استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب

استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب

سموم خزان
 به سستی كشانیدن اصالتهای دینی، ترویج فرهنگ غرب و مسخ هویت اعتقادی، از ابزارهای این حركت تخریبی بود. عالی‏ترین مظاهر و ارزشهای كشور مسلمان را مورد تعدی قرار دادن به اسم تمدن و تجدد و نیز سایه شوم بیگانگی فرهنگی را تیره‏تر ساختن و صدای منحوس بیگانگی را قوی‏تر نمودن بدون مقاصد سیاسی صورت نگرفته است. واقعه اسفبار و مخرّب كشف حجاب كه توسط استعمارگران انگلیسی برنامه‏ریزی شده بود، نتیجه تجربیات و سلطه سالهای متمادی این غارتگران غربی در سرزمینهای اسلامی به شمار می‏رود زیرا یكی از موانع محكم در مقابل نیات پلید آنان، هویت مذهبی بود و حجاب از نشانه‏های ارزشمند آن محسوب می‏گردید. این پوشش شرعی و مظهر پاكی با معنای ژرف خود، مانعی در مقابل دیدگان طمعكاران و گمراهان به وجود می‏آورد و همچون زره محكمی از عفت زن دفاع می‏كرد و عصیانی علیه شرك و كفر به شمار می‏آمد. آنان مشاهده كردند این دژ استوار و نفوذناپذیر در مقابل وزش توفانهای تیره و آلوده و اسارت‏زای غرب، در زنان مسلمان مصونیت ایجاد كرده و تا زمانی كه بانوان در سنگر حجاب و چادر هستند چنگال كركسهای استعمار بدانها نخواهد رسید و بر این اساس شیاطین و عوامل آن در صدد انهدام این دژ استوار افتاده و تخریب آن را با تبلیغات وسیع و همه جانبه جزء برنامه‏های اساسی خود قرار داده تا زن مسلمان را از سنگر حافظ ارزشها به دام اسارت استكبار غوطه‏ور نمایند.
به همین جهت مبارزه با حجاب زنان به طور همزمان در سه كشور تركیه، افغانستان و ایران به مرحله اجرا در می‏آید. امان‏اللّه‏ خان، بانی نظام سلطنتی در افغانستان، همچون آتاتورك و رضاخان از سوی استعمار بریتانیا مأمور اسلام‏زدایی در افغانستان بود. وی در فاصله سالهای 1305 و 1306ه .ش سفری زنجیره‏ای به كشورهای سوئیس، آلمان، بلژیك، انگلیس، هلند، تركیه، هندوستان و مصر نمود و به شدت شیفته مظاهر تمدن غرب گشت و روابط صمیمانه‏ای با رضاخان برقرار ساخت و در شانزدهم خرداد سال 1307ه .ش به ایران آمد و پس از ده روز به كشورش مراجعت نمود. برای اصلاحاتی كه وی بویژه در برداشتن حجاب زنان، منع تعدد زوجات، تحصیل دختران به روش اروپاییان، تغییر لباس مردان و زنان و اموری مانند آنها می‏خواست انجام دهد در افغانستان به هیچ روی زمینه‏ای فراهم نبود و چون عناد خاصی با روحانیان مسلمان داشت و بی‏حجابی را در كشور مسلمان افغانستان ترویج نمود و فساد غرب را به این سرزمین باز گرداند، با مخالفتهای عمومی مواجه شد و در آذرماه سال 1307 در سراسر افغانستان علیه وی شورش و طغیان آغاز گردید(1)، و از این سال به تدریج قبایل مختلف افغانی علیه او به قیام برخواسته و در سال بعد در پی جنبش عمومی سرنگون گردید و تاجیكها در افغانستان قدرت را به دست گرفتند.(2) بدین گونه مردم این سامان به رهبری و تشویق علمای اسلامی وی را از قدرت بركنار نمودند، او مخفیانه به قندهار رفت و از آنجا به هندوستان و سپس به ایتالیا گریخت.
