روابط ایران و اسرائیل در دوره سلطنت محمدرضا پهلوى‏

روابط ایران و اسرائیل در دوره سلطنت محمدرضا پهلوى‏

پایان جنگ جهانى اوّل تحولات مهمّى در دنیا بر جاى گذاشت. یکى از مهمترین این تحولات فروپاشى امپراتورى مسلمان عثمانى و تقسیم آن به کشورهاى کوچک شامل‏ ترکیه، سوریه، لبنان، فلسطین، عراق، اردن و عربستان سعودى بود. کشورهاى فاتح جنگ که با طرح و نقشه قبلى باعث اضمحلال بزرگترین دولت اسلامى وقت شدند، به این بسنده نکردند و توطئه خود را به شکل دیگرى ادامه دادند. جامعه ملل که پس از پایان جنگ جهانى اوّل تشکیل شده بود، سرپرستى و قیمومیت این دولتهاى کوچک مسلمان را به فاتحان جنگ سپرد که از جمله آنها قیمومیت کشور فلسطین توسط دولت استعمارگر انگلستان بود.
دولت انگلستان که در طول مدت قیمومیت خود بر فلسطین، توطئه شوم تشکیل یک دولت صهیونیستى مرکب از یهودیان سراسر دنیا را خاک فلسطین طراحى کرده بود، پس از پایان جنگ جهانى دوّم، نیت پلید خود را آشکار کرد و مسأله فلسطین و تشکیل دولت یهود رابه سازمان ملل ارجاع داده مجمع عمومى سازمان ملل نیز کمیسیونى به منظور یافتن راه حلى درباره فلسطین تشکیل داد. نتیجه کار کمیسیون، تقسیم فلسطین به دو کشور عرب ویهود بود که در سال ۱۳۲۶ ه. ش/ ۱۹۴۷ م مورد تصویب آن مجمع قرار گرفت. صهیونیستها که از قبل خود را براى تشکیل یک دولت یهودى آماده کرده بودند، از تصویب چنین گزارشى در مجمع عمومى استفاده کردند و نخستین دولت اسرائیل را ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ ه. ش/ چهارده مه ۱۹۴۸ م بطور رسمى تأسیس کردند.
در سال ۱۳۲۸ ه. ش دولت ایران در زمان نخست وزیرى «محمد ساعد مراغه دارى» رژیم اشغالگر قدس را به صورت «دو فاکتو» به رسمیت شناخت و اولین کنسولگرى خود را دربیت المقدس تشکیل داد. پس ازبرقرارى روابط دولت ایران با اسرائیل، کشورهاى عرب مسلمان به این عمل ایران اعتراض کردند و روابط آنها با ایران‏ به تیرگى گرایید. روابط ایران و رژیم غاصب صهیونیست چون هیچ گاه مورد رضایت و قبول مردم مسلمان ایران نبود، نمى توانست استمرار داشته باشد؛ از این رو در زمان نخست وزیرى دکتر مصدق با فشار مردم و روحانیون، بویژه آیت الله کاشانى رو به رو شد و لغو گردید.
روابط ایران و اسرایل در دهه ۱۳۳۰ ه. ش‏
پس از کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ه. ش و سرکوبى نیروهاى مذهبى و ملّى و برقرارى حکومت اختناق، رژیم شاه مصمم شد که بتدریج روابطش را با رژیم اشغالگر قدس دوباره برقرار نماید. لیکن حساسیت رهبران دینى و مردم مسلمان ایران نسبت به رژیم صهیونیستى باعث شد که حکومت پهلوى جانب احتیاط را رعایت کرده، از طریق راههاى غیر سیاسى با آن رژیم تماس بگیرد.
