اسیران آزادی

 


تغییر لباس و پدیدۀ کشف حجاب نسوان به‌قدری جاهلانه طرح، تصویب و اجرا شد که حتی متجددان مشوّق و مروّج آن نتوانستند با غرور و افتخار از آن یاد کنند. هرچند این واقعۀ تاریخی اکنون جزء مشهورات شده است و اغلب به‌طور اجمالی در حافظۀ تاریخی مردم ایران مرور می‌شود، برای شناخت پیامدهای منفی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن همچنان مطالعات بیشتری نیاز است که برای فهم بسیاری از تحولات گذشته و کنونی کشور مفید خواهد بود. دراین‌باره نشریۀ زمانه گفت‌وگویی را با جناب آقای دکتر مهدی صلاح، استاد ارجمند رشتۀ تاریخ، انجام داده است که حاصل آن تقدیم حضور شما می‌گردد.
● در آغاز بحث، جناب دکتر صلاح لطفاً دربارۀ اولین نشانه‌های تغییر لباس زنان و سابقۀ ورود تجددمآبی به سلیقه و سبک زندگی زنان ایرانی صحبت بفرمایید.
اوّلین نشانه‌های تغییر لباس ایرانیان، از مردان و در دورۀ فتحعلی‌شاه آغاز شد. آمدورفت‌های هیئت‌های اروپایی، به‌ویژه فرانسویان، که نخست با انگیزه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی آغاز شد، به‌تدریج دربار ایران را با تحولات سیاسی، نظامی و اجتماعی اروپا آشنا کرد. هیئت اعزامی فرانسه (هیئت گاردان) ابتدا همانند دیگر هیئت‌های اروپایی ایران را فقط راه عبور به سمت هندوستان می‌دانست، امّا تفاوتی که با دیگر هیئت‌ها داشت آن بود که از ابزار فرهنگی نیز برای رسیدن به اهداف سیاسی ــ نظامی خود بهره می‌جست؛ بنابراین شاید بتوان به تعبیری، هیئت گاردان را مجموعه‌ای از دانشمندان و کارشناسانی دانست که در حوزۀ سیاست به خدمت گرفته شده بودند. بر همین اساس بود که فرانسویان برای نفوذ هرچه بیشتر در دربار ایران، در کنار در اختیار قرار دادن امکانات فنی نظامی خود، چندین خیاط فرانسوی را به دربار قاجار اعزام کردند. خیاطان فرانسوی براساس طرح‌های جدید خود لباس‌هایی را برای شاهزادگان قاجار می‌دوختند که به‌ظاهر آنان را در منظر دیگران متمایز می‌ساخت و نوعی تشخص را برای آنان به‌وجود می‌آورد که در حوزۀ رفتار نیز، آداب خاصی را بر آنان تحمیل می‌نمود. اقدامات فرهنگی فرانسویان بیشتر در پوشش مردان مؤثر واقع شد و زنان قاجاری چندان تمایلی به لباس اروپایی از خود نشان ندادند؛ سفر ناصرالدین‌شاه به اروپا و مشاهدۀ بالرین‌های سن‌پترزبورگ در روسیه و طرز لباس آنها، وی را بر آن داشت تا پس از بازگشت به ایران زن‌های حرم خود را به لباس آنها درآورد. این اقدام پای خیاطان و طراحان اروپایی را به دربار بیشتر باز کرد. گسترۀ این اقدام شامل زنان درباری، شاهدخت‌ها و زنان اعیان و اشراف در اندرون شد. اما به‌رغم تبعیت از الگوهای غربی، هنوز شرایط برای تغییر پوشش سنّتی زنان در خارج از منزل فراهم نشده بود و پوشیدن چادر و استفاده از روبند همانند زنان فتحعلی‌شاه ادامه داشت، فقط در این دوره زنان جوان گاهی روبنده را یک طرف جمع می‌کردند که این اقدام اوّلین نشانه‌های برداشتن چادر را در جامعۀ جوان مهیّا ساخت؛ هرچند برداشتن روبنده و نقاب بعضاً نوعی اعتراض به وضعیت سیاسی آن زمان بود و نیز در بعضی از منابع اشاره شده است که این اقدام ارتباطی با قضیۀ کشف حجاب، که در دوران بعد اتفاق افتاد، ندارد.
● آیا زنان از برداشتن نقاب به صورت ابزاری برای نشان دادن اعتراض و مخالفت خود استفاده می‌کردند؟ لطفاً اگر امکان دارد دراین‌باره کمی بیشتر توضیح بفرمایید.
در زمان جنبش مشروطه‌خواهی ملّت ایران و پس از آن موارد متعددی در کتاب‌های تاریخی ثبت شده است که زنان از برداشتن نقاب به صورت ابزاری برای نشان دادن مخالفت خود با آنچه اغلب با منافع ملّی تضاد و تعارض داشت استفاده می‌کردند. مورگان شوستر نیز، که در نظام استقرار نظام مشروطه، مستشار مالی ایران گردید، در خاطراتش آورده است که هر وقت زن‌ها برخلاف کابینۀ دولت شورش می‌کردند وضع کابینه و دولت بسیار خطرناک و سخت می‌شد. وی علامت شورش و اعلام مخالفت زنان را کنار زدن نقاب و برداشتن آن می‌داند؛ به این ترتیب یکی از نشانه‌های تقاضای زنان برای مشارکت سیاسی و اجتماعی برداشتن نقاب و روبند بود.
