مقاومت دلیرانه و هوشیارانه زنان ایرانى در برابر توطئه کشف حجاب‏

درحالى که نخستین نشانه‏هاى کشف حجاب را مى‏توان در دربار ناصرالدین شاه قاجار و سپس در محافل روشنفکرى مشاهده نمود، رسمیت یافتن آن به دوره دیکتاتورى رضا شاه پهلوى باز مى‏گردد. او که به نام تجددگرایى، تضعیف ارزش‏هاى دینى را سرلوحه برنامه‏هاى نوسازى فرهنگى خود قرار داده بود، طى اقداماتى، مخالفت عملى خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامى جامعه آغاز کرد. از جمله این اقدامات مى‏توان به حضور روزافزون میسیون‏هاى مذهبى، تاسیس مدارس جدید، بازگشت اشراف‏زادگان تحصیل‏کرده از فرنگ، تاسیس کانون‏ها و انجمن‏هاى روشنفکرى، تغییر نظام آموزشى، اجبارى کردن استفاده از کلاه شاپو، صدور قانون متحد الشکل نمودن البسه، کشف حجاب بانوان، ترویج بى‏قیدى در میان زنان، جلوگیرى از حضور زنان باحجاب در پارک‏ها، سینماها، تئاترها، هتل‏ها و سایر مراکز عمومى و... اشاره نمود.
شاید بتوان قیام مسجد گوهرشاد مردم خراسان در سال 1314 هجرى شمسى را اولین رویداد مهم تاریخى در مورد مقابله ایرانیان با مدرنیته مستبدانه و در عین حال ظاهرى و سطحى عصر پهلوى دانست. رضاخان که با دیدار امان‏الله خان، پادشاه غربگراى افغانستان در تهران و ملاقات با آتاتورک در استانبول شدیدا تحت تاثیر ایده‏هاى غربگرایانه آن‏ها قرار گرفته بود و از طرفى پایه‏هاى حکومت خود را تثبیت شده مى‏دید، دست به انجام اقداماتى تجددمابانه زد که هرکدام از این اقدامات، فصل پرماجرایى از تاریخ ایران گردید. واقعه مسجد گوهرشاد که در پى اعتراض علما و مردم مشهد به مسأله کشف حجاب و لباس متحدالشکل و رواج بى‏بندوبارى در مجالس و محافل رسمى و بازداشت مرحوم آیت‏الله العظمى قمى توسط دولت پهلوى رخ داده بود، یادآور ددمنشى روسها در هجوم به آستان قدس رضوى (ع ) در سال 1330 قمرى بود. اگرچه نام شیخ محمدتقى بهلول با واقعه گوهرشاد گره خورده و نقش او در تهییج و تجمع مردم در درجه اول بود اما زمینه‏هاى این قیام از قبل فراهم شده بود وعلماى مشهد در نشستها و جلسات خود، مقابله در مقابل اقدامات رضاخانى را هشدار داده بودند. سفر مرحوم آیت‏الله قمى به تهران براى مذاکره با رضاشاه که منجر به بازداشت او شده بود، در راستاى همین زمینه‏ها و انگیزه‏ها تلقى مى‏شود. به هر حال قیام مردم مشهد در مسجد گوهرشاد که چندین روز به طول انجامید، با کشتار ناجوانمردانه مردم و دستگیرى علماى طراز اول مشهد سرکوب گردید اما خاطره آن در ذهن تاریخى مردم ایران باقى ماند و ماهیت حکومت دست‏نشانده رضاخانى را براى‏مردم آشکار نمود. بدیهى است که دشمنان امروز با شدت بیشترى به دنبال بى‏توجهى نسبت به حجاب در ایران اسلامى هستند پس دستگاه‏هاى مسئول و مردم انقلابى باید این خطر فرهنگى را دفع نمایند.

کشف حجاب در ایران‏
17 دى ماه سال 1356، مجله زن روز، مصاحبه منصوره پیرنیا با اشرف پهلوى‏
پیرنیا: شما آینده زن ایرانى را با توجه به این‏که امروز 17 دى ماه و سالروز کشف حجاب است چه طور پیش‏بینى مى‏کنید؟
اشرف پهلوى: کارى خواهیم کرد تا چند سال آینده در کتابخانه‏هاى ایران، وقتى کتاب لغتى برداشته شد، در بخش حروف "چ " و "ح "، دو واژه "چادر " و "حجاب " حذف شده باشد.
