چرا رژیم پهلوی سقوط کرد؟ (عامل دین ستیزی)

چرا رژیم پهلوی سقوط کرد؟ (عامل دین ستیزی)

درباره اینكه رژیم شاهنشاهی با برخورداری از پشتیبانی گسترده منطقه ای و بین المللی وتكیه بر ابر قدرتهای بزرگ چرا سقوط كرد و با قیام ومخالفت مردم فرو پاشید می توان به علل وعوامل مهم و متعدد داخلی وخارجی وطبیعی وغیرطبیعی اشاره كرد كه هر كدام از آنها جدا ازسهمی كه در كنارسایرعلل وعوامل برعهده دارند به تنهایی نقش مهمی در فروپاشی و اضمحلال رژیم سلطنتی پهلوی دوم ایفا كرده اند.
صرفنظرازاهمیت همه علل وعوامل دخیل دراین فروپاشی، موضوع دین ستیزی خاندان پهلوی وچالش ومخالفت آنها بامقوله دین اسلام و احكام آن كه به موجب قانون اساسی شاه سوگند خورده بود از آن پاسداری نماید نقش بسیارتعیین كننده وتسریع كننده ای در زوال سلطنت پهلوی داشته است. تا جایی كه شاید بتوان با توجه به مولفه هایی مانند گرایش و اعتقاد اكثریت ملت ایران به اسلام و رهبری بلا منازع دینی امام خمینی كه از پایگاه و جایگاه مرجعیت دینی به مبارزه با شاه برخاست و رژیم سلطنتی را بر انداخت آن را مهمترین عامل سقوط سلطنت پهلویها دانست. این موضوع آنقدر اهمیت دارد كه با استناد به فرمایشات امام می توان چنین ادعا كرد كه اگر پهلوی اول كه آغازگرسیاست ستیزبا دین بود و اوج آن را می توان در اجرای قانون ننگین كشف حجاب دید و پس از او پهلوی دوم كه سیاست پدر را دراین جهت ادامه داد دراین جهت حركت نمی كردند وبه نصایح ونگرانیهای علما ومراجع دینی دررعایت حریم دین ومتدینین توجه می كردند آنگونه كه امام خمینی بعدها گفت شاید این انقلاب اتفاق نمی افتاد: "آن وقتی كه قبل از 15 خرداد كه خوب یك اجتماع كوچكی برای مخالفت با آن چیزهایی كه آن وقت واقع شده بود تشكیل شد آن وقت چنانچه شاه مخلوع به ما یك روی خوشی نشان می داد، این انقلاب حاصل نمی شد اگر قبول می كرد ما مسائل خیلی بزرگی آن وقت نداشتیم.(صحیفه نور /ج15/ص 197) اشاره امام به ماجرای مدرسه فیضیه وحوادث بعد ازآن است كه ریشه در حوادث چند ماه قبل و رویارویی ایشان با دولت و شاه درنیمه دوم سال 1341 دارد.
در16مهرماه این سا ل، دولت علم لایحه انجمنهای ایالتی وولایتی را درهیئت دولت تصویب ودرصدد اجرای آن بود. به موجب این لایحه واژه اسلام از شرایط رای دهندگان وانتخاب شوندگان حذف وانتخاب شوندگان نیزدرمراسم تحلیف به جای سوگند به قرآن می توانستند به كتاب آسمانی سوگند بخورند . وقتی اسدالله علم به اخطار امام وسایرمراجع وعلمای سرتاسر كشوركه به دعوت امام به قم آمده و دراین باره نگرانی خود را اعلام ولغو فوری آن راخواسته بودند توجهی نكرد امام دامنه اعتراض خود رامتوجه شاه نمود و از او خواست به نخست وزیر دستور دهد این مصوبه را لغو نماید: "مستدعی است امرفرمایید مطالبی را كه مخالف دیانت مقدسه ومذهب رسمی مملكت است از برنامه های دولتی حذف نمایند." حركتهایی نظیر تجمع علمای شهرستانها برای مشورت در این باره و اتحاد آنها دراعتراض به دولت كه در تلگرافهای مكرر خود رانشان داد و صدور بیانیه در جهت آگاه سازی مردم – كه پیشنهاد امام بود- ازعمق این توطئه و ارسال تگراف همه مراجع قم به دولت واظهار نگرانی مراجع نجف دراین زمینه كه تا آن زمان از سوی علمای دین سابقه نداشت كافی بود شاه رامتوجه اهمیت موضوع كند اما وی این مطلب را مهم ندانست و درتلگرافی كه شش روز بعد به امام وسه تن از مراجع قم مخابره كرد این تغییرات راغیرمهم وازمقتضیات زمانه دانست و تصمیم درباره آن را به دولت محول نمود. بی اعتنایی علم به نامه بعدی امام وعلما موجب شد امام در تلگرافی كه لحن آن تندتراز قبل بود به شاه بنویسد: "آقای علم گمان كرده باتبدیل كردن قسم به قرآن مجید به كتاب آسمانی ممكن است قرآن كریم را از رسمیت انداخت...انتظارملت مسلمان آن است كه با امر اكید آقای علم را ملزم فرمایید از قانون اسلام وقانون اساسی تبعیت كند واز جسارتی كه به ساحت قرآن كریم نموده استغفار نماید."