● کشف حجاب اجباری دورۀ رضاخانی بر اثر چه علل و زمینه‌هایی به‌وجود آمد و به لحاظ قانونی چگونه تصویب گردید؟ چه نوع پوششی را برای کدام قشر از زنان الزامی نموده بود؟
کشف حجاب در ایران، قبل از آنکه نتیجۀ اندیشه و تفکّر استبدادی رضاخانی باشد، نتیجۀ نوعی تحیّر و دلباختگی بعضی از تجددگرایان ایرانی در برابر فرهنگ مدرن غربی است که چارۀ عقب‌ماندگی را تشبّه به غرب و انسان‌ غربی، در حوزۀ رفتاری و فرهنگی، تلقی می‌کردند؛ جریانی که به تعبیر مقام معظم رهبری بیمار متولّد شد به جای یافتن ریشه‌های توسعه‌نیافتگی، تغییر در ظاهر را عامل اصلی پیشرفت و ترقی قلمداد می‌کرد. اینان ساده‌انگارانه بر این باور بودند که چادر و حجاب عامل اصلی توسعه‌نیافتگی است و حتی تعبیرات ناصوابی از قبیل کفن سیاه را برای آن به کار می‌بردند و راه چاره را زدودن حجاب و چادر فرض می‌کردند. این عده، به جای آنکه نگاه ناصواب سنتی نسبت به جامعۀ زنان را، که با الفاظی نظیر ضعیفه در جامعه خطاب می‌شدند، اصلاح کنند، تغییر در ظاهر را اصلاح فرض می‌کردند. جنبش مشروطه زمینۀ تغییر نگرش جامعه نسبت به زنان را به‌وجود آورد. حضور فعّال زنان در صحنه‌هایی از جنبش نشان می‌داد که زن ایرانی در پی هویت‌یابی نوینی بود که از یک‌سو در مذهب او ریشه داشت و از سوی دیگر شرایط جدید را احساس می‌کرد. ناکامی جنبش مشروطه‌خواهی در تحقق بسیاری از اهداف، و وقوع کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹٫ش و تغییر سلطنت در ایران مهندسی فرهنگ اجتماعی را به دست فردی سپرد که ابتدا با فریب اذهان عمومی توانسته بود خود را مقیّد به آداب و رسوم جامعه، به‌ویژه دین مردم، جلوه دهد، امّا پس از استحکام پایه‌های استبدادی حکومتش، و همچنین بعد از همکاری نخبگانی که بعضاً در کارنامۀ سیاسی خود شعار و داعیۀ آزادی‌خواهی داشتند با حکومت استبدادی او، مهندسی فرهنگی نیز با خشونت عجین شد و از جمله مظاهری که بی‌رحمانه به آن هجوم آورده شد چادر بود.
اگر جریان روشنفکری بیمارمتولّدشده در حوزۀ نظر از چادر و حجاب جامعۀ زنان ایرانی انتقاد نمود، حکومت استبدادی رضاخان در حوزۀ عمل نه‌تنها با نوع پوشش زنان ایرانی، بلکه نخست با پوشش مردان ایرانی مخالفت و مبارزه کرد. سیر شتاب‌زدۀ تجددطلبی آمرانه در ایران عصر رضاخان نخست از حوزۀ قوانین آغاز شد. عرفی کردن قوانین نوعی مبارزه با روحانیت و کوتاه ‌نمودن تدریجی دست آنان در امور اجتماعی بود؛ رضاخان قصد داشت در تحقق برنامه‌های کودتای انگلیسی از اجرای قوانین شرع جلوگیری کند. گام بعدی و اساسی دیگر در این مسیر تغییر نظام آموزشی و گسترش سازمان‌های آموزشی به شیوۀ فرهنگ غربی بود. هرچند پیش از این نیز این اقدام انجام شده بود، گسترۀ آن و نوع استفاده از این نظام هماهنگ با سیاست فرهنگی حکومت با گذشته بسیار تفاوت داشت. به‌ویژه اجرای سیاست کشف حجاب از طریق مدارس جدید در حوزۀ مهندسی فرهنگ جامعۀ ایرانی استراتژی حکومت به شمار می‌رفت. رضاخان نیک می‌دانست یا به‌خوبی به او یادآوری کرده بودند که برای تحقق کشف حجاب زنان، اقدامات حقوقی و آموزشی کفایت نمی‌کند، بلکه یورش به لباس‌های محلی و محجوب جامعۀ مردان نیز پیش‌شرطی ضروری برای تحقق فرمان دولتی کشف حجاب است. قانون اتحاد شکل البسه و ملبس شدن مردان به لباس و کلاه اروپایی از دی‌ماه ۱۳۰۷ به بعد اجرا شد. این اقدام محدودیت‌های ویژه‌ای نیز برای جامعۀ روحانیت ایجاد کرد. استفاده از کلاه فرنگی و لباس اروپایی مظهر تمدن جدید و پیشرفت تلقی می‌شد و آداب و رسوم خاصی را به همراه داشت که اروپایی شدن در ظواهر را برای جامعۀ ایرانی به ارمغان می‌آورد؛ بی‌آنکه بنیان‌ها و بنیادهای ترقی و پیشرفت را بشکافد و راه ترقی و عظمت را بنمایاند. به‌هرروی دور نمودن تدریجی جامعۀ مردان از آداب و پوشش محلی زمینۀ اجرای فرمان دولتی کشف حجاب را، که مبتنی بر هیچ مادۀ قانونی نبود، فراهم ساخت؛ فرمانی که مبتنی بر این تفکر بود که باید ایران را چون فرنگ ساخت، البته در ظاهر نه در باطن؛ فرمانی که از هر چه نشانۀ حجاب و چادر بود بدش می‌آمد و از آن تنفر داشت. رضاشاه پس از مسافرت به ترکیه عزم خود را برای براندازی حجاب و چادر جزم کرد. گویا همۀ مسائل و مشکلات مملکت حل و فصل شده بود و فقط معضلی به نام چادر و حجاب وجود داشت!! او پس