این جمله اشرف پهلوى در روزنامه آن روز تیتر شد!
"شما خانم‏ها باید این روز 17 دى را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت‏هایى که دارید، براى ترقى کشور استفاده نمایید. " رضا پهلوى چ 17 دى 1314
"عظمت و بزرگى روز 17 دى سال به سال بیشتر مى‏شود. در یک همچو روزى بنا به امر و اجازه شاهنشاه عظیم الشأن کشور، زنان ایران برخوردار از آزادى و بهره‏مند از حقوق خود شدند. " روزنامه اطلاعات چ 17 دى 1317
"از قرار اطلاعاتى که به ریاست وزراء مى‏رسد، مأمورین ادارات دولتى در بعضى استان‏ها و شهرستان‏ها از قبیل نقاط آذربایجان از حضور در مجالس جشن 17 دى... خوددارى و با عذرهاى غیرموجه یا حاضر نشده یا در صورت حضور، خانم‏هاى خود را همراه نمى‏آورند. " بخشنامه محرمانه نخست وزیرى 14 اسفند 1316
کشف حجاب در ایران نیز پدیده خودجوش داخلى نبود و محرک‏هاى خارجى داشت. این پدیده ناشى از تأثیر فرهنگ و آداب و رسوم غربى تحت عنوان "تجددخواهى " در میان ایرانیان، به ویژه کسانى است که افکار و زندگى‏غربى را تجربه کرده‏اند. در این بین اراده دولتمردان نقش مکمل داشته و در اشاعه آن تأثیر به‏سزایى داشته است.
بر اساس شواهد تاریخى، اولین نشانه‏هاى کشف حجاب از دربار ناصرالدین شاه قاجار آغاز شد. مسافرتهاى شاه به اروپا و مشاهدات وى از وضعیت پوشش زنان اروپایى در انتقال فرهنگ آن دیار به کشور و در ابتدا به دربار و دارالخلافه تأثیر به سزایى داشت. به تدریج موضوع کشف حجاب در قالب تجددخواهى به محافل روشنفکرى و اشعار شعرا نفوذ کرد و درمطبوعات منعکس شد.
این وضعیت کم و بیش تا پایان دوره قاجار ادامه داشت. میل حکام قاجار به کشف حجاب و مقاومت خانواده‏ها سبب شد تا پدیده کشف حجاب به غیر از دربار و محافل نزدیک به شاه، رشد چندانى نیابد. هر چند در اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه و پس از آن، سیاسیون "نوگرا " و "منورالفکر " گام‏هایى در حذف پوشش اسلامى بانوان و اشاعه بى‏حجابى در جامعه برداشتند و نویسندگان و شعرایى چون ایرج میرزا، میرزاده عشقى، عارف قزوینى و ملک‏الشعراى بهار در این زمینه‏ها قلم‏فرسایى کردند. آنان مشروطه را به معناى تجددخواهى خوانده و بى‏حجابى را از مظاهر تجددخواهى قلمداد کردند.
طراحان و منادیان کشف حجاب مى‏دانستند که براى رسمیت بخشیدن به این پدیده باید زمینه‏هاى لازم را ابتدا در کانون‏هاى خانواده فراهم آورند. از دید آنان مخالفت مرد با بى‏حجابى همسر در معابر عمومى عامل اصلى عدم پیشرفت کشف حجاب بود.
از این رو، برنامه‏هاى اولیه درجهت تغییر ذهنیت سرپرست خانواده تدوین شد و سپس جنبه رسمى و قانونى یافت. در وهله نخست از کارکنان دولت آغاز کردند، زیرا آنان در کنترل دولت بودند و دولت نظارت بیشترى بر رفتار آنان داشت. از سوى دیگر، پذیرش این تغییرات توسط آنان، مى‏توانست راه را براى پذیرش سایر افراد جامعه نیز هموار کند.