با بی اعتنایی علم به این هشدار واخطار، امام در تلگراف تندتری ازعلم خواست به اطاعت خداوند متعال وقانون اساسی گردن نهد و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن وعلمای ملت وزعما ی مسلمین وتخلف از قانون بترسد و بدون دلیل كشور به خطر نیندازد :"  و الا علمای اعلام از ابراز عقیده درباره شما خودداری نخواهند كرد". درنهایت این اخطارموثرافتاد ودراثر فشار امام وعلما،اسدالله علم ناچار شد هماگونه كه امام خواسته بود ابتدا این مصوبه را درهیئت وزیران لغو وسپس در 10/9/1341 درگفتگو با رسانه ها كان لم یكن بودن آن را رسما اعلام نماید. پس از این پیروزی امام دو حركت عمده انجام داد: 1-در بیانیه ای كه خطاب به مردم صادر كرد این پیروزی را نتیجه قیام آنان دانست: قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید.لیكن لازم است متذكر شوم كه مسلمین باید بیش از پیش هوشیار وبیدار بوده مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تركنندكه اگر خدای نخواسته دستهای ناپاكی به سوی مقدسات آنهادراز شود قطع كنند.( بررسی و تحلیل نهضت امام خمینی / ج1 - ص50) 2-با اعلام پایان یافتن مسئله به روحانیون توصیه كردند كه به درس وبحثشان بپردازند: از این به بعد مشغول تحصیل باشیم كه از همه عبادات بزرگتر است ..باز اگر دیدیم شیطانی از خارج – به تعبیر امام دقت كنید - متوجه مملكت ما شد ما همین هستیم ودولت همان وملت همان(پیشین /صص44 و49)
شاه به جای عبرت از این قیام محدود علمای دین ، واعتنا به هشدارهای آنها درعمل به قانون اساسی كه به آن سوگند خورده بود خود به میدان آمد ودراندیشه جبران آبروی از دست رفته خود با به رفراندم گذاشتن اصول شش گانه ای كه بعدها به آن انقلاب شاه و ملت نام نهاد برآمد غافل از اینكه این موضوع ، وضعیت را بدتر از قبل خواهد كرد و آرامشی را كه پس از لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در كشور پدید آمده بود ازبین خواهدبرد. از این ببعد شاه كه درك درستی از قدرت و ظرفیت نهاد دین نداشت وبه حمایت امریكا دل خوش كرده بود به جای اینكه از ماجرای لغو تصویبنامه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی عبرت بگیرد با اصول شش گانه ای كه بعدها آن را انقلاب سفید شاه و ملت نامید به میدان آمد واین اصول را در رفراندم 6بهمن به نظر خواهی ملت گذاشت   و بر اشتباهات خود در مقابله با مذهب و مذهبیون افزود.  امام دراعلامیه ای كه چهار روز قبل از رفراندم اجباری شاه صادر كرد آن را در مقابل حكم اسلام و قانون اساسی بی ارزش دانست. اشتباه بزرگ شاه پس از آن صورت گرفت كه در صدد توجیه علما ومراجع قم واز جمله امام نسبت به اصولی كه خود - در دیدار با مرحوم آیت الله كمالوند خرم آبادی كه از سوی امام وعلما ومراجع برای شنیدن توضیحات شاه دراین باره با اوملاقات وپس از این دیدار نتیجه گزارش دیدار خود رابه علما ارائه نمود- گفته بود به دستور امریكا مجبور است آنها رابه هر قیمت ممكن اجراكند در 4 بهمن ماه 41 به قم سفركرد.امام بی درنگ با صدور اعلامیه ای خروج مردم را ازخانه هایشان تحریم نمود. شاه كه پس از ورودبه قم گویی به شهری تقریبا خالی از سكنه قدم گذاشته است از این عكس العمل مردم به حدی ناراحت و خشمگین شد كه درسخنرانی كوتاهی كه دربین تعدادی از مردم كه به زور فرمانداری وشهربانی به پای سخنرانی او حاضر شده بودند روحانیت را ارتجاع سیاه وبدتر از ارتجاع سرخ – ماركسیستها – وصد برابرخائن تر ازحزب توده ومخالف اصلاحات نامید. بابكارگیری این تعابیر تند از سوی شاه مملكت تكلیف برامام وسایرعلما در مقابله باسیاستهای ضد دینی وی روشنتر از قبل شد. دو روز بعداز رفراندمی كه با تحریم كامل علما و مردم در سرتاسر كشور روبرو شد امام رژیم با آماری دروغین اعلام كرد این اصول باپنج میلیون وششصدهزاررای دربرابر چهارهزار وصدوپنجاه رای مخالف به تصویب مردم رسید.