از دیدار از ترکیه خطاب به مستشارالدوله صادق، سفیرکبیر ایران، اظهار کرد: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم، خصوصاً زنان، اقدام کنیم…» و در جایی دیگر به رئیس‌الوزرای وقت (محمود جم) ــ پس از دیدار از ترکیه و مشاهدۀ وضعیت جامعۀ زنان در آنجا ــ گفت: «… دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است…»؛ به همین دلیل به وزرا و وکلا اعلام کرد که زمینه‌های رفع حجاب زن‌ها را آماده نمایند و پس از فراهم شدن تمهیدات، به‌ویژه از طریق جراید و به راه انداختن تبلیغات وسیع، بخشنامۀ دولتی کشف حجاب ۱ دی‌ماه ۱۳۱۴ به ولایات ابلاغ شد. مطابق این فرمان دولتی گروه‌های سنی تفکیک شده بودند. برای خردسالان، با تأسیس کودکستان مختلط، آموزش کشف حجاب از همان دوران طفولیت سفارش شده بود، برای دختران دبستان و دبیرستان پوشیدن لباس متّحدالشّکل نه تنها در مدرسه بلکه در همۀ مکان‌ها بدون استفاده از حتی روسری تجویز شده بود، امّا ازآنجاکه کار در مورد گروه بانوانی که سنی از آنها گذشته بود کمی مشکل‌تر بود، در این بخشنامۀ دولتی تصریح شده بود که از دو روش حساب‌شده به موازات هم استفاده شود: مرحلۀ اوّل، برگزاری مداوم کنفرانس‌ها با لباس متحدالشکل توسط دانش‌آموزان و معلم‌ها در مدارس و دعوت از بانوان هر شهر و آموزش آداب معاشرت به صورتی‌که نزد خانواده‌های به‌اصطلاح ممالک متمدنۀ عالم معمول است؛ گام دوم، برپایی و ترتیب مجالس غیررسمی و خانوادگی به صورت مختلط تا به‌ویژه در مورد زنان از «حجب و کم‌رویی آنان کاسته گردد». شایان ذکر است که این اقدامات در زمانی اندک، به‌ویژه با بهره‌گیری از مدارس جدید که اغلب با برگزاری مراسم جشن و خطابه در ذم حجاب و مدح بی‌حجابی و اجرای سرودهای مخصوص و حرکات ورزشی همراه بود، تأثیر خود را در پیشبرد این فرمان و نیز در اعلام رسمی کشف حجاب در ۱۷ دی‌ماه ۱۳۱۴ و هم در حوادث پس از آن گذارد و آثاری که به قول مخبرالسلطنه از این طرح ظاهرگرایانه ظاهر شد «تمدن بولوارها بود که به کار لاله‌زار می‌خورد و مردم بی‌بندوبار خواستار آن بودند».
● اگر امکان دارد بیشتر دربارۀ شیوه‌های اجرای قانون کشف حجاب توضیح بفرمایید.
همان‌طورکه گفته شد، قبل از اجرای عملی این طرح زمینه‌های فکری و نظری آن را عده‌ای از اندیشه‌وران جنبش مشروطه‌خواهی البته نه در سطح وسیع فراهم کرده بودند. در آغاز دوران سلطنت رضاشاه و پس از پیگیری و اعمال سیاست تجددگرایی آمرانه توسط وی و کارگزارانش، کشف حجاب به عنوان مهم‌ترین ابزار تحقق آرمان‌های فرهنگی حکومتی در نظر گرفته شد؛ بنابراین قبل از آنکه کارگزاران حکومتی وارد عمل شوند شخص رضاشاه وارد عمل شد. به گفتۀ بدرالملوک بامداد «رضاشاه به‌طور محرمانه به پلیس دستور داده بود که از این زنان حمایت کنند». یکی از این افراد خانم صدیقه دولت‌آبادی بود که در مهرماه ۱۳۰۶، هشت سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، با کلاه و لباس اروپایی در کوچه‌ها و خیابان‌های تهران ظاهر، و به اوّلین زن بی‌حجاب مشهور شد. هرچند این اقدام با عکس‌العمل شدید مردم مواجه شد، چنین افرادی زیر نظر پلیس مخفی رضاشاه به فعالیت خویش ادامه دادند. به این ترتیب قبل از آنکه نظام آموزشی درگیر موضوع شود، پلیس مخفی رضاشاه مبلّغ و حامی این طرح اجباری بود. گام جدی، تغییر رنگ چادر و برداشتن نقاب و سپس حضور تحصیل‌کردگان ایرانی با زنان اروپایی خویش در خیابان‌های تهران بود که سبب شد حضور زنان سرشناس بی‌حجاب در معابر عمومی و پوشیدن لباس به شیوۀ اروپایی ادامه یابد. حضور دختران رضاشاه سوار بر اسب و بی‌حجاب در خیابان‌های تهران برای آماده‌سازی افکار عمومی، بی‌تأثیر نبود. با فراهم شدن مقدمات اعلام رسمی کشف حجاب در ۱۷ دی‌ماه ۱۳۱۴، اجرای این سیاست به مکان‌های آموزشی نیز کشیده شد. دانشسرای مقدماتی تهران، که مسئولیت تربیت معلم برای دختران را بر عهده داشت، مؤثرترین ابزار تحقق این فرمان اجباری حکومتی بود. استفاده از مکان‌های آموزشی که مؤثرترین شیوۀ گسترش فرهنگ کشف حجاب در جامعه تلقی می‌شد، با سرعت و شدّت بیشتری ادامه یافت. گویی مراکز آموزشی جز اشاعۀ کشف حجاب و فرهنگ آن هیچ رسالتی نداشتند و در نزد آنها تنها راه موفقیت زنان ایرانی منحصراً در کشف حجاب نهفته و حجاب دشمن ترقی و پیشرفت آنان بود.
