نهضت آزادي
نهضت آزادي ايران به رهبري مهندس بازرگان و همراهي دكتر يدالله سحابي، مهندس منصور عطايي، حسن نزيه، رحيم عطايي، عباس سميعي و آيتالله طالقاني در 27 ارديبهشت 1340 رسماً شروع به فعاليت كرد. نهضت آزادي تنها گروه سياسي بود كه به دليل فداكاري رهبرانش توانست در داخل و خارج از ايران نسبتاً فعال بماند. ارزيابي نقش نهضت آزادي ايران احتياج به تبيين انگيزه، ايدئولوژي و عملكرد آن دارد.
در انگيزهي بنيانگذاران نهضت آزدي بين محققان اختلاف است. بعضي انگيزهي تأسيس را انگيزهاي مذهبي و بعضي قدرتطلبي دانستهاند. گروهي از تحليلگران تاريخ سياسي ربع قرن اخير، انگيزهي تشكيل نهضت آزادي را «شكست بازرگان و دوستان وي در دستيابي به قدرت و نفوذ در جبههي ملي دوم ميدانند». بازرگان پس از اينكه به عضويت كميتهي اجرايي جبههي ملي انتخاب نشد، دست به تأسيس نهضت آزادي ايران زد و بازرگان با آگاهي از مخالفت مصدق با شورايعالي جبههي ملي دوم، حمايت مصدق را نيز كسب كرد. نهضت آزادي در بيانيهها، اطلاعيهها و تحليلهاي خود نه تنها هيچ تأكيدي بر مبارزهي ايدئولوژيك خود ندارد، بلكه هيچ موضع مذهبي نه در مقابل رژيم شاه و نه در مقابل جبههي ملي نشان نميدهد.
نهضت آزادي در اولين نشريهي داخلي كه در 21/3/1340 منتشر نمود، در مقالهاي با عنوان «جبههي ملي و نهضت آزادي» در پاسخ به اين سؤال «كه چرا نهضت آزادي ايران به وجود آمد و آيا تشكيل اين سازمان سياسي و اجتماعي با هدف و فعاليت جبههي ملي ايران وفق ميدهد يا نه؟» تصريح كرد كه: «تأسيس نهضت آزادي ايران منطبق با هدف و مرام و اساسنامهي جبههي ملي ايران و در جهت تأييد و پشتيباني و تقويت آن است». مقاله، انگيزهي بانيان را از تأسيس نهضت آزادي چنين بيان ميكند:
1ـ لزوم تشكيل و تحزب افراد؛
2ـ قبول و اجراي پيشنهاد بعضي از رهبران محترم جبههي ملي ايران مشعر به تشكيل حزب يا جمعيتي مركب از كساني كه به همفكري و همكاري شناخته شده بودند؛
3ـ لزوم اشتراك مساعي و قبول مسئوليت بيشتر به نام يك جمعيت متشكل در مبارزات جبههي ملي ايران و ايجاد انضباط لازم در داخل جمعيت.
در واقع تمام اين سه هدف چيزي جز خواستهي مصدق و تقويت جبههي ملي نبود. نهضت آزادي در پايان، هدف ديگري را هم ميافزايد كه نقش مذهب را در آن ميتوان بسيار كمرنگ ديد. اصل چهارم چنين بود:
4ـ لزوم تأسيس احزابي به اتكا، توجه و اعتماد عمومي براي مقابله با تحركات و اقدامات مضرهي سياسي عليه معتقدات ملي و اجتماعي و مذهبي مردم.
چنان كه مشاهده ميشود، دفاع از معتقدات مذهبي مردم در رديف چهارم بعد از معتقدات سياسي، معتقدات ملي و معتقدات اجتماعي قرار گرفته است.
1) ايدئولوژي نهضت آزادي ـ با تحليل واژههاي نهضت آزادي ايران شايد كمي به درك موضوع نزديك شويم. «نهضت» به معناي حركت و قيام است، «آزادي» نماد و اصل ارزشي ليبراليسم است و «ايران» نمايانگر ناسيوناليسم است؛ بنابراين مذهب در نامگذاري اين نهضت هيچ جايگاهي نداشته است. جالب اين است كه در همان زمان نيز اين نكته از ذهن تيزبينان دور نماند. آيتالله بهشتي وقتي خبر تأسيس نهضت آزادي را شنيد، ضمن ابراز خوشحالي، انتقاد خود را از اين نامگذاري مخفي نكرد و به بانيان آن گفت:
«اين حزب مكتبي نيست. اسمش را هم گذاشتهايد نهضت آزادي! آزادي كه همهي اسلام نيست، از مسائل مهم بشري است، از اركان اسلام است، ولي همهي اسلام نيست». مرامنامهي نهضت آزادي نشان ميدهد كه به اسلام به عنوان يك مكتب راهنما نگريسته نشده است و بيش از اندازه روي مفاهيم حقوقي ـ سياسي تأكيد شده است.