ماه مبارك رمضان فرارسید. امام به علمای سرتاسر كشور پیشنهاد نمود دراعتراض به این سیاست ضد دینی شاه نماز جماعت مساجد وسخنرانی علما وروحانیون دراین ماه مبارك كه مساجد واماكن مذهبی كشور مملو از جمعیت می شد تعطیل اعلام شود تا مردم با این نشانه نسبت به خطری كه با اقدامات شاه متوجه دین ودیانت بود آگاه گردند. شاه كه در حادثه قم بسیار تحقیر شده بود و در خود احساس شكست می كرد در 23 اسفند ماه در بازدیدی كه در پایگاه هوایی وحدتی دزفول طی سخنانی مجددا باعباراتی بسیار زشت و توهین آمیز در مورد علمایی كه به تحریم رفراندم او رای داده بودند یاد كرد و از سركوب شدید شان درآینده ای نزدیك خبر داد: "این عناصر فرومایه با همفكران ارتجاعی خوشان اگر از خواب غفلت بیدار نشوندچنان مثل صاعقه مشت عدالت در هر لباسی كه باشند برسرآنها كوفته خواهدشد كه شاید به زندگی ننگین وكثافتشان خاتمه داده شود."(سخنان شاهنشاه /ص 28) امام در مقابله با این سخنان تند هتاكانه وبی ادبانه شاه نسبت به ساحت علمای دین در جهت مقابله باشاه برآمد و برای اینكه مردم را از عمق دشمنی شاه با دین و علما اگاه كند در اقدام بی سابقه ای با صدور اعلامیه ای عید نوروز را درسرتاسر كشورعزای عمومی اعلام نمود.(صحیفه نور /ج1 /ص 61) این عبارات تند و بی سابقه كه تا آن زمان كسی جرئت آن را نیافته بود تا درباره روحانیت بكاربرد باز قلب مجروح شاه احساس شكست كرده وسیلی خورده ازعلما راتسلا نداد و به همین دلیل عمال اجیر شده ای كه با اتوبوس از تهران به قم اعزام شده بودند قصد داشتند در مجلس روضه و عزایی كه همه ساله در منزل امام برپا می شد شركت و آن رابرهم بزنند و ایجاد اغتشاش كنند. امام وقتی رفتار آنهارا شاهد شدند توسط مرحوم شیخ صادق خلخالی رحمت الله علیه به اغتشاشگران اخطار دادند كه در صورت برهم زدن روضه به حرم خواهند رفت و با مردم سخن خواهند گفت و با این ترفند آنان از تصمیم خود منصرف شدند و چون در هر صورت ماموریت داشتند در قم كاری بكنند و زهر چشمی از روحانیت بگیرند به مجلس روضه ای كه همه ساله درمدرسه فیضیه برگزارمی شد حمله نمودند .
امام در یك سخنرانی افشاگرانه كه در همان روز فاجعه حمله به فیضیه وضرب و شتم طلاب و مردم عزادار و تیر اندازی به كسانی كه در صدد مقابله با چماقداران رزیم بودند صورت گرفت و یك طلبه هم به شهادت رسید با طرح سوالاتی پرده از چهره ضد دینی شاه برداشتند: "دستگاه شهربانی می گوید كه سازمان امنیت، سازمان امنیت می گوید شهربانی، دوتایشان می گویند امر اعلیحضرت .راست می گویند كه امراعلیحضرت است ؟اعلیحضرت با دیانت اسلام مخالف است؟!..اگر مخالف است آن همه كسب وكرامت كجاست؟اگر مخالف نیستند چرا جلوگیری نمی كنند از این وحشیگریها؟( صحیفه نور /ج1/ص65 به بعد) عكس العمل شاه در برابر این سخنرانی و ادامه انتقامجوییها و دین ستیزیها این بود كه دستور داد طلاب علوم دینی را كه تا آن زمان به دلیل اشتغال شبانه روزی و مداوم شان به تحصیل علوم دینی از خدمت سربازی معاف بودند به سربازی ببرند.كاری كه برای طلاب بسیار سخت بود چون آنهابیشتر از مردم عادی به فساد رژیم آگاهی داشتند. امام به طلابی كه به اجبار به سربازی برده شدند كه آیت الله هاشمی رفسنجانی هم یكی از آنان بود پیام داد كه : نه تنها نباید تزلزل بخود راه دهند بلكه برعكس باید ازاین فرصت طلایی در جهت روشنگری افسران و درجه داران ارتش نسبت به ماهیت ضد دینی رژیم استفاده كنند و تعلیمات نظامی رابا جدیت فرابگیرند. آیت الله هاشمی رفسنجانی دراین باره گفته است: سرباز گیری از قم به مفهوم عدم رسمیت حوزه قم از طرف حكومت بود.بیست روز بعداز حادثه فیضیه روز 21 فروردین ما با این وضعیت روبه رو شدیم .گویا اولین فردی كه به این منظوربازداشت شد خود من بودم.(دوران مبارزه /ج1/صص145 و146)
