اجازه روایتی آیت‌الله بیرجندی به آیت‏‌اللّه مرعشی نجفی

پدر دانشمندش مولی محمدحسن بود که او را به نام جدّ اعلایش مولی محمدباقر  که معاصر با علامه مجلسی و شیخ حرّ عاملی بود «محمد باقر» نامید.
علوم مقدماتی را نزد پدر و برادران بزرگتر خود خواند. سپس به مشهد کوچید و برخی از کتب فقه و اصول را در آنجا فرا گرفت. کتابهای شیخ انصاری را نزد دو شاگرد او که مقیم مشهد بودند شیخ محمدتقی بجنوردی و سید عبدالصمد شوشتری  خواند. آنگاه به نجف رفت. اصول را نزد میرزا حبیب‏اللّه رشتی، فقه را نزد مولی محمد ایروانی و حاج میرزا حسین خلیلی خواند. پس از هجرت به سامرا، به حوزه درس میرزا محمد حسن شیرازی راه یافت و کتاب وثیقة الفقهاء را در آنجا نوشت که استادش میرزای شیرازی آن را پسندید. درایه و رجال را در سامرا نزد میرزا حسین نوری طبرسی به پایان برد. همراه با آن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را در محضر مولی فتحعلی سلطان آبادی آموخت.
در خلال این مدت، علاوه بر اساتید یاد شده، از بزرگانی همچون سیدحسن صدر کاظمی، سید اسماعیل صدر عاملی، شیخ جعفر شوشتری، شیخ محمدحسن مامقانی، میرزا هاشم چهارسوقی اصفهانی و شیخ هادی تهرانی اجازه روایتی گرفت.
پس از بازگشت به وطن، به خدمات دینی اشتغال داشت تا این که شب جمعه 14 ذی الحجه 1352 قمری (10 فروردین 1313 شمسی) درگذشت و در بیرجند دفن شد.
حدود 35 کتاب برای او نام برده‏اند، که از آن میان، کتابهای کبریت احمر، رجال قائن و شرح زیارت رجبیه چاپ شده است.
اکثر آثار چاپ نشده او در کتابخانه آیت اللّه مرعشی موجودند و در جلد نُهم فهرست آن کتابخانه معرفی شده‏اند، از جمله :
آیات الاحکام (تألیف: 1299 ق)، ایضاح الطریق در قواعد اصول فقه، بدایة المعرفة در اصول عقاید، دو کتاب بغیة الطالب (به فارسی) و تذکرة الطالب (به عربی) در باب امام عصر - ارواحنا فداه، ذخیرة العباد (اجازه روایی بسیار مفصل)، شرح نظم اللئالی (در تجوید قرآن)، العوائد القرویة فی شرح الفوائد الغرویة (شرح کتاب عمدة المقال استادش سید ابوطالب قائنی در علم رجال و درایه)، فاکهة الذاکرین (در ادعیه و زیارات)، الفوائد الکاظمیة (در علم رجال و درایه)، نصح الاستغاثة (در باب حرمت شراب و افیون و حشیش)، نورالمعرفة (در عقاید، بسیار مفصل)، صمصام مهدوی (در امامت)، وقایع الایام (تاریخ)، دیوان شعر (فارسی و عربی).
تنوّع این عناوین، جامعیّت آن عالم بزرگ را نشان می‏دهد. درباره شرح حال او بنگرید:
1. زندگی نامه خودنوشت / شیخ محمدباقر بیرجندی، که در ضمن کتاب المسلسلات فی الاجازات، قم: کتابخانه مرعشی، ج 2، صص 12 - 13 آمده است.
2. گفتار فرزند دانشمند او شیخ محمدحسین آیتی بیرجندی در کتاب بهارستان، صص 305 - 318.
3. گفتار آیت الله مرعشی نجفی در المسلسلات، ج 2، صص 14 - 15.
4. گفتار دکتر سیدمحمود مرعشی نجفی در همان کتاب صص 7 - 11.
5. گفتار مرحوم شیخ محمدشریف رازی در گنجینه دانشمندان، ج 3، صص 263 - 266.
6. مقاله ناصرالدین انصاری قمی تحت عنوان «آیت اللّه شیخ محمدباقر بیرجندی»، مجله مسجد، شماره 44، صص 90 - 97.
7. مختصری در شرح حال او که در سال 1330 قمری در زمان حیات او در خاتمه کتاب کبریت احمر آمده است.
8. رساله نگارنده این سطور در مورد آن فقید، که در مقدمه «شرح زیارت رجبیه»، تهران، ابرون، 1380، صص 21 - 98 آمده است.
دوم. این رساله، اجازه روایی است که مرحوم آیت‏اللّه بیرجندی برای مرحوم آیت‏اللّه مرعشی در 1341 قمری در 32 صفحه نگاشته و متن کامل آن به خط مؤلف در کتاب المسلسلات فی الاجازات نقل شده است. علامه بیرجندی در این اجازه مبسوطه، علاوه بر بیان طرق روایتی خود، از مطالب زیر نیز سخن می‏گوید:
مختصری از بزرگان بیرجند و قائن، نیاز به اجازه روایت، فهرستی از آثار خود، نکاتی در اهمیت علوم رجال و درایه، و بیان طرق روایتی خود از کتب اهل تسنن.
مرحوم آیت‏اللّه مرعشی درباره آن می‏نویسد: «احسن ما اُلّف فی هذا الباب من حیث اشتمالها علی فوائد مهمة رجالیة و تاریخیة» (المسلسلات ج 2، ص 15). مرحوم میرزا محمدعلی اردوبادی درباره آن گوید: «هی اجازة کبیرة مشتمل علی جمیع طرقه، و قد حذی فیها حذو الؤلؤة [لؤلؤة البحرین‏] (وقایع الایام، ملاعلی خیابانی، ص 673).
این رساله را که یادگاری از حوزه علمیه کهنسال خراسان است، با کمال خضوع و ادب به جشن‏نامه یکی از بزرگان این دیارِ همیشه جاویدان، استاد عزیزاللّه عطاردی - که بحق، باید او را بقیة السلف الماضین نامید - تقدیم می‏دارد.

