ديپلمات درباري

ديپلمات درباري

بررسي زندگي سياسي و اجتماعي حسنعلي منصور به روايت اسناد

او كه پدرش نيز از طريق وزارت خارجه با دولتهاي بيگانه به‏ويژه انگليس حشر و نشر يافته بود، به‏تدريج در تحت توجهات لژهاي ماسوني به تكميل تحصيلات و درجات پرداخت. در دوران نخست‏وزيري‏اش لايحه كاپتولاسيون به تصويب رسيد و سرانجام به دست فداييان اسلام ترور شد اما اين سياستمدار كهنه‏كار و دوست صميمي هويدا توانسته بود به اندازه كافي در پيشبرد اهداف بيگانگان و حركت چرخهاي حكومت ستمشاهي نقش ايفا كند كه تا سالها پس از آن هم نتيجه و ثمراتش برقرار باشد. مهم‏ترين لطمه او به ايران و ايرانيان، همان لايحه كاپيتولاسيوني بود كه با جديت آن را دنبال كرد تا سرانجام به تصويب مجلس رسيد و ايران و ايراني را در چشم تاريخ به حقارت و كوچكي كشاند. از سوي ديگر رهبر و مرجع بزرگوار اسلام حضرت امام خميني(ره) را تبعيد و بسياري از روحانيون را مورد تعرض و تنگنا قرار داد. مقاله‏اي را كه پيش‏رو داريد شخصيت و عملكرد او را از ديدگاه اسناد برجاي‎مانده شرح مي‏دهد كه اميدواريم مورد علاقه و مطالعه شما واقع گردد.
بررسي عملكرد نخبگان سياسي پهلوي دوم با تاكيد بر اسناد روشن‌كننده ساختار قدرت و تحول آن در ايران معاصر و چگونگي اجراي سياستهاي آمريكا توسط نخبگان سياسي اين دوره، بخشي از زواياي تاريك و مبهم تاريخ معاصر محسوب مي‌شود. مطالعه تاريخ زندگي، سابقه و عملكرد حسنعلي منصور با توجه به اسناد، تاسيس كانون مترقي، حزب ايران نوين، نخست وزيري، عضويت او در مراكز ماسوني، تصويب كاپيتولاسيون، تبعيد امام و ترور منصور توسط محمد بخارايي از جمله موضوعهاي مورد توجه نگارنده در اين مقاله است.
حسنعلي منصور، پسر رجبعلي منصور از فرزندان ميرزا علي‌اكبر آشتياني بود. مادرش، فرنگيس دختر ظهيرالملك رييس، نخستين زن فارغ‌التحصيل مدرسه آمريكايي در ايران بود. حسنعلي در ارديبهشت ماه سال 1302 ش در تهران متولد شد. پدرش كارمند وزارت امور خارجه بود كه به سمت رياست اداره تحريرات انگليس رسيد و در اين سمت بود كه لقب منصورالملك را دريافت كرد. او بيش از چهار سال نداشت كه پدرش به مقام استانداري آذربايجان منصوب شد و تا بهمن 1307 در اين مقام باقي ماند. منصورالملك در حالي تبريز را ترك كرد كه در تهران به سمت وزارت كشور رسيده بود. حسنعلي، تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان جمشيد جم آغاز كرد. دو سال از تحصيل او نگذشته بود كه پدرش در فروردين 1312 در كابينه مهديقلي هدايت (فجرالسلطنه) به وزارت راه منصوب شد و در كابينه محمدعلي فروغي نيز عهده‌دار اين مقام گرديد.
حسنعلي، تحصيلات متوسطه را در دبيرستان ايرانشهر،1 دبيرستان 1 و دبيرستان فيروز بهرام گذراند.2 همزمان با شروع تحصيلات دبيرستاني وي، پدرش در تلاش براي تصويب لايحه سازمان راه‌آهن دولتي ايران در مجلس شوراي ملي بود كه با تغيير دولت، موقعيت خود را در وزارت راه از دست نداد و در كابينه محمود جم نيز به عنوان وزير راه به مجلس معرفي شد و در اين مقام بود كه به اخذ رشوه و زيان رساندن به خزانه دولت متهم گرديد و توانست تبرئه شود؛ اما اين امر باعث شد كه براي مدتي خانه‌نشين گردد و بيشتر وقت خود را وقف تربيت فرزندان خود كند و مراقب پيشرفت درسي و تحصيلي آنان باشد؛ اما اين وضع بيش از دو سال و نيم دوام نياورد و در شهريور 1317 به عنوان وزير پيشينه و هنر به حضور شاه معرفي شد و در سال 1320 مامور تشكيل كابينه گرديد. در پايان نخستين سال نخست وزيري رجبعلي منصور، دنيا شاهد دومين جنگ جهاني شد و ايران نيز قرباني اتحاد شوم انگليس و شوروي گرديد. منصورالملك در پنجم شهريور استعفا كرد و طولي نكشيد كه رضاخان نيز مجبور به استعفا و ترك ايران گرديد.
در اين زمان، حسنعلي منصور بعد از اتمام آموزش دبيرستاني وارد دانشكده فني شد و پس از يك سال تحصيل، انصراف داده، در رشته حقوق و علوم سياسي به تحصيل پرداخت و رساله‌اش را در زمينه «مصونيت سياسي» به پايان رسانيد. به احتمالي‌ فريدون هويدا در تكميل و تدوين اين رساله، منصور را ياري كرده بود.3 بعدها اين رساله به چاپ رسيد و او در سال 1324 موفق به دريافت ليسانس علوم سياسي از دانشگاه تهران شد و در مهرماه همان سال به دليل نفوذ پدرش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. لازم به يادآوري است كه منصور كار در اين وزارتخانه را قبل از اين تاريخ و با كار آموزشي شروع كرده بود و اين امر، نخستين گام او براي ورود به كادر ديپلماتيك به شمار مي‏رفت. آشنايي منصور با زبانهاي انگليسي و فرانسه يكي از علل موفقيت وي محسوب مي‌شد؛ البته او تا حدودي با زبان آلماني نيز آشنا بود.4 نخستين سمتي كه به طور رسمي در وزارت خارجه به منصور محول شد، كارمندي اداره اطلاعات بود و پس از آن به اداره سوم سياسي منتقل گرديد.5
وي در اواخر سال 1324 قبل از اينكه پدرش براي بار دوم به مقام استانداري آذربايجان منصوب شود، به عضويت هيات علمي نمايندگي ايران در كنفرانس صلح پاريس درآمد و در سال 1325 وابسته سفارت ايران در فرانسه شد. او فرصتي براي تكميل تحصيلاتش به‏دست آورد و وارد دانشكده حقوق دانشگاه سوربن گرديد و تحصيلات خود را در رشته اقتصاد و حقوق بين‌الملل ادامه داد.6 در همين ايام او فعاليتهاي غيرقانوني هم داشت در پاريس در فهرست بازداشتيهاي قاچاق ارز و طلا نام حسنعلي منصور نيز به چشم مي‏خورد.7 وي بعد از مدتي، منشي وزير خارجه و رييس اداره سوم سياسي گرديد و سپس در سفارت شاهنشاهي ايران در آلمان غربي مشغول به كار شد.
منصور در اشتوتگارت با هويدا هم‌خانه شد و وظيفه رسيدگي به امور دفتري كنسول را بر عهده گرفت و زير نظر هويدا كار مي‌كرد؛ اما چگونه توانست به مراتب بالاتر و رياست دست يابد، شايد در دوستي او با جان مك‏كلوي8 معنا پيدا كند. مك‏كلوي از مردان پرقدرت آمريكا در سالهاي بعد از جنگ به‏شمارمي‌رفت كه چندي معاون وزارت دفاع بود. او با شكست آلمان به رياست حكومت اشغالي آلمان منصوب شد. بسياري از محققان نوسازي اقتصاد آلمان را حاصل سياستهاي وي مي‌دانند.8
در اين زمان، بار ديگر ايران در آستانه بحران عميق و تحولات ژرفي قرار گرفت. رجبعلي منصور براي بار دوم و براي چند هفته به صدارت رسيد. يكي از علل اصلي گزينش مجدد منصورالملك در اين زمان، مساله نفت بود كه تلاش وي براي جلب رضايت شخصيتهاي بانفوذي مانند آيت‌الله كاشاني، دكتر مصدق و جبهه ملي به نتيجه نرسيد و قرارداد الحاقي نفت در مجلس با مخالفت روبه‌رو شد. رجبعلي منصور، مجبور به استعفا گرديد. شايد يكي از علل ترقي حسنعلي منصور در اين زمان، علاوه بر روابط نزديكش با آمريكاييها، موقعيت پدرش در داخل ايران بود.
حسنعلي با پايان يافتن ماموريتش در آلمان به تهران بازگشت و در اداره رمز وزارت امور خارجه مشغول به كار شد. در كابينه رزم‌آرا كه محسن رييس ـــ دايي حسنعلي منصور ـــ منصب وزارت امور خارجه را داشت، او نيز به رياست دفتر اختصاصي وي منصوب شد و تا اوايل 1330 در اين سمت باقي ماند.
بعد از ترور رزم‌آرا و بحران سياسي ناشي از نفت، او در كابينه زودگذر حسين علا به رياست دفتر نخست‌وزيري برگزيده شد و با روي‏كارآمدن دولت مصدق به وزارت امور خارجه برگشت و معاون اداره اول سياسي گرديد و چندي هم رييس دفتر وزارتي بود. منصور مدتي عضو علي‌البدل هيات نمايندگي ايران در نهمين دوره اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل متحد بود. پس از پايان اين ماموريت در تهران، سرپرست اداره سازمانهاي بين‌المللي شد و سپس، به رياست اداره چهارم وزارت امور خارجه منصوب گرديد. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 به سمت مشاور سفارت ايران در واتيكان برگزيده شد و در اين زمان، با دختر تيمورتاش ازدواج كرد؛ ولي اين ازدواج بيش از شش ماه دوام نياورد و به طلاق انجاميد.
