطلاع از آن قيام، امام را به سختي تكان داد و در مقابل انبوه جمعيت فرياد كشيد«آخر من با اين احساسات چه‌كنم » و آنگاه گريست تا آن روز كسي ايشان را در اين حد منقلب نديده بود اطلاع از كشتار 15 خرداد براي امام ضربه سختي بود(15) هجوم توأم با احساسات گرم مردم به اقامتگاه امام قابل تحمل براي حكومت نبود ساواك بلافاصله تصميم گرفت منزل را در محاصره مأمورين قرار دهد و از ملاقاتها ممانعت به عمل آورد و اطلاعيه‌اي به اين شرح در جرايد درج نمايد« طبق اطلاع رسمي كه از سازمان اطلاعات و امنيت كشور واصل گرديده است چون بين مقامات انتظامي و حضرات آقايان خميني و قمي و محلاتي تفاهمي حاصل شده كه در امور سياسي مداخله نخواهند كرد و از اين تفاهم اطمينان كامل حاصل گرديده است كه آقايان برخلاف مصالح و انتظامات كشور عملي انجام نخواهند داد عليهذا آقايان به منازل خصوصي منتقل شدند!» دولت با اين اعلاميه مي‌خواست به مردم بگويد كه اقامت امام در داوديه به اين معني نيست كه اجتماعات سياسي تشكيل شود بلكه عرفاني است كه بدنبال تفاهم و تعهد انجام گرفته و اساس آن عدم دخالت در امور سياسي است اما بلافاصله عكس‌العمل شديدي در برابر صدور اين اطلاعيه در جامعه روحانيت ملاحظه مي‌شود(16). بازتاب ادامه حصر امام آن طور نيست كه دولت در بن‌بست قرار گيرد چراكه توده مردم پس از اعلام آزادي امام آرامش يافتند و تصور نمودند كه امام مصلحت را در سكوت تشخيص داده و فعلاً انزوا را اختيار نموده است و برنامه حكومت براي حدود ده ماه به خوبي به موقع اجرا درآمد.رژيم حاكم امام را تحت نظر و دور از مردم نگه‌داشت اما چنين وانمود كرد كه آزادي از ايشان سلب نشده است و با اين كه پاره‌اي از اعلاميه‌ها واقعيت موضوع را بازگو كردند(17) اين افشاگري در حدي نبود كه بتواند توطیه حكومت را از اثر بيندازد و مبارزه را هم چنان گرم و در اوج نگهدارد خصوصاً بعد از آن كه رژيم علماي مهاجر را مجبور ساخت كه به محل اقامتشان بازگردند(18) و البته به قولي هم كه به آنها در مورد آزادي مطلق امام داده بود عمل نكرد. در اين مقطع از زمان بخوبي فقدان رهبري امام قابل شناسایي و لمس است بعبارت ديگر در دوره‌اي كه ايشان تحت كنترل و از مردم جدا مي‌باشند با اين كه علماي بسياري عقيده به مبارزه دارند ولي نظر يكنواختي ابراز نمي شود و مقاومت شديدي عملي نمي‌گردد و دولت به سادگي مي‌تواند بر تمام آنان فایق آيد در اين خصوص نظرات متفاوتي ابراز شده بعضي معتقدند كه پس از بازداشت امام و مخصوصاً پس از حصر ايشان در منزل خصوصي مقامات برجسته روحاني نه تنها به مبارزه شدت ندادند بلكه كم كم سرد شدند و بعضي كه اصولاً مبارزه عليه رژيم را مفيد نمي‌دانستند بعد از بازداشت رهبر به حالت قبل از آغاز مبارزه بازگشتند و بعضي حتي تا بدان مرحله پيش رفتند كه گفتند مبارزه موجوديت حوزه علميه قم را به خطر انداخته و بايد اول به فكر اصلاح حوزه بود، ايمان و تقوي را محكم نمودو سپس جهت را تشخيص داد و بهرحال ايجاد تشنج به صلاح اسلام و مملكت نيست اين افكار در تمام ده ماهي كه امام در حصر بود پيشرفتهايي داشت و از لحاظ نهضت نقاط توقف و ركود و ناتواني و تزلزل به شمار مي‌رود و در عين حال ارزش والاي رهبري را در گردآوري نيروهاي پراكنده امت و دادن توان مقاومت به مبارزين بعد مي‌آموزد.