هذه رسالة موسومة بالاجازة الوجیزة للدرّة الفاخرة العزیزة.
بسم الله الرحمن الرحیم و به ثقتی‏
الحمدلله ذی القدرة القاهرة الأزلیّة و العزّة الباهرة الأبدیة، مُبدع المکوّنات بغیر رویّة، و موجد المبدعات من الجلیّة و الخفیّة، المنزّه عن مجانسة البریّة، و المقدّس عن المعاون فی القضیّة.
ثم أفضل الصّلوات النامیات و أنمی التحیّات الزاکیات علی أکمل الذّوات المقدّسة و أفضل النفوس القدوسیة وأضوء شموس سماء المعارف الإلهیة و أسنی بروق الانباء السماویة، محمد المصطفی و عترته المرضیة، فی کل غدوة و عشیة.
و بعد، فلمّا أراد الله سبحانه حفظ الشریعة و أحکامها، و صون الملة الحنیفة و إحکامها، و کان ذلک منوطاً بوجود البررة من العلماء و الخیرة من الفقهاء المجتهدین فی تحقیق مباحثه و کشف معاضله، المجدّین فی تنقیح مسائله و حلّ مشاکله، النافین عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین المبدعین و تأویل الجاهلین المبعدین؛ ففرض کفایة علی کافّة المسلمین من الأنام و غیر اهل الزمانة فی ذوی الأحلام تعرّف معالم الأحکام و تعلیم شرایع الاسلام، لمن کان دونهم ممن ینزجر بالافهام، و جعلهم قری ظاهرة و حججاً من الحجة باهرة، و أمناء علی الحلال و الحرام، مبرّئین عن النقایص و الآثام، و التارکین لهواهم، المطیعین لأمر مولاهم.
و کان ممّن منّ الله علیه بذلک الفضل العظیم و المنّ الجسیم، الأخ فی الله، الأعزّ الأفخم، و المخدوم المعظّم المکرّم، العالم العامل، العلم العلّام والحبر الخبیر القمقام، زبدة الفضلاء المحقّقین و نخبة الفقهاء المدقّقین، کاشف اسرار الآثار، مُبدع الأفکار الأبکار، مجموعة المحامد و الفواضل، جامع ما شتّت من الفضائل، افتخار السادات الفخام و العلماء الاسناد الکرام، و من بخل بإتیان مثله الآفاق و الأعوام، صاحب القوّة القدسیة و الملکة القدّوسیة، التی یُعدب(؟) بها علی استنباط الفروع الشرعیة من القواعد و الأصول الأصیلة الأصلیة، البحر الخضم الزاخر، والذی إذا ذکر العلماء الحکماء و الفقهاء الکرماء الیه تثنی الخناصر، سیّدنا و سندنا السنیّ البهیّ، السید شهاب‏الدین؛ ابن المرحوم المبرور حجة الاسلام و علم الأعلام، نسابة العترة الطاهرة شمس‏الدین السید محمود الحکیم المرعشی، ابن نورالدین علی بن محمد بن ابراهیم - خلیفة سلطان، و بهذا الأخیر وصف نفسه الشریفة بخطّه الشریف علی ظهر حاشیة شیخ الاسلام علی مختصر التلخیص، یظهر منه مزید تعشّقه (ره) بجمع الکتب، و هذه للشریفی علی سبک حاشیة والده المیر شریف علی المطوّل، حفظتها فی خزانة کتبی تیمّناً بما کتب علی ظهرها: و هذا الفحل الجدّ للسیّد السند المستجیر، له رسائل...[1] و حواش کثیرة، قد أثنی السیّد فی سلافة العصر فی أعیان العصر بلیغاً و قال: توفی فی سنة 1066 (؟) و سلافة العصر الخالص من العنب، اذا اعتصر و یقال له بالفارسیة: «شاه آب» - ابن عبدالفتاح ابن ضیاءالدین محمد بن محمد الصادق ابن محمد الطاهر ابن النواب السید علی بن علاء الدین السید حسین الحسینی الموسوی - الشهیر بسلطان العلماء و سلطان المحقّقین... الحائز قصبات السبق فی جودة التدقیق و التحقیق و تحبیر التحریر و التقریر مع الاختصار، عزّ السابقین واللاحقین، له (ره) حواش علی کتاب من لایحضره الفقیه، جیّد، و هی مکتوبة علی نسختی المصحّحة القدیمة؛ و حواشٍ علی الروضة البهیة، طبعت علی النسخ، أجود ما کتبوا علیها مع اختصارها؛ و حاشیة علی اصول المعالم کذلک؛ و کتبتها لنفسی مستقلة فی أوان قرائتی الکتاب المزبور.
اولئک آبائی فجئنی بمثلهم‏
إذا جمعتنا یا جریر المجامع‏
و قد استجازنی سلّمه الله تعالی و کثّر امثاله، کتباً من النجف الأشرف، و لذلک اشتهر بالآقا النجفی.
و العبد نزیل البرجند معرّب «برکند» - کما فی زینة المجالس - البلدة الجامعة و القصبة الفاضلة لقهستان، و مسکن امرائهم من سابق الزمان، زمن الصفویة. و ان کانت بلدته العظیمة فی الزمن القدیم، ما هی قریبة منها المعروف بالقائن، بناها القابیل المذکور فی الکتب المحرّفة السماویة باسم القاین، و هی التی دخلها الناصر خسرو فی سفره، و وصفها بکبرها و کثرة ساکنیها، و وصف مسجدها الجامع و عالم وقتها منصور ابن درست بکماله فی علوم شتّی، خصوصاً فی الحکمة والمنطق، و ذکروا فی التواریخ أنّ المستعصم العبّاسی أتاها و توقف مدة فیها.
و کان نشأ منها جمّ غفیر من العلماء الکمّلین و الفقهاء و المفسّرین و المحدّثین، و قد عدّدتهم فی ذخیرة المعاد فی الاجازة لأفلاذ الأکباد.
منهم: ابو الحمد السید مهدی بن نزار القائنی، من مشایخ شیخنا الطبرسی، روی عنه فی مواضع من تفسیره الموسوم بمجمع البیان؛ و فی تذکرة الأئمة، و هو لمحمد الباقر ابن محمدتقی سمّی المجلسی (ره) و تلمیذه الحاضر فی جمع بحارالانوار. و لذا قد یقول: «أوردناه فی بحارالانوار». و من هنا اشتبه الأمر علی کثیر، کالشیخ یوسف فی اللؤلؤة، و الموالی النراقی فی خزائنه، و سیّدنا القاینی فی اسرار الشهادة و غیرهم.
و منهم: السید حسن استاد المحقق السبزواری صاحب الذخیرة و کفایة الأحکام.
و منهم: جلال الدین المفسر.
و منهم: خلیل بن... شیخ إجازة الصدوق کما فی مستدرک الوسائل.
و منهم المورخ الرویختی. و رویخت - بضمّ الراء و سکون الواو، ثم ضمّ المثناة التحتانیة و سکون الخاء المجمعة، مختوماً بالتاء المثناة الفوقانیة - من قری القاین قریب بیرجند. یظهر من النقول عن تاریخه انّه کان تاریخا مفیداً، ذهب بالحوادث.
و منهم: الشیخ الجلیل المسمّی بالخلیل المعاصر للمولی خلیل القزوینی شارح الکافی، رأیت شرحه الفارسی، مطوّل جیّد.
و منهم: المولی محمد بن محمد إبراهیم القاینی مؤلف کتاب السابقی فی اعتقادات اهل بیت، کما فی امل الآمل.
و منهم: المعروف بالحکیم النزاری، نسبة الی نزار ابن ابی المنصور من سلاطین اسماعیلیة المصریة. و کان یمدحه للتقیة. و حاشاه من عقائدهم الفاسدة، لما کان من استیلائهم علی البلاد القاینیة. له کتب و أشعار ملیحة فی التوحید و مدائح الائمة علیهم السلام و المواعظ الحسنة. کان معاصراً للسعدی مصلح الدین (نسبته الی اتابک سعدالدین بن زنگی، والی فارس، کان ابوه ملازماً للوالی، فلذا تخلّص به کما فی مجالس القاضی، و زنگی اسم کانوا یسمّون به) و بینهما مخالطة و صداقة. قیل: زاره السعدی ببرجند (و لعلّه کان فی سفر سیاحة السعدی). دفن فی قبرستان اعلی البرجند، تحت طریق النهار جونات، و قبره معروف مخروب. و رأیت فی أوّل عمری علیه بناء و عمارة. قیل: امر بعض الامراء بتخریبه. و رأیت فی بعض التواریخ انّه ظهر نعشه فی قبره، فوجدوه فی صندوق طریّاً لم یتغیّر. و الله العالم.
و منهم المولی بلال الشاخنی[2] القاینی، له کتب فی علوم عدیدة من المنطق و غیره، ذهبت فی ما ضاعت من الکتب. و من العجائب، ما حدّثنی بعض الثقاة من العلماء. قال: رأیت فی الرؤیا قبل أن اسمع من أحد ذکر المولی بلال، و أنّه کان من العلماء، و وصفه بأنّه کان کذا و کذا فی شمائله. و رأیت له مجلساً مجمع لکثیرین. فقرأ هذا الشعر بالفارسیة:
این مجلس ما مجلس عیش و طرب است‏
در شاخن و این‏گونه مجالس عجب است‏
و رأیت فی بعض الکتب أنّه نسب الیه هذا البیت:
آنچه نه قال الله و قال الرسول‏
فضل نبود فضله دان ای بوالفضول‏
و منهم: الحاج المولی محمدعلی القاینی، رأیت إجازة الشیخ جعفر النجفی کاشف الغطاء له، وصفه عجیباً صرّح فیها باجتهاده، و هو عندی.
و منهم: العالم العامل الزّاهد المولی محمدباقر القاینی، من أجداد العبد. یذکر له کرامات، و هو(ره) من علماء عصر النادر شاه، کما یظهر من کتابة زاد المعاد للمجلسی(ره) بخطّه الشریف. و لم أقف له علی تصنیف ولا علی مشایخه فی القرائة و الإجازة لما ذهبت کتبه الجمّة، و کانت کثیرة معجبة نفیسة، علی ما سمعت من شیوخ هذه البلاد. و یشهد به ما وصلت إلینا من بقیة التحریق و الإغارة.
و منهم: محمد بن منصوب... و قد تقدّم عن ناصر العلوی مدحه البلیغ.
و منهم: الشیخ حسین القاینی من القدماء، صنّف کتاباً فی اصول اخبار الرسول و آل الرسول.
و منهم: المولی عبدالعلی بن الحسین البرجندی شارح تذکرة الخواجة نصیرالدین الطوسی و رسالة الاسطرلاب، و له التعلیق علی شرح الچغمینی. و هذه الثلاثة فی خزانة کتبی. و له کتاب المسالک و الممالک، یحکی عنه المحقّق السّمی الداماد فی الرواشح السماویة بالاعتماد. و یظهر من الشیخ البهائی فی کشکوله انّه لم یکن له نظیر فی النجوم و الهیئة. و رأیت منه بعض کتاب فی الفقه الحنفی، و لعلّه اتّقاء منه. و إلّا فاسمه و اسم ابیه و علوّ مقامه و دفنه فی قتلگاه المشهد الرضوی - علی مُشرفه آلاف السلام - شواهد تشیّعه. حشره الله مع موالیه. و کان قبل زمان البهائی بقلیل. فرغ من تصنیف شرح التذکرة بعد التسعمائة.
الی غیر ذلک من أعاظم علماء القاین، لیس هنا محلّ التطویل فیهم.

