دولت مستعجل

با همين تيتر كوتاه، مردي از صفحه تاريخ پهلوي كنار گذاشته شد كه بلندترين گام را براي روي كار آمدن پهلوي برداشته بود. مردي كه خود، بارها و بارها بدون تيتر و خبر، آدمها را از زندگي معاف كرده بود.
صعود تيمورتاش
عبدالحسين خان نرديني كه بعدها به تيمورتاش مشهور شد، در دوره دوم مجلس شوراي ملي (1327 قمري) به عنوان نماينده قوچان پا به عرصه سياست گذاشت. پس از انحلال مجلس دوم، به خراسان بازگشت، ملقب به سردار معظم شد و اندكي بعد به رياست قشون خراسان رسيد.
وي در دوره سوم مجلس نيز به عنوان نماينده قوچان وارد مجلس و با انحلال مجلس سوم، به حكومت گيلان منصوب شد. سردار معظم در مجلس چهارم نيز حضور داشت، وي در اين مجلس عضو حزب سوسياليست بود. تيمورتاش در تمام سالهايي كه به عنوان وزير دربار خدمت ميكرد، به عنوان نماينده نيشابور در مجلس حضور داشت.
پس از توفيق رضاخان در كودتاي سوم اسفند 1299، تيمورتاش به سردار سپه نزديك شد و در آن دوره مقاماتي به دست آورد. ازجمله وزارت دادگستري در كابينه سوم مشيرالدوله و وزارت فوايد عامه در كابينه دوم و سوم سردار سپه.
عمر سلسله قاجار در نهم آبان 1304 به پايان رسيد و در 28 آذر همان سال، از طرف شاه دو فرمان صادر شد. يكي فرمان رياست وزرايي محمدعلي فروغي و ديگري فرمان وزارت دربار عبدالحسين خان تيمورتاش. ازجمله دلايل انتخاب تيمورتاش به اين شغل را، تلاشهاي وي براي خلع قاجاريه، داشتن تحصيلات نظامي در دانشكدههاي روسي، آشنايي به چند زبان خارجي و اصول تشريفات دانستهاند، تيمورتاش پس از نشستن بر كرسي وزارت دربار، سازمان موقت وزارت دربار را آغاز و تمام تلاشهاي خود را مصروف هرچه باشكوه تر برگزار شدن جشن تاجگذاري پهلوي كرد. وي از جواهرسازان تهران خواست تاجي براي شاه جديد بسازند كه تاكنون هيچ پادشاهي در ايران چنان تاجي بر سر ننهاده باشد. نفوذ تيمورتاش در دو سه سال اول روز بروز فزوني يافت. در هيات دولت شركت ميكرد و وزرا، گفتههاي وي را متن اراده شاه ميدانستند. مخبرالسلطنه هدايت نقل ميكند: «روزي اعليحضرت در هيات دولت خطاب به وزراء فرمودند قول تيمور، قول من است».
علي دشتي درباره سالهاي طلايي تيمورتاش نوشته است: «وي ظرف آن دو سه سال اول كه عهدهدار وزارت دربار پهلوي بود، باد وكالت را از دماغ وكلايي كه امر بر آنها مشتبه شده بود و خيال ميكردند ميتوانند در سياست كشور راي و نظر مستقل داشته باشند، بيرون كرد... اين روش، او را شخص دوم مملكت ساخته بود و من حدس ميزنم همين معني، ناخوشايند طبع تفوق جوي شاه بود. شاه لـله و رهنما نميخواست».
تيمورتاش و مساله خليج فارس
ازجمله مهمترين مسائل عصر رضاشاه، مساله حاكميت ايران بر بحرين و جزاير تنب و ابوموسي و همچنين امتياز نفت دارسي بود. به نظر ميرسد سرنوشت تيمورتاش نيز از اين دو مساله مجزاشدني نيست، چه او در جهت احياي حق حاكميت ايران بر خليج فارس و به دست آوردن حقالسهم بيشتر نفت براي ايران تمام تلاش خويش را مصروف كرد.