اعتصاب مردم و دستورات فرمانداري نظامي
رژيم حاكم و مجريان آن تصور داشتند كه با تلفات سنگين 15 خرداد ديگر كسي را ياراي مقاومت و اعتصاب و اعتراض نيست و اركان حكومت و از جمله فرمانداري نظامي خواهند توانست امنيت را به نفع قدرت استبداد برقرار سازند. هفتمين روز شهداي 15 خرداد اعلاميه‌هايي را براي بزرگداشت بهمراه داشت اما فرمانداري نظامي با صدور اعلاميه‌هايي به تهديد و ارعاب پرداخت و اعلام داشت شبكه‌ي جاسوسي و كانون توطیه و خيانت كشف گرديده و جمعي در اين رابطه دستگير شده‌اند(19) رژيم مي‌خواست با اين اعلاميه‌هاي پياپي جلو اراده ملت را بگيرد و از اعتصابي همگاني كه در شرف انجام بود بازدارد اما اين تلاش بي‌فايده بود و تعطيل 21 خرداد به تعطيل بازار( از 15 تا 27 خرداد تعطيل بود) اضافه شد و تهران را در اعتصاب سراسري برد شهر كاملاً خلوت شد و رفت و آمد به ندرت صورت مي‌گرفت روزنامه‌هاي خبري عصر 21 خرداد نوشتند(20) وضع تهران كاملاً آرام بود!، همه جا آرام است! و با اين ترتيب سعي نمودند انعكاسي از اعتصاب و تعطيل نداشته باشند.

تشكيلات مذهبي سياسي پس از 15 خرداد
همان طور‌كه ديديم قيام 15 خرداد برطبق برنامه و با تصميم قبلي گروهها نبود اما برخوردي كه رژيم حاكم با آن كرد و كشتاري كه انجام گرفت خودبخود بسياري از افراد هم عقيده را بهم نزديك ساخت و آنها را به گروه‌بندي وادار نمود تا نظم و ترتيبي دركار پيدا نمايند در تهران و بسياري از شهرها كم‌كم جلسات چند نفري پيدا شد كه اخبار را بهم مي‌دادند، تراكت و اعلاميه‌ها را پخش مي‌كردند، و يا نظم و اداره جلسات وسيعتر و عمومي را بعهده مي‌گرفتند اين گروهها گاهي صنفي بود مثلاً از دانشجويان مسلمان و يا بازار و يا روحانيون تشكيل مي‌شد گاهي محلي بود از طبقات مختلفي كه در يك محل بودند و نهضت را دنبال مي‌نمودند بوجود مي‌آمد گاهي هم همين گروهها اسمي براي خود مي‌گذاشتند و با همان اسم اعلاميه مي‌دادند و از اين نوع جبهه مسلمان آزاده(21) را مي‌توان نام برد. سازمان امنيت و پليس براي پيدا كردن اعضاي گروهها فعاليت زيادي مي‌كردند گاهي شناسايي‌هايي مي‌نمودند و افرادي را بازداشت مي‌ساختند اما چون فعاليت اين افراد بارز و مشخص نبود و از طرفي در اصل جنبه مذهبي داشت و مردم آنها را حمايت مي‌كردند توفيق مأمورين امنيتي زياد نبود(22) و هرگاه هم فردي يا افرادي دستگير مي‌شدند بقيه گروه ديگري تشكيل مي‌دادند و معمولاً گروهها آن طور شكل يافته و منسجم نبود كه بازداشت فردي بقيه را ناچار در معرض خطر قرار دهد. در پاره‌اي موارد با دستگيري افراد اعتصابات پيدا مي‌شد كه دولت مجبور به استفاده از اعمال زور وسيله حكومت نظامي بود.
