همدستی انگلستان با رضاخان در تضعیف قدرت بختیاری‌ها

 همدستی انگلستان با رضاخان در تضعیف قدرت بختیاری‌ها

تضعیف انفلاب بلشویکی به رهبری لنین زمینه برای ایجاد تغییر و تحولاتی در ایران به عنوان همسایه جنوبی روسیه فراهم آورد. سیاست خارجی بلشویک‌ها برخلاف سیاست خارجی تزارهای روسیه بود، زیرا که تزارها سیاست‌شان مبتنی بر خشونت، نظامی‌گری و حمله مستقیم داشتند؛ اما بلشویک‌ها با تجدید نظر در سیاست خارجی روسیه در پی آن بودند که نه از طریق حمله مستقیم نظامی بلکه از طریق ایجاد هرج و مرج و آشوب در کشورهای مختلف زمینه را برای به را ه انداختن انقلاب‌های وابسته به خود در آنجا فراهم آورند در ایران نیز چنین سیاستی توسط لنین و حکومت شوروی اعمال می‌شد.
با تغییر سیاست در روسیه، انگلیس رقیب سنتی آن کشور نیز بویژه برای حفظ مستعمره‌اش هند، مجبور بود تا سیاست خارجی خود را بر همان اساس تغییر دهد. بنابراین از منظر چشم سیاست‌مداران انگلیسی لازم بود تا برای جلوگیری از نفوذ انقلاب در مرزهای ایران و سرایت آن به داخل این کشور حکومتی مبتنی بر تمرکز  سیاسی و اداری به قدرت برسد، حکومت قاجار این گونه نبود و سال‌ها از عدم تمرکز رنج می‌برد و نیروهای ایلی و عشایری در دوره قاجار قدرت و نفوذ فراوانی داشتند این عدم تمرکز تا دوره قاجار مطلوب دولت انگلیس بود. اما پس از وقوع انقلاب در روسیه شرایط تغییر کرده بود از سوی دیگر شرایط داخلی نیز تغییراتی را می‌طلبید. پس از پیروزی انقلاب نیروهای مشروطه‌خواه بر سر کسب قدرت هر چه بیشتر با یکدیگر رقابت و درگیری داشتند. جنگ قدرت آنان و همچنین ضعیف بودن دولت‌های مشروطه، موجب ایجاد فضای و حشت، ناامنی و ترو رشده بود. بنابراین مردم هم که این وضعیت را می‌دیدند با نگرانی خواستار تغییر این اوضاع و برقراری امنیت و تغییر وضعیت کشور بودند، شرایط داخلی و خارجی ایران به گونه‌ای رقم خورد که زمینه به قدرت رسیدن رضاخان و پایان دادن به دوران ایران غیرمتمرکز و آغاز دوره تمرکز‌گرایی را فراهم می کرد.
با پیروزی کودتای سوم اسفند 1299 که تحت حمایت و راهنمایی مقامات سیاسی نظامی انگلیس صورت گرفت، رضاخان روز به روز قدرت بیشتری یافت و در عرض کمتر از پنج سال تبدیل به شخص اول ایران شد. رضاخان و کسانی که به او مشورت میدادند، می‌دانستند که ایلات و عشایر در ایران قدرت بسیار دارند و با وجود قدرت آنها ایجاد دولت متمرکز و قوی غیرممکن به نظر می‌رسید. بنابراین تضعیف و سرکوب ایلات و عشایر برای قدرت بخشیدن به حکومت مرکزی سیاستی بود که توسط رضاشاه و حامیانش در دستور کار قرار گرفت. و یکی از مهمترین ایلات ایران بختیاری بود.
بختیاری‌ها که از دوره صفوی به طور پررنگ وارد معادلات قدرت در ایران شده بودند، پس از آن روز به روز بر قدرت خود افزودند تا حدی که در دوره قاجار قدرت بسیار زیادی کسب کردند. و در حقیقت در اوج قدرت خود به سر می‌بردند. آنها این قدرت را در طی دوره مشروطه به نمایش گذاشتند و با حمله به تهران و فتح پایتخت، دولت کاملا مسلح و مجهز محمدعلی‌شاه مستبد را سرنگون کرده و آزادی را به مام میهن هدیه دادند.
