ایجاد نمايندگي دولت شاهنشاهي ایران در تل‌آويو

مناسبات دو طرف عملاً از زمان استقلال [تأسيس] اسرائيل آغاز گرديد و در ماه مارس 1949 دولت ايران، عباس صيقل را به عنوان متصدي دعاوي مالي اتباع ايران در فلسطين اعزام داشت. آقاي صيقل مأموريت داشت كه با دولت اسرائيل درباره اموال بهايي‌ها كه در ايام جنگ  خانه‌هاي خود را ترك كرده بودند، وارد مذاكره شود.
به روايت اسناد و گزارش‌هاي ارسالي از فلسطين اشغالي، عباس صيقل به مقامات بلندپايه وزارت امور خارجه اسرائيل وعده داده بود كه در صورت حل مسائل مربوط به بهاييهاي ايراني مقيم فلسطين (عكا و حيفا) دولت شاهنشاهي نيز رژيم صهيونيستي را به رسميت خواهد شناخت و نسبت به تبادل نماينده سياسي موافقت و اقدام خواهد كرد.  اين موضوع را اسرائيلي‌ها چندين بار به نماينده اعزامي بعدي دولت ايران يادآوري و حتي به صورت شكوه طرح كرده بودند.
چندي بعد از اعزام عباس صيقل، بر اساس موافقت هيأت دولت وقت و نيز گفت‌وگو و هماهنگي به عمل آمده ميان آقاي نصرالله انتظام نماينده ايران در سازمان ملل و موشه شارت نماينده اسرائيل در آن سازمان، رژيم پهلوي آقاي رضا صفي‌نيا را به عنوان مأمور مخصوص يا نماينده ويژه در 30 دي 1328 به فلسطين اشغالي اعزام كرد.  به اين ترتيب نماينده دوم دولت ايران، حدود بيست ماه پس از تأسيس دولت نامشروع اسرائيل، وارد سرزمينهاي اشغالي شد.
در منابع اسرائيلي در اين باره چنين تصريح شده است:
وقتي حكومت اسرائيل، تهران را براي شناسايي رسمي تحت فشار قرار داد، نمايندگي رسمي ايران تبديل به نماينده مخصوص  شد.
اعزام نماينده به كشوري كه هنوز به رسميت شناخته نشده است، كاري عجيب و شايد بي‌سابقه در تاريخ روابط ديپلماتيك بود. دولت ايران از سويي براي رعايت افكار عمومي و مصالحي نظير آن نمي‌توانست رسماً وجود اسرائيل را به رسميت بشناسد و از سويي نيز با توجه به سرسپردگي‌هاي مقامات دولتي و رعب و وحشتي كه از نفوذ يهود و صهيونيسم داشتند، نمي‌خواست از قافلة همراهي و همكاري با صهيونيسم بين‌الملل عقب بماند. لذا سياست يك بام و دو هوا پيش گرفت. از يك سو از اعلام شناسايي رسمي اسرائيل خودداري مي‌كرد و از سويي به آن كشور نماينده مي‌فرستاد. اين نكته ظريف از ديد رهبران و مديران وزارت خارجه اسرائيل مخفي نماند؛ و مقامات آن دولت كه به اعلام شناسايي اسرائيل از سوي ايران نياز داشتند، ايران را تحت فشار گذاشتند تا حداقل مأمور خود را در اسرائيل به شكل رسمي به وزارت خارجة اسرائيل معرفي كند. آنها به صراحت خطاب به رضا صفي‌نيا اعلام كردند كه چنانچه «دولت شاهنشاهي نخواهد مأموري نزد دولت اسرائيل معرفي كند، مقامات اسرائيلي هم اصراري ندارند. آنها علاوه بر اين رفتار اهانت‌آميز نسبت به طرف ايراني، به رضا صفي‌نيا پروانه و مجوز اقامت موقت سه‌ماهه دادند و حتي تصريح و تأكيد كردند كه براي حل مشكل اقامت خود در فلسطين اشغالي، بايد از وزير امور خارجه ايران نامه مكتوب و رسمي ارائه كند كه او را به عنوان مأمور مخصوص دولت شاهنشاهي معرفي كرده باشد. اين در حالي بود كه پيش از اين هماهنگي‌هاي لازم صورت گرفته بود و آقاي انتظام نماينده ايران در سازمان ملل متحد با نماينده رژيم صهيونيستي در سازمان ملل در اين زمينه، يعني اعزام رضا صفي‌نيا، گفت‌وگو و توافق به عمل آورده بود. به هر روي، گزارش محرمانه ارسالي از سوي نماينده و مأمور مخصوص و اعزامي دستگاه سلطنت‌طلب خطاب به وزارت امور خارجه در اين باره قابل تأمل، تأسف‌برانگيز و خواندني است:
در تعقيب تلگراف‌هايي كه راجع به اظهارات مقامات اسرائيلي و موضوع گذرنامه خود و آقاي وكيلي مخابره نموده، احتراماً به عرض مي‌رساند، چون از بيروت تاريخ ورود خود را اطلاع داده بودم، هنگام ورود به مرز فلسطين، مأمورين نظامي اسرائيل بر اثر دستوري كه به آنها رسيده بود، پس از ملاحظه گذرنامه‌ها، پروانه ورود موقتي به مدت سه روز داده و اظهار داشتند كه با گذرنامه به وزارت امور خارجه تسليم گردد. پس از ورود، در ضمن ملاقات‌ها معلوم شد كه اولياي دولت اسرائيل از چندي قبل انتظار شناسايي خود را از طرف دولت شاهنشاهي داشته‌اند؛ زيرا در موقعي كه ايرانيان آواره مي‌خواسته‌اند به سر خانه و زندگي‌شان برگردند ، آقايان رهنما و صيقل به آنها صريحاً گفته‌اند[:] هرگاه شما موافقت با مراجعت ايرانيان و استرداد خانه‌هايشان بكنيد، دولت شاهنشاهي به زودي شما را [به رسميت] خواهند شناخت.
حتي آقاي صيقل به آنها گفته است [:] اگر وزير امور خارجه [اسرائيل] به وزير امور خارجه ايران بنويسد و تضميناتي براي حفظ حقوق ايرانيان بدهد، دولت ايران، دولت اسرائيل را [به رسميت] خواهد شناخت.  بر روي اين حرف، وزير امور خارجه اسرائيل [به وزير امور خارجه ايران] نامه نوشته و به عباس صيقل تسليم نموده كه براي آقاي وزير امورخارجه ارسال دارد. [بنابراين] چون نه جواب آن نامه رسيده و نه تاكنون اقدامي از طرف دولت شاهنشاهي براي شناسايي دولت اسرائيل به عمل آمده، لذا حضرات دلگير و دلتنگ شده، مي‌گويند [:] ما با هيچ دولتي، حتي آمريكا و انگلستان كه با ما مساعدت‌ها كرده و دولت ما را هم [به رسميت] شناخته‌اند، چنين معامله نكرده  و تقاضاي آنها را هم دربارة مراجعت اتباعشان يا استرداد املاكشان به استناد قانوني كه وجود دارد، رد كرده‌ايم ولي درباره دولت ايران اين قانون را كه طبق آن به فراريان و مهاجرين ديگر اجازه مراجعت داده نخواهد شد و املاك آنها هم به نفع ملت ضبط خواهد شد نقض كرده و محض اثبات خلوص و صميميت خود نسبت به دولت شاهنشاهي نه تنها با مراجعت اتباعشان موافقت نموده و قرار استرداد املاكشان را داده‌ايم، حتي از خزانه دولت براي آنها وسائط نقليه تهيه و به مرز فرستاده‌ايم تا آنها را به خانه‌هايشان در شهرهاي مختلف برسانند.  و فعلاً هم اگر دولت شاهنشاهي نمي‌خواهد مأموري در نزد دولت اسرائيل معرفي كند، اصراري نداريم، ولي لازم است درباره مأموريت مخصوص شما كه آقاي انتظام [نماينده ايران در سازمان ملل] به وسيله نمايندة ما در نيويورك اطلاع داده، طبق جوابي كه به ايشان داده‌ايم نامه‌اي از طرف جناب آقاي وزير امور خارجه دولت شاهنشاهي به وزير امور خارجه اسرائيل نوشته شود  تا مأموريت شما در اسرائيل قرين موفقيت گردد.