بطوركلي در اين دوره جمعيتهاي مذهبي موفق‌تر بودند و براي رژيم هم در هم كوبيدن آنها ساده نبود عنوان مذهب خودبخود سدي درمقابل دولت بشمار مي‌رفت. تعطيل جلسه عزاداري يا يك اجتماع قرایت و تفسير قرآن به آساني براي مأمورين عملي نبود و محتاج زمينه‌سازي قبلي و فراهم ساختن شرايط مساعد بود. اما اين گروههاي مذهبي كم‌كم به فكر افتادند تا از طريق مسلح شدن در مقابل دولت بايستند. اعمال فشار و زور را با طريق مشابه پاسخ گويند به طوري كه بعداً خواهيم ديد از بين همين روابط نزديك مذهبيها و گروههايي پيدا شدند كه اقدامات حادي را به مورد اجرا گذاشتند.
 پی نوشت ها:

1. كتاب انقلاب سفيد صفحه 46- 45.
2. سفارت كبراي ايران بغداد، حقايقي راجع به علت بروز جريانات اخير .
3 . در كتاب انقلاب سفيد منسوب به شاه مسأله 15 خرداد چنين آمده بود   اين غایله به تحريك عوامل ارتجاع توسط شخصي صورت گرفت كه مدعي روحانيت بود   در عوض مسلم بود كه اين شخص ارتباط مرموزي با عوامل بيگانه دارد، بطوريكه بعداً ديديم كه راديوهاي آورگان بي‌وطن حزب سابق توده يعني حزبي كه اصولاً با خداشناسي مخالف بود از اين شخص به كرات با عنوان آيت الله تجليل كردند و مقام او را باصطلاح به عرش رسانيدند ولو اين كه احياناً تحريكات اين شخص از جاي ديگري آب مي‌خورد(انقلاب سفيد صفحه 454 ) و با اين ترتيب ادعاهاي اوليه زمان قيام را نفي كرد.
4. بلواي 15 خرداد 1342 بهترين نمونه اتحاد نامقدس دو جناح ارتجاع سياه و قواي مخرب سرخ بود كه با پول دسته‌اي از ملاكين كه مشمول قانون اصلاحات ارضي شده بودند انجام گرفت(انقلاب سفيد صفحه 46).
5. راديو مسكو در تفسير خود در مورد 15 خرداد گفت« عناصر ارتجاعي ايران كه از اصلاحات اين كشور مخصوصاً اصلاحات ارضي ناراضي هستند و افزايش حقوق اجتماعي و توسعه آزادي زنان ايران را باب ميل خود نمي‌بينند امروز در تهران، قم و مشهد تظاهرات خياباني برپا كردند، آشوب كه بوسيله عده‌اي ايجاد شده به قصد ضديت با اصلاحاتي بود كه از طرف حكومت ايران در دست اجراست و يا برنامه‌هاي آن در دست تهيه است، رهبران بلوا و محركين اصلي آن برخي از رهبران مذهبي بودند و عناصر ارتجاعي بازار را به آتش كشيدند چند مغازه را مورد حمله قرار داده و غارت كردند، اتومبيلها و اتوبوسها را در هم شكستند و به چند اداره دولتي نيز حمله‌ور شدند و روزنامه ايزوستيا ارگان حكومت شوروي در 17 خرداد چنين نوشت«   در تهران و مشهد و قم به تحريك عده‌اي از روحانيون مرتجع مسلمان آشوب و بلوايي برپا شد آشوب‌ طلبان براي مبارزه عليه اصلاحات ارضي دولت از ايام سوگواري مرسومي   استفاده نموده و عده‌اي از جوانان متعصب عقب افتاده چند مغازه و چند اتومبيل را واژگون كردند».و مجله عصر جديد شوروي نوشت«   خميني و دستيارانش مؤمنين را برعليه دولت برانگيخته و حقوق تساوي زنان را بهانه كردند و در اثر تبليغات آنان اشخاصي كه از تعصب كور شده‌اند به خيابان ريختند و به آشوب و بلوا دست زدند( نقل از بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني صفحه514 و 515.).