فائدة:
قامت الحرب علی ساق واحدة. و کثر الجلال و القیل و القال، حتی ملأ قلوب الرجال بین فریقین من الإمامیة الإثنی عشریة، الطائفة المحقّة، السالکة مسلک الشریعة المحمدیة. و انقسموا إلی قسمین: المجتهدین الاصولیّین و الأخباریّین. و کثرت التصانیف من الطرفین علی ردّ الآخر. و الأحسن سدل الحجاب و سدّ الباب و قطع الخطاب و العتاب، کما قاله الشیخ یوسف فی حدائقه الناضرة.
و هو کتاب جلیل لایقوم بقیمته غیر حدائق الجنّة. و قد حدّثنی بعض اجلاء السادات من تلامیذ شیخنا الموفّق المدقّق الذی لانظیرله، المرتضی، المرتضی الأنصاری قدّس سرّه من أهل تستر، أنّ الشیخ المذکور لم یملک کتاباً غیر تصانیفه العالیة و غیر الحدائق، فإنّه أجلس کاتباً کتب له تمام مجلّداتها.
و العبد کثیر التأسّف علی انّه لم یتمّ. و قیل: أتمّه بعض علماء البحرین. و بمثله نادرة درّته درّته النجفیة و اللؤلؤة.
و قد شرحناه فی رسالة المحاکمة بین الفریقین. و ذکر الفروق بینهما [فی الرسالة ]الموسومة بإیضاح الطریق و فصّ العقیق.
و أفاده ایضاً الشیخ الأکبر کاشف الغطاء فی رسالة الحقّ المبین، فقال: «و بعد النظر فی البین یظهر الرجوع لکل منهما الی أحد الثقلین. فإنّ المجتهدین إن لم یرجعوا الی الأخبار و لم یعوّلوا علی ما روی عن النبی صلی الله علیه و آله و الائمة الاطهار، مرقوا عن الدین و لم یوافقوا شریعة سیّد المرسلین. و الأخباریة إن لم یجتهدوا فی المقدّمات التی یتوقّف علیها فهم الأخبار و الروایات، خرجوا عن طریقة الإمامیة، و لم یسلکوا مسلک الفرقة المحقّة الجعفریة. فمرجع الطرفین إلی ما روی عن سادات الثقلین. فالمجتهد أخباری عندالتحقیق، و الأخباری مجتهد بعد النظر الدقیق. فضلاء الطرفین بلطف الله ناجون الواصلون الی الحق. و القاصرون و الجهّال المقصّرون و الطاعنون علی المجتهدین المشیّدین لأرکان الدین هالکون». انتهی.
و هذا الکلام یلیق أن یُکتب بالنور علی جباه الحور.
و أفاد المحقّق القمی - الذی یُعبّر عنه فی کتب الکرباسی و الفاضل الدربندی بالمحقّق الثالث - فی مسئلة الاجتهاد و التقلید من قوانینه أنّه لافرق بینهما. فهل‏تری أنّ العلامة الحلّی لایجوز تقلیده لأنّه اصولی، أو الشیخ الحرّ لایجوز تقلیده لأنّه أخباری؟ فکلّ محقّ تابع لماأفاده الیه الکتاب و السنّة، ولیس الاختلاف بینهما فی بعض المسائل، إلّا کالاختلاف بین افراد المجتهدین و الاختلاف بین افراد الأخباریّین کالصدوق و معاصریه و الفیض و شاکلیه. نعم. المقتصرون علی تحقیق مباحث الاصول، المعرضون عن اخبار آل الرسول، الذین یناسبهم قول القائل:
ألهت بنی تغلب عن کلّ مکرمة
قصیدة قالها عمرو بن کلثوم‏
و کوادن الأخباریّین - الذین یقولون نعمل بقول عامل اللِّبن و الجصّ اذا جاء من البدو، وقال حدّثنی جعفر بن محمد الصادق علیه السلام و لم نعرفه، کما وجدناه فی کتاب لبعضهم - مخطّئون غیر قابلین للتکلّم. و هما الذین أشار إلیهما کاشف الغطاء (ره) فی ماتقدّم. ولکنّهما لایوجدان فی فقهائنا، و الحمدللّه.

فائدة
الأقرب عدم الحاجة فی العمل و الفتوی إلی الإجازة و القرائة. و علیه شواهد من العقل و النقل فی الکافی و غیره. و قال الشیخ ابراهیم القطیفی - المعاصر للمحقق الثانی و المعارض له - و بعض من تقدّم علیه بالاحتیاج الیها تعبّداً. و مال الیه شیخنا النوری قدّس سرّه فی مستدرک الوسائل.
نعم. هو الأحوط نظراً إلی اهتمام القدماء بها و السفر فی طلبها. و بسط الکلام فیه فی اوّل بحار الانوار. و المحصّل ما ذکرناه.

فصل‏
فأجزت له - أدام الله أیّام إفاداته و توفیقاته - أن یروی عنّی جمیع ما صحّت لی روایته و قرائته و العمل بها. و هی جمیع الکتب الرائجة فی کلّ فنّ، من التفاسیر و الأخبار و الدرایة و الرجال و العلوم الأدبیة و الآلیة و الکلام و الحکمة و الطب و النجوم.
و لعلّه لایفوت من الکتب المأنوسة المحتاج الیها فی کلّ فنّ إلّا الشاذّ النادر، و الله ولیّ السرائر.
و العبد، و إن لم یکن لها اهلاً، بل السیّد الأجلّ الأوحد حقیق بأن یستجیز العبد منه مدّ ظلّه. و لکنّی امتثلت امره المطاع، و رجوت بذلک دعائه فی العاجل و شفاعته فی الآجل.
و کذلک أجزت له - سلّمه الله تعالی - أن یروی عنّی جمیع ما رقمه قلمی و تفوّه به فمی، و هی کتب و رسائل عدیدة ینیف علی ثلاثین:
منها: وثیقة الفقهاء، مفصّل فی مجلّدین ضخمین، إلی آخر الصوم.
و منها: تعلیقة علی ریاض المسائل.
و منها: العین الباصرة فی شرح التبصرة، نفیس، لم یتمّ.
و منها: فصّ العقیق فی إیضاح الطریق إلی الاستنباط.
و منها: لبّ الخطاب فی ردّ أهل الکتاب.
و منها: الصمصام المهدوی فی ردّ رسالة الهروی، الرضوی النسب، عمریّ المشرب.
و منها: اکفاء المکائد فی الردّ علی الصوفیة، و خصوصاً الصوفی المعاصر، و فیه نوادر و ردّ إجمالیّ علی الفرقة الضالّة المستحدثة البابیة.
و منها: المستطرف فی المعقول و المنقول.
و منها: الفوائد الکاظمیة
و منها: العوائد القرویة فی شرح الفوائد الغرویة، فی فنّی الرجال و الدرایة. و هی غیر الفوائد الغرویة التی للمولی محمد تقی الهروی النجفی من تلامیذ الشیخ محمدتقی الاصفهانی الایوان کیفی صاحب الحاشیة علی المفاتیح.
و منها: نور المعرفة و بدایة المعرفة. کلاهما فی الکلام و الحکمة النظریة و العملیة.
و منها: الکبریت الاحمر فی شرایط المنبر. و فیه اندرج مکین الأساس فی أحوال مولینا أبی الفضل العباس.
و منها: رسالة السیر و السلوک فی کیفیة التحصیل و العمل.
و منها: ذخیرة المعاد فی الإجازة لأفلاذ الأکباد، مشتملة علی جمیع طرقی الی صاحبی الکتب و بیان حال کثیر منهم.
و منها: الحواشی علی جملة من کتب الأصول، متفرقة.
و منها: أجوبة المسائل، سمّاه بعض تلامذی بجامع الفقه.
و منها: رسالة فی طلاق الحاکم زوجة الغائب، وافقنا فیها الوافی و الحدائق و عروة الوثقی.
و منها: رسالة فی ارث الزوجة،و اثبات السند الصحیح لمقطوعة عمر بن اذینة، طبقاً لما کتبه سیّدنا السند الأوحد، مالک أزمة التبحّر و التحقیق فی فنون عدیدة، صاحب التصانیف النافعة الرشیقة، نادرة عصره و أوانه، و علّامة وقته و زمانه، السید حسن الصدر الکاظمی ابن السید العلامة الواصل الی رحمة ربه الهادی السیّد هادی، دام علاه و زید تقواه. و العبد کتبها قبل الاطلاع علی رسالته الشریفة. فلما رأیتها وجدتها کفرسی رهان و رضیعی لبان.

فائدة:
قال فی امل الآمل، نقلاً من الشیخ حسن ابن الشهید الثانی فی إجازته للسید نجم الدین و ولدیه أنّ الطرق علی کثرتها و انتشارها، قدانحصر المهم منها فی ثلاثة مواضع، فصارت ثلاث مراتب:
الأولی - مرتبة المتقدّمین علی الشیخ أبی جعفر الطوسی (ره)، فإنّ الروایة عنهم بعد انتشارها بسبب تکثّرهم قد عادت إلی الانحصار، من حیث أنّ أکثر الطرق المتّصلة بهم یجتمع فی الروایة فی الشیخ (ره)، ثمّ تأخذ فی التفرّق علیهم.
الثانیة - مرتبة من تأخّر عن الشیخ و تقدّم علی الشهید الأوّل، فإنّ الحال فی انتشارها و اجتماعها کالأولی‏.
الثالثة - رتبة من تأخّر عن الشهید الأوّل (ره) إلی زمن شیخنا المبرور المقدّس الشهید الثانی والدی زین الملّة والدین، قدّس الله نفسه، فحالها کحال الأوّلیّین.
ثمّ ذکر الطرق، و ذکر أنّ جملة منها تتّصل عن غیر المشایخ الثلاثة بمن تقدّمهم. انتهی.
أقول: یظهر من هذا اهتمام القدماء و المتأخّرین من العلماء بحفظ الأسانید و ضبط الأخبار، احترازاً عن خلط الغثّ بالسّمین و الصدق بالمین، فیورث قوّة الی قوة ما عملوا به، و إن وجدناه مودعة فی کتبهم بسند ضعیف.
نعم. مجرّد الروایة لایکون دلیلاً علی العمل، کما صرّح به الشیخ فی عدة الاصول، و یشیر إلیه کلام شیخنا الصدوق فی أوّل الفقیه.
ثم اقول: و لها مرتبتان مؤخّرتان:
فالمرتبة الرابعة - آنها تجتمع غالباً فی العلامة المجلسی.
و الخامسة - اجتماعها فی شیخنا العلامة النوری قدّس سرّه، کما یظهر من الشّجرة، الّا أنّ للعبد طرقاً تضاف الیها، کما سیظهر انشاء الله تعالی.