در این ایام امام كه با هوشیاری و تیزبینی خاصی تحولات ضد دینی رژیم را رصد می كرد تسهیلاتی را كه رژم برای مسافرت دوهزار نفر از فرقه ضاله واستعمارساخته بهاییت به لندن ایجاد كرده و درهمان ایام تضییقاتی را درمورد سفر حجاج خانه خدا بوجود آورده بود بهانه ساخت و با صدوراعلامیه ای از سیاست نزدیكی رژیم به اسراییل كه آن را دشمن اسلام وغاصب سررمینهای مسلمانان می دانست شدیدا انتقاد نمود. پس از سخنرانی افشاگرانه امام درساعت 30/8 صبح روز 4 آبان سال 43 درباره تصویب قانون كاپیتولاسیون در دو مجلس سنا وشورا كه رای به آن را توسط دولت ومجلسین رایی ننگین ومخالف اسلام وقرآن دانستند رژیم در حركتی شتاب زده كه ارتشبد حسین فردوست كه پس از علم نزدیكترین افراد به شاه بود آن را دستورمستقیم امریكا می داند(خاطرات فردوست /ج1/ص516) امام را در13 آبان ماه به تركیه تبعید نمود .با تبعید امام به خارج كشورسیاست دین ستیزی شاه ادامه یافت.
اینك به اهم محورهای سیاست دین ستیزی شاه اشاره كوتاهی می شود.
1-تاسیس مشروب فروشی وعشرتكده در قم:
پس از رحلت مرحوم آیت الله بروجردی در دهم فروردین سال 1340 كه سد محكمی بود كه با تمام توان دربرابر سیاستهای دین ستیزی شاه ایستادگی و او را وادار به عقب نشینی می كرد، در قم شایع شد كه رژیم قصد دارد از فرصت به دست آمده از فقدان وی استفاده كند و در قم كه بزرگترین پایگاه قدرتمند تشیع درجهان اسلام بود مشروب فروشی وعشرتكده وسینما دایر نماید. با انتشار این خبربعضی از طلاب با تهیه طوماری كه آن را به خدمت امام فرستادند نسبت به این كار شدیدا هشدار دادند.امام با دریافت طومار طلاب، فورا رییس شهربانی قم را احضار و ضمن نشان دادن طومار به او، در مورد این كار شدیدا اخطار نمود.
2--تحقیر روحانیون
اگرچه محمدرضا سیاست پدر را درباره خلع لباس روحانیون دنبال نكرد اما درمواقعی به تحقیر آنان می پرداخت. گاه آنان را مخالف تمدن می نامید و می گفت با پیشرفتهای بشری مخالفند ومعتقد به مسافرت با الاغ هستند! امام در  یك سخنرانی در پاسخ او اعلام كرد : یكی ازتبلیغاتی كه بعد از زمان همین محمدرضا از آن اوایل كه وقتی دید در قم یك شورشی شد یك جنبشی شد این در صحبتهایش كرد كه این آخوندها با همه مظاهرتمدن بدند.اینها می گویند ما الاغ سواری می خواهیم .دریكی از نطقهایش بود كه من در دنبال او این صحبت را كردم كه تو این حرف را كه می زنی همین وقتی است كه بعضی مراجع ما با طیاره رفتند به مشهد چطور تو می گویی ما الاغ سواری می خواهیم؟ (صحیفه نور/ج9/صص 158 و159)
شاه دریك سخنرانی در كرمان در نهایت هتاكی با كنایه به روحانیون گفت:بعضی ها كرمهای نجسی هستند كه باید از آنها دوری كرد.امام در یك سخنرانی در پاسخ شاه گفتند: خداكند منظورت از كسانی كه بعنوان حیوان نجس از آنها یاد كردی روحانیون نباشد اگر مقصدت ما باشیم تكلیف ما دربرابرتو سخت ترمی شود.