از آن پس بختیاری‌ها قدرت اول سیاسی و نظامی در ایران بودند. آنها ضمن دفاع از نظام مشروطیت در برابر نیروهای ضدانقلاب، به مناصب مهمی چون نخست‌وزیری، وزارت داخله، وزارت جنگ حکومت ایالت و  شهرهای مهم کشور چون اصفهان، اراک، یزد نیز انتخاب شدند.
با رسیدن رضاخان به وزارت جنگ و سپس نخست‌وزیری، وی به این نکته پی برد که در میان ایلات کشور مهمترین مانع بر سر کسب قدرت و تمرکز دولت او بختیاری‌ها هستند. زیرا به ویژه پس از فتح تهران در اوج قدرت سیاسی و نظامی خود بودند و با عملکرد مثبت خود در مشروطه داری وجه‌ای ملی و مقبولیت عمومی بودند و به پیشرفته‌ترین سلاح‌های روز مجهز بودند. بنابراین رضاخان به فراست دریافته بود که دست زدن به یک عملیات نظامی مستقیم و بزرگ بر ضد بختیاری‌ها می‌تواند برای او و دولتش عواقب ناگواری داشته باشد زیرا بختیاری‌ها با استقرار در مناطق کوهستانی و صعب العبور می‌توانستند هر ارتش نا‌آشنا به کوهستان را نابود سازند‌. بنابراین سیاست  و عملکرد رضاشاه بر این نکته قرار گرفت تا از طریق سیاست‌های غیرنظامی چون تخریب وجه‌ی بختیاری‌ها در نزد مردم، فشارهای مالی و مالیاتی، تفرقه افکندن میان خوانین، اسکان اجباری بختیاری‌ها، خلع سلاح تعویض یا فروش املاک خوانین بختیاری  و حبس و اعدام رهبران و خوانین قدرت این ایل را تضعیف کند.
سیاست تخریب وجه‌س بختیاری‌ها در افکار عمومی با کمک سفارت انگلیس در تهران و ایجاد واقعه «شلیل» طراحی و اجرا شد. هر چند بختیاری‌ها در مقام دفاع از خود ابتدا هر گونه دخالت در واقعه «شلیل» انکار کرده و آن را کار عشایر «بویر احمد» دانستند. اما سپس اظهار داشتند که در جلسه‌ای که دوتن از خوانین بزرگ به نامهای نجفقلی‌خان صمصام‌السلطنه و نصیرخان سردار جنگ با سرپرستی «لورین» سفیر انگلیس در تهران داشتند، سفیر استفاده از زور را در مقابل دولت مرکزی به عنوان آخرین راه چاره به آنها پیشنهاد داده بود .
با این توضیح روشن می‌شود که واقعه شلیل در حقیقت سناریویی بود که  از سوی انگلستان و رضا خان طراحی و اجرا شد. علت همراهی انگلستان با رضاشاه این بود که این دولت برای برقراری حکومتی متمرکز در مقابل فشارها و تحریکات انقلابی شوروی به قدرتمند بودن رضا شاه در ایران نیاز داشت. به همین دلیل سیاست حمایت و وفاداری به دوستان و متحدان سابق خود را در جنوب یعنی خوانین بختیاری و شیخ خزعل را کنار گذاشت.
مقامات انگلیس بویژه سفیر این کشور برای آنکه هرچه زودتر خوانین بختیاری و رضاخان را در مقابل هم قرار بدهد. بختیاری‌ها را تحریک کرد تا از عبور نظامیان از خاک بختیاری جلوگیری نمایند. جالب اینکه همزمان با این واقعه که به واقعه شلیل معروف شد، مستر بیل کنسول انگلیس در اهواز این شهر را به مقصد نامعلومی ترک می‌کند. سرانجام واقعه شلیل آن بود که رضاخان به این وسیله هم وجه‌ی بختیاری را در نزد افکار عمومی و مردم تخریب کرد و به بختیاری‌ها را از نیروهای ملی به عنوان نیروهای ضدملی و وابسته به بیگانه  معرفی کرد و هم با دریافت مبلغ هنگفت 150000تومان به عنوان غرامت و خون بهای مقتولین حادثه شلیل از بختیاری‌ها قدرت خود را به آنان نشان داد و توجیهی برای تقویت نیروهای نظامی خود در مناطق بختیاری‌نشین چهارمحال، لرستان و خوزستان به دست آورد.