فائدة
فنّ الحدیث و درایته بعد معرفة الله عزوجل و امنائه علیهم السلام و تفسیر الکتاب الکریم أفضل ما تصرّف فیه الأحرار، و یذهب علیه اللیل و النهار. و فی ذلک لعبرة لأولی الأبصار.
و قامت علیه الأدلّة الأربعة:
قال الله سبحانه: «فبشّر عبادی الذین یستمعون القول، فیتّبعون أحسنه، اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب».
و قال عزّ من قائل: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و الإطاعة فرع معرفة أوامرهم و نواهیهم، و أکثرها یؤخذ من السنّة.
و کفاک من السنة حدیث الثقلین، المتواتر بین الفریقین و المرویّ فی صحیح مسلم و غیره. و صرّح صلی الله علیه و آله فیه بأنّ الخروج عنهما ضلالة.
و قول الحجّة [علیه السلام‏]: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا، فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة الله».
و من إضافة الحدیث إلی لفظة «أنا»، یظهر شدّة الاحتیاج الی فنّی الدرایة و الرجال، کما نبّه علیه فی الذکری. فإنّ الأوّل یبحث عن حال السند کلّیاً، کالبحث عن تمیز المشترکات و معانی الألفاظ الواردة فی مقام المدح و القدح و معنی الإجماع علی تصحیح ما یصحّ عنه و علاج التعارض، إلی غیر ذلک.
و کلّ ذلک خلافی، لیست المسائل الخلافیة فیها بأقلّ من المسائل الخلافیة فی الأصول.
و الثانی یبحث عن ترجمة الرجال جزئیّاً، فهو کفنّ اللغة.
واختلفوا فیها أیضاً کثیراً، حتی الفقیه الواحد فی کتابیه. فمن یقلّد و فی أیّ کتاب و الحجّة الظنّ القوی المستقرّ. فلاتکن من الکسلین المترفین. فقد وجدنا بعد الفحص فی الأبواب المناسبة و الفهارس، اسناد صحیحة باصطلاح المتأخّرین لروایات، طُرحت بضعف السند فی کتب الإستدلال.
بل قال التقیّ المجلسی فی شرح الفقیه: «ما من حدیث فی کتب الأخبار، الّا و قد وجدت له سنداً صحیحاً، غیر قلیل لایبلغ عشرة».
و قال النبی صلی اللّه علیه و آله: اللهم ارحم خلفائی. قیل: یا رسول اللّه! و مَن خلفاؤک؟ قال: الذین یأتون من بعدی، یروون حدیثی و سنّتی و یعلّمونها الناس بعدی.
و الکلام فی الإضافة الی الضمیر کسابقه.
و قالوا علیهم السلام فی قوله تعالی «فلینظر الانسان إلی طعامه»: أراد تعالی علمه الذی یأخذه عمّن یأخذه.
و قالوا: اعرفوا منازل شیعتنا بقدر ما یحسنون من روایتهم عنّا. و فی روایة الصدوق فی أوّل معانی الاخبار:... قیمة المرء بقدر درایته للروایات.
و قالو: هل الدین إلّا معرفة الرجال؟
و له احتمال آخر.
و قد بسطنا القول فی شرافة فنّی الحدیث و الدرایة الشاملة للرجال، فی الفوائد الکاظمیة و شرح الفوائد الغرویة، للسیّد الأجلّ المعاصر، المتوفی فی سفر الحجّ و المدفون فی الکراچی قدّس سرّه. و هو أخذهما من الکرباسی صاحب الاشارات و المنهاج و شرح الکفایة. لقّب بذلک لکون والده المولی محمد حسن الکاخکی، - و الکاخک جار للقاین من الجنابذ - إماماً فی مسجد الکرباس، بناه بعض المقدّسین بهرات من قیمة الکرباس الحلال. و تحریفه بالکباس اشتباه صدر حتّی من شیخنا النوری فی شجرة الاجازة. و هی اوّل ما صنّفه کما ذکره للعبد. و من السیّد الأوحد السّمی حجة الاسلام الرشتی الاصفهانی. له رسائل عدیدة تبلغ خمسین فی الرجال، ضمّن المرحوم المولی علی الکنی الطهرانی ما وصلت الیه فی کتابه إیضاح المقال. و عندی عدّة منها، مثل: رسالة حال ابی بصیر و رسالة من أجمعت العصابة علی تصحیح ما یصحّ عنه، و رسالة حال الأحمر، و غیر ذلک.
و نقل لی بعض العلماء الثقات أنّ الشیخ الأکبر الأنصاری قدس سره استجازه و أراه الفرائد الاصولیة، فأبی معتذراً بأنّ رجالک ناقص، فکتب الشیخ بعده کتاب الرجال، و هو فی ستة آلاف بیت و مقصورة علی جمع اصول الرجال، خالٍ عن التحقیق، و لذا لم یرض مصنّفه (ره) بنشره. و منه نسخة عند بعض الطلاب ببلدة الکاظمین.

فصل‏
فمن طرقی ما أخبرنی به لساناً و کتباً شیخی و استادی و من قرأت الفقه علیه فی الغریّ، العلّامة الفّهامة، فقیه العصابة، آقا خوند المولی محمد الایروانی الغروی، الذی قال لنا: انا أیضاً قرأت و کتبت ما یشتغلون به من تحقیق الزوائد الاصولیة، کمبحث وضع الحروف و الإرادة، و تعارض احوال الحقیقة و المجاز، و اقسام الحسن و القبح؛ ولکنّه لایجوز ان یشتغل به من یرید ان یرجع الی العجم و... فی جمیع ابواب الفقه من الطهارة الی الدیات طول عمره و زمان اقامته.
عن شیخه الشیخ الفقیه الشیخ محمدحسن بن الشیخ باقر النجفی‏
عن شیخه السید جواد العاملی صاحب مفتاح الکرامة
عن السید مهدی الطباطبایی بحر العلوم.
عن الاستاد الوحید الآقا محمد باقر بن محمد اکمل البهبهانی‏
عن ابیه الذی قال الآقا فی حقّه انّه کان افضل اهل عصره علماً و عملاً.
عن العلامة المجلسی عن ابیه.
ح [حیلولة[[3]
و منها ما أخبرنی به اجازة لفظاً و کتباً لی بسرّ من رآی، الشیخ العالم الکامل، مجلسیّ زمانه، حجة الاسلام و ملاذ الأنام، المحلّی بکلّ زین و المبرّی عن الشین، الآمیرزا حسین، ابن الحبر الالمعی الآمیرزا محمدتقی النوری الطبرسی - صاحب دلائل العباد فی شرح الارشاد -
عن شیخه الذی أخذ منه الدرایة و الرجال، الشیخ عبدالحسین الطهرانی
عن المولی حسین التوسرکانی‏
عن استاده الشیخ محمدتقی صاحب الحاشیة
عن الشیخ جعفر النجفی‏
عن الآقاباقر البهبهانی‏
عن ابیه محمد اکمل‏
عن الآقا جمال‏الدین الخونساری‏
عن ابیه استاد الکل الآقاحسین‏
عن المولی محمد تقی المجلسی‏
عن الشیخ بهاء الملّة والدین‏
عن ابیه الحسین بن عبدالصمد الحارثی‏
عن الشیخ زین الدین بن علی الشامی، المشتهر بالشهید الثانی‏
عن الشیخ علی بن عبدالعالی المیسی‏
عن الشیخ علی بن عبدالعالی الکرکی، المشتهر بالمحقّق الثانی‏
عن الشیخ علی بن هلال الجزائری‏
عن احمد بن محمد بن فهد الحلّی‏
عن الشیخ علی بن الخازن‏
عن الشیخ الاجلّ محمد بن مکّی العاملی الجِزّینی - بکسر الجیم و تشدید الزاء المعجمة - و کانوا یسمّون من وُلد بطریق المکّة المعظّمة بمکّی. و له روایة عن ألف عالم. و روی مصنّفات العامّة عن نحو اربعین شیخاً من علمائهم.
عن السید علی بن محمد بن زهرة
عن العلامة الحلّی حسن بن یوسف‏
عن جمال الدین احمد بن طاووس‏
عن محمد بن معدّ الموسوی‏
عن برهان الدین محمد بن محمد القزوینی‏
عن الشیخ منتجب الدین علی بن عبیدالله بن بابویه‏
عن ابیه عبیدالله‏
عن ابیه الحسن عن ابیه الحسین عن ابیه الحسن عن ابیه حسین بن بابویه‏
عن ابیه الحسین بن علی بن بابویه‏
عن ابیه علی بن الحسین بن موسی بن بابویه والد الصدوق‏
عن محمد بن یعقوب الکلینی، بضمّ الکاف، قریة بالرّی، یُشاهد من بلدة عبدالعظیم الحسنی، و بها قبر أبیه. و بجنبها قریة اخری یُقال لها کلین کأمیر، و اشتبه علی الفیروز آبادی فی القاموس.

