‏رضا شاه، شطرنج استعمار

‏رضا شاه، شطرنج استعمار

مهم ترین رخداد در عرصه بین الملل وقوع انقلاب اکتبر 1917 روسیه بود. انقلاب روسیه و روی کار آمدن بلشویک ها در این کشور برای استعمار انگلستان اهمیت فوق العاده ای داشت آنان از مدت ها پیش با رقیب قدرتمند خود دست و پنجه نرم می کردند و میدان این نبرد ایران بود. ایران به عنوان دروازة هند، مستعمرة زرخیز انگلستان و نیز با دارا بودن منابع ذیقیمت زیر زمینی جایگاهی حیاتی در سیاست خارجی انگلستان ایفا می نمود. در این برهه انگلستان، تحت فشار افکار عمومی جامعه خود و نیز به دلیل مشکلات مالی، مجبور بود نیرو های نظامی خود را از ایران بیرون کشیده و هر چه سریعتر خاک ایران را تخلیه نماید. اما با توجه به حضور دولتی انقلابی در روسیه این امر برای سیاست استعماری انگلستان نوعی خود کشی سیاسی محسوب می شد. ‏
در چنین وضعیتی لرد کرزن، سیاستمدار کهنه کار انگلیسی طرحی تهیه کرد که بر اساس آن نظامی مستشاری در ایران ایجاد شده و ایران به مستعمرة انگلستان تبدیل می شد. بر اساس این طرح سیستم نظامی و مالی ایران تحت اختیار مستشاران انگلیسی قرار می گرفت و از این طریق انگلستان موفق می شد با هزینه دولت ایران منافع استعماری خود را حفظ نماید. طرح کرزن که در قالب قرار داد معروف به 1919 ارائه شده بود با واکنش های شدید داخلی و خارجی روبه‌رو شده با تمام تلاشی که از سوی کارگزاران دستگاه دیپلماسی انگلستان برای اجرای آن صورت گرفت موفق نبوده و عملا با عدم امضای قرارداد مذکور از سوی احمد شاه و نیز عدم تصویب آن توسط مجلس شورای ملی با شکست مواجه شد. ‏
استعمار پیر با شکست قرارداد و عدم امضا و تصویب آن نه تنها از پای ننشست بلکه به طراحی برنامه ای پرداخت که به مراتب بیشتر و بهتر از قرارداد برآورندة نیات استعماری بریتانیا بود. این بار انگلیسی ها طرح کودتا و روی کار آوردن دیکتاتوری نظامی و مطیع را در دستور کار خود قرار دادند.
لازم به ذکر است انگلیسی‏ها که خود پس از ناامیدی از تصویب و اجرای قرارداد 1919 درصدد برآورده ساختن برنامه‏هایشان از طریق کودتا بودند، به شدت از احتمال وقوع کودتا یا انقلابی در ایران به دست ایرانیان نگران بودند. اگر در ایران کودتا یا انقلابی رخ می‏داد هر چند ممکن بود منبع اصلی نیروی انقلاب یا کودتا از عناصر تجدد طلب داخلی باشد، اما آنچه مسلم بود، اینکه دولت انقلابی شوروی در این میان نقش مؤثری به عهده می‏گرفت. این شرایط درست زمانی به وجود آمده بود.
اشاره شد که دولت انگلستان به دلیل هزینه‏های سنگین مالی و فشار افکار عمومی قادر به حفظ نیروهای نظامی خود در ایران نبود. این وضعیت به شدت موجب نگرانی انگلیسی‏ها بود. سفیر انگلستان در تهران، در گزارش ارسالی خود به کرزن، وزیر امور خارجة بریتانیا، متذکر می‏شود که اوضاع بی‏ثبات ایران پس از تخلیة قوای انگلیس می‎‏تواند منجر به یک انقلاب جمهوریخواهانه در ایران شود. 1
بنابراین انگلیسی‏ها‏ با شرایطی ویژه روبه‌رو بودند؛ آنان از سویی مجبور بودند نیروهایشان را از ایران خارج سازند و از سوی دیگر به شدت از پیشروی روس‏ها در ایران احساس نگرانی می‏کردند. ضمن اینکه افکار عمومی و شرایط داخلی نیز به نوعی مستعد وقوع یک انقلاب بود.