3-علاوه بر شاه مردان دربار او هم با تاسی به وی شدیدا با حضور روحانیون درعرصه های اجتماعی مخالفت می كردند . -اردشیر زاهدی دركتاب خاطرات خود به نام بیست وپنج سال دركنار پادشاه (ص302) دراین باره گفته است: یادم است در اوائل حكومت آموزگار،داریوش همایون - وزیراطلاعات- اعلام خطركرد وگفت چه خبر است كه این همه مسجد درایران ساخته می شود و این همه مسجد مثل قارچ از زمین سبز می شود؟او همچنین اعلام خطر كرد كه دانشجویان دختر با چادر و حجاب اسلامی در دانشگاهها حاضر می شوند و نیروهای مذهبی دارند قدرت می گیرند. - طوفانیان از ژنرالهای شاه نیز ضمن اعتراض به اینكه شاه برای بستن دهان آیت الله شریعتمداری دستورداده بود 65 میلیون تومان به او بدهند.می گوید:به اعلیحضرت گفتم من رفتم پاكستان ..من باضیاءالحق دوست بودم ضیاءالحق را من دیدم خیلی اسلام زده شده ...نمی توانستم به خودشاه بگویم برای این مثل می زدم به ضیا ءالحق گفتم ضیاء ،یك دانه آخوند برای یك مملكت زیاداست.اعلیحضرت به این آخوندها اعتمادنكنید.خوب كرد دیگر!!(خاطرات طوفانیان/صص85 و86) -
دیگرازمردان دربار شاه تیمورتاش بود كه می گفت :من به هفتاد دلیل ثابت می كنم كه خدایی نیست و قیامت دروغ است.روزی تیمورتاش وارد منزل خود شد و دید زنش قرآن می خواند با كمال غضب به اوگفت :توهنوز این كتاب كهنه را می خوانی و به آن عقیده داری؟ بعدبلافاصله شیشه الكل راروی قرآن ریخت و آتش زد.موقع دیگر یكی از هموطنان او به منزلش آمد و از اوخواهش كرد كه گذر نامه كربلا برایش بدهد .با كمال غضب به اوگفت: احمق خر گذرنامه می خواهی كه بروی سنگ و نقره وگل ببوسی ؟من هرگزاینكار را نمی كنم. گذرنامه برای لندن و پاریس و برلن و امریكا بخواه تا بدهم.او می گفت من به گور پدر خودم ..یدم كه مرا عبدالحسین نام كرده است حسین كیست كه من غلام و عبد اوباشم؟ (خاطرات بهلول صص 10 و11) - علم وزیر دربار در خاطرات خود(ص306) روز شنبه9/9/1348 می نویسد:اردشیر زاهدی وزیر خارجه برای فردا شب دعوتی به شام از شاهنشاه وپادشاه سابق آلبانی كرده بود.عرض كردم مصادف با شب وفات!حضرت علی است شگون ندارد با این همه سرباز و درجه دارمتعصب نادان كار خطرناكی است فرمودند درست می گویی بگو شب را تغییر دهد به اردشیر گفتم ناراحت شد. - همین علم درخاطرات روز شنبه 20 /10/1348 ( ص 353) خود می نویسد: سر شام بودم علیاحضرت ملكه پهلوی پیشنهاد كردند چون نوروز مصادف با چهارده محرم (به قول عوام چهارم امام) است خوب است سلام عید نباشد.بحث مضحكی بود ولی داشت جدی می شد وسر می گرفت .من كه اغلب كمتر حرف می زنم با لحن خیلی جدی عرض كردم این فرمایشات چیست؟ اگر نوروز مصادف با عاشورا هم باشد باید سلام منعقد می شد این سنت ملی را كه با مسائل مذهبی نمی شود پوشاند.شاهنشاه از عرض من خوششان آمد ومطلب تمام شد. - سرتیپ خسروداد فرمانده تییپ هوابرد شیراز نیز ازدیگر مردان دین ستیز شاه است . سرهنگ محمد مهدی كتیبه در كتاب خاطرات خود(ص69) درباره او می نویسد: در محرم سال 1349همه افسران تیپ را درآمفی تئاترجمع وسخنرانی كرد.
ایشان می گفت:این حركاتی كه درجامعه انجام می دهند و برای امام حسین روضه خوانی و گریه می كنند اینها خرافی و برای افراد بی سواد است.اگر هم دولت .شاهنشاه آریامهر یا مسولین مملكتی جلوی این كار رانمی گیرند برای حفظ ظاهر است چون مردم احمق و بی شعور و متعصب ومذهبی اند به اینها اجازه انجام این مراسم را درجامعه  می   دهند ولی شما كه تحصیلكرده و درس خوانده ودانشگاه دیده اید  حركا ت املی عقب افتاده وارتجاعی را انجام می دهید؟امام حسین 1400 سال پیش مرده و رفته است حالا دیگر چه دلیلی دارد كه هر سال شماسینه زنی می كنید؟ سرهنگ كتیبه درادامه (ص 43) با اشاره به سختگیریهای فرماندهان بردانشجویان دانشكده افسری ارتش می گوید این فشارها باعث شد از دانشجویان روزه دار سال اول كه برای سحری بیدار می شدند حدود60 درصد روزه گرفتند كه در سال دوم این تعداد به 40 درصد و در سال سوم به 20 درصد رسید. هر از چند گاهی رادیو تلویزیون ملی ایران ، با پخش كاریكاتورهایی مضحك، شان ومنزلت روحانیون را به سخره می گرفت و یا نمایشنامه هایی درجهت ضدیت بامذهب ومذهبیون پخش می كرد.
