حزب پان ایرانیست
زمينهها و چگونگي شكل گيري حزب پان ايرانيست
در پي اشغال ايران در جنگ جهاني دوم، در هشتم شهريور1320، با ورود نيروهاي متفقين، عدهاي از دانش آموزان، همانند پرويز صف ياري، فريد سياح سپانلو، خداداد فرمانفرمائيان، ناصر ماضدي، محمدرضا عاملي تهراني، علینقي عاليخاني، ابوالقاسم پورهاشمي، مهدي عبده، محسن پزشكپور و مهدي بهرهمند به مقابله با متجاوزان ميپردازند و با تشكيل باشگاه ايران¬دوستي كوششهاي ايران پرستانه خود را شكل ميدهند. اعضاي باشگاه ايران¬دوستي، خواهان وحدت كليه¬ی افراد متعلق به نژاد ايراني بودند و در نظر داشتند كه آنان را در قلمرو سياسي واحدي گردهم آورند. آنان زنده نگه¬داشتن آتش وطن¬پرستي را آرزوي مقدسي براي خود ميدانستند كه نبايد خاموش ميشد. آنان در ادامه توانستند افراد جديد ديگري مثل حسنعلي صارم كلالي، فريدون تقي زاده، بيژن فروهر و عليرضا رئيس را نيز به¬طرف خود جذب كرد و با تشكيل كميته ی سازمان خارجي، كه زير نظر انجمن كار ميكرد، انسجام خاصي به فعاليتهاي خود داد.در 15شهريور1325 عليرضا رئيس، پس از بازگشت از مدرسه درحالي¬كه در منزل مشغول ساختن مواد منفجره براي مقابله با دشمنان بوده، بر اثر انفجار كشته ميشود، براي پاس آئيني كه عليرضا رئيس در راه آن كشته ميشود، محسن پزشكپور متني مينويسد كه نزد پان ايرانيستها به نام«فرمان رئيس» معروف است، و در حقيقت پيمان¬نامهاي بود براي ياران رئيس كه، راه رئيس را پيرو باشند. و بدين¬گونه بود كه براي نخستين¬بار سيماي«پان ايرانيسم» شكل گرفت. پان ايرانيستها اين تاريخ را مقدس شمردند و به نام روز بنياد از آن ياد ميكنند و هر ساله در همين تاريخ سالگرد جنبش پان ايرانيستي خود را گرامي ميدارند. و در حقيقت بايد گفت كار تشكيلاتي و منسجم جنبش پان ايرانيستي دقيقا از همان تاريخ، يعني پانزدهم شهريور سال1326 آغاز گرديد. از آن پس پان ايرانيستها كار خود را به نام«مكتب» دنبال كردند[4] و با چاپ و توزيع كتاب "ما چه ميخواهيم" در پاييز سال1326 آرمانها و هدفهاي تاريخي و اجتماعي خود را بيان كردند، آنان نام«پان ايرانيسم» را هم، كه گوياي مباني تاريخي اين اهداف و آرمانها می¬باشد، بر مكتب مبارزاتي خود گذاشتند تا ناآشنايان را به زودي به چگونگي عقيده و آرمان آنها واقف سازد.[5]
در سال1329، در نتيجه¬ی آموزشهاي مداوم و كوششهاي زيادي كه براي تعيين و ارائه¬ی منطق و جهان¬بيني و ديدگاه¬هاي نهضت صورت گرفت، رهبر نهضت پان ايرانيست و تني چند از ياران او، نوشتهاي به نام«بنياد مكتب پان ايرانيسم» تنظيم كردند كه در نوروز سال1329 منتشر شد كه اين كتاب همچنين در سال1358 تجديد چاپ، تكثير و توزيع شد.
به¬طوركلي و به اعتقاد اعضاي حزب، حزب پان ايرانيست در مسير تكوين و شكل¬گيري 3مرحله متمايز را طي كرد. نخستين مرحله¬ی شكل¬گيري در سال1329 به تكامل رسيد، كه نهضت آنان پس از كوشش براي پي¬ريزي تشكيلاتي كه از سال1326 آغاز شد و در سال1329 پايان يافت.