برای خروج نیروهای انگلیسی از ایران ژنرال ادموند آیرونساید از طرف دولت انگلستان مأموریت یافت تا با کمترین خطرات به این برنامه جامة عمل بپوشاند. آیرونساید در ابتدا خواستار خروج بی‏دردسر نیروهای انگلیسی و بازگشت وضعیت به زمان پیش از قرارداد بود. 2 اما اوضاع نامطلوب ایران و ناتوانی حکومت مرکزی در ادارة امور کشور وی را بیش از پیش نگران می‏ساخت، مسئله‏ای که گزارش‏های مقامات سیاسی ـ نظامی بریتانیا در تهران آن را تائید می‏کرد3 بازدید آیرونساید از نیروهای قزاق و ملاقات وی با سردار همایون، فرمانده قزاق‏ها او را به این نتیجه رساند که می‏بایست به دنبال "مرد مقتدری" برای فرماندهی نیروهای نظامی باشد.
آیرونساید در بازدیدهایش از نیروهای نظامی ایران، با فردی به نام رضاخان آشنا شد و در اولین دیدار وی را چنین توصیف کرد: "شانه‏های پهن، سر و وضعی بسیار موقر و قامتی بلند، بیش از 80/1 متر داشت. بینی عقابی و چشمان درخشانش قیافه‏ای پر شور و نشاط به او می‏داد. "4
آیرونساید پس از دیدارها و بازدیدهایش گزارش کاملی تهیه کرد. وی در این گزارش به این نتیجه رسید بود که باید حکومت ایران به فردی مقتدر واگذار شود. آیرونساید در قسمتی از این گزارش که پس از دیدار او با احمدشاه تهیه شده بود، می‏نویسد: "... تکلیف ایران با چنین فرمانروایی چیست؟ تعجب نیست که مملکت این همه به گِل فرو رفته است. ایران به مرد مقتدری نیاز دارد که از این ورطه بیرونش کشد. "5 لذا آیرونساید علاوه بر فکر خروج مطئمن و بی دردسر نیروهای انگلیسی از ایران به این موضوع می‏اندیشید که رهبری نیرومند در ایران به کار گمارده شود. وی معتقد بود رضاخان این شایستگی را دارد. آیرون بر این باور بود فقط دیکتاتور نظامی در ایران به آنها فرصت خواهد داد تا این کشور را بدون دغدغه ترک کنند. 6 ژنرال انگلیسی بهترین راه را برای استقرار دیکتاتوری نظامی کودتا معرفی کرد. 7
نظرات آیرونساید در واقع منعکس کننده مواضع وزارت جنگ بریتانیا بود. اما در سوی دیگر وزارت امور خارجه این کشور که وظیفه اصلی تعیین سیاست انگلستان در قبال ایران را داشت مدتی قبل از آیرونساید در تدارک انجام همان ایده‏ای بود که نمایندة وزارت جنگ انگلیس پس از مشاهده اوضاع ایران به آن نایل شده بود. ‏
‏ به هر حال مقدمات کودتا را می‏بایست در دوره نخست‏وزیری مشیرالدوله جستجو کرد. مشیرالدوله که پس از احمد وثوق زمام امور کشور را به دست گرفته بود، تصویب قرارداد 1919 را به تشکیل مجلس موکول کرد. آن گونه که ذکر شد تصویب قرارداد از سوی مجلس شورای ملی عملی نگردید.