در اصل اول مرامنامه آمده است: «احياي حقوق اساسي ملت ايران با استقرار حكومت قانون به منظور تعيين حدود اختيارات و مسئوليتهاي قواي مختلف مملكت و براي تأمين حكومت مردم بر مردم» و «تفويض قدرت ملي و قانوني حكومت به افرادي كه صلاحيت رهبري سياسي مملكت را در دنياي مترقي امروز و در رديف كشورهاي بيدار جهان داشته باشند» از اهداف حزب است.
در مرامنامه، يازده اصل ديگر آمده است كه در آن، اهداف، راهكارها، سياست داخلي و سياست خارجي مشخص شده است، اما در هيچ يك از اصول آن تأكيدي بر تعيين جهتدهي مذهبي نشده است و فقط در اصل دوم، «ترويج اصول اخلاقي و اجتماعي و سياسي» را «براساس مبادي دين مبين اسلام» ذكر كرده است كه آن هم با قيد و شرط «با توجه به مقتضيات سياسي و فرهنگي عصر حاضر» مبادي اسلام را مبهم ميكند و نشان ميدهد آنها تنها قرائت خاصي از اسلام را قبول داشتهاند. پس از انتشار مرامنامه، بسياري از نيروهاي مذهبي مكتبي، بازرگان را به عنوان رهبر نهضت آزادي به باد انتقاد گرفتند. مهمترين نكتهاي كه غيرمكتبي بودن نهضت آزادي را بيشتر هويدا ميكرد، تأكيد بنيانگذار نهضت آزادي بر مصدقي بودن نهضت آزادي بود. با دقت در اين توضيح مشخص ميشود كه بازرگان به اسلام به عنوان مكتب راهنما و ايدئولوژي نگاه نميكرد، بلكه دخالت در سياست را در رديف يكي از فريضههاي ديني مثل نماز و روزه ميدانست؛ زيرا خدمت به خلق است. حال آنكه اسلام ايدئولوژيك، خود داراي سياست ديني است و به اصطلاح، سياست و ديانتش عينيت پيدا ميكند. بازرگان در توضيح نظر خود ابتدا ميگويد: دخالت در سياست يك «وظيفهي ملي» است و سپس ميگويد «فريضهي ديني» است و براي مسئوليت ملي تقدم قائل ميشود.
در واقع بايد گفت تأسيس نهضت آزادي چيزي جز تجديد سازمان بخشي از نيروهاي جبههي ملي با عضويت آيتالله طالقاني نبود و هيچ تحول ايدئولوژيك را برنميانگيخت. به قول خود بازرگان، «نهضت آزادي ايران به هيچ وجه منالوجوه درصدد ايجاد دكاني در مقابل جبههي ملي ايران و در عرض آن نيست، بلكه در طول آن و در حكم يكي از عناصر تشكيلدهنده و تكميلكنندهي آن است» و بايد گفت نهضت آزادي همان ايدئولوژي جبههي ملي؛ يعني نوعي مليگرايي غربباور يا ناسيوناليسم ليبرال را برگزيد كه البته كمي صبغهي ديني داشت. به همين جهت رهبر نهضت آزادي، آقاي بازرگان، در طول حيات مذهبي خود تلاش كرد تا تفسيري ليبراليستي از اسلام ارائه دهد. البته نبايد ناديده گرفت كه نهضت آزادي هر چه به پيش ميرفت ايدئولوژي آن اسلاميتر ميشد و اعضاي آن به رهبري نهضت امام خميني نزديكتر ميشدند. اين روند تا جايي ادامه يافت كه نهضت آزادي رسماً ولايت فقيه را پذيرفت. اما از آنجا كه وجه غالب نهضت آزادي ناسيوناليست بود، پيدا بود كه نميتواند در بيعت خويش با امام خميني استوار بماند. نهضت آزادي تا زماني خود به ولايت فقيه معتقد بود كه در صدر رهبري كشور قرار داشت و بعد از آن به اصل خويش يعني مليگرايي غلطيد و رهبر آن به صراحت اعتقاد به نظر خود مبني بر اصالت نداشتن محوريت اسلام اعتراف كرد.