آمدورفت‌های خانوادگی بین بعضی از اعیان و اشراف نیز در کنار اقدامات مراکز آموزشی برای کاستن از حجب و کم‌رویی زنان مؤثر واقع شد. براساس اسناد موجود، دستورات اداری و بخشنامه‌های آمرانه به ادارات کل معارف در استان‌ها اجرای قانون کشف حجاب را وارد مرحلۀ جدیدی کرد؛ به‌ویژه آنکه در صورت استنکاف مأموران دولتی و کارکنان ادارات از وظایف خود، یا از خدمت برکنار می‌شدند یا منتظر خدمت می‌ماندند. به این ترتیب در کنار اقدامات تبلیغی که بیشتر از مدارس آغاز شد و به خانه‌های اعیان و اشراف و آنگاه مکان‌های دیگر نیز تسرّی یافت، اقدامات بازدارنده و انتظامی نیز چهرۀ دیگری از این سیاست بود. اعمال محدودیت شدید علیه زنان محجبه در مکان‌های عمومی، اداری و تجاری، اقدامات خصمانۀ پلیس رضاشاه علیه آنها، برداشتن چادر از سر این گروه از زنان و پاره کردن آن و حتی اقدام فیزیکی و اعمال محدودیت شدید علیه آنان حتی در مکان‌های مذهبی و… شیوه‌هایی بود که حکومت و عوامل حکومتی علیه زنان محجبه برای پیشبرد فرمان دولتی کشف حجاب به کار می‌برد. به این ترتیب زن ایرانی در شرایطی حساس و بحرانی قرار گرفت: از یک‌سو حضور در اجتماع بدون رعایت حدود شرعی و اخلاقی و آداب و رسوم ایرانی، و از سوی دیگر حفظ حجاب و از دست دادن امکان فعالیت به مثابۀ زنی آگاه در اجتماع؛ و این اقدام حکومت بزرگ‌ترین ضربه را بر جایگاهی وارد ساخت که زن ایرانی می‌توانست در جامعه داشته باشد و تاحدودی مشروطیت، این جایگاه را برای او تعریف کرده بود.
● براساس این گفتۀ شما، آیا می‌توان این قانون را اقدامی برای بازدارندگی نیمی از جامعه و جلوگیری از حضور سیاسی آنان تلقی کرد یا اینکه چنین هدفی مدّنظر نبوده است، بلکه اجرای این سیاست چنین نتیجه‌ای را به دنبال داشت؟
در اینکه رژیم دیکتاتوری خودکامۀ رضاشاه سازوکار لازم را برای حضور و مشارکت سیاسی جامعه، به‌ویژه زنان، فراهم نکرد، تردیدی وجود ندارد. حامیان و اجراکنندگان این طرح اجباری مدعی بودند که از طریق کشف حجاب خواهان حضور زنان در عرصه‌های مختلف هستند، امّا در عمل به دلیل تعارضی که بین حفظ اعتقادات مذهبی و سنّت‌های اجتماعی جامعه با کشف حجاب به‌وجود آمد و به‌ویژه نوع مواجهۀ خشونت‌آمیز حکومت برای اجرای این طرح، به جای آنکه این قانون سبب حضور زنان در عرصۀ سیاست شود، حضور آنان در عرصۀ اجتماع را نیز بسیار کم‌رنگ کرد.