تطاول به باغ معنویت
ضیاء گوكالپ (ziyaokalp) كه فردی ملحد بود و برای هگل و اسپنر احترام قائل می‏شد اساس فكر وحدت تركیه ملی را ریخت؛ بدون آنكه اسلام به عنوان مذهب رسمی دولت جدید این كشور معرفی شود، وی اصرار داشت تركیه از گذشته اسلامی و مذهبی خود گسسته شده و با زیربنای تمدن غربی پی‏ریزی گردد(3). مصطفی كمال پاشا ملقب به آتاتورك كه در اوایل قرن بیستم در نهضت تركهای جوان شركت داشت، بابهره‏گیری از افكار ضیاء گوكالپ طرفدار تمدن غرب گشت. وی در آنكارا حكومت مستقلی تشكیل داد و در سال 1303 (1924م) جمهوری لائیكی در تركیه پدید آورد و خود رئیس جمهور آن گردید.(4)

آتاتورك برای نزدیك نمودن تركیه به غرب و تجدد نوع اروپایی در اجرای اجباری قانون تغییر كلاه از زورگویی استفاده كرد و برای رسیدن به این مقصد گروهی از علمای دینی را اعدام و برخی را تبعید نمود. وی آموزشهای دینی را ممنوع اعلام نمود و مراكز مذهبی را تعطیل ساخت، حجاب زنان را برداشت، برهنگی و آزادی به شیوه غربی زنان و آموزش مختلط دختران و پسران را اجباری نمود، حروف عربی را برانداخت و حروف لاتین را جایگزین آن ساخت و دستور داد اذان به زبان تركی گفته شود! در سال 1304 (1925م) شیخ سعید نامی، انقلابی را علیه آتاتورك ترتیب داد كه وی را همچون دادگاه تفتیش عقاید محاكمه و اعدام كردند. دیگر انتقادكنندگان به شیوه‏های باصطلاح اصلاحی این فرد ضد مذهب، به چنین سرنوشتهای اسفباری دچار شدند.(5)
در واقع آتاتورك اساس دیانت را تهدید نمود و دژهای باورهای عقیدتی را مورد تهاجم خویش قرار داد و تفكر مذهبی و سنتی مردم را آماج رفتار خشن خود ساخت. مصطفی كمال ارتباط بسیار قوی با رضاخان در ایران برقرار كرد و در تحولات ضد دینی وی، ارتش نقش بسیار مهمی را بازی می‏كرد و اصولاً انگیزه تأسیس ارتش توسط نامبرده، ایجاد تكیه‏گاه مناسبی برای سوق‏دادن جامعه تركیه در جهت خواسته‏های منفی او بود. به همین دلیل از آن زمان تاكنون هر بار تظاهرات مسلمانان تركیه در جهت احیای ارزشهای اسلامی و مخالفت با حكومت ضددینی شدت می‏یابد نظامیان به بهانه دفاع از آرمانهای عاری از هویت مذهبی مصطفی كمال به خیابانها ریخته و مردم را به جرم دفاع از حقانیت اسلامی به شدت سركوب می‏نمایند.(6) گفته می‏شود مصطفی كمال پاشا مشهور به آتاتورك (پدر ملت ترك!!) اصلاً یهودی و از اهالی سالونیك (از مراكز یهودی‏نشین تركیه) بود و سپس عضو فعال فراماسونری شد و رفته‏رفته سرسپرده اغراض غرب و سرمایه‏داری صهیونیستی گردید و برای عملی نمودن مقاصدش انگلیسیها به نحوی عمل كردند تا او را قهرمان ملی و مبارزی وطن‏پرست جلوه دهند در حالی كه وی از اسلامی كه مردمان ترك بدان عقیده داشتند نفرت داشت(7) و می‏كوشید مسلمانان تركیه از باورهای دینی جدا شوند و به تمدن غرب روی آورند و با اعتقادات و عبادات و احكام خداحافظی كنند!