حسين علا در سال 1334 براي بار دوم به نخست‏وزيري برگزيده شد و در تمام اين مدت، رياست دفتر نخست‏وزيري بر عهده حسنعلي منصور بود. در اين هنگام، او به فكر ازدواج مجدد افتاد و با فريده امامي آشنا شد و تصميم به ازدواج با وي را گرفت. فريده، دختر ملك‏خانم و نوه وثوق‌الدوله بود كه يكي از سه باني قرارداد شوم 1919 به شمار مي‌رفت. پدر فريده، نظام‌الدين امامي از خانواده‌هاي پرقدرت و مشهور بود. وي پسر روحاني سرشناس آذربايجان بود و اغلب، مشاغل حساسي را بر عهده داشت. منصور علاوه بر فريده امامي همسر ديگري هم داشت كه بعد از مرگش معلوم شد كه وي پيش‏تر با منشي خود به نام مهين آهي ازدواج كرده و از وي صاحب فرزندي نيز بوده است.10
منصور در زمان صدارت دكتر منوچهر اقبال به معاونت وزارت بازرگاني رسيد و سپس قائم‌مقام دبيركل شوراي اقتصاد شد و پس از مدتي، به سمت دبيركل شوراي عالي اقتصاد منصوب گرديد. در يكي از اسناد مربوط به ساواك در مورد او چنين آمده است: «علت ترقي بي‌جهتي كه منصور نموده، نفوذ پدرش و اين كه دكتر اقبال نسبت به پدر او مديون بود، او را به اين سمت منصوب كرد كه مورد تنفر قاطعه جوانان قرار گرفت.»11 به هر ترتيب، تدارك صورت‌جلسه، نظارت بر كار اجراي مصوبات شورا و توصيه راه‌حلهايي براي مسايل اقتصادي كشور از جمله وظايف او محسوب مي‌شدند.12
در مورد عملكرد حسنعلي منصور در شوراي عالي اقتصاد منابع كمتري در دسترس است؛ ولي او (با داشتن عنوان معاونت نخست‌وزير) چند بار در كنفرانسهاي عمومي سازمان اقتصادي آسيا و خاور دور (اكافه) شركت داشت و عهده‏دار رياست هيات نمايندگي ايران بود.13 وي در اين سمت، در مورد خروج سرمايه‌هاي ايران و جلب آنها به كشور گزارشي تهيه كرد. در تاريخ چهارم آبان 1338 موفق به دريافت نشان درجه دوم همايون گشت و در همان ماه از طرف دكتر اقبال به وزارت كار معرفي شد و طولي نكشيد كه شغل او در كابينه تغيير كرد و به وزارت بازرگاني منتقل گرديد و در اين سمت، مامور تكميل مذاكرات بازرگاني ايران و آمريكا شد و به تصويب دولت، هياتي به رياست وي براي تكميل يا امضاي موافقتنامه و يا قرارداد نهايي به آمريكا اعزام گرديد.
منصور در دوره صدارت مهندس جعفر شريف‌امامي، همچنان دبيركل شوراي اقتصاد بود. اواخر دهه سوم و اوايل دهه چهارم از جهت سياستهاي داخلي و خارجي براي ايران دوران پرتشنجي محسوب مي‌شود. در سال 1339 شاه به فكر برپايي يك نظام سياسي «دو حزبي» در چارچوب قانون اساسي موجود افتاد؛ چرا كه وي براي خشنود كردن آمريكاييان به حزب‌سازي و تظاهر به طرفداري از دمكراسي نياز داشت. در اين زمان، سياست خارجي آمريكا به دلايلي چند در كشورهاي جهان سوم و از آن ميان در ايران تغيير كرده بود. در همسايگي ايران حوادث مهمي به وقوع پيوست، رژيم سلطنتي وابسته به غرب با كودتاي عبدالكريم قاسم در عراق سرنگون شد، دولت مستبد پاپا مندرس به وسيله كودتاي نظامي در تركيه سقوط كرد و ترس از بروز يك انقلاب كمونيستي كه مي‌توانست در اثر اوضاع بد اقتصادي و با حمايت شوروي اتفاق بيفتد؛ مي‏توانند دلايل مناسبي براي تغيير سياست خارجي آمريكا باشند.
در انتخابات رياست جمهوري آمريكا جان اف‌كندي از حزب دمكرات بر ريچارد نيكسون از حزب جمهوريخواه ـــ كه از دوستان نزديك شاه بود ـــ پيروز شد. كندي با ابراز تمايلات بشردوستانه اعلام كرد، قصد دارد به ملتهاي فقير و زيرسلطه ديكتاتوري كمك كند؛ اما مهمترين دليل او در ايجاد اصلاحات اجتماعي و پيشرفت اقتصادي، مقابله با تهديد كمونيسم براي رسيدن به هدف كاهش كمكهاي نظامي، سرمايه‌گذاري و كمك در امر توسعه و پيشرفت اقتصادي كشورهاي جهان سوم بود. «حفظ رژيم شاه، اجراي برنامه اصلاحات اجتماعي و تقسيم اراضي بين روستاييان»14 از اصول سياستهاي دولت جديد آمريكا بود.
با پايان يافتن مجلس نوزدهم و شروع انتخابات دوره بيستم، ايران صحنه ناآراميها و تظاهرات سياسي از سوي مخالفان بود. اين انتخابات برخلاف وعده‌هاي پهلوي دوم در مورد آزادي، تفاوتي با ادوار گذشته نداشت. دو حزب مليون به رهبري دكتر اقبال و حزب مردم به رهبري اسدالله علم ـــ وزير كشور ـــ اقدام به جذب نامزدهاي نمايندگي كردند. هرچند نامزد‌هاي منفرد هم در اين انتخابات شركت كردند؛ ولي احزاب مزبور حتي بر نمايندگان مجلس نيز تاثيري نگذاردند و در انتخابات به همان روال سنتي خود به كار ادامه دادند.
جبهه ملي به دليل آزاد نبودن انتخابات و اسدالله علم، رهبر حزب اقليت نسبت به بي‌نظمي‌هاي دكتر علي اميني15 به عنوان رهبر نامزدهاي مستقل، منوچهر اقبال ـــ نخست وزير ـــ را متهم كردند كه با سهل‌انگاري در اداره امور مملكت نسبت به تمايلات و خواستهاي شاه خيانت كرده است. شاه نيز كه از انتخابات راضي نبود، دستور توقف آن را صادر كرد و به اين ترتيب، منوچهر اقبال استعفا داد و جعفر شريف امامي، وزير صنايع و معادن به نخست وزيري منصوب شد. در اين دوران، حسنعلي علاوه بر دبيركلي شوراي اقتصاد، سمت معاونت نخست وزير را هم برعهده گرفت. در زمان وي نيز انتخابات مجلس بيستم براي بار دوم انجام گرفت و برخلاف تظاهرات اعتراض‌آميز مردم، انتخابات مجلس به روال گذشته انجام شد. گشايش مجلس با اعتراض طبقات مردم و تظاهرات دانشجويان دانشگاه تهران روبه‌رو گرديد. در پي اين حوادث، فرهنگيان پايتخت در اعتراض به شرايط كار و كمي حقوق خود، اعتصاب كردند و ماموران براي متفرق كردن تظاهركنندگان به سوي آنان تيراندازي كردند و در نتيجه يك تن شهيد شد. بحران گسترش يافت و در 16 ارديبهشت همان سال، شريف امامي بركنار و دكتر علي اميني به نخست وزيري رسيد. انتخابات به دستور اميني مخدوش و غيرآزاد معرفي شد و شاه به درخواست وي فرمان انحلال مجلس بيستم را صادر كرد. منصور در دوران نخست وزيري دكتر اميني به وزارت امور خارجه برگشت و همزمان، سمت دبيركلي شوراي عالي اقتصاد را حفظ كرد و بار ديگر، رياست هيات نمايندگي ايران در كنفرانس اقتصادي آسيا و خاور دور را برعهده‏گرفت.
انتقاد به دولت دكتر اميني به دليل خودداري از انجام انتخابات مجلس شوراي ملي و محدوديت در آزادي اجتماعات از سوي جبهه‌ ملي صورت مي‌گرفت. مهمترين برنامه رفرم اجتماعي دولت دكتر اميني، اصلاحات ارضي و تقسيم زمين بين كشاورزان بود كه يك طرح ديكته شده آمريكايي به شمار مي‏رفت16 و نتيجه آن بيكار شدن كارگران كشاورز و سرازير شدن آنها جهت كاريابي به شهرها بود.
واقعه اول بهمن دانشگاه تهران17 و حمله كماندوها به آنجا كه در تاريخ دانشگاهي بي‌سابقه بود، به احتمالي توسط مخالفان دكتر اميني و در راس آنها تيمور بختيار ـــ رييس سابق ساواك ـــ اسدالله رشيديان، فتح‌الله فرود و با موافقت و دستور محمدرضا پهلوي اجرا گرديد كه مهمترين دستاورد آن تضعيف و براندازي دولت اميني بود. اسدالله علم، فرد مورد اعتماد شاه در اواخر تير ماه 1341 فرمان نخست وزيري را گرفت. از اين زمان و به طور رسمي راه براي زمامداري حسنعلي منصور فراهم شد و او براي رسيدن به اين هدف از هر فرصتي استفاده كرد. در اين هنگام، منصور به رياست هيات مديره و مديرعامل شركت سهامي بيمه ايران منصوب گرديد.