حیلولة
وحدّثنی شیخنا النوری نوّر الله مرقده - نوراً علی نور کونه بالصُّفّة الواقعة فی قبلة صحن النجف الاشرف -
عن الشیخ الاکبر المحقّق المدقِّق الانصاری قدس سره، بحقّ اجازته‏
عن السید صدرالدین محمد العاملی، الذی له حواشٍ شریفة نافعة علی منتهی المقال لأبی علی الحائری، جمعها السیّد السند العلامة السید حسن الصدر الکاظمی مدّ ظلّه العالی‏
عن ابیه السید صالح من ابیه السید محمد بن زین العابدین عن الشیخ محمد بن الحسن الحرّ العاملی صاحب الوسائل عن العلامة المجلسی بأسانیده المودّعة فی اوّل الأربعین حدیثاً و المجلّد الخامس و العشرین من بحار الانوار.
و من طرقی ما أخبرنی به اجازة شیخنا النوری المتقدم.
عن الشیخ المحقق الانصاری قدس سره‏
عن مولینا الحاج المولی احمد بن مهدی النراقی، بکسر النون من محال قاشان اصفهان، لا قاشان ماوراء النهر، الذی منه صاحب التأویلات المولی عبدالرزاق علی الأظهر، و إن قیل أنّه ایضاً من الاولی.
عن ابیه المولی مهدی بن ابی ذر
عن الآقا محمد باقر البهبهانی‏
عن الشیخ یوسف البحرینی صاحب الحدائق‏
عن الشیخ الأجلّ الأفخر الشیخ حسین الماحوزی (بالحاء المهملة و الزاء المعجمة) ابن الشیخ محمد بن جعفر البحرینی.
عن الشیخ سلیمان بن شیخ عبدالله السراوینی(؟) الماحوزی‏
عن السید هاشم التوبلی البحرانی (بالتاء المثناة من فوق، ثم الباء الموحّدة ثم اللام ثم الیاء، ابن سلیمان بن اسماعیل من اصل الاسم(؟) کما ضبطه فی... و یقال له الکتکانی، و کتکان بفتح الکاف و التاء المثناة بالفوق... قریة من قری توبلی احد اعمال البحرین.)
صاحب تفسیر البرهان و معالم الزلفی و مدینة المعاجز و غایة المرام و ترتیب التهذیب مجلّدات. ذکر کلّ روایة فی الباب المناسب لها.
و هذا الذی کان بعض معاصریه من علماء البحرین، یسمیّه تخریب التهذیب. و هو غیر کتابه الآخر الموسوم بتنبیهات الاریب فی رجال التهذیب، و قد نبّه فیه علی أغلاط عدیدة، لاتکاد تحصی کثرة مما وقع للشیخ(ره) فی أسانید أخبار الکتاب المذکور و متونها. و هو کتاب کبیر عجیب، یجب علی المستنبط المتوسط الرجوع الیه، بل الکامل لیسلم عن التغافل. فقد وجدنا کثیراً من ذلک فی الکتب الاستدلالیة. و احترز من التصریح بأسامیها مخافة أن یکون من الإشاعة المنهیّة. و المتدّرب تکفیه الاشارة. و قد اطّلعنا علی هذا الکتاب الشریف فی خزانة کتب سیدنا و سندنا المحقق الالمعی السید حسن الصدر الموسوی زید علاه. و ان کان المفید بمثله منتقی الجمان لصاحب المعالم، لکنه غیر کاف فی ذلک، مضافاً الی انّه لم یخرج منه الّا العبادات. واللّه الموفّق الرافع للدّراجات.
عن الشیخ فخرالدین بن طریح النجفی، صاحب مجمع البحرین، جیّد الّا انه غیر مستوفٍ و فیه أغالیط، فذکر ألق الدواة فی «ألق» و میثم فی «مثم» الی غیر ذلک.
عن الشیخ جعفر بن جابر عن الأمیر شرف الدین عن الآمیرزا محمد الاستر الآبادی صاحب الکتب الثلاثة فی الرجال، و له حواش نافعة علی الوسیط. و هو عندی کالکبیر. و ینبغی أن یُعدّ الصغیر وجیزة المجلسی، لما لاًیخفی.
عن الشیخ ابراهیم بن علی بن عبدالعالی المیسی‏
عن الشیخ علی بن عبدالعالی الکرکی‏
عن محمد بن خاتون‏
عن احمد بن الحاج علی العینانی‏
عن الشیخ جعفر بن الحسام‏
عن السید حسن بن ایوب المعروف بابن یوسف نجم‏الدین‏
عن فخر المحققین محمد بن الحسن العلامة
عن الشیخ علی بن یوسف الحلّی أخی العلامة
عن نجم الملّة والدین جعفر بن سعید، المدعوّ بالمحقِّق‏
عن فخّار بن سعید بن فخّار الموسوی‏
عن شاذان بن جبرئیل القمی‏
عن محمد بن ابی القاسم الطبری، صاحب بشارة المصطفی‏
عن ابی علی، الحسن بن محمد بن الحسن الطوسی، المدعوّ بالمفید الثانی‏
عن ابیه شیخ الطائفة
عن الشیخ السدید محمد بن محمد بن النعمان المفید
عن الشیخ الصدوق محمد بن علی بن بابویه‏
عن ابیه علی بن موسی‏
عن محمد بن یعقوب الکلینی قدّس الله سرّه.
عن مشایخه المودّعین فی الجامع الکبیر المعروف بالکافی، الذی شهد المولی خلیل القزوینی فی شرحه أنّه عرض علی الحجّة عجّل الله فرجه. و القرائن الاطمینانیة تشهد به، کما بسطه شیخنا النوری قدّس سرّه فی خاتمة مستدرک الوسائل. و نقل الحرّ فی آخر هدایة الامة أنّ الکلینی تشرّف بلقاء الحجة المنتظر [عجل الله تعالی فرجه‏]، و لایبعد، لأنّه أدرک السفراء الأربعة، بل قلیلاً من زمن الامام العسکری [صلوات الله علیه‏]. و قال ابن طاووس فی کتاب الوصایا أنّه کان فی زمنٍ یتمکّن من تحصیل الواقع الصحیح. والله العالم.
و بهذا ظهر اسناد اکثر الاخبار، خصوصاً اخبار الکتب الاربعة التی هی فی الاشتهار، کالشمس فی رابعة النهار.
حیلولة و عن الشیخ المفید عن ابی القاسم جعفر بن قولویه عن الحسن بن ابی عقیل العمانی. و العمان کما فی الرواشح کغراب - بضم الغین و تخفیف المیم - بلد علی ساحل بحر فارس، بینه و بین البحرین مسیر شهر. و لذا یقال له: بحر عمان.

حیلولة
و عن الشیخ المفید عن احمد بن جنید الاسکافی جمیع کتبه و... و هی القیاس و... ابن جنید فی سنة فوت الصدوق احدی و ثمانین بعد الثلاثمائة. و قیل: مات قبل الصدوق (ره).

حیلولة
الشهید عن محمد بن جعفر المشهدی‏
عن یحیی بن بطریق الحلّی‏
عن العماد الطبری‏
عن ابی علی عن ابیه شیخ الطائفة

حیلولة
و عن المشهدی عن الشیخ سالم بن فتا
عن السید بهاء الشرف بسنده المذکور فی اول الصحیفة الکاملة زبور اهل البیت [علیهم السلام‏]
و من طرقی[4] المولی لطف الله المازندرانی و الشیخ محمد المامقانی و الشیخ جعفر التستری جمیعاً عن صاحب الجواهر بأسانیده.
و من طرقی عن السید العلامة المتبحّر حسن بن السید هادی الکاظمی سلّمه الله تعالی و أخی العالم العامل الاکبر الشیخ محمد ابراهیم بن المولی العالم العابد محمد حسن القاینی، جمیعاً.
عن الآمیرزا حبیب الله الرشتی، المدفون بالغری، صاحب البدائع فی الاصول، الذی قرأناه علیه.
عن شیخه المحقّق الأنصاری بأسانیده.
و من طرقی عن الشیخ الفقیه الفاضلُ المولی علی اصغر بن المولی محمد حسن البرجندی امام الجمعة و الجماعة، شارح المختصر النافع، بحقّ إجازته لساناً و کتباً.
عن المولی محمد مهدی ابن الحاج محمد ابراهیم بن العالم محمد حسن امام مسجد الکرباس بهرات،
عن ابیه الحاج محمد ابراهیم و عن شیخه المحقق القمقام حجة الاسلام السید محمد باقر بن السید محمدتقی الرشتی الاصفهانی، جمیعاً
عن صاحب الریاض عن خاله الآقا البهبهانی بأسانیده المتصلة الی الحجج المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین. و أرانی خطوطهما و تصریحهما باجتهاده کالسیّد حسن المدرس و الشیخ راضی النجفی ابن الشیخ محمد و الشیخ مهدی النجفی.
و من طرقی عن الشیخ... محمد ابراهیم ابن المولی محمد حسن القاینی عن العالم الکامل اللطیف محمدرضا الشریف الحسینی الکمیلی النخعی، ابن العالم الفاضل المولی محمد باقر بن المولی الاجل عبدالله بن المولی محمدرضا من وُلد المولی عبدالله التونی، صاحب الوافیة التی شرحها السید صدر القمی. و هما عندی فی اجازته الکبیرة التی کتبها لی و سمّاها بالدّر المنظوم فی الاجازة لمحمد باقر العلوم، جمیعاً.
عن فحل الفحول، جامع المعقول و المنقول، ذی الأفکار الدقیقة و الأنظار العمیقة، صاحب کفایة الاصول، المولی محمد کاظم ابن محمد حسین الهروی النجفی.
عن السیّد الأجل الأکمل، صاحب الکرامات الشریفة و مصنّف الکتب الکثیرة اللطیفة، السید مهدی القزوینی الحلّی‏
عن عمّه صاحب المقامات المشهورة، السید محمدباقر القزوینی الغروی، عن خاله السید مهدی بحر العلوم بأسانیده‏
عن مشایخه الوفیرة، منهم المحقق الوحید البهبهانی، و هی مجموعة عندی منضمّة الی فوائده الرجالیة