غرب‏گرایی و تجددطلبی در كشور مصر نیز با كشف حجاب و دعوت به بی‏حجابی توأم بود. قاسم امین مصری در آثاری چون تحریرالمرأة (آزادی زن) و المرأة الجدیدة (زن امروز)(8) به تبلیغ فرهنگ غرب و تقلید از رسوم اروپایی پرداخت و ضرورت شباهت لباس، مسكن و آداب زندگی و تعارفات معمولی مصریان را با غربیها توصیه كرد و به دنبال آن نوشت: به این جهت است كه ما اروپاییان را به عنوان نمونه شاهد آورده و از آنها تقلید كرده و در صدد آن هستیم تا افكار عمومی را نسبت به زن اروپایی متوجه سازیم.(9)
كشور اسلامی تونس پس از استقلال از فرانسه در سال 1335 (1956م) حافظ منافع غرب شد و فضایی كه بر این كشور حاكم گردید از بی‏حجابی و مبارزه با ارزشهای دینی و مظاهر تدین حكایت دارد و مسلمانانی كه در برابر این وقاحت پایداری می‏نمودند شدیدا شكنجه شده و یا در زندانها شرایط سختی را سپری می‏كردند.(10)
حبیب بورقیبه كه پس از استقلال تونس، رئیس جمهور این كشور گردید قوانینی را به تصویب رسانید كه بر اساس آنها زنان به شیوه اروپاییان از آزادیهای سیاسی و اجتماعی برخوردار شدند. وی بر بی‏حجاب شدن بانوان تأكید كرد و برنامه‏هایی را به اجرا در آورد تا دختران و پسران همچون كشورهای غربی در خیابانها و معابر با یكدیگر و در كنار هم دیده شوند و در محافل و مجالس عمومی به صورت مختلط با هم باشند. روزنامه لوموند پاریس به این واقعیت اعتراف كرد كه: حبیب بورقیبه ترجیح می‏دهد مظاهر بی‏دینی در تونس به تدریج در كشور رخنه كند و از این رهگذر اصلاحاتش با آتاتورك شباهت دارد.(11)
تجددطلبی و گرایش به مظاهر غربی حتی كشور اسلامی اندونزی را فرا گرفت و دكتر احمد سوكارنو رئیس جمهور سابق این كشور، سرزمین مذكور را كه سالیان دراز با انگیزه‏های دینی به نبرد با استعمارگران مشغول بود با نقشه‏های حساب شده به سوی تقلید از تركیه سرازیر نمود.
یورش علیه ارزشها
رضاخان بعد از بازگشت از تركیه سعی داشت بیش از گذشته آداب و رسوم و خصوصیات كشورهای غربی را در ایران رواج دهد و هر گونه مانعی را كه بر سر راه این حركت می‏باشد از میان بردارد.(12) ارتشبد محمود جم در خاطرات خود می‏گوید: شاه رو در روی من ایستاد و گفت: «... این چادر و چاقچورها را چطور می‏شود از بین برد؟ دو سال است كه این موضوع فكر مرا به خود مشغول داشته از وقتی كه به تركیه رفتم و زنهای آنها را دیدم كه پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها كار می‏كنند دیگر از هر چه زن چادری بود بدم آمده است، اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم ما است، درست حكم یك دُمل را پیدا كرده كه باید با احتیاط به آن نشتر زد و از بینش برد ...»(13)
مهدی قلی‏خان هدایت (مخبرالسلطنه) كه شش سال و سه ماه و دوازده روز نخست‏وزیر بود و در 21 شهریور 1312 ه .ش ناگهان از مقام خود بركنار گردید می‏گوید: فكر تشبه به اروپایی از تركیه به سر رضاخان پهلوی آمد. وی می‏افزاید:
در سالهای 1306 و 1307 ه .ش ملكه چادر را منع می‏كرد.(14)
یحیی دولت‏آبادی نیز به تأثیر سفر تركیه در تصمیم‏گیری شاه به كشف حجاب تأكید دارد.(15)
صدرالاشراف می‏نویسد: «پهلوی با تشویق و راهنمایی چند نفر كه از ابتدا به او نزدیك شده بودند، در درجه اول تیمور تاش و داور، و در درجه دوم نصرت‏الدوله پسر فرمانفرما و اشخاص دیگر معتقد شده بود كه باید وضع ظاهر را از لباس و سایر امور تطبیق با اوضاع غربی نمود ...»(16)
