امام خمینی(ره) و واپسین دولت‌های رژیم پهلوی

از لحاظ داخلی رژیم با بحران‌‌های اقتصادی عدیده‌ای روبرو گردید وهمچنین موج اعتراضات و قیام‌ها هر روز پردامنه‌تر می‌شد. چاره‌جویی‌های شاه برای غلبه بر این مشکلات تشکیل کابینه‌های پی‌درپی را در برداشت. در تاریخ 15 مرداد 1356 جمشید آموزگار به نخست‌وزیری منصوب شد. وظیفه او کنترل تورم و آرام کردن موج اعتراضات بود، اما اوج گرفتن این موج بویژه پس از وقوع فاجعه سینما رکس آبادان، موجب سقوط دولت وی شد. در پی اعتراضات شدید جامعه روحانیت به فاجعه سینما رکس و صدور بیانیه‌های متعدد از سوی آنها، شاه و آمریکا به خوبی درک کردند که تنها هماورد رژیم، نیروهای مذهبی هستند. به همین جهت به فکر روی کار آوردن دولتی افتادند که بتواند نیروهای مذهبی را راضی کند. آنها شریف امامی را برای برآوردن این خواسته به نخست‌وزیری انتخاب کردند. منابع وابسته به رژیم در این راستا شجره‌نامه‌ای برای وی ساختند که در آن شریف امامی از طرف پدر و مادر به روحانیون می‌رسید. (1) همچنین وی نیز در صدد برآمد با اقداماتی در ظاهر مذهبی رضایت روحانیون را جلب کند و در برقراری امنیت و آرامش در کشور از نفوذ آنها بهره گیرد. (2) بنابراین برای نیل به این هدف و در اولین اقدام وی در این جهت تصویر امام خمینی(ره) برای اولین بار در مطبوعات به چاپ رسید. که این خود نشانگر اهمیت و نقش امام در رهبری نهضت بود. پس از آن شریف امامی دولت خود را دولت آشتی ملی نامید و در صدد جلب نظر روحانیون و دیگر مخالفان برآمد. در این راستا وی اجازه راهپیمایی عیدفطر را صادر کرد. گرچه در روز عید فطر مشکلی به وجود نیامد، اما سه روز پس از آن یعنی در روز 16 شهریور بیش از نیم میلیون نفر در تهران تظاهرات کردند و شعارهای شدیدالحنی علیه رژیم سردادند. در جریان این حرکت‌ها، برای نخستین بار شعار جمهوری اسلامی مطرح شد. ادامه تظاهرات در 17 شهریور و اعلام حکومت نظامی در این روز و کشتار خونین در جمعه سیاه بر نفرت مردم از رژیم افزود. اقدام دیگر شریف امامی اخراج امام از عراق بود. شریف امامی گمان می‌کرد که با رفتن امام به کشور دورتر امکان تماس ایشان با گروه‌های مخالف کمتر خواهد شد و در نتیجه می‌توان بر مشکلات غلبه کرد. امام پیش از آن دولت شریف امامی را توطئه خطرناک شاه توصیف کرده بودند.
قدرت انقلاب، تصمیم مردم و سازش ناپذیری رهبر انقلاب تمام سیاست‌های سرکوب و امتیاز رژیم را بی‌خاصیت کرد. شاه و آمریکاییان به این نتیجه رسیدند که با تشکیل یک دولت نظامی به تمام ناآرامی‌ها با خشونت نظامی پایان دهند؛ زیرا رخداد خونین 17 شهریور و کشتارهای دیگر رژیم در شهرستان‌ها هر نوع سازش میان دولت و مخالفان انقلابی را منتفی ساخت. در 15 آبان 1357 شاه شریف امامی را بر کنار و دولت نظامی ازهاری را به جای وی منصوب کرد. شاه در همان روز، طی یک سخنرانی، ضمن اعتراف به شنیدن صدای انقلاب ملت ایران، ابراز داشت که دولت نظامی را برگزیده است تا دوباره قانون و نظم را برقرار سازد و منافع اکثریت مردم را حفظ کند. او همچنین به اشتباهات گذشته اشاره کرد و وعده اصلاح امور و مبارزه با بی‌عدالتی و فساد را بار دیگر مورد تاکید قرارداد. در پی این اقدامات بسیاری از سرمایه‌داران بزرگ، مقامات ارشد دولتی و برخی از نظامیان عالی رتبه، کشور را ترک نمودند. در چنین فضایی، دولت نظامی ازهاری به سوی تظاهرکنندگان آتش گشود و از نیروی ارتش برای بازگرداندن آرامش به کشور استفاده کرد.