مرحله¬ی دوم، مرحلهاي است كه پان ايرانيست از حالت سازمان خارج شده پس از تكامل يافتن به مكتب تبديل شد آغاز اين دوران از سال1329 به بعد ميباشد. پان ايرانيستها براي آغاز سومين مرحله و همچنين پايان مرحله¬ی دوم، تاريخ بهمن¬ماه سال1330 مطرح كردهاند كه مكتب به حزب تبديل ميشود.[6]
مباني و ماهيت فكري و اعتقادي حزب پان ايرانيست
ديدگاه¬هاي مختلفي نسبت به ماهيت فكري حزب پان ايرانيست وجود دارد. گازيوروسكي آن را يك سازمان ملي¬گراي افراطي،[7] مرموز و فوق ناسيوناليست، نيمه فاشيستي كه با شكلهاي سنتي اقتدار مانند سلطنت، روحانيت، و طبقه زميندار و هم با پديدههاي امروزيتري از قبيل سرمايهداري و كمونيزم مخالف بود، معرفي ميكند.[8] ريچارد كاتم آن را جنبشي ميداند كه براي نژاد اهميت درجه اول قايل ميشد و معتقد بود كه اينها عمدتا از فاشيسم اروپايي تأثير ميپذيرفتند و همچنين بر اين باور بود كه، بينش يهودستيزانه، ضدسرمايهداري، ضدكمونيستي و دعاوي گسترده امپرياليستي بر مناطق خارج از مرزهاي كنوني ايران در اين گروه سياسي شباهت ناراحت¬كنندهاي به اصول هيتلري داشته است.[9] اسناد بدست آمده از لانه جاسوسي امريكا نيز، حزب را يك حزب افراطي نئونازي معرفي ميكند كه معتقد بودند، ايران بايد به مرزهاي جغرافيايي سابقش برگردد و كليه خارجيان از ايران خارج گردند و نفوذ خارجي از بين برود.[10] نهضت آزادي نيز علت وجودي و ماهيت شكل¬گيري پان ايرانيستها را واكنش جامعه در مقابل فعاليتهاي حزب توده بيان ميكند.[11]اما با بررسي كتابها و نوشتههاي حزب، آنها درباره¬ی ماهيت فكري خود چيز ديگري ميگويند.
كتاب«بنياد مكتب پان ايرانيست» براي بيان مباني فكري به چهار اصل مهم تأكيد كرده است:
1- اصول منطق،
2- قدم به تاريخ و اجتماع،
3- منطق پديدههاي اجتماعي،
4- مباني پان ايرانيسم.
پان ايرانيستها، بناي منطقي حزب خود را بر دو اصل استوار كرده بودند: «اصل همبستگي و اصل شناخت». درباره¬ی اصل دوم ذكر شده است كه در اين مقوله، همه چيز به مفهوم ملت و مليت باز ميگردد. در اين اصل به ناسيوناليسم تاريخي توجه شده است.[12] به اعتقاد آنها در اصل سوم، از ميان قوانين حاكم بر پديدههاي اجتماعي، دو قانون مهمتر از بقيه ميباشند. قانون گسترش و قانون گزينش. در قانون گسترش، پديدهها بر حسب استعداد نهادي و پرورده¬ی افراد و محيط، گسترده ميشوند و مطابق قانون گزينش، پديدههايي برگزيده ميشوند كه تابع نياز ملي و مطابق با آن باشند. اصل چهارم در مباني مورد تأكيد اين حزب، اشاره دارد كه در حقيقت اساسيترين اصل براي بيان معتقدات، پان ايرانيسم ميباشد. بر اساس اين اصل، آنان راه نجات و رستگاري ملت را در پان ايرانيسم جستجو ميكردند.[13]
ديدگاه¬هاي حزب پان ايرانيست
حكومت: پان ايرانيستها حكومت را دقيقترين فنون و تخصصها و يك دستگاه صلاحيتدار رهبري ملت ميدانند كه موظف است ملت را به سوي آرمانهايشان هدايت كند،[14]همچنين قدرت حكومت را نيز ناشي از آرمان¬خواهي ملت ميدانند در نتيجه با اين نوع نگرش فقط آن طرز حكومت را قابل قبول ميدانند كه ملت را بسوي آرمان ملي هدايت كند. به بيان ديگر، آنها طرفدار حكومت مطلقه¬ی ملي توأم با اقتدار و آمريت محضاند ومدل حكومتي را پيشنهاد ميكنند كه برنامه¬ی حكومتيش طبق مفاد دكترين پان ايرانيسم و متكي برخواست و نياز ملت است.
اقتصاد: پان ايرانيستها درباره¬ی اقتصاد، سيستم اقتصاد ملي را پيشنهاد ميكنند و براي آن ويژگيهايي قائلاند بدين ترتيب:
- اقتصاد براي آرمان ملي، نه اقتصاد براي اقتصاد.
- ملي كردن سرمايهها و محدوديت سود.