ايران در دوره پهلوي اول، سياست فعالي را در قبال مسائل خليج فارس و تجديد حاكميت ايران بر جزاير و بنادر آن در پيش گرفت. اقدامات تيمورتاش در جهت اعاده حاكميت قطعي ايران در خليج فارس در 1306 (1927 ميلادي) آغاز شد و نهايتا به يك دوره مذاكرات فعال ديپلماتيك بين ايران و انگليس منجر شد كه تا سال 1932 ادامه يافت. نماينده تامالاختيار پهلوي در مذاكرات خليج فارس و الغاي امتياز نفت دارسي تيمورتاش بود.
اعمال سياست تثبيت حاكميت قانوني ايران بر لنگرگاههاي ورودي دريايي و رودخانهاي ازجمله نخستين اقدامات دولت ايران براي اعاده حقوق بينالمللي از دست رفته خود بود. در سومين سال سلطنت پهلوي، طي دستورالعملي از سوي هيات وزيران به كليه مقامات ايراني در بنادر و جزاير خليج فارس ابلاغ شد كه از اين پس هيچ كشتي خارجي بدون كسب مجوز، حق پهلوگيري در بنادر خليج فارس را ندارد. اين اقدام اگرچه در بدو امر با مخالفت وزارت امور خارجه انگلستان روبهرو شد، اما انگليسيها چارهاي جز پذيرش مذاكرات مستقيم با ايران نداشتند.
شرايط جديد، ايران را در موقعيت برتر قرار ميداد و تيمورتاش با استفاده از اين فرصت، ابتكارعمل را در دست گرفت و از همين رو، نهم ارديبهشت 1307 به سفير بريتانيا اطمينان داد كه گرچه نميتواند در اين مورد ضمانت كتبي ارائه كند، قول ميدهد اقدامي در جهت تغيير وضع موجود انجام دهد. سر رابرت كلايو وزيرمختار انگلستان در ايران در گزارشي به مستر آستين چمبرلين وزير خارجه بريتانيا آورده است: «... سپس درباره جزاير تنب و ابوموسي صحبت كرديم. از وزير دربار پرسيدم دولت ايران چه نفعي در تصاحب اين جزاير دارد؟... تيمورتاش جواب داد دولت ايران قضيه را به نحوي كه در ذهن انگليسيها مجسم است تفسير نميكند، بلكه عمده حرفش اين است كه اين جزاير جزء لاينفك ايران هستند و به زور از طرف ديگران اشغال شدهاند...».
در همين ايام، قرارداد جده ميان مقامات بريتانيا با عبدالعزيز بن سعود منعقد شد كه طي آن انگلستان، تلويحا استقلال بحرين را به رسميت ميشناخت. در اعتراض به اين اقدام، دولت ايران يادداشت اعتراضي به جامعه ملل و دولت بريتانيا تقديم و مدارك تاريخي خود را دال بر حاكميت بلاانقطاع ايران بر بحرين به مقامات كنسولي بريتانيا عرضه داشت. مقامات انگليسي ادعاي ايران را رد كرده، حاكميت ايران را بر بحرين بين سالهاي (1031 تا 1117 قمري) مورد تأييد قرار داده و پس از آن تاريخ، بحرين را سرزميني عربي و متعلق به شيوخ آن ذكر كردند. كفيل وزارت خارجه ايران در پاسخ به اين ادعا نوشت:
«مشايخ بحرين هميشه حاكميت ايران را شناخته و نه فقط تا اواخر قرن هجدهم، بلكه بعدها هم به موجب اسناد معتبري كه در دست است، اطاعت كامل و وفاداري خود را به حكومت مركزي ايران ابراز كردهاند و ماليات بحرين به خزانه ايران عايد ميشده است كه اين خود بهترين علامت انقياد مشايخ بحرين نسبت به حكومت ايران است».ايران براي اعاده حاكميت تاريخياش بر بحرين مصمم بود تا از تمامي ابزارهاي لازم بهرهبرداري كند. همه سياستمداران ايراني و در رأس آنان، تيمورتاش تلاش ميكردند تا با اتخاذ روشهاي ديپلماتيك و اعمال فشار بر انگلستان، شرايط را به نفع ايران تغيير دهند. مساله بحرين در طول مذاكرات مربوط به اين دوره، به عنوان محور اصلي گفتوگوها مطرح بود و اسناد موجود نشان ميدهد كه تيمورتاش براي حل مساله بحرين به نفع ايران بر سياست ارجاع مساله به مجامع بينالمللي اصرار ميورزيد. تيمورتاش اگر موفق ميشد، ميتوانست وضع موجود را تغيير دهد و با شركت موثر در شرايط جديد امكان كسب امتيازات بيشتر را براي ايران به وجود آورد، اما متاسفانه وي براي انجام اين امر، فرصت كافي به دست نياورد و ناكام ماند.