در کوران رخدادها، رهبر انقلاب، با اتخاذ مواضع قاطعانه و مقتضی خود، تمامی تلاش‌های حکومت را خنثی و نقش برآب ساخت. در آن زمان، امام(ره) در جایگاهی قرار گرفته بود که همه رهبران و مدعیان پیشین مخالف با رژیم شاه، جهت دیدار ایشان یک به یک به پاریس می‌شتافتند و ضمن تصدیق رهبری ایشان، حکومت پادشاهی را نامشروع و مستحق انهدام و فروپاشی می‌شمردند. (3)
در این میان نقش نیروهای خارجی در روی کار آمدن دولت نظامی در ایران بی‌اثر نبود. به گزارش سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، “روزی که حریق تهران روشن شد، پارسونز سفیر انگلیس برای مذاکره درباره اوضاع جاری و احتمال تشکیل یک دولت نظامی به دفتر وی رفته بود. اگر چه دولت آمریکا صریحا خواهان حکومت نظامی در ایران نبود اما به شاه اطمینان می‌داد که بدون قید و شرط از هر تصمیمی که وی برای رفع بحران اتخاذ نماید پشتیبانی خواهد نمود. (4)
بدین ترتیب سرنوشت ایران را سه جریان همچنان به پیش می‌برد، از یک طرف اوضاع داخلی با رهبری امام به سوی پیروزی انقلاب پیش می‌رفت. از طرفی دیگر شاه درصدد بود تا بر اوضاع ناآرام و با تشکیل دولت‌های مستعجل، چیره شود و در سویی دیگر قدرت‌های خارجی سعی داشتند تا منافع خود در ایران را حفظ نمایند.
با فرا رسیدن ایام محرم، بازار تعطیل شد و دور تازه‌ای از اعتصابات و تظاهرات به راه افتاد. مراسم این ماه فرصت مساعدی را برای سازمان‌دهی نهایی توده‌های سیاسی و مذهبی علیه رژیم فراهم آورد و با درگیری‌های نظامی و اخبار ناگوار فرار روزمره سربازان بویژه در پادگان لویزان، بر همگان روشن شد که دولت نظامی، فاقد کفایت و کارآمدی لازم است. در واقع دولت نظامی فاقد برنامه نظام‌مند برای مهار بحران بود. ازهاری برای مهار بحران تلاش کرد تا با برقراری دوباره سانسور و پایان دادن به اعتصابات و سرکوب تظاهرات بر بحران فایق آید؛ اما هر سه اقدامش نتیجه عکس بخشید.
یک ماه بعد از تشکیل دولت نظامی، اغتشاشات، خرابکاری، تعطیلی بازار و دانشگاه و مدارس، اعتصاب در کارخانه‌ها وادارات همچنان ادامه یافت. در این میان ماه محرم عاملی شتاب‌زا در تظاهرات و اعتراضات بود. با شروع این ماه، مراسم عزاداری مذهبی بیشتر از سال‌های قبل دایر شد و مخالفان با استفاده از ایام عزاداری تظاهرات خود را با مراسم مذهبی توام و شدیدتر کردند. دولت ازهاری ضعف نیروهای مسلح و شکست شاه را نیز به همراه داشت و رژیم پهلوی در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
با آشکار شدن ضعف روز افزون دولت ازهاری و نیز حمله قلبی وی که به ناتوانی او در اداره دولت انجامید، شکل دیگری از تلاش‌های سیاسی شاه آغاز شد او از روی درماندگی و از سر ناگزیری کوشید تا به تشکیل یک دولت ائتلاف ملی در چارچوب نظام سلطنت همت گمارد. مقدمات این امر، از مدت‌ها پیش به طور مشخص از اواسط مهر ماه که شکست سیاست‌های شریف امامی کاملا قابل پیش‌بینی بود، فراهم آمد.
