سه واقعه (محمد رضاپهلوی)

سه واقعه (محمد رضاپهلوی)

در رویای من، علی دردست راست خود شمشیر دودم معروفش ذوالفقار را داشت و در دست چپش جامی محتوی یک مایع که بمن داد تا بنوشم و من چنین کردم. فردای آن شب تب من فرونشست و حالم رو به بهبود رفت.اندکی بعد، در تابستان هنگامی که به زیارت مرقد امامزاده داود می رفتیم، از اسب بزیر افتادم و بیهوش شدم. همراهان تصور کردند مرده ام. ولی حتا خراشی بر نداشتم. در حال سقوط از اسب بود که شمایل حضرت عباس ابن علی را مشاهده کردم که دستم را گرفته حفاظتم میکند.
 
به این دو واقعه، اتفاق دیگری را باید افزود. چندی بعد در کاخ تابستانی تصویر امام دوازدهم، امام غایب را دیدم. این قبیل رویاها و اندیشه های اسرارآمیز طبیعتن برای کسانی که از اعتقادات مذهبی عمیقی برخوردار نباشند، قابل تصور و فهم نیست.
 
اقلن در چهار مورد تفضیلات خاص الهی شامل حال من شد و ایمان عمیق مذهبی مرا یاری داد. نجات من خود رااز یک سانحه هوایی و از سو قصدی که در پانزدهم بهمن 1327 نسبت به من شد، فقط مرهون رحمت خداوندی میدانم و بس: در اوایل بعد از ظهر آنروز برای شرکت در مراسم جشن سالروز دانشگاه تهران بانجا رفتم.
 
 
 
 
هنگام ورود به دانشگاه اباس نظامی بتن داشتم و فرار بود دانشنامه و جوائز دانشجویان ممتاز را به آنان اهدا کنم. از میان انبوه عکاسان و خبرنگارانی که برای گرفتن عکس و تهیه خبر هجوم آورده بودند، از فاصله سه متری، شخصی که بعدن معلوم شد ناصر فخرآرایی نام دارد، چند گلوله به سوی من شلیک کرد که چهار تای آن به من اصابت کرد و خراشهایی در منطقه گردن و صورت وارد آورد.
من که یک آن ضارب را از نظر دور نداشته بودم، به سرعت چند بار تغییر محل دادم بنحوی که گلوله پنجم به شانه چگم اصابت کرد. بعد از شلیک گلوله پنجم ضارب دیگر نتوانست از هفت تیر خود استفاده کند و به ضرب گلوله از پای در آمد. شاید هم گروهی مایل نبودند که وی سخن بگوید و اسراری را که میدانست فاش کند.
 
تحقیقات بعدی نشان داد که فخرآرایی با اعضای گروهای محافظه کار افراطی باصطلاح مذهبی دوستی داشته و رفیقه وی نیز دختر باغبان سفارت انگلیس بوده است. همچنین در بازرسی محل سکونتش اوراق زیادی متعلق به حزب توده کشف شد. شکست معجزه آسای این سوقصد و نجات من، مرا در ایمان باینکه از تفضلات و عنایات خاص خداوندی برخوردار هستم، استوارتر کرد.
 
علاوه بر اعتقادات شخصی، در مقام رئیس مملکت من همواره به ضرورت حفظ و صیانت دیانت و حیثیت و اعتبار آن کوشا بوده ام. تمدنی که بر پایه خداشناسی و عدم رعایت اصول اخلاقی و معنوی استوار باشد، فاقد اصالت و رسالت است. انقلاب سفید ما نیز کاملن بر اساس تعلیم عالیه اسلامی مبتنی بود که مورد احترام هر خانواده ایرانی است.

-------------------------------------------------------
بر گرفته شده از پاسخ به تاریخ 1979، محمد رضا پهلوی، قسمت دوم، ورود به قرن بیستم