6. در همان زمان بازداشت امام روزنامه‌اي با نام « فرياد» مخفيانه انتشار مي‌يافت و چون مستقيماً شاه را مورد حمله قرار مي‌داد دست به دست مي‌گشت اين روزنامه عناويني مانند عربده‌هاي مستانه شاه، شاه و علم ديوانه شده‌اند داشت ذيل آن جنايات دستگاه حاكمه را افشا مي‌ساخت و نويد سقوط شاه را مي‌داد و در يكي از اشعاري كه چاپ كرده بود همين معني را به نظم درآورده بود چنان كه مي‌بينيم:
آيت الله خـميـنـي آيت اللهـي تـوراست مرجع تقليد مايي حق خونخواهي توراست
بر علي سوگند و بر جان شهيدانش قسم شـاه را مـا عـاقبت روزي غـلامت مي‌كنيم
7. راديو مسكو در شب 16 خرداد 42 چنين تفسير نمود« عناصر ارتجاعي ايران امروز در تهران، قم، مشهد، تظاهرات خياباني برپا كردند. رهبران بلوا و محركين اصلي آن برخي از رهبران مذهبي بودند   » و جرايد مسكو نيز در همين حدود نوشتند.
8. اين قيام با قيام 30 تير 31 از لحظات تجمع توده‌ها و انگيزش مذهبي و عدم حمايت بيگانگان قابل مقايسه بود با اين تفاوت كه در 30 تير محتواي اسلاميت قضيه بعد از پيروزي در پوششي از ملي‌خواهي قرار گرفت و بعد هم به سقوط منجر شد اما 15 خرداد گرچه پيروزي فوري نداشت ولي پايگاه محكمي براي تجهيزات و صف‌آرايي و رشد گروههاي مذهبي و شناخت اصول راستين اسلام و تعيين نقطه‌هاي جهش گرديد و انحصار مكتب باقي ماند و در دراز مدت به پيروزي انجاميد.
9. هزاران تلگراف در حمايت از امام خميني و آزادي ايشان مخابره شد ما در اين مورد به تلگراف هايي از جانب آيات الله شاهرودي، گلپايگاني، ميلاني، شريعتمداري و بسياري ديگر از علماي درجه اول مي‌رسيم كه هركدام با اختصار يا به تفصيل عكس‌العمل نشان داده‌اند.
10. روحانيون مهاجر در تهران با روحانيون تهران به مشاوره نشستند و چون مردم نسبت به سلامتي امام حساسيت نشان مي‌دادند تصميم گرفتند به هرشكل اخباري از ايشان بدست آورند و مسأله ملاقات مطرح گرديد و مرحوم حاج آقا روح الله كمالوند از علماي خرم‌آباد به نمايندگي از روحانيون با شاه ملاقات و نگراني آنها را به وي اعلام نمود و او پذيرفت يكي از مقامات روحاني امام خميني را ملاقات نمايد و آيت الله خوانساري بعد از ديدار امام خبر سلامتي ايشان را به ملت داد( براي تفصيل جريان به كتاب تحليلي به نهضت امام خميني مراجعه شود).
11. تعطيل 14 روزه بازار به‌دنبال ملاقات آيت الله خوانساري با امام پايان گرفت و از شدت هيجان عمومي كاسته شد در حالي كه جمعي معتقد بودند رژيم در اين جهت علاقمند بود كه با ترتيبي روحانيون را راضي كند از مردم بخواهند به‌كار خود بازگردند و با طرح مسأله اعدام، روحانيت را با تعهد، به سكوت كشاند. نويسنده كتاب بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني مي‌نويسد«   توطیه شاهانه به منظور مرعوب ساختن و به تسليم و سازش واداشتن قاید بزرگ بهمين مرحله پايان نيافت بلكه وقتي ديدند كه اين فشار و ناراحتي روحي نيز نتوانسته روح بزرگ و انقلابي ايشان را در هم بشكند بفرمان همايوني! ايشان را به سلول انفرادي در پادگان نظامي عشرت‌آباد منتقل ساختند و با اين جنايت ننگين و شرم‌آور خواستند اراده‌ي آهنين و عزم پولادين خميني قهرمان را در هم شكسته ايشان را در مقابل اغراض شوم و اسارت بار شاه به تسليم وادارند، امام خميني در 4 تيرماه 42 كه به پادگان عشرت‌آباد انتقال يافت حدود 24 ساعت در سلول تنگي كه در آن هواي آزاد درست جريان نداشت گذرانيد و مقاومت نمود، و رژيم شاه را رسوا ساخت   »
12. آيت الله محمدهادي ميلاني از جمله علمايي بود كه با صدور اعلاميه‌اي بشدت رژيم حاكم را مورد حمله قرار داد عبارات او نمايشگر وضع روز است.