یک سال پس از کودتا، نخستین همکارى حکومت محمدرضا پهلوى با اشغالگران اوّلین قبله مسلمانان از طریق قرارداد فروش نفت ایران به آن کشور آغاز شد. امّا هنوز هم مسأله به صورت غیر رسمى بود. در سال ۱۳۳۵ ه. ش/ ۱۹۵۶ م، هنگامى که «عبدالناصر» کانال سوئز را ملّى کرد، کشورهاى انگلستان، فرانسه و اسرائیل به آن کشور حمله کرده، باعث مسدود شدن این کانال استراتژیک شدند. انسداد کانال سوئز که باعث وقفه در صدور نفت ایران شده بود، منجر به همکارى بیشر رژیم شاه و اسرائیل در مسأله نفت شد و اوّلین قرارداد فروش نفت ایران به اسرائیل در سال ۱۳۳۶ ه. ش بطور رسمى با آن کشور امضاء شد. انتقال سریع یهودیان از سراسر دنیا به اسرائیل سبب افزایش مصرف نفت آن کشور شد، به همین دلیل «داوید بن گوریون» نخست وزیر رژیم غاصب آن کشور وزیر دارایى خود به نام «لوى اشکول» را بطور مخفیانه به تهران فرستاد. وى ضمن دیدار با شاه موفق شد که مقامهاى ایرانى را راضى کند که صدور نفت را به دو برابر برسانند.
در اکتبر ۱۹۵۶ م/ ۱۳۳۵ ه. ش هنگامى که جمال عبدالناصر به طور موقت کانال سوئز را بست، کشورهاى اسرائیل، انگلستان و فرانسه به مصر حمله کرده، باعث شکست آن کشور وتصرف بخشهایى از خاک مصر شدند. این شکست موجب همکارى و روابط نزدیک کشورهاى عربى، به ویژه مصر و سوریه با اتحاد شوروى گشت.
کشورهاى غربى، به خصوص آمریکا که در این زمان به عنوان رهبر بلوک غرب با شوروى سابق در حال جنگ سرد به سر مى‏بردند، نمى توانستند نفوذ رقیب خود را در منطقه حساس خاورمیانه نادیده بگیرند. به همین دلیل و با توصیه آن کشور، چهار کشور غیر عرب منطقه یعنى اسرائیل، ترکیه، ایران و اتیوپى، همکارى استراتژى مخفى خود را با نام «میثاق حاشیه‏اى» آغاز کردند.
روابط استراتژیک اطلاعاتى و امنیتى شاه با اسرائیل، پس از اعلام دکترین آیزنهاور آغاز شد، زیرا هدف از اعلام این دکترین جلوگیرى از نفوذ شوروى در این منطقه وهمکارى بیشتر کشورهاى حامى غرب در «میثاق حاشیه‏اى» بود. «سپهبد تیمور بختیار» که در این زمان رئیس ساواک ایران بود، چندین نوبت بطور مخفى به اسرائیل سفر کرد و خواستار گسترش بیشتر همکاریهاى اطلاعاتى و امنیتى شد که مورد قبول مقامهاى اسرائیلى قرار گرفت.
روابط ایران و اسرائیل تا این زمان فقط محدود به همکاریهاى نفتى، اطلاعاتى وامنیتى بود، اما در سال ۱۳۳۷ ه. ش هنگامى که وحدت مصر و سوریه و تشکیل «جمهورى عربى متحده» اعلام شد، «بن گوریون» نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس طى نامه اى به شاه خواستار گسترش بیشتر روابط دو کشور شد. این درخواست مورد موافقت شاه قرار گرفت و از آن تاریخ به بعد روابط دوکشور علاوه بر همکاریهاى قبلى از جهت سیاسى نیز روز به روزگسترش یافت وبا موافقت دولت ایران، نخستین نماینده‏ سیاسى آن کشور به نام «مایر عُزرى» وارد ایران شد. یک سال بعد، با موافقت شاه دفتر سیاسى ایران در سفارت سوئیس در «تل آویو» گشایش یافت.
در اواخر دهه ۱۳۳۰ ه. ش به علت روابط نزدیک «مایر عُزرى» سفیر اسرائیل غاصب در ایران با مقامهاى بلند پایه نظامى و سیاسى، بویژه دکتر «اقبال» نخست وزیر ایران و وزیر خارجه‏اش «عباس آرام» و سپس «شریف امامى» و حتّى «دکتر امینى»، روابط شاه با رژیم نامشروع اسرائیل بطور چشمگیرى افزایش یافت.در این زمان شاه در یک مصاحبه با سردبیر روزنامه کیهان بطور تلویحى اسرائیل را به رسمیت شناخت.