- تشكيل بورس سهام ملي، به منظور خريد سهام مؤسسات توليدي براي كمكهاي سرمايهاي و فروش آن به خانودهها به منظور بسيج پس¬اندازهاي كوچك و انتقال مالكيت وسايل توليد به همه¬ی خانوادهها.[15]
فرهنگ: پان ايرانيستها نسبت به فرهنگ توجهي ويژه دارند و فرهنگ را حاصل خلاقيت يك ملت و قالب تكامل آن ميدانند. اساسيترين رسالتي كه در اين مهم براي خود قائلاند، حفظ و حمايت و گسترش زبان و فرهنگ فارسي است و علاوه بر زبان، عناصري مانند آداب و سنن محلي جشنها و برپايي مراسم نوروزي نيز مورد توجه آنهاست.[16]
انشعابات درون حزبي پان ايرانيست
اولين انشعاب حزب با ورود دكترمنشيزاده به صحنه¬ی سياست و تشكيل "حزب سومكا" آغاز شد.[17]دومين انشعاب طرد عدهاي حرفهاي بود. از اين جمله گروهي بود كه خود را آوارگان پان ايرانيزم ميناميدند. امير زرين¬كيا معروف به اميرموبور و منظور افشار در رأس اين گروه بودند.
سومين و مهم¬ترين انشعابي كه در حزب رخ داد و منجر به پديدآمدن شكافي عميق بين صفوف پان ايرانيستها گرديد، جدايي داريوش فروهر و تشکیل حزب ملت ایران درسال1330 بود.[18]
آخرين انشعابي كه در حزب پان ايرانيست رخ داد جدائي فضل¬الله بني¬صدر بود. او قائم¬مقام دوم حزب و عضو فراكسون پان ايرانيستها در مجلس22 بود در اين دوره، فراكسيون پارلماني پان ايرانيستها به جدايي بحرين رأي مخالف داد و او تنها فردي بود كه از اين جمع به اين جدايي رأي داد[19] صدر بعد از اخراج در دي¬ماه1349 موجوديت حزب ايرانيان را رسما اعلام كرد. كه در پي اين، افراد زيادي از جمله دكترحسين تجدد، كريم جزايري و مهدي بهرهمند به اين حزب پيوستند.
فعاليتهاي حزب پان ايرانيست قبل از انقلاب
حزب پان ايرانيست بعد از تأسيس، مقاطع متفاوتي را پشت سرگذاشت و عملكرد دوگانه¬اي در پيش گرفت. در جريان ملي¬شدن صنعت نفت با نهضت ملي هم¬كاري داشتند و در اجتماعاتي كه تشكيل ميدادند به حمايت از سياستهاي مصدق ميپرداختند كه چندين¬بار باعث درگيري آنها و حزب توده شد.
در جريان قيام مردمي 30تير1331 به قدرت رسيدن مجدد مصدق با پشتيباني مردم و سقوط كابينه¬ی احمد قوام، حزب پان ايرانيست هم حمايت خود را از دكترمصدق اعلام كرد و چند شب قبل از قيام، گروه¬هايي از حزب پان ايرانيست به همراه افراد ديگري از جبهه¬ی ملي در خيابان عليه دربار و شاه شعار ميدادند. آنها اين طرفداري را به سبب آرمان وطن¬خواهانه¬ی مصدق ضروري و وظيفه خود ميدانستند.[20]
حزب پان ايرانيست پس از قيام 30تير1331 به¬طور علني جانب شاه را گرفت و اعضاي اين حزب در جريان وقايعي كه به سقوط كابينه¬ی دكترمصدق انجاميد، نقش¬آفريني كردند. آنان با حمايت نيروهاي طرفدار شاه به تجمعهاي طرفدار مصدق حمله¬ور ميشدند و ميتينگهاي نهضت ملي توسط دارو دسته-هاي جمعيت جوانمردان(چاقوكشان و فاحشههاي تهران) و حزب پان ايرانيست به خاك و خون كشيده شد.[21] بعد از كودتاي 28مرداد1332 و سقوط دولت مصدق، حزب پان ايرانيست با انتشار "روزنامه¬ی خاك و خون" هم¬كاري با رژيم كودتا را گسترش داد.