رضا صفي‌نيا در اين گزارش با افتخار اعتراف مي‌كند كه در پاسخ به رفتار تحقيرآميز اسرائيلي خطاب به آنان گفته است:
در پاسخ اين اظهارات آن چه مقتضي بوده گفتم و مخصوصاً سياست دولت شاهنشاهي را نسبت به بني‌اسرائيل از قديمي‌ترين ايام تا امروز تشريح نموده و مساعدت‌هاي گرانبهايي را كه اخيراً درباره فراريان و مهاجرين يهود از عراق به عمل آمده خاطرنشان كردم و محظوراتي را كه موجب تأخير در اتخاذ تصميم مقتضي شده، گوشزد نموده‌ام. اين اظهارات را نه تنها به اولياي امور اين جا بلكه به اشخاص و افراد ديگر نيز از علما و نمايندگان و غيره كه از ورود اينجانب اظهار خوشوقتي نموده و به ملاقات آمده بودند، گفته‌ام؛ مخصوصاً رئيس كل مذهب يهود كه در اينجا امام عصر[؟] مي‌گويند و به اصطلاح حاخام‌باشي است، بسيار اظهار خوشوقتي از آمدن بنده به اين كشور نموده، مي‌گفت ما بر حسب وظيفه مذهبي، پادشاه ايران را دعا مي‌كنيم؛ زيرا در سايه خداشناسي و عدالت پادشاه ايران و ايرانيان بوده است كه قوم بني‌اسرائيل نجات يافته است و حالا هم مي‌دانيم كه در حفظ و حراست يهوديان فراري عراق چه خدمت بزرگي به اسرائيل  شده است.
رضا صفي‌نيا در ادامه گزارش، درباره اعتراض خود به صدور رواديد اقامت موقت سه ماهه براي او از سوي وزارت امور خارجه رژيم صهيونيستي و نيز ملاقات با بعضي مقامات صهيوني در اين خصوص افزوده است:
در هر حال اوقاتي كه گذرنامه‌ها به نمايندگي وزارت خارجه در بيت‌المقدس فرستاده شده بود، در روزنامه‌[هاي اسرائيلي] خبري منتشر شده بود دائر بر اين كه به نماينده جديدالورود ايران به مدت سه ماه پروانه توقف داده شده [است].
بنده دكتر بيران، استاندار بيت‌المقدس  را كه جوان بسيار باهوش و زبان‌دان و در عين حال نماينده وزارت امور خارجه هم در اين شهر است، ديدار نموده، موضوع را به ميان كشيده، مشاراليه خود را بي‌اطلاع جلوه داده، گفت كه گذرنامه‌ها به پايتخت  فرستاده شده، اخيراً كه گذرنامه‌ها را اعاده داده بودند، ديده شد كه آنها را ثبت نموده و ضمناً مدت رواديد را براي توقف سه ماه معين نموده‌اند. لذا با تلفن آقاي دكتر پينس رئيس اداره امور ايران مذاكره و اعتراض نمودم، مشاراليه وعده داد اقدام كند. بعد از دو روز به ملاقات بنده به بيت‌المقدس آمد، اظهار داشت كه من با اداره گذرنامه و مهاجرت مذاكره كرده‌ام، هيچ نظري در اين امر نبوده [است]. البته در رأس موعد [پس از اتمام مهلت سه ماهه] بدون اشكال اين مدت تجديد خواهد شد. گفتم اين نظر را نمي‌توانم بپذيرم. مأموريت در فلسطين به وسيله جناب آقاي انتظام به اطلاع دولت اسرائيل رسيده، گذرنامه من هم سياسي است. چگونه بر چنين گذرنامه[اي]، شما مدت تعيين نموده و در جرايد انتشار مي‌دهيد و كليه نمايندگان سياسي به وسيله تلفن و يا شفاهاً از من موضوع را استفسار و از اظهار تعجب خودداري نمي‌كنند.
طرف اسرائيلي بعد از اعتراض رضا صفي‌نيا نسبت به تعيين مدت اقامت محدود سه ماهه، علي‌رغم داشتن گذرنامه سياسي و موافقت و هماهنگي قبلي نماينده دولت شاهنشاهي در سازمان ملل متحد با نماينده رژيم صهيونيستي، باز هم با تأكيد بر مواضع پيشين وزارت امور خارجه دولت اسرائيل و اصرار به آن، چنين پاسخ داد:
[دكتر پينس رئيس اداره امور ايران در وزارت امور خارجه اسرائيل] گفت[:] وضعيت طوري است كه اين اشكالات پيش آمده است. ما حتي حاضر هستيم كه جناب آقاي وزير امور خارجه ايران نامه درباره مأموريت مخصوص شما در فلسطين به وزارت امور خارجة ما بنويسند تا اين اشكالات رفع شود. گفتم درباره مأموريت من به امر وزارت امور خارجه، جناب آقاي انتظام [نماينده ايران در سازمان ملل متحد] آن چه لازم بوده به اطلاع دولت شما رسانده است. اتخاذ هرگونه تصميم ديگر منوط به ميل و نظرية خود اولياي دولت شاهنشاهي است. گفت پس براي حذف مدت [لغو محدوديت سه ماهه اقامت] لازم است با وزير امور خارجه [اسرائيل] مذاكره كنم و نتيجه را هفته آينده اطلاع مي‌دهم. محض استحضار خاطر مبارك معروض افتاد.