بنابراین از این زمان انگلیسی‏ها دست به کار انجام مقدمات کودتا شدند. اولین مانع در برابر سیاست انگلیس در این زمان شخص مشیرالدوله بود. مشیرالدوله توانسته بود با موفقیت جنبش شیخ محمد خیابانی در تبریز را سرکوب و کنترل آذربایجان را به دست گیرد. 8 همچنین با اعزام نماینده‏ای به گیلان با جنگلی‏ها وارد مذاکره شده بود. 9 در زمینه روابط خارجی نیز با اجرای سیاست موازنة منفی و اعزام نماینده‏ای به مسکو موفقیت قابل ملاحظه‏ای به دست آورده بود. 10
انگلیسی‏ها در اولین قدم در راه کودتا می‏بایست دولت مشیرالدوله را ساقط می‏کردند. برای انجام این منظور به عنوان اولین اقدام مساعدة 350 هزار تومانی را که برای پرداخت حقوق قزاق‏ها از مدت‏ها پیش می‏پرداختند، قطع کردند. 11 با این اقدام مشیرالدوله که از مدت‏ها پیش تحت فشار انگلیسی‏ها قرار گرفته بود استعفا داد و سپهدار رشتی جای او را گرفت. قدم بعدی انگلیسی‏ها اخراج افسران روسی و استاروسلسلکی، فرمانده روسی نیروی قزاق بود. این اقدام علی‏رغم بی‏میلی احمدشاه انجام گرفت. استاروسلسکی و دیگران افسران قزاق بدون اینکه فرصت دفاع از خود بیابند به اتهام اختلاس و ارتباط با دولت شووری برکنار شده و از مرز کرمانشاه از ایران خارج شدند. 12 پس از اخراج استاروسلسکی، به ترتیب سرهنگ اسمایس انگلیسی، سردار همایون و رضاخان میرپنج فرماندهی نیروهای قزاق را به عهده گرفتند. 13
همان گونه که ذکر شد انگلیسی‏ها مقدمات و مطالعات لازم را برای انجام کودتا انجام داده بودند. آنها به دنبال دو رهبر بودند. یکی از آنها می‏بایست مسئولیت و رهبری نظامی را بر عهده بگیرد و دیگری رهبر سیاسی کودتا بود. در خصوص رهبر نظامی گزینه‏های متعددی از سوی انگلیسی‏ها مورد مطالعه قرار گرفت. از جمله افرادی که با آنها در مورد هدایت نظامی کودتا گفتگو شد می‏توان عبارت بودن از: سپهسالار تنکابنی، 14 ماژور فضل‏الله خان، غلامرضا خان میرپنج، محمدصادق‏خان سردار مخصوص، امیر موثق و عبدالله‏خان امیرطهماسبی. 15 از میان افراد مذکور برخی از قبول مسئولیت خودداری نمودند و بعضی هم از سوی انگلیسی‏ها مناسب تشخیص داده نشدند. به هر حال رضاخان میرپنج به عنوان فرمانده نظامی کودتا انتخاب شد. درخصوص انتخاب رضاخان برای فرماندهی نظامی کودتا اردشیر ریپورتر، عامل و جاسوس انگلیس در ایران نقش مهمی داشت وی که از مدت‏ها قبل از کودتا رضاخان را می‏شناخت او را به آیرونساید معرفی نمود. 16 آیرونساید نیز وی را به به نورمن، معرفی می‏کند17
اردشیر جی ریپورتر در مورد آشنایی با رضاخان و معرفی وی به آیرونساید می نویسد: ‏
‏"... در اکتبر سال 1917 بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد...