4-شاه اگرچه باسالوسی تمام خودرا تنها شاه شیعه می نامید به سفر حج می رفت وقرآن چاپ می كرد ولی اساسا اعتقادی به دین ومذهب نداشت.مادر فرح آخرین همسر شاه در كتاب دخترم فرح از ماجرای شگفتی كه خود شاهد آن بوده چنین یاد می كند: روزعاشورایی بود و محمدرضا از مراسم عزاداری كه درمسجدشاه برگزار می شد به كاخ برگشت.شاه درحالی كه بسیارخسته وعصبانی به نظرمی رسید پس از آنكه دستورداد برای او شراب بیاورند گفت :هزار و چندسال قبل دو عرب باهم اختلاف داشته اند و یكی از آنها دیگری را كشته است آن وقت من بعنوان شاه این مملكت باید دو ساعت بروم و دو زانو در مجلس روضه او بنشینم. مادرفرح در ادامه می گوید محمد رضا دراین اواخر، دیگر كارش به اینجا رسیده بود كه چنین حرفهایی می زد وهیچ چیزرا قبول نداشت.
5-برگزاری جشنهای دوهزار وپانصدساله
از اقدامات ننگین شاه درادامه سیاست دین ستیزی او برگزاری جشنهای دوهزاروپانصدساله درسال 1350 درشیراز بود.به دستور او برای مهمانها شراب مخصوص از فرانسه آوردند و بزم شراب برپا كردند. دریكی از برنامه های شرم آوری كه دراین ایام در شیراز برگزارشد در روز روشن درجلوی چشم صدها رهگذر در یكی از خیابانهای شهر دارالمومنین شیراز، تئاتری خیابانی برگزارشد كه در یكی از صحنه های آن بازیگرمرد در حالی كه برهنه می شد زن بازیگر را برهنه نمود و در جلوی دیدگان متعجب مردم به او تجاوز نمود. سرآنتونی پارسونز سفیر انگلیس درایران در كتاب خود خاطرات دوسفیر (غرور وسقوط صص 337 و338) دراین باره می نویسد:جشن هنر شیراز در سال 1977 میلادی از نظر كثرت صحنه های اهانت آمیز به ارزشهای اخلاقی ایرانیان از جشنهای پیشین فراتر رفته بود .به طور مثال یك شاهدعینی صحنه هایی از نمایشی را كه موضوع آن آثارشوم اشغال بیگانه بود برای من تعریف كرد .گروه تئاتری كه این نمایش را ترتیب داده بودند یك باب مغازه را در یكی از خیابانهای پر رفت وآمد شیراز اجاره كرده و ظاهرا می خواستند برنامه خودرا بطور كاملا طبیعی در كنارخیابان اجرا كنند.صحنه نمایش نیمی درداخل مغازه ونیمی درپیاده رو مقابل بود.یكی از صحنه ها كه در پیاده رو اجرا می شد تجاوز به عنف بود كه بطور كامل (نه بطور نمایشی ووا نمودسازی) به وسیله یك مرد كاملا عریان - یا بدون شلواردرست بخاطرندارم –با یك زن كه پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاك داده می شد در مقابل چشم همه صورت می گرفت...واكنش مردم شیراز كه ضمن گردش در خیابان یا خرید از مغازه ها باچنین صحنه مسخره وتنفرانگیزی روبرومی شدند معلوم است ولی موضوع به شیراز محدود نشد و در توفان اعتراضی كه علیه این نمایش برخاست به مطبوعات وتلوبزبون هم رسید. من بخاطردارم كه این موضوع را با شاه درمیان گذاشتم وبه اوگفتم اگر چنین نمایشی بطور مثال در شهر وینچسترانگلستان اجرامی شد كارگردان و  هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی بردند.شاه مدتی خندید وچیزی نگفت.