سرآغاز دوره جدید روابط رژیم شاه با دولت اسرائیل، سفر ژنرال «عزروایزمن» رئیس ستاد ارتش آن کشور به ایران و ملاقات با شاه در سال 1345 ه. ش، و نیز ملاقات «لوى اشکول» نخست‏وزیر اسرائیل با «امیر عباس هویدا» همتاى ایرانى خود در فرودگاه تهران بود.
در اوایل دهه ۱۳۴۰ ه. ش و در دوران نخست وزیرى «اسدالله عَلَم»، امام خمینى (ره) مبارزات خود را به بهانه تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى با رژیم وابسته پهلوى آغاز کرد. معظم له که با درایت و تیزبینى، شاه را عامل آمریکا و اسرائیل مى‏دانست، در عصر عاشوراى سال ۱۳۴۲ ه. ش سخنرانى مهمّى ایراد کرد ونسبت به نفوذ رژیم غاصب اسرائیل در همه امور کشور هشدار داد و فاجعه مدرسه فیضیه را کار عُمال اسرائیل دانست، هر چند این سخنرانى به زندانى شدن امام راحل (ره) منجر شد، لیکن حرکت امام (ره) علیه رژیم شاه و اسرائیل و به دنبال آن، قیام پانزده خرداد همان سال، باعث شد که مدتى در روابط سیاسى شاه و رژیم اشغالگر قدس خلل ایجاد شود ودوباره به صورت مخفى درآید.
سرآغاز دوره جدید روابط رژیم شاه با دولت اسرائیل، سفر ژنرال «عزروایزمن» رئیس ستاد ارتش آن کشور به ایران و ملاقات با شاه در سال ۱۳۴۵ ه. ش، و نیز ملاقات «لوى اشکول» نخست‏وزیر اسرائیل با «امیر عباس هویدا» همتاى ایرانى خود در فرودگاه تهران بود.
در طول سالهاى ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ ه. ش چندین ملاقات دیگر بین مقامهاى بلندپایه سیاسى و نظامى دو کشور بطور مخفى انجام شد که در پى هر کدام از آنها روابط دو رژیم روز به روز گسترش یافت. علت عمده توسعه وتحکیم روابط دو رژیم، همکارى و گسترش روابط دو کشور مصر و سوریه در این سالها بود که از سوى شوروى حمایت اقتصادى و تسلیحاتى شده و به صورت جدّى رژیمهاى ایران و اسرائیل که طرفدار سیاستهاى امریکا در منطقه بودند، مورد تهدید قرار مى‏دادند.
در سال ۱۳۴۶ ه. ش/ ۱۹۶۷ م، هنگامى که کشورهاى مصر و سوریه با پشتیبانى عراق و اردن خود را براى یک نبرد با رژیم صهیونیستى آماده مى‏کردند، اسرائیل ناگهان پیشدستى کرده، نیروهاى چهارکشور فوق را در شش روز مورد حمله قرارداد و بلندیهاى جولان، صحراى سینا و بیت المقدس که به ترتیب جزء خاک سوریه، مصر و اردن بودند، به اشغال خود درآورد. شکست سنگین کشورهاى عرب و اشغال قسمتهایى‏ از خاک آن کشورها توسط دولت اسرائیل باعث خشنودى شاه شد، امّا چون او از واکنش کشورهاى اسلامى و مردم مسلمان ایران وحشت داشت، ابتدا ازدولت اسرائیل خواست که مناطق اشغال شده را تخلیه کند و حتّى طرحهاى مشترک با آن کشور را به حال تعلیق درآورد، ولى پس از سفرش به آمریکا، تغییر موضع داده، از کشورهاى عرب درخواست نمود که موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسند.
موضع جدید شاه درباره مخاصمه اعراب و اسرائیل از یک سو و تهدید مسدود شدن کانال سوئز از سوى مصر که همیشه بطور بالقوه وجود داشت، از سوى دیگر، باعث همکارى بیشتر رژیم اسرائیل با دولت ایران در زمینه نفت شد. مذاکرات دو کشور در مورد تشکیل یک شرکت نفتى مشترک، سرانجام منجر به امضاى قراردادى در سال ۱۳۴۸ ه. ش و تشکیل شرکتى به نام «شرکت نفت ماوراء آسیا» شد که علاوه بر تأمین دائم نفت مصرفى اسرائیل، نفت صادراتى ایران را از خاک آن کشور به اروپا انتقال مى‏داد. روابط دو کشور در اواخر این دهه از این هم فراتر رفت و شاه در مصاحبه با یک خبرنگار انگلیسى موجودیت رژیم اسرائیل را به رسمیت شناخت.