پس از سفر رضاخان به تركیه، فیلم مستندی از این سفر به طور نامحدود در سینماهای تهران و شهرستانها به نمایش در آمد. كمترین چیزی كه فیلم مزبور نشان می‏داد این بود كه در كشور همسایه (تركیه) زنان بدون چادر و روبنده در خیابانها و معابر عمومی پدیدار می‏شوند.(17) همزمان با سفر شاه به تركیه، همسرش نیز سفر خود را به چندین كشور اروپایی آغاز كرد كه در بازگشت به ایران، تمدن غرب را به ارمغان آورد و چند ماه پس از این مسافرت شوم، شاه و ملكه راهی خراسان شدند. شاه از راه قوچان و بجنورد، مشهد را ترك نمود ولی همسر وی جهت تكمیل نمودن نقشه‏های رضاخان در مشهد ماند و بعد از چند روز او نیز راهی تهران گردید. پیامد این سفر تعویض بهرامی استاندار خراسان بود كه بعد از عزل وی پاكروان، وزیرمختار ایران در ایتالیا به سمت مزبور منصوب و با تشریفاتی ویژه وارد مشهد شد(18).
حضرت امام خمینی(قدس‏سره) طی بیاناتی كه به مناسبت فاجعه كشتار نوزدهم دی‏ماه 1356ه .ش بیان فرموده‏اند می‏فرمایند: «بهانه دومی كه (رضاخان) باز به تقلید از آتاتورك بی‏صلاحیت، آتاتورك مسلح غیرصالح، باز انجام داد، قضیه كشف حجاب با آن فضاحت بوده، خدا می‏داند كه به این ملت ایران چه گذشت در این كشف حجاب...»(19)
شهید آیت‏اللّه‏ سیدحسن مدرس(20) متوجه حركات استعمار بود و همه حوادث و وقایعی را كه پس از روی كار آمدن رضاخان روی داد پیش‏بینی كرد و به همین دلیل بدون هیچ‏گونه واهمه‏ای با كمال شهامت و نهایت شجاعت به افشاگری چهره منحوس این جرثومه فساد پرداخت. او به این نكته اشاره كرد كه اگر رضاخان زمام قدرت را در دست بگیرد، انتظام رشته‏های متفاوت حیات فرهنگی و هویت مذهبی مردم ایران از هم گسسته شده و مسلمان ایرانی كلیه خصایصی كه بقای فرهنگی اجتماعی او را سبب می‏شود از دست خواهد داد، در پیامی كه برای احمدشاه فرستاده و مربوط به قبل به از قدرت رسیدن رضاخان است فقراتی از پیش‏بینیهای او را درباره رفتارهای این دیكتاتور آورده است.(21) در بخشی از هشدار هوشیارانه مدرس می‏خوانیم:
«در رژیم نوی كه نقشه آن را برای ایران بینوا طرح كرده‏اند، نوعی از تجدد به ما داده می‏شود كه تمدن مغربی(غربی) را با رسواترین قیافه تقدیم نسلهای آینده خواهد نمود. ممكن است شماره كارخانه‏های نوشابه‏سازی روزافزون گردد اما كوره آهن‏گدازی و كارخانه كاغذسازی پا نخواهد گرفت. درهای مساجد و تكایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد اما سیلها از رمانها و افسانه‏های خارجی به وسیله مطبوعات و پرده‏های سینما به این كشور جاری خواهد شد به طوری كه پایه افكار و اندیشه‏های نسل جوان ما تدریجا بر بنیاد همان افسانه‏های پوچ قرار خواهد گرفت، مدنیّت مغرب و معیشت ملل مترقی را در رقص و آواز و دزدیهای عجیب آرس‏لوپن و بی‏عفتی‏ها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت ...» (22)
عقرب غرب
البته كشف حجاب كه شاید بزرگترین اقدام رضاشاه علیه ارزشهای مذهبی است و عوارض ناگوار فراوانی به دنبال آورد حركت راهبردی استكبار بود كه زمینه‏های آن از قبل فراهم شده بود. گرچه شعار عدم حضور زنان در سرنوشت كشور جزو شعارهای غرب‏زدگان بود و كنار گذاشتن حجاب و اختلاط بین زن و مرد از نشانه‏های ترقی به شمار می‏آمد اما گویا واقعیت تاریخی مبین آن است كه زنان در صحنه‏های سیاسی اجتماعی با حفظ حجاب حضوری فعال داشته‏اند و در واقعه 1290ه .ش كه ایران بین روس و انگلیس تقسیم شد، زنان تظاهرات نمودند و به علامت اعتراض نقابهای خود را پاره كردند(23).