2) عملكرد نهضت آزادي ـ نهضت آزادي برخلاف جبههي ملي توانست مواضع خود را در مقابل اقدامات رژيم شفاف كند و در مورد لايحهي انجمنهاي ايالتي و ولايتي و رفراندوم انقلاب سفيد موضعي روشن اتخاذ نمايد. نهضت آزادي در اين اعلاميه هدف دولت را از طرح مسئلهي انجمنها «سرگرم كردن مردم»، «ملعبه قرار دادن ناموس ديني و ملي»، به رويارويي كشاندن «طبقات متقدم و متجدد و دو جنس زن و مرد و...» تعبير كرد و در پايان از «خواهران ارجمند و خانمهاي روشنفكر» خواست كه «فريب اين حرفها را نخورند». نهضت آزادي چند روز بعد اعلاميهي ديگري در حمايت از علما و مراجع صادر كرد و از «هماهنگي و روشنبيني و شهامت آقايان» علما سپاسگزاري كرد و «قيام عمومي و منطقي و ديني طبقهي عاليهي روحانيت» را ستود.
شوراي نهضت آزادي در 3 بهمن در مورد رفراندوم اصول انقلاب شاه و مردم اعلاميهاي را تحت عنوان «ايران در آستانهي يك انقلاب بزرگ» صادر كرد و «اقدام و ابتكار اعليحضرت كه مقام غيرمسئول هستند و مراجعهاي كه به آراي عمومي» ميكنند را موجب اين دانست كه «طوفاني بر پهناي كشور كهنسال ايران وزيدن گرفته است».
اهميت تشكيلات نهضت آزادي در اين بود كه با دستگير شدن اعضاي اصلي، نهضت تعطيل نشد و عناصر باقيمانده به وظايف خود عمل كردند. روز 19 خرداد اعلاميهاي با نام نهضت آزادي منتشر شد كه سخت رژيم شاه را مورد انتقاد قرار ميداد. در اين اعلاميه آمده بود كه «در طول تاريخ ايران نخستين بار است كه به مقام نيابت عظماي امام عليهالسلام، جسارت ميشود و مرجع تقليد حضرت آيتالله خميني دزديده و زنداني ميشود». در اين اعلاميه «رقم كشتهها و زخمي در كشور از ده هزار نفر» بيشتر برآورد شده بود و در حمايت از آنان نوشته شده بود: «مردم سينههاي لخت خود را به رگبارهاي مسلسلهاي شاه ديكتاتور سپردند». آنان همچنين به مناسبت چهلم شهداي 15 خرداد با صدور اعلاميهاي ضمن تحليل جامعي از اوضاع كشور در تأييد مهاجرت علما به تهران نوشتند. امام خميني نيز متقابلاً از مهندس بازرگان و آيتالله طالقاني حمايت كرد. همچنين امام خميني در واكنش به محكوميت سران نهضت آزادي با صدور اطلاعيهاي حمايت خود را از سران نهضت آزادي اعلام كردند.
با زنداني شدن سران نهضت آزادي و فضاي اختناقآميز رژيم شاه، از فعاليت نهضت آزادي كاسته شد؛ ولي دانشجويان نهضت آزادي در خارج از كشور همچنان به فعاليت خود ادامه دادند. آيتالله طالقاني و مهندس بازرگان پس از تحمل پنج سال زندان در آبان 1346 آزاد شدند. در آن زمان نيروهاي انقلابي ـ مذهبي دو اشكال به روش بازرگان وارد ميكردند:
1ـ مكتب بازرگان به علوم تجربي در مقابل اسلام اصالت ميبخشيد و به عبارتي ديگر، بازرگان دستاوردهاي علوم تجربي را يك حقيقت ميپنداشت و سعي ميكرد اسلام را با اين معيار توجيه كند و اين موجب نوعي التقاط ميشد. علاوه بر اين، علوم تجربي سيال و پيوسته در حال تغيير بودند و ميبايست بر اين اساس برداشت از مفاهيم اسلامي را نيز تغيير ميدادند.
2ـ عمدهترين اشكال بر بازرگان در غرب محوري وي بود كه تلاش ميكرد از اسلام يك قرائت ليبراليستي داشته باشد و به همين جهت بود كه مكتب بازرگان بر خلاف مكتب شريعتي مبارزپرور نبود، احساسي را برنميانگيخت و موجي را ايجاد نميكرد. علت مبارز بودن همكاران وي را هم بايد در خصلتهاي شخصي خودشان جستجو كرد نه در تأثير انديشههاي بازرگان. با اين همه بايد اعتراف كرد كه روش بازرگان در آن زمان موجب پاسخگويي به بعضي از شبهاتي بود كه علمزدگان نسبت به احكام و مفاهيم اسلام داشتند و از اين جهت بازرگان در قشر خاصي از تحصيلكردگان اثري مثبت داشت.