به رغم گسترش روزافزون و همه جانبه روابط رژیم دست نشانده پهلوى با رژیم غاصب اسرائیل، مردم مسلمان ایران به رهبرى امام خمینى (ره) همواره در طول تاریخ مبارزات سیاسى با رژیم آمریکایى شاه، نفرت و انزجار شدید خود را نسبت به رژیم اشغالگر قدس ابراز داشته و در کنار مردم مسلمان فلسطین با آن رژیم نیز مبارزه کرده‏اند.
در سال ۱۳۴۶ ه. ش پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، امام خمینى (ره) اعلامیه مهمى را به پشتیبانى از مبارزات مردم مسلمان فلسطین صادر کرد که در همان زمان از رادیو عراق پخش شد. معظم له در این اعلامیه هر گونه رابطه با اسرائیل و فروش نفت به رژیم غاصب صهیونیستى را محکوم و مخالف اسلام اعلام کرد.در سال ۱۳۴۷ ه. ش نیز امام (ره) در پاسخ به یک استفتا اجازه داد بخشى از وجوه‏ شرعى از طریق سازمان آزادیبخش فلسطین علیه رژیم اشغالگر قدس مصرف شود. به دنبال هر کدام از این موضع گیریهاى رهبر فقیدانقلاب اسلامى، مردم و علماى ایران به کمک مردم مسلمان فلسطین شتافته، وجوهى را در اختیار آنان نهادند.
یکى دیگر از جلوه‏هاى بارز مخالفت مردم ایران با رژم غاصب اسرائیل در اواخر این دَهه، تظاهرات ضد اسرائیلى در بازیهاى آسیایى تهران بود که مردم در ورزشگاه یکصدهزار نفرى بطورجالبى از خود بروز دادند که شاه از شدت احساسات ضد اسرائیلى مبهوت شد.
روابط رژیم شاه با اسرائیل در دوران ژاندارمى ایران‏
در آغاز دهه ۱۳۵۰ ه. ش چند تحوّل مهم منطقه اى و بین المللى رخ داد که تا حدودى باعث کاهش نقش محورى روابط سیاسى ایران و اسرائیل شد. مهمترین این تحوّلات خروج نیروهاى انگلستان از شرق کانال سوئز و منطقه خلیج فارس بود. مشکل جایگزینى نیروهاى انگلیسى و حفظ امنیت کشورهاى کوچک خلیج فارس و منابع مهمّ انرژى آن از طریق «سیاست دو ستونى» و «نقش ژاندارمى» ایران حل شد. براى این که ایران بهتر بتواند نقش خود را ایفا کند، لازم بود که روابط نزدیکترى با کشورهاى عرب منطقه، بویژه عربستان سعودى که ستون دوم این سیاست را تشکیل مى‏داد، داشته باشد. تحول مهمّ دیگر این زمان درگذشت «عبدالناصر» و روى کار آمدن «انور سادات» و برقرارى روابط مجدّد ایران و مصر بود که در زمان ناصر قطع شده بود. هر دو مسأله از یک سو باعث نزدیکى بیشتر ایران با کشورهاى مسلمان عرب منطقه بود با اسرائیل روابط خوبى نداشت و از سوى دیگر با گسترش روابط آمریکا با کشورهاى مخالف اسرائیل بود، که مى توانست از هر دو جهت روابط ایران و آمریکا با اسرائیل را تحت شعاع خود قرار دهد، امّا هر چه زمان گذشت بهتر مشخص شد که مثلث ایران، عربستان و مصر نه تنها مخالفتى با اسرائیل ندارد، بلکه مصر کم کم از شوروى فاصله گرفته به‏ دامن آمریکا سقوط کرد. در نتیجه؛ آمریکا و ایران دو دشمن دیرینه یعنى مصر- اسرائیل را تحت فشار قرار دادند تا با یکدیگر صلح نمایند.