● چه دلیلی برای اجرای هرچه سریع‌تر برنامۀ کشف حجاب در دوران رضاخان وجود داشت و چرا مجریان آن به دنبال تحقق تدریجی و ترویجی آن نبودند؟
در وهلۀ اوّل روحیۀ استبدادی شخص رضاخان در اجرای هرچه سریع‌تر طرح کشف حجاب مؤثر بود؛ به علاوه رضاخان تا این حدّ واقف بود که تحقّق دیگر برنامه‌های فرهنگی و حتی سیاسی حکومت، با تحقق هرچه سریع‌تر برنامۀ کشف حجاب بی‌ارتباط نیست؛ به همین سبب بود که خود و خانواده‌اش، قبل از آنکه بخشنامه‌های اداری و دستورات حکومتی سیر اداری خود را طی کند، شخصاً و رأساً وارد عمل شدند. عامل دیگر، شیفتگی رضاخان به اقدامات همسایۀ ترک خود، یعنی کمال آتاتورک، بود که پس از بازگشت از ترکیه مرتب تکرار می‌کرد بسیار عقب هستیم و باید زمینۀ پیشرفت زن‌ها را فراهم کنیم. احساس حقارت شخص شاه در برابر اروپاییان و فرهنگ اروپایی نیز در سرعت اجرای این قانون تأثیرگذار بود؛ زیرا وی راه برون‌رفت از این حقارت فرهنگی را در تشبّه صرف و تأسّی از ظواهر فرهنگ و آداب و رسوم اروپاییان جستجو می‌کرد؛ ازهمین‌رو قبل از آنکه با بنیان‌های فرهنگ اروپایی و پیشرفت‌های فنّی و علمی آن دیار آشنا شود، به اجرای این گونه اقدامات برای خروج از عقدۀ حقارت خویش دست می‌زد.
دلیل دیگری که رضاشاه را بر آن داشت تا هرچه سریع‌تر این طرح اجباری را عملی سازد قضیۀ قیام گوهرشاد در مشهد بود؛ زیرا اگر پیام اعتراض گوهرشاد عمومیت می‌یافت و به مناطق دیگر کشور سرایت می‌کرد، ابتکار عمل از دست حکومت خارج می‌شد و به دست مخالفان قضیۀ کشف حجاب می‌افتاد و از آن پس امکان تحقق این برنامه به‌راحتی میسّر نبود؛ بنابراین رضاشاه قبل از عمومی شدن اعتراض، رسمیت کشف حجاب را از طریق برگزاری جشن فارغ‌التحصیلان دانشسرای مقدماتی تهران اعلام کرد. ذکر این نکته لازم است که محمدرضا پهلوی در کتاب «مأموریت برای وطنم» بر اقدامات آمرانه و مصرّانۀ پدرش در تحقق کشف حجاب خرده گرفته و معتقد است این اقدامات، قضیه را از سیر طبیعی خود خارج ساخت. به نظر او قبل از آنکه اقدامات انتظامی و اخطاری چاره‌ساز مشکل باشد، اقدامات تبلیغی ــ که خود وی انجام داد ــ برای تحقق این طرح مؤثرتر است.
● چهره‌های اصلی طراح و مجری این قانون چه کسانی بودند؟
به جز شخص رضاشاه، که پشتیبان و پیشاهنگ اجرای دستورالعمل کشف حجاب اجباری بود، عوامل حکومت همچون علی‌اصغر حکمت، وزیر معارف، و محمود جم، رئیس‌الوزرا، از پیشاهنگان این قضیه بودند که هر یک از آنان کوشیده‌اند خود را مجری طرح رضاشاه در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ معرفی کنند. هم حکمت و هم جم از جملۀ کسانی بودند که مسئولیت گسترش و پیشرفت این طرح را در حوزۀ مسئولیت خویش بر عهده داشتند. به تعبیری یکی مسئول بخش تبلیغاتی قضیه بود و دیگری مسئول بخش انتظامی این امر. البته در این میان سازمان‌ها و کانون‌هایی همچون «کانون بانوان»، که در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۱۴ تحت ریاست افتخاری شمس پهلوی تأسیس شده بود، مسئولیت بخش فرهنگی و آموزشی طرح کشف حجاب را برعهده داشتند، ضمن آنکه کانون‌ها و سازمان‌های دیگری قبل از این کانون، همچون «جمعیت نسوان وطن‌خواه»، به سرپرستی خانم محترم اسکندری، و «شرکت خوانین اصفهان» به مدیریت خانم صدیقۀ دولت‌آبادی مسئولیت زمینه‌سازی این طرح را برعهده داشتند, به‌ویژه خانم صدیقه دولت‌آبادی که در حوزۀ مطبوعات نیز فعال بود سهم ویژه‌ای در اجرای این قانون داشت؛ به‌گونه‌ای‌که اگر بخواهیم قرۀ‌العین را اولّین زن بی‌حجاب ایران معرفی ننماییم، صدیقه دولت‌آبادی در قضیۀ کشف حجاب، همچنان‌که اشاره شد، جزء اوّلین زنان بی‌حجاب بود.
● مخالفان پدیدۀ کشف حجاب چه کسانی بودند و چگونه دسته‌بندی می‌شوند و هرکدام از آنها در برابر این قانون چه موضعی گرفتند؟
ازآنجاکه بخشنامۀ طرح اجباری کشف حجاب زنان، برخلاف بخشنامۀ اتحاد شکل البسۀ مردان، هیچ گروه و طبقه‌ای را مستثنا نکرده بود، عکس‌العمل مخالفان، که به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شدند، با توجه به وضعیت آنان، به‌ویژه شغلشان متفاوت بود.
