پدرخوانده فراماسونرهاي ايران
چهره طاغوت
جعفر شريفامامي از سال 57 كه به آمريكا گريخت تا آخر عمرش (1378) هر بار كه تقويمها روز 17 شهريور را نشان ميدادند، به ياد واقعهاي ميافتاد كه باعث شد بساط دولت آشتي ملياش برچيده شود؛ واقعهاي كه در ميدان ژاله (شهدا) رقم خورد و پايههاي نظام سلطنتي را بيش از پيش به لرزه انداخت.
شريفامامي فرزند حاج محمدحسين معروف به نظامالاسلام بود؛ پدري روحاني كه او در سال 1357 روي اين موضوع زياد مانور داد تا شايد مردم او را به عنوان يك روحانيزاده بپذيرند، اما اين اتفاق نيفتاد. او تحصيلات ابتدايياش را در مدرسه شريف به پايان رساند و بعد راهي مدرسه آلمانيها شد تا در اين مدرسه ديپلم فني بگيرد.
ديپلمش را كه گرفت به همراه 30 نفر ديگر براي ادامه تحصيل در رشته راهآهن راهي آلمان شد تا در كشور ژرمنها ادامه تحصيل دهد. پس از پايان تحصيلاتش به ايران بازگشت و در راهآهن مشغول به كار شد، اما بعد از مدتي دوباره به سوئد رفت تا اين بار در كشور سوئد تحصيلاتش را ادامه دهد.
سال 1318 سال بازگشت او از سوئد بود. شريفامامي به محض بازگشت از سوئد سر كار سابقش بازگشت و ترقي كرد. شريفامامي كه هم در مدرسه آلمانيها درس خوانده بود و هم در آلمان ادامه تحصيل داده بود، روابط خوبي با آلمانيها داشت. در جريان جنگ جهاني دوم او جزو كساني بود كه رابطه حسنهاي با آلمانيها پيدا كرد و همين رابطه در شهريور 1320 باعث دستگيري او شد. نيروهاي متفقين او را به جرم همكاري با آلمانيها دستگير كردند، اما خيلي زود آزاد شد، تا مدارج ترقي را پس از تبعيد رضاشاه و در دوران آغاز سلطنت محمدرضاي جوان طي كند.
او ابتدا مديركل بنگاه مستقل آبياري شد و بعد از تشكيل كابينه سپهبد رزمآرا مقام بالايي در وزارت راه به دست آورد.ترور رزمآرا دولت او را ساقط كرد و باعث شد حسين علاء به مقام نخستوزيري برسد. در اين زمان شريفامامي به عضويت شورايعالي سازمان برنامه انتخاب شد. در دولت مصدق هم او همين سمت را داشت تا زماني كه زاهدي با كمك سيا دولت مصدق را ساقط كرد. فضلالله زاهدي كه به نخستوزيري رسيد، شريفامامي را به عنوان مديرعامل سازمان برنامه منصوب كرد. او براي دوره دوم مجلس سنا نيز از تهران كانديدا شد و در يك انتخابات فرمايشي به عنوان يكي از سناتورهاي تهران به مجلس سنا راه پيدا كرد.
راه رسيدن به قدرت براي شريفامامي هموار شده بود و او ميكوشيد در اين راه تا آنجايي كه ميتواند پيش برود.
به همين خاطر با روي كار آمدن كابينه منوچهر اقبال وزارت صنايع و معادن نصيب او شد تا بتواند طعم شيرين نشستن بر مسند يك وزارتخانه را بچشد.
سال 1339 هم براي شريفامامي سال خوبي بود. او در اين سال مامور تشكيل كابينه شد و به كاخ نخستوزيري قدم گذاشت. شريفامامي نخستوزير شد، اما دوران خوش نخستوزيرياش ديري نپاييد.
او در سال 1341 و پس از اعتصاب معلمان به خاطر پايين بودن حقوقشان توسط مجلس استيضاح شد و از سمت نخستوزيري استعفا كرد. در همين اعتصاب كه منجر به استعفاي شريفامامي شد، يكي از فرهنگيان به نام خانعلي به دست پليس كشته شد. سال 1341 پرونده دوره اول نخستوزيري او بسته شد، اما در همين سال اين فراماسونر كاركشته مقام ديگري را از محمدرضاشاه گرفت؛ «قائم مقام بنياد پهلوي.» او كه رهبر لژ فراماسونري ايران بود، آنقدر قدرت داشت كه بار ديگر به عنوان يكي از سناتورهاي تهراني راهي مجلس سنا شود. او همزمان رياست مجلس شوراي ملي را هم عهدهدار بود.15 سال رياست بر سنا باعث شده بود كه او گاهي قدرتش بيشتر از نخستوزيران وقت باشد و در تعيين مقامات مهم مملكتي اعمال نفوذ كند.
شريفامامي پدرخوانده فراماسونرهاي ايراني بود و خيلي از رجال ايران آن زمان از لژ فراماسونري او بيرون آمدند.سال 1357 اما سال خوبي براي او و ساير هممسلكهايش نبود. شريفامامي در اوايل شهريورماه اين سال مجددا به مقام نخستوزيري رسيد، او اين سمت را پس از سقوط دولت جمشيد آموزگار به دست آورد كه از رياست حزب رستاخيز به كاخ نخستوزيري رسيده بود.شاه، شريفامامي را مامور تشكيل كابينه كرد تا شايد بتواند با دسيسههاي اين مرد تاج و تختش را حفظ كند.شريفامامي با شعار تشكيل دولت آشتي ملي روي كار آمد و كوشيد با ايجاد فضاي سياسي باز، در مطبوعات و راديو و تلويزيون چهره خوبي از خودش و دولتش ترسيم كند.
او به موازات اين كار حزب رستاخير را هم تعطيل كرد و تقويم شاهنشاهي را به تقويم شمسي بدل ساخت.
او ميكوشيد تا مسير انقلاب اسلامي را عوض كند و به جاي گوش دادن به حرفهاي مردم كه از اساس با رژيم شاهنشاهي مشكل داشتند، برخي از مظاهر فساد را اصلاح كند.
با اين حال تلاشهاي او بينتيجه ماند و پس از اعلام حكومت نظامي و تمكين نكردن مردم، واقعه جمعه سياه در17 شهريور سال 1357 رقم خورد.
دولت شريفامامي 2 ماه بعد يعني در اواسط آبانماه با استعفاي او از سمت نخستوزيري سقوط كرد. شريفامامي در بهمنماه به آمريكا گريخت و تا زمان مرگش (1378) در اين كشور زندگي كرد.