كانون مترقي
حوادثي كه در اواخر دهه سي در كشورهاي مختلف جهان اتفاق افتاد، باعث شد تا آمريكاييان نسبت به سياستهاي خود در كشورهاي جهان سوم و به خصوص ايران بازنگري كنند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه حمايت از حكومتهاي استبدادي در درازمدت، نتيجه مطلوبي نخواهد داشت و خطر كمونيست را در اين كشورها افزايش خواهد داد. آمريكاييها سعي كردند با واداركردن شاه به انجام اصلاحات اقتصادي، اجتماعي و سياسي، نه تنها مانع بروز كودتا، رشد طرفداران جبهه ملي، خطر كمونيسم و . . . شوند؛ بلكه به حفظ رژيم طرفدار خود با ايجاد وحدت ميان شاه و طبقه متوسط نيز كمك كنند. از برنامه‌هاي ديگر آنها تدارك احزاب و نهادهاي لازم براي بسيج نخبگان نوخاسته تكنوكرات بود18
منصور در فضاي به‏وجود آمده، گروهي متشكل از تكنوكراتها و مديران ايراني تشكيل داد. كار اين گروه، مطالعه مسايل اجتماعي و اقتصادي ايران و يافتن راه‌حلهايي براي اين مشكلات بود. منصور براي تشكيل اين گروه از اميرعباس هويدا كمك خواست. ريشه گروه به «دوره‌ايي» بازمي‏گشت كه منصور در سال 1338 به راه انداخته بود. وجه اشتراك 9 عضو اوليه گروه، همان تعلقات حرفه‌اي و اجتماعي آنها بود، همه اين افراد جوان به شمار مي‏رفتند. ميانگين سني‌ آنها سي و هفت سال تخمين زده مي‏شد. اين افراد اصلاح طلب مي‌خواستند در چهارچوب رژيم كار كنند و در عين حال، همه در پي منافع شخصي خود هم بودند. بعد از حدود دو سال، دوره منصور به شكل «كانون مترقي» درآمد19 سوابق اعضاي گروه «موسس كانون مترقي» كه در چهاردهم اسفند 1340 از سوي شهرباني كل كشور ثبت شده، بدين شرح آمده است:
«1ـــ حسنعلي منصور فرزند رجبعلي منصور (منصورالملك) متولد ارديبهشت 1302 تهران، شماره‌شناسنامه 220 دبيركل شوراي عالي اقتصاد، تحصيلات ليسانس حقوق و علوم سياسي، آشنا به زبانهاي فرانسه، انگليسي و آلماني، مولف كتاب مصونيتهاي سياسي، در گذشته وزير بازرگاني، وزيركار، معاون نخست‌وزير، رييس مخصوص دفتر وزير امور خارجه.
2ـــ محسن خواجه نوري فرزند حاج محمدعلي، متولد 1295 تهران، شماره‌شناسنامه 23666، كارمند وزارت كار با رتبه 9 اداري، تحصيلات ليسانس حقوق و علوم عالي تجارت، آشنا به زبانهاي فرانسه و انگليسي مترجم كتب نيز مي‌باشد. در گذشته، ناظر دولت در بيمه‌هاي اجتماعي كارگران و مديرعامل سازمان بيمه‌هاي اجتماعي بوده است.
3ـ منوچهر شاهقلي فرزند امامقلي، متولد 1302 تهران . . . تحصيلات دكترا در طب، متخصص در جراحي پلاستيك و ترميمي، آشنا به زبان انگليسي و مولف كتاب درمان سنت آدم.
4ـــ فتح‌الله ستوده فرزند علي‌اكبر، متولد 1299 تهران . . . مديرعامل شركت سهامي كارخانجات ونك، مهندس برق ماشين، فوق ليسانس در رشته مهندسي صنعتي آمريكا، آشنا به زبان انگليسي، در گذشته شش سال در كارخانجات آمريكا بوده، مهندس مشاور در هيات جرج فراي، استاد دانشكده صنعتي.
5ـ اميرعباس هويدا فرزند حبيب‌الله، متولد 1298 تهران . . . عضو هيات مديره شركت ملي نفت ايران، تحصيلات ليسانس علوم اجتماعي، آشنا به زبانهاي فرانسه و انگليسي، در گذشته كارمند وزارت امور خارجه و كارمند سازمان ملل متحد بوده است.20
اين گروه توسط محمدنقي سرلك، وزير سابق صنايع و معادن،‌ دكتر تيمور كلالي (منوچهر كلالي) معاون سابق وزارت كار، دكتر حسين هدايتي، استاد حقوق در دانشگاه تهران، مهندس فريدون ستوده از وزارت صنايع و معادن، دكتر ضياالدين شادمان از وزارت دارايي و دكتر رضا نيك‌پي سر، اقتصاددان شركت ملي نفت ايران اداره مي‌شود. «دوره» اوليه، هسته مركزي اجرايي را تشكيل مي‌دهد و كنترل‌كننده 400 نفري است كه كانون ترقي‌خواه را تشكيل مي‌دهند . . .» 21
در اساسنامه كانون مترقي، هدف از تاسيس كانون چنين بيان شده است:
«ماده 4 ـــ منظور از تاسيس اين كانون انجام امور زير است: مطالعات و تحقيقات علمي درباره مسايل فني ـــ اقتصادي ـــ مالي ـــ كشاورزي ـــ حقوقي ـــ فرهنگي ـــ بهداشتي و خصوصا كليه مسايل اجتماعي كشور در صورت لزوم پيشنهاد و توصيه مطالعات مزبور به مقامات ذي‌صلاحيت به منظور رفع مشكلات و نواقص امور مملكتي و تنظيم برنامه‌هاي اقتصادي و اجتماعي . . . »22
تشكيلات كانون مترقي در ابتدا يك هيات مديره پنج نفري مركب از حسنعلي منصور، محسن خواجه ‌نوري، دكتر منوچهر شاهقلي، فتح‌الله ستوده و اميرعباس هويدا بود كه رهبري آنها را حسنعلي منصور بر عهده داشت و اعضاي موثر كانون دكتر فريدون معتمدوزيري ، دكتر محمدعلي مولوي، يوسف اتحاديه، دكتر شادمان، دكتر كشفيان، معاون سابق وزارت كار و دكتر نيك‌نژاد ذكر شده‏اند.23
«ايدئولوژي و اصول عقايد كانون مترقي در 17 اصل در زمينه‌هاي تعليم و تربيت، آزادي قلم و مطبوعات، محاكم قانوني، استقلال قوه قضاييه، تامين بهداشت، حقوق بازنشستگي، برنامه‌هاي جامع اقتصادي، حمايت از فعاليتهاي خصوصي، عمران منطقه‌اي، اصلاحات ارضي، عدم تمركز امور شهرستانها در پايتخت، ايجاد سازمان صحيح اداري، تجهيز كامل نيروي انساني، روابط با كليه كشورهاي جهان و احترام متقابل . . . تنظيم شد كه اين اصول در 6 ماهه اول تشكيل كانون مورد مطالعه و بررسي دقيق قرار گرفت . . . »24
سرهنگ نجاتي، وجه مشترك اين افراد را به استثناي چند تن از آنها نامطلوب و ديدگاه‌هاي سياسي و اجتماعي‌شان را نامشخص مي‏داند كه تنها، در يك مورد وجه اشتراك داشتند: فروختن روح خود به دستگاه و قبول نوكري شاه تحت نظر ساواك و . . . .25
بيشتر اعضاي كانون مترقي تحصيلكرده‌ اروپا و آمريكا بودند كه به طرفداري از سياست آمريكا در ايران شهرت داشتند. سرهنگ گراتيان ياتسويچ26 يك ديپلمات ارشد آمريكايي كه مستاجر حسنعلي منصور بود، در تشكيل اين سازمان و ارتقاي وي تا مقام نخست وزيري نقش موثري ايفا نمود..27 منصور يكي از نزديك‌ترين دوستان ياتسويچ بود. وي بي‌پروا پيوند خود با ياتسويچ را به رخ ديگران مي‌كشيد و آشكارا براي تكنوكراتهاي برجسته ايران، از روابطش با مقامهاي آمريكايي سخن مي‌گفت و از دوستي‌اش با جان مك‏كلوي سخن مي‏راند.28
جلساتي كه بيشتر در منزل منصور تشكيل مي‌شد بعدها به‏تدريج، به عنوان «هيات موسسان» كانون مترقي را تشكيل داد و حسنعلي منصور به سمت صندوقداري انتخاب شد و از آن پس، هر يك از اعضا مي‌بايست ماهانه مبلغ 20 تومان حق عضويت مي‌پرداخت كه اغلب هم از دادن آن اكراه داشتند. با استفاده از اين درآمد، آپارتماني را به عنوان مركز كانون اجاره كردند. هر عضو جديد مي‌بايست به اتفاق آرا مورد تاييد هيات موسسان قرار مي‌گرفت.29 حمايت شاه از اين كانون و جانبداري آمريكاييان از نيروها و دولتهاي مترقي ميانه‌رو كه بتواند حمايت طبقات متوسط شهري، تكنوكراتها و روشنفكران را جذب كند و جانشيني براي جبهه ملي پديد آورد، موجب صعود منصور و پيشرفت كانون شد و شمار كساني كه تقاضاي عضويت در كانون را داشتند، افزايش يافت.