رضا صفي‌نيا كه حدود سه ماه قبل از به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي دوفاكتو از سوي دولت شاهنشاهي به فلسطين اشغالي اعزام و به مقامات ذي‌ربط اسرائيلي معرفي شده بود، ناگزير از وزارت امور خارجه درخواست كرد تا همان‌گونه كه اسرائيلي‌ها دستورداده بودند طي نامه‌اي رسمي به مقامات اسرائيلي معرفي و جايگاه او نيز تعيين شود. او اگر چه عنوان نماينده و «مأمور مخصوص» را يدك مي‌كشيد، اما در عمده نامه‌ها و گزارش‌هاي ارسالي به دربار و وزارت امور خارجه با عنوان «نماينده مخصوص و وزيرمختار دولت شاهنشاهي در اسرائيل» مكاتبه و امضا مي‌كرد. به هر روي، همان‌گونه كه ذكر شد، چه قبل و چه بعد از به رسميت شناختن دولت جعلي اسرائيل از سوي دستگاه سلطنت، تكاپوي گسترده و همه‌جانبه‌اي در داخل كشور، در سطح منطقه و نيز در مجامع بين‌المللي و جهاني براي ايجاد و برقراري ارتباط رسمي و علني بين ايران و اسرائيل آغاز شده بود. صرف‌نظر از پاره‌اي گرايش‌ها در داخل كشور، از سوي اشخاص و كانون‌هاي ذي‌نفوذ يهودي و صهيوني در اروپا و آمريكا نيز براي برقراري پيوند ميان ايران و اسرائيل تلاش زيادي مي‌شد. اين سران و رهبران رژيم جديدالتأسيس صهيوني بودند كه بي‌صبرانه و حريصانه براي رسيدن به اين مقصود شتاب و دستپاچگي نشان مي‌دادند. آنها براي از بين بردن قبح رابطه كشورهاي اسلامي منطقه با اسرائيل و خروج اشغالگران صهيوني از انزواي سياسي در منطقه و جهان و به علاوه ايجاد تفرقه و تشتت در صفوف مسلمانان و كشورهاي اسلامي و نيز حضور و نفوذ در سرزمين‌هاي اسلامي و بهره‌برداري همه‌جانبه سياسي، فرهنگي، تبليغاتي، اطلاعاتي و اقتصادي از ممالك اسلامي، بيش از همه به دنبال رابطه با ايران بودند. اين تلاش‌ها سرانجام به نتيجه رسيد و ايران به صورت دوفاكتو اسرائيل را به رسميت شناخت. يك هفته پس از اعلام شناسايي اسرائيل از سوي ايران، در 6 فروردين 1329، صفي‌نيا «نماينده مخصوص دولت شاهنشاهي در اسرائيل» در محل وزارت خارجه آن كشور با موشه شارت وزير خارجه رژيم صهيونيستي ديدار و مدارك شناسايي را به وي تحويل داد.