حیلولة
و عن الأخیر منهما سلّمه الله تعالی.
عن شیخه الحبر المحقّق، سلیل الأفاخم السید محمد کاظم الکثنوی الیزدی (قدس سره)
عن قبلة الأنام، السحاب الماطر، الشیخ محمد باقر بن محمد تقی الاصفهانی، مخفّف آصف هان قول النبی سلیمان علیه السلام.
عن شیخیه الجلیلین، المحقق الانصاری و خاله الشیخ حسن ابن الشیخ جعفر النجفی.
و للعبد إجازة أیضاً عن العالم العامل الممجّد الشیخ محمد الاسترآبادی‏
عن الشیخ محمد باقر الاصفهانی المتقدّم.

فصل‏
و أمّا کتب العامّة:
فمن طرقی الیها بأسانیدنا عن التقی المجلسی عن شیخه البهائی(ره)
عن محمد بن محمد بن عبداللطیف المقدّسی‏
عن ابیه عن شیخه کمال الدین محمد بن ابی شریف.
عن ابی الفتح محمد بن ابی بکر
عن محمد المراعبی‏
عن محمد بن اسماعیل القرشیدی‏
عن السید محمد بن سیف الدین‏
عن قاضی القضاة محمد بن مسلم بن محمد بن ملک الحسینی‏
عن محمد بن عبدالواحد المقدسی‏
عن ابی طاهر محمد بن عبدالوااحد البزّاز
عن محمد بن احمد بن حمدان‏
عن محمد بن التمیم‏
عن محمد بن یوسف العزیزی‏
عن محمد بن اسماعیل البخاری صاحب الصحیح، بصحیحه و سائر کتبه.

حیلولة
و عن محمد بن محمد بن عبداللطیف‏
عن جدّه لأمّه تقی الدین القرشیدی‏
عن احمد بن سعید القلانسی‏
عن ابراهیم بن عبدالرحمن الشافعی‏
عن عبدالله بن عبدالواحد المقدسی‏
عن محمد بن محمد بن علی بن صدقة البحرینی‏
عن محمد بن المفضل بن احمد الصاعدی‏
عن عبدالغافر بن محمد الفارسی‏
عن محمد بن عیسی الجلودی‏
عن ابراهیم بن محمد بن سفیان‏
عن مسلم بن الحجاج النیسابوری بحصحیحه و کتبه‏

حیلولة
و بالأسانید عن العلامة الحلّی‏
عن ابیه‏
عن السید صفی‏الدین معدّ الموسوی؛ بتشدید الدال‏
عن الشیخ نصیرالدین راشد بن ابراهیم بن اسحاق البحرینی‏
عن السید فضل الله الراوندی‏
عن الشیخ ابی المظفر عبدالواحد بن احمد بن محمد بن رشیدة السکری باصفهان، فی داره بمحلّة شیمکان‏
عن سعد بن ابی سعید
عن محمد بن عمر بن شبویه‏
عن محمد بن یوسف بن مطر
عن محمد بن اسماعیل البخاری الخرتنکی (الخرّمنکی؟) بصحیحه و کتبه.

حیلولة
و عن العلامة الحلّی‏
عن ابیه‏
عن السید رضی الدین ابن طاووس‏
عن الشیخ تاج الدین الحسن بن الدربی‏
عن رشیدالدین ابن شهر آشوب المازندرانی بکتبه و ما صحّت له اجازته.
و عن ابن شهر آشوب‏
عن ابی عبدالله محمد الفزاری‏
عن عبدالغفار النیسابوری‏
عن ابی احمد الجلودی‏
عن ابی اسحاق ابراهیم بن محمد بن سفیان الفقیه‏
عن ابی الحسین مسلم بن الحجاج بصحیحه و کتبه.

حیلولة
و عن العلامة الحلّی‏
عن ابیه‏
عن الشیخ علی بن محمد المندانی الواسطی‏
عن ابیه‏
عن أمین الحضرة هبة الله‏
عن ابی علی بن المذهّب‏
عن احمد بن جعفر بن حمدان القطیعی‏
عن ابی عبدالرحمن‏
عن ابیه احمد بن حنبل بمسنده.

حیلولة
و عن العلامة
عن ابیه‏
عن علی بن محمد المندانی‏
عن القاضی حسین بن ابراهیم الفارقی‏
عن احمد بن ثابت الخطیب‏
عن القاسم بن جعفر الهاشمی‏
عن ابی علی اللؤلؤی‏
عن ابی داوود السجستانی بصحیحه.

حیلولة
و عن المندانی‏
عن القاضی ابی طالبی الکنانی‏
عن ابی طاهر الباقلانی‏
عن عبدالغفار
عن ابی علی الصحّاف‏
عن ابی علی الاسدی‏
عن احمد بن محمد النسائی‏
عن محمد بن الحسن الشیبانی‏
عن مالک بن انس الاصبحی بموطّاه، بتشدید الطّاء[5] و یُعدّ من الصحاح.

حیلولة
و عن العلامة
عن ابن طاووس‏
عن ابن زهرة
عن ابی زکریّا یحیی بن بطریق الحلّی(ره)
عن مسر(؟)
عن الشریف الخطیب ابی یعلی حیدرة الهاشمی‏
عن الحمیدی - بالتصغیر - بالجمع بین الصحیحین‏

حیلولة
و عن ابن بطریق‏
عن عبدالله بن منصور الباقلانی‏
عن الحسن بن زربی و العبدری، منسوب الی عبدالدار

حیلولة
و بالاسناد المتقدم و غیره عن احمد بن حنبل رئیس المذهب‏
عن شیخه وکیع بن جراح، و هو المراد بقول الشاعر:
شکوت الی و کیع سوء حفظی‏
فأرشدنی إلی ترک المعاصی‏
و علّله بأنّ العلم نور
ونور الله لایؤتاه عاصی‏
عن شیخه سفیان‏
عن شیخه منصور
عن شیخه ابراهیم‏
عن شیخه علقمه‏
عن شیخه ابن مسعود، مسفوراتهم و روایاتهم عن النبی صلی اللّه علیه و آله و سلّم.

حیلولة
و بالأسانید عن الشهید الثانی‏
عن شیخه شمس الدین بن طولون الدمشقی الحنفی، قرائة علیهما و اجازة، صحیح البخاری و مسلم.

حیلولة
و بالأسانید عن الشهید الاوّل‏
عن الشیخ جمال الدین احمد الکوفی‏
عن الشیخ محمد المصری‏
عن الشیخ زین الدین علی المربعی‏
عن الشیخ عزّالدین حسین بن قتادة المدنی‏
عن الشیخ مکین الدین یوسف بن عبدالرزاق الانصاری‏
عن ناظم الشاطبیة، منظومته فی القرائة و التجوید، الموسومة بحرزالأمانی، و اشتریتها بمکة المعظمة.

حیلولة
و بالأساتید عن العلامة الحلّی‏
عن الشیخ مهذّب الدین بن الحسین بن بُردة
عن محمد بن الحسین بن علی بن عبدالصمد التمیمی النیسابوری عن ابیه‏
عن ابی منصور بن القاسم التیلکی(؟)
عن ابی نصر اسماعیل بن حماد الجوهری بکتاب صحاح اللغة.

حیلولة
وبالاسانید عن الصدوق ابن بابویه‏
عن خلیل بن احمد الامامی بکتاب العین، لابتدائه بحرف العین. و جمیع کتبه و روایاته عن المعصومین علیهم السلام و اللغویّین.