13. نويسنده كتاب بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني مي‌نويسد ریيس سازمان امنيت در اين ملاقات مي‌گويد« من كوشش فراواني بمنظور بدست آوردن سند و مدركي بر ارتباط مرجع بزرگ روحانيت با خارج بعمل آوردم و حتي عربي را بدين منظور به محضر حضرتعالي فرستادم ولي كوچكترين نشانه‌اي بر ارتباط مرجع روحانيت با عوامل بيگانه نيافتم و برايم روشن شد كه مرجع روحانيت در اين مبارزات خود هيچ گونه ارتباطي با خارج و عمال بيگانه نداشته‌اند» و سپس خود او مي‌افزايد« البته مرجع بزرگ روحانيت بايد چنين باشد   شاهنشاه دريافتند كه مرجع روحانيت در اين مبارزه و مخالفت فقط نظر ديني داشته‌اند و به تحريك عوامل بيگانه به اين كارها دست نزدند و نيز با اساس سلطنت مخالف نيستند ولي مي‌فرمايند كه با نطق عاشوراي ايشان چه كنم كه در آن به شخص اول مملكت و خاندان سلطنت اهانت شده است. و حضرتعالي بايد تصديق بفرماييد كه آن نطق خيلي تند بود در دنيا چه در كشورهاي جمهوري، چه سلطنتي، چه دمكراسي، چه استبدادي در هيچ جا سابقه ندارد كه عليه ریيس حكومتي با اين لحن سخن برانند..» و امام در پاسخ مي‌گويند« ممكن است در آن نطق تندرويهايي شده باشد ولي هرچه بود جنبه نصيحت داشته و آن نصيحت براي شاه لازم بوده و شما هم شاه را نصيحت كنيد.»
14. آيت الله قمي و آيت الله محلاتي هم كه قبلاً زندان بودند به اين محل انتقال يافتند.
15. امام بارها در سخنراني هاي خود به اين مطلب اشاره نمودند«  . من از قضيه 15 خرداد مطلع نبودم بعد از اين كه حبس من به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد خدا مي‌داند كه اوضاع 15 خرداد مرا كوبيد. تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است   واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمندي را مي‌شكند.»
16. از جمله آيت الله مرعشي نجفي دو روز بعد از اطلاعيه سازمان امنيت طي اعلاميه مفصلي عبارات اطلاعيه را مورد تجزيه و تحليل قرار داد و شديداً به رژيم حمله كرد اولاً نوع خطاب به آيات را برخلاف اخلاق شمرد ثانياً از لحاظ داشتن امضای و عنوان از جانب مقام رسمي آن را بلا ارش دانست ثالثاً به جستجوي دلايل سبك جديد اطلاعيه برآمد و موضوع عدم دخالت در سياست را شرم‌آور و مضحك خواند كه برخلاف اصل حق آزادي بشر طرح گرديده خلاف دستور كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته را محال دانست و تأكيد نمود عبارت « آقايان برخلاف مصالح و انتظامات كشور عملي انجام نخواهد داد» مسخره‌ترين جمله دولت است و گفت مثل اين كه آقايان علما افراد غيرمطلع و غير وارد و يا در رديف اشخاص سابقه‌دار و شرور بوده‌اند كه كلانتري محل از آنها التزام مي گيرد كه ديگر مزاحم زندگي ديگران نشوند در صورتي كه روشن است هيچ فردي   به اندازه جامعه روحانيت شيعه رعايت مصالح اجتماعي و اخلاقي را نكرده   هر افتضاحي كه تاكنون پيش آمده بر اثر عدم لياقت مسؤولين بي‌ايمان   و مشكوك و خاین بوده است.