مورگان شوستر در كتاب اختناق ایران می‏گوید: درود و عزت بی‏حد به زنان روبسته ایران باد. وی به عزم ثابت سیصد زن شجاع اشاره می‏كند كه با چادر سیاه و نقاب سفید در حالی كه بسیاری از آنان در زیر لباس طپانچه داشتند به مجلس رفتند تا نمایندگان را از تسلیم كشور به بیگانگان احتراز نمایند. آن بانوان شجاع به اعتراف این نویسنده آمریكایی اعلام داشتند اگر وكلای مجلس در حفظ شرف و عزت ایران بخواهند تسامح به خرج دهند و یا تردید نمایند هم آنان و نیز شوهران و فرزندان خویش را خواهند كشت تا لاقل اجسادشان گواهی بر شرف ایرانی باشد.(24) بنابراین استعمار و عوامل آنان در پی مقصد دیگری بودند و آن تبدیل نمودن ایران به جامعه‏ای فاقد هویت و غیر مولّد كه باید برای رسیدن به هدف مزبور آنان را از فرهنگ و ارزشهای سنتی تهی نماید، لذا رواج بی‏دینی، ترویج فرهنگ غرب، بی‏اعتنایی و تحقیر نمادهای دینی و سنن مذهبی در رأس برنامه‏های آنان قرار گرفت. یپرت بلوشر اروپایی در سفرنامه خود عنوان كرده است: «... معاشرت با ایرانیها این نقطه ضعف را داشت كه زنان از خانه خارج نمی‏شدند و خانمها منحصرا با یكدیگر نشست و برخاست داشتند ...»!(25)
خانم مریت هاكس(merritthawkes) متولد نیویورك و تحصیل كرده انگلستان كه در سال 1311ه .ش به ایران آمده در خاطرات خود می‏نویسد: «... چادر نشانه‏ای از جداسازی دو جنس و زندانی كردن زنان و تجاوزكاری مردان است»!(26) مستر همفر ـ جاسوس انگلیسی در ممالك اسلامی ـ در خاطرات خود نوشته است: «در مسأله بی‏حجابی زنان باید كوشش فوق‏العاده‏ای به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی‏حجابی و رهاكردن چادر مشتاق شوند، ... پس از آنكه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت وظیفه مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق‏بازی و روابط نامشروع با زنان تشویق كنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند. لازم است زنان غیر مسلمان كاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلم از آنان تقلید كنند ...».(27)
در گام نخست، مطبوعات، كتابها و نظام‏آموزشی ابزار اصلی برای عملی نمودن این توطئه توفان‏زا بودند. حضور مسیونهای مذهبی و تأسیس مدارس خارجی در آن ایام، بازگشت فرزندان خانواده‏های اشرافی از فرنگ پس از اتمام تحصیل، نشر برخی مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی از جمله عواملی بود كه زمینه‏ای برای اجرای سیاست كشف حجاب فراهم كرده بود.(28) مبلغان مسیحی در تهران مدرسه تأسیس نمودند و دختران مسلمان در این مراكز نام نویسی نمودند، از جمله آنها مدرسه دخترانه آمریكایی و مدرسه فرانكو پرسان بود كه دختران مسلمان نیز به آن وارد
شدند.(29) متجددانی چون عارف قزوینی، ایرج میرزا، لاهوتی و میرزاده عشقی پس از مشروطه زمینه‏های ذهنی و فكری كشف حجاب را فراهم می‏نمودند ولی به دلیل شرایط سیاسی فرهنگی خاص آن زمان، این تبلیغات شعاع كمی داشت تا آنكه با روی كار آمدن رضاخان، كشف حجاب در صدر برنامه‏هایش قرار گرفت.