ملاقات های بعدی من با رضاخان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یکسال بیشتر در قزوین و تهران صورت می گرفت... به زبانی ساده تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی اجتماعی ایران را برایش تشریح می کردم... اغلب تا دیرگاهان به صحبت من گوش می داد... من به تفضیل برایش شرح دادم که طبقه علماء و آخوندها و ملاها چگونه در گذشته نه چندان دور، آماده وطن فروشی بودند... به دستور وزارت جنگ (وینستون چرچیل) در لندن و نایب السلطنه هند، همکاری نزدیک ژنرال آیرونساید و من آغاز گردید.... سرانجام او [رضاخان] را به آیرونساید معرفی کردم... "18 در مورد رهبر سیاسی کودتا، سید ضیاء الدین طباطبایی بهترین گزینه بود. سید ضیاء ویژگی‏هایی داشت که وی را از هر حیث برای انجام کودتا ممتاز می‏ساخت؛ انگلوفیل مشهوری که سرسپردگی‏اش به انگلیسی‏ها شهرة آفاق بود. 19 فردی که در روزنامة معروف خود، رعد، در زمان جنگ جهانی اول به نفع انگلیسی‏ها و متفقین مقاله می‏نوشت، مدافع سرسخت قرارداد 1919 بود و در دفاع از آن با همکاری کلنل هیک انگلیسی، کمیتة آهن را تشکیل داد. 20 سید ضیاء خاستگاه اشرافی نداشت و به خوبی می‏توانست نقش یک رهبر انقلابی را ایفا کند. ضمن اینکه چیره‏دستی‏اش در روزنامه‏نگاری به وی امکان نوشتن و صدور بیانیه‏های انقلابی و عوافریبانه را می‏داد. بدین ترتیب رهبران نظامی و سیاسی کودتا در قزوین یکدیگر را ملاقات کرده و آمادة انجام نقشه می‏شوند. البته انگلیسی‏ها تمهیدات و مقدمات دیگر را نیز فراهم کرده بودند.
آنها توانسته بودند موافقت احمدشاه را جلب نمایند. 21 همچنین برای سهولت کار، چندی قبل از کودتا، به اتباع کشورهای اروپایی و آمریکا هشدار می‏دهند که تهران را ترک کنند. آنان حتی تسهیلات ترک ایران را برای اتباع خارجی فراهم کرده بودند. 22 امیل لوسوئور، دیپلمات فرانسوی که در جریان کودتا در ایران بوده در این باره می‏نویسد: "انگلیسی‏ها با اقدام به تشویق خارجیان به ترک تهران در ماه‏های دی و بهمن [1299]، آشکار هدفی دیگر منهای حفظ جان انسان‏ها و منافع مادی داشتند. آنها می‏خواستند که میدان در برابرشان خالی و تمامی صاحب‏منصبان اروپایی را از صحنه دور کنند تا در هنگام وقوع حوادثی که در حال تدارک آنها بودند از اقدام به کنترلی که ممکن بود اسباب زحمت بشود جلوگیری کنند. "23
با تمهید مقدمات لازم، سرانجام در بامداد سوم اسفند 1299 عده‏ای از نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان وارد تهران شده و بدون اینکه با مانعی جدی روبه‌رو شوند در عرض چندین ساعت تهران را فتح کردند.
کودتای سوم اسفند 1299 در حقیقت نسخة دوم قرارداد 1919 محسوب می‏شد.