این عکس‌العمل‌ها فقط به نوع طبقات و گروه‌های اجتماعی منحصر نمی‌گردد، بلکه حوزۀ جغرافیایی شهرها را نیز شامل می‌شود، اما به‌طورکل می‌توان مخالفان را به دو گروه اصلی روحانیان، و دیگر زنان و مردان ایرانی تقسیم کرد. شاید گروهی که بیشتر از همه مورد هجمۀ حکومت قرار گرفت روحانیت بود. کاستن از نفوذ و موقعیت روحانیت از طریق عرفی کردن قوانین و تعطیلی مدارس دینی از دیگر سیاست‌هایی بود که در این دوره اجرا شد. طی تاریخ ایران در هیچ دوره‌ای همچون دورۀ رضاشاه به ساحت دین و روحانیت، یعنی مبلغان اندیشه و فرهنگ دینی، تهاجم نشد؛ بنابراین اوّلین گروهی که به منظور دفاع از حریم و حرمت جامعۀ زنان همراه توده‌های مردم، به‌ویژه زنان، عکس‌العمل نشان داد، روحانیت بود؛ ماجرای قیام گوهرشاد قبل از اعلام رسمی کشف حجاب و مخالفت‌های بعدی در شهرهای مختلف، به‌ویژه شهرهای مذهبی، این مطلب را تأیید می‌کند. همین مخالفت روحانیان در جامعه سبب شده بود که عده‌ای از آنان حتی تا پایان شهریور ۱۳۲۰ و خروج اجباری رضاشاه از کشور، در زندان به سر برند. صدور فتواهایی در مخالفت با این طرح اجباری از سوی بعضی از علما نمونۀ دیگری از مخالفت جامعۀ روحانیت با این قانون بود.
دربارۀ اکثر زنان و مردان ایرانی باید گفت که آنها نیز با این طرح اجباری مخالف بودند؛ به‌ویژه آن عده که در شهرهای مذهبی زندگی می‌کردند. در میان زنان مخالف طرح اجباری رضاشاه، حتی زنان بعضی از رجال و اشراف حکومتی و حتی زنان کارمندان جزء اداری نیز حضور داشتند که به بهانه‌های مختلف، چون تمارض، از شرکت در جشن‌ها و میهمانی‌ها سرباز می‌زدند و در میان مردان مخالف کارکنان اداری نیز بودند که از شرکت در جشن‌هایی که مناسبت کشف حجاب برگزار می‌شد به اتفاق زنان خود، خودداری می‌کردند. براساس اسناد موجود این عده بر اثر این اقدام خود، از خدمت برکنار شدند.
برداشتن حجاب به لحاظ دینی و عرفی کاری بس سنگین و تحمل‌ناپذیر بود؛ زیرا از یک‌سو زنان آن را با آبرو و حیثیت خود مرتبط می‌دانستند و از طرف دیگر مردان نیز با غیرت خود مرتبط فرض می‌کردند؛ به همین دلیل نه زنان حاضر بودند به‌راحتی با بی‌حجابی کنار بیایند و نه مردان حاضر بودند زنان خود را در معرض دید نامحرم قرار دهند. پس از شهریور ۱۳۲۰، برخلاف قضیۀ اتحاد شکل البسه که مردان چندان تمایلی به بازگشت به لباس سنّتی از خود نشان ندادند، زن‌ها بلافاصله به حجاب بازگشت کردند. نتیجۀ چنین قانونی خانه‌نشین شدن بسیاری از زن‌ها تا شهریور ۱۳۲۰ بود.
● اجرای قانون کشف حجاب در جامعۀ ایران چه پیامدهایی داشت؟
به‌طورکلّی می‌توان پیامدهای کشف حجاب را در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بررسی کرد. توجه به هر یک از این حوزه‌ها، به صورت مجزا، فرصت دیگری می‌طلبد و حتی جای آن در چند رساله است، امّا به اختصار باید گفت که کشف حجاب، بیش از قانون اتحاد شکل البسه، جامعۀ مذهبی و سنّتی ایران را تحت‌تأثیر قرار داد؛ اجرای دستورالعمل کشف حجاب، از یک‌طرف، گروهی از زنان را از چهاردیواری منزل خارج نمود و آنان را وارد عرصۀ اجتماع کرد. حضور آنها در مراکز آموزشی، درمانی و اداری سبب شد به‌تدریج نوعی استقلال اقتصادی برای این دسته از زنان به‌وجود آید. نتایج عملی چنین حضوری به‌تدریج جامعۀ زنان را به این نتیجه رساند که به سمت استقلال اقتصادی، که نتیجه‌اش کاسته شدن از فرهنگ مرد‌سالاری است، گام بردارند. به‌نظر می‌رسد این دستاورد مثبتی برای جامعۀ زنان تلقی می‌شد، امّا کمتر به این مسئله توجه می‌شد که این دستاورد مثبت به چه قیمت و بهایی است! شایان ذکر است که طرفداران کشف حجاب همواره بر این موضوع تأکید می‌کردند و به تأثیرات منفی آن توجّه نمی‌کردند. حضور تعریف‌نشده و نامتناسب با شئون فطری و شخصیتی زن مسلمان ایرانی در اجتماع مورد نظر آنان به تنهایی نمی‌توانست مشکل عقب‌ماندگی تاریخی و اجتماعی جامعۀ ایران را برطرف سازد؛ به‌ویژه آنکه جریان غرب‌زدگی مسلط بر شئونات جامعه می‌توانست نتایج منفی داشته باشد که همین‌طور نیز شد؛ برای مثال یکی از نتایج منفی استقلال‌یابی زنان فراموشی وظیفۀ اصلی خویش، یعنی پرورش فرزندان و ساختن نسل آینده، بود. این عده برای کسب استقلال اقتصادی به کار در خارج از خانه روی آوردند و فرزندان و نونهالان خود را روانۀ مهدکودک‌ها کردند و در نتیجه آنچه در جامعه جایش خالی ماند مادر بود و آنچه در جامعه افزون گشت خانم منشی. این خلأ را چه کسی پر می‌کرد؟! کمبود عاطفۀ مادری با هیچ چیز جبران نشده است و نمی‌شود. امروزه هم اگر قرار باشد حتی در سایۀ حفظ حجاب، زن وظیفۀ مادری خود را فراموش کند و عاطفه و مهر مادری را در چهارچوب مقرّرات اداری فدا سازد، نسل آیندۀ جامعه، یعنی فرزندان این مادران، به مشکلات روحی و رفتاری ناشی از کمبود عاطفۀ مادری دچار خواهند شد.