بدین منظور و براى رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دى 1307 و در سومین سال پادشاهى رضاخان دوره هفتم قانونگذارى مجلس شوراى ملى به تصویب رسید. گرچه بسیارى از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتى‏هاى اهل سنت و... از این مقررات مستثنى‏شدند، امّا اجراى این قانون با مقاومت گسترده‏اى در تهران و چند شهر دیگر روبه‏رو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
تشکیل جمعیت بیدارى نسوان دى 1305 ترویج دکلته و منع چادر از سوى ملکه، حضور خانواده سلطنتى با وضع زننده در قم نوروز 1307، مسافرت امان‏الله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران خرداد 1307 و حضور تعدادى از زنان افغانى همراه آن‏ها که در میهمانى‏ها حجاب را رعایت نمى‏کردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایى از شهرهاى ایران عبور مى‏کردند، از نشانه‏هاى گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود.
در 1310 ش. مجلس شوراى ملى ورود هیأتى از سوى "جامعه ملل " را براى جلوگیرى از آنچه که "تجاوز به حقوق زن در شرق " خوانده مى‏شد، صادر کرد. در این سال به دستور رضاخان "زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردى یا ملایى متعرض آنان شد، شهربانى باید از زنان بى‏حجاب حمایت کند. "
تشکیل "کنگره زنان شرق " در 1311 ش. در تهران و دعوت از زنان بى‏حجابِ کشورهاى دیگر از دیگر گام‏هاى رضاخان براى مبارزه با حجاب بانوان بود. در این کنگره که به ریاست "شمس پهلوى " برگزار شد، از بى‏حجابى به عنوان مظهرى از تمدن یاد شد ودر مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.
استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشى به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینه‏ساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ایجاد این مدارس نیز به دوره ناصرالدین شاه باز مى‏گشت، امّا رضاخان در آستانه اعلام کشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود. سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد 1313 و مشاهدات وى از بى‏حجابى در آن کشور، او را در پى‏گیرى روند مقابله با حجاب مصمم‏تر ساخت. رضا شاه در جریان این سفر به سفیر کبیر ایران "مستشارالدوله صادق " گفت: "ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم. "
و در 11 آذر 1314 به محمود جم رئیس‏الوزرا گفت: "نزدیک دو سال است که این موضوع کشف حجاب سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتى که به ترکیه رفتم و زنهاى آن‏ها را دیدم که "پیچه " و "حجاب " را دور انداخته و دوش بدوش مردهایشان در کارهاى مملکت به آن‏ها کمک مى‏کنند، دیگر از هر چه زن چادرى است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقى و پیشرفت مردم است. "
رضا شاه در 22 اردیبهشت 1314 "جمعیت زنان آزادیخواه ایران " را تحت ریاست شمس پهلوى به عنوان گام تازه‏اى براى پیشبرد روند بى‏حجابى در کشور تأسیس کرد. در مرحله بعد وزارت داخله براى ایجاد هماهنگى بیشتر میان لباس متحدالشکل مردان و کشف حجاب زنان، مقررات جدیدى در مورد نوع پوشش وضع کرد. سپس شاه نیز به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرد که حذف حجاب زنان را آغاز کنند. در قدم اول، بى‏حجابى از زنان وزرا، معاونان، وکلا و مسؤولان کشور آغاز شد.
حکومت، قانون کشف حجاب را پیش از اعلام رسمى آن در 17 دى 1314، به ولایات ابلاغ کرده بود. این قانون در مرحله اجرا با مقاومت‏هاى خونینى روبه‏رو شد و قیام در مسجد گوهر شاد در تیر 1314 از نمونه‏هاى آن است.
آیت الله قمى، آیت‏الله شیخ عبدالکریم حائرى، آیت‏الله سید یونس اردبیلى، آیت‏الله سید محمد تقى خوانسارى، آیت‏الله حجت کوه‏کمره‏اى و آیت‏الله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع وعلماى سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بى‏حجابى شدیداً اعتراض کردند. بسیارى از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند.