ناگفته نماند بعضی از سلطنت طلبان به رهبری دکتر مهدی هروی، معاون دانشگاه ملی، طرحی را آماده کردند که هدف آن جلوگیری از خطری بود که توسط قطبی شدن اوضاع بین طرفداران شاه و گروه آیت‌الله خمینی برای مخالفان میانه‌رو به وجود آورده بود. آنها مصمم بودند که دولتی آماده کنند تا بلافاصله پس از عاشورا قدرت را از دولت نظامی تحویل بگیرد. آنها معتقد بودند که باید چهار پنج آدم مهم و سرشناس از دولت جدید پشتیبانی و پرستیژ خود را در اختیار این دولت قرار دهند و این افراد بتوانند وزرایی را انتخاب کنند که هم قابل قبول شاه و هم قابل قبول رهبران مذهبی باشند. حسین نجفی برای نخست‌وزیری این دولت انتخاب شد. اما دولت حسین نجفی چنان خام و غیر معقول بود که در همان نقطه طرح باقی ماند. (5)
گزینه دیگری که شاه برای تشکیل دولت برگزید علی امینی وزیر دارایی دولت زاهدی بود. امینی برای حل بحران، با کمک برخی از اعضای جبهه ملی به فعالیت پرداخت. او در مذاکره با شاه طرحی را پیشنهاد کرد که به راه حل اتوکریتیک دکتر امینی شهرت یافت. این طرح به طور خلاصه مبین این بود که حکومت به طور علنی و رسمی، روش گذشته را مورد انتقاد قرار دهد و به اشتباهات قبلی خود اعتراف نماید و تعهد نماید که در آینده، به قانون اساسی وفادار باشد. به طور کلی، خواسته‌های امینی از شاه عبارت بودند از: کاهش اختیارات وی، اجرای قانون اساسی و انجام برخی از برنامه‌های اصلاحی، سیاسی و اجتماعی. (6)
شاه امیدوار بود که با روی کار آمدن امینی بتواند برخی از چهره‌های مطرح مخالف، بخصوص طرفداران مصدق را برای تشکیل یک دولت ائتلافی جلب نماید. آنچه که موجب عدم تشکیل دولت ائتلافی امینی گردید، عدم موافقت شاه با از دست دادن فرماندهی کل قوای مسلح کشور بود. در واقع شاه ارتش را ضامن قدرت و اعتبار سلطنت می‌دانست.
پس از خودداری علی امینی از تشکیل دولت ائتلافی، شاه همچنان به تلاش‌هایش ادامه داد. در این راستا او با کریم سنجابی رهبر جبهه ملی، مذاکراتی به عمل آورد. سنجابی اعلام کرد: “در صورتی که ملت پیشنهاد کند و مورد تائید آیت‌الله خمینی قرا بگیرم حاضرم حکومت موقت را تشکیل دهم. (7)
بدین ترتیب حوادث چنان پیش رفته بود که اینک امام خمینی به عنوان تنها مشروعیت بخش دولت در ایران تبدیل شد و تائید امام می‌توانست ضامن بقای یک دولت باشد. سنجابی درصدد برآمد تا برای ملاقات با امام به پاریس برود و در مورد پیشنهاد شاه، با رهبر مذهبی نهضت به توافق برسد. در پاریس از جانب امام که معتقد به سرنگونی رژیم سلطنتی بود و با این اعتقاد جبهه ملی که می‌توان در چارچوب نظام سلطنتی دموکراسی را پیاده نمود، به شدت مخالف بود، به سنجابی اطلاع داده شد که امام زمانی او را خواهد پذیرفت که مواضع خود را در مورد سلطنت و شاه صریحا اعلام دارد. سنجابی که اکنون می‌توانست آزادانه قدرت شاه از یک طرف و قدرت امام خمینی را در طرف دیگر بسنجد با واقع بینی خاصی اعلام کرد که: “با وجود بقای نظام سلطنتی غیر قانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد. ” (8)
سنجابی همچنین به شاه پیشنهاد کرد که برای مدتی از مملکت خارج شود و در غیاب وی یک شورای عالی دولتی از رجال ملی مورد قبول عامه مردم و با جلب نظر مقامات روحانی تشکیل شود تا به اقدامات اساسی دست بزنند. شاه به این بهانه که در صورت خروج وی ارتش آرام نخواهد ماند، از پذیرش پیشنهاد سنجابی خودداری ورزید. سنجابی که مخالفت شاه را با خواسته‌هایش می‌دید به عنوان رهبر جبهه ملی اعلام نمود که جبهه ملی با شرایط موجود در هیچ دولتی شرکت نخواهد کرد.