استقلال مالی زنان غرب‌زده و غرب‌گرا، چون با رشد فکری و اخلاقی همراه نبود، اغلب آنان را به موجودی بی‌نیاز که حاضر نبود با شوهر خود روابط عاطفی داشته باشد مبدل می‌کرد و گاه کار به جایی می‌رسید که زن خواهان استقلال در آمدورفت‌هایی می‌شد که به کانون خانواده سخت صدمه وارد می‌کرد. این مسئله یکی از علل افزایش میزان طلاق و جدایی بود.
فضای اداری ــ آموزشی نیز فضای مطلوبی نبود؛ رواج معاشرت‌های آزاد، که به‌تدریج بین دختران و پسران نیز شایع شد، تشبّه به ظواهر انحرافی فرهنگ غرب را بیشتر و بیشتر کرد و دامنۀ فساد را به مراتب بیشتر از قبل نمود. تبدیل شدن بعضی از زنان به وسیله‌ای برای تبلیغ فروش کالاهای تجاری سبب شد آنان برای کسب محبوبیت بیشتر و در نتیجه درآمد بیشتر صاحبان صنایع مونتاژ، هرچه بیشتر زیبایی‌های خود را در معرض نگاه خریدار قرار دهند تا به این ترتیب جیب صاحبان صنایع را پر کنند. متأسفانه رسانه‌های گروهی نیز، به‌ویژه در دورۀ پهلوی دوم، چنین جایگاهی را برای زنان تعریف کرده بودند البته این فرهنگ انحرافی عمومیت نداشت؛ حتی در میان زنانی که جذب مشاغل دولتی شدند افرادی بودند که حریم و حرمت خود را حفظ می‌کردند، امّا هیچ‌گاه رژیم این قبیل زنان را الگوی زن ایرانی قرار نمی‌داد و ازاین‌رو این عده بسیار در محدودیت و در مضیقه قرار داشتند؛ هرچند مدعیان کشف حجاب در عرصۀ فرهنگی و اجتماعی بر این اعتقاد بودند که هدف از این نهضت آشنا شدن زن ایرانی با اصول زندگی امروز و کسب علم و فضیلت است. پرسشی که اینجا مطرح می‌‌گردد این است که زنان وارد چه اجتماعی شدند؟ تا چه اندازه توانستند حیثیت خود را حفظ کنند؟ آیا زنان به کسب فضایل اخلاقی دست یافتند؟ یا آنچه فراموش شد یا تعمداً فراموش گردید از بین بردن زمینه‌های کسب فضایل اخلاقی بود و آنچه میدان پیدا کرد زیرپا گذاردن اخلاق بود. متأسفانه رسانه‌های گروهی در این مسیر بیشترین زمینۀ انحراف را به‌وجود آوردند. گویا انحراف نسل جوان کارآمد رسالت اصلی آنان بود. به این ترتیب بیشترین تأثیر منفی کشف حجاب به حوزۀ فرهنگی مربوط بود که البته حوزه‌های دیگر از جمله حوزۀ اقتصادی نیز از تأثیرات منفی آن در امان نماند.
سست شدن بنیاد خانواده و افزایش میزان طلاق، گسترش فساد و بی‌بندوباری، مسئولیت‌‌ناپذیری، از بین رفتن امنیت اخلاقی همه‌وهمه از پیامدهای منفی قانون کشف حجاب بود که داعیان آن مدعی رساندن جامعۀ زنان ایرانی به علم و دانش و حضور در کنفرانس‌ها و مجامع علمی بودند. در حوزۀ اقتصادی نیز که مدعیان کشف حجاب دربارۀ آن بسیار سخن می‌گفتند و تبلیغ می‌کردند، این قانون سرانجام برای خودنمایی هرچه بیشتر، زنان را به سمت مدهای غربی لباس و آرایش وارداتی کشاند و بخش بزرگی از درآمد خانواده را صرف عوض کردن مدهای متنوع و خرید لوازم لوکس وارداتی نمود. جالب است که مدعیان کشف حجاب این‌گونه مصرف‌گرایی را مترادف با ترقی و پیشرفت زن ایرانی محسوب می‌کردند؛ مجلۀ «زن روز»، که اغلب از این قانون حمایت می‌کرد، در یکی از شماره‌های خود به این دستاورد؟!! اشاره کرده است که «اگر رفع حجاب نشده بود، امروز نه این همه سالن زیبایی در ایران بود و نه کسی می‌دانست طرز استفاده از مژۀ مصنوعی و رنگ پشت چشم از چه قرار است»؟!! گویا همۀ مشکلات جامعۀ زنان با فهم این مسائل حل می‌گشت و زن ایرانی هیچ دغدغه‌ای نداشت! این اظهار عقیده در حالی بیان می‌شد که اکثر زنان ایرانی در بی‌سوادی به سر می‌بردند و داعیان کشف حجاب هیچ برنامۀ عملی و بنیانی برای رفع این معضل نداشتند.