در 17 دى 1314 رضاشاه با همسر و دختران کشف حجاب کرده خود، در مراسم جشن فارغ‏التحصیلى دختران دانشسراى مقدماتى حضور یافت. همه مسؤولان کشورى که در این جشن دعوت شده بودند، طبق یک برنامه از پیش طراحى شده با همسران بدون حجاب خود شرکت کردند. رضاشاه در سخنانى در این مجلس اظهار داشت: "باید خیاطها و کلاه‏دوزها را تشویق کرد که مدهاى قشنگ به بازار بیاورند. ما میله‏هاى زندان راشکستیم. حالا خود زندانى‏آزاد شده وظیفه دارد که براى خودش به جاى قفس، خانه قشنگى بسازد. "
مراسم روز 17 دى 1314 در حقیقت رسمیت بخشیدن به کشف حجاب در کشور بود. پس از آن، مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بى‏حجابى را آزادى زن، تجدد او و همتایى‏اش باپیشرفت و ترقى مردم اروپا تلقى‏کردند.کشف حجاب در سالهاى باقى‏مانده حکومت رضاخان اجبارى بود و حجاب اسلامى مظهر عقب‏ماندگى‏شمرده مى‏شد. به همین دلیل نیز، برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشى از وظیفه مأموران انتظامى‏شده بود.
کشف حجاب بسیارى از مفاسد اخلاقى در جامعه را در پى داشت و خشم بسیارى از مردم به ویژه قشر مذهبیون را برانگیخت. بسیارى از زنان مؤمنه، براى حفظ حجاب از منازل خارج نمى‏شدند و خود را در خانه حبس کردند. بسیارى نیز تلاش مى‏کردند تا حجاب خود را درکوچه و خیابان، به دور از چشم مأمورین، حفظ کنند. پس از سقوط رضا شاه، ظاهراً قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد، امّا مطبوعات حکومتى همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم مى‏زدند و درباره مظاهر "تمدن " و "تجددخواهى " و "عقب‏نماندن از پیشرفت اروپائیها " مطلب مى‏نوشتند. برنامه کلى حکومت نیز در دوره حکومت پهلوى دوم همچنان تبلیغ بر بى‏حجابى بود و با کسانى که علیه آن اقدام مى‏کردند و یا تبلیغ به حجاب در برنامه‏هایشان بود، برخورد مى‏شد. این در حالى بود که تعداد بسیارى از زنان که در دوره رضاخان به اجبار از پوشش اسلامى محروم شده بودند، در دوره پهلوى دوم و در پى آزادى‏هاى نسبى‏سال‏هاى اول پس از سقوط رضاخان به حجاب اسلامى خود بازگشتند.

چند نمونه دیگر ازحجاب ستیزى رضاخان‏
استعمار پیر انگلستان، براى رواج فرهنگ غرب درآسیا، سه عنصر فرومایه را مامور کردند تا همزمان در ایران، ترکیه و افغانستان به اسلام‏زدایى بپردازند و فرهنگ غرب را جاى‏گزین اسلام کنند، این سه عنصر عبارت بودند از: 1. رضاخان در ایران؛ 2. امان الله خان در افغانستان؛ 3. کمال آتاتورک درترکیه.
این سه نفر با پشتیبانى استعمارگران، هر کدام ضربات شدیدى بر اسلام و جامعه اسلامى وارد کردند.
کمال آتاتورک رژیمى خودکامه در ترکیه به وجود آورد، او در سال 1924 میلادى (1343قمرى) در ترکیه مذهب را در همه جا حذف کرد و دستور داد هر چیزى که مربوط به تاریخ گذشته ترک‏ها و امپراطورى عثمانى، یا درباره اسلام باشد، از برنامه‏هاى درسى همه مدارس ترکیه حذف شود، نظام "لائیک " و جدایى سیاست از دین بر جامعه حاکم گردد. او براى برقرارى چنین نظامى، موضوع متحدالشکل بودن لباس زنان ومردان را جزو برنامه‏هاى خود قرار داد و کشف حجاب را در همه جا رسم کرد و هم اکنون نیز سیستم مدیریت ترکیه، دنباله‏رو او بوده و به‏رغم اعتراضات مکررمسلمانان آن کشور، ورود دختران باحجاب به دانشگاه‏ها ممنوع شده و در همه جا مظاهر فرهنگ غرب دیده مى‏شود.