6-تغییر مبدا تاریخ ایران از هجرت پیامبر اكرم(ص) به تاریخ باستان
اقدام دیگر دین ستیزانه پهلوی دوم است كه خشم امام ومتدینین رابرانگیخت . تغییرمبدا تاریخ ایران وتقویم در24 اسفندماه 1354 كه در اجلاس مشترك سنا ومجلس شورای ملی به تصویب رسید اعتراض بسیاری از علما درایران ازجمله مرحوم آیت الله گلپایگانی رابرانگیخت. امام در پیامی به مناسبت عید فطر به مخالفت جدی با آین مصوبه پرداختند: "كارشناسانی كه می خواهند مخازن مارا به غارت ببرند برای تضعیف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم تغییر مبدا تاریخ را ساز كردند. ...بر عموم ملت است كه با استعمال این تاریخ جنایتكار مخالفت كنند وچون این تغییرهتك اسلام و مقدمه ی محو اسم آن است خدای نخواسته.استعمال آن بر عموم مردم حرام وپشتیبانی از ستمكار و ظالم ومخالفت با اسلام عدالتخواه است".( صحیفه نور/ج1/ص272)
7-مجتهد تراشی
محمدعلی وحیدی معروف به علامه وحیدی روحانی نمایی بود كه سپهبدخون ریز رضاشاه به نام امیر احمدی اورا مجتهد نامید و بر همین اساس تولیت مدرسه سپهسالار به او سپرده شد. وحیدی در جوانی جزو منشیان آیت الله شهرستانی بود. جعل نامه ای توسط او با مهر آیت الله در حمایت از شخص بدكاره ای موجب شد آیت الله شهرستانی علاوه براینكه مهر خود رابشكند او را هم از خود براند.وحیدی با كنار گذاشتن لباس روحانیت د ر دوره بیستم مجلس شورای ملی به مجلس راه یافت ودریكی از نطقهایش درمجلس گفت :به نام خدا و به نام شاهنشاه .هنگامی كه او درنطق خود گفت شاه سایه خدا درزمین است سردار فاخر حكمت خطاب به اوگفت: اینجا خانه ملت است و كسی حق نداردسخنان كفرآمیزی برزبان آورد و او را وادار به ترك تریبون كرد.(ساواك وروحانیت ص44)
8- تعطیلی بعضی از حوزه های دینی
مدرسه علمیه مروی را درتهران كه ازآن هزاران عالم روحانی بیرون آمده بود جایگاه تعدادی از ارامنه كردند. مدرسه سپهسالاررا هم به تعدادی جوان ..واگذار كردند.. در قم در مدرسه دارالشفا به جای تدریس گداها سكونت داشتند ومدرسه به قهوه خانه ای تبدیل شد كه متكدیان درآن حمع می شدند وچای می نوشیدند.(خاطرات حجت الاسلام والمسلمین پورهادی/ص166)
9-تقویت ادیان منسوخ وفرقه های استعمارساخته
از دیگربرنامه های شاه درجهت دین ستیزی او بود. ویلیام سولیوان - سفیر امریكا دردربارشاه - در كتاب خاطرات خود گفته است:ایران یك كشور اسلامی بود ..با وجود این چون نزدیك به هشتاد هزاریهودی درایران زندگی می كردند و جامعه یهودیان ایران در كلیه رشته های تجارت و اقتصاد ایران رسوخ كرده بودند.. هم در این راستا بود كه شاه به شهبانو اجازه داد كنگره پیروان زردشت رادر تهران برگزاركند و با شراب شامپانی از مهمانان خود درماه رمضان در كاخ سلطنتی پذیرایی كند. سر آنتونی پارسونر سفیردولت انگلیس در ایران می گوید همكاران دیپلمات عرب من شركت در پذیرایی پایانی كنگره زردشتیان راتحریم كردند.شاید به نظرشاه وشهبانو اینگونه اقدامات به عنوان روشهای سریع درمانی برای جداكردن مردم ایران از روشهای اسلامی بود.( فخر روحانی ،اهرمها ، سقوط وپیروزی انقلاب اسلامی/ج1/ص108)
10- تاسیس دانشگاه اسلامی
شاه با هدف تحت كنترل در آوردن مدارس علمیه سراسر كشور می خواست به تاسیس دانشگاه دولتی اسلامی بپردازد . تاسیس این دانشگاه به رژیم فرصت می داد تربیت طلاب و فعالیت ها و تبلیغ دینی را تحت مراقبت و سیطره خود قرار دهد . فارغ التحصیلان این دانشگاه نیز طبق نظر دولت به جاهای مختلف اعزام می شدند . شاه قصد داشت به تدریج این دانشگاه را جایگزین مدارس علوم دینی سراسر كشور كند. لیكن رژیم در اجرای این سیاست با ناكامی مواجه گردید و این برنامه در نطفه خفه شد. چرا كه امام خمینی در واكنش به این سیاست مكررا به صحبت پرداخت و اعلامیه ای هم صادركرد .امام تهدید كرده بود اگرشاه به تاسیس این دانشگاه بپردازد و به تربیت افرادی در آن جا اقدام نماید، به تفسیق آن خواهد پرداخت و مردم را از مراجعه به این افراد نهی خواهد كرد و آخوندهای درباری جایگاهی در بین مردم نخواهند داشت . در پی این واكنش بود كه رژیم از اجرای این سیاست منصرف شد و تاسیس دانشگاه اسلامی صرفا در مرحله ی حرف باقی ماند .
11-درج مقالات ضد دینی در نشریات
آقای عزت مطهری (شاهی) دركتاب خاطرات خود (417) می گوید :مجله جوانان حزب رستاخیز را در بند –زندان - توزیع كرده بودند درمقاله ای به قلم یك استاد دانشگاه باعنوان تمدن پویا وتمدن ایستا ضمن رد وجود خدا نوشته بود: اینها زاییده ذهن بشر است وبهشت و جهنمی وجود ندارد و بشر برای فرار از ترس مرگ بهشت و جهنم را برای خود ساخته است.