بر اساس سند خيلي محرمانه آن دوران، رضا صفي‌نيا كه به همراه س. ديون رئيس اداره خاورميانه و نيز دكتر پينس رئيس اداره امور ايران در وزارت امور خارجه رژيم صهيونيستي به ديدار موشه شرتوك (شارت) وزير امور خارجه وقت اسرائيل رفته بود، مورد استقبال بسيار گرم مقام اسرائيلي قرار گرفت. در اين ملاقات، صفي‌نيا نامه رسمي وزارت امور خارجه مبني بر شناسايي اسرائيل به صورت دوفاكتو و نيز حكم انتصاب خود به عنوان «نماينده مخصوص دولت شاهنشاهي در اسرائيل» را به مقام اسرائيلي ارائه و او را شگفت‌زده مي‌كند. موشه شارت پس از دريافت سند يادشده مي‌گويد: «دولت اسرائيل از اقدام دولت شاهنشاهي ايران در شناختن دولت اسرائيل بي‌اندازه متشكر است». او مي‌افزايد: «تاكنون سندي مستقيماً دريافت نكرده بود[يم]، مگر رونوشت نامه‌اي كه در نيويورك نماينده دولت شاهنشاهي به نماينده ما نوشته بود.»  شارت به آن بخش از نامه وزارت امور خارجه ايران كه مي‌گفت: «اين اولين اقدام دولت شاهنشاهي عامل مهم و مؤثري در توسعه روابط ميان دو كشور خواهد بود...» استناد كرد و افزود: «اميدوارم كه اقدامات لازم ديگر طبق مفاد اين نامه متوالياً صورت گيرد.» وزير امور خارجه رژيم صهيونيستي با اشاره به بخش ديگر نامه كه به معرفي رضا صفي‌نيا اختصاص داشت، افزود:
مقصود از «نماينده مخصوص» چيست؟ در صورتي كه موقع معرفي شما در نيويورك اظهار شده بود  كه داراي سمت «وزيرمختار» هستيد.[...] منظورم اين است بدانيم كه آيا جزو كادر ديپلماتيك هستند يا نه؟
رضا صفي‌نيا در پاسخ مي‌گويد:
[... بلي] بلاترديد. من به موجب همين نامه نمايندة مخصوص دولت شاهنشاهي در نزد دولت اسرائيل هستم و از كليه امتيازات و مزاياي معموله بهره‌مند خواهم بود.
در ادامه صفي‌نيا درباره مساعدت‌هاي دولت شاهنشاهي به يهوديان و اقدام دستگاه سلطنت پهلوي براي دولت اسرائيل با وجود همه مشكلاتي كه به خوش‌خدمتي مقامات دولتي ايران را در مسير اهداف و برنامه‌هاي اسرائيلي‌ها يادآوري كرده، به طوري كه موشه شارت در پاسخ به او مي‌گويد:
بسيار خوشوقت هستم و اميدوارم با همكاري صميمانه و نزديك، روابط ميان دولتين روز به روز توسعه و تحكيم پيدا كند.
رضا صفي‌نيا با عنوان «وزيرمختار» و «مأمور فوق‌العاده دولت شاهنشاهي»، در رژيم صهيونيستي، اما در پوشش «سركنسولگري شاهنشاهي ايران در فلسطين و شرق اردن»، طي نامه‌اي در پاسخ به مطالبات وزارت امور خارجه مبني بر ارسال مرتب و به موقع گزارش‌هاي موردنظر، ضمن اشاره به موقعيت رژيم جديدالتأسيس اسرائيل در منطقه و نداشتن ارتباط با كشورهاي همجوار فلسطين و پاره‌اي موانع موجود، خطاب به اداره اطلاعات وزارت امور خارجه مي‌افزايد:
با اعلام وصول بخشنامة مورخ 3/11/1328، شماره 3755/44018، لازم مي‌داند معروض دارد [:] با اين كه خود اينجانب از كساني هستم كه معتقدم بايد اين گزارش‌ها مرتباً به اداره اطلاعات برسد و مورد استفاده كامل واقع گردد، متأسفانه در اين جا فعلاً وسيله اجراي اين امر فراهم نيست؛ زيرا پس از تعطيل سركنسولگري اين‌جا،  اعضايش را به نقاط ديگر منتقل نموده و بودجه آن نيز كه مستلزم استخدام مترجمين و ماشين‌نويس مي‌باشد تقليل يافته است. به علاوه چون اين كشور  داراي وضع خاصي است و فعلاً با همسايگان خود و با دولت شاهنشاهي ايران روابط رسمي ندارد، لذا روابط پستي و هوايي نيز وجود دارد و براي ارسال گزارش‌ها بايد نامه‌هاي خود را به كشور اردن يا لبنان برد و از آنجا ارسال داريم. بنا به مراتب فوق تصديق خواهند فرمود كه ارسال گزارش‌هاي مرتب امكان‌پذير نيست. معهذا سعي لازم به عمل خواهد آمد تا هر قدر ممكن است اطلاعات مهمه و مفيده تحصيل و گزارش آنها تقديم گردد.