در گزارش امنيت داخلي ساواك، افزايش اعضاي كانون مترقي، عضويت گردانندگان عالي‏رتبه پاره‌اي از سازمانهاي مترقي از قبيل شركت ملي نفت، شركت بيمه و وزارت اقتصاد و نيز نفوذ كم و بيش آنها در موسسات مزبور و شايعه نخست وزيري حسنعلي منصور در آينده در بين پاره‏اي از كارمندان دولت ذكر شده است. همچنين اين شايعه در بين مردم گسترش يافته كه از اين پس، كشور به صورت تك حزبي اداره خواهد شد. حمايت شاه از كانون مترقي يكي ديگر از عوامل گسترش و نفود حزب بود.30 پهلوي دوم پس از ديدار با اعضاي اين كانون، فرماني به حسنعلي منصور، رييس اين كانون ارسال كرد. متن فرمان چنين است: «هياتي كه به نام كانون مترقي از اشخاص تحصيلكرده و متخصص، روشنفكر و علاقمند براي مطالعات عميق و دقيق در امور اقتصادي و اجتماعي براي رفاه و آسايش و تعالي و ترقي ملت و كشور ايران تشكيل گرديده، موجب مسرت و رضايت خاطر ما گرديد و به منظور ابراز علاقه و توجه خاص به اين موضوع به موجب اين دستخط، مقرر مي‌داريم كه كانون مزبور به نام دفتر مطالعات اقتصادي ما تعيين گشته و اعضاي آن به عنايات و توجهات مخصوصه مستظهر باشند، كاخ مرمر هشتم خرداد ماه 1342»31
علاوه بر اين موارد، حمايت پاره‌اي از رجال سياسي مملكت از قبيل رجبعلي منصور ـــ نخست وزير اسبق ايران ـــ را در تقويت آن كانون موثر مي‌دانند. حمايت و پشتيباني قدرتهاي خارجي آمريكا و انگليس نيز در شكل‏گيري كانون از عوامل بسيار مهم به شمار مي‏رفت. بيشتر اعضاي كانون از روشنفكران و كارشناسان مسايل اقتصادي و اجتماعي بودند. فعاليت كانون در بدو امر، در تشكيل جلسات هفتگي و بحث پيرامون مسايل اقتصادي خلاصه مي‏گشت. تشكيلات اين كانون عبارت بود از يك هيات موسس به نام هيات مديره موقت كه طبق اساسنامه كانون،32 اين هيات موقتي بوده و پس از شش ماه مي‌بايست با انتخابات جديد، هيات مديره دايم انتخاب شود. در اساسنامه كانون تصريح شده بود كه «كانون مترقي، غيرانتفاعي بوده و در امور سياسي دخالتي نخواهد داشت.»33 در فصل دوم آن شرايط عضويت قيد شده است.
مهم‏ترين اقدام اين جمعيت براي كسب قدرت بيشتر به‏دست‏آوردن كرسيهاي بيشتر مجلس شوراي ملي بود. منصور كه مديرعامل شركت بيمه و رييس جمعيت كانون مترقي بود، در نظر داشت كه عده‌اي از اعضاي كانون را از تهران و شهرستانها به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب كند تا در مجلس آينده، فراكسيوني براي اجراي برنامه‌هاي خود تشكيل دهد.34
گردانندگان كانون با شروع فعاليتهاي انتخاباتي دوره بيست ويكم به يك رشته فعاليتهاي پارلماني دست زدند. اين كانون با انجام فعاليتهاي پارلماني در عمل، يكي از مهم‏ترين مواد اساسنامه يعني عدم دخالت در سياست را نقض كرد. كانون مترقي در انتخابات مجلس شوراي ملي (تابستان 1342) شركت كرد و تعداد بسياري از اعضاي آن به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب گرديدند. اعضاي كانون مترقي در مجلس بيش از 39 نفر نبودند؛ ولي چنان سيادتي داشتند كه موفق شدند در مجلس يك جناح را تشكيل بدهند. شش نفر از بانوان انتخاب شده هم جزو جناح منصور بودند.35
منصور از همان ابتداي نمايندگي براي احراز مقام نخست وزيري تلاش مي‌كرد و اين امر را با مخالفت با دولت علم و جلب نظر آمريكاييها قابل وصول مي‌دانست. وي بي‌پروا از رضايت آمريكاييها براي رسيدن او به مقام نخست وزيري سخن مي‌گفت.36 منصور رفته رفته، خط‏مشي آينده و دستورالعمل نمايندگان را در جلسه‌هاي علني مجلس شوراي ملي تعيين مي‌كرد. يكي از مهم‎ترين اهداف كانون بعد از موفقيت پارلماني، پشتيباني از اصول شش‏گانه شاه و تصويب لوايح دولت و تاييد و حمايت از سياست داخلي و خارجي دولت بود.
منصور در حالي رهبري اكثريت را در مجلس برعهده‏مي‌گرفت كه سياست ايران وارد مرحله پرخشونتي مي‌شد. انتخاب حسن ارسنجاني، مسوول انجام اصلاحات ارضي به مدت يك سال ديگر در پست وزارت كشاورزي بعد از استعفاي علي اميني و در دولت اسدالله علم به جهانيان نشان د‌اد كه شاه از اصلاحات ارضي حمايت مي‌كند. علاوه بر آن، شاه در يك مشق بزرگ سياسي، برنامه انقلاب شاه و ملت (يا انقلاب سفيد) را با 6 اصل به رفراندوم گذاشت و مهم‏تر از همه اين كه در نهايت، دولت ايران در اثر فشارهاي آمريكا نخستين گامها را در جهت تقويت قرارداد ويژه‌اي در باب مصونيت حقوقي رايزنان نظامي آمريكا در ايران برداشت؛ در حالي كه روحانيون و افراد مذهبي در مقابل اين اقدام شاه واكنش تندي نشان دادند، جبهه ملي و حزب توده هر دو دچار سردرگمي گشته و عملكردشان در اين زمينه، تاسف‌آور بود. در راس همه روحانيان، شديدترين و صريح‌ترين مقاومت از سوي امام خميني صورت گرفت و عيد نوروز سال 1342 را عزاي عمومي اعلام كرد. به دنبال سخنراني امام(ره) در مدرسه فيضيه، فاجعه خونين فيضيه شكل گرفت. به دنبال اين وقايع، علما و روحانيون مراسم تاسوعا و عاشورا را به تظاهراتي اعتراض‌آميز عليه شاه مبدل كردند و شعارهاي ضدآمريكا، اسرائيل و شاه سردادند. سركوب قيام 15 خرداد به اسدالله علم واگذار شد و او فرماندهي ارتش را براي مدت 24 ساعت به‎دست‏آورد و توانست قيام را سركوب كند.
بعد از اين وقايع، شاه به فكر تغييراتي جدي در تركيب اطرافيان خود افتاد و خواستار ايجاد حزب سياسي واحد براي نيروي سياسي اصلي آينده گرديد و پيش‌بيني مي‌شد كه حسنعلي منصور و كانون مترقي او دست كم در وهله نخست، هسته اصلي اين حزب باشند.37 در اين زمان، حزب مليون و اقبال به دليل تقلبهاي انتخاباتي سال 1339 اعتبار خود را از دست داده بودند و بعد از وقايع خونين 15 خرداد حزب مردم توسط اسدالله علم در جلب مشاركت مردم و نمايش دمكراسي ناتوان شد. شاه به ايجاد يك حزب جديد به نام «حزب ايران نوين» راضي گرديد.
حزب ايران نوين
همان‏طور كه جلسه‌هاي «دوره‌اي» زمينه‌ساز تشكيل كانون مترقي شد، كانون مترقي نيز زمينه‌ساز تاسيس حزب ايران نوين شد. در گزارشي از اسناد ساواك به تاريخ 20 آبان 1342 آمده است كه منصور به منظور تشكيل حزب مترقي، مشغول تهيه اساسنامه است و اعضاي فراكسيون مترقي و ديگر اعضاي گروه مترقي را در تشكيل اين حزب به عنوان اعضاي موسس شركت مي‏دهد.38 در گزارش ديگري با اشاره به تلاش وي در ايجاد حزب از تشكيل حزبي به نام حزب «نهضت ششم بهمن» كه تركيبي از كشاورزان، كارگران و روشنفكران و . . . خواهد بود، خبر مي‌دهد.39 در حقيقت، اعضاي موسس اين حزب را نمايندگان عضو فراكسيون نهضت ششم بهمن در مجلس تشكيل مي‌دادند و تاريخچه پيدايش حزب ايران نوين را مي‏توان از سال 1340 كه كانون مترقي تاسيس شد و حتي 2 سال، پيش از آن دانست.
منصور در 28 آبان موجوديت حزبي به نام حزب ايران نوين را به رهبري خود در مجلس شوراي ملي اعلام كرده و اظهار نمود: «تشكيل حزب بر طبق نظر و تجويز اعليحضرت همايون شاهنشاه مي‌باشد.»40 او به اتفاق هياتي مركب از نمايندگان هر طبقه از فراكسيون ائتلافي نهضت ششم بهمن به منظور اطلاع‌رساني به شاه با وي ملاقات كردند.41 در اين ديدار، منصور گزارش جامعي از عملكرد دو ساله كانون مترقي و اعضاي موسس در مورد اصلاح امور اقتصادي، فرهنگي، بهداشتي، اجتماعي و غيره را به شاه عرضه نمود. پهلوي دوم با اعلام پشتيباني از تشكيل اين حزب، دستور همه‏گونه مساعدت و تسهيلات را براي حزب صادر و تاكيد كرد: «براي انجام اين كار يك سال فرصت داريد. اگر بتوانيد موفقيت حاصل كنيد، بسيار خوب است و در غير اين صورت دنبال نكنيد.»42
منصور به اين سخن شاه مبني بر «هركس بخواهد در آينده در دستگاه‌هاي دولتي و قوه مجريه شغل و مقامي داشته باشد بايد متكي به يك حزب نيرومند بوده و براساس مرام خوبي پيشرفت خود را قرار دهد» تشبث كرده و براي موفقيت در كارهاي آينده، عده‌ايي را به دور خود جمع كرد.