17. جامعه روحانيت ايران در اعلاميه 31 مرداد 42 با عنوان تحريم انتخابات فرمايشي دوره ی 21 مجلس چنين نوشت« حضرت آيت الله خميني مدظله را يك روز فقط به منظور تخدير اعصاب مردم و صحنه سازي، از زندان آزاد كردند ولي بلافاصله ايشان را محصور نمودند و در حقيقت از زنداني به زندان ديگر منتقل ساختند»
حزب زحمتكشان با امضاي دكتر بقایي در اعلاميه‌اي كه حدود 32 صفحه بود تحت عنوان دفاع از آيت الله خميني انتشار داد و در آخرين صفحه چنين نوشت« اين جزوه پيش از آزادي مقيد حضرت آيت الله العظمي خميني و آيات عظام آقايان قمي و محلاتي تهيه و براي چاپ آماده شده بود ولي به علت تضييقات موجود و غارت شدن قسمتي از مطالب چاپ شده بوسيله مأورين انتظامي بالغ بر يك ماه چاپ مجدد آن به تعويق افتاد اينك كه توفيق انتشار آن پس از آزادي آيات عظام حاصل شد مي‌خواستيم بطور ضمني به مسلمين جهان تبريك عرض كنيم ولي متأسفانه پس از يك روز آزادي چون دولت تحمل استقبال مردم را نداشت آيات عظام را در منازل خود برخلاف موازين قانوني محبوس كرد و اكنون در زندانهاي نوع جديد دوره سازندگي مي‌باشند.» اصناف تهران هم با انتشار اعلاميه‌اي تصريح نمودند كه امام خميني اما آزادي از زنداني به زندان ديگر انتقال يافته‌اند و كميته دانشجويان نهضت آزادي هم در اعلاميه 26 مرداد خود نوشت« ملت شرافتمند ايران، مدت دو ماه مرجع عالي قدر شيعيان در زندان عشرت آباد به سر مي‌بردند و فعلاً نيز كه ايشان را از عشرت‌آباد به خانه خصوصي تحت مراقبت سازمان امنيت منتقل كرده‌اند از ابتدايي‌ترين حقوق محروم مي‌باشند.» ( مراجعه شود به صفحه 593 و 594 بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني).
18. 15 مهر 42 سازمان امنيت با اعزام علماي مهاجر تحت‌الحفظ به قم و مشهد به موضوع ظاهراً پايان بخشيد.
19. اعلاميه شماره 7 فرمانداري نظامي مي‌گويد«   امنيت و آرامش كاملاً در پايتخت حكمفرماست و چون در 12 ساعت اخير مشتي اخلالگران و عناصر مفسده‌جو پس از مأيوس شدن از اجراي نقشه شوم و كثيف خود به منظور به هم زدن آرامش و امنيت مردم شايعات دروغي در شهر انتشار و با ايجاد تشويق در افكار عمومي تصميم دارند مزاحمت و ناراحتي اهالي را فراهم سازند فرمانداري نظامي مؤكداً اعلام مي‌دارد   اگر افراد و دستجاتي برخلاف مقررات فرمانداري نظامي رفتار و نظم را مختل سازند دستگير و تسليم دادگاه نظامي خواهند شد » و در اعلاميه شماره 8 مي‌گويد«   مأمورين فرمانداري نظامي ضمن كشف هويت كساني كه در اين توطیه خاینانه دخالت داشته‌اند و ظرف چند روز اخير اكثريت آنها دستگير شده،   به اطلاع مي‌رساند در 24 ساعت اخير موفق شده شبكه‌هاي جاسوسي و كانون توطیه و خيانت اسناد و مدارك مهمي بدست آورد  و چند نفر دستگير و تسليم دادگاه نظامي نموده.»
20. روزنامه دولتي اطلاعات در همين روز نوشت« به دنبال انتشار مقداري اوراق بي‌امضا و جعلي كه ديروز در تهران منتشر شد و مردم را دعوت كرده بود كه امروز از خانه‌هاي خود خارج نشوند عصر ديروز اين شايعات براي پاره‌اي از مردم ايجاد نگراني كرد و به همين سبب دكانهاي نانوايي شلوغ شد ولي بعد از اعلاميه‌هاي فرمانداري نظامي نگراني مردم برطرف شد.»
21. اسم اين جمعيت در همان تاريخ برده مي‌شد و كتاب نهضت امام خميني اعضای آن را بيش از 500 نفر نامبرده است.