آنها در حمايت از فعاليتهاي محمدرضا پهلوي براي انقلاب شاه و ملت يا انقلاب سفيد، منشور سربلندي را منتشر كردند. اين منشور در 39ماده منتشر شد و بر تهييج احساسات ايرانيان تأكيد داشت. همچنين در دهه¬ی1340 بسياري از برنامههاي شاهنشاهي و سياست مستقل ملي و همچنين مبارزه با بردگي و استعمار كه از طرف رژيم تبليغ ميشد، زمينههاي هم¬سو شدن عملكرد حزب را با برنامههاي رژيم پهلوي فراهم كرد.[22]
با ماجراي جدايي بحرين از ايران، حزب پان ايرانيست وارد مرحله¬ی حساس و بحراني شد. با وجود تمام همدلي كه پان ايرانيستها نسبت به عملكرد رژيم نشان ميدادند، در جريانات منجر به جدايي بحرين از ايران به دنبال اقدامات طرح¬ريزي شده¬ی بريتانيا، حزب پان ايرانيست مخالفت و ايستادگي در برابر برنامههاي رژيم را در پيش گرفت. پزشكپور براي خرده¬گيري از دولت طرحي را تسليم نمود كه باعث استيضاح دولت(هويدا) شد. اين موضعگيري سبب افت فعاليتهاي حزب به¬دليل قطع كمكها و افزايش كنترل شد. در اين زمان از هرگونه اجتماع و تظاهرات پان ايرانيستها به دستور شهرباني جلوگيري ميشد.[23]
در دهه¬ی1350، چند نفر از فعالين حزب پان ايرانيست به مجلس شوراي ملي راه يافتند. بعد از تشكيل حزب رستاخيز، حزب پان ايرانيست در رستاخيز حل شد و در كابينههاي شريف¬امامي و ازهاري، دكترعاملي¬تهراني به وزارت¬اطلاعات و آموزش و پرورش آن روزگار منصوب شد. [24]
حزب پان ايرانيست و انقلاب اسلامي
با اوج¬گيري انقلاب، پان ايرانيستها و بخصوص پزشكپور، در مجلس با ايراد سخنان تند نسبت به مهرههاي درجه¬ی دوم و سوم و طيف مخالف حاكمي كه از سال39 به اين سو با آنها بر سر نزديكي به دربار در رقابت بودند در تطهير شاه و خدمت به او گامهاي مؤثري برداشتند. آنها در همين راستا ابتدا اقدامات مردم را توطئه¬ی بيگانگان براي ايجاد تفرقه ميان ملت و نظام شاهنشاهي به شمار آوردند، و بعد كه شعلههاي انقلاب بيشتر زبانه كشید، در پي جدايي از رستاخيز برآمدند و پزشكپور پيشنهاد تأسيس حزبي سراسري را در ايران داد كه عملي نشد و سرانجام تصميم گرفت مجددا حزب پان ايرانيسم را احيا كند.
در اين ايام بين پان ايرانيستها، به¬ويژه پزشكپور، و آيت¬الله شريعتمداري ارتباط تنگاتنگي برقرار بود و جلسات مشترك و موضع¬گيريهاي هماهنگي داشتند، از جمله مشتركات آنها تكيه بر قانون¬اساسي بود. آنها در ادامه با برخي از اعضاي جبهه ملي، رؤساي اصناف و بازار و بعضي از شخصيتهاي ديگر جلسه تشكيل ميدهند، وضع مملكت را خطرناك و ادامه¬ی آن روند را در آينده¬ی نزديك موجب اضمحلال دروني مملكت و رژيم تشخيص ميدهند و بالاتفاق نظر ميدهند كه حفظ سلطنت و قانون اساسي در حالت فعلي تنها راه نجات مملكت است.[25]
با فرار شاه از ايران و ورود امام¬خميني(ره) به ايران و شدت يافتن مبارزه¬ی مردم ايران عليه رژيم پهلوي، حزب پان ايرانيست نيز مانند ديگر گروه¬ها، خود را با حركت مردم هم¬سو نمود. اين گروه¬ها ميكوشيدند با نشان دادن هم¬سويي خود با مردم و قيام آن، جهت حركت مردم را شناسايي كرده و بر امواج انقلابي آنان سوار شوند تا هدايت كار را در دست خود بگيرند. به همين دليل سعي كردند خود را به امام¬خميني(ره) نزديك كنند. در اين زمان پزشكپور و 46تن از نمايندگان استعفا كردند و ملاقاتهاي بسياري با امام انجام دادند و در اين ديدارها، نظريات خود را درباره¬ی تشكيل دولت و مسائل جاري مملكت با امام در ميان گذاشتند. آنان حتي با ساير گروه¬ها و جناحهاي سياسي ديگر، مثل مظفر بقايي، احمد بني¬احمد تظاهراتي را صورت دادند كه مورد توجه هيچ يك از جناحهاي ملي و مذهبي قرار نگرفت.[26]