در واقع عملی ساختن برنامه مذكور نخست نیاز به یك زمینه فرهنگی اجتماعی برای پذیرش لباس غربی داشت و در درجه بعد محتاج عاملی بود كه زور داشته باشد و به ارزشهای معنوی پشت پا نهد. عامل دوم رضاخان مأمور سرسپرده دولت استعماری انگلیس بود كه وظیفه داشت برای اجرای این مأموریت به اجبار لباس مردان را متحدالشكل كند و بر سر همه آنان كلاه پهلوی بگذارد و چادر از سر زنان بردارد(30). در تلگرافی كه از سوی وزارت خارجه انگلستان برای لورین، وزیرمختار آن كشور مخابره شده، آمده است: ما باید از رضاخان حمایت كنیم.(31)
ریپورتر در وصیت‏نامه محرمانه خود كه سی‏و پنچ سال بعد از مرگش انتشار یافت گرچه سعی می‏كند رضاخان را فردی مستقل و اقداماتش را نتیجه ابتكارات و سیاستهای مستقل او معرفی كند، ولی ناگزیر به اعتراف می‏شود: «رضاخان بدون كمترین تردید و ابهامی مورد استقبال و حمایت انگلستان بود».(32) برای قهرمان‏سازی از رضاخان، روشنفكران غرب باور و خودباخته تلاش مذبوحانه تبلیغی وسیعی را انجام دادند و او را برگرده مردم رنج دیده و زخم خورده ملت ایران سواركردند. ذكاءالملك فروغی و علی دشتی از این گونه افراد معلوم الحال بودند.(33)
رضاخان كه قبل از رسیدن به سلطنت و كسب كامل قدرت سیاسی ظواهر شرع را رعایت می‏كرد و به مقدسات اسلامی احترام می‏گذاشت و در اعلامیه‏ها خود را مجری احكام شرع معرفی می‏كرد و در دسته‏های سوگواری محرم شركت می‏نمود، بر سر خود به علامت عزاداری گل می‏ریخت و مجالس روضه‏خوانی و تعزیه‏داری ترتیب می‏داد، وقتی به قدرت رسید با مجالس سوگواری مخالفت كرد و بین سالهای 1314 تا 1320به ممنوع نمودن این مراسم مبادرت ورزید(34) و به منظور تضعیف ایمان مردم و بیگانه نمودن آنان با معتقدات اسلامی و بدبین نمودن به روحانیت در سال 1305ه .ش تدریس شرعیات و قرآن در مدارس را كه تا آن روز معمول بود، منع كرد و اقامه نماز نیز موقوف گردید. از این سال تغییرات عمده‏ای در وزارت عدلیه (دادگستری) روی داد و علی‏اكبر داور(35) ـ از متجددین تحصیل كرده ـ این وزارتخانه را از وجود قضات روحانی پاكسازی نمود و به جای آنان حقوقدانان غیر روحانی و متجدد گماشت(36). یكی از شگردهایی كه به همین منظور به كار رفت، ممنوع گردیدن پوشیدن لباس روحانیت در دستگاه قضایی بود كه از زمان اجرای آن در عدلیه تا تصویب مجلس، دو سال به طول كشید كه دلیل بارز آن حضور شهید مدرس در مجلس بود و چون وجود این عالم عامل و وارسته را مانع بزرگی بر سر راه خود می‏دیدند تصمیم به ترور و تبعید و شهید نمودن وی گرفتند. طی بخش‏نامه‏ای كه در دوم شهریور 1306ه .ش مطابق 27 صفر 1346ه .