منصور هدف از تشكيل اين حزب را چنين بيان كرد: «احزاب سابق برنامه‌اي نداشتند كه نفعش عايد توده‌هاي عظيم ملت به خصوص كشاورزان و كارگران بشود. اصلاحات شش‌گانه شاهنشاه كه به موافقت ملت رسيده، پايه و اساس فعاليتهاي حزبي را در ايران گذاشته است و چون در ايران حزبي نداشتيم كه كليه نيروهاي موجود در كشور به خصوص جوانان را با هم متحد كرده و مساعي آنان را به سوي اجراي برنامه اصلاحات هدايت كند، علاوه بر اين يك ملت دمكرات كه حكومتش قانوني و پارلماني است، بايستي داراي سيستم حزبي باشد.»43
منصور تلاش كرد تا از خلا سياسي احزاب مردم و مليون استفاده كرده و حزب ايران نوين را شكل دهد. برنامه آنها بر اين اصل كلي قرار داشت كه افراد را از هر نوع، گروه و طبقه‌اي جذب كنند. براي جذب اعضاي جديد از اشخاص خوشنام و صاحب‏نفوذ دعوت مي‌كرد تا به نفع حزب وارد فعاليت شوند و به منظور شناساندن حزب و معرفي تشكيلات از طريق مصاحبه‌هاي مطبوعاتي و دعوت از روزنامه‌نگاران داخلي فعاليتهاي محسوسي را شروع كردند.
اعلام موجوديت اين حزب از سوي دستگاه‌هاي تبليغاتي دولتي و تشكيل نخستين جلسه آن در تالار فرهنگ ـــ كه يك موسسه دولتي بود ـــ موجب شد تا بيشتر مردم، حزب ايران نوين را ساخته و پرداخته مقامهاي دولتي دانسته و با تجاربي كه از دو حزب مليون و مردم داشتند، از اين حزب به خوبي استقبال نكردند. محافل وارد به امور سياسي شخص منصور، دبيركل حزب را عاري از تجارب و پختگي سياسي دانسته و بعيد مي‌دانستند كه اين حزب با رهبري وي بتواند در آينده از موقعيتهاي مناسب، به موقع و به نفع حزب و مملكت بهره‌برداري كند.44 علاوه بر كم‏تجربه بودن منصور در مسايل سياسي، مساله ديگري كه باعث ضعف حزب مي‌شد، خط‌مشي سياسي گذشته منصورالملك و اتهامي بود كه در مورد جانبداري از سياست انگليس به وي نسبت داده شد و اين توهم بين مردم ايجاد گرديده بود كه او نيز در آينده از همان روش پيروي خواهد نمود.45
عوامل خارجي در تشكيل، تاييد، حمايت و گسترش اين حزب بسيار موثر بودند؛ هرچند به ظاهر در تقويت اين حزب دخالتي نداشتند؛ ولي پشتيباني پاره‌اي مقامهاي خارجي از جمله آمريكا در تقويت حزب بسيار موثر بود. تشكيل حزب ايران نوين بازتاب متفاوتي در محافل خارجي داشت. انگليسيها تشكيل اين حزب را زمينه‌سازي جهت ايجاد رژيم تك حزبي در ايران دانسته و آن را تقليد ناقصي از رويه جمال عبدالناصر در مصر عنوان داشتند و آن را در قالب يك ديكتاتوري به اصطلاح قانوني تلقي مي‌كردند . . .46 بهرام شاهرخ، مخبر خبرگزاري آلمان مفاد خبر تشكيل حزب ايران نوين را با خوشبيني تمام به آلمان مخابره كرد.47 انتشار شايعه نخست وزيري قريب‏الوقوع منصور به وسيله دوستان و طرفداران حزب ايران نوين و اين مساله كه از اين به بعد كشور به صورت حزبي اداره خواهد شد و اعضاي منتخب حزب در راس مشاغل حساس دولتي قرار خواهند گرفت، زمينه تقويت حزب ايران نوين را فراهم كرد48 و به اين ترتيب، بيشتر اعضاي حزب مردم به عضويت حزب ايران نوين درآمدند.
يكي از مهم‏ترين اقدامات حزب ايران نوين، فعاليت به منظور در دست گرفتن حكومت بود. به‏تدريج، با قدرتمندشدن حزب ايران نوين، عوامل اين حزب مسوولان كارگزيني وزارتخانه‌ها و اداره‌هاي مختلف را تحت فشار قرار مي‌دادند تا كليه انتصابها با نظر كارگردانان حزبي صورت بگيرد. حزب ايران نوين را مي‌توان نخستين حزب درباري ناميد كه توانست با موفقيت بر مجلس و قوه مجريه مسلط شود.
حسنعلي منصور بر مسند صدارت
به تدريج، منصور با رهبري فراكسيون مجلس زمينه‌هاي تسلط بر قوه مجريه را فراهم آورد. هرچند وي بعد از راه‌يابي به مجلس هم‎سو با اهداف و برنامه‌هاي دولت پيش مي‌رفت؛ ولي از اواخر آبان با اعلام مخالفت با لوايح پيشنهادي دولت، بزرگ‏ترين ضربه را به موفقيت دولت وارد ساخت، به عنوان مثال وي در 17 آذر1342 با لايحه جديد استخدام مخالفت كرد و با زدن ضربه به موقعيت دولت علم، تغيير دولت را نزديك كرد. از آنجا كه اين لايحه مورد تاييد بيشتر كارمندان دولت نبود، بهره‌برداري بزرگي در افكار عمومي كارمندان به نفع خود و به منظور ايجاد زمينه زمامداري خويش نمود.
با گذشت زمان، موضوع تغيير كابينه دولت علم قوت بيشتري گرفت؛ به طوري كه نام برخي از وزراي دولت حزبي منصور نيز در مجامع عمومي بيان مي‌شد. وجود اخبار مربوط به نخست وزيري منصور هر چند حالتي از ركورد در دولت علم ايجاد مي‌كرد؛ اما اين امر، مانع از اقدامات جدي علم عليه منصور نبود. اسدالله علم با زرنگي تمام در مدت غيبت شاه با اعمالي نظير انتقاد از سخنان منصور و زندگي خصوصي وي سعي در تضعيف منصور در محافل سياسي و به‏ويژه اعضاي حزب ايران نوين برآمد تا بدين وسيله تشكيل دولت احتمالي او را به تعويق اندازد.49 البته، در اين زمان در سياست جهاني آمريكا دگرگونيهايي به‏وجود آمده بود كه تغيير دولت در ايران از پيامدهاي بارز آن به شمار مي‏رفت. منصور چند روز قبل از مراجعت شاه از سفر اروپا، يك قطعه عكس و زندگينامه خود را به روزنامه‏ها و مطبوعات تهران فرستاد و وانمود كرد كه به‏زودي چاپ زندگينامه و عكس او مورد احتياج خواهد بود.
فردوست در خاطرات خود اظهار مي‌دارد: «منصور از مهره‌هاي مورد توافق انگليس و آمريكا بود.»50 منصور در هفدهم اسفند 1342 در دستخطي ملوكانه به سمت نخست وزيري منصوب شد. وي اعضاي دولت خود را ـــ كه بيشتر از ياران حزبي او بودند ـــ برگزيد و به شاه و سپس مجلس شورا و سنا معرفي كرد و توانست راي اعتماد بگيرد. به غير از عباس آرام ـــ وزير امور خارجه ـــ و سپهبد اسدالله صنيعي ـــ وزير جنگ ـــ تمامي وزرا و مشاوران از اعضاي حزب ايران نوين بودند. بيشتر وزرا را تكنوكراتهاي تحصيلكرده خارج تشكيل مي‌دادند و ميانگين سن اعضاي آن از كابينه‌هاي ديگر جوان‌تر بود.
منصور بعد از به‏قدرت‏رسيدن، در نخستين اقدام، دكتر جواد صدر ـــ وزير كشور ـــ را براي ملاقات با امام خميني اعزام كرد امام(ره) در اين زمان، در يك خانه و باغ بزرگ در قيطريه زير نظر ماموران ويژه امنيتي، قرار داشت. منصور در يك سخنراني از مقام روحانيت تجليل كرده و در همان روز، بار ديگر دكتر جواد صدر را نزد امام(ره) فرستاد. دكتر صدر از دولت علم انتقاد كرد و از برنامه‌هاي مترقيانه دولت منصور سخن گفت و سپس، مراتب احترام نخست وزير را ابلاغ نموده و آزادي ايشان را اعلام داشت. روز بعد در تاريخ 17 فروردين امام خميني با حفاظت شديد به قم بازگردانده شد. در دومين روز مراجعت امام(ره) به قم، وزير كشور بار ديگر به ملاقات ايشان رفت و مراتب اخلاص و ارادت هيات دولت و شخص نخست وزير را به امام(ره) ابلاغ داشت.51 هدف منصور از اين اقدامات، ايجاد زمينه آشتي و تفاهم با روحانيت بود تا بتواند برنامه‌هاي خود را بدون دردسر و مزاحمت پيش برد.
منصور بعد از به قدرت رسيدن در تصويب چند لايحه مهم تلاش كرد. يكي از اين لوايح كه با قيد يك فوريت در مجلس به تصويب رسيد، لايحه تقويت بنيه دفاعي كشور بود كه بر اساس آن براي تقويت نيروهاي دفاعي كشور به تناسب احتياج تا مبلغ دويست ميليون دلار اعتبار با حداكثر بهره پنج درصدي را درنظرگرفت. لايحه مهم ديگري كه سرنوشت منصور با آن رقم ‌خورد، لايحه مصونيت رايزنان نظامي آمريكا بود.