سرانجام حزب پان ايرانيست
يكي از مسائل منتسب به پان ايرانيستها، اتهام شركت آنان در توطئه¬ی ضدجمهوري اسلامي است. پان ايرانيستها در غائله¬ی چهاردهم اسفند1359 با شركت گروه¬هاي ديگر قصد كودتا و براندازي نظام جمهوري اسلامي را داشتهاند كه نقشه¬ی كودتا كشف ميشود و طرحشان لو ميرود و در نتيجه خيلي از مجريان آن دستگير شدند و بعضي نيز به مجازات رسيدند. پس از اين ماجرا و افشاي آن محسن پزشكپور همراه تعداد ديگري، از طريق كردستان به تركيه و از آن جا به فرانسه فرار كردند و به دنبال اين فرار، فعاليت حزب نيز عملا به خارج از كشور منتقل شد. تا اينكه در سال1367 پزشكپور به ايران بازگشت او موفق شد كه بازماندگان قديمي پان ايرانيست را دور خود جمع كند. او چند پايگاه حزبي نيز براي خود ايجاد كرده است و مدام جلساتي نيز با اعضاي حزب برگزار مي¬كند، همچنين از مصاحبههاي مطبوعاتي نيز غافل نشده است و هر از گاهي با تهران تايمز، كيهان هوايي، ابرار و....مصاحبههايي صورت ميدهد و بدين¬گونه پويايي فعاليت خود را به نمايش ميگذارد.[27] او هم¬چنان به تشكيل جلسات اعضاي حزب ادامه ميدهد.
________________________________________
[1] .صدري افشار، غلامحسين؛ فرهنگ فارسي امروز، تهران، موسسه نشر كلمه، 1373، ص 254.
[2] .رزمجو، علي اكبر؛ حزب پان ايرانيست، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، ص 1.
[3] .همان، ص 35.
[4] . همان، ص 36.
[5] . پزشكپور، محسن؛ ما چه ميخواهيم، تهران، كانون آرمان شاهي مكتب پان ايرانيسم، 1326، ص 2.
[6] . بختياري، شهلا؛ حزب پان ايرانيست به روايت اسناد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي ، 1385، ص 35.
[7] . گازيوروسكي، مارك؛ كودتاي 28 مرداد 1332، مترجم غلامرضا پورنجاتي، تهران، شركت سهامي انتشار، 1368، ص 17.
[8] . گازيوروسكي، مارك؛ سياست خارجي امريكا و شاه، مترجم فريدون فاطمي، تهران، نشر مركز، 1371، ص 84.
[9] .كاتم، ريچارد؛ ناسيوناليسم در ايران، ترجمه احمد تدبن، تهران، كوير، 1371، ص 29.
[10] . دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، اسناد لانه جاسوسي، احزاب سياسي در ايران بخش 2، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي، 1366، ج 2، ص 346.
[11] . نهضت آزادي در خارج از كشور، سازمانهاي متشكله نيروهاي جبهه ملي، بي جا، انتشارات نهضت آزادي، 1357، ص 58.
[12] . بختياري، شهلا؛ پيشين، ص 38.
[13] . همان، ص 39.
[14] . پزشكپور، محسن؛ پيشين، ص 9.
[15] . ناسيوناليسم، نشريه دانشجويان پان ايرانيست خارج، سال دوازدهم، شماره ششم، دي ماه 1381، ص 1.
[16] . عاملي تهراني، محمدرضا؛ ناسيوناليسم چون يك علم، تهران، انتشارات حزب پان ايرانيسم، 1354، ص 117.
[17] . تربتي سنجابی، محمود؛ قربانيان باور و احزاب سياسي در ايران، تهران، انتشارات آسيا، 1375، ج 2، ص 88.
[18] . نجاتي، غلامرضا؛ تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران از كودتا 28 مرداد تا انقلاب تهران، موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1373، ج 2، ص 153.
[19] . مسعود انصاري، احمد علي؛ من و خاندان پهلوي، تهران، نشر فاخته، 1371، ص 161.
[20] . بختياري، شهلا؛ پيشين، ص 65.
[21] . مهربان، رسول؛ بررسي مختصر احزاب بورژوازي ليبرال در مقابله با جنبش كارگري و انقلابي ايران، تهران، پيك ايران، 1360، ص 23.
[22] . بختياري، شهلا؛ پيشين، ص 69.
[23] . همان، صص 73-70.
[24] . تربتي سنجابي، محمود؛ پيشين، ص 220.
[25] . رزمجو، علي اكبر؛ پيشين، ص 13.
[26] . همان، ص 14.
[27] .همان، ص 15.