شاه همزمان با غلامحسین صدیقی که مدتی وزیر کشور مصدق بود نیز برای تشکیل دولت ائتلافی وارد مذاکره شده بود. صدیقی پس از یک هفته به نتیجه نرسید. علت اصلی عدم موفقیت وی ناکامی در یافتن همکارانی برای دولت بود. (9)
واقع مطلب این بود که هیچ توافقی بدون موافقت امام خمینی موفق نمی‌شد به گفته پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران، شاه و من در این مورد به توافق رسیدیم که شانس موفقیت صدیقی خیلی ضعیف است من به شاه گفتم: صدیقی فقط در صورتی می‌تواند موفق بشود که رهبران مذهبی و بازاری‌ها با او همراهی کنند و چنین احتمالی بسیار بعید است. من تردید نداشتم که آیت‌لله خمینی این شانس را به شاه نخواهد داد و برای سرنگونی صدیقی از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد. (10)
امام در جواب خبرنگارانی که از وی در مورد تشکیل دولت‌ها توسط شاه نظر خواهی کردند بیان داشتند که اینها از طرف ملت نیستند که با شاه مصالحه کنند و شاه پایگاهی در میان ملت ندارد. به هیچ وجه جای مصالحه نیست. (11)
بدین ترتیب، تمامی تلاش‌های شاه برای تشکیل یک دولت ائتلاف ملی با ناکامی مواجه شد و رژیم در وضعیتی بغرنج قرار گرفت. اوضاع داخلی نیز از وضعیت مطلوبی برخوردار نبود حکومت نظامی از ساعت 9 شب الی شش صبح برقرار بود، برق شهر همیشه قطع بود، میزان تولید نفت به شدت کاهش یافته بود، وصول مالیات به تعویق افتاده بود. شاه که اطرافیان و متحدانش به تدریج او را تنها می‌گذاشتند خود را در مقابل حوادثی می‌دید که غیر قابل پیش‌بینی بودند.
شاه در مقابل رهبری امام خمینی، آخرین مهره شطرنج را به میدان آورد و او همان شاپور بختیار بود. مهره‌ای که می‌بایست مملکت را از بحران نجات دهد. بختیار که از اعضای برجسته جبهه ملی بود بدون در نظر گرفتن نظر هم حزبانش پذیرفت تا نخست‌وزیر شود. این اقدام بختیار موجی از اعتراض و انتقاد را از سوی هم حزبان و دیگران برانگیخت. وی در ازای اولین نتیجه پذیرش نخست‌وزیری‌اش از جبهه ملی اخراج شد. امام پس از آگاه شدن از نخست‌وزیری بختیار، بیان داشت که: “تا یک جمهوری اسلامی تشکیل نشود، آرامش در ایران ایجاد نخواهد شد. همچنین شکل حکومت آینده ایران در آن انتخابات مشخص خواهد شد و سیستم آن تک حزبی نخواهد بود. ”(12) امام کابینه جدید در تهران را توطئه خطرناکی خواندند و افزودند دستگاه، منجمله حکومت و پارلمان هر دو غیر قانونی هستند اینان می‌خواهند از نظام در حال نزع و سقوط یک دیکتاتوری خون آشام با قدرت سابق بسازند و به ما تحمیل کنند. امام در ادامه پیام خود بر این باور است که دولت جدید می‌خواهد با بعضی کارهای جزیی و فریبنده مثل آزادی مطبوعات و وعده انحلال ساواک و تظاهر به اسلام دوباره قدرت را به دست آورند و ملت شجاع و روحانیت بیدار را سرکوب کنند امام مردم را به ادامه مبارزه و عدم اطاعت دعوت کردند. (13)
آیت‌الله طالقانی نیز درباره نخست‌وزیری بختیار معتقد بودند که: “هر حکومتی که در ایران تشکیل شود باید در چارچوب مبارزه کنونی ملت ایران به رهبری امام خمینی باشد. در غیر این صورت مورد قبول و تائید ملت ایران نیست و به هیچ وجه نماینده واقعی اراده مردم ایران نمی‌باشد. ” (14)