سرنوشت تيمورتاش از سرنوشت امتياز نفت دارسي نيز مجزاشدني نيست. امتياز دارسي در سال 1901 ميلادي از سوي مظفرالدين شاه به مستر ويليام ناكس دارسي به مدت 60 سال داده شده بود، طبق اين قرارداد حقالسهم ايران از نفت، 16 درصد سود خالص شركت بود، اما اشكال در اينجا بود كه محاسبه اين سود خالص به عهده شركت بود. تيمورتاش طي مذاكراتي طولاني بين سالهاي 1307 تا 1311، تمام تلاش خود در جهت اعاده حقوق ايران را مصروف داشت، اما اين مذاكرات به نتيجهاي نرسيد، قرارداد دارسي به صورت يكطرفه توسط رضاشاه لغو شد و تيمورتاش قرباني همين مذاكرات گرديد.
سقوط تيمورتاش
روز پنجشنبه اول دي 1311، پاكتي به مهر دربار به دست تيمورتاش رسيد كه در آن نوشته بود از اين تاريخ در دربار سمتي نداريد. صبح روز شنبه روزنامههاي يوميه ايران و شفق سرخ در كادر كوچكي نوشتند: «معاف از خدمت، آقاي تيمورتاش وزير دربار پهلوي از خدمت معاف گرديدند.»
درست است كه اقتدار تيمورتاش و حضور آشكار و پنهان اراده وي در تصميمگيريهاي كشور، براي شماري از رجال سياسي آزاردهنده بود، اما به دليل نفوذ بيش از حد تيمورتاش در رضا شاه، بعيد به نظر ميرسد كسي ياراي بدگويي از وي را نزد شاه داشته باشد. به همين دليل بايد ريشههاي عزل ناگهاني و قتل سريع وي را در جاي ديگري جستجو كرد.
تيمورتاش 2 بار محاكمه شد. حسين مكي در تاريخ 20 ساله ايران از تيمورتاش نقل ميكند: «وزير دربار ميگفت مردم را به جرم سياسي تعقيب نكنيد زيرا در حال و آينده، آنها طرفدار پيدا ميكنند ولي اگر كسي به نام دزدي تعقيب شد، از ميان ميرود و هيچ كس هم رغبت به مساعدت و يادآوري از او نخواهد كرد.»
و جالب اينجاست كه شخص دوم دربار پهلوي را به جرم دزدي و ارتشاء به زندان انداختند و منابع همان عصر نيز به سستي، بيمايه و تقلبي بودن اين محاكمه اذعان كردهاند. تيمورتاش به دليل گرفتن يكصد هزار تومان رشوه از امينالتجار اصفهاني در تجارت ترياك محاكمه گرديد، به حبس محكوم شد و پس از 8 ماه حبس، در زندان قصر جان سپرد.
فرضياتي چند براي دلايل سقوط ناگهاني تيمورتاش مطرح است. اين فرضيات عبارتند از:
1 ـ افزايش اقتدار تيمورتاش، موجب ايجاد سوءظن و حسادت رضا شاه شد.
2 ـ در شرايطي كه تيمورتاش به دليل اخذ رشوه از امينالتجار اصفهاني براي اعطاي امتياز انحصار تجارت ترياك مورد بي مهري شاه قرار گرفته و زنداني شده بود، كاراخان قائم مقام وزارت خارجه اتحاد شوروي درخواست عفو وي را با شاه در ميان گذاشت. همين وساطت باعث شد كه شاه به تيمورتاش بدگمان شود.
3 ـ تعلل و تعمد تيمورتاش در حل اختلافات ايران با انگلستان و اتحاد شوروي براي رسيدن به مقاصد شخصي.
4 ـ نظريه جاسوسي تيمورتاش براي شورويها. وساطت كاراخان نيز اين نظريه را تقويت نمود.