12- توقیف روزنامه مذهبی دنیای اسلام
در یكی از گزارشهای محرمانه شهربانی در سال1327 آمده است عده ای ازعلمای مخالف دولت در بازار مشغول فعالیت شده و راجع به توقیف روزنامه دنیای اسلام قطعنامه ای صادر می نمایند مبنی براینكه چون روزنامه دنیای اسلام تبلیغ امور دین ومذهب می نماید بنابراین دولت بنابه اصل مخالفت با مذهب به این عمل مبادرت ورزیده است.این عمل تولید نگرانی فوق العاده در بازار و طرفداران مذهب نموده است.(گزارشهای محرمانه شهربانی 1327-1328/مجید تفرشی /ج2/ص319
13-اجرای نمایشنامه های ضد دینی
اسدالله علم در خاطرات خود ( ص 161) در تاریخ 7/1/1348 از اعتراض مرحوم آقای فلسفی نسبت به نمایشنامه شهر قصه چنین می گوید: دیشب فلسفی به نمایشنامه شهر قصه كه در آن به آخوندها حمله منطقی فراوان شده و بسیار عالی است و در تلویریون نمایش داده شده حمله كرد وخیلی مهمل گفت و سفسطه كرد.
ساواك نیز درگزارشی از سخنان سید عبدالرضا حجازی –روحانی درباری - در مجلس ترحیم كاظم جفرودی سناتورسابق كه در خانقاه صفی علیشاه با حضور عده ای از وزرا و روسای مجلسین و حدود 400 نفر از طبقات مختلف تتاریخ 19/9/1351تشكیل گردیده بود ضمن وعظ اظهارداشته در تالار 25 شهریور نمایشنامه ای تحت عنوان محراب به نمایش گذاشته شده و در نمایشنامه مزبور بنا كنندگان مساجد وتكایا را قماربازان معرفی نموده اند در حالی كه مساجد ایران بوسیله پادشاهان ساخته شده است چرا وزارت فرهنگ با صرف مبالغ منگفتی اجازه میدهد این قبیل نمایشنامه هابه روی صحنه بیاید تا بین روحانیون و دولت شكاف ایجادگردد (ساواك و روحانیت/صص67 و68)
14- مخالفت شاه با تعطیل روز تولد رسول اكرم
اسدالله علم دربیان خاطرات روزشنبه 6/2/1351 (صص240 و241) خود می نویسد:صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه سر حال نبودند. تقریباهرچه راعرض كردم رد كردند.یكی این بود كه آیت الله خوانساری تقاضا دارد مولود حضرت رسول تعطیل شود .رد كردند. علم درادامه می نویسد: جای تعجب شد!
15-تلاش برای تصویب قانون زنا درمجلس
مرحوم آقای فلسفی در كتاب خاطرات خود(ص405) دراین باره می نویسد :به یاد دارم در مجلیس سنا در صدد بر آمدند طرحی به تصویب برسانند كه گفتند عبارت ولد الزنا را برداریم و بگوییم فرزندان مردم دو قسم هستند یك قسم فرزند قانونی ویك قسم فرزند طبیعی ..از این هم فراتر رفتند و در كنار ا ین طرح موضوع دیگری را هم افزودند كه آن اجازه زنا به زن توسط شوهر بود.این كار را هم اعیان قوم در مجلس سنا كردند.این طور مطرح كردند كه وقتی زن شوهر می كند مرد مكلف است به زن منزل مسكونی بدهد و بعد گفتند زن شوهردار حق دارد با مال خود یك خانه ملكی مستقل در جای دیگرخریداری كند و آن خانه را خالی نگهدارد و كلیدش دراختیار خود آن زن باشد كه هر وقت خواست به آنجا برود.معنی آن مصوبه آن بود كه هر وقت زن شوهردار اراده زنا كرد آزادباشد.
16- قانونی كردن سقط جنین
اشرف خواهر فاسد شاه در كتاب خاطرات خود (ص206) گفته است: تا زمان انقلاب حداقل از دیدگاه قانون ما تقریبا به برابری كامل بین مرد وزن رسیده بودیم.ما حتی موفق شده بودیم سقط جنین را البته به گونه ای غیر مستقیم امكان پذیر كنیم زیرا مذهب اسلام  راه دیگری دربرابر ما باز نگذاشته بود.
مواردی كه ذكر شد شاید یك ازهزار هم نباشد اما پاسخ این سیاست دین ستیزی از سوی مردم چه بود؟ آنان برخاستند وبه ندای امام لبیكی سرخ گفتند و با ایمان به خدا و وحدت كلمه ،تحت رهبری پیامبر گونه امام خمینی قیام كردند .مردم خمینی خواه، امام تبعید شده خود را با عزت به كشورباز گرداندند و رژیم ضد دینی پهلوی را كه از پشتیبانی همه ابرقدرتها برخورداربود با دستهای خالی و با نثار خون عزیزان خود به زباله دانی تاریخ فرستادند و با پدید آوردن انقلاب اسلامی فصلی نو به نام دین درتاریخ جهان معاصر رقم زدند.