عنصر دیگر، امان الله خان، دیکتاتور افغانستان بود که تصمیم گرفت درافغانستان به اسلام‏زدایى بپردازد و فرهنگ منحط غرب را جایگزین فرهنگ سازنده اسلام کند، ولى فشارهاى او در برابر صلابت مردم مسلمان افغانستان، بى‏اثر ماند ونقشه‏هاى شوم او خنثى گردید، از این رو چندان توفیقى نیافت و به هدف شوم خود نرسید.
رضاخان در ایران با حمایت انگلیس روى کار آمد. او از عوامل گوناگون براى گسترش فرهنگ غرب و برچیدن فرهنگ اسلام بهره جست، گستاخى او به حدى رسید که درکشور ایران، عاصمه تشیع، در روز هفدهم دى ماه سال 1314 شمسى، اعلام کشف حجاب اجبارى نمود و در این خصوص پافشارى عجیبى کرد.
در مورد کشف حجاب در عید نوروز سال 1306 شمسى (برابر 27 رمضان سال 1346 قمرى) یعنى قبل از اعلام کشف حجاب، جمعیت بسیارى از اطراف و اکناف کشور براى زیارت مرقد منورحضرت معصومه (سلام الله علیها) و درک لحظه سال تحویل، در کنار مرقد، به قم آمده بودند، در این میان، مردم باخبر شدند که چند نفر از افراد خانواده رضا خان، که همسر و دو دخترش به نام‏هاى شمس و اشرف در میانشان بود، با سر برهنه، بدون پوشش اسلامى وارد قم شده‏اند و مى‏خواهند با همان وضع، وارد حرم گردند. این گستاخى و بى‏احترامى موجب خشم مردم گردید. یک روحانى به نام "سید ناظم واعظ " مردم را به امر به معروف و نهى از منکر فرامى‏خواند و احساسات پاک دینى مردم را تشدید مى‏کرد، در این میان، خبر به یکى از علماى مجاهد و مدرسان بزرگ حوزه علمیه که از اطرافیان آیه الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى؛ یعنى آیه الله شیخ محمدتقى بافقى رسید. ایشان نخست براى خانواده رضا خان پیام داد که: "اگر مسلمان هستید، نباید با این وضع، در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید. " افراد خانواده گستاخ رضاخان به پیام آیه الله بافقى اعتنا نکردند، آن عالم ربانى، شخصا به حرم رفت و به خانواده رضاخان اخطار شدید کرد و همین برخورد، نزدیک بود موجب قیام و شورش مردم بر ضد حکومت شاه گردد.
از طرف شهربانى قم به رضاخان تلگراف کردند که خانواده شما به دستور روحانیان در اتاقى زندانى شده‏اند و به آنان اخطار شده که حق ندارند بدون حجاب وارد حرم گردند. رضاخان شخصا با یک واحد موتوریزه نظامى وارد قم شد و با چکمه وارد صحن مطهر گردید، و آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را مورد ضرب و شتم قرار داد.
به اشاره رضاخان، آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را خوابانیدند و شاه با عصاى ضخیم بر پشت او مى‏نواخت و شیخ فقط فریاد مى‏زد: "یا امام زمان! به فریاد برس " سپس به دستور رضاخان، آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را دستگیر کرده و مدتى زندانى بود، سپس به شهر رى تبعید نمودند و تا پایان عمر، او را تحت نظر یک بازرس اداره آگاهى قرار دادند که در سال 1322 شمسى در تبعیدگاه از دنیا رفت و مردم جنازه مطهرش را به قم آورده و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیه) به خاک سپردند. مبارزه و مجاهدت این مرد خدا، با "کشف حجاب " به حدى رسید که در همان وقتى که در تبعیدگاه شهر رى تحت نظر بود، خواهر رضاخان از دنیا رفت، جنازه او را کنار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم(ع) براى دفن آوردند، رضاخان و بستگانش اجتماع کرده بودند، رضاخان براى آیه الله بافقى پیام داد که بیا و بر جنازه خواهرم نماز میت بخوان. او با صراحت گفت: "نمى‏آیم ".