مصونيت مستشاران نظامي آمريكا
سفارت آمريكا از زمان نخست وزيري اسدالله علم، ادامه حضور نظاميانش را كه به عنوان رايزن در ايران خدمت مي‌كردند، مشروط بر معافيت از شمول قوانين قضايي ايران كرده بود. عدم رسيدگي دادگاه‌هاي ايران به جرايم رايزنان آمريكايي و خانواده‌هايشان به معناي احياي كاپيتولاسيون يا همان حق قضاوت خارجيان در كشوري ديگر بود؛ البته، سابقه كاپيتولاسيون در تاريخ ايران طولاني است. اين لايحه در واپسين روزهاي صدارت علم تنظيم و به مجلس سنا تسليم شد. مجلس سنا با همه اصرار سفارت آمريكا به تصويب سريع آن لايحه مزبور را به كميسيون خارجه ارجاع كرد. اين لايحه پس از چند ماه رسيدگي به تصويب كميسيون خارجه مجلس سنا رسيد و در سوم مرداد 1343 گزارش كميسيون خارجه در جلسه فوق‌العاده مجلس سنا به اتفاق آرا تصويب شد. كار دفاع از اين لايحه و شركت در جلسه‌هاي سنا و پاسخگويي به پرسشهاي نمايندگان بر عهده دولت منصور بود. مجلس سنا به رياست جعفر شريف‏امامي تشكيل شد و احمد ميرفندرسكي ـــ معاون وزير امور خارجه ـــ به نمايندگي از دولت در تصويب اين لايحه حضور داشت. متن تصويب شده لايحه به مجلس شوراي ملي تقديم شد. مجلس شورا به فوريت آن راي داد و آن را به كميسيون خارجه ارجاع نمود. منصور خواستار تصويب سريع آن گرديد.
چون شاه نگران بود كه مردم بگويند، لايحه بدون بحث و تحليل كافي و به زور از تصويب مجلس گذشته است؛ به همين خاطر، به ظاهر اجازه داد تا بعضي از نمايندگان در مجلس شوراي ملي با لايحه مخالفت كنند. به تدريج، همين مخالفتها از كنترل خارج شد. البته، بي‌پرواترين منتقدان لايحه، بعدها به مقامهاي مهم دولتي گمارده شدند. منصور در زمان دفاع از لايحه در مورد مفاد آن، بارها و به عمد در مجلس دروغ گفت و تاكيد كرد كه وابستگان و رايزنان غيرفني، شامل مصونيت نيستند و مهم‏تر از همه اين كه اين مصونيت تنها ناظر بر اقداماتي است كه در ساعتهاي اداري انجام مي‌دهند. دروغهاي منصور، سفارت آمريكا را نيز نگران مي‌كرد.52 اين لايحه در 21 مهر 1343 در جلسه علني مجلس شوراي ملي كه رياست آن را دكتر حسين خطيبي ـــ نايب رييس مجلس ـــ برعهده داشت و با حضور نخست وزير و اعضاي هيات دولت با 74 راي موافق در برابر 61 راي مخالف به تصويب رسيد. لازم به توضيح است كه علاوه بر عبدالله رياضي ـــ رييس مجلس ـــ 52 نفر از 188 نماينده مجلس غيبت غيرموجه داشتند.53
سرنوشت منصور با اين لايحه گره خورده بود. وي بقاي خود را در گرو تصويب اين لايحه مي‌ديد؛ البته، منصور بابت تصويب اين لايحه مبلغ قابل توجهي رشوه از آمريكاييها دريافت كرده بود54 كه توجه به اين مبلغ، تلاش وي را براي تصويب لايحه توجيه مي‌كند؛ اما منصور جان خود را نيز بر سر تصويب آن گذاشت. انتشار خبر تصويب لايحه مصونيت كه نقض آشكار حاكميت و استقلال قوه قضاييه ايران بود، باعث جريحه‌دار شدن غرور ملي مردم ايران گرديد كه احساس مي‌كردند، خلوت خانه و حيثيتشان در گرو آمريكاييها است. اين امر، بيش از هر چيز غيرت جامعه مذهبي ايران را به  جوش آورد. شديدترين واكنش از سوي امام خميني صورت گرفت. ايشان در سخنراني تند و تاريخي خود، آشكارا و بي‌پروا با اين طرح مخالفت كرده، اظهار نمودند: «انالله و انااليه راجعون. من تاثرات قلبي خودم را نمي‌توانم اظهار كنم . . . عيد ايران را عزا كردند . . . ما را فروختند . . . عزت ما پايكوب شد . . . دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفداري كرد . . . ساير ممالك خيال مي‌كنند كه ملت ايران است، اين ملت ايران است كه اين قدر خودش را پست كرده، نمي‌دانند كه اين دولت ايران است. اين مجلس است كه هيچ ارتباطي به ملت ندارد . . . من اعلام خطر مي‌كنم. اي ارتش ايران! من اعلام خطر مي‌كنم، اي سياسيون ايران! من اعلام خطر مي‌كنم . . . من اين ننگ را قبول نمي‌كنم . . .»55
امام(ره) تنها به ايراد سخن اكتفا نكرده و در همان روز، اقدام به صدور اعلاميه‏اي عليه احياي كاپيتولاسيون نمود. در بخشي از اين اعلاميه آمده است: «آيا ملت ايران مي‌داند، در اين روزها در مجلس چه مي‌گذشت؟ مي‌داند، بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتي واقع شد؟ مي‌داند، مجلس به پيشنهاد دولت سند بردگي ملت ايران را امضا كرد؟ . . .»56 اعلاميه‌هايي در اعتراض به تصويب آن از سوي طبقات مختلف، بخصوص دانشگاهيان و مراجع مذهبي انتشار يافت.57 در ميان كشورهاي خارجي انگليس با اين تصويب به مخالفت برخاست به طور قطع منظور آنها از اين مخالفت كسب امتياز مشابهي براي اتباع خود بود.
يك هفته پس از انتشار اعلاميه حضرت امام(ره)، ايشان براي بار دوم در قم بازداشت و به تهران منتقل شد و به طور مستقيم به فرودگاه مهرآباد انتقال يافت و از ايران به تركيه تبعيد گرديد. همزمان با اين تبعيد سريع سازمان اطلاعات و امنيت كشور در يك اقدام بي‌سابقه اطلاعيه‌اي صادر كرد. در اين اعلاميه عنوان نمود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلايل كافي، چون رويه آقاي خميني و تحريكات مشاراليه بر عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضي كشور تخصيص داده شد؛ لذا در تاريخ 13 آبان ماه 1343 از ايران تبعيد گرديد.»58
پهلوي دوم نيز طي سخناني در كاخ مرمر خطاب به نمايندگان مجلس شوراي ملي، مسايل تندي بيان كرد و نشان داد كه دمكراسي مورد ادعاي او و آمريكا فرمايشي است. نمايندگان مخالف در مجلس شوراي ملي نيز مجبور شدند در نطقهايي تمام مخالفتهاي خود را پس گرفته و به تعريف و تمجيد از لايحه مزبور بپردازند. بعضي از نمايندگان مخالف قرارداد و در عين حال عضو حزب ايران نوين در يك تصفيه حزبي از حزب اخراج شدند.59 تبعيد امام خميني، محاكمه و محكوميت سران نهضت آزادي و چند تن از روحانيان . . . و سركوب مخالفان سياسي و مذهبي و ايجاد محيط ترور و وحشت به ظاهر آرامش و امنيت براي اجراي برنامه‌هاي شاه و يكه‌تازي او را فراهم كرد.
افزايش قيمت مواد سوختي
منصور در نوزدهم آبان 1343 لايحه «انجمن ده» را با هدف تامين كمترين رفاه براي روستاييان تنظيم و به مجلس شوراي ملي تقديم كرد. وي در دفاع از لايحه در 21 مهرماه به طور مفصل در اين مورد صحبت كرد و در همان روز در مراسم انتخاب هيات مديره انجمن ايران و آمريكا شركت كرد و به عضويت افتخاري رياست هيات مديره انجمن ايران و آمريكا درآمد.
افزايش بهاي قيمت بنزين، نفت سفيد و سياه و قوانين جديد حمل مسافر با تاكسي و غيره نارضايتي عمومي را به دنبال داشت. رانندگان تاكسي به افزايش قيمت بنزين اعتراض كرده و اتحاديه تاكسيرانان تشكيل شد و رانندگان اعتصاب كردند. اين امر، موجب طولاني شدن صف اتوبوس و سرگرداني مردم تهران گرديد. منصور در مجلس حضور يافت و درباره اعتصاب تاكسيرانان توضيح داد.60
ترور منصور
هرچند، حمايت منصور از لايحه مصونيت سياسي رايزنان آمريكايي در تحكيم روابط ايران و آمريكا سهم مهمي داشت؛ ولي عواقب اين روابط براي نظام حاكم، شخص شاه و منصور خوشايند نبود. با تصويب اين لايحه كه مهم‏ترين و شديدترين اعتراض از سوي امام خميني عليه مجلس، دولت وشاه صورت گرفت و در نهايت، به تبعيد ايشان منجر گرديد، سخت‌گيريها و كنترل از سوي دستگاه بيشتر شد. «ميانه‌روها انتقادات خود را علني كردند و تندروها دست‏به‏كار مخالفتهاي پنهاني و فعاليتهاي زيرزميني شدند.»61 يكي از اين گروه‌ها كه دست به تنظيم برنامه مسلحانه زد و گروه مسلحي كه حركت خود را «مبارزه مثبت»62 نام نهاد، هيات موتلفه اسلامي بود. شاخه نظامي جمعيت موتلفه توسط شهيد عراقي و شهيد حاج صادق اماني شكل گرفت و نيروهاي عملياتي با نظارت آنان مشغول آموزش شدند.63 از سوي ديگر، اين هيات در جهت گرفتن حكم شرعي براي ترور برخي شخصيتها اقدام كردند.64 منصور به عنوان نخستين شخص مسوول و نماد انقلاب سفيد، مفسد في‌الارض شناخته شد و حاج صادق اماني، رضا صفارهرندي، مرتضي نيك‌نژاد به همراه محمد بخارايي مامور اعدام انقلابي منصور شدند و مقارن ساعت 10 صبح روز اول بهمن 1343 منصور را در مقابل مجلس شوراي ملي هدف گلوله قرار دادند. محمد بخارايي، ضارب منصور بلافاصله دستگير شد و منصور در حالي كه تنها 10 ماه از زمامداريش مي‌گذشت، ترور گرديد. او را در حالي كه بي‌هوش بود به بيمارستان پارس منتقل كردند. شاه، عصر همان روز در بيمارستان از وي عيادت نمود و روزنامه‌ها به نقل از پزشكان معالج، حال او را رضايت‏بخش توصيف كردند.65 پهلوي دوم، هويدا را به رياست موقت هيات دولت برگزيد. از نظر حكومتي، عادي شدن هرچه زودتر اوضاع، اهميت داشت. از طرفي، سالگرد انقلاب ششم بهمن نزديك بود. چند عمل جراحي شتابزده بر روي نخست وزير، كمترين اميد نجات وي را از ميان برد. دعوت از پزشكان خارجي نيز ثمربخش نبود. بعد از مرگ منصور، شايعه كوتاهي در معالجه او همه جا پيچيد. پزشك فرانسوي معالج منصور كه تهران را به اعتراض ترك كرده بود، ادعا نمود: «منصور در واقع، دو بار ترور شده: بار نخست، به دست ضاربين در خيابان و بار دوم به دست طبيبانش در بيمارستان.»66
قتل منصور باعث دگرگوني شديدي در تشكيلات امنيتي و پليسي كشور شد. شاه، سپهبد نصيري را به جاي پاكروان به رياست ساواك برگزيد. سازماندهي و تحكيم نيروي پليس مصادف با تشكيل گروه‌هاي گسترده‌اي از مخالفان سرسخت و متعهد بود.