به روشنی می‌توان دریافت که روی کار آمدن بختیار چیزی به غیر از اراده مردم و تائید رهبری انقلاب بود. در این میان سران ارتش بر این باور بودند که شاهپور بختیار شخصیت شجاعی است و از میدان به در نمی‌رود و خیلی رک، و یک دنده است. (15)
بختیار که موفق شده بود شاه را راضی کند تا برای مدتی ایران را ترک کند اکنون می‌بایست با امام در مورد حکومت وارد مذاکره شود. سنجابی در این باره می‌گوید: “گفتم حالا که اشکال از طرف شاه برطرف شده باید اشکال را از طرف آقای خمینی رفع کنیم که راه تغییر و تبدیل به صورت یک تعدیل و آرامش صورت گیرد. باید با آقای خمینی صحبت کنیم و هر چه زودتر من و یک نفر دیگر برویم به پاریس و با آقای خمینی ملاقات کنیم. (16)
اما امام که پیش از این نیز مواضع خود را در قبال دولت بختیار اعلام کرده بود، ملاقات با بختیار را مشروط به استعفای وی می‌دانست. معتقد بود که مردم از تفرقه بپرهیزند زیرا شاه مخلوع شده است. در مقابل امام بختیار اظهار داشت که همچنان در سنگر نخست‌وزیری می‌ماند. (17) دولت آمریکا نیز حمایت خود را از بختیار اعلام کرد و فرستاده خود هایزر را به ایران فرستاد. هایزر ماموریت داشت تا از اضمحلال ارتش پس از خروج شاه جلوگیری کند و مانع مخالفت نظامیان با دولت بختیار شود. پس از آنکه بختیار مخالفت امام را با دولتش ملاحظه کرد وی نیز سیاستی خصمانه در قبال امام اتخاذ کرد. وی در خاطراتش صراحتا تصمیم راسخ خود را برای مبارزه با امام اعلام کرده است. (18)
در واقع بختیار سیاستی دوگانه با امام پیش گرفت. او از یک طرف خواهان گفتگو با امام برای حل بحران موجود در ایران بود ولی چون با مخالفت امام مواجه شد، اعلام کرد با توجه به آنکه امام خمینی دولت را غیر قانونی خوانده است، دولت مجبور است از شخصیت حقوقی خود دفاع کند و امام را منزوی نماید. با این وجود امام پس از خروج شاه از کشور تصمیم گرفت به ایران بازگردد. بختیار درصدد برآمد تا با کارشکنی مانع از ورود امام به تهران شود وی روز پنج‌شنبه از حسن نزیه، رئیس کانون وکلای ایران در پاریس، خواست تا به امام پیشنهاد دهد تا به مدت سه هفته ورودش را به ایران به تاخیر اندازد ولی امام اعلام کرد که دیگر هیچ چیز ایشان را از بازگشت به ایران منصرف نخواهد کرد. بختیار پس از مشورت با سران بلند پایه نظامی تصمیم به بستن فرودگاه مهرآباد گرفت. این فرودگاه در تاریخ 3 بهمن به اشغال ارتش درآمد. با وجود تلاش‌ها و تدابیر بختیار امام از آمدن به ایران منصرف نشد. در این زمان تشکیل شورای انقلاب، گام بلندی به سوی تاسیس نظام مطلوب و آرمانی به جای نظام مطرود و مستقر بود. این شورا جدی‌ترین رقیب دولت بختیار تا قبل از ورود امام و تشکیل دولت موقت بود. به تدریج شورای انقلاب جریان امور را به دست گرفت و رفته رفته بر امور تسلط بیشتری یافت. بختیار برای خودداری از یک رویارویی تمام عیار و در عین حال با بازی‌های ظریف و زیرکانه سیاسی درصدد برآمد تا دست اندرکاران انقلاب را فریب دهد و بر اوضاع مسلط شود. اما امتناع امام در این رابطه مانع از عملی شدن اهداف بختیار شد.