جالب این که همه اطرافیان و بستگان رضاخان جمع شده بودند و آیه الله بافقى درکنار آن جمع رفت، خودش نقل مى‏کند: "وقتى که همه جمع شدند، منتظر بودند که من بر جنازه نماز بخوانم، با صراحت به آن‏ها گفتم من بر جنازه او نماز نمى‏خوانم. "
مرجع تقلید وقت، آیه الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى(ره) در برابرمسأله کشف حجاب، موضع قاطع گرفت و گفت: "مسأله دین و ناموس است تا پاى جان باید ایستاد. " در این مورد طى تلگرافى به رضاخان، خشم خود را نسبت به کارهاى خلاف شرع، از جمله کشف حجاب، ابراز داشت، ولى رضاخان حامل نامه را دستگیر و زندانى کرد و تلگرافى تهدیدآمیز و آمیخته با اهانت و تحقیر در جواب تلگراف ایشان، ارسال نمود.
گستاخى دژخیمان رضاخان در اجراى کشف حجاب به جایى رسید که روزى رییس شهربانى قم که مردى گستاخ و بدزبان بود، به حرم مطهر حضرت معصومه(س) وارد شد. با داد و فریاد به بانوان باحجاب که در کنار ضریح حضرت معصومه(س) به زیارت اشتغال داشتند پرخاش و حمله کرد، تا چادر را از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند شد، مرحوم آیه الله العظمى مرعشى نجفى که در آن جا حضور داشت، بسیارناراحت شده و براى جلوگیرى از گستاخى رییس شهربانى به پیش رفت و با او درگیرشد و سیلى‏محکمى به صورت او نواخت، رییس شهربانى، آیه الله مرعشى را به قتل تهدید کرد و به او پرخاش نموده و ناسزا گفت، ولى از قضاى روزگار همین نامرد گستاخ یک روز بعد از این حادثه، در بازار قم عبور مى‏کرد، بر اثر ریزش قسمتى ازسقف ساختمان بازار بر روى او، به هلاکت رسید.

ماجراى قیام خونین مردم بر ضد کشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد
یکى از قیام‏هاى خونین مردم مسلمان ایران به رهبرى مراجع تقلید در قرن معاصر، که نقطه عطفى در تاریخ قیام‏هاى اسلامى در تاریخ صد ساله اخیر است، قیام مردم مسلمان در مسجد گوهرشاد، در کنار مرقد مطهر حضرت امام رضا علیه السلام بر ضد دیکتاتورى رضاخان و کشف حجاب او است.
هنگامى که رضاخان کشف حجاب اجبارى را به اجرا گذاشت، علماى وقت از هر سوى کشور اعتراض شدید خود را اعلام داشتند، از جمله مراجع و علماى برجسته مشهدمقدس در آن وقت، مانند: آیه الله العظمى حاج آقا حسین قمى، آیه الله حاج شیخ محمد آقازاده، آیه الله شیخ‏هاشم قزوینى، آیه الله سید عبدالله شیرازى، آیه الله سید على اکبر خویى، آیه الله شیخ غلامحسین قزوینى، آیه الله سیدعلى سیستانى و... در بیت آیه الله العظمى سید یونس اردبیلى(ره) اجتماع کردندو اعتراض شدید خود را طى تلگرافى به رضاخان ابلاغ نمودند، این تلگراف با امضاى 31 نفر از علماى برجسته مشهد مزین شده بود.