حیلولة
و بالأسانید عن شیخنا البهائی(ره)
عن محمد بن عبداللطیف‏
عن ابیه‏
عن محمد بن ابی الخیر المصری‏
عن الحافظ ابی الفضل محمد بن محمد الهاشمی المکّی‏
عن محمد بن یعقوب الفیروز آبادی بجمیع کتبه و مصنّفاته، من القاموس و تنویر الاقتباس من تفسیر ابن عباس - و هذا ایضاً عندی، و فیه تغییرات، فلا تغفل - و غیرهما. و کان مولده فی شهر ربیع سنة التاسعة و العشرین بعد السبعمائة. و مات بزبید، لیلة العشرین من شهر شوّال سنة السابعة عشرة بعد الثمانمأة.

حیلولة
و بالأسانید عن الشیخ یوسف صاحب الحدائق (ره) بأسانیده المودعة فی إجازته الموسومة بلؤلؤتی البحرین، کثیراً من کتب العامّة. فلتؤخذ منه أو من عمدة ابن بطریق الحلّی أو منتخب المناقب لابن شهر آشوب، اختصره ابن جو... (ابن جبر -؟) و امّا اصل المناقب، فکان کتاباً کبیراً عظیماً جدّاً مشتملاً علی تاریخ الحجّة المنتظر عجّل الله فرجه ایضاً، کما یُعلم من نقول العلماء عنه. و أفاده فی عبقات الانوار للسیّد الأجل المتبحّر حامد حسین الهندی ابن السید محمدقلی النیشابوری الهندی.
و أوری کتبهما بالإجازة عن شیخنا النوری قدّس سرّه عن الولد و عنه عن والده السیّد السند. و هی عدّة کتب، منها جمیع مجلّدات عبقات الانوار، عندی منها ستّة مجلّدات، و تشیید المطاعن، و طعن الرماح، و تقلیب المکائد، و استقصاء الافحام، و برق خاطف، و الصوارم الالهیة، و نزهة المؤمنین، کلّها ردّ علی العامّة، أکثرها فی ردّ التحفة الاثنی عشریة، لنصر الله الکابلی الهروی. و کتبنا فی ردّه الصمصام المهدوی. و أمّا الضربة الحیدریة فی ردّ رسالة الشوکة العمریة، فهو لتلمیذ السیدین المتقدّمین، السید محمد.
و من طرقی: أخبرنی المولی المحقّق المدقّق محمد الشرابیانی المجاور بالغری قرائة و إجازة.
عن الحبر العلّام و المحقّق القمقام الآقا السید حسین التّرک.
عن السید ابراهیم القزوینی صاحب الضوابط و النتایج و شرح الشرایع، مختصر غیر تامّ، عندی منه نسخة.
عن المولی شریف المازندرانی.
عن السید محمد المجاهد
عن ابیه السید علی الطباطبایی‏
عن خاله الوحید البهبهانی‏
و من طرقی: المولی علی اصغر بن محمد حسن القاینی المتقدم،
عن السید حسن الاصفهانی المدرّس‏
عن الحاج محمد ابراهیم الکرباسی‏
عن مشایخه، منهم: الشیخ العارف احمد الاحسائی، و یقال فی الصحیح: اللحسائی ایضاً: بالفتح فی أوّلهما
عن صاحب الریاض. و هو مع سائر مشایخ مذکورون فی باب الخبر الواحد من اشارات الاصول، و هو عندی، نادر الوجود لعدم طبعه. فذکر فیهم المحقق القمی و الشیخ جعفر النجفی و الشیخ عبدالعلی بن محمد البحرینی.

حیلولة
و عن المولی علی اصغر
عن الآمیرزا هاشم بن السید زین العابدین الخونساری‏
عن ابیه العلّامة العمّالة
عن ابیه السید ابی القاسم الموسوی‏
عن ابیه المحقّق السید حسین‏
عن مولینا محمد الصادق بن المولی محمد التنکابنی الشهیر بسراب‏
عن ابیه‏
عن المحقّق السمیّ السبزواری‏
عن السید حسین الکرکی العاملی‏
عن الشیخ البهائی‏

فصل‏
و بأسانیدنا عن الشیخ ابی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان المفید البغدادی التّلعکبری (بفتح التاء المثناة من فوق و تشدید اللّام، و عکبر کقنفذ اسم رجل)، و ابی عبدالله الحسین بن ابی عبداللّه الغضائری، و احمد بن عبدون، جمیعاً
عن احمد بن محمد بن سلیمان ابی غالب الزراری‏
عن مؤدّبه علی بن الحسین السعد آبادی ابی الحسن القمی‏
عن احمد بن محمد بن خالد البرقی بکتب المحاسن. قیل: و هی مائة کتاب. و هو کذلک مسطورة فی فهرست الشیخ و رجال المیرزا محمد. و عدّدها النجاشی أقلّ من المائة بقلیل. ثم قال: هذا الفهرست الذی ذکره محمد بن جعفر بن بُطّة - بضمّ الباء - من کتب المحاسن. و ذکر بعض أصحابنا أنّ له کتب اُخر. انتهی. توفّی البرقی هذا فی سنة اربع و سبعین و مائتین، و قیل سنة ثمانین و مأتین. و عندی من المحاسن جملة من کتبها.

حیلولة
والشیخ الطوسی عن شیخه المفید و جمع آخر
عن ابی المفضّل الشیبانی‏
عن محمد بن جعفر بن بطّة
عن البرقی بکتبه و روایاته‏
و عن الشیخ الطوسی قدس سره.
عن عدّة من شیوخه‏
عن احمد بن محمد بن عیّاش بکتاب مقتضب الاثر فی عدد الائمة الاثنی عشر، و کتاب ما نزل من القرآن فی صاحب الزمان، و کتاب الاُغسال، و غیرها من کتبه و روایاته. و سمع منه النجاشی. ذکره الشیخ فی رجاله، فی باب من لم یرو عنه علیهم السّلام. مات فی سنة احدی و اربعمائة.

حیلولة
و بالأسانید عن الشهید
عن محمد بن جعفر المشهدی‏
عن الشیخ الجلیل ورّام بن ابی فراس‏
عن الإمام سدید الدین محمود الحمصی‏
عن السیّد الأجلّ ابی الصمصام ذی الفقار بن معبد الحسینی. و ذکر المتبحّرون أنّهم لم یقفوا علی شیخ إجازة الحمصی و أنّ شیخ قرائته فی الفقه الإمام موفّق الدین الحسین بن الفتح. ولکنّی وجدته ابا الصمصام فی اجازة التقی المجلسی و... .

حیلولة
و بالأسانید عن السید ابی الصمصام ذی الفقار بن معبد الحسینی(ره)
عن ابی العباس النجاشی‏
عن علیّی بن احمد القمی (ابن ابی جیّد)
عن محمد بن الحسن بن الولید
عن محمد بن ابی القاسم ماجیلویه‏
عن محمد بن علی الصیرفی‏
عن حماد بن عیسی و عثمان بن عیسی‏
عن ابراهیم بن عمر الیمانی‏
عن سلیم بن قیس یکنی ابا صادق بکتابه.

حیلولة
و عن الشیخ بهذا السند و فی سند آخر: حماد و عثمان - عن ابان بن ابی عیاش.
عن سلیم. و یظهر من الکافی و الخصال أنّ لهذا الکتاب أسانید کثیرة. یؤیّدها أن النجاشی قال فی اول کتابه: و ذکرت لکل رجل طریقاً واحداً، حتی لایکثر الطرق، فیخرج عن العرض.

حیلولة
و عن المجلسی الأوّل‏
عن المولی عبدالله بن الحسین التستری‏
عن الشیخ نعمةالله بن احمد بن خاتون العاملی‏
عن ابیه‏
عن ابیه
عن الشیخ جمال الدین احمد بن الحاج علی العینانی‏
عن الشیخ زین الدین بن جعفر
عن السیّد حسن بن نجم المدنی‏
عن شیخنا الشهید محمد بن مکّی‏

حیلولة
و عن المجلسی الثانی‏
عن المولی محسن محمد بن مرتضی الکاشانی، الشهیر بالفیض‏
عن صدر الحکماء المولی صدرا الشیرازی‏
عن ثالث المعلّمین الأمیر محمد باقر بن الداماد
عن خاله الشیخ عبدالعالی‏
عن والده المحقّق الثانی علی بن عبدالعالی الکرکیّ‏
و عن الکرکی:
عن شیخه علی بن هلال الجزائری‏
عن احمد بن محمد بن فهد الحلّی‏
عن الشیخ احمد بن متوّج البحرینی‏
عن فخرالمحققین محمد بن الحسن العلّامة.

حیلولة
و عن العلامة المجلسیّ السمیّ‏
عن المولی محمد صالح المازندرانی‏
عن الشیخ البهائی‏

حیلولة
و عن الکلینی‏
عن علی بن ابراهیم، تفسیره و روایاته‏

حیلولة
و عن شیخ الطائفة
عن احمد بن الحسین بن عبداللّه الغضائری، صاحب کتابی الرجال. و الغضائر عمّال الظروف الملوّن. و ذکر الشهید الثانی فی أجازته أنّ کتابی الرجال لوالده الحسین. و الأظهر خلافه.

حیلولة
و بأسانیدنا الی ابی العباس احمد بن علی بن احمد بن العباس النجاشی رحمة الله علیه.
عن محمد بن جعفر، و هو العلوی الحسنی المعروف بابن قیراط، یکنّی ابالحسن. و روی عنه التلعکبری، و سمع منه سنة ثمان و عشرین و ثلاثمائة. و له منه إجازة.