انگلیسی‏ها آنچه را که به‏واسطة قرارداد درصدد کسب آن بودند از طریق کودتا به دست آوردند. توضیح فزون‏تر اینکه؛ آنان خواستار ایجاد نظامی مستشاری در ایران بودند تا حافظ منافع انگلستان در ایران و خاورمیانه باشد. اکنون موفق به ایجاد دولتی دست نشانده شده بودند. این واقعیت در تلگراف نورمن به لندن که پس از توفیق کودتا مخابره شده به وضوح بیان شده است: "... سیدضیاء دربارة سیاستی که پس از تشکیل کابینه‏اش اتخاذ کرده، اطلاعات محرمانة زیر را در اختیار من قرار داده است:.... طبق اطمینانی که سیدضیاء به من داد، قدم‏های لازم بی‏درنگ برداشته خواهد شد تا عده‏ای از افسران و مستشاران انگلیسی در وزارتخانه‏های جنگ و دارایی مشغول کار گردند.... سیدضیاء مطمئن بود که اگر ما نصایح و پیشنهادهای او را به کار ببندیم چنین سیاستی در مرحلة آخر به نفع کامل بریتانیا تمام خواهد شد و اغلب آن مزایایی را که دولت ما تحت قرارداد 1919 به دست آورده بود بعد از الغا قرارداد هم کماکان در پشت پرده خواهد کرد. "24

پی نوشت ها:
1‏. تلگراف نورمن به کرزن، 3 فوریة 1921، سند شماره 670، اسناد وزارت امور خارجه انگلستان. ‏
2‏. خاطرات منتشر نشدة آیرونساید، به نقل از سیروس غنی، ایران، برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‏ها، ترجمه حسن کامشاد، انتشارات نیلوفر، تهران، 1377، ص 168. ‏
3‏. ن. ک به: گزارش وابستة نظامی بریتانیا در تهران آیرونساید، مورخة 6 ژانویة 1931. ‏
4‏. ادموند آیرونساید، خاطرات سری آیرونساید، انتشارات موسسة پژوهش و مطالعات فرهنگی با همکاری موسسة خدمات فرهنگی رسا، تهران 1373، ص 360. ‏
5‏. خاطرات منتشر نشدة آیرونساید، غنی، همان، ص 171. ‏
6‏. آیرونساید، همان، ص 360. ‏
7‏. پیشین، ص 371. ‏
8‏. در این باره ن. ک. به: مهدیقلی هدایت (مخبرالسطنه)، خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، تهران، 1344، صص 318 ـ 314، و نیز کسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1371، صص 894 ـ 889. ‏
9‏. محمدعلی منشور گرگانی، رقابت شوروی و انگلیس در ایران، به کوشش احمد رفیعی مهرآبادی، انتشارات عطایی، تهران، 1368، ص 121. ‏
10‏. امیل لوسوئور، زمینه‏چینی انگلیس برای کودتای 1299، ترجمة ولی‏الله شادان، انتشارات البرز، تهران، 1373، صص 134 ـ 133. ‏
11‏. لوسوئور، همان، ص 51‏
12‏. لوسوئور، همان، صص 49 ـ 47 و مکی، تاریخ بیست سالة ایران، همان، ج 1، صص 90 ـ 85. ‏
13‏. آیرونساید، همان، صص 48 ـ 46. ‏
14‏. مستوفی، همان، ج 3، صص 204 ـ 202. ‏
15‏. دولت‏آبادی، همان، ج 4، ص223. ‏
16‏. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهش‏های سیاسی، تهران، 1370، ج 2، ص 151. ‏
7‏. آیرونساید، همان، ص 372. ‏
18‏. پیشین، صص 151 ـ 134. ‏
19‏. ن. ک به: عباس هاشم‏زادة محمدیه، "اسنادی نویافته از زندگانی سیدضیاءالدین طباطبایی یزدی"، گنیجینة اسناد (نشریة سازمان اسناد ملی ایران)، سال دوم، دفتر سوم و چهارم، پائیز و زمستان 1371، صص 150 ـ 130 و دولت آبادی، همان، ج 4، صص 115 ـ 114 و 219.
‏20‏. لوسوئور، همان، 35 و دولت آبادی، همان، ج 4، صص 176 ـ 167. ‏
21‏. بهار، همان، ج 1، صص 64 ـ 63 و دولت آبادی، همان، ج 4، صص 228 ـ 227. ‏
22‏. لوسوئور، همان، ص 134. ‏
23‏. پیشین، ص 135. ‏
24‏. تلگراف نورمن به کرزن، مورخ 25 فوریة 1921، مجموعه اسناد سیاسی بریتانیا، سند شمارة 683، نقل از: جواد شیخ‏الاسلامی، سیمای احمدشاه قاجار، همان، ج 2، ص 328. ‏