در میان مراجع و علماى وقت، نام مرحوم آیه الله العظمى حاج آقا حسین قمى، باقیام خونین مسجد گوهرشاد، آمیخته شده است، چرا که او نقش بیش‏تر در این قیام داشت، او در آغاز ماه ربیع الثانى سال 1354 قمرى از مشهد به تهران هجرت کرد ودر باغ سراج الملک شهررى به تحصن نشست، او مى‏گفت: "اگر پیش‏رفت جلوگیرى از کشف حجاب بستگى به کشته شدن ده هزار نفر که در راس آن‏ها حاج آقا حسین قمى (خودم) داشته باشد ارزش دارد. " و در مورد دیگر فرمود: "جایز است. " هنگامى که مردم از ورود آیه الله حاج آقا حسین قمى به تهران با خبر شدند، گروه گروه به صورت دسته‏هاى عزادارى به دیدار او مى‏شتافتند، به طورى که جمعیت زیادى در آن باغ و اطرافش اجتماع نمودند، رژیم رضاخان که سخت هراسناک شده بود، به وسیله کماندوهایش، آن باغ را محاصره کردند، و از ورود علما و مردم به آن‏جا جلوگیرى نمودند، به این ترتیب آیه الله حاج آقا حسین قمى را در آن باغ زندانى‏کردند.
او در یکى از جلسات با صراحت فرمود: "امروز اسلام فدایى مى‏خواهد، بر مردم است که قیام کنند. "
به این ترتیب رهنمودهاى مراجع و علما از یک سو و پافشارى و لجاجت رژیم رضاخانى در کشف حجاب و پیروى از فرهنگ غرب از سوى دیگر، موجب شد که روحانیان و مردم مسلمان درگوشه و کنار کشور به رژیم اعتراض شدید کردند از جمله جمعیت بسیارى به عنوان اعتراض به رژیم، در مشهد در کنار حرم حضرت رضا علیه السلام در مسجد گوهرشاد متحصن شدند و روحانى مبارز، محمد تقى بهلول با سخنرانى‏هاى خود، به شدت به اقدامات ضد اسلامى رضاخان اعتراض نمود.
شیخ محمد تقى بهلول حافظ قرآن، با قاطعیت و صراحت به تبیین خطر فرهنگ غرب مى‏پرداخت و مردم را به قیام دعوت مى‏نمود، مردم ابراز احساسات مى‏کردند و تنفر خود را نسبت به رژیم ضد اسلامى رضاخان اظهارمى‏نمودند، به گفته آقاى بهلول، حدود چهار ساعت از شب گذشته، به دستور رضاخان، دژخیمان او با حمله ناجوانمردانه به مسجد گوهرشاد، مردم را به گلوله بستند که در این کشتار جمعى، حمام خون به راه افتاد و حدود سه هزار نفر به شهادت رسیدند. در این مورد ارتشبد سابق، حسین فردوست مى‏نویسد: "در مشهد یک روحانى به نام بهلول به شدت با اقدامات رضاخان مخالفت مى‏کرد و در سخنرانى‏هایش به شدت به او حمله مى‏نمود، عده زیادى از مردم در حرم حضرت رضا علیه السلام متحصن شدند و اعلام کردند تا مسأله کشف حجاب حل نشود، ما از این جا خارج نمى‏شویم، فرمانده لشگر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعى که بعد از انقلاب در تاریخ دوم مهر 1358 به خاطر این جرم و جرم‏هاى دیگر، اعدام شد، در این باره به رضاخان گزارش داد، رضاخان دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند و مردم را تهدید کنند و اگر مردم خارج نشدند تیراندازى کنند... رضاخان براى تشدید کار، سرتیپ البرز را به مشهد فرستاد، به دستور مطبوعى و البرز، واحدهاى لشگر مشهد وارد صحن شده و مردم را به گلوله بستند. " سرتیپ مطبوعى در دادگاه انقلاب در این خصوص مى‏گوید: "به من دستور داده شده بود که فورا عده‏اى نظامى را در اختیاراستاندار مشهد قرار دهم، من در حدود 250 سرباز در اختیار او گذاشتم... در همین هنگام سرتیپ البرز همراه دادستان ارتش، وارد مشهد شدند و لشگر در اختیار سرتیپ البرز قرار گرفت، او اسدى نایب التولیه آستان قدس را به جرم عدم جلوگیرى از مبارزین اعدام کرد... سرهنگ قادرى همراه سربازان از راه پشت‏بام وارد صحن شده و با افراد متحصن گلاویز شدند، در این جریان حدود 25 نفر از مردم کشته و چهل نفر مجروح شدند. "
این بود خلاصه‏اى از قیام خونین گوهرشاد که آن‏ها به خاطر شورش بر ضد رژیم منحوس رضاخان پهلوى، تحت رهنمودهاى مراجع تقلید، در صحن مسجدگوهرشاد و در کنار حرم امام رضا علیه السلام به خاک و خون غلتیدند.