حیلولة
و عن الشیخ الطوسی‏
عن التلعکبری و غیره من شیوخه کتب احمد بن محمد بن عقدة ابی العباس‏

حیلولة
و عنه‏
عن عمر بن عبدالعزیز الکشی صاحب الرجال‏
عن محمد بن مسعود العیاشی صاحب التفسیر

حیلولة
و عن الشیخ المفید أیضاً
عن ابی المفضل محمد بن عبدالمطلب الشیبانی‏
عن العیاشی.

حیلولة
و عن السید ابی الصمصام ذی الفقار
عن احمد النجاشی صاحب الرجال‏

حیلولة
و عن الشیخ الحرّ صاحب الوسائل‏
عن الشیخ محمد بن صاحب المعالم‏
عن ابیه‏
عن المقدّس المحقّق الاردبیلی.

فصل‏
و من طرقی: السیّد الأجلّ الأعظم و الرکن الرکین المعظم، الحبر الملیّ و الفقیه العلیّ، المنزّه عن کل مکروه جلیّ و خفیّ، المولی الجلیل النبیل، السید اسماعیل ابن العلامة الفهّامة السید صدرالدین ابن السید صالح العاملی قدس سره.
عن ابیه‏
عن جماعة من شیوخه، منهم: المولی مهدی الهرندی‏
عن الأمیر محمد حسین الخاتون آبادی و الشیخ حسین الماحوزی‏
و منهم: الشیخ محمد مهدی بن الشیخ بهاءالدین الفتونی العاملی النجفی عن المولی ابن الحسن الشریف صاحب مشکوة الانوار فی التفسیر و غیره.
عن السید نعمة الله الجزائری.
و شیخه العلامة المجلسی(ره) بأسانیده المودّعة فی أربعینه و الخامس والعشرین من البحار.
و من طرقی: الشیخ المحقق المتبحّر فقیه اهل البیت، فحل الفحول فی الفقه و الرجال و درایة الحدیث و الاصول، الآمیرزا حسین بن المیرزا خلیل الطهرانی ساکن الغرّی، قرأنا علیه برهة من الزمان‏
عن أخیه الأجلّ الأزهد الأعبد الحاج مولی علی، الرجالی الفقیه.

حیلولة
و عن شیخنا النوری قدّس سرّه‏
عن الحاج مولی علی و السید مهدی القزوینی الحلّی و الشیخ عبدالحسین الطهرانی شیخ العراقین، جمیعاً
عن صاحب الجواهر
عن السید جواد العاملی صاحب مفتاح الکرامة
عن الآقا البهبهانی‏


حیلولة
و بالأسانید عن السید هاشم التوبلی البحرینی‏
عن الشیخ فخرالدین بن طریح النجفی‏
عن الشیخ جعفر بن حابر
عن الامیر شرف‏الدین‏
عن الآمیرزا محمد الاسترآبادی، صاحب الکتب الثلاثة فی الرجال‏
عن الشیخ ابراهیم بن علی بن عبدالعالی المیسی‏
عن الشیخ علی ابیه‏
عن الشیخ المحقّق الکرکی‏
عن محمد بن خاتون‏
عن احمد بن حاج علی العینانی‏
عن الشیخ جعفر بن حسام‏
عن السید حسن بن ایوب المعروف بابن یوسف نجم‏الدین‏
عن فخرالمحققین ابن العلامة الحلّی‏
عن الشیخ علی بن یوسف الحلّی اخی العلاّمة
عن نجم الملة والدین جعفر بن سعید صاحب الشرایع‏

حیلولة
و عن السید العلامة المحقق المتبحّر الفقیه الرجالی الاصولی الماهر، السید حسن الصدر ابن السید العلامة الهادی الکاظمی، المتقدم، سلّمه الله تعالی، له کتب کثیرة ذکرناها فی الفوائد الکاظمیة
عن شیخنا فی القرائة، المرحوم المبرور، حجة الاسلام و سند الاعلام، الآمیرزا محمد الحسن الشیرازی السرمن رآئی، المدفون بالغریّ قدّس سرّه، عن شیخه المحقّق المرتضی الانصاری و الشیخ راضی النجفی و الشیخ جواد النجفی و جمع آخر من شیوخه، بأسانیدهم المتّصلة الی الائمة المعصومین [صلوات الله علیهم اجمعین‏].
و لنختم الوجیزة بروایة شریفة، کما هو دأب سلفنا الصالحین رحمة الله علیهم اجمعین. و هو ما رواه النجاشی فی اوّل رجاله، بسنده عن ابی رافع، قال:
دخلت علی رسول الله صلی الله علیه و آله، و هو نائم أو یوحی الیه، و إذاً حیّة فی جانب البیت. فکرهت ان اقتلها فأوقضه [ظ: فأوقظه‏] فاضطجعت بینه و بین الحیة، حتی اذا کان منها سوء یکون الیّ.
فاستیقظ و هو یتلو هذه الآیة: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون». ثم قال: الحمد لله الذی اکمل لعلیّ منیته، و هنیئاً لعلی بتفضیل الله ایّاه. ثم التفت فرآنی إلی جانبه. فقال: ما اضجعک هاهنا، یا ابا رافع؟
فأخبرته خبر الحیّة. فقال: قم إلیها فاقتلها. فقتلتها. ثم أخذ رسول الله بیدی، فقال: یا ابا رافع! کیف أنت و قوماً یقاتلون علیاً؟ هو علی الحقِّ و هم علی الباطل، یکون فی حق الله جهادهم. فمن لم یستطع جهادهم، فبقلبه. فمن لم یستطع، فلیس وراء ذلک شی‏ء.
فقلت: اُدعُ لی إن أدرکتهم أن یعیننی الله و یقوینی علی قتالهم.
فقال: اللهم إن أدرکهم فقوّه و أعنه.
ثم خرج الی الناس، فقال: یا ایها الناس! من أحبّ أن ینظر إلی أمینی علی نفسی و أهلی، فهذا ابورافع، امینی علی نفسی.
قال عون بن عبدالله بن ابی رافع: فلمّا بویع علی علیه السّلام، و خالفه معاویة بالشام، و صار طلحة و زبیر الی البصرة، قال ابورافع: هذا قول رسول الله صلی اللّه علیه و آله: «سیقاتل علیاً قوم یکون حقاً فی اللّه جهادهم».
فباع ارضه بخیبر و داره، ثم خرج مع علی [صلوات الله علیه‏] و هو شیخ کبیر، له خمس و ثمانون سنة. و قال: الحمد لله، لقد أصبحت لا احد بمنزلتی، لقد بایعت البیعتین: بیعة العقبة و بیعة الرضوان، و صلّیت القبلتین، و هاجرت الهجر الثلاث. قلت: و ما الهجر الثلاث؟ قال: هاجرت مع جعفر بن ابی طالب(ره) الی الحبشة، و هاجرت مع رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله الی المدینة، و هذه الهجرة مع علی بن ابی طالب علیه السلام الی الکوفة.
فلم یزل مع علی علیه السلام حتی استشهد علی علیه السلام. فرجع ابورافع الی المدینة مع الحسن علیه السلام، ولا دار له بها ولا أرض. فقسم له الحسن صلوات الله علیه دار علی علیه السلام بنصفین، و أعطاه سنح ارض اقطعه ایّاها. فباعها عبیدالله بن ابی رافع من معاویة بمائة ألف و سبعین ألفاً.
أقول: و لأبی رافع کتاب السنن و الأحکام و القضایا.
و لعلی بن ابی رافع - و کان من خیار الشیعة و له حفظ کثیر - کتاب آخر فی فنون الفقه.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
یجزه العبد الحقیر الفقیر فی شهر ذی القعدة الحرام، سنة إحدی و أربعین و ثلاثمائة بعد الألف 1341، حامداً مصلّیاً مسلّماً داعیاً للمؤمنین.

منبع:
عطارد دانش (جشن نامه عزیزالله عطاردی). به کوشش و ویرایش عبدالحسین طالعی. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1390. ص.163-202.
[1] مواردی که با نقطه چین مشخص شده، قابل خواند نبود
[2] شاخن قریه من قری القائن و بها ... علی تل ... (منه)
[3] «ح» فی اصطلاحهم رمز التحویل الی سند آخر الی المنتهی الیه. و قیل: رمز الی الحیلوله. ولذا قد یصرح بها. و کلاهما وضعه بعضهم. و قرئت بالخاء المعجمه {=خ} یعنی سند آخر ...
[4] در حاشیه صفحه 19 نسخه اصل، در اینجا مطلبی آمده که بخشی از آن که خوانا است چنین است: ... محمدبن جعفر المشهدی عن ورام بن ابی فراس جد ... ابن طاووس لامه ... فقیه عن الامام سدیدالدین محمود الحمصی عن السید الاجل ابی الصمصام ذی الفقار بن معبد الحسینی و ... المتبحرون انهم اتفقوا علی شیخ اجازه الحمصی ان شیخ قرائته فی الفقه، الشیخ الامام موفق الدین الحسین بن الفتح، ولکنه وجد کذلک فی اجازه التقی المجلسی، فکن من الشاکرین.
[5] در نسخه اصل: التاء