22. در 13 آذر 42 جمعي از روحانيون تبريز در ارتباط با همين نوع اجتماعات بازداشت و به تهران انتقال يافتند و به دنبال آن تبريز به حال اعتصاب و تعطيل درآمد و رژيم ناچار از اعلام حكومت نظامي شد.
نهضت آزادي ايران اجتماعي بود كه در اين تاريخ بعضي از رهبرانش از جمله مهندس بازرگان در بازداشت بسر مي‌بردند و گاه گاهي به نام اين جمعيت اعلاميه‌هايي به حمايت از روحانيت صادر مي‌شد و اين به علت اصلي بود كه در اساسنامه خود پذيرفته بودند كه اسلامي عمل كنند به طوركلي جنبه مذهبي داشتند و هم در اساسنامه خود پذيرفته بودند كه مصدقي باشند و از اين پيشوا و اهداف و خط مشي او پيروي نمايند و لذا عملاً دچار تضاد مي‌شدند اعلاميه‌ي اين جمعيت به دنبال بازداشت جمعي از روحانيون تبريز تحت عنوان « آفرينندگان مشروطه برضد استعمار بپاخاستند» صادر نمودند در اين اعلاميه نهضت آزادي با يادآوري از انقلاب مشروطيت و تحليل از رزمندگان تبريز مي‌نويسد« شنبه 16 آذرماه آذربايجان دژ دين و ملت چهارمين روز اعتصاب خود را مي‌گذرانند و همان وقت دانشگاه تهران سنگر آزاديخواهان و قم مقدس پايگاه معنويت در اعتصابي پيروزمند بسر مي‌برد و در دانشگاه رضوي مشهد و ديگر شهرهاي ايران تظاهرات بود   جلادان ديكتاتور بيش از سي تن از روحانيون جليل القدر را دستگير ساختند و شنبه 16 آذرماه اعتصابيون تبريز را با تانك و گلوله مورد تجاوز چنگيزي قرار دادند. در تهران نيز بيش از 50 تن ازدانشجويان را زنداني كردند حضرت آيت الله العظمي سيد محمدعلي قاضي و حضرات حجج اسلام   كه از اجله علمای   مي‌باشند   محبوسند. دكتر محمد مصدق پيشواي نهضت ملي ايران، حضرت آيت الله العظمي خميني مقتداي شيعيان، سران عالي قدر نهضت آزادي ايران  . محبوس و از خدمت به دين و ملت محرومند» نهضت آزادي چون خود را مصدقي مي‌دانست مكلف مي‌ديد نام مصدق را مقدم بر رهبر نهضت اسلامي قرار دهد در حالي كه مصدق در آن تاريخ نه محبوس بود و نه در نهضت شركت داشت و اساساً با شكلي كه نهضت اسلامي پيدا مي‌كرد نمي‌توانست موافق آن باشد و حتي اعتراضاتي هم به او مي‌شد كه چرا در قضاياي 15 خرداد سكوت كرده است. بقایي از اين سكوت و رفتار فرصت طلبي هواخواهان مصدق، استفاده كرد و در يكي از اعلاميه‌هاي حزب زحمتكشانش نوشت«   ايشان (منظور مصدق) كه براي مجلس ترحيم مرحوم شمشيري اعلاميه صادر مي‌كنند و شما( هواخواهان مصدق) عين آن را گراور مي‌كنيد و هزاران نسخه منتشر مي‌نمایيد، ايشان كه به افتخار جناب آقاي خسرو قشقایي دستخط صادر مي‌كنند كه عيناً در روزنامه باختر امروز( ارگان جبهه ملي اروپا) گراور مي‌شود ايشان كه براي دانشجويان و غيره دستخط صادر مي‌فرمايند و عيناً منتشر مي‌شود چه طور است كه براي كشته شدن صدها نفر ابداً به روي مبارك نمي‌آورند.» مصدق با وجود چنين اعتراضاتي بي‌تفاوت باقي ماند. ولي پيروانش بي‌عقيده نبودند كه خونهاي شهداي 15 خرداد را اگر متضمن نفعي باشد با مهارت در كارنامه مصدق جا دهند! اعلاميه نهضت آزادي در آن شرايط با تجليل از مصدق مؤيد همين معني است.