هر چند، شواهد متعددي در آن زمان نشان مي‌داد كه ترور منصور كار محافل مذهبي است و بخارايي با شجاعت در مدافعاتش بيان كرد كه به تكليف الهي خود عمل كرده است؛67 اما برخي آن را به واكنش نارضايتي و ناراحتي عمومي قشر فقير ايران نسبت مي‌دادند.68 برخي چون متين دفتري و فريده امامي، همسر منصور آن را كار دولت مي‌دانستند.69 عده‌اي نيز ترور منصور را به قطع رابطه دولت با روحانيت در اجراي برنامه‏هاي انقلاب شاه و مردم مربوط مي‏ديدند.70 بسياري از شخصيتها و رجال سياسي آن دوره به نارضايتي مردم از دستگاه حكومتي واقف بوده و عقيده داشتند: «عدم آزادي مطبوعات، خفقان پليس و تضييق در مورد حقوق مردم باعث به‏وجود آمدن اشخاصي چون محمد بخارايي خواهد شد.»71 برخي نيز مخالف دخالت سياست خارجي در جريان مزبور بوده و آن را به عناصر متعصب مذهبي نسبت مي‌دادند72 و ريشه آن را در مسايل مذهبي مي‌ديدند. جنازه منصور با تدابير شديد امنيتي تشييع شد و گزارشهاي موجود حاكي است كه در مراسمهاي برگزارشده هيچ‏يك از علما و روحانيون شركت نكرده‏اند. با توجه به عملكرد حكومت و تبعيد مرجع مبارزي چون حاج‏آقا روح‏الله حتي روحانيون درجه دو و سه شهرستانها هم از شركت در مراسم ختم خودداري كردند.73
در اسفند 1343 «طرح قانوني تجليل از خدمات صادقانه و ارزنده منصور» از طرف جمعي از نمايندگان با قيد دو فوريت به مجلس شوراي ملي تقديم شد و پس از تصويب در مجلس شوراي ملي به مجلس سنا تقديم گرديد. در اين لايحه مقرر شد: «معادل حقوق و مزاياي قانوني نخست وزيروقت به بانو فريده منصور، همسر و دوشيزه فاطمه و احمدعلي، فرزندان آن مرحوم تا سن 25 سالگي و يا خاتمه تحصيلات پرداخت شود.»74 فريده امامي، شاه را عامل قتل شوهرش مي‌دانست و به همين دليل از طرف وي مجبور به ترك ايران شد و به ژنو نزد رجبعلي منصور رفت. كمتر از يك ماه از مرگ منصور نگذشته بود كه اختلاف بر سر دارايي او بروز كرد. برخي از موجودي او در بانكهاي مختلف گزارش دادند. گفته مي‏شد كه منصور در بانكهاي آمريكا قريب به ده ميليون و پانصد هزار دلار موجودي دارد.75 بعضي هم از ثروت هنگفت وي در كشور سويس خبر مي‌دادند76 و به موجب اسنادي، موجودي منصور در بانك سويس مبلغ چهل ميليون دلار برآورد گرديد.77
اختلاف بر سر ميزان دارايي او زياد است؛ اما مهم‏تر از آن اختلاف بر سر تقسيم ثروت وي بود؛ به‏خصوص اين كه بعد از مرگ منصور و درست زماني كه ورثه وي در حال تهيه انحصار وراثت بودند، پس از انتشار آگهي حصر وراثت معلوم شد كه او در زمان تصدي خويش در شركت بيمه ايران با منشي خود ازدواج كرده و از وي داراي اولاد نيز مي‌باشد. همسر دوم منصور به نام مهين آهي با ارايه سند ازدواج خود در دادگستري ايران ادعاي وراثت كرد و مدعي مي‌شود كه منصور به موجب اسناد مبلغ چهل ميليون دلار موجودي نقد در بانك سويس دارد.
«رجبعلي منصور، پدر نخست وزير فقيد راضي شد تا مبلغ پانصدهزار تومان به مهين آهي بدهد تا از ادعاي خود صرف‌نظر كند؛ ليكن وي نپذيرفت و خواست تا طبق قانون يك هشتم دارايي و ثروت شوهرش را تصاحب كند.»78
اگر در نظر بياوريم كه در مجلس شوراي ملي چنين به تصويب رسيد كه بيشتر از حقوق و مزاياي نخست‎وزير وقت يعني مبلغ 54100 ريال به بازماندگان منصور بپردازند و آن را مقايسه كنيم با مبلغ پرداختي پدر منصور به مهين آهي، دلايل ولخرجي‌!! پدر منصور در پرداخت مبلغ 500 هزار تومان به آهي براي گرفتن حق سكوت از وي با معناتر مي‌شود و اين در حالي است كه مهين آهي راضي به اين مبلغ نشده و در مراجعت به ايران، حسن ارسنجاني را به عنوان وكيل خود انتخاب كرد.79
رجبعلي منصور كه در زمان مرگ پسرش در خارج از كشور به سر مي‌برد، براي رسيدگي به شكايت مهين آهي از سوي وزارت دادگستري احضار شد. هويدا، دوست نزديك و جانشين منصور و ديگر نزديكان وي تمام تلاش خود را براي جلوگيري از انعكاس چنين خبري انجام دادند تا جايي كه حاضر شدند، مبلغ يك ميليون تومان نيز به همسر دوم بدهند؛ اما او ادعا كرد: «دلارهايي كه منصور بابت تصويب مصونيت سياسي از آمريكايي‌ها گرفت، چي شد؟» در نهايت امر، دوستان منصور با انجام مذاكراتي با مهين آهي، او را راضي كردند تا يك ميليون تومان دريافت كرده و از حق ارث خود صرف‏نظر نمايد.80
منصورالملك بعد از حل اختلاف با عروس جديد بر سر تقسيم ثروت پسرش با فريده امامي، همسر اول حسنعلي منصور نيز اختلاف پيدا كرد. فريده امامي به يكي از وكلاي دادگستري سويس وكالت داد تا از طريق قانوني اموال منصور را به تصرف خود درآورد.81 در اسناد موجود در مركز انقلاب اسلامي، گزارش و يا اطلاعي از چگونگي اختلاف بين فريده امامي و منصورالملك موجود نيست. بعد از مرگ منصور، كتابي به نام او و با مقدمه اميرعباس هويدا چاپ شد كه به طرفداري از وي سخن گفته و از همسر دوم و فرزند وي سخني به ميان نيامده است.82
نتيجه
منصور برخاسته از خانواده‎اي حكومت‏گر بود كه پدر، پدربزرگ و جد وي در دوره‌هاي مختلف در صحنه‌هاي سياسي ايران به‏خصوص در صحنه سياست خارجي حضوري فعال داشتند.
مطالعه در زندگي منصور و چگونگي به قدرت رسيدن او در سنين جواني هر چند از يك سو، معلول همين وابستگي به خاندانهاي حكومت‏گر محسوب مي‌شود؛ ولي از طرف ديگر، به تغيير سياست شاه و ابرقدرتهاي خارجي به ويژه انگليس و آمريكا در به‏روي‏كار‏آوردن تكنوكراتها و كنارگذاشتن مردان سياسي كهنه‏كار مربوط مي‌شد. بررسي نخست‏وزيران اين دوره از جمله منصور و دوست نزديك وي هويدا نشان دهنده عضويت آنها در محافل ماسوني و شبه‌ماسوني است. عضويت منصور در باشگاه بين‌المللي لانيز، لژ پهلوي و لژ همايون و نيز عضويت هويدا در چنين سازمانهايي هرچند نشان‎دهنده گرايشات اين افراد است؛ اما از سوي ديگر، بيان‌كننده ماهيت پرسنل سياسي، شيوه اعمال حكومت، اهداف قدرت سياسي و سياستهايي است كه ريشه در فرهنگ مردمي ندارند. تلاش منصور براي نزديكي به روحانيت بعد از به قدرت رسيدن و جلب رضايت ايشان نمايشي بيش نبود. در واقع، وي ادامه دهنده سياست‌هاي اسدالله علم به شمار مي‏رود. تصويب لايحه مصونيت سياسي رايزنان آمريكايي در ايران كاري بود كه علم در تقديم آن به مجلس و بررسي و تصويب آن توسط نمايندگان مجلس شوراي ملي و سنا تعلل كرد؛ ولي منصور اندكي بعد از به قدرت رسيدن و با اطمينان از ثبات سياسي در داخل، تمام تلاش خود را براي تصويب آن انجام داد و در اين راه از هيچ اقدامي كوتاهي نكرد؛ عملي كه اعتراض گسترده محافل و گروه‌هاي مختلف را در پي داشت و بهترين مخالفت با اين تصويب‏نامه از سوي آيت‏الله حاج‏آقا روح‏الله خميني صورت گرفت نتيجه اين مخالفت هم دستگيري و تبعيد سريع وي بود. عكس‏العمل گروه‏هاي مذهبي و توده مومنين به اين اقدام جسورانه عليه يك مرجع تقليد، محبوب كه در كانون توجهات قرار داشت چيزي جز انزجاري از لوله تفنگ محمد بخارايي خارج شد و نخست‏وزير مجري اين عمل را در آتش خشم خود فروبرد، نبود. هرچند امام خميني در مبارزات خود عليه نظام پهلوي چنين رويه‏اي را تاييد نمي‏كرد. بنا بر رواياتي فتواي اين عمل را آيت‎‏الله‎العظمي سيدمحمد ميلاني صادر كرده است.