جنگ سال ۱۳۵۲ ه. ش/ ۱۹۷۳ م، اعراب و اسرائیل و شکست نیروهاى اسرائیلى از نظامیان مصرى باعث شد که مردم مسلمان ایران تظاهرات و راهپیماییهایى را با رهبرى روحانیون و به پشتیبانى از برادران مسلمان عرب خود ترتیب داده با شور و هیجان فراوان از سربازان مسلمان حمایت کنند. رژیم شاه با این حرکت مردم مسلمان ایران در موضع انفعالى قرار گرفته، جرأت حمایت از رژیم اسرائیل را در خود ندید. به همین دلیل سیاست موازنه در مورد مصر واسرائیل را در پیش گرفت و حتّى در ظاهر خود را پشتیبان و طرفدار مسلمان، بویژه مصر نشان داد.
هر چه زمان مى‏گذشت و روابط شاه با انور سادات روز به روز بهتر مى‏شد، به همان اندازه‏روابط ایران‏و اسرائیل کاهش مى‏یافت. مسافرت شاه به مصر در سال ۱۳۵۳ ه. ش و مسافرت سال بعد انورسادات به ایران باعث نزدیکى بیشتر دو کشور ایران و مصر شد.
به همین دلیل شاه به مقامهاى اسرائیلى جهت صلح و تخلیه مناطق اشغالى مصر از این جهت فشار وارد مى کرد. دولت جدید اسرائیل به ریاست «اسحاق رابین» که جانشین «گلدمایر» شده بود و سیاست «زمین در مقابل صلح» را در پیش گرفته بود، کم کم در صدد حل مسائل با مصر برآمد و به همین دلیل در تابستان ۱۳۵۴ ه. ش چاههاى نفت مصر در صحراى سینا را به آن کشور پس داد و موافقت نامه جداسازى نیروهاى دو کشور به امضا رسید پس از حل نسبى مسائل مصر و اسرائیل، روابط ایران و اسرائیل دوباره به حال عادى بازگشت و رفت و آمدهاى دو کشور آغاز شد و روز به روز گسترش یافت. در این سالها «عباس على خلعتبرى» به عنوان وزیر امور خارجه ایران و «یورى لوبرانى» نماینده سیاسى اسرائیل که جانشین «مایرغررى» شده بود، نقش مؤثرى در توسعه روابط ایران را رژیم اشغالگر قدس داشتند.
سال ۱۳۵۶ ه. ش سه تغییر در سه کشور آمریکا، اسرائیل و ایران به وقوع پیوست،امّا باعث تغییرات اساسى در سیاست خارجى کشورهاى فوق نشد. در امریکا، «جیمى کارتر» با شعار «حقوق بشر» به ریاست جمهورى انتخاب شد. در اسرائیل حزب ملى‏گراى افراطى لیکود به رهبرى «مناخیم بگین» پیروز شد و وى به نخست وزیرى رسید. در ایران هم «امیر عباس هویدا» پس از سیزده سال جایش را به «جمشید آموزگار» داد، امّا «خلعتبرى» همچنان در وزارت خارجه باقى ماند و این نشان دهنده عدم تغییرات‏اساسى در روابط خارجى ایران در ارتباط با کشورهاى خارجى، بویژه مصر و اسرائیل بود. محور اساسى سیاست خارجى ایران همچنان بر حفظ رابطه با دو کشور مصر و اسرائیل و تشویق آنها به صلح با یکدیگر بود. دولت جیمى کارتر نیز سادات و بگین را به صلح ترغیب مى‏کرد. نتیجه فشارها و ترغیبهاى ایران و امریکا باعث ملاقاتهاى سادات و بگین در مصر و اسرائیل وامضاى قرارداد صلح «کمپ دیوید» در شهریورماه ۱۳۵۶ در امریکا شد.
مبارزات مردم مسلمان ایران به رهبرى امام راحل (ره) در سال ۱۳۵۶ ه. ش علیه رژیم امریکایى شاه به انقلاب خونین سراسرى تبدیل شد در عین حال رهبر انقلاب اسلامى و مردم مسلمان ایران همواره از ملت مسلمان فلسطین حمایت کردند.