از دیگر پیامدهای بسیار منفی کشف حجاب پیامدهای سیاسی آن بود. هرچند پهلوی اوّل زمینه‌ای برای حضور زنان در عرصه‌های سیاسی به‌وجود نیاورد و پهلوی دوّم نیز در سایۀ اصلاحات امریکایی شاه و ملّت در دهۀ ۱۳۴۰ وارد این عرصه شد، واقعیت آن بود که رژیم از ورود زنان به عرصۀ سیاست در هراس بود و در سایۀ کشف حجاب قصدش وارد کردن زنان به عرصۀ سیاست نبود، بلکه دور نمودن جامعۀ مردان از عالم سیاست، از طریق گسترش مراکز فساد و لاابالی‌گری، بود.
سرکوبی مخالفان مذهبی و سیاسی و از بین بردن هر ندای مخالف لازمه‌اش منفعل کردن جامعۀ جوان و فعال بود. در این میان فراهم کردن سرگرمی‌های مختلف و ایجاد مراکز فساد و تباهی آسان‌ترین و نزدیک‌ترین راه به نظر می‌رسید؛ یعنی همان مسیری که استعمارگران در اندلس دنبال کردند. در این زمینه استفاده هنرپیشگان سینما، خوانندگان، رقاصان و… بهترین ابزار برای سیاست‌زدایی و ترویج فساد و مقابله با هرگونه حرکت سیاسی علیه رژیم بود که عوامل حکومت از آن غافل نشدند.
جشن‌ها، به‌ویژه جشن هنر شیراز، نیز نمادی از این برنامه بود. اتفاقاً کشف حجاب، به‌ویژه در دورۀ پهلوی دوّم که می‌رفت جامعۀ جوان در مراکز علمی ــ آموزشی به قشر مخالف حکومت تبدیل شوند، بهترین ابزار برای ممانعت از ورود ارزش‌های معنوی، اخلاقی و مذهبی به این مراکز، و ابزار مهم تبلیغاتی رژیم برای تحکیم پایه‌های قدرت خود بود؛ بر همین اساس امام‌خمینی(ره)، با درکی عمیق از سیاست رژیم، در مقابل طرح امریکایی به اصلاح اعطای حق رأی به زنان چنین فرمودند: «ما با ترقی زن‌ها مخالف نیستیم ما با این فحشا مخالفیم؛ با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زن‌ها داشته باشند؟! مگر آزادی مرد و آزادی زن با لفظ درست می‌شود؟!» ایشان در جای دیگر فرموده‌اند: «ما می‌گوییم زن‌ها را به اسم آزادی و ترقی به فساد نکشید و منحرف نسازید شما حساب کنید در این بیست و چند سالی که از این کشف حجاب مفتضح می‌گذرد چه چیزی عاید زن‌ها شده، چه چیزی عاید مردها شده و چه چیزی عاید این مملکت گردیده است؟»
خوشبختانه اکثر زنان ایرانی، به‌‌رغم تبلیغات گستردۀ دربار، که از طریق فرح، اشرف، شمس و همراهانشان اجرا می‌شد، مجذوب فرهنگ انحرافی کشف حجاب نشدند و به ندای رهبری انقلاب پاسخ دادند. آنان با حجاب خویش در صحنۀ انقلاب حضور یافتند و با خون خود درخت انقلاب اسلامی را بارور ساختند و شهدایی تقدیم انقلاب کردند؛ همان مادرانی که امروز فرزندانشان با حفظ حجاب و حریم، حرمت خویش را نگاه می‌دارند و با حضور گسترده در مراکز علمی ــ آموزشی و پژوهشی نشان می‌دهند که زن ایرانی مسلمان، با حفظ حجاب، به چنان عظمتی دست یافته است که دشمنان به آن اذعان می‌کنند. آنها نشان دادند که هم می‌شود حجاب داشت و هم می‌شود متخصص شد و با دو بال ایمان و علم پله‌های ترقی را درنوردید.
● در پایان، ضمن تشکر از شرکت شما در این گفت‌وگو اگر صحبتی دارید بفرمایید.
جا دارد از توجه شما به این موضوع و اختصاص دادن شماره‌ای از این نشریه به آن تشکر کنم؛ زیرا حجاب از ارکان مهم فرهنگ ایرانی، اسلامی جامعۀ ماست که مخالفت روشنفکران عصر پهلوی با آن، بریدگی آنها از این فرهنگ و درواقع بی‌هویتی‌شان را نشان می‌داد، اما مخالفت قشرهای مختلف جامعه با آنها و محافظت از این رکن مهم از عمیق بودن ریشه‌های فرهنگی در میان مردم کشور ما حکایت می‌کند و به آنهایی که به فکر توسعۀ این کشور هستند می‌آموزد که الگوهای تقلیدی، به‌ویژه غربی، برای توسعۀ کشور نه تنها هدف مورد نظر را محقق نخواهد ساخت، بلکه به شکاف میان مردم و مجریان آن منجر خواهد شد؛ بنابراین بهترین الگوی برای توسعۀ همه‌جانبۀ کشور، الگویی بومی و برآمده از فرهنگ ایرانی ــ اسلامی این کشور است.