پي‌نوشتها:
1ـــ سند شماره 1/14 مجموعه حاضر.
2ـــ سعيد قانعي، دو چهره مرموز، تهران، زرباب، 1377، ص 195.
3ـــ عباس ميلاني، معماي هويدا، تهران، آتيه، چ پنجم، 1380، ص 116 به نقل از فريدون هويدا.
4ـــ كاظم مقدم، خشونت قانوني (شرح حال شهيد حاج صادق اماني همداني)، قم، محدث، 1380، ص 167.
5ـــ قانعي، پيشين، ص 195.
6ـــ كاظم مقدم، پيشين، ص 166.
7ـــ ميلاني، پيشين، ص 115.
8___ Johnj. Mccloy.
9ـــ همان، ص 143.
10ـــ سند شماره 106، كد پرونده 225، شماره سند 95.
11ـــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد پرونده 3/68.
12ـــ ميلاني، پيشين، ص 172.
12ـــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد پرونده 5/608.
14ـــ غلامرضا نجاتي، تاريخ بيست و پنج ساله ايران (از كودتا تا انقلاب)، تهران، رسا، چ سوم، 1371، جلد اول، ص 133.
15ـــ رك: علي اميني، خاطرات علي اميني، به كوشش حبيب‌ لاجوردي، تهران، گفتار، 1376، ص 127.
16ـــ نجاتي، پيشين، ص 186.
17ـــ رك: كاوه بيات، واقعه اول بهمن دانشگاه تهران، مجله گفت‏و‏گو، شماره 5، پاييز 1373، ص 49.
18ـــ برخي عقيده دارند كه ايجاد گروهي از تكنوكراتهاي جوان، جاه‌طلب، از لحاظ ايدئولوژيكي بي‌طبقه و از لحاظ سياسي غيرپايبند به اصول را در واقع، به عنوان دولت آلترناتيو در باشگاه خصوصي به نام كانون مترقي يكي از انواع ترفندهاي داخلي و بين‌المللي شاه براي بيرون كردن جبهه ملي و اميني بود. رك: محمدعلي كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران از مشروطيت تا پايان سلسله پهلوي، ترجمه محمدرضا نفيسي، كامبيز عزيزي، تهران، نشر مركز، چ چهارم، 1373، ص 268.
19ـــ ميلاني، پيشين، ص 172.
20ـــ مقدم، پيشين، ص 168.
21ـــ اسناد لانه جاسوسي آمريكا، احزاب سياسي در ايران، تهران، دانشجويان پيرو خط امام، بي‌تا، جلد اول، صص 37 ـــ 38؛ مقدم، پيشين، صص 169 ــــ 170.
22ـــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره پرونده 411111، ش سند 15؛ حزب ايران نوين به روايت اسناد ساواك، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1380، جلد اول، ص 44.
23ـــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد پرونده 225، ش سند 107.
24ـــ حزب ايران نوين، پيشين، صص 82 ـــ 184.
25ـــ نجاتي، پيشين، ص 297.
26ـــ Gratian Yatsryitca افسر نيروي هوايي يوگسلاوي كه در زمان جنگ جهاني دوم با هواپيماي خود به آمريكا پناهنده و تبعه آن كشور شد. وي با تاسيس «آژانس مركزي اطلاعات آمريكا» (سيا) به استخدام اين سرويس درآمد و بعد از يك دهه فعاليت اطلاعاتي در عرصه‌هاي مختلف، به عنوان رييس «سيا» در ايران كه از مسئوليتهاي مهم محسوب مي‌شد، عازم تهران گرديد. در تاريخ 17/7/1336 به عنوان دبير اول سفارت آمريكا وارد تهران شد و در دوران اقامت خود داراي سمتهاي پوششي چون مستشاري برنامه، وزير مختاري سفارت آمريكا بود. رك: ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، جستارهايي از تاريخ معاصر ايران، تهران، اطلاعات، چ دوم، 1370، جلد دوم، صص 224 ـــ 229.
27ـــ همان، ص 357.
28ـــ ميلاني، پيشين، ص 177.
29ـــ همان، ص 178.
30ـــ حزب ايران نوين، پيشين، ص 113 و ص 34.
31ـــ روزنامه اطلاعات شماره 11107، تاريخ 15/3، 1342، ص 9.
32ـــ كار تدوين اساسنامه را ناصر يگانه بر عهده داشت.
33ـــ آرشيو مركزاسناد انقلاب اسلامي، كد پرونده 225، ش سند 17 و 16؛ حزب ايران نوين، پيشين، ص 110.
34ـــ همان، ش سند 10.
35ـــ سند شماره 13 از مجموعه حاضر.
36ـــ سند شماره 14 از مجموعه حاضر.
37ـــ ميلاني، پيشين، ص 194.
38ـــ حزب ايران نوين، پيشين، ص 116.
39ـــ همان، ص 118.
40ـــ همان، ص 120.
41ـــ همان، صص 159 ـــ 160.
42ـــ همان.
43ـــ آرشيو مركزاسناد انقلاب اسلامي، ش پرونده 411612، جلد اول، ش سند 7.
44ـــ همان، ش پرونده 225، ش سند 25.
45ـــ حزب ايران نوين، پيشين، ص 160.
46ـــ همان، ص 228.
47ـــ همان، ص 239.
48ـــ آرشيو مركزاسناد انقلاب اسلامي، ش پرونده 411111، ش سند 65.
49ـــ همان، كد پرونده 225، ش سند 45 و 46.
50ـــ فردوست، پيشين، ص 516.
51ـــ مقدم، پيشين، ص 171.
52ـــ ميلاني، پيشين، ص 200.
53ـــ مسعود اسداللهي، احياي كاپيتولاسيون و پيامدهاي آن، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1373، ص 64.
54ـــ آرشيو مركزاسناد انقلاب اسلامي، كد پرونده 225، ش سند 93.
55ـــ محمدعلي سفري، قلم و سياست؛ از كودتاي 28 مرداد تا ترور منصور، تهران، نامك، 1373، جلد 2، صص 718 ـــ 723.
56ـــ صحيفه نور، تهران، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1361، جلد اول، صص 113 ـــ 109.
57ـــ نجاتي، پيشين، ص 304.
58ـــ روزنامه اطلاعات، مورخه 13 آبان 1343، ص 1.
59ـــ اسناد لانه جاسوسي آمريكا، مستشاران نظامي آمريكا در ايران، تهران، دانشجويان پيرو خط امام، 1370، جلد 72، ص 23.
60ـــ صورت مذاكرات مجلس شوراي ملي، 18 آذر ماه 1343.
61ـــ جيمز ابيل، شير و عقاب روابط بدفرجام ايران و آمريكا، ترجمه فروزنده برليان، جهاددانشگاهي تهران، فاخته، 1371، ص 224.
62ـــ اسدالله بادامچيان، زندگينامه شهيد اسدالله لاجوردي؛ اسطوره مقاومت، تهران، واحد تبليغات جمعيت موتلفه اسلامي، 1380، جلد اول، ص 30.
63ـــ ياران امام به روايت اسناد ساواك، كتاب دوازدهم، پيشكسوت انقلاب شهيد حاج مهدي عراقي، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، ص 27.
64ـــ بادامچيان، پيشين، ص 34.
65ـــ روزنامه اطلاعات، اول بهمن ماه، 1343.
66ـــ ميلاني، پيشين، ص 228.
67ـــ رك: ناگفته‌ها، خاطرات شهيد عراقي، تهران، رسا، 1370، صص 208 ـــ 262.
68ـــ نجاتي، پيشين، ص 311 به نقل از ماروين زونيس، محقق و كارشناس آمريكايي.
69ـــ سند شماره 88 از مجموعه حاضر.
70ـــ سند شماره 80 از مجموعه حاضر.
71ـــ سند شماره 82 از مجموعه حاضر به نقل از گفته‌هاي دكتر محمود حسابي.
72ـــ همان به نقل از گفته‌هاي عديلي.
73ـــ همان، كد پرونده 3/608، ش سند 23.
74ـــ سند شماره 98 از مجموعه حاضر.
75ـــ سند شماره 100 از مجموعه حاضر.
76ـــ سند شماره 104 از مجموعه حاضر.
77ـــ سند شماره 105 از مجموعه حاضر.
78ـــ سند شماره 103 از مجموعه حاضر.
79ـــ سند شماره 101 از مجموعه حاضر.
80ـــ سند شماره 106 از مجموعه حاضر.
81ـــ سند شماره 104 از مجموعه حاضر.
82ـــ حسنعلي منصور با مقدمه اميرعباس هويدا، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا، لازم به توضيح است كه برخي اين كتاب را به فريده امامي منسوب كرده‌اند.