رضاخان براى رسیدن به اهداف شوم اربابانش، به این جنایت اکتفا نکرد و چون احتمال قیام عمومى مى‏داد، همه علماى مبارز مشهد را دستگیر کرده و از مشهد مقدس تبعید نمود.
از جمله از این تبعیدشدگان به تهران، سه نفر از مراجع و علماى معروف بودند که عبارتند از: آیه الله حاج آقا حسین قمى، آیه الله سید یونس اردبیلى و آیه الله شیخ محمد آقازاده (فرزند آیه الله العظمى شیخ محمد کاظم خراسانى، صاحب کفایه الاصول).
عجیب این که آیه الله آقازاده، وقتى که به تهران رسید به دستور رضاخان خلع لباس شد و در دوره سرپاس مختارى(رییس شهربانى وقت) با تزریق آمپول هوا، به دست دکتر احمدى مزدور سفاک رضاخان، به شهادت رسید و جنازه مطهرش در روز 13ذى قعده سال 1356 ه.ق در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. آرى این عالم ربانى در حالى که 62 بهار از عمرش بیش‏تر نگذشته بود، جان خود را فداى مبارزه با هجوم فرهنگ غرب و کشف حجاب کرد، تا حریم حجاب و ارزش‏هاى اصیل اسلامى را از گزند استعمار و مزدوران آن، حفظ کند و به مردم مسلمان، به ویژه مسلمانان ایران پیام دهد که از پاى ننشینند و تا آخرین توان در برابر استعمارگران و در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه، مقاومت نمایند.
حضرت امام خمینى، منادى بزرگ مبارزه با استعمار و فرهنگ منحط آن، در گفتار خود به طور مکرر، دیکتاتورى رضاخان و کشتار عمومى گوهرشاد را یادآورى کرده و مردم مسلمان را به نهى از منکر و مبارزه و مقاومت در برابر استعمارگران ومزدوران روسیاه آن‏ها فرا مى‏خواند، در این جا براى حسن ختام نظر شما را به یکى از فرازهاى گفتار ایشان جلب مى‏کنم: "انگلیسى‏هاى جنایت‏کار، رضاخان را اسلحه‏دار کردند، این آدم ناشایسته بى‏اصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند. اسلحه در دست بى‏عقل بود... آن جنایات و کشتار عامى که در مسجد گوهرشاد واقع شد، به دنبال آن، علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند و بعضى‏شان را هم محاکمه کردند و بعضى‏شان را هم کشتند، براى این که اسلحه در دست بى‏عقل بود. "

توطئه کشف حجاب از دیدگاه امام خمینى (ره)‏
امام خمینى(ره) واقعه کشف حجاب را توطئه‏اى براى فاسد کردن جامعه اسلامى مى‏دانستند و مى‏فرمودند: "نقشه این بود که با توطئه کشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، این قشر عزیز را که جامعه را باید بسازند، تبدیل کنند به یک قشرى که فاسد کنند جامعه را و این نقشه نه اختصاصى به شما بانوان داشت، بلکه جوانان مرد را هم همین طور، بکشانند به مراکز فساد و آن طور که مى‏خواهند آن‏ها را تربیت کنند که اگر چنانچه کشورشان به دست هر کس بیفتد، بى‏تفاوت باشند یا مؤید... مع الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است؛ یکى در جاهلیت... و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلومیتى که در جاهلیت داشت، بیرون کشید. درموقع دیگر، در ایران ما، زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق بود و شاه لاحق، به اسم این که زن را مى‏خواهند آزاد کنند، ظلم کردند به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشت، پایین کشیدند... درصورتى که زنْ انسان است؛ آن هم یک انسان بزرگ. زنْ مربى‏جامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مى‏کند. مبدأ همه سعادت‏ها از دامن زن بلند مى‏شود و مع الاسف زن را به صورت یک لُعبه در آوردند این پدر و پسر... آن قدر جنایات که به زن کردند، به مردان نکردند. "