سرانجام امام در 12 بهمن وارد ایران شد و با استقبال پرشور مردم انقلابی قدرت خود را به بختیار نمایان ساخت و با نطق تاریخی خود در بهشت زهرا مواضع خود را نسبت به دولت بختیار آشکار نمود. بختیار به منظور بررسی اثرات ورود امام سران ارتشی را دعوت کرده و به آنها اعلام کرد که در صورت اعلام تشکیل دولت از سوی امام آن را نادیده خواهد گرفت و آماده هر نوع اقدامی حتی استفاده از ارتش برای دفاع از دولت می‌باشد.
با این وجود امام در 15 بهمن آقای بازرگان را به نخست‌وزیری دولت موقت برگزیدند و بازرگان مامور تشکیل کابینه شد. بختیار در مقابل این دولت موضع گرفته و جنگ لفظی میان بختیار و دولت موقت آغاز شد. اما در 12 و 14 بهمن جمعی از نمایندگان مجلس استعفا دادند که این امر سبب تضعیف موقعیت بختیار شد. از این گذشته هر روز وزارتخانه‌های دولتی یکی پس از دیگری به دست نیروهای انقلابی می‌افتاد تا تاریخ 19 بهمن یازده وزارتخانه از مهندس بازرگان حمایت کردند. با ملاقات نمایندگان 58 اداره و سازمان با امام در روز 21 بهمن و اعلام اینکه امکانات خود را در اختیار بازرگان قرار خواهند داد دولت بختیار در عمل سقوط کرد. آنچه که سبب می‌شد تا بختیار همچنان به ایستادگی در مقابل موج انقلاب ادامه دهد، این تصور بود که ارتش را به عنوان یک برگ برنده در اختیار دارد. اما با پیوستن ارتشیان و در راس آنها همافران به امام و درگیری میان طرفداران امام در پایگاه هوایی دوشان تپه با گارد شاهنشاهی بختیار از مواضع‌اش عقب نشینی کرد. وی در آخرین اقدام خود درصدد برآمد تا به مقابله مسلحانه با امام و انقلابیون برآید. بنابراین دستور حکومت نظامی را صادر کرد اما امام دستور داد که حکومت نظامی نادیده گرفته شود و بدین ترتیب حکومت نظامی درهم شکسته شد و بختیار، نماینده آخرین تلاش رژیم پهلوی برای بقای قدرت شکست خورد. در روز 22بهمن ارتش که برگ برنده بختیار بود اعلام بی‌طرفی کرد و بختیار فرار از ایران را اختیار کرد.
بدین‌ترتیب امام خمینی بار دیگر قاطعیت خویش را در راهی که در پیش گرفته بود به منصه ظهور رساند. این بار امام با اتخاذ تدابیری در خور و به جا دولت‌های مستعجل اواخر دوره پهلوی را یکی پس از دیگری کنار نهاد تا بدانجا که موفق شد اصولی را که سال‌ها آن را در ذهن و افکار خویش پرورانده بود، عملی سازد و حکومت اسلامی مدنظرش ر ا در ایران تاسیس کند.

پی‌نوشتها:
-1 روزنامه کیهان، مورخ 5 شهریور 1357، ص 25
-2 عباس قره باغی، اعترافات ژنرال، تهران، نشر نی، 1365، ص 18
-3 برات دهمرده، دولت بختیار و تحولات انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 35
-4 ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، ترجمه مسعود مشرقی، تهران، انتشار هفته، 1361، ص 125
-5 روح‌الله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن 1357)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 621 -619
-6 برات دهمرده، پیشین، ص 36
-7 روزنامه کیهان، مورخ 20 دی ماه 1357، شماره 15756، ص 2
-8 برات دهمرده، پیشین، ص 38
-9 شاپور بختیار، یکرنگی، ترجمه مهشید امیر شاهی، بی‌جا، 136، ص 152
-10 آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه پاشا شریفی، تهران، طرح نو، 1363، ص 395
-11 صحیفه امام، ج 5، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379، ص 254
-12 روزنامه اطلاعات، مورخ 17 دی ماه 1357، شماره 15753، ص 2
-13 پیشین
-14 روزنامه اطلاعات، مورخ 16 دی ماه 1357، شماره 15753، ص 2
-15 انقلاب ایران به روایت رادیو بی. ‌بی. سی، به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 319
-16 پیشین
-17 روزنامه کیهان، مورخ 8 بهمن 1357، شماره 15770، ص 1
-18 شاهپور بختیار، پیشین، ص 171