رضا صفي‌نيا نماينده فوق‌العاده دولت شاهنشاهي در نامه به وزارت امور خارجه درباره ملاقات خود با فرزند هربرت سموئيل يهودي نوشته است:
چند روز قبل هونورابل [= عاليجناب] ادوين سمول پسر لرد سمول  معروف كه نخستين كميسرعالي انگليس در فلسطين در سال 1922 بود و از يهوديان معروف است، از اينجانب وقت ملاقات خواسته و ديروز نزد اينجانب آمد. معلوم شد كه سالها در خدمت دولت انگليس بوده و فعلاً از خدمت دولت انگلستان متقاعد شده ولي در اسرائيل مشغول فعاليت است؛ از جمله كميته‌اي از عده[‌اي] از رجال تشكيل داده است و اظهار داشت كه در نظر دارد نمايشگاهي براي كشاورزي و دام‌پروري و مسائل مربوط به صحرا به نام (پيروزي بر صحرا) در سال آينده افتتاح نمايند و از كليه دول مانند روسيه شوروي و انگلستان و فرانسه و غيره دعوت خواهند شد كه شركت نمايند و با كلية آنان نيز قبلاً مذاكراتي شده كه از قضيه مسبوق باشند. اين است كه شخصاً آمدم مذاكره كنم تا دولت شاهنشاهي ايران را از اين نيت از حالا مسبوق داريد. ورقه‌اي را كه مربوط به نمايشگاه و مصنوعات مربوط به آن است تسليم نمود. اينك عين آن به پيوست تقديم مي‌گردد. وزيرمختار – نماينده فوق‌العاده – رضا صفي‌نيا [امضاء]
وزارت امور خارجه در پاسخ به اين تقاضاي نماينده ايران، طي يادداشتي در حاشيه گزارش مي‌افزايد:
در صورتي كه در آتيه مراجعه شود در آن موقع نظر خودمان را اظهار خواهيم داشت. حاليه اقدامي ندارد.
ارتباطات، ديدارها و گفت و گوهاي مقامات ايراني با صهيونيست‌ها و سران و دولتمداران اسرائيلي اگر چه عمدتاً محرمانه و بخشي از اسرار دولت شاهنشاهي تلقي و پنهان نگه داشته مي‌شد، با اين حال پاره‌اي مواقع از طريق رسانه‌ها افشا مي‌شد و يا خود اسرائيلي‌ها در افشاي آن به منظور بهره‌برداري‌هاي خاص سياسي و تبليغاتي نقش داشتند. انتشار تصاوير ملاقات نصرالله انتظام نماينده وقت دولت شاهنشاهي ايران در سازمان ملل متحد با موشه شارت وزير امور خارجه دولت اسرائيل يكي از نمونه‌هاي يادشده است كه روزنامه اسرائيلي جروزالم پست آن نسبت به آن اقدام كرد. وزيرمختار دولت شاهنشاهي در فلسطين اشغالي، در مهرماه 1329، طي گزارشي به وزارت امور خارجه نوشت:
روزنامة ژروزالم پست امروز عكسي انتشار داده كه آقاي موشه شارت وزير امور خارجه اسرائيل به جناب آقاي انتظام به مناسبت انتخاب ايشان به رياست مجمع عمومي سازمان ملل تبريك مي‌گويد.  اينك عين قطعة روزنامه به پيوست ارسال مي‌شود. در صورتي كه مقتضي و صلاح بدانند دستور فرمايند به يكي از روزنامه‌ها و مجلات داده شود تا از طرف خود انتشار دهد.
سفر يكي از مقامات و مأموران اعزامي آژانس جهاني يهود به تهران و بازديد او از ايران و ملاقات احتمالي و پنهاني با مسئولان ايراني را مي‌توان از اين زاويه مورد بررسي و ارزيابي قرار داد.
بر اساس گزارش نماينده فوق‌العاده ايران در اسرائيل، آقاي اسحق زيوآو يكي از مأموران و مقامات آژانس يهود در بيت‌المقدس، پس از مسافرت زمستان سال 1329 به تهران بخشي از گزارش اين ديدار را در دسامبر 1950 روزنامه اسرائيلي معاريو به چاپ رساند. او در بخشي از گزارش خود، ضمن تمجيد از شاه و دستگاه سلطنت پهلوي افزود:
ملت اسرائيل مقروض شكر و قدرداني اين كشور است كه براي آزادي خود مي‌جنگد و ميان دو محور واقع است. ايران نخستين كشور اسلامي است كه سخاوت قلب خود را درباره يهوديان رنج‌ديدة عراق اظهار نمود. روابط ما با دولت ايران پايه‌اي خواهد بود كه جاي خود را در خاورميانه تعيين كنيم، به آن كشور كمك نماييم و از كمك‌هاي آن استفاده بنمائيم.