5 ـ مقاومت فزاينده تيمورتاش و مخالفت جدي وي با سياست انگليسيها در باب اروندرود و تأكيد بر تعلق بحرين و جزاير تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي به ايران و سرانجام سرسختي او در برابر انگليسيها در باب شرايط تمديد امتياز نفت دارسي باعث شد تا انگليسيها تيمورتاش را به جاسوسي براي شورويها متهم كنند و با القاي اين مطلب به رضاشاه موجبات عزل و قتل وي را فراهم سازند.
واقعيت اين است كه براي 4 فرضيه اول، اسناد و مدارك مستدلي وجود ندارد و اكثر منابع و خاطرات آن دوران، درباره محاكمه بيمقدمه تيمورتاش انگشت حيرت گزيدهاند، اما به نظر ميرسد در شرايطي كه انگليسيها براي بركشيدن رضاخان به تخت سلطنت و انقراض قاجاريه تلاش ميكردند و تيمورتاش را از نزديكان سردار سپه و حامي وي براي تصاحب سلطنت مييافتند، هرگز تصور نميكردند وي كوتاه زماني بعد، در حراست از منابع ملي ايران و مخالفت با مطامع انگليس جدي و آشتيناپذير باشد، چرا كه در اين صورت، توانايي آن را داشتند كه در همان زمان مانع از اقتدار وي و اعتماد رضا شاه به او شوند. ردپاي اين انديشه در خاطرات تقيزاده نيز به چشم ميخورد. تقيزاده در بخشي از خاطراتش آورده است: موقعي كه براي تيمورتاش پرونده ميساختند داور (دوست صميمي تيمورتاش) در سفر بود. وقتي از سفر بازگشت، نزد شاه رفت و رضا شاه با لحني كنايهآميز به او گفت: ديدي رفيقت چگونه از آب درآمد؟ داور در جواب گفت: از كجا معلوم انگليسيها اين مقاله را عمداً براي صدمه زدن به تيمورتاش منتشر نكرده باشند؟ رضا شاه نگاه غضبناكي به او كرد و گفت: گوشهايت را باز كن و الّا ميدهم اعدامت كنند!
عبدالحسين خان تيمورتاش پس از تحمل 8 ماه حبس سنگين، در مهر 1312 در زندان قصر قاجار به قتل رسيد. وزيرمختار وقت انگليس در تهران در گزارشي محرمانه به وزير امور خارجه متبوعش 3 روز پس از مرگ وي مينويسد: «عبدالحسين خان تيمورتاش 3 روز پيش، در زندان قصر قاجار درگذشت... مردي بود كه روحانيت، دولت و كشور انگليس، همگي زمام قدرت خود را به دست وي سپرده بودند و از طريق او بود كه پرتو عنايات شاه بر اتباع كشور ميتابيد، اما سرشت بيتابش هنوز در پي ترقيات بيشتر ميگشت، زيرا هر خواستهاي به خواسته ديگر و هر قدرتي به قدرتي بيشتر، منتهي ميشد. سپس كارش به جايي رسيد كه پيروزيهاي سهل و بي مانع ديگر عطش جاهطلبياش را سيراب نميكرد و آن كساني كه حقوق خود را دو دستي نثار مقدمش كرده بودند ديگر چيزي نداشتند كه او شوق ربودنش را داشته باشد.»لحن وزيرمختار، ما را مجاب ميكند اين نظريه دكتر زرگرينژاد را بپذيريم كه: «تيمورتاش قرباني منافع ايران در خليج فارس بود.»
منابع:
ـ دشتي، علي، پنجاه و پنج، تهران: اميركبير، 2535.ـ زرگرينژاد، غلامحسين، مجله تاريخ، «تيمورتاش: قرباني منافع ايران در خليج فارس»، دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، شماره پنجم، سال چهارم، 1382.ـ شيخ الاسلامي، جواد، صعود و سقوط تيمورتاش به حكايت اسناد محرمانه وزارت خارجه انگليس، تهران: توس، 1379.ـ عاقلي، باقر، تيمورتاش در صحنه سياست ايران، تهران: سازمان انتشارات جاويدان، 1372.ـ مكي، حسين، تاريخ 20 ساله ايران، جلد پنجم، تهران: نشر ناشر، 1362.ـ وثوقي، محمدباقر، تاريخ خليج فارس و ممالك همجوار، تهران: سمت، 1385.