ق از سوی نخست‏وزیر وقت انتشار یافت روحانیت از برنامه سازنده امر به معروف و نهی از منكر باز داشته شدند. در این اعلامیه جلوگیری از اعمال ناروا توسط علما به عنوان یكی از عوامل الغاء نفاق و اختلاف و برهم زننده وحدت ملی معرفی شده بود! چنین بخش‏نامه‏ای، روحانیت منتفذ و مشهور را به فكر فرو برد و نخستین واكنش جمعی روحانیان به اقدامات قلدر مآبانه رضاخان توسط علمای اصفهان در سال 1306 صورت گرفت كه در رأس آنها چهره معروفی چون حاج‏آقانوراللّه‏ اصفهانی(37) قرار داشت. آنان به عنوان اعتراض به قم آمدند و دو ماه در این شهر مقدس ماندگار شدند و خواسته‏های خود را به نمایندگان دولت اعلام داشتند كه عبارت بود از انتخاب پنج نفر از علمای طراز اول از طرف مجلس، طبق اصل دوم متمم قانون اساسی، تعیین ناظر شرعیات در كلیه ولایات، جلوگیری از منهیات و فعالیت محاضر شرع طبق گذشته.(38) با رحلت ناگهانی و مشكوك حاج‏آقانوراللّه‏ در رجب 1346ه .ق كه گفته می‏شود توسط طبیب مخصوص شاه به قتل رسیده بود اجتماع دو ماهه روحانیون مهاجر بر هم خورد و دولت موقع را مغتنم شمرد و خواسته‏های آنان را به بوته فراموشی سپرد.(39)
نهی از منكر
همان گونه كه اشاره شد برای ستیز با هویت دینی امت مسلمان ایران و رواج فرهنگ غرب و تجددطلبی در ایران، رضاخان برگزیده شد. امام خمینی(قدس‏سره) در این مورد فرموده است: «... نه مردها آزاد بودند و نه زنها ... اسمش را گذاشته بودند آزاد مردان و آزاد زنان! این اساسی بود كه از اول رضاخان كه انگلیسها ـ خدا لعنتشان كند ـ ... او را آوردند به ایران و او را وادار كردند به این مسائل و بعدش هم دنبالش شعراشون و نمی‏دانم نویسندگانشون و رسانه‏های گروهیشون را، همه اینها در خدمت این بود كه این ملت را تهی كند از اون چیزی كه خودش دارد، زن توجهش را به همین عشرتها و به همین بساط لهو و لعب بكند ...»(40)
سرادموند آیرونساید ـ فرمانده قوای انگلیس ـ در خصوص ملاقات و مذاكرات با رضاخان نوشت: «... او به واقع همان مرد درستی است كه دنبالش بوده‏ام، به او گفتم كه قصد دارم كم‏كم نظارت خودم را از او منقطع كرده و امكان بدهم تا بر روی پای خود بایستد ...».(41) قراین و مدارك دیگر نیز نشان می‏دهند تغییراتی كه رضاخان در زمینه‏های اجتماعی ـ فرهنگی خصوصا در مورد كشف حجاب در نظر داشته در واقع در شمار اموری بود كه انگلیسیها و روشنفكران غرب‏زده به او القاء می‏كردند و حتی فرمان می‏دادند. یحیی دولت‏آبادی پدیده رفع حجاب از زنان و حضور دختران در مدارس را از قدمهای مؤثر رضاخان دانسته و افزوده: این موضوع در ترقی و تعالی مملكت تأثیر شدید دارد و دیر یا زود باید انجام گیرد. این نویسنده روشنفكرمأب، موضوع آزادی زنان و رفع حجاب را جزو آرزوهای تجددخواهان دانسته است.(42) وی از جمله افرادی می‏باشد كه زمینه‏های فرهنگی و فكری را برای حجاب‏زدایی رضاخان فراهم آورد.
عالم مجاهد و روحانی وارسته، حاج‏شیخ محمدتقی بافقی (1292 ـ 1361ه .ق) بنا بر وظیفه الهی خویش با دیكتاتوری رضاخان پنجه درافكند و با نامه‏های تند و صریح وی را از اعمال زشت برحذر می‏داشت و چون از سوی دولت امر به معروف و نهی از منكر طبق اعلامیه‏ای قدغن می‏گردد اهالی شهر مقدس قم را دعوت به تجمع می‏كند. چندین هزار